شیعه واقعی چه کسی است +پاسخ رئیس مذهب جعفری

سالروز شهادت امام صادق(ع)؛
امام صادق(ع) فرمود: شیعه ما کسی است که آنچه را نیک می‌شمارند، پیش می‌برد و از آنچه را که زشت می‌داند، خودداری می‌کند، خوبی‌ها را آشکار می‌سازد و از سر شوق و اشتیاق به رحمت خدای بزرگ به کارهای سترگ می‌شتابد.
شیعه واقعی چه کسی است +پاسخ رئیس مذهب جعفری

به گزارش مشرق، از امام صادق(ع) روایتی نقل شده است که شیعه ما را نشناسید، مگر به بر پا داشتن نافله‌های نمازها، اگر کسی نافله‌های نمازش را نخواند شیعه واقعی نیست، مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم اینچنین به این شبهه پاسخ می‌دهد:

شیعه در لغت به معنای یاران و پیروان، اتباع و اعوان آمده است بدین معنی که هر گاه فرد و یا گروهی در موردی از فردی متابعت کند، شیعه او هستند.(1)

در قرآن کریم کلمه شیعه به همین مفهوم به کار گرفته شده است. مثلاً آنجا که می‌فرماید: «ان من شیعته لابراهیم»(2) از کسانی که راه او (نوح) را دنبال کردند، ابراهیم بود، اما در مفهوم خاص، شیعه به پیروان و یاران امام علی(ع) گفته می‌شود که پس از پیامبر به امامت او روی آوردند، ابن خلدون می‌گوید: شیعه در عرف فقیهان و متکلمان بر پیروان و اتباع علی و پسران او اطلاق می‌شود.(3)


از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمود: از ام سلمه همسر پیامبر درباره علی بن ابیطالب سؤال شد، گفت: از رسول خدا شنیدم که می‌فرماید: علی و شیعیان او همان رستگارانند.(4)


در روایت دیگر از امام علی(ع) نقل شده است که فرمود: از حسد ورزی مردم نزد رسول خدا نسبت به خودم شکوه کردم، آن حضرت فرمود: ای علی، نخستین چهار نفری که وارد بهشت می‌شوند من هستم و تو و حسن و حسین و پشت سر ما ذریّه ما وارد می‌شوند. و پشت سر ذریه ما دوستان ما و شیعیان ما از سمت راست و چپ ما.(5)


 


*ویژگی‌های شیعه

ویژگی‌های یک شیعه واقعی در روایات اهل بیت(ع) به طور گسترده و مبسوط ذکر شده است و بدون هیچ گونه دخل و تصرف، اصل روایات در مورد شیعه واقعی را نقل می‌کنیم:


از امام حسن عسکری(ع) نقل شده است که فرمود: شیعیان علی(ع) آنانند که باکشان نیست، در راه خدا مرگ به سراغ آنان آید یا آنان به پیشواز مرگ روند، شیعیان علی آنانند که برادرانشان را بر خود ترجیح دهند، هر چند خود نیازمند باشد و آنانند که خداوند ایشان را در آنجا که نهی کرده است نمی‌بیند و در آنجا که امر کرده است همیشه حاضر می‌بیند، شیعیان علی(ع) آنانند که در گرامیداشت، برادران مؤمن خویش به علی(ع) اقتدا می‌کنند.(6)


امام صادق(ع) در مورد شیعه واقعی فرموده است: شیعیان ما اهل پارسایی و سخت‌کوشی (در عبادت) هستند، اهل وفاداری و امانتداری‌اند، اهل زهد و عبادتند، آنانند که در شبانه روز پنجاه و یک رکعت نماز می‌گذارند، شب‌ها را به عبادت سپری می‌کنند و روزها را به روزه‌داری و زکات اموال خود را می‌پردازند و به حج می‌روند و از هر حرامی دوری می‌کنند.(7)


و همچنین فرموده است: شیعه ما کسی است که آنچه را نیک می‌شمارند، پیش می‌برد و از آنچه را که زشت می‌داند، خودداری می‌کند، خوبی‌ها را آشکار می‌سازد و از سر شوق و اشتیاق به رحمت خدای بزرگ به کارهای سترگ می‌شتابد، پس او از ماست و رو به سوی ما دارد و هر جا که ما باشیم با ماست.(8)


امام علی(ع) در مورد شیعه واقعی می‌فرماید: به خدا سوگند که شیعیان من مردمانی بردبارند و خدا و دین او را می‌شناسند از خدا اطاعت می‌کنند و فرمانش را می‌برند، به واسطه محبت او راه‌ یافته‌اند، از شب زنده‌داری رنگشان زرد است، بر اثر گریه چشمانشان کم‌سوء و آبریزان است، لباسشان بر اثر ذکر گفتن خشکیده، شکم‌هایشان از گرسنگی به پشت چسپیده است، ربانیت و خداپرستی در رخسارشان معلوم است و پارسایی و خدا ترسی در سیمایشان، چراغ‌های هر تاریکی و ظلمتی هستند، اگر در محفلی حاضر باشند، کسی آن‌ها را نمی‌شناسد و اگر نباشند کسی جویای آنان نمی‌شود، اینان پیروان پاک و برادران ارجمند من هستند، وه که چه شوق به آنان دارم.(9)


همچنین در اوصاف شیعیان می‌فرماید: خدای متعال به زمین نگریست و ما را انتخاب کرد و برای ما پیروانی برگزید که یاریمان کنند و از شادی ما شادمان می‌شوند و از اندوه ما اندوهناک، در راه ما جان و مال خود را نثار می‌کنند، آنان از مایند و رو به سوی ما دارند و در بهشت با ما هستند.(10)


لازم به ذکر است که اینگونه شیعیان که در روایات از اوصاف و ویژگی‌های آن‌ها یاد شده است، جزء خواص هستند و رسیدن به مقام و منزلت آنان بسیار دشوار و مشکل است و اکثر شیعیان را افراد معمولی تشکیل می‌دهند که به ائمه علاقه دارند و از جان و دل به آن‌ها ارادت می‌ورزند و دوست دارند که جزء شیعیان واقعی باشند، اما بر اثر عوامل مختلف نمی‌توانند به آن حد ارتقاء یابند، این دسته نیز جز شیعه اهل بیت(ع) بوده و قطعاً مورد توجه حضرات معصومین(ع) هستند، اما کسانی که برای رسیدن به مقام و پول خودشان را منتسب به آن‌ها دانسته و در حقیقت جزء ارادتمندان آن‌ها نیستند، این گروه از شیعیان مردود و سخت مورد نکوهش ائمه(ع) بوده است.(11)

در نتیجه شیعیان به سه دسته تقسیم می‌شوند:


دسته‌ای که شیعیان واقعی بوده و پا جای پای ائمه(ع) می‌گذارند، این عده جزء خواص هستند و تعداد آن‌ها بسیار اندک است.


گروه دوم که اکثریت شیعیان را تشکیل می‌دهند گرچه به حد دسته اول نیست، ولی سعی دارند که مانند آن‌ها باشند، این گروه نیز مورد توجه ائمه(ع) بوده و ‌إن‌شاءالله شفاعت آن‌ها شامل این دسته خواهد شد.


اما دسته دیگر که از نام ائمه(ع) سوءاستفاده کرده و می‌خواهند از این طریق به نان و نوایی برسد، این گروه مورد ملامت و سرزنش ائمه(ع) هستند.


بنابراین همه باید تلاش کنند که جزو شیعیان حقیقی و واقعی ائمه(ع) محسوب شوند، گرچه رسیدن به آن درجه بسیار دشوار و مشکل است و تعداد اندک می‌توانند به آن مرحله برسند، ولکن هدف آن باشد: آب دریا را اگر نتوان کشید/پس بقدر تشنگی باید چشید

 

*پی‌نوشت‌ها:

1.مصاحب، غلام حسین، دائرة‌المعارف فارسی، ذیل کلمه شیعه.


2. صافات:83.


3. ابن خلدون، مقدمه، بیروت، دارالتراث العربی، چهارم، بی‌تا، ج1، ص276.


4. ری شهری، میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، اول، بی‌تا، ج2، ص1545.


5. همان، ج2، ص1538.


6. همان، ج2، ص1539.


7. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 68، ص168.


8. میزان الحکمه، ج2، ص 1538.


9. کراجکی، ابوالفتح، کنزالفوائد، قم، مکتبة المصطفوی، دوم،1410 هـ ، ص33.


10. میزان الحکمة، ج2، ص1353.


11. همان.

