هشت دلیل در اثبات تعمدی‌ بودن فاجعه‌ منا

حوادث تلخ حج امسال و تتابع آنها و قرائنی که در اطراف آن است ذهنیت عمدی بودن این حوادث توسط خاندان وابسته سعودی را تا مرز اطمینان قوت می‌دهد که برای اثبات این حقیقت دلایل کافی وجود دارد.
به گزارش مشرق، جمعی از اساتید بسیجی دانشگاه‌های استان یزد در واکنش به جان باختن تعداد زیادی از حجاج در حادثه منا بیانیه‌ای به شرح زیر صادر کردند:

حوادث تلخ حج امسال و تتابج آنها و قرائنی که در اطراف آن است ذهنیت عمدی بودن این حوادث توسط خاندان وابسته سعودی را تا مرز اطمینان قوت می‌دهد که برای اثبات این حقیقت دلایل کافی وجود دارد.

ـ پیشینه جنایات آل سعود

جدا از روی کار آمدن حکومت سعودی که با قتل و غارت و رعب و وحشت و حمایت شدید انگلیس همراه بود این خاندان با پشتوانه تفکر وهابی بعداز به قدرت رسیدن جنایات فراوانی را علیه مسلمین و بلاد اسلامی انجام داد که از جمله آنهاست:

۱ـ حملات مکرر به کربلا و نجف و کشتار بی‌رحمانه عموم مردم و تخریب و غارت اموال و به اسارت بردن نفوس و نوامیس مردم.

۲ـ حمله به اردن هاشمی و غارت شهرهای آن منطقه.

۳ـ حمله به مدینه‌النبی و هتک حرمت حرم پیامبر و کشتار مردم و غارت جواهرات حرم پیامبر.

۴ـ غارت مکّه و کشتار مردم و اعمال بی‌رحمانه‌ای چون کشتن کودکان در دامان مادران و حتی آتش زدن کتابخانه‌ها و از بین بردن دهها هزار از نفیس‌ترین نسخ خطی به جا مانده از صحابه و تابعین و ویران کردن مشاهد و ابنیه تاریخی و زیارتگاه‌ها و بناهای قبور صحابه پیامبر و سوزاندن تعداد زیادی قرآن کریم در آتش سوزی کتابخانه های مکه.

۵ـ قتل‌عام و غارت مردم طایف.

۶ـ اخذ فتوای تخریب قبور ائمه بقیع با ارعاب و تهدید از بعضی از علمای اهل سنت.

۷ـ کشتار حجاج مصری

۸ـ کشتار حجاج یمنی

۹ـ کشتار حجاج ایرانی

۱۰ـ تعرض و قتل بعضی از گروه‌های حجاج سایر بلاد اسلامی مثل بحرین در سال‌های قبل و...(۱)

مثنوی هفتادمن کاغذ شود.

در سالهای حاکمیت آل سعود حوادث عجیبی پیش آمده که به ظاهر تصادفی و سهوی بوده لکن وقتی با حوادث هزار و سیصد سال قبل از آن مقایسه می‌شود معلوم می‌شود که تعداد افرادی از حجاج که در این چند دهه در ایام حج کشته شده‌اند چندین برابر مجموع ۱۳۰۰ سال قبل از آن است در حالی که امکاناتی که در این چند دهه برای خدمت‌رسانی و جلوگیری از حوادث وجود دارد چند برابر زمان‌های قبل است.

بعداز قتل عام حجاج ایرانی در سال ۶۶ در سال ۶۹ حدود ۴۰۰۰ نفر از حجاج در تونل منا خفه شدند. در سال ۵۴ هزاران نفر در منا در آتش سوختند ودرسال۷۳صدهانفربدلیل ازدحام از پل منا سقوط کرده و جان دادند و در طی سه دهة گذشته بیش از ده هزار نفر از حجاج بیت ‌الله‌الحرام در حوادث به ظاهر تصادفی جان باخته‌اند! این چگونه با تصادف قابل توجیه است؟!

در رسانه‌ها نوشته می‌شود که عدم کفایت آل‌سعود در اداره حرمین شریفین. لکن این سؤال پیش می‌آید که چگونه در استقبال از امام خمینی بیش از یازده میلیون و در تشییع آن بزرگوار سیزده میلیون از مردم در خیابان (نه بیابان) آسیب نمی‌بینند اما حدود دو میلیون حاجی آن هم در پهنای بیابان منا ناگهان این طور له می‌شوند و هزاران نفر جان می‌دهند!!

دولتی که در بهم ریختن عراق و سوریه و یمن و چند کشور اسلامی دیگر و مسلط کردن تروریسم کور بر مناطقی از این کشورها و تخریب شهرهای بزرگ اسلامی و سرکوب انقلاب بحرین و یمن اینقدر تواناست چگونه در اداره حج در کشور خودش ناتوان است؟!!

اگر قرائن و شواهد ذیل را نیز بیفزاییم به اطمینان خواهیم رسید که این کشتارهای بی‌نظیر در تاریخ اسلام که به صورت ظاهراً تصادفی رخ می‌دهند برنامه‌ریزی پنهان دشمنان اسلام برای کشتار مسلمین و هدم مشاهد مشرفه و آثار اسلامی از سرزمین وحی است که آل‌سعود مجری گوش به فرمان آن می‌باشد!

ـ دلایل تعمدی بودن حادثه اخیر

۱ـ حجاج ایرانی حدود سه درصد کل زوّار (رسمی و غیر رسمی) بیت‌الله‌الحرام را تشکیل می‌دهند و حجاج رسمی باضافه حجاج غیررسمی سعودی (که به صورت غیرقانونی در حج حاضر می‌شوند) حدود بیست و پنج درصد از کل حجاج را تشکیل می‌دهند طبعاً اگر حادثه طبیعی می‌بود باید نسبت کشته‌ها با تعداد حجاج هر کشور همخوانی داشته باشد لذا می‌بایست سه درصد از کشته‌ها (یعنی حدود۷۵نفر) ایرانی باشند اما تعداد کشته‌ها و مفقودین ایرانی بیش از ۴۶۴ نفر است که این آمار نهایی نیست!

از طرف دیگر هم در حادثه سقوط بالابر و هم در حادثه منا کسی از تعداد کشته‌های عربستان سخن نمی‌گوید در حالی که اگر حادثه عادی و طبیعی می‌بود باید تعداد کشته‌های عربستان در حادثه منا (به احتساب جمعیت حاضر آنها در حج)بیش از شش صد نفر باشد در حالی که بعید به نظر می‌رسد که از اتباع عربستان افراد معتنابهی در این حوادث آسیب دیده باشند (فاعتبروا یا اولی‌الابصار)!!

راز این قضیه از زبان فرمانده نیروهای سعودی ناخواسته افشا شد و معلوم شد که اینها مسیر ملیت‌های مختلف اسلامی را از قبل معین کرده بودند و حتی کاروانهای ایرانی راباجباردرمسیرهای خاص وارد نموده از رفتن در مسیرهای دیگر منع می‌کرده اندتا معلوم باشد در هر مسیری کدام ملیت است و کدام مذهب اکثریت را تشکیل می‌دهند تا بتوانند به راحتی نقشه از قبل طراحی شده خود را اجرا و طوری از مخالفان سیاست‌های خود خصوصاً شیعیان اهل بیت(ع) انتقام بگیرند که آسیبی

به اتباع و همراهان خودشان نرسد و البتّه دل حکام سعودی به خاطر نبودن یمنی‌ها در این حلقة انتقام‌گیری آرام نبود که با حمله در روز عید قربان و در ماه حرام به مردم بی‌دفاع یمن این هوس حکام سعودی نیز برآورده شد! و براستی خدا کینه درون دلهایشان نسبت به اسلام را برای مسلمین آشکار ساخت که خود فرموده است:

«ام حسبَ الّذینَ فی‌قلوبهم مرضٌ ان لن یخرج‌اللهُ اضغانهُم»؟! (محمّد(ص) / ۲۹)؛ آیا مریض‌دلان (منافق) گمان کرده‌اند که خدا کینه‌های آنان (نسبت به دین و پیامبر) را آشکار نمیکند؟!

۲ـ چشمگیر بودن تعداد نخبگان در میان کشتگان و مفقودین از جمله چند قاری رتبه اول مسابقات جهانی از ایران و بعضی از دانشمندان ایرانی نیز دلیل دیگری بر این توطئه و طراحی پنهان برای کشتن حجاج است.

