مکاشفه شیخ سلفی درباره مرسی


اظهارات عوامانه و غیرواقعی و آمیخته با دروغ و افترا به نام دین و نیز بازیچه قرار دادن مقدسات اسلام برخی روحانیون وابسته به جریان سلفی مصر و اخوان المسلمین، آینه تمام نمای اقدامات افراطی اخوان المسلمین در دوران حكومتشان بر مصر است كه منجر به سقوط محمد مرسی شد.
به گزارش مشرق، جمهوری اسلامی نوشت: پس از اینكه هفته گذشته یكی از مشایخ سلفی در میدان رابعه عدویه در قاهره و در میان طرفداران مرسی از حضور حضرت جبرئیل در مسجد رابعه عدویه در تأیید مرسی خبر داد، یكی دیگر از روحانیون مصری با حضور میان طرفداران مرسی در همین میدان به بیان یك رویا پرداخت.

 این شیخ می‌گوید: خواب دیدم در فرودگاه آماده سفر عمره هستم، من در جایی نشسته بودم كه حضرت رسول(ص) نیز آنجا بودند. چون پروازمان تاخیر داشت رسول خدا(ص) سرشان را بر روی پایم قرار دادند و به استراحت مشغول شدند، كمی بعد محمد مرسی وارد شد و من از جای خود برخاستم.

وی افزود: مرسی از من خواست در جای خودم بنشینم اما من به او گفتم می‌خواهم از تو حراست كنم ولی مرسی دستش را به سوی آسمان بلند كرد و گفت: خداوند ما را كفایت می‌كند.

 حرف‌های این شیخ با ابراز احساسات طرفداران مرسی در میدان رابعه عدویه روبرو شد.

اظهارات عوامانه و غیرواقعی و آمیخته با دروغ و افترا به نام دین و نیز بازیچه قرار دادن مقدسات اسلام برخی روحانیون وابسته به جریان سلفی مصر و اخوان المسلمین، آینه تمام نمای اقدامات افراطی اخوان المسلمین در دوران حكومتشان بر مصر است كه منجر به سقوط محمد مرسی شد. فایل صوتی تصویری اظهارات این شیخ در برخی سایت‌های اینترنتی موجود است.

شیخ فتنه چگونه رسوا شد؟


با پخش تصاویری از "احمد الاسیر" که به عناصر مسلح تحت امر خود برای کشتن سربازان لبنانی فرمان می داد، کوچکترین تردیدی باقی نمی مانَد که این شیخ تکفیری با برنامه ریزی قبلی، آغازگر درگیری های صیدا بوده است.
به گزارش مشرق به نقل از العالم، جریان 14 مارس، به منظور زیر سئوال بردن اقدام ارتش در ریشه کن کردن گروه تروریست الاسیر، سلفی تکفیری صیدا، ادعا کرده بود که نیروهای ارتش لبنان مرتکب اشتباهاتی شدند و اقدامات گروه الاسیر، "دفاع از خود" بوده است.

 اما ارتش لبنان، برای اثبات دروغ بودن این ادعاها، تصاویری از الاسیر برای اعضای کمیته وزارت دفاع و وزارت کشور و نمایندگان شهرداری ها پخش کرد که ثابت می کند این شیخ سلفی به عناصر خود دستور داده است که سربازان ارتش لبنان را در یکی از پست های ایست بازرسی شهر صیدا در جنوب لبنان اعدام کنند و با این کار، آغاز درگیری که به کشته شدن 21 افسر و سرباز ارتش لبنان منجر شد، را سبب شد.

 در پی پافشاری برخی اعضای کمیته - که از جریان 14 مارس بودند- ارتش مدارک و اسنادی را که در اختیار داشت، ارائه داد و عکس ها و فیلم هایی درباره وقایع درگیری از همان آغاز درگیری ها را پخش کرد. در این فیلم ها، الاسیر، شخصا به عناصر تروریست گروهک خود دستور قتل سربازان را داده از آن ها می خواهد، سربازان ارتش لبنان را تکه تکه کنند زیرا آن ها قبول نکردند پست ایست بازرسی ارتش را از اطراف منطقه امنیتی آن ها در صیدا بردارند.

 دوربین های راهنمایی و رانندگی نصب شده در میدانی که الاسیر در آن مستقر بود، نشان می دهد که الاسیر، از یکی از معاونانش به نام احمد الحریری درخواست می کند که به پست بازرسی ارتش در نزدیکی میدان برود و از نیروهای ارتش بخواهد این پست ایست بازرسی را برای همیشه از این مکان بردارد.

وقتی الحریری با پاسخ منفی ارتش مواجه شد نزد الاسیر برگشت و این موضوع را گزارش داد. در این حال، الاسیر برافروخت و شروع به فریاد کشیدن کرد و از هواداران خود خواست سلاح بردارند و راهی پست ایست بازرسی شوند تا آن را به زور برطرف کنند. عناصر مسلح فورا به محل پست ایست بازرسی رفتند و اقدام به تحریک عمدی عناصر ارتش کردند تا نیروهای ارتش تیراندازی را شروع کنند و پس از آن اقدام به اعدام سربازان و یکی از افسران ارتش کردند.

 پس از شهادت و زخمی شدن همه عناصر پست ایست بازرسی، عناصر مسلح نزد الاسیر برگشتند، الاسیر لباس نظامی به تن کرده و مسلح شده بود، آن ها به جنایت خود را به او گزارش دادند، الاسیر به وضوح به آن ها گفت: آن ها را پاره پاره کنید، در این میان برادر الاسیر به نام الامجد خود را وسط انداخت و گفت: من آن ها را پاره پاره کردم.

در پی این جنایت، درگیری میان ارتش لبنان و عناصر مسلح گروهک الاسیر آغاز شد و هرج و مرج بر عناصر مسلح حاکم شد یکی از عناصر مسلح نزد الاسیر آمد تا از او برای شلیک آر.پی.جی به سمت نیروهای ارتش اجازه بگیرد، الاسیر با اشاره سر پاسخ مثبت داد.

 یکی دیگر از فیلم ها نشان می دهد که الاسیر به عناصر مسلح دستور می دهد که به رسانه ها بگویند، ارتش به آنها حمله کرده و آنان از خود دفاع کرده اند.

 همچنین در فیلم سومی که مربوط به دو روز پیش از وقایع صیدا بود و ارتش لبنان آن را پخش کرد که در آن، الاسیر وقتی با پست ایست بازرسی ارتش مواجه می شود، سیلی از ناسزا را روانه نیروهای ارتش می کند و می گوید: "حیوان ها! می خواهیم شما را سر ببریم". با این حال نیروهای ارتش خویشتنداری پیشه می کنند و واکنشی نشان نمی دهند.

 فیلم دیگری نیز نشان می دهد که چگونه الاسیر به چهره یکی از سربازان سیلی می زند، اما سرباز هیچ واکنشی نشان نمی دهد.

پخش این فیلم ها، ادعاهای دروغین جریان 14 مارس را ثابت کرد و همچنین ثابت کرد ادعاهای این جریان درباره مشارکت حزب الله در درگیری های صیدا در کنار ارتش لبنان نیز کاملا دروغ است.

گفتنی است که برخی از شبکه های وابسته به نیروهای 14 مارس در زمان درگیری نیروهای ارتش و گروه تروریست الاسیر، فیلمی از جنایت های گروه های سلفی در عراق در داخل یکی از مساجد را پخش کردند و ادعا کردند که این تصویر از داخل مسجد الاسیر گرفته شده است و کشته شده ها در این مسجد، نمازگزارنی سنی هستند که ارتش آن ها را کشته است.

 شیوخ جریان های سلفی با استناد به این فیلم، با تحریک هواداران خود بر ضد ارتش، ادعا کردند که ارتش لبنان، با مشارکت حزب الله در حال کشتار طایفه سنی در لبنان است.

70 جمله کلیدی که روحانی نباید فراموش کند


تقریبا پس از تعطیلات سال نو بود که حضور حسن روحانی در عرصه تبلیغات انتخاباتی پررنگ‌ شد و مدتی بعد نیز با قاطعیت اعلام کاندیداتوری کرد و گفت که تا «آخر» خواهد ماند.
به گزارش مشرق به نقل از ایسنا، دکتر حسن روحانی نیز همانند دیگر رقبای انتخاباتی‌اش در ایام پیش از برگزاری انتخابات با حضور در محافل و مجامع گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و دانشجویی به بیان دیدگاه‌هایش پرداخت؛ گاهی وعده داد و گاهی اعلام برنامه کرد.

همه کسانی که روز 24 خرداد 1392 با حضور در پای صندوق‌ها به روحانی رای دادند و حتی کسانی که به او رای ندادند ولی او را به لحاظ قانونی رییس‌جمهور منتخب ملت ایران می‌دانند، به خاطرشان مانده‌ است که در این مدت چه چیزهایی از سوی روحانی مطرح شد و شاید در بیان مطالبات‌شان یا به انجام رسیدن آن‌ها عجله‌ای نداشته باشند ولی رییس‌جمهور منتخب نیز فراموش نخواهد کرد که مردم مطالبات‌شان را از یاد نخواهند برد؛ چراکه از او شنیده‌اند:

1 - به روش‌های کودکانه پایان دهیم تا افراد شایسته انتخاب شوند.

2- اگر فضای دانشگاه امنیتی شود، نمی‌تواند علم تولید کند.

3- آزادی اندیشه، کلید توسعه و پیشرفت همه‌جانبه کشور است.

4 - نقش مراجع در مسیر انتخابات حساس است.

5- مطالبات کارگری مورد توجه مسوولان باشد.

6- از تجارب بازنشستگان استفاده شود

7 - برنامه‌های مدارس بر مبنای دانش‌آموزمحوری باشد.

8 - دولت آینده، دولت فرصت برابر برای مردان و زنان است.

9 - فضای سیاسی و مدارا را دنبال می‌کنیم.

10 - باید امید را بسازیم نه آن‌که فقط آرزو کنیم.

11 - هیچ خیانتی بالاتر از خیانت به صندوق امانت ملی نیست.

12 - هیچکس را نمی‌شود بدون محاکمه مجازات کرد.

13 آمده‌ام قدمی برای سامان امور مردم بردارم.

14 - در مورد حوادث سال 88 حرف‌های زیادی داریم.

15- آموزش عالی مهم‌ترین رکن توسعه سرمایه انسانی است.

16 - قلم و اندیشه باید آزاد باشد

17 - نباید در روابط خارجی خود هر روز اخم کنیم.

18 - شعارم اعتدال، عقلانیت و تدبیر است.

19 - نقش روحانیون از همیشه پررنگ‌تر است.

20 - تحقق عدالت نیازمند اقتصاد کارآمد است.

21 - پایداری حاکمیت صرفا در پیوند با مردم تحقق می‌یابد.

22 - اقتصاد مقاومتی به معنای اقتصاد ریاضتی نیست.

23 - می‌خواهم تهدید را تبدیل به فرصت کنم.

24 - فرق قطعنامه و کاغذ را می‌دانم.

25 - نگذاریم توطئه‌ دشمن برای انزوای ایران عملی شود

26 - میثاق ما عدل است.

27 - مردم ما ثبات امنیت و زندگی آرام می‌خواهند.

28 - هر فکر ایرانی یک کلید است.

29 - آمدم تا خط اعتدال را جایگزین خط افراط کنم.

30 - با شعار نمی‌توانیم در جهان سیاست گام برداریم.

31 - باید تحولی در اقتصاد بوجود بیاوریم.

32 - من عزت و غرور ملی ایرانیان را بازخواهم گرداند.

33 - حتی وزرا را با مشورت مردم انتخاب می‌کنم.

34 - اگر کسی می‌خواهد تحریم ادامه پیدا کند، به من رای ندهد.

35 - مشارکت مردم نباید محدود به 24 خرداد و 22 بهمن باشد

36 - آزادی اندیشه حق مسلم ماست.

37 - هر کس بخواهد اقوام ایرانی را جدا جدا ببیند ،‌او ایرانی نیست.

38 - نخواهیم گذاشت دریاچه ارومیه خشک شود.

39 - دولت تدبیر و امید نخواهد گذاشت جوانان بیکار باشند.

40 - نگرش به جوانان باید تغییر اصولی پیدا کند.

41 - مشاور فناوری‌های نو ریاست جمهوری را در صورت پیروزی در انتخابات منصوب می‌کنم.

42 - دولت ما دولت سازش و تسلیم نیست.

43 - باید زیر پرچم ایران، اسلام و قانون اساسی، کشور را به قله سربلندی برسانیم.

44 - باید انقلابی در سینما شود.

به گزارش ایسنا رییس‌جمهور منتخب ملت ایران پس از 24 خرداد 92 نیز گفته است:

45 - به عهدی که با مردم بسته‌ام وفادار خواهم بود.

46 - تعبیر دولت ائتلافی را نمی‌پسندم.

47 - اعتدال متکی به مسیر قانون‌گرایی است

48 - گام اول، رفع نیازهای فوری مردم است.

49 - دوره تعلیق غنی‌سازی گذشته است.

50 - «داس» نداریم که مدیران را درو کنیم.

51 - انجمن صنفی روزنامه‌نگاران را احیا می‌کنیم.

52 - دروغ و تهمت، شایسته نظام اسلامی ما نیست.

53 - نگاه‌ها در کشور باید معطوف به آینده باشد.

54 - سیاست ما جذب است نه دفع.

55 - جنگ با آمریکا را قبول ندارم

56 - دولت یازدهم منادی صلح و دوستی برای همه ملت‌هاست

57 - از مشورت‌های آقای هاشمی بهره‌ خواهیم برد.

58 - سختگیری نکنید، مردم اخلاق‌مدارند

59 - حکومت مردمی، از رسانه آزاد نمی‌هراسد.

60 - تحقیر مردم قابل قبول نیست

61 - قانون‌گرایی مبنای حرکت دولت آینده خواهد بود.

62 - اعتدال در سیاست خارجی نه تسلیم، نه ستیز ، نه انفعال و نه تقابل است

63 - کابینه فراجناحی، شایسته‌سالار و اعتدال‌گرا تشکیل می‌دهم

64 - نقد دلسوزانه رسانه‌ها به نظام و دولت کمک می‌کند.

65 - دولت قوی به معنی دولت مداخله‌گر نیست.

66 - هویت روحانیت در مردمی بودن آن است.

67 - نباید گسستی میان حکومت، روحانیت و مردم وجود داشته باشد.

68 - مردم صداقت می‌خواهند.

69 - خطر زمانی است که یک گروه خود را مساوی اسلام، انقلاب و ولایت فقیه بداند.

70 - با صبر، حوصله و استقامت مردم از مشکلات عبور می‌کنیم.

چرا آل‌سعود از كودتا در مصر حمايت کرد؟


نویسنده کتاب "جهاد در عربستان" می‌گوید: «اخوان‌المسلمین یک گفتمان سیاسی دینی ارائه می‌دهد که معارض وهابيت است. این مسأله تهدیدی برای حکومت عربستان است که مشروعیت خود را بر مبنای وهابیت بنا نهاده است». بر همين اساس، رياض از همان ابتدا خواهان روی کار آمدن اخوان‌المسلمین در مصر نبود چون آنها خواهان برقراری حکومت اسلامی مردم‌سالار بودند.
گروه بین الملل مشرق - اگر محمد مرسی نخستین سفر خارجی خود را به عربستان سعودی انجام داد، پادشاه سعودی نیز نخستین فردی بود که برکناری مرسی از سوی ارتش را به عدلی منصور رئیس جمهور موقت تبریک گفت. حال پرسشی که به ذهن خطور می‌کند آن است که چرا عربستان سعودی اولین کشوری بود که از کودتا علیه اخوان حمایت و اعلام کرد که کمک‌های مالی گسترده‌ای در اختیار مصر قرار خواهد داد؟ یا چه بده بستان‌هایی در میان بوده است که عبدالفتاح سیسی وزیر دفاع مصر پس از کودتا علیه دولت مشروع مرسی – علی رغم تمامی اشتباهاتی که داشت- با پادشاه سعودی تماس گرفته و اوضاع مصر را به وی گزارش می‌دهد؟ انقلابیون مصر را چه شده است که پیش نویس قانون اساسی جدید را برای تایید ابتدا در اختیار مقامات سعودی قرار می‌دهند؟ آیا اکنون که مخالفان با کمک نظامیان و قدرت‌های خارجی اخوان را کنار زده‌اند، باید شاهد وابستگی مصر به کشور واپس‌گرایی چون عربستان سعودي باشیم؟ آیا اخوان کنار زده شد تا سلفی‌ها به قدرت برسند؟ اگر چنین باشد که پس باید منتظر روزهای سیاه‌تر و تاریک‌تري برای مصر باشیم؛ روزهایی که اگر بیایند افسوس دوران اخوان المسلمین را با تمامی مشکلاتش خواهیم خورد.

 
چرا سعودي‌ها به مرسي پشت‌پا زدند؟

در پاسخ به این پرسش‌ها ابتدا به دلایل و ریشه‌های سردی روابط میان اخوان المسلمین و نظام سعودی اشاره کرده و در ادامه به نشانه‌های این اختلافات نگاهی افکنده و در نهایت به اقدامات نظام سعودی برای مقابله با اخوانی‌ها و اهداف نظام سعودی از کودتا علیه مرسی اشاره خواهيم كرد.

1- دلایل و ریشه‌های سردی روابط بین اخون المسلمین و نظام سعودی

با سرنگونی حاکمان خودکامه عربی و هم‌پیمان با نظام سعودی نظیر بن علی، مبارک و عبدالله صالح موج بیداری اسلامی در کشورهای عربی به راه افتاد و زمینه برای به قدرت رسیدن اخوان المسلمین در کشورهای تونس و مصر مهیا گردید. اما نظام سعودی بنا به دلایل زیر از همان ابتدا نگران قدرت‌یابی اخوانی‌ها در منطقه بود:

1-1- نگرانی سعودی‌ها از فراگیر شدن الگوی اخوان در جهان عرب

عربستان سعودی و مصر رقبای سنتی برای رهبری جهان عرب به شمار می‌روند و دولت اخوانی مصر یک سیستم جایگزینی را ارائه می‌داد که به‌طور اساسی با مدل سعودی تفاوت داشت. عربستان سعودی از همان ابتدا خواهان روی کار آمدن اخوان المسلمین در مصر نبود، چون آنها خواهان برقراری نمونه‌ای از حکومت اسلامی مردم‌سالار بودند که مورد خواست سعودی‌ها نبود. اخوان المسلمین هرچند که در دهه‌های گذشته از تفکرات تند سلفیت وهابی تاثیر پذیرفته است، اما با این حال این تاثیرات باعث نشد که اخوانی‌ها روش انعطاف‌پذیرتری را در اجرای اسلام و برخورد با مخالفان بویژه شیعیان و مسیحیان در پیش نگیرند.

 
فراگير شدن الگوي اخوان نگراني حاكمان سعودي را برانگيخت

تفکر اخوانی به اسلام به عنوان راه حل سیاسی بیماری‌هایی می‌نگرد که جهان اسلام دچار آن است، از این رو اصلاح و حرکت به سمت ایجاد آینده‌ای بهتر در منظومه فکری اخوان جایگاه مهمی دارد و از منظر سعودی‌ها این تفکر برای آینده خاندان حاکم بر عربستان خطرناک است. حال آنکه سلفی‌ها به اصلاح از زوایه اعتقادی می‌نگرند و به مسائل شرک و کفر اهتمام اساسی نشان می‌دهند اما در سیاست چندان به اصلاح اعتقادی ندارند بلکه بر ضرورت تبعیت از حاکم و ولی‌امر تاکید می‌ورزند و این تفکری است که نظام سعودی می‌تواند به راحتی آن را تحت سلطه خود در آورده و در جهت مطامع سیاسی خود به کار بندد.

 
گفتمان سلفي‌ها و اخواني‌‌ها اختلافاتي وجود دارد

توماس هیگامر نویسنده کتاب جهاد در عربستان می‌گوید: «اخوان المسلمین یک گفتمان سیاسی دینی ارائه می‌دهد که با مذهب وهابی تعارض دارد. این مسأله تهدیدی برای حکومت عربستان است که مشروعیت خود را بر مبنای آیین وهابیت بنا نهاده است». اگر علمای وهابی نوعی فلسفه سیاسی ابداع کرده‌اند که بر ضرورت اطاعت از حاکم تاکید می‌کند، اخوان المسلمین بر نقش سیاسی فعال اسلام به عنوان یک سازمان انقلابی و به عنوان یک نیرویی که نقش مهمی در سیاست‌های دموکراتیک بازي مي‌كند، تاکید می‌ورزد.  اینجاست که می‌توان به راز حمایت سعودی‌ها از سلفی‌ها در مصر پی برد. این قضیه در سوریه نیز صادق است و عربستان در مقایسه با معارضان لیبرال و یا اخوانی بیشترین توجه را معطوف سلفی‌ها می‌کند.

البته این به معنای آن نیست که عربستان برای دستيابي به توافق با اخوان المسلمین تلاش نکرده باشد بلکه در مصر عربستان تلاش کرد تا سلفی‌ها و اخوانی‌ها به ائتلاف دست یابند چرا که این ائتلاف اولاً می‌توانست با ایجاد یک دژ مستحکم سنی جلوی نفوذ ایران شیعی در این کشور را بگیرد و ثانیاً می‌توانست منجر به استفاده جریان‌های سلفی از تجارب اخوان المسلمین بویژه در فعالیت‌های تشکیلاتی و سیاسی شود.
 
اخواني‌ها و سلفي‌ها علي رغم ائتلاف در يك برهه خاص، تفاوت‌هاي زيادي با يكديگر دارند

1-2- نگرانی سعودی‌ها از قدرت‌یابی جریان الصحوة در داخل عربستان

اخواني‌هاي سعودي در دهه هشتاد، يك جريان فكري سعودي به نام «الصحوة» ايجاد كردند كه دنبال سازش ميان تفكر وهابي و تفكر اخواني بود، به گونه‌اي كه تفكر وهابي را در زمينه اعتقادي و تفكر اخواني را در زمينه سياسي پذيرفت. جنبش الصحوة آموزه‌هاي سنتي سلفي را با ديدگاه‌هاي مدرن و جديد اخوان المسلمين تلفيق كرد.  الصحوة خواهان انجام اصلاحات در عربستان است و سلطه علماي سنتي وهابي بر نهادهاي ديني كشور را رد كرده و خاندان سعودي را عامل اصلي مشكلات عربستان مي‌داند. نظام سعودي نيز نسبت به قدرت‌يابي اين جريان بويژه پس از روي كار آمدن اخوان المسلمين در كشورهاي عربي نگران است.
 

سلمان العوده از رهبران وابسته به جريان اخوان المسلمين در عربستان

 مقامات سعودي در نخستين سفر جان کری وزیر امور خارجه آمریکا به ریاض به وي يادآور شدند كه از تجربه حکومت اخوان المسلمین در مصر خرسند نیستند زیرا این امر سبب تشویق و دلگرمی اخواني‌ها براي كسب قدرت در کشورهای دیگر می‌شود؛ امری که با امنیت ملی عربستان در تضاد است. سعودي‌ها بر این باورند که هسته‌هاي اخوانی پنهان در کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس توسط اخوان المسلمین مصر تحریک می‌شوند تا در این کشورها اهداف خاصی را مورد تعرض قرار دهند. اخوان المسلمین از این طریق، میزان تاثیرگذاری خود را بر این کشورها و ارتباطات منطقه‌ای خود می‌آزماید.
 

حركت اخوان المسلمين مهم‌ترين چالش كشورهاي حاشيه خليج فارس

1-3- نگرانی از هم پیمانی اخوان با قطر

گسترش نفوذ روزافزون منطقه‌اي قطر در كشورهايي چون مصر و تونس و ليبي كه اخواني‌ها در آنها به قدرت رسيدند، نگراني فزاينده حاكمان سعودي را برانگيخت. درون کشورهای حاشیه خلیج فارس دو رویکرد در برخورد با سازمان اخوان المسلمین وجود دارد: رویکرد اول که قطر در پیش گرفته و مبتنی بر سیاست‌ درهای باز و حمایت مالی و رسانه‌ای گسترده است و رویکرد دوم که عربستان و امارات و سایر کشورهای حاشیه خلیج فارس در پیش گرفته‌اند که مبتنی بر محاصره امنیتی و پیگردهاي امنيتي و قضايي است. در رویکرد نخست قطر تعامل همه جانبه با اخوان المسلمین و میزبانی از اخواني‌ها و سرمایه‌گذاری برای افزایش نفوذ این گروه در تعدادی از کشورهای عربی را انتخاب كرده است. اما در رویکرد دوم جریان اخوان که در مصر، تونس، مراکش و لیبی به قدرت رسیده‌ است، تهدیدی پنهان علیه نظام‌ها و امنیت و ثبات کشورهای پادشاهي منطقه بويژه كشورهاي هم‌پيمان سعودي قلمداد می‌شود.  
 

قطر از جريان‌هاي اخواني در منطقه حمايت مالي و رسانه‌اي به عمل مي‌آورد

اینجاست که می‌بینیم قطر میزبان کنفرانس‌ها و انجمن‌های اخوان المسلمین است و از رهبران اخوان پذیرایی می‌کند و با انواع حمایت‌های رسانه‌ای و سیاسی و مادی از این جریان در سرتاسر جهان پشتيباني می‌کند، این در حالی است که بقیه کشورهای حاشیه خلیج فارس به طور متناوب از دستگیری‌های دوره‌ای عناصر اخوان المسلمین به اتهام تهدید امنیت و بر هم زدن ثبات و توطئه برای سرنگونی نظام‌های حاکم خبر می‌دهند.

 

اما چگونه می‌توان وجود دو رویکرد متفاوت در کشورهای منطقه را تبیین نمود؟ تفاوت رویکردهای کشورهای حاشیه خلیج فارس در قبال اخوان المسلمین به عوامل زیر بر می‌گردد:

1- برای حاکمان قطر با جمعیت و مساحت کم این نگرانی وجود دارد که اخوان المسلمین معادلات قدرت در درون کشور را به نفع خود دگرگون سازد لذا پس بهتر مي‌بينند که با آنان همکاری نمايند. هم اکنون این احساس خطر در میان امارات و عربستان نیز وجود دارد، اما آنان رويه حذف و سركوب و نه همكاري را در قبال اخواني‌ها در پيش گرفته‌اند.


2- عنصر دیگر که این تفاوت رویکرد را تفسیر می‌کند به تفاوت در نقش‌هاي تعريف شده هر يك از بازيگران در رویکردهای سیاسی آمریکا در منطقه باز می‌گردد. بنابراین قطر نقشی کارکردی در تبلور بخشیدن به رویکرد جدید آمریکا مبنی بر وارد كردن جریان‌های معتدل اسلامی در حکومت بازی می‌کند و این بر اساس سناریوهایی است که انقلاب‌های عربی در تعدادی از کشورهای عربی نظیر تونس، مصر، مراکش و لیبی پديد آورده است. البته عربستان و امارات نیز از گستره سیاست‌های آمریکا خارج نیستند. تمامی این کشورها در جهت رويكردهاي سیاسی و راهبردی آمریکا حرکت می‌کنند. آمریکا قصد ندارد تمامی گزینه‌های خود را در یک سبد قرار دهد. بنابراین از يك سو اسلام سیاسی معتدل را تشویق می‌کند و از سوي ديگر همزمان نیروهای مخالف و طرفداران سكولار و ليبرال خود را تشویق می‌کند تا به عنوان یک نیروی فشار و تضمین‌کنننده استمرار توازن مطلوب عمل نمايند.
 
3- عنصر دیگر در تفسیر تعامل قطر با اخوان به انگیزه‌های روانی حاکمان قطر برمی‌گردد. این مسأله با عقده حقارت نزد حاکمان قطری پيوند عميقي دارد. قطر کشور کوچکی است که می‌خواهد نقش‌های بزرگی بازی کند، نقش‌هایی که فراتر از حد و اندازه‌های آن است.

1-4- نگرانی از موج بیداری اسلامی و قدرت‌يابي اخوان المسلمين

حاكمان سعودي از همان ابتداي به راه افتادن موج بيداري اسلامي نگران اين حركت عظيم مردمي بوده‌اند. به همين خاطر عربستان سعودی رویکرد انقلاب معکوس (ضدانقلابی‌گری) را در كشورهاي بيداري اسلامي تعقیب می‌کند و هدف عمده‌ي ریاض آن است كه تلاش می‌کند تا مانع از رسیدن موج بيداري اسلامي به شبه‌جزیره عربستان شود.

 

عربستان سعودي نگران رسيدن موج بيداري اسلامي به اين كشور است

عربستان نفوذ فریبنده از طریق ابزارهای اقتصادی و جریان سلفي‌گري وهابی را جایگزین رویارویی مستقیم با اين حركت مردمي نمود و از این حیث با غرب متحد شد تا نه تنها انقلاب مصر بلکه سایر انقلاب‌های عربی در لیبی و یمن و بحرین را نیز ناکام سازد، چرا که سعودی ها می‌دانستند که روند پرشتاب انقلاب‌های عربی ناشی از بیداری اسلامی در صورت ادامه، خیلی زود دامن خود این کشور را نیز می‌گیرد و سرکوب‌ها و فشار امنیتی و اصلاحات موقت و هزینه‌هایی که سعودی‌ها برای آرام نگه‌داشتن افکار عمومی داخلي صرف کرده‌اند، نیز زیاد نمی‌تواند جلوی تحرکات مردمی در رسیدن به آزادی و مردم‌سالاري و عدالت را بگیرد.  

 

مردم عربستان پس از بيداري اسلامي انرژي جديدي كسب كرده و خواهان سرنگوني آل سعود هستند.

اينجاست كه به عنوان مثال مي‌بينيم پس از انقلاب تونس که جریان اسلامی النهضة در آن جایگزین نظام بن علی شد، سعودی‌ها به زین العابدین رئیس جمهور تونس پناه دادند و از تسلیم وی به مقامات تونس اجتناب ورزيدند و این بزرگ‌ترین نشانه بر دشمنی‌ها و اختلافات میان اخوان المسلمین و عربستان سعودی است که رفته رفته بر دامنه و حجم آن افزوده شد.

1-5- نگرانی از نزدیک شدن اخوان المسلمين به ایران

یکی از نگراني‌هاي همیشگی عربستان نسبت به اخوان المسلمين احتمال نزدیک شدن این جریان به ایران بوده است. هرگونه ائتلاف اخوان المسلمین مصر با ایران و نادیده گرفتن منافع راهبردی کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس با مصر موجب نگرانی مقامات سعودی است و به باور سعودی‌ها این گونه ائتلاف ها، مصر را به متحد مهمی برای ایران تبدیل خواهد کرد، البته این در عمل محقق نشد و عملاً روابط تهران - قاهره به مانند دوران مبارك همچنان سرد باقي ماند. اين نگراني بويژه در سفر مرسي به ايران و يا تشكيل كميته چهارجانبه حل بحران سوريه از سوي مصر نمود بيشتري پيدا كرد.

 
سعودي‌ها نگران نزديك شدن اخوان به ايران بودند

1-6- نگرانی از ارتقای جایگاه و قدرت منطقه‌ای مصر

مصر كه زماني در دوران عبدالناصر رهبر بلامنازع جهان عرب بود، با صلح ننگين كمپ ديويد در دوران سادات و تداوم سياست‌هاي سازش‌محور با رژيم صهيونيستي در دوران مبارك برتري و سيادت خود بر جهان عرب را از دست داد و اين عربستان سعودي بود كه به فضل دلارهاي نفتي و حمايت‌هاي سياسي آمريكا رهبري جريان موسوم به «ميانه‌رو» در منطقه را بر عهده گرفت. يكي از نگراني‌هاي حاكمان سعودي پس از انقلاب مصر آن بود كه مبادا حاكمان جديد اين كشور بخواهند با در پيش گرفتن سياست خارجي مستقل و پويا، جايگاه و قدرت منطقه‌اي مصر را ارتقا بخشيده و سكان هدايت اعراب را از چنگ سعودي‌ها در بياورند.

اين نگراني زماني بيشتر ‌شد كه دولتمردان جديد مصر گاه و بيگاه به رقباي سعودي خود گوشزد مي‌كردند كه مصر تغيير كرده و مناسبات جديد بين دو كشور بايد بر پايه اصول احترام متقابل و استقلال در تصميم‌گيري‌ها باشد. اين مسأله را به وضوح مي‌توان در سفر مرسي به تهران علي رغم مخالفت سعودي‌ها با آن مشاهده نمود. موضع مصر در قبال جنگ غزه كه توانست براي توقف يورش عليه غزه نقش ميانجيگر را بازي نمايد، مورد پسند سعودي‌ها كه در مواضع بين المللي سعي مي‌كنند خود را سردمدار كشورهاي  عربي نشان دهد، قرار نگرفت.

 

عربستاني‌ها از نقش‌آفريني مرسي در جنگ غزه چندان خوشحال نشدند

2- نشانه‌های اختلاف بین اخوان المسلمین و نظام سعودی

اختلافات میان اخوان المسلمین و نظام سعودی پس از انقلاب‌های عربی بعضاً به وضوح خود را در پاره‌اي از مسائل نشان ‌داد كه می‌توان برخي از اين اختلاف‌ها را در موارد زیر مشاهده نمود:

الف) وزیر آموزش و پرورش عربستان اخيراً اقدام به جمع‌آوری کتاب‌های حسن البنا و سید قطب از رهبران برجسته اخوان المسلمين از کتابخانه‌های این کشور کرد و این نشانه‌ی بارزی است که سعودی‌ها شروع به مبارزه و انکار تفكرات اخوان المسلمين کرده‌اند.

ب) حسنی مبارک پس از سرنگونی خود در نامه‌ای محرمانه به عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه عربستان از وی خواست تا برای نجات وی میانجی‌گری کند. پادشاه عربستان نیز با ارسال نامه‌ای به محمد مرسی از وی خواست تا دستور عفو حسنی مبارک را صادر نمايد؛ به این شرط که وی و فرزندانش تا زمان حضور مرسی در قدرت وارد سیاست نشوند. اما مرسی با این درخواست پادشاه عربستان موافقت نکرد که این دلخوری حاکمان سعودی از سران اخوان را به همراه داشت. حتي عربستان سعودي دولت مصر را تهديد كرد كه در صورت ادامه پيگرد و محاكمه حسني مبارك رئيس جمهور سابق مصر كمك‌هاي خود به اين كشور را قطع خواهد كرد اما اين مواضع با واكنش شديد دولتمردان اخواني همراه بود.

 

خواسته پادشاه سعودي براي عفو مبارك مورد قبول مقامات مصري قرار نگرفت

ج) سفر مرسی به ایران علي‌رغم مخالفت عربستان با این اقدام؛ به گونه‌ای که مرسی با سفر به تهران برای شرکت در نشست عدم تعهدها عملاً به عربستان سعودی دهن کجی کرد. مرسی با این سفر تلاش کرد در صحنه بین المللی وجهه جدیدی به دست آورد که چندان به مذاق سعودی‌ها خوش نیامد.

د) اختلاف نظر میان قاهره و ریاض به دلیل کمیته چهارجانبه پیشنهادی مصر برای حل بحران سوریه. بر اساس پيشنهاد محمد مرسي و با حضور مصر، عربستان، ایران و ترکیه کمیته چهارجانبه‌اي براي حل بحران سوريه ايجاد شد. اما پس از مدتي عربستان اعلام كرد كه ادامه حضور در طرح مصر بي‌فايده است و نتايجي را كه از آن انتظار مي‌رود، به دنبال نخواهد داشت. اساس اختلاف نظرها ميان قاهره و رياض بر سر حضور ايران بود، چرا كه عربستان مدعي بود كه ايران خودش عامل بحران سوريه است و نبايد در اين كميته حضور داشته باشد اما مصر ايران را بخشي از حل بحران سوريه مي‌دانست و معتقد بود اخراج تهران از اين طرح به نفع مسأله سوريه نيست و ايران تاثير زيادي بر نظام بشار اسد دارد و مي‌توان از آن به عنوان كانال تماس مناسبي با سران سوريه استفاده نمود.
 

سعودي‌ها مخالف حضور ايران در كميته چهارجانبه حل بحران سوريه بودند

و) سفر مرسي به روسيه براي حل بحران سوريه و اظهارات وي در مسكو كه اعلام داشت نظر مصر و روسيه در قبال بحران سوريه يكي است، خشم مقامات سعودي را برانگيخت و موجب تعميق بيشتر بحران در روابط رياض- قاهره شد.

ز) دستگيري احمد الجيزاوي فعال و وكيل مصري در عربستان و محكوميت وي به زندان و شلاق، روابط قاهره و رياض را متشنج كرد. اين اقدام عربستان با موج عظيمي از نارضايتي و خشم در ميان مصري‌ها مواجه شد و مردم كه اين اقدام سعودي‌ها را اهانت به كرامت مصري‌ها پس از انقلاب مي‌دانستند، در مقابل نمايندگي‌هاي اين كشور در مصر تظاهرات بر پا كرده و تهديد كردند كه به سفارت و كنسولگري‌هاي عربستان يورش خواهند برد. عربستان نيز سفيرش در قاهره را براي رايزني فراخواند و سفارتش در قاهره و دو كنسولگري خود را در دو استان اسكندريه و سوئز بست.

اين اتفاقات هرچند قبل از رياست مرسي رخ داد اما پس از انتخاب مرسي و در اولين سفر خارجي وي به عربستان مردم مصر با فشار بر دولت جديد اقدام گسترده دستگاه ديپلماسي مصر در جريان اين سفر براي آزادي زندانيان مصري در بند دولت سعودي را خواستار شدند؛ زندانياني كه بدون هيچ محاكمه‌اي زنداني شده بودند. مرسي هرگز نتوانست اين مسأله را با طرف سعودي حل و فصل نمايد و اين معضل به قوت خود باقي و باعث سردي هرچه بيشتر روابط طرفين گرديد.
 