منبع: فارس
مطالب مرتبط
روزی پیامبر ـ صلی ‌اللّه‌ علیه‌ و آله ـ درباره یکی از انصار که به هنگام مرگ، همه دارائی‌اش را که منحصر به پنج یا شش برده بوده آزاد کرده و کودکان خردسال هم از خود باقی گذاشته بود، فرمود: اگر مرا از این جریان آگاه می‌ساختید نمی‌گذاشتم او را در کنار مسلمانان دفن کنید که او با این کارش بچه‌های گدا و فقیر از خود باقی گذاشته و رفته است.
گروه فرهنگی مشرق؛ روزی سفیان ثوری (از سران و بنیان گذران صوفیه) امام جعفر صادق علیه‌السلا‌م را دیدار کرد و مشاهده نمود که آن حضرت لباسی فاخر و سفید بر تن دارد. گفت: این لباس برازنده شما نیست! حضرت فرمودند: گوش کن، چیزی برایت می‌گویم که اگر بر حق و سنت بمیری نه بر بدعت و گمراهی، برای دنیا و آخرتت مفید و سودمند خواهد بود.
این را بدان که رسول‌اللّه ـ صلی ‌اللّه ‌علیه ‌و آله ـ در عصری زندگی می‌کرد که فقر و نداری بر آن حاکم بود، اما پس از آنکه دوران فقر و تنگدستی جامعه پایان یافت و فراوانی و وفور نعمت پیش آمد، شایسته‌ترین اشخاص برای این نعمت‌ها نیکوکارانند نه بدکاران، مؤمنانند نه منافقان، مسلمانانند نه کافران. پس تو چه می‌گوئی ای سفیان! به خدا سوگند با این‌که می‌بینی این‌گونه لباسی نفیس و سفید پوشیده‌ام، مع ذلک از آن روزی که به حد تکلیف رسیده‌ام، صبح و شامی فرا نرسیده است که در میان اموال و دارائی من حق خدائی بوده باشد و من آن را به جای خود پرداخت نکرده باشم. (کافی/ ج5، ص 65)
روزی دیگر عده‌ای از مردمان صوفی مسلک و متظاهر به زهد که مردم را به مرام و مسلک خود می‌خواندند و می‌خواستند همه مثل آنها ظاهری ژولیده، کثیف و پریشان داشته باشند، نزد امام صادق علیه‌السلا‌م آمدند و گفتند: دوست ما نتوانست با شما حرف بزند و دلا‌یلش آماده نبود و نتوانست مطرح سازد.
امام صادق علیه‌السلا‌م فرمودند: اکنون دلا‌یل خود را مطرح کنید. آنان گفتند: دلا‌یل ما از خود قرآن است.
حضرت فرمودند: بیان کنید که آیه‌های قرآن شایسته‌ترین چیزی است که ما باید از آن پیروی کنیم و برنامه عمل خود قرار دهیم.
گفتند: خداوند تبارک و تعالی درباره قومی از یاران پیامبر چنین می‌گوید: و یوثرون علی انفسهم ولو کان بهم خصاصة و من یوق شحّ نفسَه فاولئک هم المفلحون (حشر/10)  (آنان بر نفس خود ایثار می‌کنند، هر چند که خود فقیر و نادارند (دیگران را مقدم می‌دارند). و کسانی که جلوی طمع و حرص نفس خویش را می‌گیرند همان رستگارانند.)
و در جای دیگر فرمود: و یطعمون الطعام علی حبّه مسکینا و یتیماً و اسیراً (دهر/)9 (آنان طعام و خوراکی را با این‌که به آن علا‌قمند هستند و نیاز دارند به فقیر یتیم و اسیر می‌بخشند.)
همین دو آیه به عنوان دلیل مسلک ما کافی است!
یکی دیگر از آنان هم که در گوشه‌ای نشسته بود معترضانه به امام گفت: ما می‌بینیم شما به خودداری از طعام‌های پاکیزه دعوت می‌کنید مع ذلک خود شما از آنها لذت می برید و بهره‌مند می گردید.!
حضرت فرمودند: این حرف‌های بی‌فایده را کنار بگذارید و به من بگوئید ببینم شناخت شما نسبت به قرآن چگونه است؟ آیا ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه آن را که تمام گمراهی‌ها و تباهی‌ها در میان امت مسلمان از همین نقطه آغاز می‌شود می‌دانید؟ گفتند: قسمتی را آری و نه همه را.
حضرت فرمودند: گرفتاری شما از همین جا شروع می‌شود (که ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه قرآن را نمی‌فهمید) و احادیث رسول‌خدا صلی ‌اللّه‌ علیه‌ و آله هم همین طور هستند. این ‌که گفتید خداوند برخی یاران پیامبر را ستوده و از عملکرد نیکویشان ما را خبر داده است کار آنان وقتی بوده که نهی و منعی از آن نبوده و پاداشی هم از این نوع ایثار می‌بردند.
بعد خداوند (عز و جل) فرمانی برخلا‌ف فرمان اول صادر کرد. پس این فرمان، آن اولی را از بین برد و این فرمان دوم لطف و رحمتی بود از سوی خداوند در حق مومنان تا خود و خانواده و عیالشان به ضرر و زحمت نیفتند و در خانواده‌ها به بچه‌های کوچک و پیرمردان و پیرزنان ستم نشود که آنان حوصله و تحمل گرسنگی را ندارند (و از طریق زهد نان‌آورشان صدمه و آسیب نبینند).
اگر من که فقط یک قرص نان دارم ایثار کرده و آن را به دیگری بدهم، پس فرزندان من چه بخورند؟ آیا آنها از بین بروند و هلا‌ک شوند؟ لذا رسول خدا فرمود: پنج عدد خرما، گرده نان، دینار و یا درهمی که انسان دارد و می‌خواهد خرج کند، بهترین مورد خرج و انفاق بر پدر و مادر است، بعد اهل و عیال خود آدمی و در مرحله سوم برای خویشاوندان فقیر و نزدیک و بعد برای همسایگان نادار و محتاج و در پنجمین مرحله که پائین ترین درجه و کم ثواب‌ترین همه است، خرج در راه خدا (به طور کلی) می‌باشد.
روزی پیامبر ـ صلی ‌اللّه‌ علیه‌ و آله ـ درباره یکی از انصار که به هنگام مرگ، همه دارائی‌اش را که منحصر به پنج یا شش برده بوده آزاد کرده و کودکان خردسال هم از خود باقی گذاشته بود، فرمود: اگر مرا از این جریان آگاه می‌ساختید نمی‌گذاشتم او را در کنار مسلمانان دفن کنید که او با این کارش بچه‌های گدا و فقیر از خود باقی گذاشته و رفته است.
خداوند به پیامبرش یاد داد که چگونه انفاق و خرج کند بدین ترتیب که روزی پیامبر هفت مثقال طلا‌ داشت و دوست نداشت که بخوابد و آن را انفاق و خرج ننماید، لذا شبانه آن را صدقه داد. صبح که شد چیزی برای خود نداشت.
اتفاقاً مرد بینوائی از او کمک خواست، ولی پیامبر چیزی نداشت که به او بدهد. گدا، پیامبر را ملا‌مت کرد و پیامبر از این جریان غمگین شد که چرا چیزی ندارد که به او بدهد، زیرا که پیامبر بسیار دلسوز و مهربان بود. در اینجا خداوند رسولش را ادب فرمود و چنین دستور داد: ولا‌ تَجعلْ یَدک مَغلُولةً الی عُنقکَ ولا‌َ تبسطها کلَّ البسطِ فَتقُعدَ مَلوماً مَحسورا (اسراء/ 29) (دستت را به گردن مبند (زیاد ممسک مباش) وبیش از حد نیز دست خود را مگشای، که مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرو مانی). خداوند می‌خواهد به رسول خویش بفرماید که گاهی مردم از تو چیزی می‌خواهند و تو را در ندادن معذور نمی‌دانند، اگر همه آنچه را که داری یک ‌جا خرج کنی و از دارایی بیرون آیی، حسرت می‌خوری.
اینها احادیثی است که قرآن صحت آنها را تایید می‌کند و قرآن هم که مورد تصدیق مؤمنان و مردان خدائی است.
پس از او می‌دانید که سلمان و ابوذر دارای چه فضیلت و ارزشی در اسلا‌م هستند که رضوان خدا بر ایشان باد. روش زندگی سلمان چنان بوده است که وقتی سهم خود را از بیت‌المال می‌گرفت هزینه سالا‌نه‌اش را کنار می‌گذاشت تا سال بعد فرا رسد و دوباره سهم خود را بگیرد.
عده‌ای به سلمان اعتراض کردند که تو با این زهدی که داری، چرا چنین می‌کنی؟ تو از کجا می‌دانی؟ شاید امروز یا فردا بمیری‌!
او در پاسخ گفت: چرا شما امیدی برای زنده ماندن من ندارید همچنان که بیم دارید که من بمیرم؟ ای بی خبران! نمی دانید که نفس انسانی در صورت عدم تامین معیشتش مضطرب و نگران می شود، اما وقتی که هزینه زندگی اش تامین باشد آرامش پیدا می‌کند؟
اما ابوذر! او چندین شتر و گوسفند داشت. شیر آنها را می‌دوشید و موقعی که خانواده‌اش هوس گوشت می‌کردند از آنها سر می‌برید. و نیز هنگامی که مهمانی به او می‌رسید و یا از همشهریانش کسانی احتیاج به گوشت پیدا می‌کردند، شتری نحر می‌کرد و گوشت آن را تقسیم می‌نمود و خود هم سهمی به اندازه دیگران نه کم و نه زیاد بر می‌داشت. پس چه کسی از اینها زاهدتر است؟ اینان کسانی هستند که رسول‌اللّه صلی ‌اللّه‌ علیه‌ و آله درباره ‌شان آن‌گونه تعریف کرده است، مع ذلک آنان در زندگی خود روزی نبوده که مالک هیچ چیز نباشند. آیا شما می‌گوئید مردم لوازم زندگی خود را دور بریزند و دیگران را در استفاده از آنها بر خود و خانواده‌شان مقدم بدارند؟
ای جماعت صوفی! شنیدم پدرم به روایت از پدرانش از رسول خدا فرمود: آن‌گونه که من از وضع مؤمن در شگفت می‌مانم، از هیچ چیز دیگر تعجب نمی‌کنم. او اگر در دنیا با قیچی قطعه قطعه شود آن را برای خود خیر می‌داند و اگر مالک همه آنچه میان مشرق و مغرب است باشد آن را نیز برای خود خیر و صلا‌ح می‌داند. به هر حال، هر چه خداوند برایش بخواهد او آن را برای خود خیر و صلا‌ح می‌داند.
ای کاش می‌دانستم که آیا همین اندازه صحبت برای شما کافی است یا بیشتر توضیح دهم؟! .....
به من بگوئید ببینم اگر مردم، زاهد پیشه باشند به آن معنی که شما می‌پندارید پس این همه کفاره‌ها، نذورات و زکات طلا‌ و نقره و خرما و کشمش و دیگر چیزهائی که به عنوان زکات واجب می‌شود مانند شتر، گاو و گوسفند چه کسانی بگیرند؟ چون به نظر شما هیچ‌کس نمی‌تواند مال دنیا را برای خود داشته باشد و هر چند که خود نیازمند و فقیر باشد باید آنرا به دیگری دهد.
پس چه مسلک بدی دارید شما! و چقدر نسبت به قرآن و سنت و احادیث رسول خدا که مورد تصدیق قرآنند، جاهلید! شما در آیه‌های غریب قرآن و در ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و امر و نهی آن دقت نمی‌کنید و به آنها توجه ندارید.
به من بگوئید سلیمان بن داود را چگونه می‌شناسید؟ او از خدا برای خود سلطنت خواست، که سلطنتی پس از او شایسته برای هیچکس نباشد. خداوند هم به او چنین حکومت و سلطنتی داد و او حق می‌گفت و به حقیقت عمل می‌کرد و ما می‌بینیم خداوند این تقاضا و این زندگی را برای او عیب نگرفت و برای هیچ مؤمنی هم آن را عیب و ننگ نمی‌داند. قبل از سلیمان، پدر او داود را در نظر بگیرید که چه حکومت، قدرت و سلطنت محکمی داشت. و هم‌چنین یوسف که به پادشاه مصر گفت: مرا خزانه‌دار خود قرار بده که من مردی امین و دانا هستم. و قدرت او چنان گسترش یافت که تمام کشور مصر را تا سرزمین یمن فرا گرفت و همه در سال‌های خشکی و قحطی، از او طعام می‌گرفتند. او نیز حق می‌گفت و حق عمل می‌کرد و کسی را نمی‌شناسیم که این زندگی را برای او ننگ و عار بداند.
پس ای مدعیان زهد و تصوف! از آداب الهی و اصول تربیتی خدایی درباره مؤمنان، ادب آموزید و به امر و نهی خدا بسنده کنید و امور مشتبه را رها نمائید و چیزی را که نمی‌دانید به اهل آن واگذارید که در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی معذور خواهید بود و پاداش هم خواهید برد و نیز درصدد دانستن ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه قرآن باشید و حلا‌ل را از حرام بازشناسید که آن، شما را به خداوند نزدیک تر می‌کند و شما را از جهل و نادانی دور می‌سازد و جهالت را به اهل آن واگذارید که جاهل در جهان کم نیست. این اهل علم و دانشند که اندکند و خداوند فرمود: فوق کلّ ذی علم علیم. (تحف العقول/376)
سالى با ايشان به حج رفتم. همين كه سوار بر مركب شد، بعد از احرام، هر چه می خواست لبيك بگويد، صدا در گلويش مي گرفت، به طورى كه نزديك بود از مركب بيفتد...
گروه فرهنگی مشرق؛ شیخ صدوق روایت می کند: مالك بن انس، فقيه مدينه (و امام مذهب مالکی) گفت: من خدمت حضرت صادق ـ علیه السلام ـ مي رسيدم، برايم پشتى مي گذاشت و احترام مي كرد. مي فرمود: مالك، من تو را دوست دارم. من از اين مطلب خوشحال می شدم و خدا را ستايش مي نمودم.
 ایشان پيوسته به يكى از اين سه كار مشغول بود: يا روزه بود، يا به عبادت مشغول بود و يا ذكر مي گفت، و از بزرگترين بندگان خدا و پارسايانى كه از خداوند ـ عز و جل ـ مي ترسند، به شمار مي رفت.
 بسيار حدیث نقل می نمود، خوش مجلس بود و همنشينى با او فایده بسیار داشت.
وقتى مي فرمود قال رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله (پيغمبر فرمود:...)، گاهى سبز مي شد و گاهى زرد، آن چنان كه دوستان اگر ايشان را مي ديدند نمي شناختند.
سالى با ايشان به حج رفتم. همين كه سوار بر مركب شد، بعد از احرام، هر چه می¬خواست لبيك بگويد، صدا در گلويش مي گرفت، به طورى كه نزديك بود از مركب بيفتد. عرض كردم: ای پسر رسول خدا، لبيك بگویيد، چاره‏اى نيست بايد گفت!. فرمود: ابن ابى عامر! چگونه جرأت کنم و بگويم‏ «لبيك اللهم لبيك»، در حالی که می ترسم‏ خداوند عز و جل بگويد: «لا لبيك و لا سعديك»‏!.
(خصال ص 79، علل الشرایع ص 234، امالی صدوق ص 169، قاضی عیاض این سخن مالک را با تغییری اندک در کتاب خود مدارک ص 212 و ابو زهرة در کتاب مالک ص 28  و خولی نیز در کتاب خود مالک ص 94  حکایت کرده است.)
محسن کاویانی از شاعران کشورمان به مناسبت سالروز شهادت امام ششم شیعیان امام جعفر صادق(ع) شعری سروده است.
به گزارش مشرق، محسن کاویانی از شاعران کشورمان به مناسبت سال‌روز شهادت امام ششم شیعیان امام جعفر صادق(ع) شعری سروده است. این شعر به شرح زیر است:

می‌خواهم امشب رک بگویم دردها را
پس خوش ندارم دیدن نامردها را

هرکس که با نام علی خوش گشته حالش
شیر حلال مادرش باشد حلالش

«می» در رگ ما دائما جاریست ساقی
این مستی ما عین هشیاریست ساقی

شش بار پر کردم سبوی هستی‌ام را
کرده ست کامل نام صادق مستی‌ام را

شکر خدا نام علی ذکر لب ماست
شکر خدا صادق رئیس مذهب ماست

هرچند بین روضه هامان او غریب است
اما مرور حکمت این غم عجیب است

بگذار راحت‌تر بگویم اوج غم را
خاکی شده شعرم بسوزان دفترم را

در «شهر دل» جز سوختن دروازه ای نیست
آتش به درب خانه چیز تازه ای نیست

بال و پرش می‌سوزد از جور زمانه
پای علی هر کس بماند صادقانه

هی باز شد روضه همین که مرد خسته
در کوچه ها گردانده شد با دست بسته

امشب دلم هی می‌رود در کوی زهرا
از بس که دارد داغ صادق بوی زهرا

مهمان که نه یک روضه‌ی ناخوانده دارم
از فاطمیه یک شب جامانده دارم

شاید خودش می‌خواسته که روضه‌هایش
باشد فدای مادرش! جانم فدایش

می‌خواست بر روی سر ما گل بپاشد
رمز گریز روضه سمت کوچه باشد

از روضه‌ی مادر اگرچه سهم برده
شکرخدا شکرخدا سیلی نخورده...!
منبع: فارس
 
 
 

عصر ترنم/ شریعت محمدی نه قیمه است و نه قمه


علیرضا قزوه

به جای شیر، تیر نوش کرده بود اصغرت
و بعد تیر و تیغ و نیزه می‌زدند بر سرت

کنار درک غربتت هزار سال سوختم
چقدر زخم تشنه مانده است روی پیکرت

سر حسین تشنه‌لب هنوز روی نیزه‌هاست
زمانه! خاک بر سرم، زمانه! خاک بر سرت

هزار سال رفت و تو هنوز زخم می‌خوری
هزار سال رفت و تازه است زخم حنجرت

هزار سال رفت و دسته‌دسته‌ی قمه‌زنان
گرفته تیغ بر کف ایستاده در برابرت

شریعت محمدی نه قیمه است و نه قمه
چرا زمانه پی نمی‌برد به اصل جوهرت؟

بیا کنار روضه‌های کوفیان نگاه کن
ببین که زخم تیرها چه کرده با برادرت

شب وداع آمد و سری زدم به مجلسی
که شعله‌اش اگرچه بود نام پاک مادرت

تمام شب شکسته سینه می‌زدم به یاد تو
و نوحه‌خوان که اسب می‌دواند روی پیکرت...

***

نشسته‌ام به یاد روزهای دور کودکی
شکسته دم گرفته‌ام به یاد دیده‌ی ترت

سلام می‌کنم سلام می‌کنم به زخم تو
سلام می‌کنم به عطر جمله‌های آخرت

سلام ما سلام ما به تشنگان کربلا
سلام ما سلام ما به اکبر و به اصغرت

ظهر عاشورای سال ۱۳۹۲


*به نقل از سایت علیرضا قزوه ، عشق علیه السلام

اشعار/ کاش ایران می‌آمدی آقا، در مدینه غریب افتادید


امشب کوچه های مدینه داغدارند و بقیع، چشم‌انتظار آخرین مسافر خویش است. بقیع، بقعه ای خاموش و تاریک؛ بقیع، آشنایی غریب؛ بقیع، مزار بی چراغ و فانوسی که مظهر مظلومیت هزار و اندی ساله است. در بقیع، روضه لازم نیست، خودش مرثیه مجسم است...
به گزارش مشرق، بغضِ غریبی گلوی عالم را می فشارد و سنگینی داغی جان‌سوز بر قلب زمین زخم میزند. ملائک، کوچه پس کوچه های مدینه را در پیِ مرد بی نظیری میگردند که محضرِ مبارکش، منبع فیض آسمانی بود؛ اما چه سود که اینک خوشه های زهرآگینِ کینه منصور، ‌قلب سپیدش را هزارپاره کرده است. به ستاره ها بگویید دیگر ماه صادقانه شان طلوع نخواهد کرد!

شب های تیره  آرام بگیرند که دیگر مأمورین سیاهدلِ عباسی، از دیوارهای خانه ولایت بالا نمی روند و جانشینِ خدا را از سجاده نماز، با سروپای برهنه به دربارِ جور نمی برند!

امشب کوچه های مدینه داغدارند و بقیع، چشم‌انتظار آخرین مسافر خویش است. بقیع، بقعه ای خاموش و تاریک؛ بقیع، آشنایی غریب؛ بقیع، مزار بی چراغ و فانوسی که مظهر مظلومیت هزار و اندی ساله است. در بقیع، روضه لازم نیست، خودش مرثیه مجسم است...

منم آن دل که ز داغ تو به دریا می زد
روضه اش شعله به دامان ثریا می زد

موسپیدی که دو دستش به طنابی بستند
پیرمردی که نفس در پی آنها می زد

آن طرف گریه ی طفلان من و در این سو
خنده بر بی کسی ام دشمن زهرا می زد

نیمه جانی که در آتش پی گلهایش بود
شعله وقتی ز در سوخته بالا می زد...

آه از آن بزم شرابی که به یادم آورد
داغ آن زخم که نامرد به لبها می زد

یاد آن طفل که زنجیر تنش مانع بود
تا ببیند که لب چوب کجا را می زد...

همه ی قدرت خود جمع نمود، اما دید
خیزران را به لب زخمی بابا می زد...

ترکه اش گاه به رخ گاه به دندان می خورد
در عوض عمه ی ما بود که خود را می زد...
***حسن لطفی***

زیر این گنبد دوّار و کبود
کلبه ای سمت خدا در دارد
سالخورده پدری روحانی
حجره ای گوشه ی بستر دارد

ششمین مرد که یک دریا غم
آب جاری شده ی عِینش بود
قسمت بال و پر میکائیل
آستان بوسی نعلینش بود

وضع حالات وخیمش از صبح
روز را در نظرش شب کرده
بسکه بالاست دمای بدنش
چند دفعه بخدا تب کرده

زهر خیمه زده روی بدنش
می کشد پا به زمین می سوزد
سرفه ای خشک و عطش... این یعنی...
سینه ی عرش برین می سوزد

بخت برگشته کسی که دیشب
اذیتش کرده سر سجاده
آتش انداخت به جان درب
خانه ی حضرت زهرا زاده

زد به هر آتش و آبی جبریل
نکند حادثه تکرار شود
مادری پشت در خانه ی خود
مانده با طفل و گرفتار شود

لحن آلوده ی این قوم او را
گرچه دنیازده و سیرش کرد
باز اما غم بانوی فدک
پیش از موعد خود پیرش کرد

روضه خوان آمده حالا باید
پرده ای نصب کند در منزل
آسمان دلش از بس بارید
خاک دنیا شده از دستش گِل

وسط منبر و درس روضه
یادش آمد ز لب خشک امام
لب نزد بر لب آبی تا گفت
بر لب تشنه ی مظلوم سلام

باز فرمود که هرکس با ماست
خنده در وادی محشر دارد
چشم گریان عزادار چو من
شاد باشد که برادر دارد
***روح الله عیوضی***




نه رواقی، نه گنبدی، حتی
سنگ قبری سرمزار تو نیست!

غیر مُشتی کبوتر خسته
خادمی، زائری، کنار تو نیست
*
بغض هایم کجا دخیل شوند؟!
پس ضریحت کجاست آقاجان؟!

روضه خوان ها چرا نمی خوانند؟!
گریه ها بی صداست آقاجان
*
گنبدی نیست تا دلم بپرد
پابه پای کبوتران شما

کاش می شد که دانه ای گیرم
امشب از دست مهربان شما
*
حرفِ گلدسته را نباید زد
تا حسودان شهر بسیارند

از شما خانواده آقاجان
درمدینه همه طلبکارند!
*
حیف آن چاهها که حیدر کند!
چقدر مادرت دعاشان کرد

عوض آن همه محبت ها
این مدینه چه خوب جبران کرد!
*
کاش ایران می آمدی آقا
نزد ما اهلبیت محترمند

پیر مظلوم بی حرم، اینجا
پسران تو صاحب حرمند
*
کاش ایران می آمدی آقا
مُلک ری قبله ی ولا می شد

مثل مشهد برایتان اینجا
مشهدالصادقی بنا می شد
*
کاش ایران می آمدی آقا
قدمت روی چشم ما جا داشت

کاش خاک شلمچه و فکه
عطر یاس عبایتان را داشت
*
کاش ایران می آمدی آقا
مردمش رأفت و حیاء دارند

ریسمان دست هم نمی بندند
همه دل های با صفا دارند
*
کاش ایران می آمدی آقا
در مدینه غریب افتادید


من بمیرم برایتان؛ گیرِ
عده ای نانجیب افتادید
*
کاش ایران می آمدی آقا
مردمش از مغیره بیزارند

حرمت گیسوی سپیدت را
در مدینه نگه نمی دارند
*
کاش ایران می آمدی آقا
نوکری تو کم ثوابی نیست

همه جا از فضائلت گویند
صحبت ازمجلس شرابی نیست

**** وحید قاسمی ***


از کار غربتت گره‌ای وا نمی‌کند
این شهر ، با دل تو مدارا نمی‌کند

این شهر ، زخم بی‌کسی‌ات را...عزیز من
جز با دوای زهر مداوا نمی‌کند

این شهر ، در میان خودش جز همین بقیع
یک جای امن بهر تو پیدا نمی‌کند

اینجا اگر کسی به سوی خانه‌ات رود
در را به غیر ضرب لگد وا نمی‌کند

این شهر ، شهرِ شعله و هیزم به دستهاست
با آل فاطمه به جز این تا نمی‌کند

ابن ربیع  پست چه آورده بر سرت؟
شرم و حیا ز سِنّ تو گویا نمی‌کند

بالای اسب در پیِ خود می‌کشاندت
رحمی به قامتِ خَمَت امّا نمی‌کند

تا می‌خوری زمین به تو لبخند می‌زند
اصلاً رعایت رَمَقت را نمی‌کند

زخم زبانش از لب شمشیر بدتر است
یک ذرّه احترام به زهرا نمی‌کند

اینجا مدینه هست، دگر کربلا که نیست
پس یورشی به معجرِ زن ها نمی‌کند
***علی صالحی***


وقتی کسی زمین بخورد درد می کشد
هر کس نفس زنان بدوَد درد می کشد

او هم شبیه مادر سادات فاطمه
از ضربه های دست و لگد درد می کشد

با دست سفت و سخت ، کسی هم بیاید و
سیلی به صورتش بزند درد می کشد

بر ساحت مقدس زهرای مرتضی
وقتی جسارتی بشود درد می کشد

با یاد معجری که به آتش کشیده شد
آقا بدون حد و عدد درد می کشد

با دیدن بقیع ، بگویم برایتان
حتی درون قبر و لحد درد می کشد
***جعفر ابوالفتحی***

پیامک شب قدر


پیامک شب قدر

"و تو چه مي داني که شب قدر چيست؟
شب قدر از هزار ماه بهتر است."_سوره ي قدر

* * * * * * *

زمردم دل بکن یاد خدا کن / خدا رو وقت تنهایی صدا کن
در آن حالت که اشکت میچکد گرم /غنیمت دان و مارو هم دعا کن

* * * * * * *
شب عفو است ومحتاج دعایم ،زعمق دل دعایی کن برایم. اگر امشب به معشوق رسیدی .خدا را در میان اشک دیدی؟ کمی هم نزد او یادی از ما کن. کمی هم جای ما اور صداکن. بگو یارب فلانی رو سیاه است ، دودستش خالی وغرق گناه است. بگو یارب تویی دریای جوشان .در این شب رحمتت بر وی بنوشان

* * * * * * *

شب قدر ، خدا به دنبال بهانه ای برای بخشش بندگان است ، امشب تو بهانه بخشش گناهانم باش

* * * * * * *
حضرت زهرا سلام الله علیها:انسان محروم کسی است که از فضیلت شب قدر محروم بمانید

* * * * * * *
آري ما را بر عظمت و شناسايي آن راهي نيست،
تنها مي توان درزير باران رحمت "ليله القدر" ايستاد تا برما ببارد
و جانهايمان را از آب زلال خود شست وشو دهد و پاک سازد.
* * * * * * *
شب قدر، شبي است كه در عرصه آن انسان، ره صد ساله را يك شبه طي مي كند.

qadr02


شب قدر، شبي که شياطين در بند اسارتند و آدميان ايمن از آنها.
* * * * * * *
شب قدر است و من قدري ندارم
چه سازم توشه قبري ندارم
* * * * * * *
رسول خدا (ص)
هرکه شب قدر را زنده بدارد تا سال ديگر عذاب از او دور مي گردد.