۳ـ مانع تراشی بر سر راه امداد و عدم اجازه برای انتقال بموقع مجروحان که مکرر از زبان تیم‌های پزشکی و دست‌اندرکاران شنیده می‌شود و پایین بودن خدمات و امداد برای نجات حادثه‌دیدگان که باعث شد بسیاری از مجروحان به دلیل این مانع تراشیها جان باختند.

۴ـ سکوت معنادار یا مواضع لرزان دولت‌های همفکر دولت سعودی در برخورد با این فاجعه کم نظیر تاریخ اسلام

۵ـ وقوع حوادث مرموز دیگر (علاوه بر سقوط بالابر و فاجعه منا) در حج امسال مثل آتش‌سوزی در محل اسکان مصریان در منا و آتش‌سوزی در بعضی هتل‌های ایرانیان و حوادث کوچکتر دیگر که حمل آنها بر تصادف به هیچ وجه معقول نمی‌نماید.

۶-تقلیل نیروهای انتظامی عربستان در حج امسال به کمتر از نصف وبی تفاوتی معنادار نیروهای حاضر در صحنه نسبت به حادثه!

۷-یکی از دانشمندان ایرانی حاضردرحج بعد از حادثه باخانواده اش تماس گرفته و سلامت خود را اطلاع می دهداماروز بعد ایشان نیز جزءجان باختگان بود!!!

۸-طفره رفتن حکام سعودی از قرار دادن فیلمهای حادثه دراختیار رسانه هاازبیم افشاشدن واقعیت.

این روزها در طوفان خبرهای فاجعه منا و اخبار مجمع عمومی سازمان ملل باید با دقت و تیز بینی چند خبر از حمله همه جانبه رژیم کودک کش صهیونیستی به مسجد الاقصی را دید. این روش صهیونیست هاست که در جریان عملیات های جنایتکارانه اشان علیه ملت مظلوم فلسطین ، برای انحراف افکار عمومی مردم جهان به ویژه مسلمانان در پس حادثه یا رویدادی مهم پنهان شده و کار خود را پیش می برند. این بار هم برای اجرایی کردن عملیات نهایی برای تخلیه و تخریب مسجدالاقصی قبله اول مسلمانان جهان در پس فاجعه منا پنهان شده اند و در حالی که همه نگاه ها معطوف به فجایع حج ابراهیمی امسال است ، جنایت می کنند.

بی‌شک آل سعود این ولیده استعمار انگلیس که در طول حیات خود با سلاح‌های آنها (یهود و نصاری) مسلمین را قتل عام کرده و نه تنها کمترین خطری برای کفار و مشرکین نداشته بلکه همیشه مجری خواسته‌های ضداسلامی آنها در منطقه بوده است حکومتی که در مقابل اهانت امثال سلمان رشدی‌ها به اسلام و پیامبر و آتش زدن قرآن و کاریکاتورهای موهن و تبلیغات بسیار وسیع رسانه‌ای غرب علیه قرآن و پیامبر و توهین‌های مداوم آنها گنگ است و زبان اعتراض ندارد اما برائت مسلمین از مشرکان و جنایت آنها را با کشتن ۶۰۰ زائر خانه خدا و ربودن نوامیس آنها پاسخ می‌دهد و اهل قبله که جانشان از محبت پیامبر و اسلام لبریز است را مشرک دانسته و به زشت‌ترین صورت‌های وحشیانه می‌کشد و با همدستی امریکا و اسرائیل شهرهای مسلمین را خراب و نفوس آنها را قتل عام و اموالشان را به یغما و تروریست‌های وحشی را به اسم اسلام بر جان و مال و ناموس آنها مسلط می‌کند و حتی وقتی کنگره آمریکا برای حمله به سرزمین اسلامی سوریه تردید دارد او اصرار به این حمله نموده و هزینه این جنایت را متقبل می‌شود و به خاطر ردّ این جنگ توسط کنگره نماینده دولتش قهر می‌کند و به خاطر اجرای نقشه‌های آمریکا و اسرائیل با تولید ناهماهنگ و عرضه نادرست نفت بهای آن را از بیش از صد دلار به کمتر از پنجاه دلار می‌رساند و با این روش دریا دریا اموال امت اسلام را به جیب کفار محارب غرب می‌ریزد و علناً احکام قرآن و سنّت پیامبر رحمت را که مبشر عفو و رحمت و سلامت و مهربانی و امنیت بود را زیرپا گذاشته منطقة وسیعی از کشورهای اسلامی را با استفاده از اموال مسلمین به فتنه و فساد و قتل و ناامنی مبتلا می‌کند کجای این حکومت‌ با اسلام و جهت و آموزه‌های آن همخوانی دارد؟

هر کس در دشمنی آل سعود با اساس قرآن و پیامبر عظیم‌الشان اسلام و اهل بیت آن حضرت و همت شدید این حکومت در محو تدریجی آثار اسلام از جمله کعبه شک کند یا آل سعود را نشاخته یا ساده لوح است.

اگر آل سعود دشمن پیامبر و اسلام و قرآن نیست چرا وقتی آن همه توهین به پیامبر اسلام می‌شود هیچ اقدام عملی و اعتراض کارسازی نمی‌کند اما وقتی فیلمی از سجایای عظیم اخلاقی پیامبر ساخته می‌شود که حتی غیرمسلمین را به شدت تحت تاثیر عظمت شخصیت آن حضرت قرار می‌دهد زوزه این خاندان مزدور غرب و صهیونیزم بلند شده و با تمام توان علیه

آن تبلیغ و تخطئه می‌کنند؟!!

آیا زمان آن نرسیده که امت اسلام اندکی در آیات سوره منافقون تدبر کنند و بفهمند که آل سعود منافقند و فقط تظاهر به اسلام می‌کنند تا راحت‌ تر بتوانند نقشه‌های دشمنان اسلام را اجرا کنند ولی در باطن هیچ اعتقادی به پیامبر و وحی و سنت او ندارند؟!!

ـ اهداف عام و خاص آل سعود

هدف کلی آل سعود در سیاست‌های خود جز بدنام کردن و خشن جلوه دادن اسلام نیست لکن هدف خاص بخصوص در حوادث اخیر سعی در محو آثار وحی و تحقیر و در نهایت تعطیل کعبه است. برای این مدعا شواهدی وجود دارد از جمله:

۱ـ شواهدی که بر تعمدی بودن فجایع خصوصاً فاجعه اخیر منا ارائه شد. این اقدامات برای ایجاد رعب و وحشت در دل عموم مسلمین است تا بدین وسیله طالبین و زائرین خانه کعبه کم شوند و با ادامه این روند خطرناک در سال‌های بعد کعبه که به نص قرآن مثابه و قوام امت اسلام است را تعطیل کنند.

۲ـ در فقه بعضی از مذاهب اسلامی ساختن ساختمانی بلندتر از کعبه مقدسه حرام شمرده شده است و شاید حکمت آن این باشد که برازندگی و ظهور کعبه و تجلّی آن از بین می‌رود. لکن آل سعود در مجاورت کعبه برجی ساخته که ارتفاع آن شصت برابر کعبه و حتی از کوه‌های مجاور آن بلندتر است!

در سال‌های قبل وقتی حجاج از مسجد جن عبور می‌کردند از دور جمال کعبه اشک حجاج حرم را جاری و رنج سفر را از بدن آنها بیرون می‌کرد و دل‌ها برای ورود به حریم بیت‌ الله آماده می‌شد اما وجود این برج‌ها امروزه کاری کرده که حتّی در نزدیکی بیت‌ الله‌ نیز باید به زحمت بیت الله را از میان این آسمان‌خراشها پیدا کرد. به اضافه این که در طرح آینده حدود یکصد آسمان‌خراش دیگر در اطراف خانه کعبه ساخته خواهد شد! و آنگاه این توطئه پنهان بیشتر افشا می‌شود که توجه نماییم طراح این آسمان‌خراش ۶۰۰ متری یک مهندس صهیونیست بوده و بعضی از علائم شیطان پرستی در این طراحی به چشم می‌خورد!!

۳ـ هدم آثار اطراف حرمین شریفین به بهانه‌های مختلف از قبیل بدعت و شرک و سنّت و... مثل انهدام بناهای قبور آل بیت(ع) و بعضی از مساجد و مشاهدی که قرنها مسلمین آنها را تعظیم می‌کرده‌اند و تعطیل بعضی از آنها مثل مسجد مباهله و مساجد سبعه و صدور مجوز شهرسازی در منطقه اُحد برای محو آثار اسلام و بستن قبور شهدای احد بر روی مردم، و نیز تخریب مشاهد صحابه گرامی پیامبر در مکه و آتش زدن کتابخانه‌های مکه و انهدام دهها هزار از نفیس‌ترین منابع خطی منحصر به فرد امت اسلامی همگی گواه روشن بر نیات شوم آل سعود در هدم آثار اسلام است.