تظاهرات مصري‌ها در برابر سفارت عربستان سعودي در قاهره

3- اقدامات عربستان برای مقابله با اخوان

عربستان در کوتاه مدت برای کاستن از نفوذ اخوان المسلمین در مصر و در دراز مدت برای براندازی دولت اخوان المسلمین دست به اقداماتی زد که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

3-1- حمایت از سلفی‌ها

يكي از ابزارهاي دولت سعودي براي كاستن از نفوذ اخوان المسلمين در مصر سلفي‌هاي وهابي بودند كه پس از انقلاب مصر به ظاهر به مردم پيوستند و در ميدان التحرير حضور پيدا کردند، حال آنكه پيش از انقلاب شاهد حضور آنان در صحنه نبوديم. رژيم مبارک از اين گروه‌ها حمايت مي‌کرد و در سايه اين رژيم و حمايت‌هاي عربستان سعودي بود که اين گروهها پرورش يافتند. آنها كه هیچ نقشی در پیروزی انقلاب مردمی این کشور نداشتند و حتی در برهه‌ای، انقلابیون را دسته‌ای از زنان فاسد و بدکاره و مردان صهیونیست نامیده بودند و انتخابات آزاد را امری غیراسلامی می‌دانستند، از طريق همين انتخابات توانستند به عرصه قدرت و نهادهاي دولتي رخنه كنند و 23 درصد از كرسي‌هاي پارلمان را از آن خود نمايند.  سلفي‌ها همچنين با اعمال فشار بر مرسي وي را در قضيه شيعيان مصر يا رابطه با ايران و موضع‌گيري منفي در قبال سوريه در تنگنا قرار داده و وي را به پذيرش خواسته‌هاي خود وادار ساختند.

 
 در سفري كه جان كري وزير امور خارجه آمريكا به عربستان داشت، مقامات سعودي به صراحت به کری اعلام کردند از مخالفان مرسی در مصر حمایت می‌کنند و حتی کمک مالی به آنها می‌دهند و سعی دارند سلفی‌ها نقش جایگزین اخوان المسلمین را بازی کنند و نمایندگی جنبش اسلامی را در مصر و غیر مصر بر عهده گیرند. ریاض تاکید کرد سلفی‌ها تحت سلطه‌اش خواهند بود و خطری برای غرب نیستند و تضمین می‌کند سلفی‌ها به جنبش سیاسی گسترده بر ضد مرسی در مصر و یا در سوریه (بر ضد اخوان المسلمین ) ملحق شوند و پشت سر ارتش آزاد سوریه و نیروهای مدنی مخالف قرار گيرند.

این رویکرد عربستان سعودی در عمل نيز اجرا شد بویژه اینکه حزب سلفی النور در مصر از حمایت از اخوان المسلمین دست کشید و به جنبش سی ام ژوئن طرفدار ارتش مصر پیوست و رهبر حزب نور در جلسه‌اي كه طي آن عبدالفتاح سيسي وزير دفاع مرسي را بركنار كرد، در كنار شخصيت‌هايي چون رئيس الازهر، پاپ شنوده، البرادعي و ... حضور داشت و موافقت خود با بركناري مرسي را اعلام نمود.
 


حمايت حزب سلفي نور از كودتا عليه دولت مرسي

یکی دیگر از نشانه های عملی شدن رویکرد عربستان این است که پادشاه این کشور نخستین رهبر عربی بود که به ارتش و رئیس جمهور مصر با شور و شوق تبریک گفت. حتي برخي صاحب‌نظران مصري نسبت به خطر سلفي‌ها براي آينده كشور هشدار داده و مي‌گويند: «ما اخوان المسلمين را كنار نزديم تا سلفي‌ها بر ما حكومت كنند» . اين بيانگر آن است كه مصري‌ها نگران تسلط سلفي‌ها بر اركان جامعه و دولت مصر در آينده هستند. حتي با كمال تاسف برخي خبرها حاكي از آن است كه مخالفان مصري پيش‌نويس قانون اساسي را براي تاييد به مقامات سعودي عرضه داشته‌اند. حتي گفته مي‌شود ریاض اخیرا روی قطر کار کرد تا دوحه را قانع کند رابطه‌اش را با تشکيلات بین المللی اخوان المسلمین قطع یا محدود نمايد. ریاض شرط مصالحه با دوحه را اجرای شروط عربستان سعودی دانست. تغییر دولت در قطر نیز از برخی ابعاد با محتوای نقش خارجی جدید دوحه مرتبط است تا در خدمت پاسخ مثبت به این خواسته سعودی باشد.

 
برخي تحليل‌گران مي‌گويند تغيير پادشاه قطر پاسخ مثبت به خواسته سعودي‌ها بوده است.

عربستان و دیگر کشورهای عرب حوزه خلیج فارس حمایت‌های بسیاری از سفلی‌ها در مصر انجام می‌دهند و ظرف 25 سال گذشته این جماعت‌ها و گروه‌ها حدود 25 میلیارد دلار از عربستان سعودی کمک‌ مالی دریافت کرده‌اند و به این ترتیب این جریان‌ها تحت عنوان‌ها و پوشش‌های مختلف عملاً تحت اختیار عربستان قرار دارند، آنها شبکه عظیمی در داخل مصر ایجاد کرده اند که شامل حدود 36 شبکه تلویزیونی ماهواره‌ای، 20 هزار مسجد و 20 هزار جمعیت خیریه است و در واقع نیرو و جریان خطرناکی است که تا پیش از انقلاب زیر لوای دستگاه‌های امنیتی مبارک فعالیت می‌کرد و هم اکنون کشورهای حوزه خلیج فارس مستقیماً این گروه را تحریک می‌کنند. در نتيجه بايد نسبت به آينده مصر بسيار هوشيار بود چرا كه احتمال دارد عربستان با استفاده از پتانسيل قابل توجه سلفي ها در جهت پيشبرد اهداف و نقشه‌هاي شوم خود در اين كشور از آنان استفاده كند و اين براي مصر و امت اسلامي خطرناك خواهد بود.

 

روز به روز بر دامنه سلفي‌گري در مصر افزوده مي‌شود


3-2- تدارک کودتا علیه مرسی

ابزار مهم ديگر سعودي كه مي‌توانست كار اخوان المسلمين را فيصله ببخشد، كودتا بود. نظامیان مصری بدون کمک سرویس‌های اطلاعاتی عربستان و امارات و بدون حمایت مالی آن‌ها، قادر نبودند کودتای نرم خود را مدیریت و اجرا کنند.

 
سيسي در اقدامي غيرقانوني دولت مشروع مرسي را سرنگون ساخت.

عربستان و امارات که تا پیش از این نتوانسته بودند در جریان انقلاب‌های عربی نقش موثری داشته باشند، از ژنرال‌های ارتش مصر حمایت سیاسی و مالی کردند تا بتوانند اولین گام را در مسیر اثرگذاری بر این تحولات، بردارند.


 
السيسي رهبري كودتا عليه مرسي را برعهده داشت

 گفته مي‌شود ژنرال «عبد الفتاح السیسی» وزیر دفاع مصر که این کودتا را مدیریت و رهبری کرد، دو قول از عربستان و امارات گرفته است:
1- در صورتی که دولت «باراک اوباما» رئیس‌جمهور آمریکا کمک سالانه 1.3 میلیارد دلاری به مصر را قطع کند، عربستان و امارات این کسری بودجه را می‌پردازند. عربستان و امارات حتی به ارتش وعده داده‌اند که تمام مبلغی را که قطر در یکسال گذشته به حساب اخوان‌المسلمین واریز کرده، که جمعا چیزی در حدود 13 میلیارد دلار است، به مصر پرداخت کنند.

 
يك هيات عالي رتبه اماراتي متشكل از وزير امورخارجه و مشاور امنيت ملي اين كشور براي حمايت از كودتا وارد مصر شدند.

2- عربستان، امارات و دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس نظیر بحرین و کویت به سرعت پس از استقرار دولت، شروع به تزریق منابع مالی به مصر می‌کنند تا چرخ اقتصاد این کشور به خوبی بچرخد. بهبود وضعیت اقتصادی موجب خواهد شد تا مردم به یک سطح حداقلی از رفاه برسند و دولت جدید را به دوران اخوان‌المسلمین که با مشکلات فراوان اقتصادی روبرو بودند، ترجیح دهند.

 
خلف احمد الحبتور سرمايه‌دار اماراتي 10 ميليون پوند مصري به صندوق حمايت از اقتصاد مصر اهدا كرد

زماني مي‌توانيم به نقش عربستان در كودتا بهتر پي ببريم كه بدانيم عدلی منصور رئیس دادگاه عالی قانون اساسی مصر که شورای نظامی این کشور او را به عنوان رئیس جمهور موقت تعیین کرد، پیش از این مشاور وزارت بازرگانی عربستان سعودی و از چهره‌هاي نزديك به نظام سعودي بوده است.

 

رئيس جمهور موقت مصر مدتي مشاور وزارت بازرگاني عربستان بوده است.

 يا اينكه بدانيم عربستان اولين كشوري بود كه در سایه ناآرامی‌ها در مصر و در آستانه برگزاری تظاهرات گسترده مخالفان در 30 ژوئن سه کنسولگری خود را در مصر بست و يا امارات از شهروندان خود خواست در شرایط کنونی به این کشور سفر نکنند.
«عبدالله القحطانی» از نويسندگان عربستاني با اشاره به شتابزدگی عربستان و امارات برای تبریک برکناری محمد مرسی از ریاست جمهوری مصر مي‌نويسد: «عربستان و امارات پس از اعلام برکناری مرسی بی درنگ شبکه‌های ماهواره‌اي اسلامگرا را قطع کردند تا کودتا علیه وی به طرز صحیحی انجام گیرد... عربستان و امارات زندانی شدن همه اعضای گروه‌های اسلامگرا و تحت نظر گرفتن محمد مرسی را خواستار شدند تا از انتقال پیام‌های آنها به طرفدارانشان جلوگیری شود و ارتش بتواند آنها را تحت کنترل خود درآورد».

4- اهداف عربستان از کودتا در مصر

عربستان سعودي از اعمال فشار بر اخوان المسلمين و كودتا عليه دولت مرسي اهداف خاصي را دنبال مي‌كند كه برخي از اين اهداف سعودي‌ها عبارتند از:

4-1- دامن زدن به فتنه داخلی در مصر

يكي از اهداف اصلي عربستان از كودتا در مصر دامن زدن به فتنه، آشوب و جنگ داخلي در اين كشور است. پس از كودتا عليه مرسي شاهد قطب‌بندي شديد سياسي ميان طرفداران و مخالفان وي و صف‌آرايي مردم عليه يكديگر هستيم. حتي عناصري از القاعده و سلفي‌هاي جهادي در صحراي سيناء اعلام كرده‌اند كه دست به سلاح خواهند برد. درگيري‌هاي شديدي نيز در استان‌هاي مختلف مصر به وقوع پيوسته است. عربستان با برهم زدن ثبات مصر مي‌تواند به مردم خود نشان دهد كه عاقبت هرگونه انقلاب و دموكراسي‌خواهي كشت و كشتار و خونريزي خواهد بود؛ پس مبادا به فكر اصلاح و انقلاب و آزادي و مردم سالاري باشيد.

 
آيا عربستان، مصر را هم به مانند سوريه به آشوب خواهد كشاند؟

رژیم سعودي تاكنون به صورت ماهرانه‌ای از حوادث جاری در منطقه به منظور تقویت سلطه خود بر عربستان سعودی بهره‌برداری کرده است. نظام سعودی از جنگ عراق و پیامدهای آن استفاده کرد تا به مردم نشان دهد که سرانجام هرگونه حرکتی به سمت دموکراسی چه خواهد بود و چنین اقدامی می‌تواند مشکلات عدیده‌ای به همراه داشته باشد. نظام سعودی همین مسأله را اکنون با سوریه انجام می‌دهد. فعالان سعودی معتقدند که جنگ سوریه به صورت مؤثری بر بیداری عربی- اسلامي در عربستان تاثير منفي گذاشته و آن را برای دست براي چند سال به تاخیر انداخته است و مردم به دلیل ترس از فرولغزیدن در یک تنگنای داخلی، فعلاً تمايل ندارند مسیر اصلاح‌طلبی‌ را بپیمایند.  به هر حال اين حربه‌اي است كه پس از عراق و سوريه، نظام سعودي بدش نمي‌آيد در مصر هم به اجرا بگذارد.

 
درگيري‌ها در مصر پس از عزل مرسي

در همين راستا، چند روز پس از كودتا قاهره شاهد درگیری خونین ارتش و نیروهای پلیس با طرفداران مرسی مقابل کاخ ریاست جمهوری در قاهره بود. در جریان درگیری‌ طرفداران مرسی با نیروهای ارتش و پلیس 53 نفر از طرفداران اخوان کشته و بيش از 1000 نفر زخمي شدند.

 
كشتار وحشيانه طرفداران مرسي از سوي ارتش

پلیس می گوید که افراد مسلح به سمت نیروهای ارتش تیراندازی کرده و قصد ورود به ساختمان گارد ریاست جمهوری را داشتند جایی که گفته می شود محمد مرسی در آنجا تحت حفاظت ارتش قرار دارد اما طرفداران مرسی می گویند که آنها قصد درگیری با ارتش را نداشته و برای حمایت از وی در مقر گارد ریاست جمهوری تحصن کرده و پلیس علیه آنها از گاز اشک آور و گلوله های جنگی استفاده کرده است.
 

تشييع جنازه يكي از طرفداران مرسي

4-2- احیای نقش ارتش

بدون ترديد كودتاي مصر با هماهنگي آمریکا و عربستان سعودی بوده است تا براساس آن بتوانند اهداف بعدی خود را در منطقه محقق سازند.  در کشورهای عربی و تعمیم آنچه که در مصر اتفاق افتاد به دیگر کشورهای عربی بویژه سوریه است.  


عربستان درصدد احياي نقش ارتش به عنوان يك عامل بازدارنده و سركوب‌كننده است.

به نظر مي‌رسد آمريكا و متحدان منطقه‌اي اين كشور بويژه عربستان به اين نتيجه رسيده‌اند كه كارآمدترين نهاد براي مهار بيداري اسلامي نهاد ارتش است. ارتش‌ها با برخورداري از ساختار و تشكيلات منظم و نيز محبوبيت نسبتاً قابل توجه در كشورهاي عربي مي‌توانند در راستاي تامين منافع غرب مورد استفاده قرار گيرند. بويژه آنكه آمريكا در ساليان گذشته و در دوران حكومت‌هاي خودكامه سابق –مثلاً در دوره مبارك- توانست با اعطاي برخي امتيازات و تسهيلات، وفاداري سران ارتش را به خود تضمين نمايد.

 
عالم دين الازهري كه پوكه‌هاي خالي فشنگ را به طرف مردم گرفته و مي‌گويد ارتش عليه حاميان مرسي به كار برده است.

4-3- بازگرداندن عناصر نظام سابق به قدرت

هدف ديگر عربستان از كودتا هموار نمودن بازگشت عناصر نظام سابق به عرصه قدرت بوده است. اينكه يكي از همين عناصر به نام احمد شفيق كه در انتخابات رياست جمهوري از محمد مرسي شكست خورد و سپس به امارات- كه با عربستان در كودتا همدست بود- فرار كرد اعلام مي‌دارد كه پس از كودتا قصد دارد به كشور باز گردد و مشغول به خدمت شود! دقيقاً در راستاي همين سياست است. عناصر نظام سابق نيز در داخل در طول دو سه سال اخير كه پس از انقلاب مصر مي‌گذرد از هيچ كاري براي ضربه زدن به انقلاب مصر دريغ نورزيدند و اكنون پس از كنار زدن اخوان اميد زيادي به بازگشت به سياست دارند. به هر حال اين عناصر همراهي بيشتري با طرح‌هاي آمريكايي – صهيونيستي و سعودي دارند و بهتر مي‌توانند منافع آنان را در مصر تامين نمايند.
 

خطر بازگشت بازماندگان نظام سابق به قدرت

4-4- انتقام جویی از آمریکا

برخي رسانه‌ها و تحليل‌گران ادعا کرده‌اند که اقدام عربستان در كودتا عليه مرسي با هدف انتقام گرفتن از دولت اوباما بوده است که در سال 2011 اجازه داد حکومت «حسنی مبارک» در مصر سقوط کند. به نوشته پايگاه خبري صهيونيستي دبکا، «حکام عربستان هیچ‌گاه اوباما را به دلیل رفتارش در زمان انقلاب مصر نمی‌بخشند...حسنی مبارک رئیس جمهور اسبق مصر که بر اثر انقلاب 2011 سقوط کرد، با حمایت اوباما از قدرت به زیر کشیده شده بود و این مساله خشم پادشاه عربستان را برانگیخت، زیرا مبارک دوست او بود».  دبکا، دخالت عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس در براندازی نظام و تغییر دولت را همچنین به مثابه پدید آمدن مرحله ای جدید از مراحل انقلاب‌های عربی در خاورمیانه دانست و نوشت: «برای نخستین بار است که مجموعه ای از دولت های عربی مرتبط و وابسته به آمریکا، رأساً و بدون اجازه آمریکا اقدامی انجام می‌دهند تا خلاء به وجود آمده از ناتوانی آمریکا در پیگیری مستقیم طرح های آمریکا در جنگ داخلی در سوریه یا اقدامات ضد ایرانی را پر کنند».
 

برخي مي‌گويند هدف عربستان از كودتا در مصر انتقام‌گيري از اوباما بوده است!

اين به نظر بيش از آنكه يك تحليل واقع‌بينانه و مبتني بر حقايق باشد، يك ادعاست كه هدفي جز سرپوش گذاشتن بر حمايت‌هاي آمريكا از ديكتاتور‌ي‌هاي منطقه ندارد. چرا كه اولاً آمريكا در انقلاب مصر تا لحظه آخر از حسني مبارك حمايت كرد و هنگامي كه از نجات وي نااميد شد، دست از حمايت او كشيد، ثانياً مواضع دولتمردان آمريكايي درباره بركناري مرسي غالباً در جهت حمايت از كودتا و چشم‌پوشي از اين اقدام ضددموكراتيك بوده است و ثالثاً اگر غرض عربستان انتقام‌گيري از آمريكا بوده، آيا آمريكا اين توان را نداشت كه جلوي اين حركت را بگيرد و يا دست كم تلاشي مثبت در جهت ممانعت از كودتا انجام دهد و آيا اساساً عربستان نمي‌داند كه تضعيف آمريكا در منطقه به معناي تضعيف خود عربستان است؟

 
آيا پادشاه سعودي قدرت نه گفتن به اوباما را دارد؟

جمع‌بندی

1- به قدرت رسيدن گروه‌هاي اخوان المسلمين در كشورهاي بيداري اسلامي نگراني حاكمان سعودي را به همراه داشت و آنها براي انحراف در اين موج عظيم مردمي تلاش‌هاي خود را به كار بستند.

2- سعودي‌ها كه از همان ابتدا با دكترين اخوان المسلمين مشكل داشتند و گسترش آن را تهديدي اساسي براي آينده سياسي خود مي‌پنداشتند، عزم‌شان را براي به شكست كشاندن تجربه اخوان المسلمين در امر حكومت‌داري جزم نمودند. اولين پيروزي آنان در مصر رقم خورد و احتمال دارد اين مسأله در كشورهاي ديگري چون ليبي و تونس نيز رخ دهد و اخواني‌ها در اين كشورها نيز از حكومت كنار گذاشته شوند.

3- عربستان سعودي با حمايت از كودتا به احتمال زياد تلاش مي‌كند تا در آينده نزديك ضمن اعمال فشار بيشتر بر اخوان المسلمين و وادار كردن مقامات مصري به زندان و بازداشت نمودن رهبران اين جريان، زمينه را براي قدرت‌يابي روز افزون جريان‌هاي سلفي كه همسو با سياست‌هاي رياض هستند، هموار سازد. اين كودتا حتي ممكن است زمينه را براي بازگشت مجدد عناصر سابق به قدرت فراهم سازد. اگر انقلابيون مصري آگاه نباشند ممكن است در دام اين سناريوي سعودي‌ها گرفتار شوند.

4- به نظر مي‌رسد عربستان سعودي تلاش مي‌كند تا همانند سوريه آتش جنگ داخلي در مصر را برافروزد و بدين ترتيب به مردم خود هشدار دهد كه عاقبت هرگونه انقلاب و اصلاح‌طلبي چيزي جز جنگ و كشتار و قتل و گرفتاري نخواهد بود. پس به ناچار بايد به سلطه خاندان حاكم تن دهند. نشانه‌هاي اين نقشه شوم در حال هويدا شدن در مصر است و مردم و نخبگان مصري بايد نسبت به خطرات اين سناريوي از پيش تعيين شده سعودي آگاه باشند.

منابع:

  http://www.azzaman.com/?p=5557
  http://www.rasid.com/?act=artc&id=595
  http://www.iribnews.ir/NewsText.aspx?ID=2000119
  http://www.france24.com/ar/20130214
  http://www.france24.com/ar/20130214
  http://www.islamtimes.org/vdccxmq4.2bq4x8laa2.html
  http://www.coptstoday.com/Archive/Detail.php?Id=15916
  http://eslambidarast.blogfa.com/category/3?p=2
  http://www.youm7.com/News.asp?NewsID=1151756&
  http://www.asnoor.ir/Public/Interviews/ViewInterviews.aspx?Code=105443
  http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920415000141
  http://fa.alalam.ir/news/1492008
  http://jahannews.com/vdcfvcd01w6dcta.igiw.html
  http://www.iribnews.ir/NewsText.aspx?ID=2000119
  http://fa.alalam.ir/news/1492167
  http://fa.alalam.ir/news/1492167

چرا انقلاب‌های تونس، مصر، لیبی و یمن نیمه‌کاره ماند؟


اگر نگاهی اجمالی به دلایل موفقیت و شکست انقلاب‌های مهم جهان کنیم، به نقطه مشترکی بر می‌خوریم؛ هر یک از این انقلاب‌ها بنا بر نوع رفتار مردم دلایل مختص خود را دارند؛ اما نقطه اشتراک همه این انقلاب‌ها یک موضوع بیشتر نیست. برای آگاهی از این وجه مشترک، با گزارش مشرق همراه شوید.
گروه بین‌الملل مشرق- انقلاب در لغت به معنای تغییرات بنیادین است. در طول تاریخ بشریت انقلاب‌های مختلفی در عرصه‌های مختلف روی داده است که هر کدام از آنها به نوبه خود در تغیییر دادن سرنوشت زندگی انسانها تاثیرگذار بودند.

انقلاب‌های سیاسی که به تغییر سیستم‌های حکومتی منجر شده‌اند از جمله معروف ترین و تاثیر گذارترین انقلاب‌ها در جهان بوده‌اند. در این مطلب قصد داریم تا نگاهی کوتاه به مهم‌ترین انقلاب‌ها و حرکت‌های آزادی بخش در تاریخ معاصر داشته و دلایل شکست برخی انقلاب‌ها را مورد بررسی قرار دهیم.


انقلاب فرانسه

بدون شک، بسیاری از مورخین انقلاب کبیر فرانسه را یکی از مهمترین و تاثیر گذارترین حوادث در طول تاریخ بشریت می دانند. قیامی که در دوران معاصر برای اولین بار به حکومت یک سلسله پادشاهی ظالم پایان داد و به مردم جهان نشان داد که می توان با وحدت و یکپارچگی بر هر دشمنی پیروز شد.

در طول قرن 18 میلادی کشور فرانسه خود را به صورت همزمان در چند جنگ در نقاط مختلف دنیا درگیر کرده بود. لویی شانزدهم، به نوعی آخرین پادشاه مستبد فرانسه بود که همزمان کشورش را در جنگهای داخلی آمریکا درگیر کرده و هم در عین حال دارای درباری بسیار اشرافی بود و به همراه همسرش " ماری آنتوانت " هزینه های گزافی را به مردم تحمیل می کرد.


این مشکلات اقتصادی و سیستم فاسد ادارای و همچنین حضور کشیشان درباری که به تایید پادشاه مشغول بودند باعث نارضایتی مردم شد. نهایتا به علت موفقیت دولت در انجام اصلاحات در 14 ژویئه 1789 قیام در پاریس آغاز گشت که به حمله مردم به زندان باستیل و فتح این زندان منجر شد.

در این مدت موجی از آشوب و جنگ های داخلی فرانسه را دربر می گیرد که سرانجام در سال 1793 لویی شانزدهم و همسرش ماری آنتوانت در راه فرار از کشور دستگیر شده و در 21 ژانویه محاکمه آنان آغاز می شود.


لویی طی 10 روز محاکمه و توسط گیوتین گردن زده می شود. همسر وی نیز به تاریخ 16 اکتبر 1793 اعدام می شود. البته باید گفت که این پایان راه نبود و فرانسه به دلیل نداشتن رهبری واحد، مخالفان لویی باهم درگیر شده و رهبران این انقلاب یک به یک کشته شدند و نهایتا   پس از دوسال انقلاب کبیر فرانسه با شکست مواحهه شد.


انقلاب روسیه

کشور روسیه نیز یکی دیگر از ابرقدرتهای جهان در طول قرن نوزدهم بود که به مرور زمان و به مانند حکومت فرانسه دچار فساد در رده های مختلف دولت شد. این کشور در طول چندین قرن توسط خاندان سلطنتی رومانوفها اداره می شد. اما در طول سالهای طولانی تنها یک طبقه خاص به رده های بالای قدرت دسترسی داشته و این مسئله به ایجاد فساد در دولت و نارضایتی مردم منجر شد.


اما شاید بتوان سرآغاز قیام های مردمی را اعتراض به شکست روسیه در جنگ با کشور ژاپن در سال 1904 میلادی دانست که به نوعی باعث تحقیر این ابرقدرت جهانی شد. به علت اعتراضات گسترده در این کشور ، تزار اجازه تشکیل مجلس نمایندگان "دوما" را صادر کرد. با شروع جنگ اول جهانی و حضور روسیه در این جنگ فشارهای اقتصادی دوباره شدت گرفت و در نهایت باعث شد تا نارضایتی ها در روسیه اوج بگیرد.

شکستهای پی در پی در جنگ و مشکلات اقتصادی در نهایت موجب شد تا این کشور دچار نوعی درگیری و جنگ داخلی شود که در اکتبر سال 1917 میلادی به قیام مردمی و دستگیری و تبعید تزار منجر شد.


در عین حال شورای متشکل از انقلابیون به رهبری شخصی به نام "کرنسکی" نمی تواند حکومت را اداره کند و در سال 1918 میلادی با قیام بلشویک ها به رهبری " لنین" کمونیستها به روسیه مسلط شده و با آلمان صلح می کنند. وی سپس مالکیت خصوصی را در روسیه لغو و اقدام به تقسیم زیمن مالکان بزرگ در بین دهقانان می کند.

پس از پیروزی در جنگهای داخلی روسیه در سال 1920 میلادی، اتحاد جماهیر شوروی تشکیل می شود. البته باید اشاره کرد که این حکومت نیز به دلیل نداشتن رهبری واحد در نهایت از شعارهای اولیه خود منحرف شده و در نهایتا در سال 1991 میلادی از هم پاشید.


انقلاب کوبا

جنبش۲۶ ژوئیه با رهبری فیدل کاسترو بر علیه "فلوخنسی با تیستا" دیکتاتور کوبا در سال ۱۹۵۹ اعلام موجودیت کرد و نقطه سرآغاز انقلاب کوبا را رقم زد. که با رهبری کاسترو و با حمایت مردم کوبا پس از تحمل سختی‌ها به پیروزی دست یافت.

انقلاب الجزایر

جنگ الجزایر یا انقلاب الجزایر به مجموعه‌ای از زد و خوردهای میان فرانسه و الجزایری‌های استقلال‌طلب زیر استعمار این کشور می‌گویند که میان سال‌های ۱۹۵۴ تا ۱۹۶۲ رخ داد و به استقلال الجزایر انجامید. از دیگر اثرهای این جنگ سرنگونی جمهوری چهارم فرانسه و پایه‌ریزی جمهوری پنجم به ریاست شارل دوگل بود.


مقابله مردم الجزایر با نیروهای استعمارگر فرانسوی


سر دو الجزایری در دستان سربازان فرانسوی

این انقلاب که یک انقلاب موفق محسوب شده با رهبری "عبدالقادر" در سال۱۸۳۲ (دوسال پس از تسخيرالجزاير توسط فرانسويان) پرچم پيكار عليه استعمارگران را در دست گرفت. قبلاً پدر او رهبري مبارزان را داشت ولي چون كهنسال بود رؤساي قبايل گرد هم آمده و عبدالقادر را كه جوان ۲۴ساله بود به رهبري انقلاب برگزيدند و به او لقب سلطان دادند. عبدالقادر اين لقب را نپذيرفت و خواست كه فقط به او بگويند عبدالقادر.


انقلاب هند

کشور هندوستان از سالهای دور و به نوعی از قرن 16 و 17 به این سو درگیر نفوذ استعمارگران انگلیسی بود. انگلیسی ها ابتدا با عنوان شرکتی تجاری به عنوان " کمپانی هند شرقی" به هندوستان وارد شده و مشغول تجارت با مهاراجه های هندی شدند و کم با افزایش نفوذ اقتصادی و سیاسی در این کشور توانستند هند را تحت کنترل خود درآورند. در طول سالهای طولانی هندوستان به نوعی مهمترین مستعمره انگلستان بود و برای سالها یکی از مهمترین منابع درآمد حکومت بریتانیا به شمار می رفت.


در اواسط دهه 40 میلادی، " گاندی " رهبر مبارزات مردم هندوستان برای استقلال مبارزات خود را آغاز کرد. این مبارزات که به صورت مسالمت آمیز انجام می شد در نهایت به ثمر نشست و در 15 اوت 1947 هندوستان استقلال خود را به دست آورد.


انقلاب اسلامی ایران

در طول سال‌های دهه 20 و ابتدای دهه 30 شمسی مردم ایران به رهبری دو شخصیت ملی و مذهبی، دکتر محمد مصدق و آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی به منظور ملی‌کردن صنعت نفت قیام کردند که در نهایتا به ملی‌شدن نفت ایران منجر شد. در نهایت در 28 مرداد سال 1332 بر اثر کودتایی آمریکایی - انگلیسی، حکومت دکتر مصدق سرنگون شد و دیکتاتوری 25 ساله پهلوی دوم آغاز شد.


در طول سال‌های حکومت پهلوی دوم یکی از مهمترین حرکتهای اعتراضی، قیام 15 خرداد 1342 بود که در اعتراض به تبعید امام خمینی(ره) صورت گرفت. همین قیام بود که برای همیشه چهره زشت و پلید حکومت شاهنشاهی را به مردم ایران نشان داد. در طول سالهای بعد مبارزات سیاسی مردم همچنان ادامه داشت و در عین حال رژیم شاه با راه اندازی یک سیستم پلیس مخفی به نام " ساواک" به دستگیری و شکنجه مخالفان پرداخت.


محمد رضا پهلوی پس از ناکامی در مهار اعتراض ها در 26 دی ماه 57 برای همیشه ایران را ترک کرد و در سال 59 به دلیل ابتلا به سرطان در کشور مصر به درک واصل شد. امام خمینی در 12 بهمن 1357 به کشور وارد شد و با استقبال با شکوه مردم ایران مواجه شد. در 22 بهمن 1357 و پس از تسلیم شدن بقایای رژیم سلطنتی پس از نبردی خونین که چند روز به طول انجامیده بود، طومار 2500 سال شاهنشاهی در ایران برای همیشه برچیده شد و حکومتی نو و جدید برآمده از خواست مردم رنج کشیده ایران به روی کار آمد.


انقلاب تونس

تظاهرات گسترده اجتماعی در تونس، با خودسوزی یک جوان تونسی به نام محمد بوعزیزی شروع شد و پس از چندی به شورش مردمی انجامید. این جوان تونسی در اعتراض به این که پلیس مانع شده بود، وی بدون جواز سبزی و میوه بفروشد، خود را در خیابان آتش زد و متعاقبا در بیمارستان درگذشت. این حادثه باعث شروع هفته‌ها تظاهرات خشونت‌آمیز خیابانی در سراسر تونس، در اعتراض به بیکاری، فساد و گرانی مواد غذایی شد و به تغییر رژیم و فرار رئیس جمهوری تونس انجامید.


در پی ناآرامی‌ها و اعتراضات گسترده مردم تونس و کشته‌شدن ده‌ها نفر از معترضان، زین‌العابدین بن علی ابتدا دولت و مجلس را منحل کرد و سپس از قدرت کنار رفت و جای خود را موقتا به محمد الغنوشی، نخست‌وزیر سپرد. وی به همراه خانواده‌اش به عربستان سعودی گریخت.


پس از گذشت بیش از دو سال از بروز این انقلاب، رهبران این انقلاب با یکیدیگر درگیر بوده و به هیچ یک از تعهدات انقلاب عمل نکرده و مردم این کشور کماکان با مشکلات خود دست و پنجه و نرم می‌کنند.


انقلاب لیبی

جنگ داخلی یا انقلاب ۲۰۱۱ لیبی، که با نام «انقلاب ۱۷ فوریه» نیز شناخته می‌شود، از ۱۳ ژانویه سال ۲۰۱۱ میلادی (۱۳۸۹)، به‌دنبال بالاگرفتن اعتراضات و راهپیمایی‌های خیابانی مخالفان و سپس شورش سراسری علیه حکومت لیبی و رهبر آن، معمر قذافی آغاز شد و پس از همراه شدن با سرکوب شدید و سپس جنگ داخلی، در ۲۰ اکتبر ۲۰۱۲ میلادی با سرنگونی حکومت قذافی به تحقق رسید.


قیام مردی لیبی بر علیه قذافی با دخالت‌های نظامی ناتو به بیراهه کشیده شد؛ چنانچهپس ازگذشت دو سال هیچ دستاوردی برای این انقاب نمی توان ذکر کرد و حتی وضعیت مردم نیز بدتر از گذشته گشته و هیچ انتخاباتی نیز در این کشور رخ نداده است.


انقلاب یمن

اعتراضات سراسری در یمن مجموعه‌ای از راهپیمایی‌های خیابانی، اعتراضات علیه حکومت یمن و رئیس‌جمهور آن، علی عبدالله صالح است که از ۱۴ ژانویه ۲۰۱۱ میلادی، در این کشور آغاز شده و در ۳ فوریه (روز خشم) مخالفین به اوج رسید که با برخوردهای خونین و خشونت‌آمیز حاکمیت با مردم معترض روبرو شد. شدیدترین برخورد در ۱۸ مارس (جمعه خونین) بود که ۵۰ کشته و ۲۴۰ مجروح داشت.


اما به دلیل عدم همبستگی مردم و چند دستگی مردم یمن به واسطه رهبران خود هیچ گان نتوانستند بر دیکتاتوری علی عبدالله صالح پیروز شوند.


انقلاب مصر

اولین جرقهٔ انقلاب درحقیقت در ۱۵ ژانویه ۲۰۱۱ میلادی با تظاهرات شهروندان مصری در مقابل سفارت تونس که برای حمایت از انقلاب تونس بود آغاز شد. دو روز پس از این تظاهرات یک جوان مصری با نام عبده عبدالمنعم حماده جعفر خلیفه در اعتراض به بسته شدن رستوران خود و عدم توجه مسئولان به شکوائیه‌اش، در مقابل ساختمان مجلس شعب این کشور دست به خودسوزی زد.


در پی گسترش اعتراضات و ناآرامی‌ها در مصر حسنی مبارک با دستور مستقیم خود به تمامی نیروهای امنیتی کشور دستور شلیک گلوله به طرف تظاهرکنندگان را صادر نمود و نیروی هوایی را به حالت آماده باش درآورد. 

با گسترش دامنهٔ اعتراضات حسنی مبارک دولت را برکنار و عمر سلیمان رسماً به عنوان نخست وزیر جدید مصر منصوب کرد, عمر سلیمان تا قبل از آن رئیس دستگاه امنیتی در مصر بود.


پس از کش و قوس‌های فراوان میان مخالفان مبارک و اختلافات رهبران احزاب مصر، "محمد مرسی" در تاریخ ۱۷ ژوئن ۲۰۱۲ به عنوان اولین رئیس جمهور مصر پس از انقلاب منصوب شد. مرسی بر اساس آمار رسمی در رقابت با احمد شفیق با اختلافی اندک به پیروزی دست یافت.


یک سال پس از تحلیف محمد مرسی، نخستین رئیس جمهور انقلاب ۲۰۱۱ مصر ، موج جدیدی از اعتراضات علیه دولت انقلابی شکل گرفت که نهایتاً در سوم ژوئیه ۲۰۱۳ طی کودتایی به سقوط دولت منجر گردید و ارتش، "عدلی منصور" رئیس دادگاه قانون اساسی مصر را به عنوان رئیس جمهور موقت دولت انتقالی برای برگزاری انتخابات زودهنگام تعیین کرد.


نقطه مشترک انقلاب‌ها چیست؟

اگر نگاهی اجمالی به دلایل موفقیت و شکست انقلاب‌های مهم جهان کنیم، به نقطه مشترکی بر می‌خوریم؛ هر یک از این انقلاب‌ها بنا بر نوع رفتار مردم دلایل مختص خود را دارند؛ اما نقطه اشتراک همه این انقلاب‌ها "رهبر واحد" است.