* * * * * * *
امام صادق(ع):‌«قلب ماه رمضان شب قدر است»

* * * * * * *

پیامبر اکرم(ص):
«هرکس شب قدر را با ‌ایمان و محاسبه بیدار ماند
تمام گناهان گذشته و آیندهاش بخشیده میشود»
* * * * * * *
به پيامبر(ص) گفته شد:
اگر شب قدر را دريابم از خدا چه چيزى را مسئلت کنم؟ فرمود: «عافيت را».

qadr01


خدايا به حقيقت شب قدر قسمت مي دهيم:
عافيت و سلامتي جسم و جان و دين و دنيا و اخلاق را نصيب همه ي ما بگردان.
* * * * * * *
خدايا! تقدير ما را در شب قدر بگونه اي رقم بزن
که در دنيا و آخرت، بالاترين افتخار ما "شيعه بودن ما" باشد، "شيعه ي واقعي حضرت امير" همين و بس.
* * * * * * *
موسي (ع)گفت:
خداوندا! مي‏خواهم به تو نزديک شوم، فرمود: قرب من از آن کسى است که شب قدر بيدار شود،
گفت: خداوندا! رهايى از جهنم را مي‏خواهم،
فرمود: آن، از آن کسى است که در شب قدر استغفار کند.
* * * * * * *
آري امشب، "چشم سر" را بايد بيدار داشت
تا "چشم جان" بيداري و بينايي يابد و دل از بندها برهد؛
و ما چه زيانکاريم اگر از شب قدر
تنها بيداري چشم نصيبمان شود و راهي به وراي آن ، بر اقليم جان نيابيم.

پیامک شب قدر


"اي خدا جان را پذيرا کن ز رزق پاک خويش"
بي ترديد ، دانستن، فهميدن، ايمان آوردن
و چشم جان گشودن و دل صافي يافتن ، رزق هاي پاک خداوندند.

اميد که در شبي چنين بزرگ ازاين نعمتها بي بهره نمانيم.

* * * * * * *

امام صادق(ع):
«حضرت درباره شب قدر فرمود:‌شب فاطمه است و قدر خداوند است
پس هر کس حق شناخت فاطمه را به جا آورد ، ‌شب قدر را درک کرده است»

* * * * * * *

امام صادق(ع):‌«تقدیرات در شب نوزدهم است و حتمی شدن آن در
شب بیست و یکم و امضای آن در شب بیست و سوم»
* * * * * * *
- امشب رحمت دوست جاریست، مانند رود، نه! مانند باران، اگر دلتان لرزید، بغضتان ترکید، کسی اینجا محتاج دعاست، اگر یادتان بود باران گرفت دعایی به حال من بیابان کنید.

پیامک شب قدر


- امشب تمام آینه ها را صدا کنید. گاه اجابت است رو به سوی خداکنید. ای دوستان آبرودار در نزد حق، درنیمه شب قدرمرا هم دعا کنید.
* * * * * * *
- چون نامه جرم ما به هم پیچیدند * بردند به دیوان عمل سنجیدند * بیش ازهمگان گناه مابود ولی ما را به محبت علی(ع)بخشیدند.
با عرض تسلیت در لیالی قدر این حقیر را ازدعای خیرخویش فراموش نکنید.التماس دعا

پیامک شب قدر


- ز مردم دل بکن یاد خدا کن . خدا را وقت تنهایی صدا کن . در آن حالت که اشکت می چکد گرم . غنیمت دان و ما را هم دعا کن

* * * * * * *
شب قدر، بهترین گاه آرایش صحیفه دل مؤمنان به زیور ذکر خداست.* * * * * * *
شب قدر، بزرگ‌ترین میدان‌گاه سبقت گرفتن اولاد آدم در خیرات است.* * * * * * *
شب قدر، آوای ایمان را در گوش جان انسان‌ها ترنم می‌کند.* * * * * * *
شب قدر، فاصله مُلک و ملکوت را به حداقل ممکن می‌رساند.* * * * * * *
شب قدر، گشاینده پنجره کشف و شهود بر منظر روح عارفان است.* * * * * * *
شب قدر، لاله‌ای شکفته در کویر شب‌های عادی سال است.* * * * * * *
آی فقیران غنی، کجایید که شبهای قدر آمده است؟!* * * * * * *
خبر آوردند که امشب از هزار شب بهتر است و یک اتفاق ویژه می افتد و آن اینکه امشب دست ملکوت به طرف زمین کشیده می شود.* * * * * * *
- خدایا قدر ما را به قدر مولا علی نزدیک فرما

پیامک شب قدر


- از آسمان باران انا انزلنا بر فرق زمین می بارد …
امشب چشمانم را با آب توبه می شویم
و کلام قرآن در دهانم می ریزم
تا خواب چشمانم را نیازارد …
* * * * * * *
- انیس قلب خود تنها خدا کن / خدا را در دل شبها صدا کن
ز خوف حق چو اشکی را چکاندی / به حال این رفیقت هم دعا کن . . .
* * * * * * *

پیامک شب قدر


- خبر آوردند که امشب از هزار شب بهتر است و یک اتفاق ویژه می افتد و آن اینکه امشب دست ملکوت به طرف زمین کشیده می شود . . .
* * * * * * *
- شب قدر سرنوشت یکسال ما تعیین می شود. این شبها را از دست ندهیم برای تعجل فرج دعا کنیم . . .

* * * * * * *
شبی است که «لیلة البراتش» خوانند:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
* * * * * * *
شب قدر، فصل نزول آیات رحمانی بر بوستان جان‌های روحانی است.* * * * * * *
شب قدر، گاه رویش جوانه‌های الغوث الغوث بر عرصه لب‌های تائب است.* * * * * * *
شب قدر، بهترین منزلگاه نیایش‌گران سرسپرده به مهر حق است.* * * * * * *
شب قدر، وقت شناخت قدر خویش است.* * * * * * *
- فرشته ها برای آزادی انسانها از دستان شیطان و بخشش معاصی وبردن آنها به ملکوت مسابقه داده و منتظر ندای بنده های خدا هستند. اللهم لبیک. مرا دعا کنید . . .

پیامک شب قدر


- دعا بدون علی قابل اجابت نیست، که مهر اصل اجابت به هر دعاست علی- بزن تو دست توسل به دامن مولا، که درد جامعه را بهترین دواست علی(ع.)
* * * * * * *
- خداوند فراموشی را آفرید، تا غیر او را فراموش کنیم . . .

* * * * * * *
- ای آنکه تویی ز سوز جانم آگاه / به درگهت آورده ام از غصه پناه / رسم است که تفحه ای بر دوست دهند / این تحفه ماست کوله باری ز گناه . . .
* * * * * * *

کجایید خاکیان سدره نشین و زمینیان آسمانی که ملکوتیان امشب شیفته شمایند؟!

* * * * * * *

مبادا لیله القدرت سرآید
گنه بر ناله ام افزون تر آید
مبادا ماه تو پایان پذیرد
ولی این بنده ات سامان نگیرد

* * * * * * *
- نهج البلاغه: آرام باش، توکل کن، تفکر کن، سپس آستینها را بالا بزن، آنگاه دستان خداوند را می بینی که زودتر از تو دست به کار شده است . . .

پیامک شب قدر


- تشنه ام اين رمضان تشنه تر از هر رمضاني، شب قدر آمده تا قدر دل خويش بداني- ليله القدر عزيزي است بيا دل بتکانيم، سهم ما چيست از اين روز همين خانه تکاني.
* * * * * * *
- تقديري سراسر خير، برکت، خرسندي، سلامت، خوشبختي و سعادت دنيا و آخرت، توشه شب قدرتان باد.

* * * * * * *

شب قدر، شب شناخت قدر خویش است!* * * * * * *
شب قدر شبی است که باید شکواییه هجران را درنوردید و به امید وصل و دیدار، بیدار نشست و از جام طهور «سلام» تا مطلع «فجر» سرمست بود.* * * * * * *
شب قدر، شبی که باید به یاد روی محبوب عزیز، آن یار پنهان رخسار، با دردمندی‌های عاشقانه نالید و دیدار او را از خدای طلبید.* * * * * * *
شب قدر، شبی که شیاطین در بند اسارتند و آدمیان ایمن از آنها.* * * * * * *
- وقتي به دنيا ميآيي در گوشت اذان مي خوانند، وقتي مي ميري بر بدنت نماز مي خوانند، به راستي چه کوتاه است عمر. (به فاصله اذان تا نماز)
* * * * * * *
- تاراج دل به تيغ دو ابروي دلبر است، مستي قلب عاشقم از جام کوثر است.

پیامک شب قدر


- آمده‌ام ای خوب‌ترین! ای بهترین! ای مهربان‌ترین! تا در میهمانی بندگانت  مرا نیز بپذیری و بخشش گناهان را بدرقه ی راهم کنی.
الهی العفو ، العفو ، العفو...
* * * * * * *
- نما ای دیده ما را یاری امشب
که محتاجم به اشک جاری امشب
ببار اشک غم ای چشم گنهکار
اگر با ما محبت داری امشب
شب قدر است و نومیدی ندارد
کسی از بارگاه باری امشب
فروغ رحمت و نور امید است
به هر جانب که رو می آری امشب
* التماس دعا*
* * * * * * *
- شب قدر، شب احیای خویش، با دم مسیحایی دعاست؛
شبی است که باید قدر خویش را بشناسی، تقدیر خویش را رقم بزنی
و خویشتنِ جدید را با قلم توبه و جوهر اشک ترسیم کنی.
// طاعت قبول و التماس دعا //
* * * * * * *

امشب این دل یاد مولا میکند/ لیلة القدر است واحیا میکند/
بشنوید  ای گوش دلها بیصدا/ نغمه فزت ورب الکعبه را

* * * * * * *
- شب قدر، شبی است که باید در عاشقی ثابت قدم بود. در طلب کوشید و بیدار ماند و دیدار جُست.
باید به یاد روی آن محبوب عزیز، آن یار پنهان رخسار، عاشقانه نالید و دیدار روی او را از خدا طلبید.
*به امید ظهورش*

پیامک شب قدر


- دلت را با خداوند آشنا کن
ز عمق جان خدایت را صدا کن
دل غفلت زده مانند سنگ است
مس دل را به یاد او طلا کن
به پیش او گشا دست نیازی
به درگاه بلند او دعا کن
* * * * * * *
- الهی! وای بر آنکه در شب قدر، فرشته بر او فرود نیامده، با دیو گناه همدم و هم‏نشین گردد.
الهی! به حرمت راز و نیاز اهل راز و نیازت، این نااهل را سوز و گداز ده.
* * * * * * *
- الهی! امشب آمده‌ام تا به چهارده نور پاک، تورا قسم دهم و والاترین کتاب را بر سر بگیرم و بالاتر روم.
مرا به خویش وامگذار و در این شب، با بهترین دوستانت هم‌نشین کن
و از خویش مران، که بی‌تو حیرانم و سرگردان.
* * * * * * *
- قدر، باران رحمتی است که در جویبارِ هر فرد و هر جمع، به اندازه او جاری می‏شود.
خدایا! در شب قدر هر چه خیر  نصیب اولیائت می کنی نصیب ما نیز بگردان/ آمین.