عجیب این که در سال‌های قبل در مجاورت غار حرا امن بود و حجاج برای دیدار میعادگاه رسول خدا می‌رفتند اما اخیراً برای فراری دادن حجاج و متروک نمودن این بقعه مبارکه میمون‌های سارق را به بالای این کوه آورده‌اند که زائران را اذیت و چادرها و کیف‌های زنان را می‌ربایند و به همین دلیل مردم جرأت بالا رفتن و رسیدن به کنار غار را نداشته و با این روش آرزوی آل سعود در متروک کردن یکی از مشاهد محقق شده است. قابل توجّه اینکه کشور عربستان از جهت شرایط اقلیمی منطقة عادی و مناسب برای زیست میمون نیست و این میمون‌ها که در هیچ تاریخی در مجاورت حراء نبوده‌اند اخیراً پیدا شده‌اند و در جای دیگر مکه دیده نمی‌شوند!!.

ـ آل سعود ناقض احکام منصوص قرآن و سنّت

طبق آیه ۲۵ سوره حج نسبت تمام اقوام مسلمین به کعبه بلکه سرزمین مکه مساوی است قرآن می‌فرماید: «سواءٌ العاکف فیه والباد» یعنی فردی که در مکه مقیم است با آن که در غیر مکه است نسبت به زمین مکه مساویند براین اساس هیچ کس مالک زمین‌های مکه نمی‌شود به همین سبب اصحاب رسول خدا(ص) برای خانه‌های خود در مکه درب نمی‌گذاشتند تا اگر حاجی خواست درخانه آنها (که در آن حق دارد) وارد شود درب خانه مانع او نگردد. اوّلین کسی که در تاریخ اسلام این سنت را شکست معاویه بود. متأسفانه آل سعود که تظاهر به سنّت پیامبر و اسلام می‌کند این احکام صریح قرآن و سنت را علناً زیرپا گذاشته است. براساس این نص صریح هیچ قومیتی نمی‌تواند خود را صاحب اختیار کعبه بشمارد بلکه باید کعبه براساس رای نمایندگان امت اسلامی (که علمای آنها هستند) اداره شود. لکن دولت سعودی که همه این اصول اجماعی و صریح را زیرپا گذاشته برخلاف نص صریح قرآن و سنت مسلم نبوی بدون هیچ توجیه شرعی هر دخل و تصرّفی که بخواهد(از قبیل تخریب و بازسازی به هر صورت وباهر سبک مهندسی وازهرکشوری که خود بخواهد)درخانه کعبه انجام میدهد و بنای برجهای چند صدمتری در مجاورت حرم و انواع دخل و تصرف در منا و عرفات و مشعر و تعیین سهمیه برای کشورهای مختلف بدون ملاحظه جمعیت آنها و اسکان حجاج در مناطق مرغوب و نامرغوب با لحاظ روابط سیاسی و راه دادن و یا منع حجاج بعضی از کشورها مثل یمن در سال جاری و ایران در سال‌های ۶۷ و ۶۸ و ۶۹ و اعمال بسیار دیگری که حتّی در فقه وهابیت نیز مخالف قرآن و سنّت است و شگفت این که علمای مذاهب اسلامی درمقابل ا

ین مخالفت بزرگ بانص قرآن وسنت پیامبرسکوت کرده اند!

ـ وظیفه علمای اسلامی

اگر علمای اسلام در همچو مواقعی از اصول و اساس اسلام دفاع نکنند جفایی بزرگ در حق اسلام و پیامبر عظیم‌الشأن آن روا داشته و این خطایی است که هرگز مشمول عفو و غفران الهی نخواهد شد.

آیا جای آن نیست که علمای مذاهب مختلف اسلامی یکصدا علیه این اعمال زشت آل سعود حکم خدا را باز گویند و از کعبه مظلوم و اسلام در برابر نفاق مسلم که مشغول هدم اموال و نفوس و ارزش‌ها و آثار اسلام است دفاع کنند؟! و اگر چنین نکنند فردای قیامت چگونه به روی رسول اعظم اسلام نگاه خواهند کرد و چه جوابی برای خدا خواهد داشت؟!

و براستی تنهاراه چاره عملی فتوای اجماعی قاطبه علمای امت اسلام در بازپس گرفتن کعبه مقدس از دست آل‌سعود و سپردن مدیریت آن به نمایندگان امت اسلام (علمای صالح مذاهب مختلف) است تا این خانه مقدّس را از هرچه افتراء و بدعت و نفاق است تطهیر نموده امنیت را به این خانه بازگردانده شکوه همایش عظیم حج را به رخ جهانیان بکشند و به همه بفهمانند که آنچه آل سعود به اسم اسلام به نمایش گذاشته هیچ ربطی به اسلام ندارد بلکه اسلام، سراسر رأفت، رحمت و کرامت است

«الا تفعلوه تکن فتنة فی‌الارض و فساد کبیر»

اگر چنین نکنید فتنه و فسادی بزرگ زمین را فراخواهد گرفت. (سورة انفال / آیة ۷۲).

جمعی از اساتید بسیجی دانشگاه‌های استان یزد
منبع: فارس

رهبر طالبان محافظ نداشت/ ملا عمر فارسی را خیلی‌بد صحبت می‌کرد

خاطرات خبرنگار ایرانی از ملا عمر؛
ملا محمد عمر ابتدا از راهنما سؤال کرد آيا به اين دوستان ايراني ما رسيده‌ايد؟ آنها جاي خوب و غذاي خوب داشته‌اند؟ بعد از ما سؤال کرد که به شما بد نگذشته است؟ شما را آزار نداده‌اند؟ و سؤالاتي از اين دست.. پاي چپ و يک چشمش آسيب ديده بود.
گروه بین‌الملل مشرق- جنگ ها هر قدر که طولاني باشند بالاخره تمام مي شوند و آدم ها به خانه هايشان بر مي گردند. اما اين آدم ها هيچ گاه نمي توانند خاطراتشان از روزهاي جنگ را فراموش کنند به خصوص اگر حرفه اين آدم ها خبرنگاري باشد و با ذهن کنجکاو ، نگاه تيزبين و دقيق يک خبرنگار، در صحنه جنگ حاضر شده باشند.پس از جنگ 16 ساله ويتنام، دفاع مقدس هشت ساله مردم کشورمان طولاني ترين جنگ قرن بيستم را رقم زد. از اين نبرد طولاني  تصاوير، عکس ها و گزارش هاي خبري بر جاي مانده که بهترين اسناد آن سال ها محسوب مي شوند. خبرنگاران در سختي ها و تلاطم و در هياهوي جنگ آن ها را ثبت نمودند تا مهمترين مقطع تاريخ معاصر اين سرزمين را در ذهن ها و انديشه ها ماندگار کنند. محمدحسين جعفريان يکي از اين خبرنگاران جنگي است که در سال هاي پاياني جنگ پايش به حرفه خبرنگاري باز شد و بخشي از خاطرات جنگي اش را در روزنامه خراسان منتشر کرد، جنگ که تمام شد جعفريان  تا حدود سال 1374 در روزنامه خراسان حرفه خبرنگاري را ادامه داد و در همان زمان هم در جنگ هاي ديگر  کشورها حضور يافت. او جزو معدود خبرنگاران معاصر جهان است که اغلب جنگ هاي معاصر دنيا از افغانستان و کشمير، آذربايجان و عراق گرفته تا بوسني، کوزوو ، سومالي و... را از نزديک شاهد بوده و از آن ها فيلم و عکس و گزارش تهيه کرده است. آثاري که در نوع خود در دنياي رسانه منحصر به فرد هستند و بارها در رسانه هاي جهان بازتاب داشته اند. در آستانه روز خبرنگار و سالگرد شهادت محمود صارمي، خبرنگار واحد مرکزي خبر در مزارشريف که از دوستان نزديک و صميمي جعفريان بود به سراغش رفتيم تا به مرور بخشي از خاطراتش بپردازيم. گفت‌وگو با او به دليل تشديد مجروحيت‌هاي حاصل از حضورش در جنگ‌هاي متعدد به ويژه در ايران و افغانستان به سختي و در کشاکش بين بيمارستان و خانه امکان پذير شد، که در ادامه آن را مي‌خوانيد.