انقلاب‌هایی که رهبر واحد داشتند در تمام نقاط جهان به پیروزی دست یافتند و این پیروزی دوام داشته؛ برعکس انقلاب‌هایی که رهبر واحد نداشتند یا به پیروزی نرسیدند و یا پس از چند سال از اهداف اولیه انقلاب دور شده و انقلاب مردم را به بیراهه کشانده است.


جدای از انقلاب‌های معروف دنیا می توان نحوه مدیریت جنبش‌های مردمی در حماس و عراق را نیز در نظر گرفت؛ عراقی‌ها با وجود اینکه کشورشان تحت سیطره آمریکا بوده با رهبری آیت‌الله‌سیستانی توانسته‌اند پس از رهایی از دیکتاتور حکومت خود را حفظ کنند. اما در عوض جنبش حماس که از حمایت چند میلیونی مردم فلسطین برخوردار است با توجه به نداشتن رهبری واحد دچار تصمیمات اشتباه شده که برای فلسطینی‌ها هزینه در بر داشته است.

یا اگر به همین انقلاب اسلامی ایران توجه کنیم، در خواهیم یافت اگر امام خمینی‌(ره) پرچم داری این انقلاب را به دست نمی‌گرفتند تا به حال چیزی به نام انقلاب باقی نمی ماند؛ از ماجرای بنی صدر و جنگ هشت ساله تا درگذشت امام(ره) و جانشینی آیت‌الله خامنه‌ای همه و همه بر این ادعا مهر تأیید زده که اگر انقلابی بدون "رهبر" پیش رود به نتیجه نخواهد رسید.

در واقع امر، در ایران نیز اگر یکی از اصول قانون اساسی یعنی «ولایت فقیه» حذف شود، وضعیت ایران بهتر از دیگر کشورهای خاورمیانه نخواهد بود.

تجربه‌ای که امروز مصر دارد، سال 88 در ایران به‌نوعی دیگر رخ داد و عده‌ای تلاش کردند با لشکرکشی خیابانی انتقال قدرت را از صندوق رای به کف خیابان منتقل کنند. اگر نتوانستند، تنها علتش نقش ولی فقیه بود که توانست نیروهای حامی نظامی اسلامی را زیر چتر خود گرد آورد و خائنین به رای مردم را از میدان به در کند.

اگر ولایت فقیه نبود، عده‌ای سال‌ها پیش ایران را در جنگی به نفع صدام، داخل کرده بودند و سرنوشت امروز ما، شبیه به عراقی‌ها بود. اگر ولایت فقیه نبود، ایران هم به روزگاری همچون مصر دچار می‌شد، چیزی در حدفاصل دیکتاتوری و اغتشاش دائمی و شاید حتی وضعیت ایران بدتر از مصر می‌شد چرا که ایران تنوع قومی بیشتری دارد و کسانی که اصل ولایت فقیه را مورد هجمه قرار می‌دهند، در واقعبه‌دنبال زدن ریشه این مدل هستند؛ مدلی که پس از گذشت 34 سال از تحقق انقلاب اسلامی، اثبات کرده که در عصر غیبت کبری، به‌رغم برخی کاستی‌ها و کوتاهی‌ها، کارآمدترین روش حکومتی در پیشبرد انقلابی ماندگار و پویاست.

ابليس ميانمار کيست؟


داستان غم‌انگیز مسلمان‌کشی این‌روزها چنان گستره‌ وسیع جغرافیایی و ایدئولوژیکی پیدا کرده است که از غرب تا شرق قاره کهن و از «خود – مسلمان‌ خوانده‌های تندرو موسوم به سلفی تکفیری تا بودایی‌های افراطی جنبش 9 6 9» کمر به جنگ و نابودی مسلمانان بسته‌اند.

گروه بین‌الملل مشرق – کشتار مسلمانان طی نزدیک به یک دهه گذشته در قاره کهن به پدیده‌ای مشترک در کشورهای شرق و غرب آسیا و یک اپیدمی تبدیل شده است.

روزهایی که امت اسلام با صدای واحد در برابر مسلمان‌کشی صیهونیست‌ها ایستاده بود، جای خود را به چند صدایی و تفرقه و اختلافی داد که قدرت‌های بزرگ برای در امان نگه‌داشتن رژیم اشغال‌گر قدس، آن را به جان ملت‌های مسلمان انداختند و در شعله‌های این اختلافات دمیدند.

امروز از مصر و سوریه در همسایگی فلسطین اشغالی تا لبنان و عراق و بحرین و عربستان و تونس و یمن و ... در غرب آسیا - و شمال آفریقا - و افغانستان و پاکستان و هند و چین تا میانمار و سریلانکا در شرق و جنوب آسیا، مسلمانان یا به دست دیگرانی که خود را «مسلمان‌تر» می‌دانند کشته‌ می‌شوند یا به تحریک «نامسلمانانی» که حضور و صلابت اسلام را برنمی‌تابند.

در گزارش‌های قبلی مشرق به ماهیت گروه‌های سلفی تکفیری‌-جهادی که با دلارهای نفتی کشورهای حوزه خلیج‌فارس و حمایت سیاسی غرب پروژه‌ تفرقه و مسلمان‌کشی را به پیش‌ می‌برند، پرداخته شد. در این مطلب، نگاهی عمیق‌تر به کشتار مسلمانان در شرق آسیا خواهیم داشت.

مسلمانان گمنام و سرکوب‌شده سین‌کیانگ

براساس آمار رسمی سرشماری شده در سال 2010، بیش از 40 میلیون مسلمان – و براساس آمارهای غیررسمی 60 میلیون مسلمان - در چین ساکن هستند که 21 میلیون نفر آن‌ها در استان خودمختار سین‌کیانگ این کشور ساکن هستند و مسلمانان قوم اویغور ساکن در این استان، قرابت فرهنگی نزدیکی با مردم ایران از جمله شعرای پارسی‌زبان دارند. سعدی شیرازی نیز از ملاقات با این قوم و خواندن شعر سعدی برای خود او در کاشغر از شهرهای اصلی این استان نیز گفته است.

اما جمعیت 21 میلیونی این استان از کمترین حقوق شهروندی و آزادی مذهبی برخوردار هستند و دولت چین نیز به بهانه‌های مختلف فشار بر این اقلیت مذهبی این کشور را تشدید می‌کند. تعطیلی مساجد و آتش زدن آن‌ها بدست قوم «هان» - قوم اکثریت در چین – با حمایت نیروی پلیس دولت مرکزی از جمله اقدامات ضد مسلمانان این منطقه بوده است.

اعتراضات مسلمانان اویغور در سال 2009 میلادی به کشته شدن دو کارگر مسلمان به دست چینی‌های قوم «هان» با برخورد و سرکوب پلیس به خشونت کشیده شد و به درگیری سه جانبه میان مسلمانان، چینی‌های «هان» و نیروهای پلیس تبدیل شد که در نهایت نزدیک به 200 مسلمان کشته و حدود هزار نفر نیز زخمی شدند و بسیاری از مساجد مسلمانان نیز به آتش کشیده شد و بطور هدایت شده‌ای به کتب مقدس مسلمانان نیز اهانت شد.

دولت مرکزی چین با هدف برهم زدن یکپارچگی مذهبی – قومی موجود در استان بزرگ سین‌کیانگ، نژاد «هان» را به مهاجرت به این استان و تغییر ترکیب جمعیتی این منطقه تشویق کرده است که این موضوع تنش‌های بین این دو گروه را در پی داشته است.

چینی‌های غیرمسلمان این استان تا کنون بارها در گروه‌های چند صد نفری و هزار نفری اقدام به حمله به منازل، مغازه‌ها و مساجد اویغورها کرده‌اند که در واکنش به این حملات، نیروهای امنیتی باز هم عمدتا مسلمانان اویغور را بازداشت کرده‌اند. در ۱۲۰ سال گذشته، ناآرامی‌های سال 2009 سین‌کیانگ یکصد وسومین قیام اویغورها بود که به وسیله چینی‌ها با ده‌ها کشته و صدها زخمی سرکوب شد.

استان مسلمان‌نشین سین‌کیانگ که دارای معادن زغال سنگ و طلای بسیاری است و منابع نفت و گاز عظیمی نیز دارد، از جمله محروم ترین مناطق چین است.

میانمار، پاکسازی نژادی و گذار به دموکراسی با هدایت آمریکا

کشور میانمار (برمه سابق) در جنوب شرقی آسیا و در همسایگی کشورهای چین، تایلند، لائوس و بنگلادش قرار دارد و اقلیت یک میلیون نفری مسلمانان آن عمدتا در غرب این کشور و در شمال ایالت راخین متمرکز هستند. دولت میانمار که به تازگی با تعهد به آمریکا نسبت به اصلاح سیاسی و حرکت به سوی دموکراسی، از دایره تحریم‌های ایالات متحده خارج شده و به لیست کشورهای مورد حمایت آمریکا اضافه شد.

هیلاری کلینتون نیز با سفر به این کشور خواستار ادامه اصلاحات در این کشور شد تا با جامعه جهانی بیش از پیش همراه شود.

مسلمانان روهینگای میانمار، اقلیت به رسمیت شناخته نشده‌ای هستند که همواره هم از سوی دولت مرکزی و هم از سوی بوداییان افراطی مورد هجوم قرار گرفته‌اند. دولت میانمار این گروه از مسلمانان را مهاجران غیرقانونی خوانده که حق سکونت در میانمار را ندارند و باید به کشورهای همسایه مهاجرت کنند.

بوداییان افراطی نیز که اکثریت مطلق جامعه میانمار را نیز تشکیل داده‌اند، با حمایت دولت این کشور به فشار بر اقلیت مسلمان و راندن آن‌ها از خانه و شهر خود روی آوردند.



خانه سوخته شده مسلمانان میانمار

اخبار حمله به منازل و مغازه‌های مسلمانان، آتش زدن مساجد و حمله بوداییان به مسلمانان و تجاوز و قتل و شکنجه آن‌ها در رسانه‌ها منتشر می‌شود و پاکسازی نژادی و نسل‌کشی این اقلیت با حمایت دولت میانمار ادامه دارد.

جنبش بوداییان افراطی (9 6 9)  و پاکسازی قومی - مذهبی در میانمار

یکی از مهمترین عوامل تحریک بوداییان به برخورد با مسلمانان و کشتار آنان، جنبش افراطی بوداییان موسوم به «جنبش 9 6 9» است که به مبارزه سازمان‌یافته و حتی مسلحانه علیه مسلمانان اقدام کنند.

بوداییان نئو-نازی و بن لادن میانمار

به گزارش مشرق، نام بوداییان همواره تداعی‌گر آرامش و دوری از هیاهو و پرداختن به ریاضت‌ها و عبادت‌های مخصوص خود بوده و اصل پرهیز از خشونت و تجاوز به حقوق سایر انسان‌ها، از جمله اصول اساسی آیین بودا بوده است.

اما در پس چهره‌های ظاهرا آرام بوداییان میانمار، افراطی‌گری‌ نهفته در ایدئولوژی حاکم بر جامعه بوداییان شرق آسیا، جنایات فجیعی را علیه مسلمانان این منطقه رقم زده است.

جنبش‌های افراطی بوداییان با رویکردهای شبه نازی نئو‌نازی که با ایده پاکسازی مذهبی و جلوگیری از گسترش اسلام در مناطق تحت تسلط بوداییان فعالیت می‌کنند، پیروان خود را به دوری از مسلمانان، ازدواج نکردن با آن‌ها، معامله نکردن با مسلمانان، بیرون راندن مسلمانان از منازلشان و آتش زدن خانه‌ها و ... توصیه و گاه سازمان‌دهی می‌کنند.

طی 5 سال گذشته، این جنبش‌های افراطی، از تحریم مسلمانان، به مقابله و بیرون راندن ‌آن‌ها از محدوده شهرها با توسل به خشونت روی‌ آورده‌اند.

فعال‌ترین این جنبش‌ها، جنبش 9 6 9 است که یک راهب 45 ساله به نام «آشین ویراتو» برای مقابله با مسلمانان روهینگا آن را پایه‌گذاری کرده است و به خود لقب «بن‌لادن برمه» را داده‌ است.

آشین ویراتو خود را «بن‌لادن برمه» نامیده‌ است

نام این جنبش از سه عدد 9 6 و 9 تشکیل شده که نمایانگر آموزه‌های 9 گانه بودا، شش آموزه و راه بودا و راه‌های 9 گانه رهبانیت است.

ویراتو در اظهارنظری در خصوص مسلمانان این کشور با تشبیه کردن این اقلیت کشور میانمار به «سگ‌های وحشی» اظهار داشته است که «اگر ما در موضع ضعف قرار بگیریم، کشورمان به زودی به کشور مسلمانان تبدیل خواهد شد».


«ما راهبان بودایی بیش از حد انعطاف پذیر هستیم و غرور میهنی نداریم. مسلمانان در داد و ستد مهارت دارند و کارهای ساختمانی و حمل و نقل ما را به دست گرفته اند ولی حالا دارند احزاب سیاسی ما را هم در دست می گیرند. اگر این وضع ادامه پیدا کند کشور ما شبیه افغانستان یا اندونزی خواهد شد.»

ویراتو در سال 2003 و به جرم تحریک بوداییان به اعمال خشونت علیه مسلمانان بازداشت و روانه زندان شد، اما بعدها مورد عفو گروهی قرار گرفته و آزاد شد.

ریشه‌های اسلام‌ستیزی در میانمار

آشین ویراتو رهبر این جنبش در سخنرانی‌ها و راهنمایی‌های معنوی خود، مسلمانان را خطری برای جامعه بودایی‌ها می‌خواند و گرایش بوداییان به اسلام را به «اغفال آنان توسط مسلمانان» نسبت می‌دهد. از سوی دیگر، موفقیت اقتصادی مسلمانان در این کشور نیز از جمله نگرانی‌هایی است که این جنبش و پیروان ویراتو را به آتش زدن و تخریب مغازه‌های مسلمانان برانگیخته است.



نشریه تایمز در یکی از شماره‌های خود تصویر ویراتو را به همراه عنوان «چهره ترور بودایی‌» منتشر کرد که اعتراض بوداییان میانمار و شخص ویراتو را به همراه داشت

مارک فارمنر (Mark Farmaner) مدیر «کمپین برمه» (میانمار فعلی) در لندن که با هدف ارتقاء دموکراسی در این کشور فعال شده است معتقد است در میانمار یک تبعیض عمیق و ریشه‌دار در تفکر بوداییان حاکم شده است. به گفته وی، حتی زمانیکه بوداییان می‌گویند که دوستان مسلمان دارند، آن‌ها را با عناوینی اهانت‌آمیز خطاب می‌کنند. این تبعیض مانند یک سرطان در حال گسترش است.

سای لات (Sai Latt) استاد دانشگاه سایمون فریزر کانادا که در حوزه مسلمانان این کشور آثار بسیاری دارد می‌نویسد : رژیم‌های نظامی حاکم پیشین، نفرت از مسلمانان را در اذهان عمومی نهادینه کرده‌اند و بدین منظور محدودیت‌های تبعیض‌آمیزی را نیز برای مسلمانان وضع کرده‌اند.

این محقق حوزه جنوب شرق آسیا ادامه می‌دهد: بسیاری از این افراد تندرو که در دولت میانمار نیز نفوذ کرده‌اند، این جنبش را بهترین راه‌حل برای مقابله و محدود کردن جمعیت و نفوذ مسلمانان می‌دانند. مقامات دولتی میانمار، جنبش 9 6 9 را تنها جنبشی اقتصادی برای بهبود وضعیت اقتصادی بوداییان می‌دانند، اما واقعیت این است که تحریک این گروه درگیری‌های خونینی را تا کنون رقم زده است.

پس از روی کار آمدن دولت منتخب مردم میانمار در سال 2011 و تغییر فضای سیاسی این کشور پس از 5 دهه خفقان نظامی، سخنان تحریک‌آمیز و نفرت‌برانگیز نسبت به اقلیت‌های مسلمان نیز شکلی آشکار به خود گرفت و روند افزایشی پیدا کرد.

بوداییان افراطی جنبش 9 6 9 که خود را ناسیونالیست‌‌ می‌دانند، به جای گرایش‌های ملی‌گرایانه به سمت گرایش‌های نژادپرستانه حرکت کرده‌اند و بر ضد نژاد مسلمانان جنوب آسیا که آن را تهدیدی برای یکدستی نژادی و امنیت ملی خود می‌دانند، جنبش خود را در سراسر میانمار و حتی سریلانکا نیز گسترش داده‌اند.



نابودی کامل مناطق مسلمان‌نشین میانمار و کوچ اجباری مسلمانان به مرزهای میانمار

حتی در مناطقی که جمعیت مسلمان چندانی ندارند و تهدیدی محسوب نمی‌شوند، بوداییان علاوه بر تحریم و منزوی کردن مسلمانان، با دیوارنویسی، پوشیدن لباس‌هایی حاوی شعارهایی بر ضد آنان و ... این گروه‌ها را آزار و اذیت می‌کنند. البته این جنبش در برگیرنده تمام بوداییان نیست و بسیاری از بودایی‌های میانمار از آن اعلام بیزاری می‌کنند و آن را گروهی افراطی، تندرو و حتی تروریست می‌دانند.

دولت «تین سین» رئیس‌جمهور میانمار نیز تا کنون هیچ برخوردی با این گروه نکرده و در برخی موارد که اعضای این جنبش اقدامات ضد امنیتی انجام می‌دادند، نیروهای پلیس و ماموران دولتی نهایتا به دور نگه‌داشتن مسلمانان از منازل و مغازه‌هایشان بسنده می‌کردند و یا تنها نظاره‌گرا اقدامات خرابکارانه این گروه‌ بودند.

تین سین همچنین از جمله حامیان شخص آشین ویراتو رهبر این جنبش بوده است. آنگ سوان سوچی رهبر مخالفان و برنده جایزه صلح نوبل نیز تا به امروز نسبت به کشتار مسلمانان در میانمار واکنشی نشان نداده است و حتی از مهاجرت اجباری مسلمانان به کشورهای همسایه نیز سخن گفته است.

گوشه‌ای از جنایات جنبش 9 6 9 به رهبری بن‌لادن برمه

در اولین ماه‌های سال جدید میلادی در شهر میکتیلا از شهرهای مرکزی میانمار، بوداییان افراطی جنبش 9 6 9، بیست پسر بچه مسلمان را از مدرسه ربوده و به منطقه‌ای خارج از شهر آورده و پس از قطعه قطعه کردن آنان، اجسادشان را به نفت آغشته کرده و آتش زده‌اند.

محل قتل و آتش زدن 20 کودک مسلمان بدست بوداییان افراطی

وین هتین، نماینده پارلمان میانمار از حزب اتحاد ملی برای دموکراسی می گوید: «هشت پسربچه در مقابل چشمان من کشته شدند. من سعی کردم جمعیت را متوقف کنم و به آنها گفتم به خانه هایشان برگردند ولی آنها مرا تهدید کردند و پلیس هم مرا به کناری کشید. من نمی‌دانم چرا پلیس هیچ کاری نکرد. حدود سی درصد مردم میکتیلا، مسلمان هستند. آنها در تجارت مهارت زیادی دارند و صاحب بسیاری از مغازه‌های این شهر هستند. ولی اکنون آنان به چادرهای اسکان موقت منتقل شده‌اند و برای حفاظت در برابر بوداییان، تحت محاصره پلیس هستند.

در ماه مارس 2012 نیز درگیری‌های دیگری در شهر میکتیلا و در جریان اختلاف میان یک مشتری و یک طلافروش مسلمان، به کشته شدن 40 مسلمان انجامید.

در شهر اراکان در شمال رانگون هم یک دختر مسلمان دوچرخه‌سوار با یک راهب پیاده برخورد کرد، گروهی از بودایی‌ها به مساجد حمله کردند و دست‌کم 150 خانه مسلمانان را سوزاندند. در جریان این حملات یک نفر کشته شد و 9 نفر هم مجروح شدند.

جنایت بودایی‌ها در اراکان میانمار

در درگیری‌های ایالت راخین در ماه فوریه و مارس سال گذشته نیز 200 مسلمان کشته و هزاران نفر دیگر نیز بی‌خانمان و مجبور به فرار از محل زندگی خود شدند.

علاوه بر تحرکات این جنبش و بوداییان افراطی، دولت میانمار هم به صورت رسمی دستور داده است که مسلمانان دیگر حق بنا کردن مساجد جدید یا ترمیم مساجد قدیمی را ندارند. همین دستور دولتی کافی بود تا افراطیون بودایی و هندی نزدیک به ۷۲ مسجد را ویران کنند.

ارتش میانمار هم 11 مسلمان این کشور را در ماه مه 2012 کشته و در حمله یک گروه از بودائیان به اتوبوس مسلمانان در ایالت راخین نیز 10 نفر کشته شدند. در طرف مقابل نیز یک بودائی نیز در پاسخ به این کشتارها به قتل رسید که رسانه‌ها برای تحریک بیشتر بودائی‌ها آن را تجاوز به یک دختر بودائی و قتل وی عنوان کردند.

پس از آغاز درگیری‌ها درغرب میانمار، بودایی‌ها با حمله به مناطق مسلمان نشین بیش از 2000 منزل مسکونی متعلق به مسلمانان را به آتش کشیدند و بیش از یک صد هزار نفر را آواره و بی خانمان کردند. این هجوم وحشیانه بودائی‌ها و به آتش کشیدن خانه‌ها و تجاوز به زنان و دختران مسلمان و قتل عام فجیع مسلمانان، این اقلیت را به پناه بردن به مرزهای مشترک با بنگلادش وا داشت.

در دوسال گذشته، دستکم 100 هزار مسلمان آواره، و هزاران مسلمان دیگر نیز کشته شده‌اند. تا کنون آمار رسمی در مورد تعداد دقیق کشته‌های نسل‌کشی مسلمانان میانمار وجود ندارد اما گزارش‌های غیررسمی ناظران محلی از کشته شدن 30 تا 50 هزار مسلمان روهینگا و تجاوز به بیش از 5 هزار زن مسلمان میانماری حکایت دارد.


مطالب مرتبط

تروریست‌های سوری از نام "ابو عجیب" هم می‌ترسند


روايتي خواندني از سفر به دمشق؛
ابو عجيب با روي گشاده و صورتي بشاش به سوي ما آمد. او نه از چچن آمده بود و نه از افغانستان. او داراي تابعیت و شناسنامه سوري است و پيش از حوادث جاري در سوريه، شاید دو سال پيش آن در منطقه حضرت زينب(ع) به نام "ابوعجيب" معروف شده بود.
به گزارش گروه بین الملل مشرق، "حسين الديراني" شیعه لبنانی، طی سفری چند روزه به سوریه و زیارت حرم حضرت زینب (س) خاطرات جذاب خود را از امنیت سوریه و حال و هوای حرم مطهر و پاسداران آن، به‌ويژه تيپ حضرت ابالفضل العباس(ع) و "ابوعجيب" فرمانده آن، روايت کرده است.

هنگامي كه قصد نقل مكان از لبنان به سوريه به قصد زيارت حرم حضرت زينب عليها سلام را داشتم، سراسر وجودم را نفرت و انزجار از تمام كساني فرا گرفته بود كه تهديد به از بین بردن و تخریب اين حرم مطهر كرده بودند و همچنان نیز مي كنند.

در هر قدمي که در سوريه برمی‌ داشتم و به دمشق، پايتخت مقاوم و پابرجای سوريه نزدیک مي شدم، احساس خشم و نفرت نسبت به تمام کشورها و كساني كه گروه هاي تروريستي را در سوريه ياري و حمايت مالي و نظامی می كردند تا تمام زيبايي های اين كشور را نابود كنند، شعله ورتر مي شد. کشوری كه روزگاري پناهگاه هر فرد عرب رنج كشيده و مظلوم از سرزمين هاي فلسطين، عراق و لبنان بود، کشوری كه هيچ تفاوتي ميان شهروندان خود و شهروندان عربي ديگر قائل نمي شد و درب هاي مؤسسات و بيمارستان هايش به سوي تمامي شهروندان عربي، بدون هيچ استثنايي باز بوده و هست.

راه بين المللي امن بود، به راست و شمال و چپ كه نگاه مي‌كردم، نيروهاي شجاع ارتش عربي سوريه را مي ديدم  كه در حال گشت زني بودند، در اينجا تنها چيزي كه به ذهن آدمی خطور مي کند، فرستادن درود و سلام بر "بشار اسد"، رئيس جمهوری سوريه و ارتش شجاع این کشور بود كه بيش از دو سال است، در برابر جنگ جهاني بي مانندی مقاومت كرده است كه در آن انواع روش هاي جنگ رسانه اي، رواني، نظامي و تروريستي در آن به كار گرفته شده و از سوي کشورهای عربي حوزه خليج حمايت مالي و از سوي تمامي كشورهاي غربي تسليح مي شود و تمامي تروريست هاي جهان از تاتار و مغول گرفته تا عرب و غربی در آن زير يك پرچم گرد هم آمده اند و با زور و دروغ ادعاي اسلام مي كنند.


سلاح پيشين دشمنان، سلاح فتنه مذهبي بود كه فراماسونري هاي جهان آن را ايجاد و ده ها سال بر اساس آن عمل كردند و "محمد بن عبد الوهاب "را براي اينكه صاحب مدرسه تكفيري در ميان مسلمانان باشد، بر اين منصب گماشتند تا آنكه دولتي ايجاد كنند كه آن را "عربستان سعودي" ناميدند و از پاي منابر مساجد آن تروريست ها و تكفيري هاي جهان بيرون بيايند.   

هنگامي كه به دمشق رسيديم، بلافاصله به قصد زيارت حرم مطهر حضرت زينب(ع) به مناطق اطراف آن رفتيم، در آن روز آرامشي را احساس كردم كه هرگز در طول حياتم احساس نكرده بودم. وارد جزئيات مسيرهايي كه طي كرديم نمي شوم، اما آثار درگيري هاي شديد بر روي ساختمان ها در منطقه اي توجهم را جلب كرد، اسم آن منطقه را پرسيدم، گفتند: "عقربا"، منطقه اي كه پیشتر عقرب هاي سمي "جبهه النصره" آن را اشغال كرده و به قتل و ترور و ایجاد رعب و وحشت در میان اهالی آن پرداخته و مسير بين المللي  فرودگاه دمشق را بسته بودند، اما نیروهای ارتش سوريه با کمک رزمندگان حزب الله و نیروهای "تيپ ابا الفضل العباس"(ع) توانسته بودند آن را آزاد و از وجود تروريست ها پاك كنند تا به منطقه اي امن  و مهم براي حفظ امنيت منطقه اي تبدیل شود كه حرم حضرت زينب عليها سلام در آن واقع شده بود.

وارد مناطق نزديك به حرم حضرت زينب(ع) شديم، در ورودي پايگاه تيپ ابا الفضل العباس(ع)، "ابو عجيب" فرمانده تبپ و معاون وي به منظور خوشامدگويي به ما بيرون آمدند.




ابو عجيب با روي گشاده و صورتي بشاش به سوي ما آمد. او نه از چچن آمده بود و نه از افغانستان. او داراي تابعیت و شناسنامه سوري است و پيش از حوادث جاري در سوريه، شاید دو سال پيش آن در منطقه حضرت زينب(ع) به نام "ابوعجيب" معروف شده بود.او به مروت و شهامت، غيرت و حميت معروف شده بود و از هر مظلومي، هركه مي خواست باشد، دفاع مي كرد.

هنگامي كه گروه هاي مسلح كنترل مناطق اطراف حرم حضرت زينب(ع) را به دست گرفته بودند و روي ديوار های این مناطق نوشته بودند "همراه با نظام از بين خواهي رفت" (منظور آنها خانم حضرت زینب(ع) و تخریب بارگاه مطهر آن حضرت بود) ابو عجيب به همراه گروهي از مؤمنان روزگار به شخصه به حمايت از حرم مطهر حضرت زینب(ع) برخواسته بود و در نبردهاي قهرمانانه كم نظيري رو در روي گروه هاي مسلح ايستاده بود، تا جايي كه نام وی عناصر گروه جبهه نصره و سرکردگان آن را به وحشت مي انداخت و این موضوعی بود که گروه هاي مسلح بارها حتي در پايگاه هاي ارتباط جمعي اینترنتی نيز به آن اعتراف و اذعان كرده بودند.




ابو عجیب با گروه هم رزمش در تمام نبردهای صورت گرفته در منطقه "زینبیه" حضور و مشارکت داشته تا جايي كه به وی لقب "درهم‌شکننده مرگ" را به وي داده بودند. وي و برادران دینی‌‌اش سوگند خورده‌اند كه در راه حمايت از حرم و بارگاه مقدس حضرت زینب(ع) شهيد شوند و همین موجب شده تا در ميان مردم منطقه، به "خادمان حضرت زينب(ع)" معروف شوند.

کشف نام خلیج‌فارس در حدیث پیامبر(ص) +سند


پس از اقداماتی که جاعلان در راستای بزرگترین جعل تاریخی یعنی تغییر نام خلیج فارس کردند، مردم و مسئولان ایران اسناد متعدد و معتبر تاریخی در اختیار جهانیان قرار دادند، اما این بار سخن پیامبر بزرگوار اسلام (ص) مقدس‌ ترین سند در اثبات نام خلیج فارس است.
به گزارش مشرق به نقل از شريان‌نیوز، يک جوان ایرانی، سندی در اثبات حقانیت نام خلیج فارس کشف کرده که مقدس و معیاری برای سنجش افرادی است که خود را مسلمان و پیرو پیامبر گرامی اسلام (ص) می‌دانند.

نیما صفا درگیری متولد سال 1366 و کارشناس ارشد حقوق است که تحقیقات و پژوهش‌های فراوانی در راستای کشف اسناد معتبر در اثبات حقانیت نام خلیج فارس از منابعی که به دست اعراب تالیف شده، کرده است.
 

 

این پژوهشگر خلیج فارس در تحقیقات خود، حدیثی از پیامبر گرامی اسلام(ص) کشف کرد که در آن نام "بحر فارس" از زبان مبارک پیامبر بزرگوار اسلام جاری شده است.

نیما صفا می‌گوید: بنده نسل پنجم از فرزندان شهید رئیس سبزعلی صفادرگیری هستم که در منطقه جنوب کشور در مبارزه با اقدامات تجاوزکارانه حاکمان مسقط در عصر ناصری به شهادت رسید و علاقه شخصی بسیاری برای تحقیقات در راستای دفاع از حقانیت وطنم داشته ام.

وی ادامه داد: خلیج فارس شناسنامه ایران و هر ایرانی است و به نظر من جعل نام خلیج فارس، بزرگترین جعل تاریخی 100 سال اخیر است که برای نشان دادن سابقه تاریخی خلیج فارس خودم را مکلف به اقدام ویژه در این باره کردم .

این محقق تاریخ خلیج فارس خاطرنشان کرد: بنده بهترین کار را استفاده از منابع و اسنادی دیدم که به دست خود اعراب تالیف و تنظیم شده است و در این راستا کتب مربوطه را جمع آوری کرده و با مطالعه آنها، نام خلیج فارس را ازآنها استخراج کردم.



صفا یادآور شد: نام خلیج فارس در کتب مختلف تاریخی اعراب نشان می دهد که آنها اکنون با جعل نام خلیج فارس تنها درپی عقده گشایی با سرقت از تمدن دیگران هستند.

وی با بیان این که در تحقیقات و مطالعات خود کتاب حدیث "مسند ابی یعلی الموصلی البغدادی" مربوط به اهل سنت را نیز مطالعه کردم، تصریح کرد: در این کتاب حدیثی از پیامبر گرامی اسلام نقل شده که در آن پیامبر سه بار نام بحر فارس را از زبان مبارک خود جاری کرده اند.

نیما صفا درگیری افزود: این حدیث در صفحه 119 و  120 از جزء چهارم کتاب مسند ابی یعلی الموصلی البغدادی  آمده است و احمد ابن علی ابن المثنی التمیمی (210-307 ه.ق) مولف این کتاب نیز از بزرگان علم حدیث نزد اهل سنت است.

این محقق تاریخ خلیج فارس افزود: این کتاب  را انتشاراتی "دارالثقافة العربیة" در سال 1412 هجری قمری در دمشق به چاپ رسانده است و درباره روات این حدیث که جابر ابن عبدالله انصاری از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده چنین آمده است: حدثنا ابو هشام الرفاعی، حدثنا محمد بن فضیل، حدثنا الولید ابن جمیع، عن ابی سلمة بن عبدالرحمن، عن جابر .

شرح حدیث: روزی پیامبر مکرم اسلام در جمع اصحابشان درباره دجال چنین می فرمایند: "...المدینة، ما باب من ابوابها الا ملک مصلت سیفه یمنعه و بمکة مثل ذالک." ثم قال: "فی بحر فارس، ما هو فی بحر الروم ما هو .ثلاثا." ثم ضرب بکفه الیمنی  علی الیسری. ثلاثا.... که ترجمه آن به این شرح است: در مدینه هیچ دروازه‌ای نیست مگر این که فرشته‌ای در حالی که  شمشیرش  را بیرون آورده از ورود (دجال) جلوگیری کند. سپس پیامبر سه بار فرمودند: (دجال) در دریای فارس و دریای روم نیست و سپس سه بار کف دست راست خود را بر کف دست چپ شان زدند و در ذیل صفحه 120 این کتاب نیز به صحیح بودن این حدیث با عبارت "رجاله الصحیح" اشاره شده است.

صفا اضافه کرد: همین حدیث نیز در چاپ جدید تر این کتاب که در سال 1422 هجری قمری توسط دارالفکر بیروت به چاپ رسیده نیز آمده است که در جلد دوم، صفحه 214، ذیل حدیث شماره 2168 قرار دارد و نکته قابل توجه دیگر این است که همین حدیث درجلد اول، صفحه 298 و 299 از کتاب (حدیث الزهری) نوشته شده به دست ابی الفضل عبید الله ابن عبدالرحمن ،متوفی به سال 381 هجری قمری نیز آمده است که این کتاب در سال 1418 هجری قمری توسط انتشارات اضواء السلف در شهر ریاض عربستان سعودی به چاپ رسیده است.


وی گفت: اکنون از آنجایی که بیشتر تحریف‌ کنندگان نام خلیج فارس عرب هستند و خود را اهل سنت رسول خدا معرفی می‌کنند، بنابراین با ارائه چنین حدیثی آن جاعلان دو راه بیشتر ندارند یا این که در برابر سخن پیامبر عظیم الشان اسلام سر فرو آورند یا این که  از این پس دیگر ادعای دین مداری نداشته باشند، زیرا همان طور که خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى‏» (نجم/4-3) از جانب خود حرفی نمی‌زند، مگر بر او وحی شود و در جای دیگر می‌فرماید: «وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»  (حشر/  7) هرچه پیامبر گفت عمل کنید و آنچه نهی کرد، ترک کنید و باز می‌فرماید: «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» (نساء/80) هرکس اطاعت از پیامبر کند، اطاعت از خداوند کرد، پس چگونه ممکن است، شخصی که خود را پیرو آن حضرت بر می شمرد، با سوء نیت و غرض ورزی و دشمنی دست به تحریف و جعل نام یک دریا بزند و زمینه نفاق را فراهم آورد.

این محقق تاریخ خلیج فارس با بیان این که این حدیث در همایش بین المللی خلیج فارس در 10 اردیبهست امسال در بندرعباس  با حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی رونمایی شد، تاکید کرد: باید از علمای اهل سنت مدرسه علوم دینی بندرعباس که مرا در شرح و ترجمه این حدیث کمک کردند، تشکر کنم و همچنین از زحمات آقای همایون امیرزاده دبیر سومین جشنواره بین المللی خلیج فارس و حجت الاسلام مرشدی مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی هرمزگان که برای رونمایی از این حدیث همکاری لازم را با بنده کردند، سپاسگذاری می‌کنم.

نیما صفا در گیری گفت: آیت‌الله نعیم آبادی نماینده ولی فقیه در استان هرمزگان نیز پس از بررسی مستندات، این حدیث را در این کتاب تائید کردند.

صفا در ادامه این گفتگو حدیثی که در آن پیامبر بزرگوار اسلام نام خلیج فارس را بیان فرموده اند، مقدس‌ترین سند در اثبات حقانیت نام خلیج فارس دانست و بیان داشت: این سند مهم در اثبات نام خلیج فارس دارای این ویژگی مهم و مقدس است که نام خلیج فارس از بان مبارک پیامبر جاری شده است و باید در روزهایی که تلاش های بسیاری برای جعل این واقعیت تاریخی می‌شود، نهادهای مسئول و رسانه ها بیشتر به این حدیث بپردازند.

وی یادآور شد: متاسفانه این روزها شاهد هستیم که در کتبی که با سرمایه براخی اعراب چاپ می‌شود، نام خلیج فارس جعل شده است یا حتی در زمینه مسابقات ورزشی نیز اقدام به جعل نام خلیج فارس می‌کنند و ما باید از وجود چنین حدیثی که مدرکی بسیار معتبر و مقدس است در تبلیغات رسانه‌ای خود استفاده کنیم.

این پژوهشگر در ادامه پیشنهاداتی در راستای بهره‌گیری از این حدیث نیز ارائه و اعلام کرد: با توجه به وجود نام خلیج و یا بحر فارس در کتب متعدد تاریخی، جغرافیایی، شعر و حدیث که توسط افراد معتبر در جهان عرب تالیف شده، این مستندات باید با برپایی نمایشگاه‌های دائمی و مقطعی در معرض دید عموم قرار بگیرند، چون ممکن است در چاپ جدید این کتب نام خلیج فارس جعل شود.