* * * * * * *

در آخر یک شعر زیبا در مورد شب قدر
بگذار تا بمیرم در این شب الهی / ورنه دوباره آرم رو روی روسیاهی
چون رو کنم به توبه، سازم نوا و ندبه / چندان که باز گردم گیرم ره تباهی
چون رو کنم به احیاء، دل زنده گردم اما / دل مرده می‏شوم باز با غمزه گناهی
گرچه به ماه غفران بسته است دست شیطان / بدتر بود ز ابلیس این نفس گاه گاهی
ای کاش تا توانم بر عهد خود بمانم / شرمنده ‏ام ز مهدی وز درگهت الهی
تا در کفت اسیرم قرآن به سر بگیرم / چون بگذرم ز قرآن اُفتم به کوره راهی
من بندگی نکردم با خویش خدعه کردم / ترسم که عاقبت هم اُفتم به قعر چاهی
با اینکه بد سرشتم با توست سرنوشتم / دانم که در به رویم وا می‏کنی به آهی
ای نازنین نگارا تغییر ده قضا را / گر تو نمی ‏پسندی تقدیر کن نگاهی
دل را تو می ‏کشانی بر عرش می ‏کشانی / بال ملک کنی پهن از مهر روسیاهی
دل را بخر چنان حُر تا آیم از میان بُر / بی عجب و بی تکبّر از راه خیمه گاهی
امشب به عشق حیدر ما را ببخش یکسر / جان حسین و زینب بر ما بده پناهی
آخر به بیت زینب بیمار دارم امشب / از ما مگیر او را جان حسن الهی
در این شب جدایی در کوی آشنایی / هستم چنان گدایی در کوی پادشاهی

پیامک شب قدر

 


پوستر صدیقه الشهیده


پوستر صدیقه الشهیده



fatima


http://s3.picofile.com/file/7397311284/download.gif


عشق یعنی آتش اندر جان شدن
سوختن در آتش و درمان شدن

عشق یعنی ناله های فاطمه
خطبه خواندنهای او بیواهمه

عشق یعنی در تب و تاب علی
نام مولا بر زبان راندن جلی

عشق یعنی ماجرای کوچه ها
دانی آیا بر سرش آمد چه ها

فاطمه معنای عشق برتر است
ذوب در مولا و میرش حیدر است

فاطمه دستش بدامان علیست
عشق بازیهای زهرا منجلیست

عشق یعنی جان نثاری پشت در
از پی مولا دوید آسیمه سر

دست مولا را به هم پیچیده دید
از پی مولا و عشق خود دوید

گفت مولایم رهانیدش ز بند
روبهان حیله گر گیرید پند

بر سر پیمان خود جان را نهاد
هر چه جانانش بگفت آنرا نهاد

گفتش او جانم چه باشد بهر یار
میکنم قربانیش دار و ندار

عشق یعنی عشق زهرا و علی
جان یکی اندر دو قالب تن گلی

اینچنین مولای من تعلیم داد
درس عشق اندر نهاد من نهاد

نام زهرا دین و هم دنیای ماست
عشق پاکش آخرین سودای ماست….


برای دریافت پوستر در ابعاد اصلی بر روی طرح کلیک کنید

سروده معروف علامه اقبال لاهوری در وصف حضرت زهرا(س)


سروده معروف علامه اقبال لاهوری در وصف حضرت زهرا(س)

محمد اقبال لاهوری یکی از بزرگترین اندیشمندان جهان اسلام و پارسی‌سرایان شبه قاره هند است که ارادت او به پیامبر اسلام(ص) و اهل بیت رسول خدا علیهم‌السلام در آثارش جلوه خاصی دارد.

خبرگزاری فارس: سروده معروف علامه اقبال لاهوری در وصف حضرت زهرا(س)

به گزارش فارس، سروده اقبال لاهوری در وصف حضرت زهرا (س) از معروف‌ترین سروده‌های این شاعر گران‌مایه است که می توان آن را مهم‌ترین اثر شعر فارسی، در وصف دختر پیامبر اسلام(صلی الله) توصیف کرد.

اقبال در این سروده حضرت زهرا را که همسر علی مرتضی(علیه السلام) است و فرزندی چون امام حسین (علیه السلام) را پرورانده است، اسوه کامل زنان عالم می‌داند که باید سرمشق زنان مسلمان باشد.

مریم از یک نسبت عیسی عزیز

از سه نسبت حضرت زهرا عزیز

نور چشم رحمت للعالمین

آن امام اولین و آخرین

آن که جان در پیکر گیتی دمید

روزگار تازه آئین آفرید

بانوی آن تاجدار هل اتی

مرتضی مشکل گشا شیر خدا

پادشاه و کلبه ئی ایوان او

یک حسام و یک زره سامان او

مادر آن مرکز پرگار عشق

مادر آن کاروان سالار عشق

آن یکی شمع شبستان حرم

حافظ جمعیت خیر الامم

وان دگر مولای ابرار جهان

قوت بازوی احرا جهان

در نوای زندگی سوز از حسین

اهل حق حریت آموز از حسین

سیرت فرزندها از امهات

جوهر صدق و صفا از امهات

مزرع تسلیم را حاصل بتول

مادران را اسوه کامل بتول

بهر محتاجی دلش آنگونه سوخت

با یهودی چادر خود را فروخت

نوری و هم آتشی فرمانبرش

گم رضایش در رضای شوهرش

آن ادب پروده صبر و رضا

آسیا گردان و لب قرآن سرا

گریه‌های او زبالین بی نیاز

گوهر افشاندی بدامان نماز

اشگ او بر چید جبریل از زمین

همچو شبنم ریخت بر عرش برین

رشته آئین حق زنجیر پاست

پاس فرمان جناب مصطفی است

ورنه گرد تربتش گردیدمی

سجده‌ها بر خاک او پاشیدمی

بحر طویل/ آن پاک ترین عبد خداوند...

به مناسبت اشعار ولادت پیامبر اعظم (ص) بحر طویل حاج غلامرضا سازگار را در ادامه می توانید مشاهده کنید.
مشرق --  شب شوق و شب وجد و شب شور و شب پیدایش نور و شب تکرار تجلای رسولان الهی رسد از ارض و سما و ملک و حور و گواهی که شب هجر سر آمد سحر آمد سحر آمد خبر آمد خبر آمد که شد از آب تهی رود سماوه شده چون دامن تفتیده ی صحرای قیامت کف دریاچه ی ساوه خبری تازه به گوش و رسد از غیب سروش و شده آتشکده ی فارس خموش و عجبا اینکه فرو ریخته یکباره به هم کنگره ی کاخ مدائن نفس پادشهان حبس شده در دل و گشتند همه لال ز گفتار به امر احد خالق دادار دگر راه سماوات به شیطان شده مسدود بتان یکسره بر خاک فتادند و نگویند مگر ذکر خداوند و رسول دو سرا را.

عرش و فرش و ملک و آدمی و کوه و در و دشت و یم و قطره مهر و مه و سیاره و منظومه ی شمسی و کرات و همه افلاک الی این کره ی خاک ز برگ و بر و ریگ و حجر و شاخه و نخل و ثمر و بام و در و مرد و زن و پیر و جوان ابیض و اسود همه گویند درود و صلوات از طرف ذات خداوند تبارک و تعالی و همه عالم خلقت به خصال و به کمال به جلال و به جمال قد و بالای محمد که خداوند و ملایک همه گویند درودش همه خوانند ثنایش همه مشتاق لقایش همه عالم به فدایش همه مرهون عطایش که خدا خلق نموده است به یمن گل رویش فلک و لوح و قلم را ملک و جن و بشر را همه ارض و سما را.

چار ماه است که گردیده به تن آمنه را جامه ی ماتم به رخش هاله ای از غم غم عبدالله والا گهرش شوهر نیکو سیرش اشک روان از بصرش اشک نه خون جگرش خون نه که یاقوت ترش بود یکی غنچه از آن لاله ی پرپر ثمرش داشت چو جانی به برش بلکه ز جان خوب ترش مونس شام و سحرش تا که شبی دید همان مادر دلباخته در خواب که در دست گرفته است گلی خرم و شاداب که برده است ز گل های دگر آب نظر کرد بر آن لاله ی فرخنده که برگشت یکی قرص قمر گشت به یک لحظه پسر گشت نکوتر ز پدر گشت چو بیدار شد از خواب، خوش و خرم و شاداب دلش شد ز شعف آب به یاد آمدش این نکته که نه ماه تمام است مه حسن ختام است رسیده مه میلاد گرامی پسرش بر رخ قرص قمرش خندد و بی پرده کند سیر تماشای خدا را.

لحظه ها بود بر آن مادر فرخنده ی افراشته اقبال بسی بیشتر از سال شب و روز زدی طایر جانش ز شعف بال که کی جلوه کند از صدف آن گوهر اجلال که یک بار دگر نیمه شبی خواب ربودش همه شد نور وجودش ز عنایات خداوند ودودش عجبا دید که خورشید زپهلوش درخشید و فروغ ابدیت به جهان یکسره بخشید به ناگه در پاکش ز صدف داد ندا کای صدف گوهر یکتای خدا مادر انوار هدی خیز که هنگام فراقت به سر آمد شب تنهایی و اندوه و غمت را سحر آمد شب میلاد گل گلشن هستی به نجات بشر آمد چه مبارک سحری بود که ناگاه به هم درد فشردش شبی آرام در آن حجره ی خاموش نه یاری نه قراری تک و تنها ز دم احمدی خویش پراکنده در امواج فضا عطر دعا را.

دگر از درد گل انداخته رخسار نکویش شده انوار خداوند فروزنده ز رویش نگهش سوی سما بود و همه محو خدا بود که سقف حرمش لاله صفت باز شد و لحظه ی اعجاز شد و با خبر از راز شد و دید در آن درد و الم چارزن پاک تو گویی که رسیدند ز افلاک و همانند ندارند به روی کره ی خاکی یکی حضرت حوا و دگر مریم عذرا و دگر هاجر و سارا همه مبهوت جلالش همه بر دور جمالش همه دیدند مقامش همه گفتند سلامش بگرفتند در آغوش چو جانش زهی از عزت و شانش نگه هاجر و سارا به گلستان رخ حور نشانش که در آن لحظه کف دست به پهلوش کشید از دو طرف مریم عذرا که به یکباره به پا خواست صدای خوش تکبیر ز کوه و شجر و دشت و در مکه جهان غرق در انوارالهی شد و دیدند که مرآت جمال احد قادر سرمد مدنی مکی ابوالقاسم و محمود و محمد نبی امی خاتم به روی دامن مریم ز فروغ رخ خود کرد منور همه جا را.

بشنوید از دو لب آمنه آن مادر فرخنده ی احمد که چو بگذاشت قدم بر کره ی خاک محمد ز رخش نور عیان گشت و فروزنده از آن نور جهان گشت که با جلوه ی ماه رخ او دیدمی از دور قصور یمن و شام و به گوش آمدم از جانت معبود ندایی که الا آمنه زادی پسری را که بود از همه ی خلق سرآمد که بود آینه ی طلعت ذات احد قادر سرمد که بود آینه ی طلعت ذات احد قادر سرمد که بود کنیه ابوالقاسم و نام احمد و محمود و محمد که در آن حال همان چار زن پاک، تن خوب تر از جان ورا شسته به ابریق بهشتی پس از آن مریم عذرا به یکی حله ی زیبای بهشتش بپوشاند و لب خویش به لبخند گشودند و سلامش بنمودند و ستودند مقام و شرف و عزت آن پاک ترین عبد خداوند نما را.
حاج غلام رضا سازگار

منبع : تیشه های اشک

چیزی نمانده تا ظهور

فرستنده: یاسر از تهران
چیزی نمانده تا ظهور، دل را مهیایش کنیم  
تا لایقش گردیم و آنگه ما تماشایش کنیم

گردد عیان جانان ما آن یوسف کنعان ما
 روشن شود چشمان ما جان جمله اهدایش کنیم

آید امام عاشقان قلب زمین و آسمان
 باید تمام جسم و جان نذر سراپایش کنیم

آمد نسیم کوی او دنیا گرفته بوی او  
 دل را به عشق روی او باید که احیایش کنیم

آماده باشید عاشقان نزدیک گشته وصلمان
 چون خفته باشیم آن زمان چون عمر خود پایش کنیم