*****

 * آقاي جعفريان از افغانستان، سرزمين جنگ زده اي که با اسم شما گره خورده و هر وقت اسم جعفريان به ميان مي آيد آدم ياد افغانستان، احمد شاه مسعود و ملامحمد عمر مي افتد. به خصوص اينکه شما جزو معدود خبرنگاران جهان هستيد که از نزديک اين دو را ملاقات کرديد. از ديدار ويژه ملامحمد عمر رهبر طالبان برايمان بگوييد؟  

** در اسفند سال 73 ما به مناطق تحت کنترل طالبان رفتيم. آن زمان شش ماه از تشکيل حکومت طالبان مي گذشت و ما در حال توليد مستندي با عنوان سفر به جمهوري طالبان بوديم. به همين مناسبت با چند نفر از مسئولان سرشناس افغاني که بعدها در بين طالبان صاحب مقامات مهمي شدند گفت وگو کرديم. در قندهار ديديم لقب اميرالمؤمنين را براي ملامحمد عمر به کار مي بردند و مي گفتند نمي شود وي را ديد. ضمن اينکه اجازه تصويربرداري در شهر هم به ما داده نشد. گفتند از حيث مذهبي درست نيست. به سختي گاهي تصويربرداري مي کرديم. وقتي کارمان تمام شد و  از قندهار به سمت هرات بر مي گشتيم در جاده ماشيني از روبه رو مي آمد که راهنما گفت: ماشين ملامحمد عمر است. ماشين آن طرف جاده نگه داشت و کسي از آن پياده شد، ما هم پياده شديم. راهنماي طالباني مان به او توضيح داد که اين دو نفر، خبرنگار ايراني هستند و مهمان ما بوده اند. او هم به فارسي خيلي بدي سوالاتي کرد. حدود پانزده دقيقه صحبت کرد و ما فقط صداي او را ضبط کرديم.

 * به  غير از شما چه خبرنگاراني در دنيا تاکنون ملامحمد عمر را ديده اند؟

بعدها وقتي دو خبرنگار از روزنامه ال‌پاييس کشور اسپانيا به تهران آمده بودند، اتفاقا به اين دليل که شنيده بودند که دو خبرنگار ايراني مدعي اند که ملامحمد عمر را ديدند آن ها عکسي را با خودشان آورده بودند و به ما نشان دادند و اين تصوير دقيقا همان آدمي بود که من و آقاي برجي در مسير بازگشت از قندهار او را ديديم.

رهبر طالبان محافظ نداشت/ ملا عمر فارسی را خیلی بد صحبت می‌کرد

 * گفت وگويتان با فرمانده طالبان چه بود؟  

** آن پانزده دقيقه بيشتر به خوش و بش گذشت. ملا محمد عمر ابتدا از راهنما سؤال کرد آيا به اين دوستان ايراني ما رسيده‌ايد؟ آنها جاي خوب و غذاي خوب داشته‌اند؟ بعد از ما سؤال کرد که به شما بد نگذشته است؟ شما را آزار نداده‌اند؟ و سؤالاتي از اين دست. بعد هم گفت حکومت افغانستان در حال حاضر دست طلبه‌هاست (در افغانستان به کسي که علوم ديني مي خواند طلبه مي گويند) اصلا فرصت سوال و جواب به ما داده نشد. چيزي که در آن لحظه براي ما جالب بود خود او بود به تعبير ما فيلم بردارها دقايقي طول کشيد که ما فوکوس کنيم که آيا اين آدم واقعا ملامحمد عمر است يا نه؟ نکته عجيبش هم اين بود که او خودش راننده بود يعني وقتي ماشين ايستاد يک ماشين دو کابين خالي که هيچ محافظي در آن نبود و اين آدم خودش پشت فرمان نشسته بود. راهنماي ما توضيح داد که اين عادي است و او با خودش محافظ نمي برد. قبلا هم وقتي ما دنبال ملامحمد حسن والي قندهار (استاندار قندهار) مي گشتيم که معاون ملا عمر و نفر دوم طالبان بود، در خيابان کسي را ديديم که پاچه هاي شلوار افغاني اش را بالا کشيده بود پياز و سيب زميني خريده بود که ما با او حرف زديم. از اين جهت هم خيلي عجيب نبود ولي در وهله اول وقتي ما اين آدم را ديديم، حيرت کرديم که آيا واقعا اين آدم ملامحمد عمر است که تنها پشت فرمان نشسته و از اين مسير خلوت دارد مي رود.

رهبر طالبان محافظ نداشت/ ملا عمر فارسی را خیلی‌بد صحبت می‌کرد
تنها عکس موجود از دوران جوانی ملا محمد عمر

 * او فارسي حرف مي زد؟  

** بله. ولي فارسي را خيلي بد صحبت مي کرد. چون افغاني هايي که زبان مادريشان پشتو است و فارسي زبان دومشان محسوب مي شود فارسي را خيلي بد حرف مي زنند.

 * به لحاظ ظاهري رهبر طالبان چطور آدمي بود؟  

** از حيث ظاهري آدم چهارشانه و چاقي بود. پاي چپش و يک چشمش آسيب ديده بود که اتفاقا چشم چپش هم بود گويي که ترکش خورده بود. ريش بسيار انبوه و عمامه اي هم به سر داشت شبيه اغلب چهره هايي که از طالبان ديده ايم.

 * آقاي جعفريان اعتقادات ديني و اسلامي شما چقدر در حرفه خبرنگاري جنگي تان تأثير گذار بود. يعني شده جايي به خاطر باورهاي اسلامي از برخي از فرصت هاي طلايي خبرنگاري استفاده نکنيد؟  

** بارها اتفاق افتاده است، مثلا خاطره اي را براي شما نقل مي کنم. وقتي که آمريکايي ها بعد از 11 سپتامبر به افغانستان حمله کردند ما به مزار شريف سفر کرديم در آنجا منطقه اي بود به نام قلاع جنگي که تعدادي اسير آنجا نگهداري مي شد. من با مسئول اردوگاه مصاحبه اي داشتم.

از سفرهاي قبلي هم که به افغانستان رفته بودم او را ديده بودم و مي شناختم. ايشان براي اينکه لطفي در حق من بکند با لهجه افغاني خودش گفت جعفريان بيا من يک گروه از اين اسرا را رها مي کنم تا فرار کنند بعد آن ها را به رگبار مي بندم و تو فيلم بگير.اين فرصت براي خبرنگار جنگي خيلي وسوسه برانگيز است و خبرنگاراني هستند که دهها و صدها هزار دلار خرج مي کنند تا چنين صحنه هايي را شکار کنند و اثرشان به يک اثر ماندگار تاريخي تبديل شود.در کوزوو با چشم خود ديدم که خانم کريستين امانپور خبرنگار مشهور آمريکايي جلوي آمبولانس هايي که مجروحان را به بيمارستان مي رساند گرفت. پول کلاني به راننده يکي از آن ها داد. مجروحان را وسط خيابان ريخت يک سرباز صرب را پيدا کرد باز به او پول داد تا او در حالي که به جسد اين مجروحان لگد مي زند از آن ها عکس بگيرد. يکي از آن عکس ها، مشهورترين عکس هاي جنگي جهان است. عکسي که در آن سرباز صرب که اسلحه روي دوشش و يک سيگار روي لبش است با خشونت به يک جسد که در کنار انبوهي از نعش ها افتاده لگد مي زند. خلاصه مسئول اردوگاه دوباره اصرار کرد که من اين اسيران را به رگبار مي بندم و تو فيلم برداري کن، باز اکراه کردم و  او گفت اينها طالباني هستند که تا آخرين فشنگشان جنگيده اند و محکوم به اعدام هستند و بالاخره به زودي اعدام مي شوند حداقل شما اين تصوير را بگير.چند بار وسوسه شدم که اين اتفاق بيفتد ولي باز ديدم نمي توانم با خودم کنار بيايم. فکر کردم به هر دليلي شايد عمر اين آدم ها به دنيا باشد و خداوند آن ها را نجات دهد چرا من سبب مرگشان باشم.مسئول اردوگاه گفت حکم اعدام اين فرد بايد صبح اجرا شود ولي من الان او را مي آورم و اعدامش مي کنم و تو فيلمش را براي خودت بگير، باز من زير بار نرفتم.