صفا در ادامه بیان پیشنهادات خود، اظهار داشت: اقدام به نصب و رونمایی از این حدیث در مقابل سفارت برخی کشورهای عربی به خصوص امارات متحده عربی در تهران و همچنین نصب این حدیث در مقابل کنسولگری امارات در بندرعباس به عنوان خاستگاه و مرکز خلیج فارس، اهداء این حدیث در قالب هدیه ویژه به صورتی که توسط هنرمندان کشورمان بر روی تابلو نوشته و آذین شود به تمامی سفارتخانه های کشورهای اسلامی عرب و غیر عرب از جمله پیشنهادات بنده است.

وی گفت: ثبت ملی این حدیث با عنوان "مقدس ترین سند نام خلیج فارس"، اهدای حدیث در قالب هنر ایرانی به دبیرکل سازمان ملل متحد، دبیرخانه سازمان کنفرانس اسلامی، دبیرکل اتحادیه عرب، شورای همکاری کشورهای عرب خلیج فارس، سازمان یونسکو، سازمان بین المللی مالکیت معنوی و همچنین کنفدراسیون فوتبال آسیا به علت این که این کنفدارسیون از جعل نام خلیج فارس در لیگ امارات جلوگیری نکرده و حتی به نوعی از آن حمایت نیز کرده است.

ملاحظات پنجگانه از حقایق پنهان بحران سوریه


سوریه درحالی وارد سومین سال بحران شده که پیروزی ارتش این کشور در نبرد القصیر، بسیاری از مسائل را تحت الشعاع قرار داده است.
به گزارش گروه بین‌الملل مشرق، برای بسیاری از بازیگران همسو با دولت سوریه این موضوع یک فرصت و برای مخالفان حکومت در این کشور نیز یک تهدید محسوب می‌شود. هر چند ارتش سوریه در صحنه نبرد میدانی دست برتر دارد اما امروزه کشور سوریه با مشکلاتی مواجه است که اگر فکر چاره‌ای برای آن نشود، می‌تواند کل منطقه را با تنش و مشکلات جدی مواجه ساخته و امنیت ملی ایران را نیز در سطح منطقه تحت الشعاع قرار دهد. می‌طلبد جمهوری اسلامی ایران با نفوذ و قدرتی که در بین کشورهای منطقه بویژه در محور مقاومت کسب کرده، از این فرصت استفاده کند. در ذیل ملاحظات پنجگانه از حقایق پنهان بحران در سوریه مورد بررسی قرار می‌گیرد: 

یک: بادهای طایفه‌گری نجد و آناتولی جامعه سوریه را تهدید می‌کند

سوریه از 23 مؤلفه قومی، دینی و مذهبی تشکل شده است، جامعه سوریه که تا 2 سال پیش الگوی همزیستی مسالمت‌آمیز قومی، دینی و اجتماعی در منطقه بود، اکنون در معرض تهدید نسیم‌های مرگبار طایفه‌گری و قومی‌گرایی که از نجد و آناتولی می وزد، قرار گرفته و چسبندگی و انسجام بافت‌ها، مولفه‌ها و طیف‌های این جامعه، مورد تهدید و چالش است. مردمان سوریه با تمامی طیف‌های قومی و دینی یک زندگی دسته‌جمعی کاملاً مسالمت‌آمیز، مشترک و ملی داشتند اما با ورود سلفی‌ها و وهابیت بویژه گروهک‌های سازمان یافته القاعده در این کشور، هویت دینی و قومی شهروندان آماج هدف قرار گرفت.

اکنون که زمان آمیزش خواسته‌های بر حق ملی و مردمی با توطئه‌ها، برنامه‌ها و طرح‌های سیاسی- امنیتی و فتنه‌های بازیگران منطقه و فرامنطقه می‌باشد، رنگ و بوی زمانه در سوریه قدری تغییر یافته و تشکیک و سوءظن ملی و مردمی در کوچه و بازار این دیار جای خیلی چیزها را گرفته است. این تشکیک، انسجام ، وحدت ملی و هویتی مردم و آینده سوریه را به مخاطره سهمگینی می‌اندازد و در آینده نه چندان دور، معضلات و تبعات سوئی در پی خواهد داشت که باید چاره‌اندیشی شود. 

دو: ناهنجاری‌ها و پدیده‌های منفی اجتماعی و فرهنگی جامعه سوریه را تهدید می‌کند

حوادث دو سال گذشته در تاریخ ملت سوریه، تجربه تلخی بوده که در طول تاریخ معاصر این کشور بی مانند بوده است. درگیری‌های مسلحانه و مقابله نظامی میان دولت و معارضان، ارتش سوریه و معارضان مسلح سلفی، پدیده‌های ناخوشی و ناهنجاری‌های رنگارنگ منفی و بیمارگونه در جسد و بنیه فرهنگی و اجتماعی این ملت به وجودآورده است که احتیاج به درمان دارد.

قوانین خشن و غیر انسانی سلفی‌ها که برگرفته از آموزه‌های ابن تیمیه می‌باشد، شهروندان سوریه را به ستوه آورده است، قتل و کشتارها، بریدن سر شهروندان، اعدام‌های خشن، سوزاندن حامیان بشار اسد، قطع راه‌های مواصلاتی و جلوگیری از ورود کالاهای اساسی و دارو و لوازم پزشکی، فراگیر شدن بیماری‌های خطرناک در برخی مناطق محاصره شده مانند نبل و الزهراء در اطراف حلب، حمله به تاسیسات زیربنایی مانند سیستم‌های آب، برق، انبارهای غلات و مواد غذایی و ... تنها بخشی از آلام این مردم است که اگر چاره جویی نشود، به مراتب خطر آن از مرزهای سوریه فراتر خواهد رفت.

سه: آوارگان سوری

واقعیت امر این است که در چند سال اخیر، آغوش مهربان ملت سوریه جهت پذیرایی از آوارگان فلسطینی، لبنانی و عراقی بطور کریمانه باز بوده، اکنون بخاطر رخدادهای اخیر، ملت سوریه خود آواره شده و قربانی توطئه‌های غربی و برخی سران عرب گشته و بسان کالاهایی برای تجارتخانه دولتمردان ترکیه و شیوخ عرب تبدیل شده‌اند. پدیده کوچ اجباری و آوارگی آن هم به این گستردگی (نزدیک به 2 میلیون و 500 هزار سوری دچار این ناهنجاری اجتماعی شده‌اند) مشکلات عدیده‌ای برای دولت و جامعه این کشور به وجود آورده و هرگونه ضعف در مدیریت و مهار مناسب و انسانی این پدیده بطور روشن تبعات امنیت، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی برای آینده سوریه به عنوان دولت ـ ملت در پی خواهد داشت که باید مراقبت کرد.


چهار: قتل، ربایش و مثله کردن «شغل» پر درآمد در سوریه

قتل، ترور، ربایش، مثله‌کردن، جرایمی هستند که هم اکنون بخاطر انتقام طایفه‌ای و محلی بیمارگونه افراد و گروه‌های معدودی در سوریه رخ می‌دهد. پدیده ربایش،ترور، انفجار حتی حضور در جبهه مخالفان اعم از مسلح و سیاسی، هم اکنون در بسیاری از مناطق سوریه به صورت حرفه و شغل پردرآمد تبدیل شده است.

بر اساس آنچه گفته شد، تداوم آسیب دیدگی زیرساخت‌ها و بنیه اقتصادی این کشور، ناهنجاری‌های فرهنگی و اجتماعی فوق را در آینده نه چندان دور تشدید و ریشه‌دار خواهد کرد. این ناهنجاری‌های اجتماعی و امنیتی به این گستردگی در سوریه بی‌سابقه بوده و مردم را گرفتار انواع مشکلات و معضلات کرده است. مشکل و معضل سیاسی و امنیتی در این کشور بر سر شکل و مدل نظام سیاسی و رویکردهای آن حتی در پیچیده‌ترین وضعیت و شکل، اگر به دست خود ملت سوریه بود، قابل حل بود ولی عامل خارجی و تقاطع اهداف، منویات و منافع آن نمی‌خواهد به این سادگی این مشکل حل شود و یا راه حل مناسبی برای آن پیدا شود.

پنج: تبعات منطقه‌ای و بین‌المللی بحران در سوریه

تداوم وضعیت بحرانی سوریه و نیافتن راه حل سیاسی که آحاد ملت سوریه آن را قبول کند، مصائب و مشکلات عمیق و تهدیدزایی برای جامعه و دولت ـ ملت سوریه به بار خواهد آورد. در بعد فرهنگی و اجتماعی ناهنجاری‌ها و معضلات خطرناک 5 گانه ذیل برای آینده سوریه و منطقه متصور است :

1ـ تدوام خشونت، کشتار و ارسال اسلحه برای معارضان مسلح و هجمه رسانه‌ای برای تشدید و توسعه دامنه تنش و بحران. این مسئله خطری است که عضوی از جامعه ملل به نام سوریه (دولت ـ ملت سوریه) را تهدید می‌کند و استمرار این تهدید صلح و امنیت منطقه و جهان را به ورطه و مخاطره جدی می‌اندازد.

2ـ ادامه بحران سیاسی و امنیتی سوریه انسجام، وحدت ملی و یکپارچگی سوریه را تهدید می‌کند و این کشور را در مسیر یک جنگ داخلی و طایفه‌ای قرار خواهد داد که تجزیه و فروپاشی سوریه به عنوان یک واحد سیاسی دولت ـ ملت می‌تواند یکی از تبعات منفی و خطرناک آن باشد.

3- استمرار اوضاع متشنج این کشور در ابعاد و سطوح مختلف، جامعه سوریه را با تمام مولفه‌های 23 گانه آن، در معرض انواع مشکلات فرهنگی، اجتماعی، انسانی و اقتصادی قرار خواهد داد. این وضعیت ناهنجار، بطور مستقیم و غیر مستقیم ثبات و بقای حالت همزیستی مسالمت‌آمیز در جامعه سوریه را به شدت تهدید خواهد کرد.

4ـ تداوم تنش در این سرزمین دامنه مصایب و فاجعه آوارگی یک ملت توسعه خواهد داد که در ابعاد مختلف و به انحای متفاوتی هزینه‌های امنیت ملی کشورهای سوریه و منطقه را افزایش خواهد داد. بقای پدیده آوارگی و تشتت خانواده‌های سوری، معضلات ناهنجاری برای بافت اجتماعی و انسانی این کشور در پی خواهد داشت و به سیر طبیعی یک ملت متمدن و صلح طلب مانند سوریه انواع گزنده های خواهد رساند.

5ـ تبدیل سرزمین سوریه به موطن و قلمروی جهاد و مجاهدت و افغانی کردن قضیه این کشور توسط آل سعود و برخی از کشورهای خلیج فارس، یک تهدید مستقیم و مسلم برای سوریه، منطقه و جهان است. همچنین مصادره کردن خواسته‌ها و مطالبات برحق ملت سوریه به نام جهاد و سلفی‌گری توسط اعراب متحد صهیونیسم بین‌الملل و غرب وحشی و آزمند، یک جنایت تاریخی در حق ملت متمدن سوریه است.

چرا اخوان المسلمین مصر سقوط کرد؟


شاید هیچ یک از ناظران سیاسی گمان نمی کردند که مردم مصر در نخستین سالگرد حکومت اخوان، علیه آنان قیام کنند. گمان بر این بود که این روند، دست کم دو یا سه سال پس از حکومت اخوان آغاز شود، اما شتاب افکار عمومی مصر در واکنش بر ضد اخوان، همه ناظران سیاسی را شگفت زده کرد.
به گزارش مشرق، نویسنده پایگاه خبری میدل ایست آنلاین در مقاله ای که امروز در این سایت خبری منتشر شد، نوشت: صرفنظر از اختلاف در زمان پیش بینی ها، مهم این است که آن چه در مصر اتفاق افتاد، کاملا قابل پیش بینی بود زیرا رهبری اخوان المسلمین از حماقت مطلق سیاسی رنج می برد و به همین سبب مرتکب اشتباهات فاحش متعددی شد که هر سیاستمدار مبتدی می توانست از آن ها اجتناب کند.

نویسنده این مقاله در ادامه، مهم‌ترین اشتباهات رهبری اخوان را این گونه برشمرد:

1. اخوان المسلمین نتوانست بفهمد کسی که حاکم کشوری به گستردگی و جایگاه مصر است، نباید دنباله رو یک کشور کوچک و ذره‌بینی مثل قطر باشد.
رهبری اخوان در حکم یک وابسته و مجری سیاست های شبه جزیره قطر و امیرِ بی سواد این کشور ظاهر شد و با این شیوه ای که در پیش گرفت، به جایگاه مصر به عنوان بزرگ ترین کشور منطقه آسیب زد. شاید هم قرضاوی به سبب نفوذی که در اخوان المسلمین داشت، توانست مواضع اخوان المسلمین را در جهت اجرای طرح های قطر در منطقه سوق دهد. به طوری که مواضع مصر، تکراری طوطی وار از مواضع وزارت امور خارجه قطر شده بود و این مساله در خصوص همه مسائل منطقه از مساله فلسطین گرفته تا مساله سوریه، صدق می کرد.

از آن گذشته، قطر در امور داخلی سیاسی و مالی مصر نیز دخالت می کرد و با اعطای تسهیلات غیرمعمول به بازارهای مالی مصر و شرکت در مناقصه های کانال سوئز و حفاری برای کشف گاز و دیگر سرمایه گذاری ها در مسائل حیاتی، مخالفت برخی اکثر نویسندگان و فرهنگیان و سیاستمداران مصری را برانگیخت و این در حالی است که شماری از این معترضان به صورت سنتی وابسته به جریان اسلام گرا شناخته می شوند.

اگر اسناد مالی یافت شده در هنگام حمله تظاهر کنندگان به ساختمان مرکزی اخوان المسلمین، صحت داشته باشد، ثابت می شود که رهبران ارشد اخوان المسلمین، پاداش های مالی منظمی از امیر قطر دریافت می کرده اند.

2. اخوان المسلمین متوجه نبودند که چاپلوسی و نزدیک شدنشان به سلفی ها، به اعتبار آنان ضربه زد و آن ها را وابسته به فرهنگی متفاوت نشان داد در حالی که مصر، عربستان نیست.

در حالی که رویکرد سلفی به تندروی شهرت دارد، اکثر رهبران صف نخست اخوان المسلمین دچار وابستگی به این جریان شدند و این در حالی بود که این جریان تندرو توانسته بود در فاصله سال های 2005 تا 2010 توانسته بود جای اخوان المسلمین را در جامعه بگیرد و این در حالی است که جریان میانه رو اخوان به نبض جامعه اعتدال طلب مصر نزدیک تر بود. جامعه مصری نتوانست این تندروی دینی و رفتارهای آنان را به راحتی برتابد. این جریان همچنین سبب بروز شخصیت های تندرویی در میان اخوان المسلمین و هم پیمانان سلفی آنان شد که بخش مهمی از مردم مصر را تهدید می کردند و تصویر وحشتناکی از آینده ارائه می کردند تا جایی که این افراد نتوانستند جوانان غیرحزبی مصری قانع کنند که می توانند حاشیه ای از آزادی و سیاست ِ موجود را برای کشور تامین کنند.

در این میان، اخوان المسلمین به عنوان نمایندگان جامعه مصری در عرصه بین المللی باید به اکثریت جامعه خود شبیه باشند اما محاسن بلند و لباس های کوتاه خلیج شبیه به لباس جوامع عرب حاشیه خلیج فارس، سبب شکل گیری این طرز فکر در میان عوام الناس شد که اخوان المسلمین و سلفی ها ربطی به مردم مصر ندارد.

3. اخوان المسلمین نتوانست درک کند که ریاست جمهوری، با اتحادیه ها و سندیکاهای دانشجویی تفاوت دارد، به همین سبب به دست آوردن پنجاه و چند درصد از آرای مردم، صلاحیت سلطه کامل بر قدرت را به آن ها نمی دهد.

از آن جا که اخوان المسلمین و هوادارانشان در تجربه دموکراسی تازه کارند، نتوانستند این مساله را هضم کنند که پنجاه و چند درصد رای مرسی، دلیل نمی شود که او بخواهد بر تمام عناصر قدرت در کشور چیره شود، ریرا ریاست قوه مجریه با پیروزی در اتحادیه دانشجویی و سندیکاهای حرفه ای فرق می کند. رئیس جمهور باید جایگاه و وزن مخالفان خود را در میان افکار عمومی رعایت کند تا بتواند مدت مشخصی از ثبات را برای دوره حاکمیت خود فراهم کند و این در حالی است که مطمئن باشد نزد حدود نیمی از جمعیت کشور محبوبیت دارد. او در واقع باید در حکم پدری برای جامعه ظاهر شود و مشارکت همه طیف های دیگر جامعه در اداره کشور و به عهده گرفتن پست های عمومی تضمین کند.

4. خودباختگی اخوان در برابر سیاست و اوامر آمریکا و نرمش شدید در رفتار با اسرائیل، نه تنها آمریکا را قانع نکرد بلکه نتوانست رضایت مردم مصر را جلب کند.

این رفتار سبب شد، اخوان، نزد آمریکا به عنوان منافقانی شناخته شوند که رفتار ظاهری مغایر با تفکرات درونی دارند. نزد مردم طرفداران خود نیز به عنوان دروغگویانی شناخته شدند که رویکردی خلاف غرب ستیزی که در سخنانشان موج می زند، دارند.

مسئولان اخوان در طول دهه های گذشته، در سخنرانی های خود به آمریکا و اسرائیل ناسزا گفته اند و همواره به مردم وعده داده اند که در صورت به قدرت رسیدن اسلام گرایان، آسایش، استقلال و رهایی از وابستگی بر کشور حاکم می شود. آن ها همچنین همواره برای آزادی قدس و پشتیبانی از مقاومت شعار سر می دادند.

اما به محض آن که به قدرت رسیدند، سفر مصر را از سوریه فراخواندند و برای مصر در اسرائیل سفیر تعیین کردند و به نام ملت مصر، نامه های محبت آمیز به اسرائیل نوشتند و مرسی رئیس جمهور مصر خود را دوست مخلص، شیمون پرز رئیس رژیم صهیونیستی معرفی کرد.

مرسی همچنین در دام آشکار اردوغان افتاد، دامی که فقط ساده لوحان و احمق ها گرفتار آن می شوند. اردوغان، مرسی را قانع کرد از نفوذ خود در میان جنبش حماس استفاده کند و این در حالی است که رهبری حماس نیز در حماقت و ساده لوحی دست کمی از همتای مصری خود نداشت. مرسی، حماس را قانع کرد تا با تضمین مصر و ترکیه، حملات به اسرائیل را متوقف کند و از بروز هرگونه عملیات خصمانه بر ضد اسرائیل در نوار مرزی جلوگیری کند و در مقابل .. هیچ ! فقط اسرائیل در مقابل، از حملات روزانه خود دست می کشد، این در حالی است که این حملات تنها برای مقابله با حملات گروه های فلسطینی انجام می گرفت و اگر فلسطینی ها متعهد شوند که دیگر حمله ای نکنند، اسرائیل اساسا دیگر نیازی به ورود به مناطق فلسطینی ندارد.

رهبری ساده لوح جنبش حماس متوجه دامی که در آن گرفتار شده بود، نشد. حماس با این کار مقاومت را متوقف کرد و گردان های مقاومت را به نگهبانانی در طول نوار مرزی تبدیل کرد که ماموریت آنان جلوگیری از عدم تعرض فلسطینی ها به اسرائیل است. در مقابل، مرسی حتی جرات نکرد با استفاده از فشارهای آمریکا، لغو محاصره غزه را از اسرائیل بخواهد و در این میان اردوغان، با چهره ای خندان از شدت حماقت اعراب به کشور خود برگشت.

مشکلات دیگری نیز وجود داشت که برشمردن آن ها نیازمند یک کتاب است اما در هر صورت به نظر می رسد، لطف خداوند شامل حال ملت مصر شد تا این خیمه شب بازی مسخره جمع شود و کار مردم این کشور به جایی نرسد که از دین خدا خارج شوند زیرا اگر مدت حکومت اسلام گرایان به این شیوه، بیش از این طول می کشید، مردم، گروه گروه از دین خارج می شدند.

در واقع اخوان، حاکمیت را به زور خواستند به همین سبب، مردم آن ها را با توسل به زور از اریکه قدرت به زیر کشیدند.

درسی که همه باید از این مساله بگیرند آن است که در همه کشورهای عربی، طیف های متنوعی وجود دارد و برای حاکمیت در این کشورها، به سیاستمدارانی نیاز است که بتوانند با همه این طیف ها کنار آمده و کشور خود را به ساحل امن برسانند.

*العالم

سرنوشت اخوان‌المسلمين پس از بركناري مرسي چه خواهد بود؟


آيا اخوان‌المسلمين به خشونت روي خواهد آورد يا همچنان بر مشي مسالمت‌آميز خود تأكيد خواهد كرد؟ پاسخ اين و چند سؤال مهم ديگر را در اين گزارش بخوانيد.
به گزارش مشرق - بركناري محمد مرسي رئيس جمهور مصر تأثيرات زيادي بر آينده اخوان المسلمين نه‌تنها در مصر بلكه در سرتاسر جهان بر جاي خواهد گذاشت. پس از كودتاي نرم ارتش عليه دولت قانوني مرسي، گمانه‌زني‌ها درباره سرنوشت اخوان المسلمين در مصر آغاز شده است؛ آيا اين گروه بار ديگر مانند گذشته منحل اعلام و حق تاسيس حزب از آنها سلب خواهد ‌شود و رهبران آن تحت پيگرد قرار خواهند گرفت و روانه زندان خواهند شد؟ يا از پايگاه اجتماعي و تشكيلات نيرومند اين گروه در آينده براي ساختن مصر استفاده خواهد شد و اجازه فعاليت و حضور در انتخابات‌هاي آتي به اين گروه داده خواهد شد؟ واكنش اخوان به حذف و اخراجش از عرصه قدرت چه خواهد بود؟ آيا به خشونت روي خواهد آورد يا همچنان بر مشي مسالمت‌آميز خود تاكيد خواهد كرد؟ اينها پرسش‌هايي است كه با طرح احتمالات زير تلاش خواهيم كرد به آنها پاسخ دهيم.  
 
1- انحلال گروه اخوان المسلمين

اولين احتمال آغاز موج گسترده دستگيري رهبران و غيرقانوني اعلام‌كردن گروه اخوان المسلمين و انحلال تشكيلات وابسته به آن است. البته اخوان پيش از اين در دوران جمال عبدالناصر غيرقانوني اعلام شد و بسياري از رهبران اين گروه به زندان انداخته شدند و بسياري هم اعدام شدند. در دوران انور سادات هم پس از آنكه روابط دولت با گروه‌هاي اسلامي تيره شد، بسياري از اخواني‌ها بار ديگر بازداشت و روانه زندان شدند و بسياري هم كشور را ترك كردند و به كشورهاي حاشيه خليج فارس پناهنده شدند. در دوره مبارك فشارها بر اين گروه ادامه يافت و كنترل پليسي عليه اخوان اعمال شد. رهبران اين گروه در دادگاه‌هاي نظامي محاكمه شدند، در زندان‌ها بدترين شكنجه‌ها را تحمل كردند و هيچ گاه اجازه تاسيس حزب به اين آنها داده نشد و به عنوان يك گروه غيرقانوني در معرض بدترين حملات و فشارها قرار گرفتند.

اكنون پس از كودتاي نرم نظاميان عليه اين گروه و بازگشت مجدد نظاميان به قدرت، احتمال تكرار همان سناريوهاي گذشته در قبال اخواني‌ها وجود دارد. نشانه‌هاي اين وضعيت را مي‌توان در دستگيري و ممنوع‌السفر شدن بسياري از رهبران اخوان و انتقال آنان به زندان طره- همان جايي كه مبارك در آن نگهداري مي‌شود- و آغاز روند تحقيقات عليه مرسي و برخي رهبران ديگر به اتهام كشتار تظاهرات‌كنندگان و نيز بسته شدن كانال‌هاي ماهواره‌اي وابسته به اين گروه و نيز درخواست‌ها براي انحلال تشكيلات اخوان مشاهده كرد.

اگر بخواهيم به نقشه راهي كه ارتش در نظر گرفته است، نگاه كنيم متوجه مي‌شويم كه  مجازات و تنبيه سختي در انتظار رهبران اخوان خواهد بود. بر اساس اين نقشه راه كه البته مرسي قبل از بركناري آن را با قاطعيت رد كرد، تشكيل دادگاه‌هاي انقلابي براي محاكمه تحريك‌كنندگان به خشونت و بازداشت خانگي رهبران اخوان المسلمين در دستور كار دولتمردان جديد قرار خواهد گرفت.  
 

 البته نبايد ناديده گرفت كه شرايط پس از انقلاب مصر با شرايط قبل از آن فرق كرده است. اكنون عمده مردم و سياستمداران هرچند به حكمراني اخوان ايراد دارند و معتقدند اين گروه نتوانست انتظارات را برآورده سازد، اما مخالف تداوم هرگونه سياست‌هاي پليسي و سركوب‌گرايانه دوران مبارك درقبال مخالفان در دوران پس از انقلاب هستند. به نظر اينان نبايد سركوب، حذف، زندان، شكنجه، اعدام و انحلال در قبال اخوان در پيش گرفته شود، بلكه بايد به اين گروه به عنوان يك بازيگر سياسي اجازه مشاركت در عرصه قدرت داده شود.
به هر حال اگر اخوان از طريق يك تصميم قضايي و به بهانه اينكه گروهي ديني است و تاسيس گروه و حزب با گرايش‌هاي ديني ممنوع است، منحل اعلام شود، اما قدرت ريشه‌دار فكري و اجتماعي اين گروه را به هيچ وجه نمي‌توان با يك تصميم پاك كرد و ناديده گرفت و تاريخ اين گروه در طول چندين دهه گذشته گواه خوبي بر اين مطلب است. اخوان شرايط به مراتب سخت‌تر از اين راه پشت سر گذشته و توانسته جان سالم به در ببرد و ريشه‌كن نمودن اخوان خيال باطلي است كه قابليت اجرا شدن ندارد و هر گروه و جرياني كه بر سر كار بيايد ناگزير است كه عنصر اخوان را در معادلات خود مد نظر قرار دهد.
 

2- استقبال از اخوان در ساختن مرحله آينده

احتمال ديگر دعوت از اخوان براي مشاركت و همكاري با دولت جديد است كه البته احتمالي ضعيف است. چرا كه نه خود اخوان دولت جديد را به رسميت مي‌شناسد و نه دولت جديد تمايلي به استفاده از اخوان خواهد داشت. اخوان المسلمین در بیانیه‌اي که در پایگاه اینترنتی وابسته به خود منتشر کرد، هرگونه همکاری با حکومت غصبی کنونی و رفتار خشونت‌آمیز با تظاهرات مسالمت‌آمیز را رد نمود. به هر حال بعيد به نظر مي‌رسد جماعت اخوان المسلمين در دولت جديد اين کشور شركت كند چرا كه اين به نوعي تاييد كودتا عليه خود و تاييد ضمني ناكارآمدي خود محسوب مي‌شود.

البته ساير احزاب و گروه‌هاي اسلامي بويژه سلفي‌ها به رهبري حزب نور كه در كنار ارتش ايستادند و با بركناري مرسي موافقت نمودند، ممكن است در دولت آينده جايگاهي داشته باشند. رهبر حزب نور در جلسه‌اي كه طي آن عبدالفتاح سيسي وزير دفاع مرسي را بركنار كرد، در كنار شخصيت‌هايي چون رئيس الازهر، پاپ شنوده، البرادعي و ... حضور داشت. 

از سوي ديگر مخالفان هم از فرصت پيش آمده سوء استفاده كرده و از جوانان اخواني مي‌خواهند كه با انتخاب يك رهبري ملي جديد براي گروه اخوان به فعاليت‌هاي مدني و ديني و نه سياسي بپردازند. اين سخن به معناي آن است كه اخوان بايد اصل جدايي دين از سياست را بپذيرد و اگر اخوان مي‌خواهد فعاليت كند نبايد وارد عرصه سياست شود و اين يعني عملاً اخوان جايگاهي در سياست نخواهد داشت و البته اين چيزي است كه مخالفان رؤياي آن را در سر مي‌پرورانند و بعيد است كه اخواني‌ها به راحتي حاضر به پذيرش چنين پيشنهاداتي باشند.
 

3- توسل به خشونت

اخوان المسلمين از ابتداي تاسيس تاكنون هيچ‌گاه به صورت جدي دست به خشونت نزده است و اساساً اخوان بر خلاف گروه‌هاي جهادي و سلفي مصري، به ميانه‌روي و اعتدال شناخته مي‌شود اما اكنون شرايط فرق كرده است. اخوان قدرتي را كه از طريق صندوق‌هاي رأي به دست آورده بود، با توطئه مخالفان داخلي، نظاميان و كشورهاي خارجي از چنگ خود خارج شده مي‌بيند. اكنون سؤال جدي اين است كه آیا آنان بی‌سر و صدا به خانه های خود باز می گردند و مانند سی و دو سال گذشته، از خشونت دست می‌کشند و يا اينكه عناصر افراطی در داخل این گروه دست به سلاح خواهند برد؟

اخوان پس از بركناري مرسي با صدور  بیانیه‌اي از تظاهرکنندگان  و طرفداران خود خواست خویشتنداری کنند و  به روند مسالمت آمیز تظاهرات پایبند باشند. اخوان المسلمین در این بیانیه ضمن مخالفت با اقدامات پلیسی و امنیتی عليه اعضاي خود اعلام کرد: ما اقدامات سرکوبگرانه پلیس شامل قتل، بازداشت، محدود ساختن آزادی رسانه‌ها و بستن شبکه‌های تلویزیونی را رد می کنیم و احتمال قوي آن است كه اخوان اين موضع خود در مخالفت با خشونت را تداوم بخشد.
 
 
اما در عين زمزمه‌هايي شنيده مي‌شود كه گروه های افراطی در داخل این گروه شايد دست به سلاح ببرند. زماني كه مرسي مي‌گويد براي جلوگيري از كودتا حاضرم جانم را بدهم و يا زماني كه دكتر بلتاجي تاكيد مي‌كند كه براي دفاع از مشروعيت دولت مرسي تا آخرين قطره خون مبارزه خواهد كرد و طرفدارانش را به شهادت فرا مي‌خواند، پس بايد انتظار شرايط بدتر و وخيم‌تري را داشته باشيم. همچنين گفته مي‌شود چندين خودرو حامل سلاح وابسته به جماعت اخوان المسلمين توقيف شده است. 

 هم اكنون مخالفان، اخوان را متهم مي‌كنند كه مي‌خواهد دست به خشونت بزند و هراس و وحشت در ميان مردم حاكمفرما سازد. پس از بركناري مرسي، در منطقه صعيد كه ميليونها نفر جمعيت دارد، اوضاع از كنترل ارتش خارج شده است و قبايل مسلح صحرای سينا با بيانيه ارتش مخالفند. همه رویدادها به این معنی است که كودتا هنوز كامل نشده است.  
 
حتي ائتلاف نيروهاي اسلامي به رهبري اخوان خواستار برگزاري تظاهرات ميليوني در روز جمعه در مخالفت با بركناري دكتر محمد مرسي شده و اين بيانگر آن است كه اخوان به همين راحتي حذف خود را نخواهد پذيرفت و از تمامي ابزارهاي لازم براي مخالفت با اين مسأله استفاده خواهد كرد. طرفداران اخوان و عناصر وابسته به جماعت اسلامي راهپيمايي‌هاي زيادي در استان‌هاي مختلف تدارك ديده و لحن تهديد و ارعاب بر آنان سايه افكنده است و اين زنگ خطري نسبت به وقوع درگيري‌هاي خونين در آينده است.
 

4-  بازگشت مجدد به سوي مردم و بازسازي خود


يكي از دلايل شكست اخوان آن بود كه از مردم جدا شد، به خواسته‌هاي مردم و انقلابيون چندان اهتمام نورزيد، به جاي اعتماد به مردم اعتماد به غرب و آمريكا را سرلوحه خود قرار داد. اين يك سال تجربه گرانبهايي براي اخوان بود كه مي‌تواند نقاط ضعف و قوت خود را ارزيابي كند. اگر عامل اقبال مردم به اخوان چه قبل از انقلاب و چه پس از انقلاب در انتخابات مجلس و رياست جمهوري همين توجه اخوان به دغدغه‌هاي مردم بود اما از زماني كه اخوان به قدرت رسيد اين توجه كمتر شد و بسياري از مردم نيز از اين گروه روي گردان شدند. اخوان در دوره آتي تلاش خواهد كرد تا خود را بازسازي كند و نقش مؤثرتر و مهم‌تري در عرصه سياسي مصر بازي كند. از اين رو اين احتمال وجود دارد كه اخوان وضعيت به وجود آمده را بپذيرد و جام زهر را بنوشد و خود را براي انتخابات رياست جمهوري و پارلماني آينده آماده كند- البته در صورتي كه منحل اعلام نشود و از ادامه فعاليت سياسي آن جلوگيري به عمل نيايد- و بدين ترتيب مانع جنگ و خونريزي در مصر شود. اخوان بازيگري است كه نمي‌توان آن را حذف كرد و حتي خود مخالفان و نظاميان بر اين مسأله واقف هستند. لذا به احتمال زياد اخوان در دوره‌هاي آتي با قدرت و قوت بيشتري به عرصه سياسي باز خواهد گشت.  
 

جمع‌بندي

كودتاي ارتش عليه اخوان ضربه‌اي بر روند مردم‌سالاري در مصر بود و نظاميان با حمايت قدرت‌هاي خارجي دولت مشروع اخوان را سرنگون ساختند. اميد مي‌رود اين اقدامات اقتدارگرايانه ارتش در همين جا پايان يابد و سياست‌هاي سركوب و حذف رقبا و مخالفان اسلام‌گرا بويژه گروه اخوان المسلمين در دوران پس از انقلاب ادامه نيابد. اگر سياست سركوب در پيش گرفته نشود و به تمامي گروه‌ها اجازه مشاركت داده شود، به احتمال زياد اخوان هم رويه مسالمت‌آميز را در پيش گرفته و خود را براي بازگشت به عرصه سياسي از طريق شركت در انتخابات‌هاي پارلماني و رياست جمهوري آينده آماده كند؛ بازگشتي كه اگر محقق شود ثمربخش‌تر و كارآمدتر از گذشته خواهد بود.

تحلیلی بر فرايند منجر به سقوط مرسی؛ ۱۵میلیون روح خبیث علیه رئیس‌جمهور


تحلیلی بر فرايند منجر به سقوط مرسی؛
مرسي درحالی وعده داده بود که در۱۰۰ روز اول رياست‌جمهوري خود گام‌هاي مهمي درحوزه اقتصاد براي سیرکردن شکم مردم گرسنه مصر بردارد که به جای پرداختن به این موضوع وحل و فصل سایر مشکلات داخلی کشورش به خلق افتضاح در سیاست خارجی و ورود به فتنه‌سازی خطرناک مذهبی دست زد.
گروه بين‌الملل مشرق - حوالی ساعت ۱۷ روز دوشنبه دهم تیرماه حلقه محاصره برای «مرسی» تنگ تر شد و اعتراض از تظاهرات میلیونی ضد دولتی درمناطق مختلف مصر، به داخل کابینه رئیس جمهور در شرف سقوط این کشور نیز رسید.

چهارتن از وزرای کابینه «هشام قندیل» نخست وزیر مصر اعم از «خالد فهمی» وزیر محیط زیست ، «حاتم بجاتو» وزیر شوراهای محلی ، «هشام زعزوع» وزیر گردشگری و «عاطف حلمی» وزیر ارتباطات ؛ دست جمعی استعفاء خود به دفتر وی رفتند و البته پس از این استعفای گروهی، «حسن الرفاعي» استانداراسماعيليه نیز از مقام خود استعفا داده است.

ارتش مصر نیز برای درهم پیچیدن طومار اخوان المسلمین دست به کار شد و۱۵ نفراز محافظان «خيرت الشاطر» (جانشین رهبر اخوان المسلمين) را به بازداشت گاه انداخت.

این بازداشت ها درحالی رخ داد که مقادير زيادي مواد منفجره و سلاح از اعضاي اخوان المسلمين و گروههاي سلفی مانند حزب «البناء و التنميه» (سازندگي و توسعه) کشف و ضبط شد ودر اطراف مقر «الارشاد» درالمقطم نیز به سمت تظاهركنندگان تيراندازي شده بود.

درحدود ساعت ۸ شب دوشنبه ستاد کل ارتش مصر با صدور بیانیه و اعلام مهلت ۴۸ ساعته برای حل بحران مصرعملا پای خود را برگلوی مرسی گذاشت واخوان المسلمین بهت زده نیز ساعتی بعد تنها به ذکر این جمله اکتفا کرد كه: « آن را بررسي خواهد کرد.»

اما درآن سوی جبهه «عمرو موسی» ، بیانیه ارتش را «گرایش آشکار ارتش به خواسته های مردم» دانست وازآن استقبال کرد.بنيانگذارجنبش تمرد نیز بيانيه ارتش مصر را آخرين هشدار به دولت مرسي دانست وضمن استقبال ازصدور این بیانیه ، اعلام كرد كه مخالفان به تظاهرت برای وادار ساختن محمد مرسي به ترك منصبش ادامه خواهند داد.حركت ششم آوريل نیز بيانيه ارتش را حمايت علني ازخواست مردم مصر به منظور برگزاري انتخابات زودهنگام دانست.