نزدیک شد وقت حضور آن لحظه نور و سرور
 اما به تعجیل ظهور از دل تمنایش کنیم

باید ز ما رزمندگی صبر و امید و بندگی  
شاید که عمر و زندگی موقوف فردایش کنیم

ویژه نامه وفات حضرت خدیجه (سلام الله علیها)4




امشب زمین و آسمان را غم گرفته
مهدی برای مادرش ماتم گرفته

ای آسمان خون گریه کن در ماتم او
زیرا که امشب گریه کرده همدم او

امشب شب هجران دو دلداده باشد
شام وداع همسری آزاده باشد

گرد یتیمی بر رخ زهرا نشیند
از بعد مادر رنگ شادی را نبیند

آئینه عشق و وفا و مهر بشکست
امشب علی گویا که مادر داده از دست

امشب خدیجه می رود از خانه وحی
تاریک شد در ماتمش کاشانه وحی

چشم از خدیجه بر نمی دارد پیمبر
خون جگر از دیده می بارد پیمبر

یارب خدیجه عاشق و همراز من بود
در راه قرآن چون علی جانباز من بود

ای در غریبی آشنایم ای خدیجه
ای جان نثار باوفایم ای خدیجه

در موج طوفانها فداکاری نمودی
با مال و جان خود مرا یاری نمودی

در راه من زخم زبانها را شنیدی
هر درد و محنت را به جان و دل خریدی

ای هر نگاهت در خزان غم بهاران
در حفظ تنهائی او دلهای ما را

لرزانده اشک دخترت عرش خدا را
سوزانده تنهائی او دلهای ما را



آخرين سروده حدادعادل دروصف امام زمان

خوش آن دمي كه بيايد خبر كه آمده اي خوش آن شبي كه شود شهر غرق نور از تو
به گزارش مشرق به نقل از «خبرگزاري دانشجو»، شعر ذيل آخرين سروده دكتر غلامعلی حداد عادل در وصف امام زمان(عج) است كه وي براي اولين بار عصر امروز در مراسم اختتاميه همايش بين المللي دكترين مهدويت آنرا قرائت كرده است:

 

چه كند مي گذرند لحظه هاي دور از تو     نمي كنند مگر لحظه ها عبور از تو

 

هزار پنجره در هر گذر گشوده شده است    به شوق ديدن يك لحظه حضور از تو   

 

خوش آن دمي كه بيايد خبر كه آمده اي      خوش آن شبي كه شود شهر غرق نور ازتو

 

زمانه با تو چه شيرين زمانه بي تو چه تلخ    مگر بيايي و افتد به دهر شور از تو

 

مرا به صبر نصيحت مكن كه نتوانم          كه زنده باشم و باشم دمي صبور از تو

 

تو چشم مايي و ما را جز اين دعايي نيست     كه چشم بد همه جا باد كور و دور از تو

شعر/تشنه‌لب ماء معین آمده

به گزارش مشرق به نقل از فارس، عباس عنقا دبیر انجمن نغمه سرایان مذهبی شرق تهران به مناسبت فرارسیدن اعیاد فرخنده و مبارک شعبان سه رباعی جدید در وصف امام حسین، حضرت عباس و امام سجاد علیهم السلام سروده است.


خورشید سپهر کائنات آمده است

سرچشمه فیض و برکات آمده است

مصباح هدی و کشتی بحر نجات

دیباچه عشق و حسنات آمده است


تشنه‌لب ماء معین آمده

ماه دل‌آرای زمین آمده

ساقی طفلان شه کربلا

شمع دل امّ بنین آمده


سید سجاد زین العابدین آمد، خوش آمد

جشن میلاد امام العارفین آمد، خوش آمد

ماه شعبان زیب و فر از مقدمش بگرفته است

نام او از سوی رب العالمین آمد،‌خوش آمد

به مناسبت 26 رجب سالروز ارتحال ابوطالب شعرهایی که بزرگ حامی پیامبر در وصف ایشان سرود

به مناسبت 26 رجب سالروز ارتحال ابوطالب
شعرهایی که بزرگ حامی پیامبر در وصف ایشان سرود

ادامه نوشته

ببینید و بخوانید به یاد حضرت روح الله

ببینید و بخوانید به یاد حضرت روح الله

ادامه نوشته

شيعه يعني تيغ بيرون از نيام...

شيعه يعني تيغ بيرون از نيام...

ادامه نوشته

مجموعه اشعار پارسی و فال حافظ با ساغر نسخه 1.0.94

مجموعه اشعار پارسی و فال حافظ با ساغر نسخه 1.0.94

ادامه نوشته

وقت است ببینیم که با آل سعودت واصل به جهنّم شده ای، آل خلیفه!

وقت است ببینیم که با آل سعودت
واصل به جهنّم شده ای، آل خلیفه!

............


پنداشتی آدم شده ای آل خلیفه!؟
شیطان مجسّم شده ای آل خلیفه!

محصول دَمِ غرب تویی بادکنک شاه!
آمیز قشمشم شده ای، آل خلیفه!

از عقل، نحیف آمده ای لیک چه فربه-
از گردن و اِشکَم شده ای، آل خلیفه!

هربار که شیطان به سواری شده مایل
در محضر او خم شده ای، آل خلیفه!

یابو صفتی، شاخ و دمی هم که درآری
حیوان مسلّم شده ای ، آل خلیفه!

روزانه به وحشی گری بُلعجب خویش
چندیست که ملزم شده ای، آل خلیفه!

بحرین، دو دریاست یکی اشک و دگر خون
خونریز دمادم شده ای ، آل خلیفه!

«مَن یُفسِد و یَسفِک» که ملَک گفت تو بودی
خجلت ده آدم شده ای، آل خلیفه!

تو غرّه به سفّاکی و عالم همه داند
بدبخت دو عالم شده ای، آل خلیفه!

این است رکورد تو که از اسفل سافل
صد مرتبه هم کم شده ای،آل خلیفه!

ای شوم تر از نحر کن ِ ناقه ی صالح
چون زاده ی مُلجم شده ای، آل خلیفه!

هتّاک به قرآنی و ویرانگر مسجد
کافر صفت از دم شده ای، آل خلیفه!

هیهات حسینی به لب خلق و تو غافل-
از شور محرّم شده ای، آل خلیفه!

وقت است ببینیم که با آل سعودت
واصل به جهنّم شده ای، آل خلیفه!




شاعر: سعید سلیمانپور

نقی زيباترين نام جهان است

نقی زيباترين نام جهان است


راسخون : تقدیم به دوستداران اهلبیت (علیم السلام) و حضرت امام علی النقی الهادی (علیه السلام) :


نقی نامی كه فخر آسمان است      تلفظ  كردنش  خط  دهان است

ز القاب امام هادی ماست               امامی  كه عزيز شيعيان  است

امام ماه  روی  باوقاری                   كه جد حضرت صاحب زمان است

زلال چشمه های او پاك تر از           همان نهری كه در جنت روان است

نقی چون مظهر پاكيست نامش        برای  قرن آسوده  گران است

به نام  مادر  آئين  سوگند                 همان  كه صبح چشمش جاودان است

نخواهد از نفس افتاد اين عشق        كه از  هادی  به قلب عاشقان است

به كوری دو چشم آن حقيری             كه از فرط حقارت بد دهان است

به هر  ديوار اين دنيا نوشتيم              نقی  زيباترين  نام  جهان  است

 


 

زهرا اگر نبود ولایت نداشتیم/گمراه می‌شدیم و هدایت نداشتیم

زهرا اگر نبود ولایت نداشتیم/گمراه می‌شدیم و هدایت نداشتیم

ادامه نوشته

اشعار بی نقطه

اشعار بی نقطه

ادامه نوشته

امـیـد که با فضل خداوند جـلـیّ  سـال فـرج مـهـدی زهـرا باشـد


گروه گل یاس سـال نـو مبـارک گروه گل یاس

 

صد مبارک به تو آن عید که فردا باشد

نـوروز نـوید وصـل دلـها بـاشـد

امـیـد که با فضل خداوند جـلـیّ

سـال فـرج مـهـدی زهـرا باشـد

 

اللهم عجل لولیک الفرج

 

سال نو مبارک - وبلاگ ظهور مهر

آخرین جمعه سال

تعجیل در فرج - وبلاگ ظهور مهر 

 

کجا روم من از این در که خانه ام اینجاست

کبوتر تو ام و آشیانه ام اینجاست

اگر چه بال و پر من شکسته اما شکر

نشسته ام به سرایت که لانه ام اینجاست

دلم گرفته بهانه برای دیدن تو

نمی روم من از اینجا بهانه ام اینجاست

به هر کرانه که رفتم دلم نشد آرام

بیا بگو به دل من کرانه ام اینجاست

به هر نشان که به من گفته شد سفر کردم

که آخرین خبر و هم نشانه ام اینجاست

دلم به هر سفری رفته باز برگشته

کجا روم که دل جاودانه ام اینجاست

ترانه های دل من فقط تو را جوید

که صاحب نمک این ترانه ام اینجاست

اگر دلم به دل تو مقیم گردیده

ز پیش دل نروم من که خانه ام اینجاست

جهت تعجیل در امر فرج  " صـــلــــوات "

پیامبر اکرم (ص) فرمودند :
آدمی تعجّب می کند از وفور ایمان مردم آخرالزّمان که پیامبری را ندیدند و امام آسمانی را زیارت نکردند و تنها ایمان به سطوری می آورند که بر روی کتابهای باقیمانده از وحی و کلمات معصومین نقش بسته است.

جهت تعجیل در امر فرج  " صـــلــــوات "

***

 

خستگان عشق را ايام درمان خواهد آمد                                         

                    غم مخور آخر طبيب دردمندان خواهد آمد

                                                        آنقدر از کردگار خويشتن اميدوارم

که شفا بخش دل اميدواران خواهد آمد                                           

                   دردمندان مستمندان بي پناهان را بگوييد

                                                               منجي عالم پناه بي پناهان خواهد آمد

صبر کن يا فاطمه اي بانو پهلو شکسته                                          

                    مهديت با شيشه دارو و درمان خواهد آمد


***


... التماس دعا ...

امام علی عليه السلام

ساقی امشب باده از بالا بریز                     باده از خمخانه مولا بریز

باده ای بی رنگ و آتش گون بده                 زان که دوشم داده ای افزون بده

ای انیس خلوت شبهای من                       می چکد نام تو از لبهای من

محو کن در باده ات جام مرا                        کربلایی کن سرانجام مرا

یا علی بار دگر اعجاز کن                             مشت های کوفیان را باز کن

باز کن چشمان ناز آلوده را                          بنگر این چشم نیاز آلوده را

تشنگی درساغرم لبریز شد                        زخم تنهایی فساد انگیز شد

آتشی افکند در جان و تنم                           که این چنین بر آب و آتش میزنم

مرهم ما جز تولای تو نیست                       یوسفی اما زلیخای تو کیست

ای که هردم دم از مولا زنی                       بر یتیمان علی سر میزنی

بر یتیمان علی پرداختن                              بهتر از هفتاد مسجد ساختن

شاهد اقبال در آغوش کیست                     کیسه نان و رطب بردوش کیست

کیست امشب کز علی یادی کند                 بر یتیمان من امدادی کند

دست گیرد کودکان درد را                           گرم سازد خانه های سرد را

ای جوانمردان جوانمردی چه شد               شیوه رندی و شب گردی چه شد

شیعه گی تنها نماز و روزه نیست               آب تنها در میان کوزه نیست

کوزه را پر کن زآب معرفت                          تا در آن جوشد شراب معرفت

هر چه هستی جان مولا مرد باش              گر قلندر نیستی شبگرد باش

حیدرا یک جلوه محتاج توام                         دار بر پا کن که حلاج توام

شیعه یعنی یک بیابان بی کسی                غربت صد ساله بی دلواپسی

شیعه یعنی صد بیابان جستجو                  شیعه یعنی هجرت از من تا به او

شیعه یعنی دست بیعت با غدیر                بارش ابر کرامت بر کویر

شیعه یعنی عدل و احسان ووقار              شیعه یعنی انحنای
ذوالفقار

برای مشاهده ی جزئی از سخنان پند آموز امام علی (ع) لطفا به ادامه ی مطلب بپردازید


ادامه مطلب

شعر

 

امام خامنه ای

 

چشم تموم کائنات سوی عنایت علی

رهبر ما خامنه ای تحت حمایت علی

 

رهبر فرزانه ما ای علی روزگار

وارث خونهای پاک واز خمینی یادگار

 

یا علی جان مقتدای من توئی

رهبر من مرجع من پیشوای من توئی

 