 * آن لحظه چه حسي داشتيد؟ فکر مي کرديد يک موقعيت خوب حرفه اي را داريد از دست مي دهيد؟  

** اصلا لحظاتي که ايشان اين حرف ها را به من مي زد به خصوص لحظه اي که در مورد فرد آخر که فردا بايد اعدام مي شد با من صحبت کرد من ناخودآگاه ياد عکس معروف آن خبرنگار آمريکايي در سايگون ويتنام که در کتب درسي ما هم بود افتادم. اين عکس را يک خبرنگار از يک ويتنامي گرفته که رئيس حکومت نظامي شهر سايگون هفت تير را روي پيشاني او گذاشته و اعدامش مي کند. اين عکس در سه صحنه قبل از شليک، لحظه شليک و بعد که آن مرد روي زمين مي افتد گرفته شده و چقدر همان عکس در جهان مشهور است. از مشهورترين عکس هاي جنگي جهان است ولي باز من نتوانستم خودم را قانع کنم چون نيامده بودم شکاري انجام دهم که خبرنگار جنگي مشهوري باشم يا پول خوبي را به دست بياورم. آمده بودم که يک حقيقت را منعکس کنم و اين مهمترين فرق خبرنگاران جنگي ما با خبرنگاران جنگي معمول دنياست.

رهبر طالبان محافظ نداشت/ ملا عمر فارسی را خیلی‌بد صحبت می‌کرد
عکس یادگاری محمدحسین جعفریان و رضا برجی با نیروهای احمد شاه مسعود

 * با وجود اينکه خبرنگاران هم نسل شما در خط مقدم جنگ هاي معاصر دنيا و در قلب حادثه حضور داشتند و فيلم هايي گرفته اند که اين فيلم ها بازتاب جهاني داشته اما در جنگ هاي معاصر دنيا که اتفاقا بيشتر آن ها در کشورهاي اسلامي مثل لبنان و فلسطين در حال وقوع است و يکي دو جنگ هم در همسايگي ما رخ داده، خبرنگاران ما حضور برجسته و به موقع ندارند و ما توليدات رسانه هاي غربي را نشان مي دهيم. چه اتفاقاتي موجب شده به رغم گذشته درخشان در عرصه خبرنگاري جنگ، خبرنگاران  ما در اين زمينه دچار عقب افتادگي شوند؟  

** دفاع مقدس که تمام شد نسل ما که به طرق مختلف در جنگ حضور داشتيم و حال و هواي آن روزها با ما بود و حفظ خطوط برايمان پررنگ و مهم بود همچنان که حالا هم هست و ما با آن آرمانها زندگي مي کنيم و حاضريم زندگي و جانمان را فداي اين آرمان ها بکنيم و اثبات هم کرديم که اين باور ماست. اما به مرور زمان آن احساسات کمرنگ و به نسل بعد منتقل نشد. حال و هواي جنگ فروکش کرد که بخشي از آن طبيعي بود اما مي شد از طريق تربيت خبرنگاران اين شعله را روشن نگه داشت. اما چون آموزش نيرو و تربيت تيم هاي خبري براي مسئولان مهم نبود  تيم هاي خبري پيشکسوت ما از کارافتاده شدند و ما به نوعي مصرف شديم و نتوانستيم نهال هاي جديد را پرورش دهيم.دليل ديگرش هم اين بود که خود مسئولان به اين موضوعات اهميت ندادند. تلويزيون ما وارد عرصه مستندسازي لوکس که معمولا هم در خارج از کشور انجام مي شود، شده است. مستندهايي که يک نوع بيهوده از آن کار است. عمدتا هم روي روابط به مستندسازان سفارش داده مي شود نظير مستند اينجا آفريقاست که گل  هم کرد و جزو مستندهاي بسيار گران قيمت بود. وقتي اين مستندهاي گران وارد تلويزيون شدند و نسلي هم وجود نداشت که مستندهاي داغ آن چناني بسازد طبيعتا هم دست مسئولان خالي بود و هم فکر آن ها توليد اين مستندها نبود. ما هم به مرور زمان فراموش شديم و گرنه نسل ما حتي با همين وضعيت و همين مقدار انرژي که باقي مانده بود مي توانستيم کارهاي جديدي را توليد کنيم. آثاري که بتواند بيننده داشته باشد اما گفتم بي توجهي مسئولان در اين عرصه خيلي دخيل بود. آن ها به آثار داستاني پرخرج روي آوردند در حالي که مي توانستند با يک دهم اين هزينه ها مستندهاي بسيار جالب در حوزه هاي مختلف توليد کنند.خاموش شدن نور روايت فتح و بچه هايي که آنجا کار مي کردند و متفرق شدن مستند سازان خوب آنجا و... همه اين مسائل دست به دست هم داد تا اين اتفاق نامبارک بيفتد و هنوز هم که هنوز است اين وضعيت ادامه دارد و اميدي هم به بهبود آن نيست و به نظر من اگر همچنان اين روند ادامه پيدا کند، معلوم نيست که آيا ما دوباره مي توانيم در عرصه خبرنگاري جنگي حرفي براي گفتن داشته باشيم و آن آرمان هايي را که باور داريم خودمان گوينده اش باشيم نه غول هاي رسانه اي دنيا که با اهداف خودشان آثارشان را مي سازند.من وقتي که شنيدم در درگيري هاي يمن، سومالي و غزه تيم هاي خبري ما حضور نداشتند واقعا زجر کشيدم خيلي برايم تأسف آور بود. احساس مي کردم چقدر جاي ما خالي است و روحم پر مي زد که آنجا باشم. متاسفانه تصاويري که ما مي ديديم از خبرنگاران بقيه کشورها بود که به ما مي دادند حالا شما اين را مقايسه کنيد که در جنگ کوزوو تصاويري که ما آورده بوديم از همه رسانه هاي جهان بهتر بود و اولين تصاويري که از اشغال شهر کريشنا پايتخت کوزوو به جهان مخابره شد تصاويري بود که از ايران رفت. مگر تيم خبري ما نبود که همراه تانک هاي ناتو و با اولين اکيپ نظامي وارد اين شهر شديم و اولين تصاوير را گرفتيم و به تمام دنيا داديم. روزگاري ما در عرصه خبرنگاري جنگي در دنيا مرجع بوديم و با نگاه خودمان به دنيا فيلم مي داديم اما متاسفانه حالا اين طور نيست.

 * خبرنگاران ما که اغلب در جنگ هشت ساله جوان بودند و تجربيات ارزنده اي را از آن سال ها کسب کرده اند در حال پير شدن هستند؟ خيلي از آن ها مانند شما، آقاي برجي و بيژن نوباوه که لطمات شديدي از جنگ ديدند چندان وضعيت جسماني مناسبي ندارند اما اين تجربيات کم نظير به نسل جديد منتقل نشده و ممکن است با از دست رفتن خبرنگاران جنگي پيشکسوت ما اين تجربيات هم براي هميشه از بين برود چه بايد کرد؟  

** من اين حرف شما را کاملا تاييد مي کنم در کشور ما آدمي مثل رضا برجي که رکورددار حضور در جنگ هاي معاصر دنياست وجود دارد ولي به او توجهي نمي شد ايراد اصلي هم اين است که ما فاقد مراکز و مؤسساتي هستيم که به سراغ اين بچه ها بيايند و از اين تجربيات استفاده کنند.خبرنگاران جنگي پيشکسوت ما هر کدام در گوشه اي محدود و دور از آن گذشته درخشان که طي کردند و اتفاقات عظيمي را شاهد بودند روزگار مي گذرانند در حالي که آن ها بايد نيروهايي را تربيت کنند که تا قبل از اينکه ما به خبرنگار جنگي نياز پيدا کنيم بتوانيم نيروهايي از اين دست به اندازه کافي داشته باشيم.متاسفانه ما حتي جنگ را هم خيلي راحت از دست داديم. چون تشکيلاتي وجود نداشت که از خبرنگاران جنگي حمايت کند. مراکزي مثل روايت فتح کارهايي را کردند که آن هم به همت و پافشاري کساني مثل سيدمرتضي آويني بود که با مقاومت، پافشاري و فداکاري و اصرار مسئولان را مجاب کردند که اين چنين فيلم هايي ساخته شود. اگر اصرارهاي آويني نبود الان ما هيچ چيز از جنگ نداشتيم.گرچه اين اواخر به فکر افتاده بودند که چنين مراکزي را به وجود بياورند اما متاسفانه خيلي دير بود.