درحالی جبهه معارضه ودشمنان مرسی برای دخالت ارتش لحظه شماری می کنند که «ياسر حمزه» عضو حزب آزادي وعدالت شاخه سياسي جنبش اخوان المسلمين پس از بیرون آمدن از شوک نسبت به سوء برداشت از بيانيه روزدوشنبه ارتش هشدار داد وگفت: «هيچ طرحي از سوي هيچ نهاد دولتي مبني بركودتا عليه رييس جمهور وجود نخواهد داشت و هر قدرتي كه مخالف قانون اساسي باشد ، دعوت به خرابكاري وآشوب را نمايندگي مي‌كند.»
این گزارش  خبری تحلیلی  درحالی منتشر می شود که هنوز ساعاتی به پایان ضرب الاجل ارتش برای پایان آشوب ها مانده است «حسين منصور» معاون رييس حزب «الوفد» مصر پیش بینی می کند :«با توجه به شرایط کنونی مرسی بايد از سمت خود كناره گيري كرده و انتخابات رياست جمهوري جديد برگزار کند.»

او می گوید:« ۱۵ ميليون نفر از همه اقشار مردم مصر در تظاهرات روز يكشنبه (۹تیرماه) براي درخواست كناره گيري مرسي، به خيابانها آمدند درحالی كه هواداران رييس جمهور در منطقه کوچکی در نزديكي مسجد «رابعه عدويه» تجمع داشتند مصري ها همگي به پا خاستند تا به حكومت رييس جمهور ونيز به افكار اخوان المسلمين درباره تغيير شكل كشور «نه» بگويند.»

حتی اگرادعای معاون رييس حزب «الوفد» را در مورد تعداد مخالفان مرسی درخیابان رد کنیم ، بدبینانه ترین برایندها نیز می گویند در تظاهرات نهم تیر ماه بیش از ۷ ميليون نفر شرکت کرده اند. این درحالی است که آمارها تعداد افراد مشارکت کننده درسرنگونی مبارک را بیش از ۳/۵ ميليون نفر نمی دانند.

کارشناسان حوزه های مختلف معتقدند اشتباهات وخطاهاي مرسی و اخوان المسلمین دريک سطر شامل «ابهام» ، «ترديد» و «تأخير» در قانون گذاری ، سیاست گذاری و «ناتوانی» برای سامان دادن به اقتصاد فروپاشیده مصر است. البته همین کارشناسان واژه «خیانت» را نیز برای تفسیر شیوه عملکردی مرسی در عرصه خارجی به کار می برند.

در يک سال اول پس از پيروزي خیزش مصر ، به جاي رهبران گروه‌هاي شرکت‌کننده در این انتفاضه اداره امور مصر به دست فرمانده ارتش مبارک، «محمد حسين طنطاوي» قرار گرفت.

فرماندهان ارتش پيش‌نويس قانون جديد را تهيه کردند ودرحالي که فقط تغييرات اندکي نسبت به قانون اساسي قبل داشت، به تصويب رساندند. براساس اين قانون اساسي معيوب ، انتخابات مجلس شعب مصر برگزار شد و اساسا معلوم نبود که ماموريت اين مجلس قانون‌گذاري است يا تهيه پيش‌نويس قانون اساسي جديد.

مرسی به عنوان نامزد اخوان‌المسلمين و سلفي‌ها با اختلاف تنها حدود ۴۰۰ هزار رأي درمقابل احمد شفیق معاون سابق حسنی مبارک به پيروزي رسيد که ازحدود يک ماه پيش مخالفانش دریک جبهه گسترده تحت عنوان «جبهه تمرد» ابتدا برای گفت و گو و سپس برای سرنگونی او به میدان آمدند.

مخالفان مرسی درحالی با شعار «ناتواني در اداره امور» برای یک سره کردن کار او به میدان التحریر آمده اند که بسیاری از تحلیل گران در مرزهای میهنی جمهوری اسلامی ایران ، این شعار را بهانه ای بیش نمی دانند وآنچه درمصر رخ می دهد را توطئه لیبرال ها ، سکولار ها ، حامیان رژیم سابق مبارک و اسرائیل در مقابل اسلام گرایان قلمداد می کنند که باید در برابر آن ایستاد.

بررسی بی کفایتی مرسی ضمن اینکه یک موضوع داخلی برای مصری هاست دراین مقال نیز نمی گنجد اما پاسخ به این ادعای مضحک واجب است.

۱- اگر توطئه ۱۵ میلیونی برعلیه مرسی توسط اسرائیل و هوادران حسنی مبارک در شرف وقوع است ، این سوال مطرح می شود که آیا آنان نمی توانستند با بسیج این خیل عظیم از سقوط مبارک جلوگیری کنند؟

۲- اگرمخالفان مرسی فقط شامل لیبرال ها و سکولارها واساسا یک توطئه صهیونیستی است پس هوادران و همپیمانان او درابتدای راه ، نظیر«ابوالفتوح» ، «سليم العوا» و احزابي نظير«الوسط» شش ماه است در وسط معرکه چه کار می کنند؟


۳- سرنگونی مرسی چطور می تواند یک توطئه اسرائیلی باشد درحالی که خدمات او به اسرائیل بیش از حسنی مبارک بوده است؟

۱- پایبندی به پیمان کمپ دیوید ۲- بستن رفح وتونل های غزه ۳- قتل عام قاچاقچیان سلاح مقاومت در العریش و صحرای سینا ۴- اعزام سفیر به تلاویو همراه با نامه فدایت شوم برای شیمون پرز ۵-تلاش برای پایان دادن به مقاومت در قالب تاسیس دو کشور فلسطین و اسرائیل درسرزمین های اشغالی درقالب سخنرانی های پرشمار ، فهرست خیانت های مستقیم «مرسی انقلابی» به آرمان جهانی قدس شریف است .

از دیگر سو حمایت های زبانی وعملی ازشورشیان و تکفیری ها در بحران سوریه ، سخن راندن از لزوم سرنگونی بشار اسد ، رای به اخراج جمهوری عربی سوریه از اتحادیه عرب و قطع رابطه دیپلماتیک با این کشور و همچنین حمله به حزب الله لبنان و جمهوری اسلامی ایران را نیز باید درزمره خدمات غیر مستقیم مرسی به موجودیت اسرائیل نامید.

۴- سرنگونی مرسی چطور می تواند یک توطئه محض از سوی لیبرال ها وسکولارها باشد که قاعدتا پس از اسقاطش باید درجهت اعاده منافع منطقه ای ایالات متحده گام بردارند؟ درحالی که «نبیل فهمی»سفير پيشين مصر در واشنگتن در توصیف رابطه دولت مرسی و آمریکا گفته بود: «طي ۳۸ سال گذشته هيچ يك از وزيران خارجه مصر موفق نشده اند به تنهایی با رئيس جمهور آمريكا در کاخ سفید دیدار کنند اما «عصام الحداد» از رهبران ارشد اخوان المسلمين و معاون مرسی درامور خارجه با اوباما دركاخ سفيد ديدار وگفتگو کرد.»

پس درحالی که پس از سرنگونی حسنی مبارک ، آمریکا با سوار شدن برگرده مرسی انقلابی و ظاهر الصلاح در عمل بر«خر مراد» سوار است ، چه شواهد عقلایی مبنی برچراغ سبز کاخ سفید برای برهم زدن قاعده بازی وجود دارد که تقریبا همه چیزش به نفع آمریکا و اسرائیل است؟

مرسي درحالی وعده داده بود که در۱۰۰ روز اول رياست‌جمهوري خود گام‌هاي مهمي درحوزه اقتصاد براي سیر کردن شکم مردم گرسنه مصر بردارد که به جای پرداختن به این موضوع وحل و فصل سایر مشکلات داخلی کشورش به خلق افتضاح در سیاست خارجی و ورود به فتنه سازی خطرناک مذهبی نمود که نمونه متاخر آن پس از چراغ سبز دولت و پلیس به شهادت فجیع «حسن شحاته» زعیم شیعیان و ۳ شیعه دیگر مصری درشب میلاد بقیه الله الاعظم انجامید.

کسانی که مشغول پاره کردن گریبان برای مرسی خائن به اسلام و آرمان فلسطین هستند ، همان طیفی اند که با نام کارشناس وآگاه به امورسیاسی ، سالها از دیگرهم پالکی اخوانی مرسی در ترکیه حمایت کردند چون از اسلام گرایی تنها سر دادن شعارهای توخالی وپرخاش های زرگری به اسرائیل را بلد بود.


درحالی نطفه بلایی که امروز گریبان گیر «حماس» شده پس ازجنگ ۲۲روزه غزه توسط دولت اردوغان با تحریک مداوم حماس برای کنار گذاشتن سلاح و روی آوردن به عقلانیت کاشته می شد ، اکثریت رسانه های داخلی جمهوری اسلامی ایران ازاردوغان به خاطر پرخاش به شیمون پرز وترک جلسه داووس به عنوان قهرمان یاد کردند.

اما همین عده پس از شکل دادن غلط به افکار عمومی ، پاسخی برای تعارض ایجاد شده دراذهان پس از دخالت آشکار ترکیه در بحران سوریه که در تضاد مستقیم با منافع جمهوری اسلامی ایران بود نداشتند. البته همان داستان در مورد مرسی پس از خیزش مصر نیز اتفاق افتاد! وکماکان نیز ادامه دارد.

درحالی مرسی تنها با این ادله که اسلام گرایان از او حمایت می کنند به عنوان یک انقلابی محض به افکار عمومی معرفی شد و برای دوران پس از تصدی او رویاها بافته شد و به اذهان تزریق شد ، حالا دریک تعارض آشکار وتنها دراولین سالگرد حکومت یک «انقلابی قلابی» مجبورند قیام پیچیده دوباره مصری ها با ملغمه ای از دلایل سیاسی و اقتصادی را یک توطئه مشترک توسط لیبرال ها ، سکولارها ، طرفداران مبارک ، اسرائیل ، اجنه ، ارواح خبیثه و... بنامند.


منبع: يالثارات‌الحسين

جانشین مُرسی کيست؟


اگر اتفاقات چند روز گذشته مصر برای هر فرد عادی یا سیاسی قابل هضم و درک باشد، بی‌شک برای محمد مرسی قابل فهم نیست. او حتی در خواب هم نمی‌دید، فردی که پس از انقلاب مردمی مصر و سرنگونی مبارک بر سرزمین فراعنه حکمرانی می‌کند، در عرض ۴۸ ساعت هم باید عطای سیاست را به لقایش بپردازد و هم به زندانی برود که مبارک یک سال است در آنجا زندگی می‌کند.
گروه بین الملل مشرق- از همان ساعات اولیه بازداشت "محمد مرسی"  به دست ارتش مصر و کودتای نظامی در این کشور، گمانه زنی‌ها درباره جایگزین وی در رسانه های دنیا آغاز شد، اما پس از بررسی‌‌ افراد مطرح شده به سه گزینه نهایی می رسیم که احتمال حضور آنان در کاخ ریاست جمهوری قاهره بیش از دیگران است.
* محمد البرادعی

محمد البرادعی در شهر الدقی متولد گردید. او در سال ۱۹۶۲ با مدرک کارشناسی حقوق از دانشگاه قاهره دانش‌آموخته شد. وی با "عایده الکاشف" آموزگار ورزش مدرسه بین المللی وین ازدواج نمود. حاصل ازدواج آنان یک پسر و دختر به‌ نام‌های لیلی و مصطفی می‌باشد. دخترش لیلی حقوقدان و پسرش مصطفی مدیر یک ایستگاه تلویزیونی در لندن می‌باشد. خانواده وی تا سال ۲۰۰۹ در لندن سکونت داشتند و بعد از سرنگونی رژیم حسنی مبارک به مصر بازگشتند.

این دیپلمات و سیاستمدار مصری بین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۹ به عنوان دبیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی مشغول به کار بوده و از افتخاراتش، کسب جایزه صلح نوبل در سال ۲۰۰۵ می داند.

محمد البرادعی رهبر حزب " الدستور " مصر و از رهبران برجسته جبهه نجات ملی مصر که رهبری جریان سرنگونی محمد مرسی رئیس جمهوری مصر را برعهده داشت گفت: خون شهید علامه شیخ حسن شحاته و یاران شیعه اش که در مصر ریخته شد باعث سرنگونی رژیم مرسی وجماعت اخوان المسلمین شده است.


منابع سیاسی و دیپلماتیک "محمد البرادعی" را مهمترین گزینه تصدی سمت نخست وزیری دولت موقت مصر می‌دانند. به طوری که جنبش «تمرد» مصر در صفحه خود در سایت توییتر اعلام کرد که «محمد البرادعی» را به عنوان نخست‌وزیر دولت انتقالی انتخاب کرده است.

این در حالی است که برخی دیگر از منابع خبری از تعیین «محمد البرادعی» رئیس حزب «الدستور» مصر به عنوان معاون رئیس جمهور موقت و «هشام رامز» به عنوان نخست وزیر جدید این کشور خبر دادند.

البته گفتنی است "البرادعی" در گفت وگویی تلویزیونی احتمال نامزدی خود را برای شرکت در رقابت های انتخابات ریاست جمهوری مصر رد کرده است.

* حمدین صباحی

حمدين عبد العاطي عبد المقصود صبّاحي، معروف به حمدين صبّاحي متولد1954 در استان بلیطم است.

این سیاستمدار برجسته مصری بنیانگذار حزب "الکرامه ناصری" بوده و سردبیری روزنامه الکرامه و عضویت در پارلمان مصر را در کارنامه خود دارد.

همچنین حمدين صبّاحي یکی از اعضای موسس جنبش تغییر مصر (حزب کفایه) بوده و از تاسیس کنندگان انجمن ملی تغییر به ریاست محمد البرادعی نیز است.


صباحی با بیان اینکه مصر نشان داد هنوز زنده است، تاکید کرد که برکناری مرسی حرکتی علیه استبداد بود و این پیام برای تمام جهان عرب بود تا بداند که انقلاب‌ها به آزادی و عدالت اجتماعی منتهی خواهد شد.


* عمرو موسی

عمرو محمود ابو زید موسی معروف به عمرو محمد موسی (زادهٔ ۳ اکتبر ۱۹۳۶ در قاهره) دیپلمات مصری است که از سال ۲۰۰۱ تا ۱۵ مه ۲۰۱۱ دبیرکل اتحادیه عرب بود. وی در خانواده ثروتمندی در قاهره بزرگ شد و فارغ التحصیل رشته حقوق از دانشگاه قاهره است.

وی در پایان دهه ۵۰ میلادی به دستگاه دیپلماسی مصر پیوست. در دوره‌ای مدیر اداره روابط خارجی مصر بود، پس از آن سفیر مصر در هند شد و بعد از آن عضو گروه مصری اعزامی به سازمان ملل در نیویورک شد و پس از آن به عنوان سفیر کشورش در سازمان ملل انتخاب شد.

عمرو موسی به مدت یک دهه از سال ۷۰ تا سال ۸۰ سمت وزیری خارجه مصر را داشت و سیاست خارجی حکومت حسنی مبارک را هدایت می‌کرد و پس از آن دبیرکلی اتحادیه عرب را از سال ۸۰ تا سال ۹۰ بر عهده گرفت و در حالیکه تنها سه ماه از پیروزی انقلاب مردم مصر و سرنگونی رژیم مبارک نگذشته بود، وی زمزمه استعفا از سمت دبیرکلی اتحادیه عرب و نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری مصر ِ پس از مبارک را سر داد.

روزنامه صهیونیستی "یدیعوت احرونوت" با بررسی سوابق "عمرو موسی" نامزد 76 ساله انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته مصر، وی را بهترین گزینه برای اسرائیل دانست.


موسی پس از ناکامی در انتخابات ریاست جمهوری، حزب المؤتمر المصری را بنیان گذاشت که یک جبهه سیاسی از نیروهای سکولار این کشور متشکل از چندین حزب لیبرال و چپ‌گرا و همینطور تعدادی از اعضای حزب دمکراتیک ملی (حزب حاکم سابق مصر به رهبری حسنی مبارک) است.

خیال تاجگذاری سلفی‌ها در سوریه

خیال تاجگذاری سلفی‌ها در سوریه

خیال تاجگذاری سلفی‌ها در سوریه

هر چند عربستان و ایالات متحده به مرور بیشتر در مسائل سوریه درگیر می‌شوند، آنها تنها بازیگران این صحنه نیستند. شواهد جدید با ادعای تحویل پرونده سوریه به عربستان از سوی قطر در تناقض است و نشان می‌دهد، همچنان رقابت میان عربستان سعودی و قطر ادامه دارد.

به گزارش «تابناک» به نقل از فارین پالیسی، پیروزی حزب‌الله در نبرد القصیر در سوریه، باعث به پا خاستن حامیان جریان‌های سلفی در سوریه شده است. در واکنش به این رویداد، قطر از طریق یوسف القرضاوی و شبکه الجزیره به همراه شخصیت‌های مهم سلفی مصری حالت تهاجمی به خود گرفتند. این جمع به طرفداری و تبلیغ جبهه اسلامی سوریه (SIF) مشغول شده‌اند و جهاد علیه حکومت سوریه را واجب اعلام کردند. از این طریق، جبهه اسلامی سوریه که مجموعه‌ای برای اتحاد گروه‌های سلفی است و ادعا می‌شود بهترین نیروهای معارض در سوریه را در اختیار دارد، دست به بهره‌برداری زده است.

جبهه اسلامی سوریه یا SIF که رهبری آن در ست اصلی‌ترین گروه تشکیل دهنده آن یعنی جنبش اسلامی احرار الشام (HASI) است، همکاری گسترده‌ای با گروه وابسته به القاعده یعنی جبهه ‌النصره و سایر گروه‌های شورشی سوریه دارد. این جبهه هرچند با ارتش آزاد سوریه (FSA) و ائتلاف ملی سوریه نیز همکاری می‌کند، آنها را به ‌نمایندگی همه معارضین سوری به رسمیت نمی‌شناسد.

هدف نهایی SIF ایجاد حکومتی بر پایه عقاید مذهبی خود در سوریه است. این گروه تاکنون در مواردی گفته ‌که با هر دخالت خارجی توسط کشورهای در سوریه مخالف است و رهبران آن تهدید کرده‌اند که به هر نیروی خارجی که چه به قصد حمایت یا دشمنی وارد سوریه شود، حمله می‌کنند.

این جبهه در ویدئویی در آخر سال 2012 و در 22 دسامبر این سال، تشکیل خود را اعلام کرد و از زمان تشکیل آن با حضور یازده گروه مسلح تاکنون، نیروهای آن در دوازده استان از سیزده استان سوریه فعالیت داشته‌اند.

در دو هفته گذشته، حسان عبود ابو‌عبدالله الحماوی، رهبر این جبهه برای نخستین بار آشکارا در شبکه تلویزیونی الجزیره ظاهر شد، در یک کنفرانس در قاهره درخواست پیوستن به جهاد در مصر را مطرح نموده و در شبکه تلویزیونی سلفی‌های مصر یعنی شبکه الناس سخنرانی کرده است. به این ترتیب بازیگران اصلی جریان سلفی که در قاهره و قطر نفوذ دارند، می‌کوشند این جبهه را به عنوان رهبر نهایی معارضین سوری جا بزنند.

در اوضاع کنونی، جبهه اسلامی سوریه‌ با هر راهکار سیاسی و نیز مداخله بین‌المللی مخالفت می‌کند؛ برای ‌نمونه در سیزدهم ژوئن عبود در کنفرانس قاهره در حالی که اعلام جهاد کرد، ولی اظهار داشت ‌هر نیروی خارجی که پای خود را چه به حمایت و چه به مخالفت با دولت سوریه در این کشور بگذارد، نیروی اشغالگر فرض خواهد شد. این در حالی است که بعدها وی از فرستادن سلاح به سوریه برای تقویت مخالفین ابراز خوشحالی کرد.

جنبش اسلامی احرار الشام (HASI)که اولین حضور جدی قوای آن به آغاز سال 2012 مربوط می‌شود، به جایی رسیده که ادعا می‌شود ‌قوی‌ترین گروه در بین مخالفان مسلح شده است. عبود رهبر این گروه، فرماندهی نظامی آن را نیز در دست دارد و شخصیت‌های مهم آن در ساختار فرماندهی آن نقش دارند. در منشور سیاسی این جبهه، ابهاماتی هست و در حالی که مفهوم دمکراسی در آن رد شده، ‌ولی به تعیین انتخابی رهبران مادامی که در چهارچوب مذهبی مورد نظر باشند، اشاره شده است.

در این باره باید گفت که دست‌کم ‌از سپتامبر 2012 (شهریور 91) به این طرف؛ نیروهای احرار الشام در همه پیروزی‌هایی که شورشیان سوری به دست آوردند، نقش داشته است و از جمله در چهارم ماه آوریل، نیروهای سلفی در کنار همدیگر توانستند رقه تنها مورد مرکز استانی را‌ از کنترل نیروهای دولتی به در آورند.

از نقطه نظر سیاسی، نیروهای احرار الشام بهترین تسلیحات را در میان نیروهای مخالف در اختیار دارند. آنها معمولا از تانک و ادوات نظامی (T-72s, T-62s, T-54s ,2S1 Gvozdikas)، موشک‌های هدایت شونده ضدتانک (AT-3 "Saggers" , AT-5 "Spandrels") و در مواردی راکت‌اندازهای ساخت کرواسی استفاده می‌کنند.
خیال تاجگذاری سلفی‌ها در سوریه

این در حالی است که تحرکات این جنبش سلفی به مسائل نظامی محدود نمی‌شود. آنها از منابع مالی گسترده پمپاژ شده خارجی برای به دست آوردن دل مردم محلی و انجام خدمات اجتماعی استفاده می‌کنند که البته بخشی از این فعالیت‌ها مورد حمایت سازمان‌های ترکیه و قطری است. جنبش در برخی ویدئوهای منتشره از فعالیت‌های خود به این حمایت‌های خارجی اعتراف کرده است. احرار الشام شبکه گسترده‌ای برای پخش سهمیه‌های غذا، آب و سوخت در مناطق شمالی سوریه راه انداخته است.

در هشتم ماه ژوئن، عبود رهبر این گروه، مصاحبه‌ 48 دقیقه‌ای با شبکه الجزیره انجام داد؛ این ‌نخستین باری بود که هویت واقعی وی اعلام می‌شد. در این مصاحبه وی هر گونه ارتباط تشکیلاتی با القاعده را تکذیب‌ و‌ به عملیات مشترک با گروه جبهه النصره اعتراف‌ و از سرسختی آنها تقدیر کرد. یک تفاوت بین احرار الشام و جبهه النصره آن است که احرار الشام تاکنون تمایلی به فعالیت در بیرون ‌سوریه از خود نشان نداده است.
خیال تاجگذاری سلفی‌ها در سوریه

بنا به گزارش فارین پالیسی، مهمترین منابع مالی این گروه، کمک‌های شبکه وابسته به شیخ سلفی کویتی حجاج العجمی، شیخ سوری مستقر در عربستان یعنی عدنان العرور، سیاستمدار سلفی کویتی حکیم المطیری و افراد دیگری در قطر هستند.

شبکه الجزیره، علاوه بر عبود‌ در هفته بعد برنامه سی دقیقه‌ای را به رهبران چهار گروه مسلح سلفی دیگر یعنی لوا التوحید، صقور الشام، کتائب الفاروق و لوا الاسلام اختصاص داد. این حرکت الجزیره نشانه‌ای از گرایش این شیخ‌نشین به حمایت همه‌جانبه از این گروه‌ها و تقویت آنها در مقابل ارتش آزاد سوریه دانسته شده است.

در مورد دیگر، در بیست و سوم ژوئن، پیش از این که حتی ویدئو تهیه شده از بمب‌گذاری در حلب توسط احرار الشام در وب‌سایت‌های این گروه منتشر شود، در شبکه الجزیره نمایش داده شد.

این رفتار قطر و سلفی‌های مصر، نشان دهنده آن است که هر چند عربستان و ایالات متحده به مرور بیشتر در مسائل سوریه درگیر می‌شوند، آنها تنها بازیگران این صحنه نیستند؛ افزون بر این، شواهد نامبرده با ادعای تحویل پرونده سوریه به عربستان از سوی قطر در تناقض است و نشان می‌دهد، همچنان رقابت بین عربستان سعودی و قطر ادامه دارد.

مخالفان مرسي چه کساني هستند؟


مصر در سالگرد به قدرت رسيدن محمد مرسي شاهد موج جديدي از درگيري هاي خونين است.
به گزارش مشرق به نقل از مثلث آنلاین، مصر در سالگرد به قدرت رسيدن محمد مرسي شاهد موج جديدي از درگيري هاي خونين است.

به گزارش مثلث آنلاین، قرار است فردا (يکشنبه) مخالفان و در واقع اپوزيسيون دولت قاهره، تظاهراتي عظيم در سالگرد رياست جمهوري محمد مرسي برگزار کنند. اين در حالي است که طي روزهاي گذشته شهرهاي مختلف مصر ، به صحنه اردو کشي هاي خياباني بين موافقان و مخالفان حاکميت کنوني اين کشور تبديل شده است . طي روزهاي اخير موافقان و مخالفان دولت مصر بر ابعاد تحرکات خود افزوده اند و اين نيز به درگيريهاي خونين بين طرفين منجر شده است.

وزات بهداشت مصر ، آمار تلفات درگيريهاي چند روز اخير در مصر را سه کشته و 467 زخمي اعلام کرده است . استانهاي قاهره ، الدقهليه ، الشرقيه ، الغربيه واسکندريه ، در روزهاي گذشته کانون تظاهرات و درگيريها در مصر بوده است.

اين وضعيت درحالي روي داده است که مقرهاي اخوان المسلمين و همچنين حزب عدالت و آزادي در مناطق مختلف مصر ، مورد حمله قرار گرفته است . در شهر قاهره نيز چند روز است که تظاهر کنندگان با استقرار چادر در ميدان التحرير ، تحصن کرده و تاکيد نموده اند تا تحقق خواسته هايشان به تظاهرات ادامه مي دهند . مخالفاني که در ميدان التحرير تجمع کرده اند ، برکناري محمد مرسي را خواستار شده اند.

مخالفان دولت مرسي
از زمان آغاز قيام مردمي عليه حسني مبارک در مصر، اين کشور در عرصه سياسي خود داراي سه نقطه عطف مهم بوده است. کناره گيري حسني مبارک از قدرت، برگزاري نخستين انتخابات پارلماني پس از مبارک و انتخاب محمد مرسي به عنوان نخستين رئيس جمهوري منتخب مصر ، سه نقطه عطف در حيات سياسي جديد مصر هستند.

نکته مهم اين است که پس از هر سه رويداد ، خشونت هاي گسترده، ناامني و بي ثباتي سياسي به ويژگي برجسته جامعه مصر تبديل شدند. مخالفان انقلاب مردمي مصر پس از دو رويداد نخست يعني کناره گيري حسني مبارک و برگزاري نخستين انتخابات پارلماني ، تلاش کردند مانع گسترش انقلاب و تحقق اهداف آن شوند.

مخالفان اصلي و جدي دولت مرسي در ائتلاف جبهه ملي مصر حضور دارند.

جبهه نجات ملي مصر
 ائتلاف جبهه نجات ملي مصر که متشکل از نيروهاي مخالف دولت اين کشور است و پس از انتخاب محمد مرسي به عنوان رئيس جمهوري مصر ايجاد شد.

در واقع بخشي از کساني که در جريان انقلاب مصر نقش برجسته‏ اي داشتند با بازماندگان و مخالفان انقلاب ، عليه رئيس جمهوري جديد ائتلاف کردند. اين ائتلاف که جبهه نجات ملي مصر نام دارد ، از آغاز شکل گيري خواستار کناره گيري محمد مرسي از قدرت شد .

اگرچه چگونگي عملکرد محمد مرسي و اخوان المسلمين در دوران کوتاه قدرت ، عامل اصلي شکل گيري چنين خواستي بود ، اما بيرون ماندن سکولارها و غربگرايان مصري از قدرت موجب تداوم تحرکات ضد اخواني و ضد دولتي شده است .

برخي از نامزدهاي ناکام رياست‌جمهوري نظير عمرو موسي، حمدين صباحي و شخصيتهايي نظير محمد البرادعي و شماري از احزاب ليبرال و سکولار و حتي پاره‌اي از شخصيتهاي انشعابي اخوان‌المسلمين در اين ائتلاف ضد دولتي مصر حضور دارند.

برخي از شخصيت هاي حاضر در اين جبهه از جمله عمرو موسي خود را يک وزنه سياسي مهم و داراي تفکر در تحولات مصر مي دانند.

جبهه نجات ملي با کمک قدرت هاي غربي و برخي کشورهاي مرتجع عربي براي متوقف کردن فعاليت دولت تازه تاسيس مصر همه نوع تلاش انجام داد. رهبران جبهه نجات ملي که در عرصه انتخابات ، بازي قدرت را به اخوان المسلمين باختند ، به راههاي غير دموکراتيک براي ورود به قدرت متوسل شدند ، در حالي که شعار اصلي شان دموکراسي است.

ايجاد درگيري هاي قومي و خياباني، اختلال در روند فعاليت دولت، ممانعت از برگزاري انتخابات پارلماني جديد و همچنين اعمال فشار براي تغيير برخي از وزراي کابينه از مهمترين تحرکات و اقدام هاي جبهه نجات ملي عليه دولت محمد مرسي است.

بنابراين  هدف مشترک مخالفان در جبهه نجات ملي ، سرنگوني دولت محمد مرسي و تشکيل دولت جديد است . مخالفان ادعا مي کننند که اخوان المسلمين درصدد ايجاد ديکتاتوري حزبي در مصر است و رفتارها و انتصاب هاي محمد مرسي نيز گوياي اين موضوع است.

جبهه نجات ملي براي دستيابي به هدف خود از راهکارهايي نظير ايجاد اعتراض هاي گسترده مردمي، استفاده از نيروهاي مسلح به ويژه نيروها و فرماندهان ارشد نظامي و همچنين ممانعت از برگزاري انتخابات استفاده مي کنند.

در همين راستا جبهه نجات ملي، متشکل از ليبرالها و چپ گراهاي مصري براي برگزاري تظاهراتي در روز سي ژوئن، فراخوان داده اند . احزاب مخالف مصري از مردم اين کشور خواسته اند همزمان با اولين سالگرد رياست جمهوري مرسي ، تظاهرات ضد دولتي برگزار کرده و برکناري وي و برگزاري انتخابات رياست جمهوري زود هنگام را فرياد بزنند .

عمرو موسي
يکي از مخالفان اصلي محمد مرسي، عمرو موسي رئيس حزب کنگره و عضو ارشد جبهه نجات ملي مصر است. او پيش از اين دبير کل اتحاديه عرب بوده و قبل از آن سال ها وزير امور خارجه مصر بوده است. وي از دهه هفتاد وارد وزارت امور خارجه مصر و از ابتداي دهه هشتاد وارد دنياي سياست شد. البته دوران سياسي او با تصدي پست وزارت خارجه مصر در ابتداي دهه نود ميلادي آغاز شد. موسي که متولد 1936 است، يکي از مهم ترين و بارزترين مقام هاي عالي رتبه دوران رياست جمهوري سي ساله حسني مبارک محسوب مي شود.


در ابتداي انقلاب مصر در ژانويه 2011 موسي به جمع مخالفان او پيوست و خود را به عنوان يک چهره انقلابي مخالف حکومت نشان داد. موسي در انتخابات اخير رياست جمهوري مصر نيز نامزد شد و به رغم اين که گمان مي رفت برنده اصلي انتخابات باشد، شکست سنگيني خورد و از ميان آراي حدود 51 درصدي راي دهندگان مصري رتبه چهارم را به دست آورد و از گردونه رقابت ها حذف شد.

اکنون او خواستار برگزاري زودهنگام انتخابات رياست جمهوري در مصر است.
او اخيراً در گفت و گو با خبرگزاري اسو شيتد پرس گفته است: مخالفان برگزاري انتخابات زود هنگام را خواستار هستند . به گفته عمرو موسي هر گونه تغيير و تحول در مصر بايد به شيوه هاي دموکراتيک ايجاد شود.

رئيس حزب کنگره مصر گفت "محمد مرسي" رئيس جمهوري با جديت به مطالبات مخالفان رسيدگي نمي کند و نمي خواهد اذعان کند که نارضايتي در کشور وجود دارد .

عمرو موسي در تازه ترين مصاحبه خود با روزنامه الحيات گفته است:  واقعا از تغيير مصر در نبود soft power و آينده نگري و تصميم هاي سرنوشت ساز مي ترسم. لازم است که در اولويت هاي سياسي مصر تجديد نظر شود و آموزش و پژوهش علمي را قبل از هر چيز مد نظر داشته باشيم، براي اين که چيزهاي بسياري هستند که از نزد مردم گم شده اند، گم شده اند چون سوء مديريت حاکميت مسبب آن شده است.

محمد البرادعي
يکي از برجسته ترين مخالفان دولت مصر و جماعت اخوان المسلمين، محمد البرادعي رئيس حزب الدستور و از رهبران جبهه معارض نجات ملي مصر است. ديپلمات و سياستمدار مصري، دارنده جايزه صلح نوبل در سال 2005 مي باشد. البرداعي در آژانس بين‌المللي انرژي اتمي (IAEA) بين سالهاي 1997 تا 2009 به عنوان دبير کل آژانس بين‌المللي انرژي اتمي بوده است.

اکنون محمد البرادعي از سياستمداران مخالف نظام اخواني حاكم بر مصر به شمار مي رود. محمد البرادعي رئيس حزب الدستور مصر اخيراً در گفتگو با روزنامه الحيات چاپ لندن گفته است: گروه اخوان المسلمين به طور کامل شکست خورده است و مرسي در حال تبديل شدن به فرعوني ديگر در اين کشور است.


 وي با بيان اينکه ما از زماني که اين گروه -اخوان المسلمون - حکومت را در مصر بدست گرفته است از عنادورزي آنها و عدم دريافت پيام مخالفان رنج مي بريم، گفته است: اين شوراي نظامي بود که در نتيجه ناآگاهي از چگونگي اداره کشور و ترس از دست دادن دستاوردهايشان و از باج خواهي اخوان المسلمين از آنها زمينه ساز اين امر شد و ما را به بن بست رساند.

البرادعي در اين مصاحبه با تاکيد بر اين مساله مي گويد: اينکه بعد از آنها اخوان المسلمين روي کار آمدند تا مرسي را به فرعون جديدي تبديل کند که قواي مقننه و مجريه را بدست بگيرد و قوه قضائيه را به حاشيه براند و شکاف و درگيري و مشکل ايجاد کند؛ به جاي اينکه با يکديگر درباره چگونگي تلاش براي آموزش و بهداشت و اقتصاد کشور تمرکز کنيم.
وي با اشاره به نگراني خود درقبال اوضاع مصر مي گويد: ديدگاه روشن نيست و کشور دچار شکاف است و ما چندين دهه حکومت استبدادي را به ارث برده ايم. خشم و نارضايتي شديدي در بين جواناني که انقلاب کردند وجود دارد زيرا احساس مي کنند که انقلاب از آنها به سرقت رفته است يا اينکه اميد يا روياي آنها به سرقت رفته است زيرا اين جوانان روياي آينده داشتند و نوعي خشم و نااميدي در بين جوانان است که 60 درصد ملت مصر را تشکيل مي دهند و زير 30 سال سن دارند. انقلاب به دلايل مختلف و براي تحقق آزادي سياسي بوقوع پيوست و اکثريت ملت مصر براي تامين نيازهاي اساسي و حق معيشت و زندگي و کرامت و برخورد انساني قيام کردند و اينها الان احساس مي کنند که همان رژيم ادامه دارد؛ اما با رنگ و بوي ديني يا آنچه به آن رنگ و بوي ديني اطلاق مي شود. طبيعي است اخوان المسلمين و کساني که با آنها هستند؛ انقلاب را به سرقت بردند.

وي همچنين گفته است: زمان آن فرا رسيده که مرسي به ملت بگويد که شکست خورده است.

حمدين صباحي
از ديگر مخالفان محمد مرسي، حمدين صباحي مؤسس جريان مردمي و نامزد سابق رياست جمهوري مصر، است.

حمدين صباحي متولد سال 1954 در استان کفرالشيخ است. وي يکي از فعالان رسانه اي است، که به دليل مخالفت با رژيم حسني مبارک مشهور شد.

صباحي مؤسس حزب "الکرامه" است و در اولين انتخابات رياست جمهوري پس از سقوط حسني مبارک بعنوان يک نامزد مستقل  حاضر شد اما شکست را از محمد مرسي پذيرفت.

صباحي مردم مصر را عليه جماعت اخوان‌المسلمين تحريک مي کند.
مؤسس جريان مردمي و نامزد سابق رياست جمهوري مصر مي گويد: مصري‌ها همگي در انقلاب شرکت کردند اما انقلاب از جانب گروه اخوان‌المسلمين و مرسي که قدرت را به دست گرفته‌اند، به سرقت رفت. ملت مصر بايد براي تکميل انقلاب و ايستادگي در برابر حکومت متحد شود زيرا هيچ قدرتي نمي‌تواند در برابر ملت انقلابي بايستد.


 وي همچنين تهديد به تحصن در ميدان التحرير تا برگزاري انتخابات زودهنگام رياست جمهوري کرده و گفته است:توافق براي تحصن در ميادين و مقابل کاخ الاتحاديه و استفاده از سلاح تحصن در ميدان که در جريان انقلاب 25 ژانويه نيز از آن استفاده شد، وجود دارد.تظاهر‌کنندگان چند روز در چادرها سر مي‌کنند و حتي اگر ماه رمضان هم فرا رسد به تحصن خود ادامه مي‌دهند و هرگز از آن منصرف نخواهند شد تا اينکه مرسي برگزاري انتخابات زودهنگام رياست جمهوري و زمان آن را اعلام کند.
 