ما دیگه نمی گذاریم دستهای تو بسته بشه

مثل حیدر دل از امت خود خسته بشه

مثل سلمان وابوذر در خونَت می شنییم

آخه تو چهره ی تو تصویر حیدر می بینیم

 

بزارتا هرچی میخوان بگن ولی ما همینیم

تو چهره ی علی عکس خمینی می بینیم

 

وقتی تو حرف می زنی اشک های ما جاری می شه

اگه تو گریه کنی زخم دلا کاری میشه

 

رفقا بیاید با هم قدر علی رو بدونیم

تا دم آخر باهاش همه بسیجی بمونیم

 

خون تو رگهامونو هدیه به رهبر می کنیم

پای عشقش با همه سختی ها ما سر می کنیم

 

حرف تو برای ما حرف امام زمونه

تادم آخرآقا تو سینه هامون می مونه

شعر

اشعار و لادت امام صادق ع و پیامبر ص


ميلادمبارك

اى به ذكر روى تو، تسبيح گردان ماه و مهر

 وى به روز و شب جمالت را ثناخوان ماه و مهر

با خيالت رو به ذكر ياجميل آورده اند

 بيش ازين در آتش حسرت مسوزان ماه و مهر

آسمان با صدهزاران ديده مى جويد تو را

 رونما، تا رونما آرد به دامان ماه و مهر

در حجاب نور مستورى، ولى با اين همه

 با نگاهى دل ز كف دادند آسان ماه و مهر

از فروغ روى تو هفت آسمان روشن شده ست

اى رخت را روز و شب آيينه گردان ماه و مهر

چشمشان در خواب هم هرگز نبيند خواب را

در رخ تو مات و حيرانند اينسان ماه و مهر

مدّعا را با دو شاهد آسمان اثبات كرد:

 از سحرخيزان و از شب زنده داران، ماه و مهر

در گذرگاه تجلّى اى فروغ لايزال

 با دو جلوه از تو شد اينسان فروزان ماه و مهر

با تو رونق نيست بازار مه و خورشيد را

 بِهْ كه تا نگشوده بربندند دكّان ماه و مهر

رزقِ نور كهكشان ها در فروغ حسن تست

 اى دو قرصِ نان تو را بر خوانِ احسان، ماه و مهر

دورباش چشم بد را نيست حاجت، تا كه هست

 مجمره گردان فلك، اسپندريزان ماه و مهر

كهكشان در كهكشان گسترده طيف نور او

ذرّه اويند در گردون فراوان ماه و مهر

چون رُخش را گاه مه خوانند و، گاهى آفتاب

 زين شرف سايد سر خود را به كيوان ماه و مهر

چشم من ماتِ جمال مصطفى بادا، كه هست

 اندرين آيينه سرگردان و حيران، ماه و مهر

اى شبستان تجلّى از تو روشن همچو روز

وى به يمن جلوه ات اين گونه رخشان ماه و مهر

كرده ميلاد تو را با حضرت صادق قرين

 تا خدا امشب كند با هم نمايان ماه و مهر

شايگان آورده، گنج شايگانم آرزوست!

 اى به چرخِ جود تو رخشان هزاران ماه و مهر

اى به درگاه جلالت چار اركان خاكبوس

هفت اختر مشعل افروز و، دو دربان: ماه و مهر

از سر «پروانه» خود سايه رحمت مگير

 هست تا در سايه مهرت خرامان ماه و مهر

(محمّد على مجاهدى «پروانه»)



اشعارمذهبي

اشعارمذهبي

خسته از همرهان خود بودن... - یوسف رحیمی - شعر رحلت پیامبر اکرم (ص)

خسته از همرهان خود بودن... - یوسف رحیمی - شعر رحلت پیامبر اکرم (ص)

بسم الله الرحمن الرحیم

ملکوت نگاه بارانیت
راوی یک مدینه اندوه است
سالیانی است از غم غربت
خاطر خسته‌ی تو مجروح است

این اهالی ظلمت دنیا
مردمان قبیله‌ی وهمند
در سلوک هدایت و رحمت
اشتیاق تو را نمی فهمند

ماتم این شکنجه های کبود
غصه ها بی مجال پیرت کرد
سینه‌ی غرق نور و سنگ ستم
داغ چندین بلال پیرت کرد

بی کسی خو گرفته بود آقا
با اهالی شعب دلتنگی
می شکستی چنان غریبانه
در حوالی شعب دلتنگی

دیده هر دم غروب عام الحزن
چشم بارانی و پُر ابرت را
تو چه کردی در این غریبستان
که خدا می ستود صبرت را

با عمو در دل پریشانت
حس آرامش عجیبی بود
آه دیگر پس از ابوطالب
مکه زندان بی شکیبی بود

داغ ها یاس بیقرارت را
در غم خود سهیم می کردند
مادری را به عرش می‌ بردند
دختری را یتیم می کردند

ماه عالم بگو چه آورده
به سر تو محاق خاکستر
دختر تو چقدر دلخون شد
بر سرت ریخت داغ خاکستر

خوب دیدی میان این مردم
دم به دم جوشش عواطف را
بوسه‌ی سنگ و زخم پیشانیت
غصه پر کرده بود طائف را

قلبتان را چقدر می آزرد
داغدار غم اُحد بودن
زخمی از عهد بی بصیرت‌ ها
خسته از همرهان خود بودن

ناگهان بر تن تو گل کردند
زخمها لاله ها شقایق ها
لب و دندان تو شده مجروح
آخر از لطف این منافق ها

چه کشیدی در آن غروبی که
تن مجروح حمزه را دیدی ؟
دلت آقا کدام سو می رفت
بر دلش زخم نیزه را دیدی ؟

دید خیبر که گفتی آزاده
آب را بر کسی نمی بندد
گرچه از فرقه‌ی یهودی ها
به اسیران کسی نمی خندد

همه دیدند روز خندق هم
رحم و آزادگی شعارت بود
در مرام تو پیکر کشته
ایمن از غارت و جسارت بود

بر سر و سینه و گلوی حسین
بوسه هایت چقدر معروف است
روضه خوان را ببخش آقا جان
روضه از این به بعد مکشوف است

با تماشای قد و بالایش
از نگاه تو آرزو می ریخت
آه ، ناگاه اگر زمین می خورد
آسمان بر سرت فرو می ریخت

پیش چشمت محاصره کردند
پیکر ماه بی پناهت را
خوب تکریم کرد امت تو
نیزه در نیزه بوسه گاهت را

زینت شانه های تو حالا
شده پامال نعل مرکب ها
آیه آیه، ورق ورق، پرپر
ارباً اربا، مقطع الأعضا

سر خورشید غرق خونت را
روی نیزه ببین چهل منزل
بارش سنگ ها چه خواهد کرد
با لبی نازنین چهل منزل

خون او خون تازه ای جوشاند
در رگ دین و مکتبت آقا
تا ابد شور نهضتش باقی‌ست
تا ابد کُلّ یومٍ عاشورا


یوسف رحیمی

 

شعر رحلت پیامبر (ص) وشهادت امام حسن مجتبی (ع)   

شعر رحلت پیامبر (ص) وشهادت امام حسن مجتبی (ع)  

رحلت خاتم‌النبیین (ص) در شعری از آیت‌الله غروی كمپانی/

پشت آسمان شد خم زیر بار این ماتم

خبرگزاری فارس: آیت‌الله شیخ محمدحسین غروی (كمپانی) شاعر آئینی و سرشناس دهه‌های 20 و 30 شمسی، شعری در رثای خاتم انبیاء (ص) دارد كه در دیوان او به سال 1338 منتشر شده است.

 

ماتم جهانسوز خاتم‌النبیین است
یا كه آخرین روز صادر نخستین است

روز نوحه قرآن در مصیبت طاها است
روز ناله فرقان از فراق یاسین است

خاطری نباشد شاد در قلمرو ایجاد
آه و ناله و فریاد در محیط تكوین است

كعبه را سزد امروز رو نهد به ویرانی
ز آنكه چشم زمزم را سیل اشك خونین است

صبح آفرینش را شام تار باز آمد
تیره اهل بینش را دیده جهان بین است

رایت شریعت را نوبت نگونساری است
روز غربت اسلام روز وحشت دین است

شاهد حقیقت را هر دو چشم حق بین خفت
آه بانوی كبری همچو شمع بالین است

هادی طریقت را زندگی به سر آمد
گمرهان امت را سینه پر از كین است

شاهباز وحدت را بند غم به گردن شد
كركس طبیعت را دست و پنجه رنگین است

شد همای فرخ فر بسته بال و بی‌شهپر
عرصه جهان یكسر صیدگاه شاهین است

خاتم سلیمان را اهرمن به جادو برد
مسند سلیمانی مركز شیاطین است

شب ز غم نگیرد خواب، چشم نرگس شاداب
لیك چشم هر خاری شب به خواب نوشین است

پشت آسمان شد خم زیر بار این ماتم
چشم ابر شد پر نم در مصیبت خاتم

* ویژه‌نامه محرم و صفر خبرگزاری فارس/904

۶

زبانحال حضرت زهرا(س):

ملک الموت مزن شعله به زخم جگرم
وای من گر تو مدارا نکنی با پدرم
صبـر کـن سیر ببینم رخ بابایم را
چه کنم سدّ نگاهم شده اشک بصرم
قسمت این بود که بالای سرش بنشینم
چشم بگشایم و جان دادن او را نگرم
وقت جان دادن خود گفت: مقدر این است
دو مـه و نیم دگر فاطمه را هم ببرم
ای پدر! مادر مظلومه من یار تو بود
من پس از رفتن تو جان علی را سپرم
با تن خسته و بازوی کبود از مسجد
قول دادم که علی را به سوی خانه برم
دست از دامن حیدر نکشم یک لحظه
گر بریزند همه اهل مدینه بـه سرم
قسمت این بود که بعد از تو بمانم بابا
تا که با دادن جان، جان علی را بخرم
به فدای سر یک موی علی باد پدر
گـر میـان در و دیـوار دهد جان، پسرم
جگرت سوخت به هر بیت که گفتی «میثم»
اجـر ایـن سـوختنت بـا احـدِ دادگرم

،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،۷۷

خاتم الانبیا رسول خدا
که جهانش هزار بار فدا
کـرد اعـلام بـر سر منبر
به خلایق ز اصـغر و اکبر
که من ای مسلمینِ نیک خصال
دیدم آزارها به بیست و سه سال
کرده‌ام روز و شب حمایتتان
سنگ خوردم پی هدایتتان
ساحرم خوانده‌اید و جادوگر
بـر سـرم ریختیـد خاکستر
گـاه کـردید سنـگ بـارانم
گـه شکستید درِّ دنـدانم
مثل مـن از منافق و کفار
هیـچ پیغمبری نـدید آزار
حال چون می‌روم از این دنیا
اجر و مزدی نخواستم ز شما
جـز کـه بـا عتـرتم مودّتتان
حرمت و طاعـت و محبتتان
دو امـانت مـراست بین شما
طاعت از این دو هست، دین شما
ایـن دو از امـر داورِ منّـان
یکی عترت بوَد، یکی قرآن
این دو با هم چو این دو انگشتند
تـا ابـد متصل به یک مشتند
کافر است آن کسی که در اقرار
یـکی از این دو را کند انکار
چون محمّد ز دار دنیا رفت
روح او در بهشت اعلا رفت
جمـع گشتند امـت اسـلام
تا به زهرا دهند یک انعـام
رو سوی بیت کبریا کردند
جـای گل، بار هیزم آوردند
گلشـان شعلـه‌های آذر بود
حـرمتِ دختـرِ پیمبر بـود
دختر وحی را به خانه زدند
بـر تــن وحی تازیانه زدند
اولیـن اجـر مصطفی این بود
حمله بـر بیت آل یاسین بود
اجـر دوم نـصیب مـولا شد
کشتـه در صبحِ شامِ احیا شد
آنکه عمری چو شمع می‌شد آب
رُخش از خون سر گرفت خضاب
فـرق بشْکسته و دل صد چاک
مثـل زهرا شبانه رفت به خاک
اجـر سـوم رسیـد بـر حسنش
تیربـاران شـد از جفـا بـدنش