 * خيلي از خبرنگاران جنگي دنيا خاطراتشان را مکتوب کردند و به خاطر همين به شهرت جهاني رسيده اند، شما هم خاطرات مکتوب داريد؟  

** نه به آن شکل. بخشي از خاطراتم را در سال 68 در روزنامه خراسان منتشر مي کردم و از همان دوران تا حدود سال 74-73 يعني دوره سردبيري آقاي ناصر آملي در روزنامه خراسان بودم. در دوره اي هم که در افغانستان بودم يادداشت هايم را با عنوان «تکر در ولايت جنرال ها» (گشت و گذاري در سرزمين ژنرال ها) در مجله مهر و دو هفته نامه کمان منتشر مي کردم که خيلي هم مورد استقبال واقع شد منتهي به دليل وضعيت بد جسماني فرصت نکردم اين يادداشت ها را به صورت کتاب منتشر کنم در حال حاضر آقاي اميد مهدي نژاد در حال تدوين و انتشار اين خاطرات در قالب کتابي با همين عنوان «تکر در ولايت جنرال ها» است. من امروز که به گذشته نگاه مي کنم مي بينم اگر در حوزه خبرنگاري جنگي ايده هايم را مکتوب مي کردم و همه وقتم را صرف مستندسازي نمي کردم مي توانستم آثار بهتر و بيشتري داشته باشم.

 * خيلي از رسانه هاي خارج از کشور مشتاق هستند از وجود کساني مثل شما استفاده کنند. تا جايي که من خبر دارم بارها به شما و چند نفر از خبرنگاران جنگي با تجربه ديگر ما هم پيشنهادهاي خوبي در اين زمينه از سوي رسانه هاي معتبر جهان ارائه شده چرا اين پيشنهادها را نپذيرفتيد؟  

** بله بارها اين پيشنهادها شده ولي پذيرفتن آن مستلزم خروج از کشور است که عمده بچه هاي ما دوست ندارند اين اتفاق بيفتد به خاطر اينکه اغلب کساني که در کشور ما کار خبرنگاري جنگي را انجام مي دهند از بچه هاي جبهه و جنگ و بسيجي هستندکه آرمان هاي خاصي دارند. اين بچه ها برخلاف باورهاي خودشان مي دانند که بروند جاي ديگر کار کنند ولي به نظر من وقتي اينجا جز توهين و حقارت اين بچه ها چيز ديگري نمي بينند چاره اي جز اين نيست چون زمان را از دست مي دهند اين آدم ها دارند پير مي شوند و وقتي در داخل کسي علاقه مند به آموختن تجربيات آن ها نيست حداقل مي توان آن را به هم نوعان خود ياد داد تا در جاي ديگري اين داشته ها حفظ شود.گفتم چون نگاه ما به خبرنگاري جنگي آرمان خواهي و آرمان طلبي بوده نه نگاه فرصت طلبانه همين ها باعث شده که ما از اين موقعيت ها استفاده نکنيم اما اين نقيصه بايد برطرف شود.وقتي کشور ما مدعي حمايت از ملت هاي مظلوم در سراسر دنياست و معتقد است استکبار خبري باعث شده تا اخبار نبردهاي مظلومان دنيا آن چنان که هست منعکس نشود پس بايد تشکيلاتي درست و حسابي وجود داشته باشد تا اگر اتفاقي افتاد منعکس کننده حقيقت باشد در حالي که ما چنين بخشي را نداريم و از خبرهاي همان رسانه ها که به قول ما غول هاي رسانه اي دنيا هستند استفاده مي کنيم.

 * چطور وارد عرصه خبرنگاري جنگي شديد؟  

** در اواخر جنگ واحدهايي به نام واحد ثبت وقايع در جهاد سازندگي به وجود  آمد که من در يکي از واحدهاي جهاد سازندگي  استان مازندران که آن موقع آنجا مشغول تحصيل بودم مشغول کار شدم از آن زمان بود که به طور جدي خبرنگار جنگي حرفه من شد. بعد که جنگ تمام شد از حدود سال 69 سفرهاي خودم را به بقيه کشورها مثل افغانستان، کردستان عراق، تاجيکستان، کشمير، بوسني، جمهوري آذربايجان و... آغاز کردم به دليل حضورم در روايت فتح مستندهاي مختلفي را براي تلويزيون ساختم. مثل لعل بدخشان (درباره افغانستان سال 72)، نسل گمشده (درباره کوزوو)، شير دره پنج شير (درباره احمد شاه مسعود) و... در اين دو دهه کمتر جنگي بوده که در سطح جهان رخ داده باشد و من در آن حضور پيدا نکنم. خيلي از اين فيلم ها هم در سطح جهان منحصر به فرد بوده اند مثلا اولين بار از درگيري هاي مقتدا صدر در عراق بعد از ورود آمريکا ما فيلم گرفتيم و به ايران آورديم و بعد هم که به تمام رسانه هاي جهان مخابره شد اما بعدها به دليل مجروحيتي که براي من اتفاق افتاد نتوانستم در خيلي از جاها حاضر شوم. من وقتي درگيري هاي غزه را مي ديدم مثل پرنده اي بودم که در قفس گرفتار شدم و نمي تواند کاري انجام دهد در حالي که ديگر خبرنگاران جنگي را در حال پرواز مي ديدم و غبطه مي خوردم به حال آن ها که آنجا حاضر بودند.

 *آقاي جعفريان شما را در دنيا با مستند شير دره پنجشير که درباره احمد شاه مسعود است مي شناسند اولين بار او را کجا ملاقات کرديد؟  

** من سفرهاي زيادي به افغانستان داشتم و همين آشنايي باعث شد که به عنوان رايزن فرهنگي جمهوري اسلامي در آن کشور انتخاب شوم. در همان دوره مسئوليتم حدود سال 75 براي اولين بار احمد شاه مسعود را در دره پنج شير ديدم. آن زمان من مستندي تحت عنوان چرا مي جنگيم مي ساختم که به سراغ مسعود رفتم و با او مصاحبه گرفتم. بعدها هم مستند شير دره پنج شير يا همان حماسه ناتمام را ساختم که بسيار هم مشهور شد.

رهبر طالبان محافظ نداشت/ ملا عمر فارسی را خیلی‌بد صحبت می‌کرد
محمدحسین جعفریان در حال مصاحبه با احمد شاه مسعود، شیر دره پنجشیر


 * آن مستند را در چه شرايطي ساختيد؟  

** آن موقع طالبان بخش اعظم افغانستان را گرفته بود و ده درصد خاک آن کشور در دست مسعود مانده بود. من به تاجيکستان رفتم دوستان مسعود را آنجا پيدا کردم و موافقتشان را جلب کردم تا يک دوربين هميشه همراه مسعود باشد و ايشان اجازه بدهد در حالي که او کارهاي خودش را انجام مي دهد ما هم از اتفاقات پيرامون زندگي اش تصوير بگيريم. کسب اين موافقت خيلي آسان نبود ولي بالاخره اتفاق افتاد.بعد من با کمک خود ايشان با بالگرد بين تاجيکستان و دهکده اي در شمال افغانستان به نام خواجه بهاء الدين که مقر مسعود بود به آنجا رفتم.جايي نزديک خط مقدم خانه اي بود که مقر مسعود محسوب مي شد. او در حالي که کار خودش را انجام مي داد دوربين هميشه همراهش بود. ابتدا اين طور بود که وقتي او کار روزانه اش را آغاز مي کرد من هم به همراه دوربينم به دنبال او مي رفتم شب که مي شد او به مقر خودش مي رفت و من هم به محل اسکانم برمي گشتم.بعد از حدود 4 روز من توانستم اعتماد مسعود را جلب کنم و او پذيرفت دوربين شبانه روز همراه او باشد چون خيلي وقت ها اوبه خط مقدم جبهه سر مي زد ما هم همراه او مي رفتيم.نظر او جلب شد و حتي ما صحنه هاي خيلي خصوصي از مسعود گرفتيم مثلا وقتي مسعود دارد نماز شب مي خواند يا اول سپيده صبح است او براي نماز صبح برخاسته دوربين اين تصاوير را مي گيرد که در فيلم هم موجود است.اين همراهي مسعود باعث شد که فيلم خيلي خوبي ساخته شود و ما حتي از خصوصي ترين زندگي اين آدم حتي در زماني که نقشه هاي جنگي اش را براي سردارانش توضيح مي داد فيلم گرفتيم.قرار بود حاصل اين فيلم ها مستند يک ساعته از زندگي مسعود باشد اما به فاصله کمي از تصويربرداري ما مسعود به شهادت رسيد و چون هيچ تصوير ديگري از او وجود نداشت به تشويق شبکه اول تلويزيون مستند شش قسمتي از اين تصاوير ساخته شد که بارها از شبکه هاي داخلي و خارجي پخش شد.