 سران جنبش تمرد و ششم آوريل
گروه ديگر که براي مخالفت با دولت مرسي در مصر بوجود آمده است؛ جنبش جديد التاسيس تمرد (شورش ) است که گفته تاکنون پانزده ميليون امضا جمع کرده است و از موضوعات مرتبط با بحران اقتصادي کنوني، کمبود فراورده هاي نفتي، قطعي مکرر برق و افزايش قيمت کالاهاي اساسي ، براي گرد آوردن مصري هاي خشمگين در روز سي ژوئن ، استفاده مي کند .

اين گروه با بيان اين نکته که مرسي در سخنراني اخير خود تنها به مخالفان حمله کرد و به آنها اتهام دشمني با دمکراسي را زد، سخنان دير هنگام رئيس جمهور مصر را سرپوشي بر ناکامي ها ي دولت قاهره قلمداد کرده است.

جنبش ششم آوريل نيز موضعي مشابه ، در قبال تحولات مصر دارد و با دولت مرسي مخالفت مي کند.

محمد عادل از موسسان جنبش ششم آوريل و همچنين محمد بدر ، موسس جنبش تمرد از ديگر شخصيتهايي کساني هستند که  مستقيم و يا غير مستقيم در شکل گيري تظاهرات ضد دولتي در مصر نيز نقش داشته اند و اکنون به مخالفان جدي مرسي تبديل شده اند.

تحليل آريا؛
 بسياري از آگاهان سياسي براين باورند ،التهاب سياسي و اجتماعي حاکم بر مصر ، ناشي از آن است که رهبران برخي گروههاي سياسي ، ساختار کنوني قدرت را برنتابيده اند . اگر چه وضعيت سياسي فعلي و درواقع ترکيب کنوني هرم قدرت در مصر نتيجه مراجعه به آراي عمومي بوده است ، اما اين براي پاره اي سياستمداران مصري که در زمان رژيم سابق از جايگاه و پستهاي قابل قبولي برخوردار بودند ، قابل تحمل نبوده است.

سياستمداراني همچون البرادعي و عمروموسي ، اکنون خود را حاشيه نشين مي بينند ، خصوصاً آنکه مشاهده مي کنند ازطريق آراي مردمي حزبي اکنون در مصر از بيشترين وزن سياسي برخوردار است که پيش از اين جايگاهي در ساختار قدرت ، نداشت . اين موضوع به اضافه ، مطالباتي که آنان از نظام جديد مصر دارند ، بستري را براي رويارويي با حاکمان کنوني اين کشور بوجود آورده است.

برخي از ديگر تحليل گران سياسي ، بحران حاکم بر مصر را ناشي از عملکرد مرسي و جناح حاکم بر اين کشور مي دانند . مرسي ،نماينده حزب عدالت و آزادي ، شاخه سياسي اخوان المسلمين مصر است که با اکثريت آراي مردمي به کرسي رياست جمهوري دست يافت . وي قول داده بود دولت ائتلافي تشکيل دهد و از همه جريانهاي سياسي در ساختار نظام جديد اين کشور استفاده کند. اين وعده تا حدودي محقق شد و مرسي نيز از جناحهاي فکري مختلف در دولت و در هيئت وزيران استفاده کرد . اما در اين بين برخي گروههاي سياسي نظير ليبرالها و چپ گراها که در نهادهاي قانوني نظير پارلمان و مجلس موسسان با اقبال عمومي روبر نشدند ، حاشيه نشين گريدند . اين گروه ، حاشيه نشيني را برنتافتند وبا طرح پاره اي موضوعات تحريک آميز واتهام زني به دولت و حاکميت مصر ، به سنگ اندازي در مسير روند سياسي اين کشور پرداختند . در اين بين پاره اي اقدامات دولت قاهره و شخص مرسي نيز بهانه را به دست آنان داد و سيل انتقادات عليه رئيس جمهور و حاکميت آغاز شد . تغيير جمعي فرماندهان ارتش ، بازنشسته کردن اجباري برخي نظاميان که غالباً در زمان رژيم سابق از موقعيت ويژه اي برخوردار بودند ، تغيير برخي قضات دادگاهها و درعين حال تغيير بيشتر استانداران ، جملگي اقداماتي بود که از جانب مخالفان دولت قاهره ، تحرکي در جهت يکدست کردن نهادهاي دولتي و مدني از جانب مرسي تلقي مي شود.

برخي از تحليلگران نيز معتقدند رئيس جمهوري مصر از عمل کردن به وعده هايي که در گذشته داده بود به ويژه وعده هايي که با زندگي هر روزه مردم مصر سروکار دارد ، سر باز زده است.

در حال حاضر مخالفان دولت مرسي از جمله جبهه نجات ملي مصر از نارضايتي مردم مصر از سياست هاي مرسي مي گويند.

شهاب وجيه، سخنگوي حزب مصريان آزاد و عضو جبهه نجات ملي مصر اخير در گفتگويي گفته است : مصري‌ها ديگر از سياست‌هاي مرسي راضي نيستند.حقيقت اين است که محمد مرسي در تمامي زمينه‌هايي که مصر تا کنون از آن‌ها رنج مي‌برده ناکام بوده است. اين توطئه نيست. اين يک ناکامي و شکست بسيار ساده است. اين همان چيزي است که ما در قاهره از آن رنج مي‌بريم.

در همين راستا  نتايج نظرسنجي در مصر نشان مي دهد فقط 30 درصد مردم اين کشور از عملکرد محمد مرسي ، رئيس جمهوري مصر راضي هستند.

نتايج نظرسنجي که اخيرا موسسه افکار سنجي آمريکايي "پيو" انجام داده است نشان مي دهد 30 درصد مردم مصر معتقدند کشورشان در مسير درست حرکت مي کند.

بر اساس نتايج اين نظر سنجي ، اين ميزان در سال گذشته ، 53 درصد و در سال 2011، 56 درصد بود ، اين در حالي است که ، فقط 39 درصد مردم مصر معتقدند وضعيت اين کشور اکنون بهتر از زمان رژيم حسني مبارک ، ديکتاتور مخلوع مصر است.


در حال حاضر در شرايط بحراني قرار گرفته است؛ مخالفان هر روز بيش از روز قبل در حال فاصله گرفتن از حاکميت مصر هستند . آناني که زماني منتقد مرسي بودند اکنون اپوزيسيون هستند و تلاش مي کنند ، دولت قاهره را سرنگون کنند . محمد البرادعي و حمدين صباحي از شخصيتهاي ذي نفوذ جبهه نجات ملي ، علناً خواهان استعفاي محمد مرسي شده اند و حتي برخي از ليبرالهاي مصري از مرسي بعنوان فرعون جديدمصر ياد کرده اند . اين تعابير اگر بيش از اين در مصر اشاعه يابد ، خطرناک خواهد بود . خصوصاً آنکه هنوز پايه هاي نظام سياسي جدبد مصر محکم نشده و در واقع روند سياسي اين کشور تکميل نشده است .

از سوي ديگر " آن پاترسون " سفير امريکا در قاهره ، ماموريت يافته تا هر روز گزارشي از اوضاع مصر به وزارت خارجه امريکا در واشنگتن ارائه دهد. درعين حال تماسهاي پاترسون با فرماندهان نظامي مصر افزايش يافته است. اين تحرکات خود نشان از آن دارد که امريکا نسبت به تحولات اخير مصر حساس تر شده است . شايد هم امريکا مترصد فرصتي است تا بعنوان يک بازيگر اصلي در تحولات آتي اين کشور به ايفاي نقش بپردازد . مصر تا پيش از پيروزي انقلاب مردمي اين کشور ، يکي از متحدان اصلي امريکا در منطقه بوده است و واشنگتن نيز بي ميل نيست تا اين موقعيت دوباره احيا شود .

آنچه مسلم است اين است که امروز مصر در شرايطي حساس قرار دارد و اگر براي وضعيتي که اکنون بر اين کشور حاکم شده ، راهکاري انديشه نشود و در واقع اگر توافق ملي در مصر بوجود نيايد ، دور نماي مصر جديد چندان روشن نخواهد بود و سرنوشت مبارک براي مرسي رقم خواهد خورد.

نقش الازهر در ذبح شهيد حسن شحاته


"راسم النفيس" از رهبران شيعي مصر تأکيد کرد: جنايتی را كه عليه شيعيان استان الجيزه مصر صورت گرفت و منجر به شهادت علامه شحاته و سه‌ تن ديگر از يارانش شد، بازتاب سخنان تحريك‌آميز فرقه‌ای "محمد مرسی" رئيس‌جمهور اين كشور بود.
به گزارش مشرق، «راسم النفيس»، جنايتی را كه عليه شيعيان استان الجيزه مصر صورت گرفت و منجر به شهادت علامه شحاته و سه‌ تن ديگر از يارانش شد، بازتاب سخنان تحريك‌آميز فرقه‌ای «محمد مرسی» رئيس‌جمهور اين كشور توصيف كرد.

به گزارش ايکنا، راسم النفيس كه با شبكه سي‌ان‌ان عربی سخن می‌گفت، ضمن محکوميت شديد فاجعه شيعه‌كشی در روستای «ابومسلم» واقع در استان «الجيزه» مصر افزود: اين اقدام تكفيری‌ها حاصل همان سخنان تحريك‌آميز محمد مرسی، رئيس‌جمهور است كه اخيراً با شركت در گردهمايی سلفيون تكفيری و نشان‌ندادن عكس‌العمل به سخنان آنها در آن جلسه مبنی بر كافر بودن شيعيان، عملا چراغ سبزی را به اقدامات ضد‌شيعی تكفيری‌ها نشان داد و آن‌ها را به‌‌نوعی دعوت به چنين تهاجماتی كرد.

وي گفت که قتل شیعیان که دیروز در روستای ابومسلم در الجیزه رخ داد، در راستای جنایت‌های پاکسازی نژادی و کشتار جمعی است.

النفيس تأکید کرد که «محمد مرسی» رئیس جمهور مصر در این قضیه مسؤول است و اگر دست به اقدامی نزند از مسئولیت خود شانه‌خالی کرده و باید در برابر دادگاه کیفری بین‌المللی محاکمه شود.

وی همچنين با اشاره به عاملان اين حادثه گفت: مسؤول اصلی ارتكاب چنين جنايت‌هايی گروهكی معلوم‌الحال از سلفيون بوده كه يك سال است، قصد دارد خانه يكی از شهروندان شيعی در طنطا را به آتش بكشد و در اين ميان تحريكات يك روزنامه مصری به شيعه‌ستيزی نيز بی‌تأثير نبوده است.

راسم النفيس با توصيف فاجعه شيعه‌كشی به «جاهليت معاصر» تصريح كرد: سخنان اخير محمد مرسی مبنی بر قطع روابط با سوريه و سكوتی كه به منزله تأييد كافر‌دانستن شيعيان مصر تلقی شد، بدترين نوع فرقه‌گرايی بود كه رئيس‌جمهور مصر از خود نشان داد.

اين فعال شيعی مصر در پايان گفت: شيعيان جزء تفكيك‌ناپذير ملت مصر هستند و قطعاً نسبت به اين حادثه دلخراش در سطح سياسی از خود واكنش نشان خواهند داد و پای عاملان اين جنايت شنيع را برای پاسخگويی به سازمان‌های مدافع حقوق بشر چه در داخل مصر و چه در خارج از كشور خواهند كشيد.

شامگاه يكشنبه دوم تيرماه، گروهی از شيعيان كه به مناسبت نيمه شعبان در منزل يكی از شيعيان در روستای ابومسلم در الجيزه گردهم آمده بودند، توسط تعدادی از سلفی‌های تندرو هدف حمله قرار گرفته و در جريان ضرب و شتم اين شيعيان چهار نفر از آنها از جمله شيخ حسن شحاته، از رهبران شيعه كشته شدند و مهاجمان اسباب و اثاثيه منزل را تخريب و خانه را به آتش كشيدند.

تروریست‌ها سر شیخ حسن شحاته را از بدن جدا کردند، سه تن دیگر نیز بر اثر ضربات متوالی حمله‌کنندگان جان خود را از دست دادند. تکفیری ها به این امر نیز بسنده نکرده و پیکرها را در خیابان ها بر روی زمین کشیده و دو پیکر را به آتش کشیدند.
به گزارش مشرق، دکتر "محمود جابر" استاد دانشگاه و اندیشمند شیعه مصر در گفت‎وگو با رسا، به تشریح جزئیات قتل چهار شیعه از سوی سلفی های این کشور پرداخت و گفت: بنده این جنایت را کاملاً مشاهده کردم. در حالی که شیخ حسن شحاته به همراه اهالی روستا برای برگزاری میلاد امام زمان(عج) آماده می‎شدند بیش از سه هزار تروریست تکفیری مسلح از صبح در روستا حضور یافته و با محاصره خانه‌ها به هیچ کس اجازه خروج از منزل را ندادند.

وی افزود: این حمله ساعت‌ها طول کشید و ما بارها با پلیس و نیروهای امنیتی تماس گرفتیم اما آنها تأکید داشتند که امنیت روستا در کنترل کامل است. پلیس نیز نه‌تنها هیچ عکس‌العملی از خود نشان نداد بلکه تعدادی از خودروها را نیز در اختیار حمله‌کنندگان قرار داد.

محمود جابر تصریح کرد: تروریست‌ها سر شیخ حسن شحاته را از بدن جدا کردند، سه تن دیگر نیز بر اثر ضربات متوالی حمله‌کنندگان جان خود را از دست دادند. تکفیری ها به این امر نیز بسنده نکرده و پیکرها را در خیابان ها بر روی زمین کشیده و دو پیکر را به آتش کشیدند.

استاد دانشگاه مصر، دولت را همدست جنایتکاران توصیف کرد و اظهار داشت: این جنایت از سوی تکفیری‌ها با همکاری دستگاه‌های دولتی رخ داد، زیرا با وجود این که فیلم‌های این جنایت منتشر شده و خبرنگاران نیز آن را مخابره کرده‌اند اما هیچ فردی بازداشت نشده است.

وی با اشاره به علاقه شدید شهروندان روستا به شیخ حسن شحاته، ادامه داد: مراسم میلاد امام زمان(عج) بیش از 10 سال است که در این روستا برگزار می‌شود و اهالی روستا به‌شدت دوستدار شیخ شحاته بودند. آنچه درباره حمله اهالی روستا به شیخ منتشر شد، کذب محض است و بنده کاملاً از رابطه بسیار نزدیک اهالی با این فقید آگاه بودم.

محمود جابر از مواضع الازهر در قبال تشیع به‌شدت انتقاد کرد و خاطرنشان ساخت: متأسفانه الازهری که هم‌اکنون پیام محکومیت صادر می‌کند بیش از یکسال است که در آتش فتنه می دمد. الازهر که به اعتدال و برادری اسلامی معروف بوده هم‌اکنون به عاملی برای فشار علیه تشیع مبدل شده است.

این اندیشمند شیعه مصر تأکید کرد: شیخ الازهر با متهم ساختن شیعیان به زدن اتهاماتی نظیر مزدوری جمهوری اسلامی ایران در این فتنه نقش داشت و بنده احتمال می‌دهم که این حمله به دستور شیخ الازهر رخ داده باشد.

وی بر پیگیری کامل حقوق شیعیان و قصاص جنایتکاران تأکید کرد و گفت: ما نمی‌خواهیم ماجرا به خشونت کشیده شده و جنجال بیافرینیم. ما از شیوه‌های قانونی برای قصاص جنایتکاران بهره می‌گیریم و با یاری‌گرفتن از دوستان داخلی و خارجی و سازمان‌های حقوق بشر از حق خود دفاع کرده و اجازه ضایع‌شدن خون شهدای‌مان را نمی‌دهیم.

محمود جابر با اشاره به درخواست دولت مصر مبنی بر عدم برگزاری مراسم سوگواری برای شهدای این جنایت، بیان داشت: شیخ شحاته و شهدای شیعه به درخواست دستگاه‌های امنیتی مصر بدون هیچ مراسمی به خاک سپرده شدند. ما نمی‌خواهیم این فتنه ادامه یابد، بلکه با مجازات عاملان این جنایت درصدد خاموش ساختن آتش فتنه هستیم.

چهار شیعه مصری که به طرز وحشیانه‌ای توسط سلفی‌ها به قتل رسیدند، تشییع شدند.
به گزارش مشرق به نقل از فارس، امروز 4 نفر از شیعیان مصری که در حمله دو روز قبل سلفی‌ها در نزدیک قاهره کشته شده بودند، تشییع شدند.

سه نفر از آنها در مسجد «سیدة نفیسة» در مرکز قاهره و در سایه خشم مردم از جنایت سلفی‌ها تشییع شدند و یک تن دیگر نیز در استان بحیرة در شمال مصر تشییع شد.

شیخ حسن شحاته از رهبران برجسته شیعیان مصر به همراه برادرش در حمله تعدادی از سلفی‌ها به منزلش در روز یکشنبه کشته شد و دو تن دیگر نیز از شاگردان و همراهان وی بودند.

پس از این حادثه موجی از خشم و انزجار عمومی از اقدام سلفی‌ها مصر را فراگرفت و اکثر نهادهای سیاسی و مذهبی این کشور، کشتن شیعیان را محکوم کردند.

پس از انقلاب مصر با به قدرت رسیدن اخوان المسلمین، سلفی‌ها که متحد حزب حاکم بودند، قدرت زیادی به دست آوردند و تلاش گسترده‌ای برای دامن زدن به اختلافات مذهبی در این کشور آغاز کردند.


به گزارش مشرق، تعداد زیادی از اراذل و اوباش مصری با تحریک گروه های تکفیری و سلفی این کشور با حمله به مراسم میلاد امام زمان(عج) در "جیزه" در نزدیکی قاهره، دانشمند مستبصر مصری «شیخ حسن شحاته» و چهار تن دیگر از پیروان اهل بیت(ع) را به طرز فجیعی به شهادت رساندند.

آنچه در پی می آید صحنه های دلخراش حمله به این شیعیان مظلوم است. دیدن این فیلم به افراد زیر 18 سال و بیمارانی که ناراحتی قلبی دارند، توصیه نمی شود.

حسن روحانی رئیس‌جمهور منتخب شد+ زندگینامه

حسن روحانی رئیس‌جمهور منتخب شد+ زندگینامه


حجت‌الاسلام والمسلمین حسن روحانی با کسب 18میلیون 613هزار و 329رأی از مجموع ۳۶میلیون و ۷۰۴ هزارو ۱۵۶ رای ماخوذه، رئیس‌جمهور منتخب مردم شد.


به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، مصطفی محمدنجار وزیر کشور گفت: حجت‌الاسلام والمسلمین حسن روحانی با کسب 18میلیون 613 هزار 329 رأی اکثریت مطلق آرا را کسب و رئیس‌جمهور شد.

نجار تاکید کرد: در مجموع 36 میلیون و 704 هزار و 156 نفر در انتخابات شرکت کردند که نشان دهنده حضور 72.7 درصدی مردم در انتخابات است.

زندگینامه

«حسن فریدون روحانی» 21 آبان 1327 در سرخه از توابع استان سمنان دیده به جهان گشود؛ وی تحصیلات ابتدایی را در شهرستان محل تولدش گذراند و تحصیلات حوزوری را از سال 39 در حوزه علمیه صادقیه سمنان آغاز کرد.

او در سال 1340 وارد حوزه علمیه قم شد و از محضر اساتیدی چون حضرات آیات سید محمد محقق داماد، شیخ مرتضی حائری، سید محمدرضا گلپایگانی، محمد فاضل لنکرانی، شیخ محمد شاه‌آبادی و سلطانی بهره برد.

روحانی همزمان در سال 1348 به دانشگاه تهران راه یافت و در سال 1351 دانشنامه لیسانس خود را در مقطع کارشناسی در رشته حقوق قضایی اخذ کرد.

وی با ادامه تحصیل در انگلیس مدرک کارشناسی ارشد (M.Phil) در رشته حقوق عمومی و دانشنامه دکتری (Ph.D) در رشته حقوق اساسی را از دانشگاه کلدونیان گلاسکو دریافت کرد و با کسب پروانه وکالت از کانون وکلا در سال 86، وکیل پایه یک دادگستری شد.

حسن روحانی فعالیت سیاسی خود علیه رژیم ستمشاهی را از دوران جوانی آغاز کرد؛ عمده فعالیت‌های وی در همراهی با نهضت امام خمینی (ره)، سفرهای تبلیغاتی و سخنرانی علیه رژیم پهلوی از سال 44 و نتیجه آن حبس و ممنوع‌المنبری بود.

وی در آبان 1356 در مراسم بزرگداشت شهادت مصطفی خمینی در مسجد ارک تهران برای نخستین بار لقب «امام» را برای بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران به کار برد و پس از آنکه تحت تعقیب ساواک قرار گرفت، به توصیه شهید بهشتی و استاد مطهری از کشور خارج شد و مدتی نیز آن‌سوی مرزها به سخنرانی و تبلیغ برای دانشجویان خارج از کشور پرداخت و پس از تبعید حضرت امام (ره) به فرانسه، به جمع یاران همراه ایشان پیوست.

حسن روحانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در اولین اقدام در سال 58، به ساماندهی وضعیت ارتش و پادگان‌های نظامی پرداخت و در سال 59 ردای نمایندگی ملت در مجلس شورای اسلامی را بر تن کرد و پنج دوره قانونگذاری (به مدت 20 ‌سال) را در کارنامه خود ثبت کرد.

عضویت و ریاست شورای سرپرستی سازمان صدا و سیما از سال 1359 تا سال 1362 از دیگر مسئولیت‌های وی در دوران پس از انقلاب بوده است.

روحانی در دوران جنگ تحمیلی مسئولیت‏های متعددی از جمله عضویت در شورایعالی دفاع، عضویت در شورایعالی پشتیبانی جنگ، معاونت فرماندهی جنگ، ریاست ستاد قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیاء و فرماندهی پدافند هوایی کل کشور را برعهده داشت و بین سال‌های 1367 تا 1368 نیز به معاونت جانشین فرماندهی کل قوا منصوب شد.

وی به پاس سال‌ها حضور در مسئولیت‌های مختلف در دوران دفاع مقدس، از سوی مقام معظم رهبری مفتخر به دریافت نشان درجه دو فتح و نشان درجه یک نصر شد.

روحانی پس از بازنگری قانون ‏اساسی جمهوری اسلامی ایران و تشکیل نهاد شورایعالی امنیت ملی سمت نمایندگی مقام معظم رهبری در این شورا را بر عهده گرفت و 13 سال نیز به عنوان مشاور امنیت ملی رؤسای جمهور سابق انجام وظیفه کرده است.

وی از سال 1370 به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام درآمد و تاکنون نیز در این سمت فعالیت دارد و علاوه بر ریاست کمیسیون سیاسی و امنیتی و دفاعی مجمع، ریاست مرکز تحقیقات استرتژیک این نهاد نیز بر عهده اوست.

حسن روحانی در انتخابات میان‏دوره‏ای سومین دوره مجلس خبرگان رهبری در 29 بهمن 1378 از حوزه انتخابیه استان سمنان به نمایندگی مجلس خبرگان رهبری انتخاب شد و در سال 1385 نیز از استان تهران به این مجلس راه یافت و در حال حاضر ریاست کمیسیون سیاسی و اجتماعی این مجلس را بر عهده دارد.

اگر چه روحانی به صورت همزمان به فعالیت‌های علمی اشتغال داشته، اما حضور مستمر وی در دانشگاه، موجب دوری او از مسئولیت‌های کلیدی نبوده و روحانی با تصدی 16 ساله مسئولیت دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی در یکی از حساس ترین مقاطع تاریخی مسئولیت پرونده هسته‌ای کشورمان را بر عهده داشت.

پس از تشکیل دولت محمود احمدی‌نژاد، مسئولیت پرونده هسته‌ای به علی لاریجانی واگذار شد و روحانی که همچنان در مقام نماینده مقام معظم رهبری در شورایعالی امنیت ملی قرار دارد، با نگارش کتاب «امنیت ملی و دیپلماسی هسته‌ای» به ثبت خاطرات خود از دوران مسئولیتش در شورا و پیگیری پرونده هسته‌ای پرداخت.

حسن روحانی در 22 فروردین 92 در یک گردهمایی با حضور جمعی از هوادارانش در مجتمع آدینه تهران و با شعار «دولت تدبیر و امید» برای انتخابات ریاست جمهوری رسماً اعلام کاندیداتوری کرد.

ریاست ستاد انتخاباتی وی بر عهده محمدرضا نعمت‌زاده وزیر صنایع و معادن دولت‌های اول و دوم هاشمی رفسنجانی قرار دارد و اکبر ترکان وزیر دفاع و راه دولت‌های اول و دوم سازندگی قائم مقام و معاون ستاد انتخاباتی روحانی است و سخنگویی وی بر عهده محمدباقر نیکبخت دبیر کل حزب اعتدال و توسعه قرار دارد.


پیام تقدیر حسن روحانی از ملت ایران

به گزارش خبرگزاری فارس، حجت‌الاسلام حسن روحانی به عنوان رییس‌جمهور منتخب مردم در پیام تقدیر خود از ملت ایران که از خبر سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد، از رهبر معظم انقلاب و آحاد مردم ایران برای کمک به خلق حماسه سیاسی قدردانی کرد.

متن این پیام به شرح زیر است:

«بسم الله الرحمن الرحیم

ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم

خدا را شکر می‌کنم که بار دیگر خورشید عقلانیت و اعتدال را بر ایران تاباند و ندای وحدت و انسجام این ملت را در جهان طنین‌انداز کرد.

ملت سرافراز ایران

حماسه حضور و مشارکت موثر و معنادارتان در انتخابات در راه انجام وظایف دینی و ملی و در پاسخ به ندای رهبری معظم انقلاب بر شما مبارک باد.

بی‌تردید پیروز این انتخابات شمایید و آگاه و آرام و امیدوار و با اعتقاد به حق و اعتما به نظام مردم‌سالار دینی، گامی بلند و استوار در راه عزت و منافع ملی و مدیریت بر پایه اعتدال و اصلاح و تدبیر برداشتید.

شما نشان دادید که خداوند تغییر و تحول در هیچ ملتی را جز با خواست خود آنان محقق نمی‌کند. این پیروزی، پیروزی خرد، پیروزی اعتدال، پیروزی رشد و آگاهی و پیروزی تعهد و تدین بر افراط و بداخلاقی است که از هر گوشه‌ی ایران سربلند در همه روستاها و شهرها سر برآورد و ایران و ایرانیان را یک بار دیگر در همه جای جهان سرفراز کرد.

این پیروزی افتخارآفرین را به یکایک شما ملت بزرگوار و شریف از مرد و زن، پیر و جوان در داخل و خارج کشور و همه اقوام و پیروان ادیان و مذاهب تبریک و سپاس می‌گویم.

یاد امام راحل (ره) و شهیدان والامقام انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را گرامی می‌دارم.

سپاس ویژه این فرزند کوچک حوزه و دانشگاه ارزانی رهبر معظم انقلاب، مراجع عظام تقلید، روحانیت معزز و استادان فرهیخته کشور باد که با درایت و شجاعت روح امید را در مردم دمیدند و بی‌شک نقش امیدآفرین آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمد خاتمی که از چهره‌های درخشان نظام در این خیزش خروش بودند شایسته قدرشناسی است.

همچنین تلاش همه دست‌اندرکاران انتخابات در شورای محترم نگهبان، قوای سه‌گانه نظام، وزارت کشور، ستادهای اجرایی و نظارت و نیروهای نظامی و انتظامی را ارج می‌نهم و سپاس می‌گویم.

ملت ایران من به عهدی که با شما مردم بسته‌ام وفادار خواهم بود و با اتکا به دعای خیر و استمرار حضور و حمایت شما تا پایان این راه پرافتخار از پای نخواهم نشست.

بی‌گمان این حضور عزتمند در صحنه سیاسی، پیام‌آور آرامش و ثبات و امید در عرصه اقتصاد نیز خواهد بود و چشمه خروشان همت کارگران، کشاورزان و کارآفرینان، موج حرکت و برکت را در تولید و اشتغال به راه خواهد انداخت.

اینک در آستانه این مرحله جدید، فرصت تازه پدید آمده است که در صحنه بین‌المللی نیز آنان که مردم‌سالاری و آیین تعامل و گفت‌وگوی آزاد و حق جویانه را به راستی پاس می‌دارند با دیدن این حماسه عظیم مردمی با زبان احترام و انصاف و پذیرش حقوق جمهوری اسلامی ایران با این ملت بزرگ سخن بگویند تا پاسخ مناسب نیز بشنوند و با تلاش برای گسترش مناسبات بر پایه منافع متقابل صلح، امنیت و توسعه را در منطقه و جهان اعتلا بخشند.

باور کنیم که با همت مردم فصل جدید همدلی آغاز شده است.

بار دیگر به توان این ملت شگفتی آفرین ایمان بیاوریم و به مدد همه فرزانگان و شایستگان خدمت به این مردم وفادار را سامانی نو بخشیم.

من در این راه دست همه اعتدال‌گرایان، اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان را به گرمی می‌فشارم و از همه کسانی که این بنده کوچک را شایسته اعتماد خود دانستند درخواست کمک و همکاری در ادامه راه دارم و از دیگر نامزدهای محترم که با حضور و رقابت خویش به خلق حماسه سیاسی و شفافیت دیدگاه‌ها کمک کردند تشکر می‌کنم و مساعدت آن‌ها را در راه خدمت به ملت انتظار دارم.

امیدوارم همه آنان که به دیگر نامزدهای محترم رای داده‌اند نیز این بنده را خدمتگزار مخلص خود بدانند زیرا که من خود را پاسدار حقوق همه ملت ایران می‌دانم و از خدای بزرگ برای دولت تدبیر و امید توفیق خدمت برای ایران عزیز، آرزوی سربلندی و برای ملت ایران بهروزی را خواستارم.

موفق و پیروز باشید



كتابچه‌ انتخاباتی KHAMENEI.IR + دانلود


پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR گزیده‌ای از بیانات و توصیه‌های رهبر انقلاب را درباره انتخابات ریاست جمهوری منتشر کرد.
به گزارش مشرق، گزیده‌ای از بیانات و توصیه‌های حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره انتخابات ریاست جمهوری در «كتابچه‌ی انتخاباتی KHAMENEI.IR» منتشر شد.

این كتابچه چهارده فصل دارد. «ویژگی نامزد اصلح، نقاط قوت و ضعف دولت نهم و دهم، شنبه‌ی بعد از انتخابات، پایبندی به سیاست‌های كلی نظام، نقش رئیس‌جمهوری در تحقق برنامه‌ی پنج ساله، ریاست جمهوری و چشم‌انداز ۲۰ ساله، وظایف شورای نگهبان در انتخابات، تاكتیك‌های دشمن، تجربیات انتخابات ۸۸، اصول رقابت سیاسی، اهمیت شورای نگهبان، بایدها و نبایدهای رسانه‌ها در انتخابات، وظیفه مردم در انتخابات و اهمیت انتخابات ریاست جمهوری».


پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR با انتشار این كتابچه تلاش دارد در چهارده بخش ضمن معرفی شاخص‌های نامزد اصلح از نگاه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، تاكتیك‌ها و اهداف دشمن برای این انتخابات را شناسایی كند و با ارائه‌ی دستورالعمل‌هایی به مخاطبینش، به عنوان یك دفترچه راهنما، عبور از امتحان انتخابات را تسهیل كتد.

این كتابچه را با حجم ۶ مگابایت از  اینـجا دریافت كنید.

32 سال تبلیغات ریاست جمهوری + تصاویر


تلاش برای جلب نظر مردم با انتشار پوسترهای تبلیغاتی، یکی از راههای رایج و معمول در هر انتخابات است. کاندیداها با پوسترهای تبلیغاتی، هم می توانند شعارهایشان را معرفی کنند و هم اهداف و برنامه هایشان را.
به گزارش مشرق، با کمی دقت در جزئیات پوسترهای تبلیغاتی انتخابات ریاست جمهوری در دوره های مختلف انتخابات ریاست جمهوری می توانید متوجه شباهت شعارها و برنامه ها و البته سیر تکاملی تنوع در طراحی این پوسترها شوید. 

دوره اول : 

انقلاب اسلامی ایران پس از تصویب نوع حکومت جمهوری اسلامی، تازه داشت پا می گرفت و از این رو، بیشترین تعداد نامزدهای ریاست جمهوری در اولین دوره وارد میدان رقابت شدند. پیروز این رقابت «ابوالحسن بنی صدر» بود که چندی بعد با رای عدم کفایت سیاسی نمایندگان مجلس شورای اسلامی و تایید امام خمینی(ره) از مقام ریاست جمهوری عزل شد و به خارج از کشور گریخت.شهید «سید احمد مدنی» یکی از رقبای او بود که پوسترش را می توانید ببینید:

 


 

دوره دوم :  

با عزل بنی صدر، انتخابات دوره دوم برگزار شد تا مردم «محمدعلی رجایی» را به عنوان رئیس جمهور انتخاب کنند. یک ماه بعد اما رئیس جمهور منتخب مردم در فاجعه انفجار دفتر نخست وزیری به شهادت رسید تا دوره سوم انتخابات ریاست جمهوری زودتر از موعد برگزار شود.

 

دوره سوم و چهارم: 

در بحبوحه جنگ تحمیلی، انتخابات دوره سوم و چهارم ریاست جمهوری در حالی برگزار شد که کاندیداهای ریاست جمهوری، بیشتر شعارها و برنامه های خود را براساس شرایط جنگی و معیشتی مردم بنا کرده بودند. حضرت آیت الله خامنه ای، پیروز هر دو دوره این انتخابات بود. بیشترین درصد آرای مردم به کاندیدای پیروز هم در این دوره ثبت شد تا رئیس جمهور منتخب، رای حدود 96 درصد مردم را به خود اختصاص دهد.

 

 

دوره پنجم و ششم :

دوماه پس از رحلت امام خمینی(ره) در حالی که دوره چهارم ریاست جمهوری هم به پایان رسیده بود، انتخابات دوره پنجم برگزار شد. رقابت اصلی کاندیداها در این دو دوره بیشتر بر مبنای سیاستهای اقتصادی می گشت و رقبای «آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی» انتقاد از سیاست های اقتصادی دولت حاکم را از جمله شعارهای اصلی شان قرار داده بودند. «احمد توکلی» جدی ترین منتقد و رقیب هاشمی رفسنجانی در دوره ششم ریاست جمهوری بود.

 

دوره هفتم و هشتم:

رقابت اصلی در دوره های هفتم و هشتم بر محور توسعه سیاسی یا توسعه اقتصادی می چرخید. «سید محمد خاتمی» در دوره هفتم، «علی اکبر ناطق نوری» را جدی تر از 2 رقیب دیگر خود می دید و دوره هشتم هم حضور 8 کاندیدای ریاست جمهوری، بحث توسعه سیاسی و اقتصادی را داغ نگه داشته بود. خاتمی با شعار توسعه سیاسی پیروز هر 2 دوره این انتخابات شد.

 

دوره نهم و دهم:

بازگشت آیت الله هاشمی رفسنجانی به صحنه رقابت انتخاباتی ریاست جمهوری، پیروزی «محمود احمدی نژاد» در هر دو دوره،شکسته شدن رکورد مشارکت مردم در دوره دهم انتخابات و البته ماجراهای سال 88 از جمله اتفاق های مهم انتخابات نهم و دهم ریاست جمهوری بود. دوره نهم با 7 کاندیدا و دوره دهم با 4 کاندیدا برگزار شد.

دوره یازدهم :

تبلیغات کاندیداهای ریاست جمهوری دوره یازدهم، هنوز به پوسترها و تراکت ها نرسیده است. اما به نظر می رسد 8 کاندیدای این دوره از انتخابات ریاست جمهوری، سخت به دنبال طرح های جدید و قابل توجه برای فعالیت های انتخاباتی شان  باشند تا در شرایط فعلی اقتصادی تدبیر بهتری برای معرفی خود و برنامه هایشان بیندیشند. به ویژه آن که با وجود فرصت های کافی برای بیان دیدگاه ها و نظرات در صداوسیما و همچنین برگزاری همایش های تبلیغاتی، پرداخت هزینه های بالای کاغذ و چاپ، راهی جز وامدار شدن کاندیداها به حامیان مالی شان باقی نمی گذارد. 

بی تردید سخنان رهبر انقلاب درباره پرهیز کاندیداها از تبلیغات پرخرج و بسنده کردن کاندیداها به فرصتهای تبلیغاتی صداوسیما می تواند نقش مهمی در تغییر رویکرد کاندیداها در تبلیغات انتخاباتی شان باشد.

منبع: مهر

پخش برنامه های کاندیداهای انتخابات از صداوسیما (+جدول)


اولین برنامه ای که از تلویزیون پخش می شود روز شنبه 4 خرداد ساعت 8 شب مربوط به محسن رضایی است.

در قرعه کشی که  با حضور نمایندگان نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد، جدول زمان پخش برنامه های تبلیغی نامزدها از شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی مشخص شد.

به گزارش عصر ایران به نقل از خبرگزاری فارس، در مراسم قرعه کشی که با حضور نمایندگان نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد، جدول زمان پخش برنامه های تبلیغی نامزدها شامل مناظره‌های مشترک، گفت‌وگوهای رادیویی و مستندهای تبلیغاتی آنها از شبکه های رادیویی و تلویزیونی مشخص شد.

بر اساس این گزارش، طبق قرعه‌کشی انجام‌شده، شماره ویژه هر کاندیدا با حضور نماینده قانونی اش مشخص شد.