×××××××××××××××××××××۶۶۶۶

رحلت رحمت للعالمین آمده
ناله از قلب جبریل امین آمده
از ملایک همـه، آید این زمزمه
السلام علیک، یا رسول الله
*****
آه و واویلتا محشر کبری شده
روز تنهایی حیدر و زهرا شده
حضرت فاطمه، دارد این زمزمه
السلام علیک، یا رسول الله
*****
اهل عالم عزای خاتم الانبیاست
همه جا کربلای خاتم الانبیاست
زین بلای عظیم، گشته امت یتیم
السلام علیک، یا رسول الله
*****
در سقیفـه بپـا فتنه دیگـر شده
بعد ختم رسل، ستم به حیدر شده
غربت حیدر است، جان پیغمبر است
السلام علیک، یا رسول الله
*****
بـر در خانـه دختر ختم رسل
هیزم آورده‌اند عوض دسته گل
شد ز بیت خدا، دود آتش به پا
السلام علیک، یا رسول الله
*****
یا محمّد بیا بلای دیگر ببین
خانه وحی را طعمه آذر ببین
گشته حقّت ادا، شده محسن فدا
السلام علیک، یا رسول الله

××××××××××××××××××××××××۶۶

سوخته قلب علی مرتضی
حضرت زهرا شده صاحب عزا
بر پـدر و بـر حسن و بر رضا
آجرک‌ ا... بقیه ا...
*****
پیکـر پـاک خاتم المرسلین
مانده میان حجره روی زمین
جـان محمّد شده خانه‌نشین
آجرک‌ ا... بقیه ا...
*****
خون شده از غم جگر فاطمه
رفتـه ز دنیـا پـدر فاطمه
رخت عزا شد به بر فاطمه
آجرک‌ ا... بقیه ا...
*****
گشته جهان بزم عزای حسن
جان دو عالم به فدای حسن
گریه کن ای دیده برای حسن
آجرک‌ ا... بقیه ا...
*****
غریب خانه در وطن کشته شد
بگـو امـام ممتحـن کشته شد
یوسف فاطمه حسن کشته شد
آجرک‌ ا... بقیه ا...
*****
شهر خراسان همه جا محشر است
بـر جگـر شیعـة غـم دیگر است
قتـل جگـر پـارة پیغمبـر است
آجرک‌ ا... بقیه ا...
*****
فاطمه را خون چکد از هر دو عین
بیشتـر از همــه بــرای حسین
داغ حسیــن است غـم عالمیْن
آجرک‌ ا... بقیه ا...

××××××××××××××××××××

چراغ و چشم رسول خدا امام حسن
به جن و انس و ملک مقتدا امام حسن
هزار بارم اگر سر جدا شود، دستم
ز دامن تو نگردد جدا امام حسن
در آن زمان که نبودیم ما، ز لطف خدا
ولایت تو عطا شد به ما امام حسن
عجیب نیست مسیحا اگر شود بیمار
ز خاک کوی تو گیرد شفا امام حسن
تمام ارض و سما سفره کرامت توست
کریم کیست به غیر از شما امام حسن
فدای خلق کریمت شوم که دشمن هم
کند ز کثرت عفوت حیـا امـام حسن
هـزار مـرتبه جـانم فـدای آن پدری
که کرد با تـو مـرا آشنـا امـام حسن
ز کـوه طـور بـود زائـر مـدینه کلیم
شود به کوی تو حاجت روا امام حسن
که گفته دور بقیع تو نیست زوّاری؟
ستـاده‌اند همـه انبیـا امـام حسن
بـه غـربتِ حرم بی‌چراغ تو سوگند
که هر دلی حرم توست یا امام حسن
بـه روز حشر کـه پیغمبران گرفتارند
تو را زنند خلایـق صـدا امـام حسن
دهان و صورت و چشم و لب تو را بوسید
هـزار بـار رسـول خـدا امـام حسن
همای قافِ اجابت همیشه رام کسی است
که در حریم تو خوانَد دعا امام حسن
کریـم آل محمّـد کـرامتی فـرما
که من به کوی تو باشم گدا امام حسن
ز پایداری و صلح و سکوت و صبر تو بود
ظهـور واقعـه کـربلا امــام حسن
سکوت توست نبرد و قیام تو همه صبر
گـرفت از تـو ولایت بقا امام حسن
میان زخم تن و زخم دل تفاوت‌هاست
کـه زخـم دل نپذیـرد دوا امـام حسن
نه دشمنان، به خدا خیل دوستان کشتند
تو را ز زخم زبان، بارها امام حسن
به ننگ قتل تو هر چند «جعده» شد مشهور
«مغیره» کشت از اول تو را امام حسن
روا نبود که با آن هجوم زخم جگر
تو را کشند به زهر جفا امـام حسن
روا نبود تن پاک تو به دوش حسین
شـود نشـانه تیـر خطا امـام حسن
خدا گواست که مثل تو ای غریب وطن
ستم ندیده کس از آشنا امام حسن
نـه جـراتی که بگریم کنار تربت تو
نه رخصتی که بگیرم عزا امام حسن
چو شمع سوخته با اشک بی‌صدا زوّار
ستاده دور مزارت بپـا امام حسن
چقـدر دور مـزار تـو بشنود شیعه
ز دشمنان شما نـاسزا امـام حسن
تمام ثروت «میثم» بـوَد همـان دل او
که هست هر شب و هر روز با امام حسن

×××××××××××××××××××××××××۶۶۶

ای پسر اول زهرا حسن
سیـدنا سیـدنا یا حسن
صورت تو سوره فرقان و نور
چشم بد از روی دل‌آرات دور
عفو خدا شیفته یاربت
عاشق «العفو» نماز شبت
وصف تو ممکن نبوَد با سخن
تو حسنی تو حسنی تو حسن
طلعت زیبات شده باغ گل
از اثـر بـوسة ختـم رسل
جای تو آغوش رسول خداست
مرکب تو دوش رسول خداست
بهر تو ای مهر تو خیرالعمل
دوش محمّد شده «نعم الجمل»
تا تو نهی پای به پشتش، رسول
مانده خم و سجده خود داده طول
آنکه دهد شهد به وحی از دو لب
از لب شیرین تـو نـوشد رطب
روی تـو آیینـة حسـن‌آفرین
یک حسن و این همه حسن؟- آفرین!
چارم آن پنجی و در چشم من
پنـج تنـی پنـج تنـی پنج تن
جود تو از چشمة بی‌ابتداست
سفره تو مُلک وسیع خداست
ای همه با دشمن خود گشته دوست
خنـده تـو پاسخ دشنام اوست
خشم عدو تا به تو شدّت گرفت
مهر تو از خشم تو سبقت گرفت
هر که شرف از کرم آرد به کف
دست تو بخشیده کرم را شرف
نیست به وصف تو رسا صحبتم
غـرق شـدم در عـرق خجلتم
خالـق خـلقی و خـدا نیستی
فوق ملَک، فوق بـشر، کیستی؟
صبر تو شایسته‌ترین ابتلاست
صلح تو یک نهضت کرب و بلاست
حیف که کشتند تو را دوستان
خـار ستـم در جـگرِ بوستان
شیر خدا را پسری یـا حسن
از همه مظلوم‌تری یـا حسن
ای تـو جگر پاره پاره جگر
در بغـل مـادر و جـد و پدر
«جعده»‌ات ارچه دشمن جانی است
قاتـل تـو «مغیره» و «ثانی» است
قلب تو در کوچه شد ای جان پاک
چون سندِ باغ فدک چاک چاک
سـوز درون از سخنت ریـخته
خـون دلـت از دهـنت ریـخته
آه تـو از بـس شرر افروخته
زهر ز سوز جگرت سوخته
نخل وجودت به تب و تاب شد
آب شد و آب شد و آب شد
حلم ز داغ تو زمین‌گیر شـد
لالـه تشییع تنـت، تیـر شـد
آن همـه تیـر ای پسر فاطمه
رفـت فـرو در جگـر فاطمه
خار چو بر برگ گل یاس ریخت
خون دل از دیده عباس ریخت
ای سند غربت تـو قبـر تـو
صبر شده خونْ جگر از صبر تو
اشک بده تا کـه نثـارت کنم
گریه چو شمع شب تارت کنم
خـاک رهِ میثمتـان، «میثـمم»
با غمتان در دو جهان خرّمم

٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪۵۵

من جگر پاره ی زهرایم و پاره جگرم
همه را یارم و خود از همه مظلوم‌ترم
خانـه‌ام قتلگـه و یـار ستمگر قاتل
سوخته از شرر زهر، ز پا تا به سرم
عمر من بود محرّم، همه روز و همه شب
قاتل از زهر جفا کشت به ماه صفرم
لب فرو بستم و دیدم که اهانت می‌کرد
قاتـل مـادر مظلومه مـن بـر پدرم
با وجودی که خزان کُشت بهارانم را
طشت شد باغ گل و لاله ز خون جگرم
من که طاووس بهشتم به چه جرم و گنهی
سوختـه از شـرر دوزخیان بال و پرم؟
قسمتم بود به مسجد که ز طفلی هر روز
قاتـل مـادر خـود را سـر منبـر نگـرم
تا در آن کوچه رخ یاس نبی گشت کبود
تیره شد صورت خورشید به پیش نظرم
مضطرب بـودم و لرزیدم و حیـران بودم
که چسان مادر خود را به سوی خانه برم
در همان لحظه که شد مادر من نقش زمین
مـن نگـه کـردم و او گفت خدایـا پسرم
«میثم» از آه تو گر سوخت جهان، نیست عجب
از شـرار جگـر و سـوز دلـت بـا خبـرم

××××××××××××××××××××۶۶۶۶۶۶

من که از دور کودکی، عقده ها مانده در دلم
زهرِ کین، آب زندگی، همسرم گشته قاتلم
من غریب مدینه‌ام زخمی زخم سینه‌ام
*****
دیده‌ام پر ستاره بود سینه‌ام پر شراره شد
به پیمبر قسم دو بار جگرم پاره پاره شد
من غریب مدینه‌ام زخمی زخم سینه‌ام
*****
بـار اول کـه مادرم فدکش پاره پاره شد
دیدم از معجرش برون قطعه گوشواره شد
من غریب مدینه‌ام زخمی زخم سینه‌ام
*****
بار دوم که شد روان، خون دل از دهان من
روزه بودم که شعله زد زهر قاتل به جان من
من غریب مدینه‌ام زخمی زخم سینه‌ام
*****
یـار مردم شدم ولی، همه گشتند دشمنم
بـر روی شانه حسین لاله باران شده تنم
من غریب مدینه‌ام زخمی زخم سینه‌ام
*****
جگر شیعه تا ابد سوزد از درد و داغ من
سنـد غربتم شـده تـربت بی چـراغ من
من غریب مدینه‌ام زخمی زخم سینه‌ام
*****
شیعیان گریه می‌کنند همه بر غربت حسن
کـه نسیم مـدینه شـد زائـر تربت حسن
من غریب مدینه‌ام زخمی زخم سینه‌ام
*****

×××××××××××××××××××××××××۶

ای غریب وطن یابن رسول ا...
سیدی یا حسن یابن رسول ا...
ای که خون شد دلت همسرت قاتلت
یا حسن یا حسن امام مظلوم
*****
تو که حکم خدا از سخنت ریخته
ز چـه خون دلت از دهنت ریخته
ای به ماه صفر پاره پاره جگر
یا حسن یا حسن امام مظلوم
*****
تو که جز لطف و جز کرم نداری حسن
در مـدینه چـرا حـرم نـداری حسن
شاهد صبر تو غربت قبر تو
یا حسن یا حسن امام مظلوم
*****
غمت از کودکی آتشِ دلها شده
شاهـدم چادر خاکی زهرا شده
در دل کوچه‌ها با دلت شد چه‌ها
یا حسن یا حسن امام مظلوم
*****
روز تشییع تو خون دل یاران شده
تنت از تیـر کینـه لالـه‌باران شده
پیش چشم حسین آن شه عالمیْن
یا حسن یا حسن امام مظلوم
*****
قبر بی زائرت شد سند غربتت
اشک مهدی روان در حرم خلوتت
شیعه گوید مدام به مزارت سلام
یا حسن یا حسن امام مظلوم

 

اشعاری در مورد امام حسین (ع)

اشعاری در مورد امام حسین (ع)

ادامه نوشته