 * چه شد که به سراغ احمد شاه مسعود رفتيد. شخصيت او چه جاذبه هايي داشت که شما به عنوان يک خبرنگار جنگي وقت زيادي را اختصاص داديد تا بتوانيد با مسعود مصاحبه کنيد و فيلم بگيريد؟  

** جواب اين سئوال را بايد با توجه به شرايط آن زمان داد زماني که تقريبا تمام فرماندهاني که عليه طالبان مي جنگيدند اسلحه هايشان را زمين گذاشته بودند و تنها کسي که مقاومت مي کرد مسعود بود علاوه بر آن پيرامون شخصيت مسعود حرف و حديث هاي فراواني وجود داشت و من دلم مي خواست بدانم اين آدم واقعا کيست؟ در ذهن من هم پيرامون او سوال هاي زيادي وجود داشت. قبلا با اين آدم آشنا بودم و از او مصاحبه گرفته بودم . در دنيا هم مقاومت افغانستان را به نام مسعود مي شناختند به طوري که همان موقع ها پارلمان اروپا وقتي مي خواست يک شخصيت افغاني را به عنوان نماينده براي توضيح وضعيت اين کشور دعوت کند از برهان الدين رباني رئيس جمهور افغانستان دعوت نشد و آن ها از مسعود دعوت کردند.شخصيت او براي من خيلي جذاب بود بعد هم که اين سريال را ساختم ديدم اشتباه نمي کردم اين آدم آنقدر کاريزماتيک بود که ارزش ساختن سريالهاي متعدد يا نوشتن کتاب هاي مختلف را داشت و دارد.در آن شرايط خيلي بعيد بود که خبرنگاري بتواند خودش را به مقر مسعود برساند اگر هم مي توانست برساند شايد انگيزه اين کار را نداشت در تمام مدتي که من آنجا بودم فقط يک خبرنگار انگليسي به آنجا آمد که مسعود هم خيلي به آن علاقه مند نبود و مي خواست زود از شر آن خلاص شود در جايي از فيلم هم هست که به نيروهايش خبرنگار انگليسي را نشان مي دهد و مي گويد اين را هم با خودتان ببريد.اين انگيزه براي من که حالا از قبل مسعود را مي شناختم و اين توان را داشتم که درباره او فيلم بسازم و علاقه شخصي ام به خود مسعود هم خيلي مهم بود من واقعا مسعود را خيلي دوست داشتم و در سفرهاي قبلي که به افغانستان رفته بودم به شخصيت او علاقه مند شده بودم.تصورم اين بود که از تمام نيروهايي که در افغانستان بودند فقط اين آدم مقاوم باقي مانده بود و به تنها چهره مقاومت در افغانستان تبديل شده بود. به اعتقاد من مسعود آدم سالمي بود و شخصيت سالمي داشت.برخلاف خيلي از چهره هاي ديگر افغانستان که دلايل ديگري در کنار جهاد به معني واقعي اش براي جنگيدن داشتند مسعود آدمي بود که خالص تر به نظر مي آمد و واقعا در حال جهاد بود که در فيلم هم اين احساس منعکس شده گرچه ممکن است برخي با اين نظر من موافق نباشند. اما من فکر مي کنم آدم اشتباهي را انتخاب نکرده ام و بعد اينکه فيلمم ساخته شده بيشتر به درستي تصميمم پي بردم.

 * چرا فيلم شير دره پنج شير اينقدر در سطح دنيا مطرح شده است با وجود اينکه شما آثار مستند ديگري هم ساخته ايد؟  

** اين فيلم از آن جهت خيلي اهميت پيدا کرد که به فاصله کمي پس از فيلم برداري آن مسعود به شهادت رسيد و خيلي از خبرگزاري ها سراغ اين تصاوير آمدند. الان هم در سالگرد شهادت مسعود اغلب شبکه هاي خبري دنيا مثل سي ان ان، بي بي سي و... اين تصاوير را پخش مي کنند. خود تلويزيون افغانستان هم که تقريبا هيچ تصويري به غير اين تصاوير ندارد وقتي آقاي خرازي وزير امور خارجه وقت براي تبريک استقلال افغانستان و تبريک به آقاي حامد کرزاي به عنوان نماينده جمهوري اسلامي به کابل رفت هدايايي به آقاي کرزاي تقديم کرد که فيلم شير دره پنج شير يکي از آن ها بود.

رهبر طالبان محافظ نداشت/ ملا عمر فارسی را خیلی‌بد صحبت می‌کرد
روبوسی رضا برجی، دوست و همکار جعفریان با وی پس از سال‌ها همکاری


 * به خاطر همين فيلم تابعيت افتخاري کشور افغانستان به شما اهدا شد؟  

** بله در مراسمي که درافغانستان برگزار شد دولت افغانستان پيشنهاد تابعيت افتخاري اين کشور را به سه نفر که در موضوع افغانستان و جنگ هاي اين کشور فيلم ساخته بودند اهدا کرد که من، محسن مخملباف و دوپاني فيلي بوديم.

 * به غير شما کس ديگري هم درباره احمد شاه مسعود فيلم ساخته است؟  

** دوپاني فيلي فيلم ساز فرانسوي هم تصاويري از او گرفته که براساس همين مستند فيلم سينمايي مسعود افغان ساخته شد.اين فيلم ساز سالها قبل حدود بيست و چند سال قبل از شهادت مسعود به افغانستان رفت و آمد داشته است و از مسعود تصاوير را گرفته و خودش مدعي است اصلا به خاطر مسعود به افغانستان رفته دوراني که مسعود هنوز خيلي جوان بوده.

 * از احمد شاه مسعود چه خاطره اي داريد؟  

** يادم هست يک بار مسعود داشت نقشه هاي جنگي اش را براي سردارانش توضيح مي داد که اتفاقا هم در فيلم آمده. او در حالي که مي دانست لو رفتن نقشه هاي جنگي ممکن است جان هزاران نفر از نيروهايش را به خطر بيندازد ولي در مورد فيلم گرفتن به من اعتراضي نکرد.

در فيلم هم هست که بقيه فرماندهان به او تذکر مي دهند که اين دارد فيلم مي گيرد و نقشه ما لو مي رود. ايشان بر مي گردد طرف من و از من مي پرسد فيلم تو چه وقت از تلويزيون ايران پخش مي شود.من مي گويم پاييز. بعد او به فرماندهانش مي گويد عيبي ندارد نگران نباشيد. يعني کاملا او به من اعتماد کرد چون من به معني واقعي کلمه با مسعود دوست شدم در صحنه اي از فيلم هست که سر سفره اي که من و مسعود نشسته ايم و در حال صبحانه خوردن هستيم او خيلي با محبت با من برخورد مي کند. بهرحال همين رفتار متفاوت او و فرصتي که به من داده شد باعث شد تا فيلم مسعود افغان به آن صميميت و واقعيت ساخته شود.

 * چطور مجروح شديد؟  

** وقتي از ساخت سريال لعل بدخشان (سريال هفت قسمتي براي شبکه اول سيما) همراه يک کاميون حاوي مهمات از مرز چين به افغانستان برمي گشتيم کنترل ماشين از دست راننده خارج شد ماشين به کوه برخورد و واژگون شد من حدود نيم ساعت زير چند تن مهمات ماندم. مهمات منفجر نشد وگرنه دکمه لباس من به ايران بر نمي گشت. سي روز طول کشيد که ما خود را از آن جاده هاي دهشت انگيز افغانستان با اسب و قاطر به کابل رسانديم خوب است اينجا به نکته اي اشاره کنم که قبلا از زبان دوستان بيان شده ما وقتي به کابل رسيديم آنجا تيمي از مسئولان وزارت خارجه به سرپرستي يکي از معاونان وزارت خارجه در کابل بودند اما حاضر نشدند من که مجروح شديد بودم و پزشک سفارت براي آن ها توضيح داد که اين آدم تا حالا فوت نشده بسيار حيرت آور است و دارد درد مي کشد.کابل هم در وضعيتي قرار دارد که نيروهاي حکمت يار روزي بيشتر از ده موشک به اين شهر شليک مي کنند ولي اينها حاضر نشدند ما را با هواپيماي اختصاصي خودشان که داشتند به ايران بياورند البته بعدها معلوم شد آن ها براي خريد عازم دبي بودند و خب طبيعتا نمي توانستند ما را با خودشان ببرند .آن موقع من مجبور شدم از کابل به مزار شريف منتقل شوم و اين جابجايي ده روز طول کشيد و اگر من به موقع منتقل شده بودم شايد بخشي از اين آسيب ها مثلا اينکه تا آخر عمر بايد با عصا راه بروم اتفاق نمي افتاد. اين در حالي بود که همان زمان يک خبرنگار جنگي انگليسي که در درگيري هاي بالکان مجروح شده بود وقتي پيکر مجروح او را با هواپيماي اختصاصي به فرودگاه لندن منتقل کردند وزير امور خارجه و وزير فرهنگ انگليس در فرودگاه به استقبال او آمدند و تا بيمارستان او را همراهي کردند.