مطابق قرعه‌کشی انجام‌شده، محسن رضایی با شماره 18 ، علی اکبر ولایتی با شماره 13، محمدباقر قالیباف با شماره 16، غلامعلی حداد عادل با شماره 14، محمدرضا عارف با شماره 11، محمدغرضی با شماره 17، حسن روحانی با شماره 12 و سعید جلیلی با شماره 15 شناخته شدند.

برنامه تبلیغاتی محسن رضایی

شنبه: 4 خرداد؛ شبکه اول سیما - برنامه با دوربین- ساعت 20

پنج شنبه: 9 خرداد؛ شبکه دوم سیما- گفتگوی ویژه خبری- ساعت 22.45 دقیقه

یکشنبه: 12 خرداد؛ شبکه جام جم- پاسخ به ایرانیان خارج از کشور- ساعت 23.30 دقیقه

دوشنبه: 13 خرداد؛ شبکه اول سیما- مستند اول- ساعت 20.10 دقیقه

این مستند ساعت 23.30 همان شب از شبکه جام جم تکرار خواهد شد

شنبه: 18 خرداد؛ شبکه سوم سیما- پاسخ به سؤالات جوانان- ساعت 19.10 دقیقه

یکشنبه: 19 خرداد؛ شبکه اول سیما- مستند دوم- ساعت 23.30 دقیقه

مستند دوم این نامزد نیز همان شب ساعت 30 دقیقه بامداد از شبکه جام جم تکرار خواهد شد.

دوشنبه: 20 خرداد؛ شبکه خبر- گفتگوی ضبط شده- ساعت 22.30 دقیقه

سه شنبه: 21 خرداد؛ شبکه چهار سیما- پاسخ به سؤالات کارشناسان- ساعت 18/10 دقیقه

 

برنامه تبلیغاتی علی اکبر ولایتی 

یکشنبه: 5 خرداد؛ شبکه دوم سیما- گفتگوی ویژه خبری- ساعت 22.45 دقیقه

دوشنبه: 6 خرداد؛ شبکه اول سیما- برنامه با دوربین- ساعت 20

چهارشنبه: 8 خرداد؛ شبکه جام جم- پاسخ به سؤالات ایرانیان خارج از کشور- ساعت 23.30 دقیقه

شبنه 13 خرداد؛ شبکه اول سیما- مستند اول- ساعت 20.10 دقیقه

این مستند همان شب ساعت 23.30 دقیقه از شبکه جام جم پخش خواهد شد.

پنج شنبه: 16 خرداد؛ شبکه سوم سیما- پاسخ به سؤالات جوانان- ساعت 19.10 دقیقه

یکشنبه: 19 خرداد؛ شبکه خبر- گفتگوی ضبط شده- ساعت 22.30 دقیقه

دوشنبه: 20 خرداد؛ شبکه اول سیما- مستند دوم- ساعت 23.30 دقیقه

این مستند همان شب ساعت 30 دقیقه بامداد از جام جم پخش خواهد شد

چهارشنبه: 22 خرداد؛ شبکه 4 سیما- پاسخ به کارشناسان- ساعت 18.10 دقیقه

 

برنامه تبلیغاتی محمد باقر قالیباف  

سه شنبه: هفتم خرداد؛ شبکه دوم سیما- گفتگوی ویژه- ساعت 22.45 دقیقه

چهارشنبه: 8 خرداد؛ شبکه اول سیما- برنامه با دوربین- ساعت 20

شنبه: یازدهم خرداد؛ شبکه جام جم- پاسخ به ایرانیان خارج از کشور- ساعت 23.30 دقیقه

سه شنبه: 14 خرداد؛ شبکه سوم سیما- پاسخ به سؤالات جوانان- ساعت 19.10 دقیقه

پنجشنبه: 16 خرداد؛ شبکه اول سیما- مستند اول- ساعت 20.10 دقیقه

این مستند همان شب ساعت 23.30 از شبکه جام جم تکرار خواهد شد.

یکشنبه: 19 خرداد؛ شبکه چهار سیما- پاسخ به سؤالات کارشناسان- ساعت 18.10 دقیقه

سه شنبه: 21 خرداد؛ شبکه اول سیما- مستند دوم- ساعت 23.30 دقیقه

این مستند نیز همان شب ساعت 30 دقیقه بامداد از جام جم پخش می شود.

چهارشنبه: 22 خرداد؛ شبکه خبر- گفتگوی ضبط شده- ساعت 22.30 دقیقه

 

برنامه تبلیغاتی غلامعلی حداد عادل  

دوشنبه: 6 خرداد؛ شبکه جام جم- پاسخ به سؤالات ایرانیان خارج از کشور- ساعت 23.30 دقیقه

پنج شنبه: 9 خرداد؛ شبکه اول سیما- برنامه با دوربین- ساعت 20

یکشنبه: 12 خرداد؛ شبکه دوم سیما- گفتگوی ویژه خبری- ساعت 22.45 دقیقه

سه شنبه: 14 خرداد؛ شبکه چهار سیما- پاسخ به سوالات کارشناسان- ساعت 18.10 دقیقه

پنج شنبه: 16 خرداد؛ شبکه اول سیما- مستند اول- ساعت 23.30 دقیقه

این مستند همان شب در ساعت 30 دقیقه بامداد از جام جم پخش خواهد شد.

شنبه: 18 خرداد؛ شبکه خبر- گفتگوی ضبط شده- ساعت 22.30 دقیقه

یکشنبه: 19 خرداد؛ شبکه سه سیما- پاسخ به سؤالات جوانان- ساعت 19.10 دقیقه

سه شنبه: 21 خرداد؛ شبکه اول سیما- مستند دوم- ساعت 20.10 دقیقه

این مستند همان شب ساعت 23.30 دقیقه از شبکه جام جم تکرار می شود.

 

برنامه تبلیغاتی محمد رضا عارف  

یکشنبه: 5 خرداد؛‌ شبکه جام جم- پاسخ به سؤالات ایرانیان خارج از کشور- ساعت 23.30 دقیقه

چهارشنبه: 8 خرداد؛ شبکه دوم سیما- گفتگوی ویژه خبری- ساعت 22.45 دقیقه

شنبه: 11 خرداد؛ شبکه اول سیما- برنامه با دوربین- ساعت 20

دوشنبه: 13 خرداد؛ شبکه سوم سیما- پاسخ به سؤالات جوانان- ساعت 19.10 دقیقه

شنبه: 18 خرداد؛ شبکه اول سیما- مستند اول- ساعت 20.10 دقیقه

این مستند همان شب ساعت 23.30 دقیقه از جام جم پخش می شود.

دوشنبه: 20 خرداد؛ شبکه چهارم سیما- پاسخ به کارشناسان- ساعت 18.10 دقیقه

سه شنبه: 21 خرداد؛ شبکه خبر- گفتگوی ضبط شده- ساعت 22.30 دقیقه

چهارشنبه: 22 خرداد؛ شبکه اول سیما- مستند دوم- ساعت 23.30 دقیقه

این مستند نیز همان شب ساعت 30 دقیقه بامدد از جام جم پخش مجدد می شود.

 

برنامه تبلیغاتی سید محمد غرضی  

شنبه: 4 خرداد؛ شبکه جام جم - پاسخ به سؤالات ایرانیان-، ساعت 23.30 دقیقه

شنبه: 11 خرداد؛ شبکه دوم سیما- گفتگوی ویژه خبری- ساعت 22.45 دقیقه

یکشنبه: 12 خرداد؛ شبکه اول سیما- برنامه با دوربین- ساعت 20

دوشنبه: 13 خرداد؛ شبکه چهارم سیما- پاسخ به سؤالات کارشناسان- ساعت 18/10دقیقه

پنج شنبه: 16 خرداد؛ شبکه خبر- گفتگوی ضبط شده- ساعت 22.30 دقیقه

شنبه: 18 خرداد؛ شبکه اول سیما- مستند اول- ساعت 23.30 دقیقه

این مستند همان شب ساعت 30 دقیقه بامداد از شبکه جام جم پخش خواهد شد.

دوشنبه: 20 خرداد؛ شبکه سوم سیما- پاسخ به سؤالات جوانان- 19.10 دقیقه

چهارشنبه: 22 خرداد؛ شبکه اول سیما- مستند دوم- ساعت 20.10 دقیقه

مستند دوم این نامزد همان شب ساعت 23.30 دقیقه از شبکه جام جم پخش مجدد خواهد شد.

 

برنامه تبلیغاتی حسن روحانی  

دوشنبه: 6 خرداد؛ شبکه دوم سیما- گفتگوی ویژه خبری- ساعت 22.45 دقیقه

سه شنبه: 7 خرداد؛ شبکه اول سیما- برنامه با دوربین- ساعت 20

پنج شنبه: 9 خرداد؛ شبکه جام جم- پاسخ به سؤالات ایرانیان خارج از کشور- ساعت 23.30 دقیقه

دوشنبه: 13 خرداد؛ شبکه خبر- گفتگوی ضبط شده- ساعت 22.30 دقیقه

سه شنبه: 14 خرداد؛ شبکه اول سیما- مستند اول- ساعت 23.30 دقیقه

شبکه جام جم ساعت 30 دقیقه بامداد، همان روز این مستند را پخش خواهد کرد.

پنج شنبه: 16 خرداد؛ شبکه چهارم سیما- پاسخ به کارشناسان- ساعت 18.10 دقیقه

دوشنبه: 20 خرداد؛ شبکه اول سیما- مستند دوم- ساعت 20.10 دقیقه

این مستند همان شب ساعت 23.30 دقیقه از جام جم نیز پخش می شود.

چهارشنبه: 22 خرداد؛ شبکه سوم سیما- پاسخ به سؤالات جوانان- ساعت 19.10 دقیقه

 

برنامه تبلیغاتی سعید جلیلی  

شنبه: 4 خرداد؛ شبکه دوم سیما- گفتگوی ویژه خبری- ساعت 22.45 دقیقه

یکشنبه: 5 خرداد؛ شبکه اول سیما- برنامه با دوربین- ساعت 20

سه شنبه 7 خرداد؛ شبکه جام جم- پاسخ به سؤالات ایرانیان خارج از کشور- ساعت 23.30 دقیقه

دوشنبه: 13 خرداد؛ شبکه اول سیما- مستند اول- ساعت 23.30 دقیقه

این مستند همان شب ساعت 30 دقیقه بامداد از شبکه جام جم پخش می شود.

سه شنبه: 14 خرداد؛ شبکه خبر- گفتگوی ضبط شده- ساعت 22.30 دقیقه

شنبه: 18 خرداد؛ شبکه چهار سیما- پاسخ به سؤالات کارشناسان- ساعت 18.10 دقیقه

یکشنبه: 19 خرداد؛ شبکه اول سیما- مستند دوم- ساعت 20.10 دقیقه

این مستند همان شب ساعت 23.30 دقیقه از جام جم نیز پخش می شود.

سه شنبه؛ شبکه سوم سیما- پاسخ به سؤالات جوانان- ساعت 19.10 دقیقه

همه چهره‌هایی که برای رقابت آمدند


در مهلت پنج روزه ثبت نام از کاندیداهای ریاست جمهوری، 38 چهره سیاسی برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کردند.

به گزارش مشرق به نقل از مهر، پس از  پایان مهلت پنج روزه ثبت نام از کاندیداهای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، در میان داوطلبان ثبت نام کرده، 37 چهره شناخته شده از طیف های مختلف سیاسی با حضور در وزارت کشور ثبت نام کردند.

براساس این گزارش لیست اسامی چهره های سیاسی و شناخته شده به شرح زیر است:

 

 

 

نام کاندیدا

روز ثبت نام

آخرین مسئولیت

جریان سیاسی

1

صادق واعظ زاده

روز اول

رئیس مرکز اسلامی-ایرانی پیشرفت

مستقل

2

کامران باقری لنکرانی

روز اول

وزیر بهداشت دولت

جبهه پایداری

3

محمد سعیدی کیا

روز اول

وزیر مسکن دولت نهم

اصولگرا

4

حسن روحانی

روز اول

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام

اصلاح طلب

5

مصطفی کواکبیان

روز اول

نماینده مجلس هشتم

اصلاح طلب

6

خسرو نصیرزاده

روز اول

دبیر مجمع متخصصین

مستقل

7

حسن سبحانی

روز دوم

نماینده مجلس هفتم

مستقل

8

محمود مظفری

روز دوم

رئیس سازمان هلال احمر

مستقل

9

محمد غرضی

روز سوم

وزیر پست و تلگراف دولت سازندگی

مستقل

10

باقر خرازی

روز سوم

دبیر کل حزب الله

مستقل

11

علی فلاحیان

روز سوم

وزیر اطلاعات  دولت سازندگی

مستقل

12

روح الله احمدزاده کرمانی

روز سوم

رئیس سازمان میراث فرهنگی

حامی دولت

13

محمدرضا عارف

روز چهارم

معاون اول دولت اصلاحات

اصلاح طلب

14

غلامعلی حدادعادل

روز چهارم

نماینده مجلس نهم

اصولگرا

15

اکبر اعلمی

روز چهارم

نماینده مجلس ششم

اصلاح طلب

16

علیرضا زاکانی

روز چهارم

نماینده مجلس نهم

اصولگرا

17

علیرضا علی احمدی

روز چهارم

وزیر آموزش و پرورش دولت نهم

مستقل

18

محسن رضایی

روز چهارم

مجمع تشخیص مصلحت نظام

اصولگرا

19

داوود احمدی نژاد

روز پنجم

دبیر کمیته دائمی پدافند غیر عامل

اصولگرا

20

جواد اطاعت

روز پنجم

عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی

اصلاح طلب

21

محمد باقر قالیباف

روز پنجم

شهردار تهران

اصولگرا

22

پرویز کاظمی

روز پنجم

وزیر رفاه دولت نهم

مستقل

23

محمد حسن ابوترابی فرد

روز پنجم

نماینده مجلس نهم

اصولگرا

24

علی اکبر جوانفکر

روز پنجم

مشاور مطبوعاتی احمدی نژاد

حامی دولت

25

ابراهیم اصغرزاده

روز پنجم

نماینده مجلس سوم

اصلاح طلب

26

ابوالحسن نواب

روز پنجم

رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب

مستقل

27

طهماسب مظاهری

روز پنجم

رئیس بانک مرکزی

مستقل

28

مسعود پزشکیان

روز پنجم

نماینده مجلس هشتم

اصلاح طلب

29

علی اکبر ولایتی

روز پنجم

مشاور رهبری در امور بین الملل

اصلاح طلب

30

منوچهر متکی

روز پنجم

وزیر امور خارجه

اصولگرا

31

رامین مهمانپرست

روز پنجم

سخنگوی وزارت امور خارجه

مستقل

32

محمد شریعتمداری

روز پنجم

وزیر بازرگانی دولت اصلاحات

اصلاح طلب

33

سعید جلیلی

روز پنجم

دبیر شورای عالی امنیت ملی

اصولگرا

34

صادق خلیلیان

روز پنجم

وزیر کشاورزی دولت دهم

حامی دولت

35

محمد حسن قدیری ابیانه

روز پنجم

سفیر سابق ایران در مکزیک

مستقل

36

اسفندیار رحیم مشایی

روز پنجم

رئیس دفتر رئیس جمهور

حامی دولت

37

علی اکبر هاشمی رفسنجانی

روز پنجم

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام

اصلاح طلب

38

محمدرضا رحیمی

روز پنجم

معاون اول احمدی نژاد

حامی دولت

 

"بی بی" چگونه نابودی اسرائیل را سرعت می‌دهد؟ + تصاویر

با "بی بی" نخست وزیر تندخو، عصبی و جنگ طلب اسرائیل چقدر آشنا هستید؟ چگونه نتانیاهو اسرائیل را به بدترین دوران خود طی 60 سال گذشته رساند؟ چرا اصلی ترین حامی اسرائیل نیز لب به انتقاد از نتانیاهو و سیاست های اسرائیل گشوده است؟ با گزارش ویژه مشرق از شخصیت بنیامین نتانیاهو همراه شوید....

گروه گزارش ویژه مشرق؛ بنیامین نتانیاهو (معروف به "بی‌بی") نخست وزیر تندخو، عصبی و جنگ طلب اسرائیل و رئیس حزب لیکود یکی از افراطی ترین احزاب این رژیم، دوران پر نشیبی را طی کرد و شرایط بی سابقه ای را برای این کشور جعلی رقم زد.

در دوره چهار ساله اخیر نخست وزیری نتانیاهو، اسرائیل با بدترین شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خود از زمان تاسیس روبرو بوده است و پدیده های بی سابقه ای نظیر خودسوزی و تظاهرات را در این سرزمین به خود دید. در بعد سیاسی نیز اسرائیل در منزوی ترین وضعیت بین المللی به سر می برد و حتی با اولین و نزدیکترین هم پیمان خود نیز روابط چندان مناسبی ندارد.

روابط آمریکا و اسرائیل در دوره نتانیاهو به تیره ترین وضعیت خود رسیده است

بسیاری از کارشناسان داخلی این رژیم و مقامات سابق اسرائیل، تندخویی، عصبی بودن و افراطی گری نتانیاهو را مهمترین عامل مشکلات امروز می دانند. مواضع تند نتانیاهو در برخورد با فلسطینیان، - که حتی یکبار بدلیل تصمیم شارون به خروج از نوار غزه به استعفای نتانیاهو انجامید و مواضع خصمانه نسبت به سایر کشورها از جمله ایران و تهدیدهای مکرر نظامی و اصرار بر ادامه غیرقانونی شهرک سازی ها در اراضی اشغالی از جمله مهمترین مواردی است که جامعه بین الملل را نسبت به ماهیت اصلی سران این رژیم اندکی آگاه کرده است.

آخرین اقدام خصمانه نتانیاهو نیز شروع حمله همه جانبه به غزه در سال گذشته جنگ هشت روزه بود که با شکست مفتضحانه و اعلام درخواست آتش بس از سوی اسرائیل همراه شد و موجی از اعتراض و ترس را در میان ساکنان شهرک های اشغالی به وجود آورد.

نمایش مضحک نتانیاهو در مجمع عمومی سازمان ملل نیز یکی دیگر از اقداماتی بود که با انتقادات بسیاری حتی از سوی اعضای کابینه این رژیم و مقامات سابق اسرائیلی همراه بود.


زندگی شخصی و سوابق نظامی

نتانیاهو نخست وزیر رژیم اسرائیل، یک سال پس از تشکیل دولت غاصب یهودی در سرزمین فلسطین در سال 1949 و در تل آویو متولد شد و دوران کودکی و نوجوانی در بیت المقدس اشغالی گذراند . بنیامین دوره دبیرستان خود را در آمریکا و به همراه پدرش بنزیون نتانیاهو که تحقیقات تاریخی انجام می داد پشت سر گذاشت و در سال 1967 به سرزمین های اشغالی بازگشتند.

نتانیاهو در بازگشت به اسرائیل به نیروهای ویژه ارتش این رژیم پیوست و در بسیار از عملیات های این نیرو از جمله هواپیماربایی سال 1972 شرکت داشت و یکی از اصلی ترین مهره های ترور مبارزان فلسطینی بود. در همان سال در جنگ اعراب و اسرائیل موسوم به یوم کیپور شرکت کرد و درجه کاپیتانی رسید.

نتانیاهو تحصیلات خود را در رشته مهندسی بازرگانی در دانشگاه ام آی تی آمریکا و در علوم سیاسی در دانشگاه هاروارد ادامه داد.

بین سال های 1979 تا 1984 وی کنفرانس های در خصوص ضرورت مبارزه سازمان های به زعم وی تروریستی و حکومت های پشتیبان آن ها برگزار کرد که به گفته جورج شولتز وزیر امور خارجه وقت آمریکا، فعالیت ها و کتاب های نتانیاهو به شکل قابل توجهی بر سیاست های آمریکا در مبارزه با تروریسم تاثیرگذار بوده است.

در سال 1982 نتانیاهو به عنوان رئیس نیروهای عملیاتی اسرائیل در سفارت این رژیم در واشنگتن انتخاب شد. در سال 1984 وی نماینده اسرائیل در سازمان ملل شد تا در صحنه بین المللی به حفاظت از منافع این رژیم در جامعه بین الملل بپردازد. شش سال بعد و با پایان ماموریتش در سازمان ملل، از حزب لیکود به کنست راه یافت و معاون وزیر امور خارجه کابینه اسرائیل شد.

از 1993 نتانیاهو به ریاست حزب لیکود رسید و تا زمان نخست وزیری اش در سال 1996، رهبر اپوزیسیون داخلی این رژیم محسوب می شد. وی همواره از مخالفان هرگونه سازش و صلح با گروه های فلسطینی بود و در سال 2008 نیز به شدت با آتش بس میان اسرائیل و حماس به مخالفت پرداخت. او همچنین مخالف سرسخت راه حل تشکیل دو دولت اسرائیلی و فلسطینی بوده است و هرگز دولتی فلسطینی را به رسمیت نمی شناسد.

"بی بی" به جز نخست وزیری رژیم صهیونیستی، وزیر سلامت، وزیر امور بازنشستگان و وزارت استراتژی اقتصادی کابینه و نمایندگی اسرائیل در سازمان ملل را نیز در کارنامه سیاسی خود دارد.

نتانیاهو 5 کتاب نیز در زمینه های مختلف سیاسی، بین المللی و تروریسم نوشته است. در سال 2005 و در نظرسنجی پایگاه خبری یدیعوت آحارونوت، وی به عنوان هجدهمین اسرائیلی منتخب تاریخ این رژیم انتخاب شد.

نتانیاهو 5 کتاب در خصوص مبارزه با تروریسم (!) و صلح پایدار (!) تالیف کرده است

در سال 2010 نشریه انگلیسی "نیو استیتسمن" (New Statesman) نتانیاهو را در لیست 50 چهره تاثیرگذار جهان سیاست و در رده 11 قرار داد و در سال 2012 از سوی نشریه صهیونیستی جروزالم پست نامش در بین 50 یهودی تاثیرگذار قرار گرفت.


نتانیاهو و اوباما، تیره ترین روابط مقامات آمریکا و اسرائیل

آرون دیوید میلر مشاور وزرای خارجه آمریکا در دوره های مختلف در مورد رابطه اوباما و نتانیاهو می گوید: "رابطه اوباما و نتانیاهو خراب ترین و ناکارآمدترین رابطه ای است که تا کنون دیده ام."

سابقه روابط مشکل دار رؤسای جمهور آمریکا با نخست وزیران اسرائیل از حزب لیکود به دهه های قبل نیز بازمیگردد. بیل کلینتون نیز بشدت با نتانیاهو مشکل داشته و نخست وزیر اسرائیل وی را تا سر حد عصبانیت پیش برده است. کلینتون پس از اولین جلسه اش با نتانیاهو در سال 1996 که بشدت از مواضع وی عصبانی شده بود بر سر اطرافیانش فریاد زد که "اینجا ابر قدرت کیست؟!"

اما این تفاوت دیدگاه ها از چه زمانی میان مقامات آمریکا و نتانیاهو بوجود آمد؟

جفري گلدبرگ روزنامه‌نگار سرنشان آمريكايي و نزديك به دولت اوباما، در سايت بلومبرگ از اختلاف شديد ميان اوباما و نتانياهو و آخرين صحبت‌هاي اوباما در اين باره نوشته است.

گلدبرگ با اشاره به اختلافات اوباما و نتانياهو طي چهارسال گذشته نوشته است كاخ سفيد تا كنون بارها به نتانياهو در مورد مواضعش در قبال ايران و سوريه تذكر و پيغام داده است.

جفری گلدبرگ: کاخ سفید بارها به نتانیاهو در خصوص مواضعش تذکر داده است

گلدبرگ در مطلب خود در بلومبرگ كه تلويحا از زبان مقامات بلندپايه كاخ سفيد نقل شده است، عدم اطمينان كاخ سفيد به نتانياهو و نااميدي از وي را بازتاب داده است. وي در مقاله خود مي‌نويسد اوباما از تصميم نتانياهو به ادامه شهرك‌سازي در منطقه‌اي نزديك بيت‌المقدس اطلاع داشت اما حتي ناراحتي خود را نيز ابراز نكرد و به خود زحمت عصباني شدن و واكنش نشان دادن را به خود نداد. اوباما به اطرافيان خود صراحتا گفته است كه انتظار اين گونه اقدامات از نتانياهو را دارد و در برابر اقدامات مخرب و متناقض او ديگر مقاوم شده است!


رفتار نتانياهو از تهديد ايران براي اسرائيل خطرناك‌تر است

به گفته گلدبرگ، پس از انتخاب شدن فلسطين به عنوان عضو ناظر در سازمان ملل، اوباما در جمعي خصوصي گفت "اسرائيل نمي‌داند كه منافعش‌ در چه چيزي است". وي همچنين در مورد تصميم نتانياهو به ادامه شهرك‌سازي‌ها گفته است: نتانياهو اسرائيل را به سوي انزواي كامل بين‌المللي مي‌برد.

به اعتقاد اوباما، اگر دولت كوچك اسرائيل كه در منطقه‌اي نه چندان مهمان‌نواز تشكيل شده، تنها دوست و متحد خود آمريكا را از دست بدهد، نابود خواهد شد. ايران تهديدي كوتاه مدت براي اسرائيل است، اما رفتار مقامات خود اسرائيل در بلند مدت دولت اسرائيل را تهديد مي‌كند.

به گفته گلدبرگ اوباما معتقد است نتانياهو سياستمداري بزدل است اما رهبري بلامنازع در اسرائيل است كه با اين حال تمايلي به استفاده از سرمايه سياسي در جهت پيشبرد طرح سازش و توافق با فلسطين ندارد.


انتقام انتخاباتی اوباما از نتانیاهو

به گزارش مشرق، براساس اخبار منتشر شده در زمان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، نتانیاهو تلاش گسترده ای را برای پیروزی میت رامنی رقیب باراک اوباما به کار بسته بود و بدلیل همسویی جمهوری خواهان با سیاست های افراطی نتانیاهو، میت رامنی به نامزد مورد حمایت اسرائیل تبدیل شد.

همین حمایت نتانیاهو از رقیب اوباما، رئیس جمهور آمریکا را به انتخاب وزرای جدید خارجه و دفاعی سوق داد که حداقل در مواضع، بسیار با آنچه لابی اسرائیل می پسندید تفاوت داشت. حتی پیش از انتخابات آمریکا و مشخص شدن نتیجه آن، بسیاری از نزدیکان اوباما وعده انتقام اوباما را به گوش نتانیاهو رسانده بودند. بدین ترتیب سال 2013 با آغاز دوره های مجدد ریاست جمهوری اوباما و نخست وزیری نتانیاهو، احتمالا سالی پر چالش میان این دو خواهد بود و اوباما را در مخالفت با سیاست های افراطی "بی بی" مصمم تر خواهد کرد.

باراک اوباما جزء معدود رؤسای جمهور آمریکاست که طی دوره چهارساله اول ریاست جمهوری خود به اسرائیل سفر نکرد و بارها از ملاقات با نتانیاهو طفره رفت؛ آخرین مورد این عدم تمایل به مذاکره با نتانیاهو به مجمع عمومی سازمان ملل بازمی گردد که اوباما با اطلاع از سفر نتانیاهو به نیویورک، به استراحتگاه خود رفت که با عصبانیت نخست وزیر اسرائیل و نمایش خصمانه وی در مجمع عمومی همراه شد.

باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا در مصاحبه‌ای با شبکه ان بی‌سی از دلایل خود در پاسخ به اینکه چرا وی در طول چهار سال ریاست جمهوری به اسرائیل سفر نکرد ه می‌گوید. "من وقتی به اسرائیل خواهم رفت که مطمئن باشم واقعا در مذاکرات حرکتی رو به جلو خواهم داشت". اوباما در این مصاحبه اختصاصی گفت: "من چند ماه پیش از اینکه رئیس جمهور شوم به اسرائیل رفته بودم. الان هم اعلام می‌دارم که اسرائیل بزرگ‌ترین هم پیمان، شریک و متحد ماست و این اتحاد محکمتر خواهد شد. اما زمانی به اسرائیل سفر خواهم کرد که در شرایط کنونی خاورمیانه مطمئن باشم در روند مذاکره ما با اسرائیل حرکت مثبتی صورت خواهد گرفت".

سیاست‌های افراطی و تندخویی نتانیاهو سبب شد اوباما همواره از ملاقات با وی طفره رود

یک از جنبه‌های اختلاف اوباما و نتانیاهو به بحث تعیین خط قرمز از سوی اسرائیل برای ایران و چراغ قرمز آمریکا به اسرائیل در تهدید ایران به حمله نظامی باز می گردد. اسرائیل همواره سعی کرده است با تعیین خط قرمز برای برنامه هسته ای صلح آمیز ایران، وعده حمله نظامی به تاسیسات هسته ای ایران در صورت عبور از خط قرمز کذایی را داده است. اما خط قرمز اسرائیل با هر مرحله پیشرفت ایران در مسیر صلح آمیز هسته ای، یه گام به عقب رفته است.

اما نتانیاهو نیز در واکنش به اخطار آمریکا به این رژیم در رابطه با تهدید نظامی ایران گفته بود: "آنهایی که برای ایران خط قرمز تعیین نمی‌کنند حق ندارند برای اسرائیل چراغ قرمز در نظر بگیرند."

سیاست های افراطی نتانیاهو، اسرائیل را به هم پیمانی پر هزینه برای آمریکا تبدیل کرده است که منافع ایالات متحده در خاورمیانه را تحت الشعاع خود قرار داده است.

عصبانیت و ناراحتی آمریکا و شخص اوباما از رفتارهای نتانیاهو وهزینه هایی که بر آمریکا تحمیل کرده است به حدی رسید که وی سال گذشته در دیدار با سارکوزی در حاشیه اجلاس گروه 20 در کن فرانسه، در گفتگویی خصوصی از دروغگویی نتانیاهو به یکدیگر شکایت کردند که روشن ماندن میکروفن باعث فاش شدن این صحبت های خصوصی شد.

سارکوزی در این گفتگو به اوباما می گوید که از دروغ های نتانیاهو خسته شده است...و اوباما نیز اینگونه پاسخ می دهد: من چه باید بگم که هر روز باید با او سر و کله بزنم...!


نمایش مضحک در سازمان ملل و موج تمسخر نتانیاهو

یکی دیگر از اقدامات "بی بی" که با انتقاد توأم با تمسخر مقامات و رسانه های غربی همراه بود، نمایش مضحک در آخرین نشست مجمع عمومی سازمان ملل بود که در آن وی با نمایش دادن یک نقاشی کودکانه سعی در نشان دادن خط قرمز! برنامه هسته ای ایران داشت.

پس از این اقدام بسیاری از رسانه های غربی و شبکه های تلویزیونی به دستمایه قرار دادن این حرکت نتانیاهو، کاریکاتورهای بسیاری را منتشر کردند.

نمایش مضحک نتانیاهو در سازمان ملل سوژه طنز بسیاری از رسانه‌های غربی و حتی اسرائیلی شد

محافل سیاسی و رسانه های داخلی رژیم صهیونیستی نیز پس از این سخنرانی، نتانیاهو را به باد تمسخر گرفتند.


ناآرامی‌های اجتماعی و موج خودسوزی‌ها در سرزمین‌های اشغالی

اما موج بی‌سابقه‌ای که سال گذشته سرزمین‌های اشغالی را فرا گرفت، موج اعتراضات اجتماعی و خودسوزی‌ها در مناطق صهیونیست‌نشین بود که مشکل ناآرامی اجتماعی و بی‌ثباتی داخلی را نیز به معضلات دیگر این رژیم جعلی افزود.

اعتراضات به وضعیت اقتصادی و معیشتی ساکنان سرزمین‌های اشغالی طی دو سال گذشته کابینه اسرائیل را از تهدید‌های بیرونی به تهدیدی در درون خود معطوف کرد که پایه‌های سست این رژیم را به لرزه در آورد. تظاهرات ساکنان مهاجرت داده شده به اسرائیل در اعتراض به نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی باعث شد تا بارها خیابان‌های تل‌آویو و بیت‌المقدس شاهد تظاهرات ده‌ها هزار صهیونیست باشد. اعتراضاتی که هربار با سرکوب شدید پلیس این رژیم روبرو شد تا جایی که صدای سازمان عفو بین الملل نیز از این برخوردهای شدید در آمد.


بحران بی‌سابقه اقتصادی و بیکاری فراگیر در اسرائیل از زمان نخست‌وزیری نتانیاهو روندی صعودی در پیش گرفت و منتقدان سیاست‌های بی‌بی، وی را به بی اعتنایی به مشکلات داخلی و پرداختن به توهمات بین‌المللی خود در برخورد با ایران و دیگر دشمنان اسرائیل متهم می‌کنند.


نرخ بیکاری در اسرائیل در دوره نتانیاهو به بیش از 25 درصد افزایش یافت

این اعتراضات تا جایی ادامه پیدا کرد که معترضان خواستار کناره‌گیری نتانیاهو از قدرت شدند و سریال خودسوزی‌های پیاپی آغاز شد. این خودسوزی یکسال پس از شکل‌گیری اعتراضات اجتماعی و در واکنش به عدم توجه به خواسته‌های معترضان آغاز شد و 12 نفر خود را در خیابان‌های تل‌آویو و دیگر مناطق اشغالی به آتش کشیدند. اقدامی که در نوع خود از زمان شکل‌گیری رژیم جعلی اسرائیل بی‌سابقه بود و فروپاشی این رژیم از درون را کلید زد.


ائتلاف ضعیف و پیروزی خفیف نتانیاهو در انتخابات

یکی دیگر از نشانه‌های رو به زوال و ضعف بودن اسرائیل و شخص نتانیاهو، نتایج انتخابات اخیر در اسرائیل است که حزب نتانیاهو در ائتلاف با حزب لیبرمن با فاصله‌ای اندک توانستند اکثریت کرسی‌های کنست این رژیم را به خود اختصاص دهند. پس از آن نیز این ائتلاف شکننده برای تشکیل کابینه جدید مجبور به ائتلاف با سایر احزاب رقیب شد تا در اولین گام، اختلافات نتانیاهو با کابینه جدید نمایان شود.

در کابینه جدید موشه یعالون به عنوان وزیر جنگ جدید این رژیم انتخاب شده است که در مورد مسئله برخورد با ایران، همانند بسیاری از مقامات این رژیم، با نتانیاهو اختلاف نظر اساسی دارد و هرگز موافق اقدام نظامی و تهدید ایران نیست.

روند رو به زوال نتانیاهو همچنان ادامه دارد و بی‌بی تندخو و افراطی خود و رژیم اشغالگر قدس را روز به روز به سقوط نزدیک‌تر می‌کند. اختلافات با اوباما موجب شده است نتانیاهو نقطه اتکای خود را از آمریکا به سمت اروپا تغییر دهد زیرا پس از دوره چهارساله ریاست جمهوری اوباما و برخورد سرد با وی دریافته است که آمریکا دیگر حامی بی چون و چرای سیاست‌های اسرائیل نخواهد بود.


منابع و مآخذ:

http://www.bbc.co.uk/persian/world/2012/09/120912_008-kf-obama-netanyahu.shtml

http://www.bbc.co.uk/persian/world/2013/02/130204_u05_israel_obama_trip.shtml

http://www.netanyahu.org/biography.html

http://www.nationalreview.com/articles/338009/who-s-coward-obama-and-netanyahu-mona-charen

http://www.nytimes.com/2012/11/21/world/middleeast/obama-steps-back-into-the-israeli-palestinian-conflict.html

http://www.cnn.com/2011/11/10/opinion/miller-obama-netanyahu-open-mike

رمز گشایی از ماجرای توطئه ی مرگ ستار بهشتی

رمز گشایی از ماجرای توطئه ی مرگ ستار بهشتی

ادامه نوشته

آنچه باید از"یگان محرمانه 504"دانست

یگان «اطلاعات هوشمند بشری» که نام معروف‌تر آن در ارتش رژیم‌صهیونیستی «یگان 504» است، یگانی متشکل از نخبگان رژیم صهیونیستی در شعبه اطلاعات نظامی این رژیم موسوم به «امان» است.

به گزارش مشرق، فارس به نقل از دوهفته نامه اسرائیلی مدار سنتر نوشت: یگان «اطلاعات هوشمند بشری» که نام معروف‌تر آن در ارتش رژیم صهیونیستی «یگان 504» است، یگانی متشکل از نخبگان رژیم صهیونیستی در شعبه اطلاعات نظامی این رژیم موسوم به «امان» است.

ماموریت‌هایی که برعهده این یگان گذاشته شده مزدورگیری یا استخدام جاسوسان در ارتش‌ها و نیروهای نظامی و دولت‌ها و سازمان‌ها و نهادهای سراسر کشورهای جهان و از جمله کشورهای جهان عرب و به شکلی ویژه‌تر در میان فلسطینیان و لبنانی‌ها برای منافع رژیم صهیونیستی را دربرمی‌گیرد.

بخش دیگری از افراد این یگان مسئولیت تحقیق و بازجویی از اسرای فلسطینی و عرب را در زندان‌های رژیم صهیونیستی برعهده دارند.

یگان 504 در سال 1949 تشکیل شد و ظرف سال‌های طولانی گذشته فعالیت خود را به صورت کاملا سری و محرمانه انجام داده و به هیچ یک از نهادها و ارگان‌های نظامی فعال در رژیم صهیونیستی اجازه داده نشده تا نامی از این یگان یا فعالیت‌ها و عملکردهایش در رسانه‌ها ببرند و حتی امروزه نیز که برخی گزارش‌ها به آن پرداخته‌اند، با این حال بسیاری از ماموریت‌های این یگان همچنان مکتوم و مخفی باقی مانده و کسی از آن آگاه و مطلع نیست.

به دلیل این که این یگان، یگانی سری و محرمانه است،‌ بالطبع نیروها و افراد و افسرانی که در این یگان مشغول به کار هستند، چندان معروف نمی‌باشند و این موضوع حتی فرماندهان ارشد این یگان را نیز دربرمی‌گیرد، اما به دلیل آنچه عملکرد موفق این یگان طی سال گذشته عنوان شده بود، موفق به اخذ جایزه از سرتیپ «آویو کوخافی»، رئیس دایره اطلاعات نظامی ارتش رژیم صهیونیستی شد.

نام افسران یگان 504 همانطور که گفته شد، کاملا سری و محرمانه است و روزنامه صهیونیستی «یدیعوت آحارانوت» در 12 اکتبر گذشته مصاحبه‌ای با شماری از افسران این یگان انجام داد و گزارشی پیرامون آنها منتشر کرد که در آن تنها به حرف اول نام این افسران اشاره شده بود.

بنابر گزارش یدیعوت فرمانده این یگان که اخیرا بازنشسته شده است، سرهنگ «الف» و معاون و قائم مقام وی سرگرد «هـ» و فرمانده سابق این یگان سرهنگ «دورون» بوده است.

در گزارش یدیعوت تنها به نام و هویت کامل یک نفر اشاره شده و آن «سرهنگ یواف مردخای»، سخنگوی نظامی یگان است که از افسران ارشد یگان 504 به شمار می‌آید و در طول ماموریت خویش افراد بی‌شماری را برای مزدوری و جاسوسی به خدمت گرفته و به کار گماشته است.

مردخای درباره فرمانده یگان گفت که وی زبان عربی آشنا نیست، اما به بسیاری از محافل عربی نزدیک است و در جهان عرب زندگی کرده و به خوبی به آن آشناست.

مردخای گفت که فرمانده یگان 504 از افسران کماندوهای نخبه اسرائیلی است که عملیات‌های گوناگونی را در کشورهای مختلف عربی به اجرا می‌گذارد و اینکه وی فرمانده یکی از گروه‌هایی بوده که پس از دستگیری «ران آراد» خلبان اسرائیلی؛ «مصطفی الدیرانی» را از منزلش در لبنان ربود و آن را با خود به سرزمین‌های اشغالی آورد و یکی از افراد یگان 504 ملقب به «کاپیتان جرج» از وی تحقیق و بازجویی کرد، کسی که به استفاده از سخت‌ترین و بدترین شکنجه‌های غیر انسانی معروف است.

اما در عرصه بین المللی رسانه‌های جهان بارها از یگان 504 طی سال‌های گذشته، به ویژه در زمان کشف شبکه‌های جاسوسی صهیونیستی در لبنان و دستگیری افراد وابسته به آن نام برده‌اند.

در سال 1996 سرویس‌های امنیتی و اطلاعاتی لبنان فردی به نام «احمد عبدالخالق» را دستگیر کردند که متهم به برنامه‌ریزی برای ترور «عماد معنیه»، یکی فرماندهان ارشد حزب الله شده بود و پس از محاکمه اعدام شد.

همچنین رسانه‌های صهیونیستی نام یگان 504 را در قضیه بازداشت «جان الراز»، یکی از افسران این رژیم بر زبان آورده و از این یگان سخن گفته بودند. الراز مزدوران و جاسوس‌های بسیاری را به خدمت گرفته بود و به اتهام قاچاق به لبنان بازداشت و پس از محاکمه به زندان محکوم شد، اما سرانجام توانست حکم عفو خود را از رئیس وقت رژیم صهیونیستی بگیرد. اما الراز پس از آزادی از زندان اقدام به سرقت سلاح از کیبوتش «مناره» کرد و به دلیل کشتن یکی از نگهبانان این کیبوتس به زندان ابد محکوم شد و قاضی دادگاه در ذیل حکم الراز نوشت که وی انسانی فاقد هرگونه خصوصیات اخلاقی است و هر آن آماده توطئه علیه رژیم است.

نکته مهم اینجاست که قاضی دادگاه الراز این خصوصیات شخصیتی وی را ناشی از خدمت وی در یگان 504 دانسته است و الراز خود از این موضوع شکایت داشته است. البته الراز تنها فردی نبود که از خدمت در این یگان شکایت داشت، بلکه شمار زیادی از مزدوران و جاسوسان این یگان نیز از این شکایت داشتند که مجبور هستند به خاطر ماهیت کارشان به خانواده‌هایشان دروغ بگویند و دروغ زندگی کنند و بر این اساس شماری از افسران این یگان خواستار کم شدن نظارت‌ها براین یگان و محرمانه و سری بودن آن شدند.

فرمانده این یگان در گفت‌وگو با یدیعوت تاکید کرده است که وقتی فرماندهی یگان را سه سال پیش به دست گرفت، نوعی هرج و مرج بر آن حاکم بود و افزود: با افراد یگان صحبت کردم و به آنها گفتم که کارها و روند امور در یگان آنگونه که باید سازمان یافته و منظم نیست، همانگونه که مشارکت یگان در ماموریت‌های مختلف به اندازه و کافی نیست و باید دیدگاه نظامی و جنگی آن را در قرن بیست و یک تغییر داد.

در این راستا وی به این نکته اشاره می‌کند که اولین گام برداشته شده توسط وی ملزم کردن افراد یگان به پوشیدن لباس نظامی به جای لباس غیرنظامی است و این به اعتقاد وی کار آسانی نبود که دست به آن زد و هم اکنون یگان 504 تبدیل به یگانی نظامی شده و بر بعد نظامی آن بیش از گذشته تاکید شده است.

اما درباره به خدمت گرفتن مزدوران و جاسوسان و به کارگیری آنها فرمانده یگان 504 می‌گوید که نبود جاسوس برای ماموران و نیروهای ما موضوع بسیار آزار دهنده‌ای است و به یکی از مشکلات اساسی ما تبدیل شده و مثل این است که شما در میدان جنگ یار و یاوری نداشته باشید و این موضوع بسیار سختی است. ما جاسوس‌هایی داریم که چون دیده‌اند، همکارانشان در ماموریت‌ها جان خود را از دست داده‌اند، دیگر حاضر نیستند، این کار خود را ادامه دهند.

وی تاکید می‌کند: برای اینکه بتوانی در این یگان مشغول به خدمت باشی و توان به خدمت گرفتن مزدوران و جاسوسان را داشته باشی و آنها را به کار واداری باید فردی غیر عادی و غیر معمول با خصوصیات منحصر به فرد باشی، چون می‌بایست کاری برخلاف ارزش‌های حاکم بر ارتش را انجام دهی. شما باید بتوانید فردی را به خدمت بگیرید که به مردم و میهن و دوستان و همکارانش خدمت کند و در ارتش هیچ دوره‌‌ای وجود ندارد که این را به تو یاد دهد و تو باید براساس هوش وذکاوتت آن را بیابی و به همین دلیل است که گفته می‌شود، کار در این یگان سخت و نیازمند انسان‌های زیرک و باهوش است.

مردخای نیز می‌گوید: از بین صد نفر یک نفر به عنوان مزدورگیر در یگان 504 انتخاب می‌شود و ما در این ارتباط تمام توانایی‌های افراد و برقراری روابط اجتماعی و توانایی ابتکار و ابداع و نوآوری او را بررسی می‌کنیم.

وقتي چاقوی القاعده دسته‌اش را مي‌بُرد تغيير وزير کشور سعودي؛ زمينه‌چيني آمريکا براي مديريت هرم قدرت

وقتي چاقوی القاعده دسته‌اش را مي‌بُرد
ادامه نوشته

وزیر خارجه‌اي که دوست دارد به تهران بيايد + عکس

وزیر خارجه‌اي که دوست دارد به تهران بيايد + عکس

ادامه نوشته

پرچم رسمی سوریه و پرچم مخالفان (+عکس)

عصر ایران - مخالفان دولت سوریه معمولا در نشست ها، تجمعات و اقدامات نظامی خود از پرچمی متفاوت با پرچم فعلی سوریه استفاده می کنند.

پرچم فعلی سوریه دارای سه رنگ قرمز (بالا)، سفید (وسط) و سیاه در پایین است که دو ستاره سبز رنگ در وسط آن قرار دارند.


پرچم فعلی سوریه


اما پرچم مورد استفاده مخالفان دولت سوریه، از سه رنگ سبز (بالا)، سفید (وسط) و سیاه در پایین تشکیل شده است که سه ستاره قرمز رنگ در وسط آن قرار دارند.

پرچم مخالفان دولت سوریه


این پرچم مربوط به دوره پایان قیمومیت فرانسه بر سوریه و تشکیل جمهوری سوریه در سال 1932 است.

پرچم های سوریه در دوره قیمومیت فرانسه

 
این اتفاق قبل از این دو لیبی هم روی داد. در لیبی نیز مخالفان از پرچمی موسوم به پرچم استقلال در مقابل پرچمی کاملا سبز رنگ حکومت قذافی استفاده می کردند. پرچم مخالفان در لیبی مربوط به دوره پس از کسب استقلال لیبی از استعمارگران ایتالیایی و آغاز حکمرانی پادشاهی ملک ادیس مورد استفاده قرار گرفت اما با کودتای نظامی معمر قذافی، او این پرچم را پرچمی کاملا سبز رنگ تغییر داد.
در دوره حکومت قذافی، پرچم وقت لیبی تنها پرچم جهان بود که در آن هیچ طرح یا عبارتی استفاده نشده و تنها شامل یک رنگ بود.

هم اکنون با سقوط قذافی ، پرچم استقلال لیبی دوباره رسمیت یافت.

پرچم لیبی در دوره حکومت 42 ساله معمر قذافی




پرچم لیبی قبل و بعد از حکمرانی قذافی

مخالفان اسد به توافق رسیدند: شمارش معکوس برای دولت انتقالی به ریاست امام جماعت سابق مسجد امویان دمشق

فرانسه به عنوان نخستین کشور، ائتلاف ملی مخالفان را به رسمیت شناخت...اتحادیه عرب هم با صدور بیانیه ای از تشکیل این مجموعه جدید استقبال کرد.
مخالفان دولت سوریه پس از حدود 10 روز رایزنی فشرده در هتل شرایتون دوحه قطر، درباره یکپارچگی و تشکیل مجموعه جدیدی متشکل از اکثر طیف های مخالفان به توافق رسیدند و توافقنامه ای را در این باره امضا کردند.

به گزارش عصر ایران به نقل از رویترز، وزیران خارجه قطر و امارات نیز با دخالت شخصی در مذاکرات، به توافق مخالفان کمک کردند.

براساس این توافق، مجموعه جدید با عضویت 55 تا 60 نفر و با نام "ائتلاف ملی نیروهای انقلاب و مخالفان سوریه" تشکیل شد که نسبت به دیگر شوراها و مجموعه های قبلی، نمایندگان طیف های بیشتری از مخالفان را شامل می شود.
ائتلاف جدید تلاش می کند دولت انتقالی سوریه متشکل از 10 عضو را در چند هفته آینده تشکیل دهد.
گفته می شود این دولت انتقالی در بخش های خارج شده از کنترل دولت مرکزی سوریه، مستقر خواهد شد.

مراسم امضای توافقنامه تشکیل گروه جدید مخالفان دولت سوریه در دوحه با حضور وزیران خارجه قطر ، ترکیه و تونس


در مراسم امضای توافقنامه تشکیل این مجموعه جدید، برای نخستین بار، پرچم مخالفان در کنار پرچم قطر و اتحادیه عرب قرار گرفت.
این مراسم با حضور وزیران خارجه قطر ، تونس و ترکیه، سفرای آمریکا و فرانسه و نمایندگان شماری از کشورها و سازمان های بین المللی برگزار شد.
وزیر خارجه قطر ریاست گروه پیگیری اتحادیه عرب درموضوع سوریه را برعهده دارد.

اعضای این مجموعه جدید مخالفان گفته اند که حول محور سرنگونی حکومت بشار اسد رئیس جمهور سوریه و انتقال این کشور به "مرحله بعد از اسد" ، به توافق رسیده اند.

ریاست این تشکل جدید نیز پس از رای گیری و تنها با حضور یک کاندیدا، برعهده "معاذ الخطیب" واگذار شد. "ریاض سیف" و خانم "سهیر الاتاسی" به عنوان معاونان رئیس و مصطفی الصباغ هم به عنوان دبیر کل این مجموعه انتخاب شدند.


معاذ الخطیب امام جماعت سابق مسجد بزرگ امویین دمشق و رئیس ائتلاف ملی مخالفان سوریه

الخطیب امام جماعت سابق مسجد امویان (بزرگترین و مهمترین مسجد پایتخت) دمشق است و رویترز او را فعال معتدل، اسلامگرا و مردمی توصیف کرده است.

الخطیب در سال جاری میلادی، از سوریه فرار کرد و از ابتدای ناآرامی ها در سوریه، با اقلیت ها در ارتباط بود.

جایگاه معاون سوم رئیس نیز برای یک شخصیت کرد سوریه خالی ماند تا پس از مذاکرات تکمیلی، فردی برای این سمت معرفی شود.

در شهرهای شاهد درگیری میان مخالفان و ارتش یا شهرهای خارج شده از کنترل ارتش سوریه، مخالفان، شوارهای محلی و نظامی برای مدیریت شهر و امور نظامی تشکیل داده اند.


معاذ الخطیب رئیس مجموعه جدید التاسیس "ائتلاف مخالفان سوریه"


سه وعده به مخالفان
الخطیب بامداد امروز در کنفرانس مطبوعاتی در دوحه گفت: با وحدت و یکپارچگی مخالفان و تشکیل گروه جدیدی متشکل از آنها، از سوی کشورهای خارجی و جامعه بین الملل سه وعده دریافت کردیم:

- به رسمیت شناختن مجموعه جدید مخالفان توسط کشورها و سازمان های بین المللی
- دریافت تسلیحات سنگین (مانند تانک و ضدهوایی) به مخالفان مسلح در سوریه
- دریافت کمک های چند میلیارد دلاری

براین اساس وعده داده شده است تا چند روز آینده 10 کشور عربی و غربی و سپس تعداد بیشتری از کشورهای جهان، ائتلاف مخالفان را به عنوان جایگزین دولت سوریه به رسمیت بشناسد.

در این روند، سفرای دولت سوریه از این کشورها و سازمان های بین المللی اخراج می شوند و سفارتخانه ها و حساب های بانکی دولت سوریه به نمایندگان ائتلاف مخالفان واگذار می شود.

به گفته الخطیب آنها امروز به همراه وزیر خارجه قطر، به قاهره خواهند رفت تا ضمن گفتگو با "نبیل العربی" دبیر کل اتحادیه عرب ، راه های به رسمیت شناخته شدن از سوی این سازمان بین المللی و تحویل گرفتن کرسی سوریه را در اتحادیه عرب بررسی کنند.

مسجد بزرگ و تاریخی امویان در دمشق


این گروه همچنین به سازمان ملل متحد خواهد رفت تا چگونگی به رسمیت شناخته شدن در این سازمان را نیز بررسی کند.

الخطیب همچنین گفت که فرانسه به عنوان نخستین کشور، ائتلاف ملی مخالفان را به رسمیت شناخت.

البته هنوز مشخص نشده است که فرانسه ، ائتلاف ملی مخالفان سوریه را به عنوان تنها نماینده مخالفان دولت سوریه به رسمیت شناخته یا به عنوان جایگزین دولت سوریه.


واکنش های بین المللی

داوود اوغلو وزیر خارجه ترکیه که در دوحه حضور دارد گفت: تشکیل مجموعه جدید مخالفان سوریه، تنها نخستین گام است و گام های بسیاری را به دنبال خواهد داشت. این توجیه که مخالفان، چند دستگی دارند و یکپارچه نیستند از میان رفته است.

اتحادیه عرب هم با صدور بیانیه ای از تشکیل این مجموعه جدید استقبال کرد و آمادگی این نهاد را برای همکاری کامل با این مجموعه اعلام کرد.

شورای همکاری خلیج فارس هم این توافق  را "تاریخی" توصیف و از آن استقبال کرد.
وزیرخارجه تونس هم این اقدام را نخستین گام در مسیر آزادسازی سوریه دانست و نماینده دولت امارات هم از حمایت کامل از این ائتلاف خبر داد.

وزارت خارجه آمریکا هم از تشکیل "ائتلاف ملی مخالفان سوریه" استقبال کرد.

اخوان‌المسلمین سوریه از کشتار سال 1979 تا پیوند با صدام و عربستان

اخوان‌المسلمین سوریه از کشتار سال 1979 تا پیوند با صدام و عربستان

خبرگزاری فارس: نگاهی به ریشه مخالفان اصلی امروز دولت سوریه علل بحران کنونی این کشور را روشن‌تر می‌کند. اخوان‌های سوریه در ابتدای دوره حکومت حافظ الاسد نفس راحتی کشیدند اما پس از ورود حافظ الاسد به جنگ اکتبر [با رژیم صهیونیستی] به محض اینکه احساس کردند نظام سوریه دچار خلل‌هایی است اقدامات تروریستی را آغاز کردند.

خبرگزاری فارس: اخوان‌المسلمین سوریه از کشتار سال 1979 تا پیوند با صدام و عربستان

به گزارش فارس، سوریه نمونه‌ای از نظام‌های دارای پایگاه مردمی گسترده در خاورمیانه است. این نمونه در اوایل دهه قرن 20 پس از زوال استعمار فرانسه خودنمایی کرد. نخبگان سیاسی که با استعمار مبارزه کرده بودند و ناگهان خود را در معرض تهدید اسرائیل و ناآرامی‌های داخلی دیدند، خطوط اولیه چهره این نظام را ترسیم کردند و تلاش کردند که ارتش ملی نوین را با سیستم اداره‌کننده جدیدی پایه‌گذاری کنند تا در تأمین ثبات و کسب مشروعیت بر این سیستم تکیه کند.

«صقر ابو فخر» نویسنده عرب با بیان این مطلب در قالب مقاله‌ای با نام «خشونت و ریشه آن در سوریه امروز» که در النشرة منتشر شد، افزود: اما تهدیدهای خارجی و کشمکش‌های داخلی این سیستم اداره را بعدها به شکل‌های بروکراسی آغشته به فساد تبدیل کرد و ارتش صرفا وسیله‌ای در دست صاحبان این سیستم شد. کشمکش در دهه 40 و 50 قرن گذشته بین جماعت اخوان المسلمون سوریه و حزب کمونیست سوریه درگرفت و بسیاری از جوانانی که تحصیلات جدید در دوره استعمار فرانسه داشتند و قصد کردند به این وضعیت عمومی بپردازند، دریافتند که محال است خود را بخشی از اخوان المسلمون بدانند در حالی که همه آنها مسلمان بودند. در عین حال هم با اینکه متجدد و حامیان مدرنیته، آزادی و عدالت اجتماعی بودند هم نمی‌خواستند از کمونیست‌ها باشند بنابراین [حزب] بعث تنها پناه آنان شد.

حزب بعث سوریه که قدرت را در سال 1963 در دست گرفت، یک حزب طبقه میانی روستایی و حزب فرزندان کشاورزانی بود که اندکی از تحصیلات برخوردار بودند و برخی نیز وارد ارتش شده بودند برای همین برای اعیان‌زادگان شهرهای سوریه بخصوص دمشق ممنوع بود که طبقه میانی روستایی رقیب زمین‌داران شهرنشین شود و برای فرزندان کشاورزان نیز ممنوع بود که اعیان و اشراف را در جایگاه خود به لرزه در آورند. بنابراین برخی جماعت اخوان المسلمین را بهترین جایگاه رویارویی دیدند، کسانی که برای مقابله با بعث، کمونیست‌ها و لائیک‌ها، آماده بودند؛ بنابراین پول ملاک‌ها و فئودال‌ها و رجال دینی [افراطی] و وعده‌های آنان بسوی این افراد سرازیر شد.

در همین فضا، عبدالرحمن ابوغده در سال 1963 در حلب جنبش مخفی آزادی‌بخش اسلامی را تاسیس سپس مروان حدید در سال 1964 از مسجد جامع السطلان در حماة شورش خود را اعلام کرد و «گردان محمد» را 11 سال بعد (1975) سپس «طلیعه مبارز» را تاسیس کرد تا اینکه در سال 1976 بازداشت شد و در اردیبهشت همان سال درگذشت. حال آنکه عدنان، برادرش، کمونیست بود و کنعان، دیگر برادرش عضو بعث و اصالت همه آنان آلبانیایی یعنی غیرعربی (و غیر سوری) بود.

در سال 1981 عدنان سعدالدین (در حماة) و علی صدرالدین البیانونی (حلب) و سعید حوا (حماه) «جبهه اسلامی» را تاسیس کردند و بدین صورت اعضای جامعه در سوریه به سوی قدرت دو دسته شدند. قدرتی که از راه ارتش آمد (یعنی دموکراسی در اولویت آن نبود) و مخالفان که دارای رنگ و بوی [به اصطلاح] اسلامی بودند، از اساس با دموکراسی دشمن بودند. بنابراین اخوان المسلمین دموکراسی را که به معنای حکومت مردم بر مردم است رد می‌کرد و دارای عقیده «الحکم لله» و تاسیس کشوری اسلامی و اجرای احکام اسلامی بر جامعه بودند و شعارشان نیز «اسلام راه حل است» بود.

بعــث

انفجار فرقه‌ای (مشخصا سنّی) در مارس 2011 در سوریه خیلی موضوع جدیدی نیست. این مسئله از سال 1960 با مقادیر اندک وجود داشت. در تاریخ 8 مارس 1963 سوری‌ها با بیانیه شماره یک نظامی که اعلام‌کننده پایان حکومت دودستگی و آغاز به قدرت رسیدن وحدت‌گراها (اتحاد افسران بعث، ناصری‌ها و وحدت‌گراهای مستقل) بود، از خواب بیدار شدند.

بلافاصله اعیان و اشراف دمشق این تحول را رد کردند و شروع کردند به رواج دادن این مسئله که این حکومت، حکومت «العدس» است یعنی علوی‌ها، دروزها و شمعونی‌ها (اسماعیلی‌ها). در اینجا اخوان المسلمین‌ها دانشجویان را به اعتصاب تحریک کردند؛ اعتصابی که به شورش منتهی شد و افرادی مانند مروان حدید و سعید حوا در اکتبر 1963 یعنی 7 ماه پس از روی کار آمدن بعث،‌ آن را هدایت و تلاش کردند تا دولت، ماده (درسی) تربیت دینی را از سیستم آموزشی حذف نکند و قانونی مدنی برای سجل مردم صادر نکند و اوقاف در این میان صدمه نبیند که این سه مسئله کاملا مربوط به لائیک است.

بیایید در نگاهی سریع تاریخی ببینیم در سال 1963 چه اتفاقی افتاد؛ افسران وحدت‌گرا قدرت را در دست گرفتند. از آنجا که ابزار سیاسی برای حکومت نداشتند و در اداره امور مملکت بی‌تجربه بودند، حزب بعث را که طبیعتا سران اولیه آن نبودند و از کودتای 8 مارس 1963 مطلع بودند،‌ فراخواندند و گفتند: بفرمایید حکومت را تحویل بگیرید. بنابراین میشل عفلق،‌ صلاح‌الدین البیطا و منیف الرزاز این ماموریت را قبول کردند.

بنابراین بر کشور حکومت کردند و امور کشور را نه با نهادهای مدنی کمرنگ شده تحت سیطره سنتی اعیان، بلکه با نهادی که از آن بالا آمدند، اداره کردند یعنی ارتش. تنها نهادی که در دست آنان بود. نهاد دینی زبان حال اعیان و اشراف،‌ دشمن این افراد بود. ملاک‌ها و زمین‌داران مخالف اینها بودند. اصحاب صنایع از مصادره شدن ترسیدند. تاجران نیز در اندیشه منافع خود بودند. اینطور شد که بعث این سوی جوی و رجال دین و زمین‌داران و تاجران در آن سوی جوی قرار گرفتند. دستورات اولیه در تاریخ 1 ژانویه 1965 که 108 شرکت را یکباره فراگرفت، نشان‌دهنده مصیبتی توفنده بود زیرا منافع اشراف و مالکان زمین و تجار و رجال دین و صنعتگران را یکباره هدف قرار داد. در آن زمان، رجال دین به جهاد علیه حکومت بعث دعوت کردند و فورا «گردان‌های محمد» به رهبری اخوان المسلمین و با حمایت مالی آشکار تجار شکل گرفت. حکومت جدید در پی کشمکش نظامیان و غیرنظامیان تقریبا در همه چیز شکست خورد. سپس در 5 ژوئن 1967 بدترین شکست را متحمل شد و درگیری‌های افسران (سلیم حاطوم، عبدالکریم جندی، صلاح جدید، حافظ الاسد، محمد عمراق و احمد سویدانی) یکباره به حال انفجار رسید و سرانجام در سال 1970 حافظ الاسد موفق شد کار را به سود خود تمام کند و قدرت را در دست بگیرد. در آن زمان تجـّار بالای ورودی بازار حمیدیـه نوشتند: «مـدد از خـدا خواستیم و او حافظ الاسـد را فرستاد».

اخوان المسلمین و خشونت

اخوان‌ها در ابتدای دوره حکومت حافظ الاسد نفس راحتی کشیدند با اینکه اسد سال 1973 وارد جنگ اکتبر [با رژیم صهیونیستی] شده بود، اما طولی نکشید که به محض اینکه احساس کردند نظام سوریه در پی ورود به لبنان در سال 1976 دچار خلل‌هایی است اقدامات تروریستی را آغاز کردند. بخصوص اینکه شوروی با ورود سوریه به لبنان مخالف بود و این کار پس از درگیری مستقیم با نیروهای مقاومت فلسطین و جنبش ملی لبنان صورت گرفت بنابراین اخوانی‌ها چندین ترور انجام دادند.

قبل از این، جماعت اخوان در تاریخ 16 ژوئن 1979 کشتاری در مدرسه توپخانه حلب مرتکب شد که ده‌ها افسر علوی‌مذهب قربانی آن شدند. قبل از اینکه نظام تصمیم بگیرد مشکل را یک‌بار برای همیشه و بر این اساس حل کند که «پایان فاجعه‌بار بهتر از فاجعه‌های بی‌پایان است» در حقیقیت این اتفاقات همه نشانه‌هایی برای نشان دادن راه بود. نشانه‌هایی بود. بنابراین اتفاقات 2 فوریه 1982 شهر حماه افتاد و در تاریخ 28 فوریه همان سال به کشتار معروف ختم شد. قطعا بخش بزرگی از مسئولیت این کشتار بر عهده اخوان المسلمین است زیرا اینها بودند که دست به ترور و اقدامات تروریستی علیه نظام و نهادهای دولت و شخصیت‌های آن زدند. خوب بود می‌دانستند که نظام نیز با اقدامات شدیدتری با آنان برخورد می‌کنند و این امر، در تاریخ سیاسی و اندیشه سیاسی یک اصل معروف است.

اخوان‌ها همچنین تا اندازه‌ای مسئول اتفاقات و سرکوب ظلم و ستمی است که در دهه 70 و 80 بر مردم سوریه گذشت. اینکه اخوان المسلمین امروز پرچمدار تغییر و تحول‌خواهی در سوریه شده‌اند دقیقا همان فاجعه قبل است. اما ادبیات جدید آنان درباره کشور مدنی که دائما از آن دم می‌زنند نیاز دلیل و برهان عملی دارد زیرا تاریخ اخوان‌های سوریه مملوء است از اتحاد به دیکتاتورهایی مانند صدام حسین در عراق و سیستم‌های فاسد عربی که مزدوران آمریکا هستند مانند عربستان سعودی و تاریخشان پر است از دشمنی عقیدتی با دموکراسی و تعصب مذهبی که همه این عوامل آنان را وا می‌دارد که هر گاه به قدرت نزدیک شوند دست خود را به سلاح ببرند تا جایی دیگر.

سوریـه بدون تروریسم یا فسـاد

سوریه آینده، یعنی سوریه دموکرات یا سوریه لائیک که به دنبال آن هستند، در وضعیت کنونی به دست نمی‌آید. و محال است که چنین سوریه‌ای به دست مخالفانی ساخته شود که دست‌پروده سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا، فرانسه، ترکیه، عربستان و اردن هستند.

مخالفان سوریه، شامل افرادی مانند قاچاقچی مأمون الحمصی است که سابق با دستگاه اطلاعاتی سوریه همکاری می‌کرد. کسی که از حضور در کنفرانس امنیتی در پراگ با ویاما نرنستن اسرائیلی مقیم مستعمره گیلو هیچ ابایی ندارد. همچنین دیگر مخالفان فاسدی مانند عبدالحیلم خدام (معاون سابق حافظ اسد) و رفعت الاسد و نهاد الغادری است که هیچ سرویس اطلاعاتی نیست که او را سرزنش نکرده باشد. حال و روز او شبیه پسرش فرید است که نام خود را به فرانک تغییر داد و در ژوئن 2007 (5 سال پیش) به اسرائیل رفت و از تریبون کنست [پارلمان] اسرائیل خواستار حمله به سوریه برای براندازی نظام سوریه شد.

بسمه قضمانی دیگر مخالف خارج‌نشین است که روابط مشکوکی دارد و حتی می‌توانیم بگوییم روابط آشکاری با سازمان جاسوسی آمریکا (CIA) و سرویس اطلاعاتی فرانسه دارد.

رضوان زیاده هم دقیقا جا پای جای بسمه قضمانی می‌گذارد.

ملهم الدروبی نیز مخالف دیگری است که هیچ ابایی در هماهنگی با برنار لوی صهیونیست نمی‌بیند که در سمینار قواعد بازی در پاریس در 4 جولای 2011 شرکت کرد و در کنار محمد فاروق طیفور (معاون دبیر کل جماعت اخوان المسلمون سوریه) در آنجا حاضر شد.

از دیگر مخالفان هم عمر العظم، عهد الهندی، عبداله الملحم، لمی الاتاسی، عمار القربی، سندس سلیمان، ادبی الشیشکلی، و سمیر النشار است که آشکارا خواستار جنگ داخلی در سوریه است.

برهان غلیون هم مخالف دیگری است که از یک استاد دانشگاه و شخصیتی آکادمیک به نیروی وزارت خارجه فرانسه و از حامیان و دعوت‌کنندگان به جنگ غرب علیه سوریه تبدیل شد.

شیخ عدنان العرعور نیز از دیگر اسامی مخالفانی است که این دوره و زمانه برای سوریه ساخته است و این افراد نه تنها نمی‌توانند آینده‌ای برای سوریه ترسیم کنند یا افتخاری کسب کنند، بلکه فقط در آتش جنگ داخلی در سوریه می‌دمند.

"الکترال" چیست؟/ چگونه با رأی کمتر رئیس‌جمهور شویم

فلسفه رأی الکترال در این است که در اصل یک شهروند آمریکایی در انتخابات به صورت مستقیم به یک کاندیدا رای نمی‌دهد، بلکه به کسانی رأی می‌دهد که به نام "الکترال" خوانده می‌شوند و آنها در یک روند فرمالیته، رئیس‌جمهور را از میان خود انتخاب می‌کنند.
به گزارش گروه بین الملل مشرق، انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا و دموکراسی الکترال در آن، محصول انقلاب آمریکا در اواخر قرن 16 – 1776- و موارد مندرج در قانون اساسی این کشور است.

برای انتخاب رئیس جمهور، هر ایالت بر اساس تعداد آرای آن ایالت در مجلس نمایندگان و تعداد آرای هر ایالت در مجلس سنا ارزش گذاری می شود.

به عنوان مثال ایالت کالیفورنیا با تقریبا 38 میلیون نفر جمعیت دارای 53 نماینده در مجلس نمایندگان آمریکا است و ایالت فلوریدا با 19 میلیون نفر جمعیت، دارای 27 نماینده در مجلس نمایندگان است. و البته هر دو ایالت، 2 نماینده در مجلس سنا دارند. به این ترتیب آرای الکترال کالیفرنیا برابر با 55 و آرای الکترال فلوریدا برابر با 29 رای است. ایالت هایی هم که جمعیت آنها خیلی کم است، حداقل 1 نماینده در مجلس نمایندگان و (البته 2 نماینده در مجلس سنا) دارند. به عنوان مثال ایالت مونتانا با تقریبن 1 میلیون جمعیت، تنها 1 نماینده در مجلس نمایندگان دارد.

تعداد نمایندگان هر ایالت در مجلس نمایندگان به اضافه تعداد نمایندگان هر ایالت در مجلس سنا، بیانگر ارزش آن ایالت برای تعیین رئیس جمهور است که به آن آرای الکترال گفته می شود.

در انتخابات ریاست جمهوری، هر رئیس جمهوری که در هر ایالت، رای اکثریت را به دست آورد، تمام آرای الکترال آن ایالت به نام وی خوانده می شود. در انتخابات ریاست جمهوری سال 2012، باراک اوباما به صورت 100% در ایالت کالیفرنیا اکثریت را به دست می آورد، بنابراین تمام 55 رای الکترال در فلوریدا (53 + 2)، برای اوباما خواهد بود. در ایالت کم جمعیتی مانند مونتانا هم، میت رامنی دارای 3 رای الکترال است.

تعداد نمایندگان در مجلس نمایندگان که اصطلاحا به آن House می گویند بر اساس ترکیب جمعیتی هر ایالت، کلن به میزان 438 عدد و تعداد سناتورهای آمریکایی 100 نفر است که جمع آنها 538 نفر می شود.

بر این اساس کل آرای الکترال در آمریکا 538 عدد است (برای انتخابات سال 2012 ميلادي) و اگر کسی بتواند 270 رأی الکترال به دست بیاورد، رئیس جمهور آمریکا خواهد بود.
فلسفه رای الکترال در این است که در اصل یک شهروند آمریکایی در انتخابات به صورت مستقیم به یک کاندیدا رای نمی دهد، بلکه به کسانی رای می دهد که به نام Elector خوانده می شوند و آنها در یک روند فرمالیته، رئیس جمهور را از میان خود انتخاب می کنند.
فرایند انتخاب رئیس جمهور توسط Elector ها امروز کاملا فرمالیته است، یعنی در حالات نرمال یک Elector که در یک ایالت توسط حزب یا کاندیدای ریاست جمهوری انتخاب شده است، به کاندیدای حزب رقیب رای نمی دهد.

الکتوری که چنین کاری بکند به Faithlessness (وفادار نبودن) متهم می شود و در 24 ایالت این کار جرم است. در انتخابات سال 2000، Barbara Lett-Simmons که در واشنگتن دی سی به عنوان Elector از طرف دموکرات ها انتخاب شده بود، در اعتراض به نقش کم واشنگتن دی سی، در تصمیم گیری های کنگره، در روز تعیین رای حاضر نشد و به همین دلیل تعداد آرای الکترال ال گور 266 عدد (و آرای کل 537، به جای رقم 538) بود. در رقابت های ریاست جمهوری سال 2004 هم، جان ادواردز که به عنوان معاون جان کری در حزب دموکرات انتخاب شده بود، یک رای الکترال به دست آورد. دلیل این امر اشتباه یکی از Elector ها عنوان شده است که در برگه خود به جای جان کری، اسم جان ادوارزد، معاون او را نوشته بود.
در تاریخ انتخابات آمریکا تا کنون چهار بار یک کاندیدا، رای بالاتری از دیگران به دست آورده اما آرای الکترال را باخته و در نتیجه رئیس جمهور نشده است. نزدیک ترین آن از لحاظ زمانی به ما، انتخابات سال 2000 است. در آن انتخابات ال گور، کاندیدای حزب دموکرات تقریبن 500 هزار رای بیشتر از جرج بوش به دست آورد، اما به دلیل آنکه جرج بوش موفق شده بود آرای الکترال بیشتری به دست بیاورد (271 به 266 و یک رای غایب)، جرج بوش به عنوان 43 مین رئیس جمهور آمریکا انتخاب شد.

 

به صورت خلاصه اگر بخواهیم دلیل اینکه یک کاندیدا، آرای الکترال بیشتری به دست می آورد اما رای کمتری دارد را توضیح دهیم، می توانیم به صورت مثال 4 ایالت سرنوشت ساز را انتخاب کنیم. فلوریدا (29 رای الکترال، 19 میلیون جمعیت)، اوهایو (18 رای اکترال، 11 میلیون جمعیت)، ویرجینیا (13 رای اکترال، 8 میلیون جمعیت) و نیوهمشایر (4 رای اکترال، 1.3 میلیون رای). با فرض اینکه در ایالت های دیگر آرای کاندیداها به صورت مساوی تقسیم شده است و در این 4  ایالت (که 3 ایالت اول مهمترین ایالت های انتخابات هستند)، آرا به صورت زیر تقسیم بندی شوند:

فلوریدا: اوباما 6 میلون، رامنی 5 میلیون، آرای الکترال 29، همه برای اوباما

اوهایو: اوباما 3 میلیون، رامنی 5 میلیون، آرای الکترال 18، همه برای رامنی

ویرجینیا: اوباما 2 میلیون، رامنی 4 میلیون؛ آرای الکترال 13 همه برای رامنی

نیوهمشایر: اوباما 300 هزار رای، رامنی 200 هزار رای؛ آرای الکترال 4 همه برای اوباما

مجموعا اوباما در این 4 ایالت 11.3 میلیون رای به دست آورده است و آرای رامنی هم 14.2 میلیون است. اما آرای الکترال اوباما 33 رای (اوهایو + نیوهمشایر) و آرای الکترال رامنی 31 رای (ویرجینیا + اوهایو) است. بنابراین کسی که آرای بیشتری به دست آورده، لزوما رای الکترال بیشتری به دست نخواهد آورد.