رهبر طالبان محافظ نداشت/ ملا عمر فارسی را خیلی‌بد صحبت می‌کرد

 * 17 مردادماه در بزرگداشت ياد و نام شهيد محمود صارمي به عنوان روز خبرنگار نامگذاري شده است شما صارمي را مي شناختيد و او از دوستان نزديک و صميمي شما بوده که تا روز قبل از شهادت در کنار هم بوده ايد؟ چه اتفاقي افتاد که صارمي و ساير کارکنان کنسولگري ايران در افغانستان به شهادت رسيدند؟  

** من در فاصله سال هاي 75 تا 77 رايزن فرهنگي جمهوري اسلامي در مزار شريف بوده ام خدا رحمت کند محمود صارمي به اتفاق همکارش از خبرگزاري جمهوري اسلامي در آنجا حضور داشتند. در اين دو سال ما با هم صميمي شديم و مدام به هم رجوع مي کرديم چون کارمان هم به نوعي به هم مرتبط بود.مردادماه سال 77 در حالي که بيشتر افراد از مزار شريف خارج شده بودند چون اين شهر آرام نبود و هر لحظه امکان وقوع چنين حادثه اي مي رفت ايشان به مزار شريف برگشت. ايشان روز شانزده مرداد به مزار شريف برگشت که من با همان هواپيمايي که ايشان آمد به تهران برگشتم. در آن شرايط طالبان به مزار شريف نزديک شده بودند و تحليل من اين بود که اگر طالبان به شهر برسند بچه هاي ما را شهيد مي کنند وقتي برگشتم به تهران با برخي از مسئولان تماس گرفتم و نظرم را گفتم. اما متأسفانه ترتيبي داده نشد تا اينکه در آن اتفاق فجيع بچه هاي ما به شهادت رسيدند و خيلي هم معلوم نشد که چه کساني آن ها را شهيد کردند.بعدها معلوم شد گروه هايي بودند که خيلي هم ربطي به طالبان نداشتند.

 * آن گروه ها به کجا وابسته بودند؟  

** کساني پشت ماجرا بودند که حتي اميد داشتند ايران با طالبان وارد جنگ شوند که امکان وقوع اين جنگ هم بعيد نبود،آن زمان ما حدود هفتاد هزار نيرو را در مرزهاي شرقي مستقر کرديم و اگر درايت و پافشاري مقام معظم رهبري نبود بعيد نبود که جنگ ما با طالبان شروع شود.

رهبر طالبان محافظ نداشت/ ملا عمر فارسی را خیلی‌بد صحبت می‌کرد
شهید محمود صارمی در حال مأموریت در افغانستان/ عکاس: رضا برجی


 * سال‌ها از شهادت محمود صارمي مي گذرد چه تصويري از او در ذهن شما باقي مانده است؟  


** شهيد صارمي بسيار آدم منضبطي بود کارش برايش اهميت داشت و حوزه خبر را خيلي خوب مي شناخت. يادم هست اگر خبري پايه اش سست بود و يا منابع قطعي نداشت ايشان از ارسال آن خودداري مي کرد من هميشه حس مي کردم او چقدر کار خودش را بلد است و به شدت به حرفه خبرنگاري علاقه مند است کسي که در اوج کشمکش هاي شهر مزار شريف کارش را رها نکرد و برنگشت تا اخبار آنجا را مخابره کند نشان دهنده تعهدش به خبر است فکر مي کنم محمود صارمي با خبر زندگي مي کرد و اين حوزه را به معني دقيقش دوست داشت و مي شناخت و به آن اهميت مي داد در مجموع محمود صارمي به تصادف وارد حوزه خبر نشده بود.


منبع: روزنامه خراسان
مطالب مرتبط

تشدید حملات جیش الفتح به فوعه و کفریای شیعه نشین/ انهدام تونل داعش در فرودگاه کویرس/ موشک باران شدید

به موازات نبردها در جبهه القلمون میان رزمندگان ارتش سوریه و حزب الله با تروریستهای تکفیری، گروههای تروریستی فعال در جبهه استان ادلب بر شدت حملات خود علیه فوعه و کفریای شیعه نشین افزوده اند.
گروه بین الملل مشرق- برای مخاطبان گزارش‌های تحولات سوریه، از تازه‌ترین تحولات میدانی جبهه «ادلب، حمص و حلب » گزارش‌هایی رسیده است که مطالعه آن را به علاقه‌مندان "تحولات در صحنه" سوریه توصیه می‌کنیم؛ با ما همراه باشید.
 
تشدید حملات جیش الفتح به فوعه و کفریا
 
به موازات نبردها در جبهه القلمون میان رزمندگان ارتش سوریه و حزب الله با تروریستهای تکفیری، گروههای تروریستی فعال در جبهه استان ادلب که چند روز پیش طی بیانیه ای از آغاز عملیات نظامی "اشغال فوعه و کفریای شیعه نشین" واقع در حاشیه شمالی شهر ادلب خبر داده بودند، بر شدت حملات موشکی، خمپاره ای، توپخانه ای و هجومهای زمینی خود به این دو شهر محاصره شده افزوده اند.
 
تشدید حملات جیش الفتح به فوعه و کفریای شیعه نشین/موج جدید ترورهای داخلی تروریستها/انهدام تونل داعش در کویرس/موشک باران شدید نبل و الزهرا توسط تروریستها
 
 
 
گروههای مشارکت کننده در این حملات از ائتلاف جیش الفتح به رهبری شبکه تروریستی بین المللی القاعده، شامل "جبهه اسلامی سوریه (جیش الاسلام و احرار الشام)، القاعده (جبهه النصره و جند الاقصی) و ارتش آزاد سوریه بوده و حملات از حداقل 8 محور عملیات و 4 جهت جغرافیایی و از مبدا روستاهای "رام حمدان(شمال)، معره مصرین (شمال غربی)، تفتناز (شمال شرقی)، طعوم (شرق)، بنش (جنوب شرق) و شهر ادلب (جنوب) علیه مردم بی گناه این منطقه صورت می پذیرد.
 
تشدید حملات جیش الفتح به فوعه و کفریای شیعه نشین/موج جدید ترورهای داخلی تروریستها/انهدام تونل داعش در کویرس/موشک باران شدید نبل و الزهرا توسط تروریستها
 
هدف از این حملات ایجاد فشار بر ارتش سوریه و حزب الله جهت توقف عملیات نظامی پاکسازی منطقه زبدانی است که طی آن بیش از 1200 نفر از تروریستهای تکفیری از گروههای جبهه اسلامی، داعش، القاعده و ارتش آزاد در چند محله مرکز و شمال شرقی آن شهر در محاصره کامل و تحت ضربات موشکی و حملات زمینی و بمبارانهای هوایی قرار دارند.
 
تشدید حملات جیش الفتح به فوعه و کفریای شیعه نشین/موج جدید ترورهای داخلی تروریستها/انهدام تونل داعش در کویرس/موشک باران شدید نبل و الزهرا توسط تروریستها
 
فوعه و کفریا با بیش از 45 هزار نفر جعیت دارای بافت مذهبی شیعه اثنی عشری است که بیش از 70 درصد از ساکنان آن را سادات منتسب به اهل بیت پیامبر اکرم اسلام (ص) تشکیل می دهند. از ابتدای بحران تروریستی تکفیری حدود 3 هزار نفر از جوانان دلیر این دو منطقه در نبرد با تروریستهای تکفیری در صفوف نیروهای ارتش، دفاع وطنی و حزب الله سوریه به شهادت رسیده و از حدود 4 ماه پیش همزمان با اشغال کامل استان ادلب توسط القاعده به رهبری سازمان اطلاعات و جاسوسی "ترکیه" فوعه و کفریا در محاصره کامل (آب، برق، غذا و دارو) قرار گرفته اند.
 
تشدید حملات جیش الفتح به فوعه و کفریای شیعه نشین/موج جدید ترورهای داخلی تروریستها/انهدام تونل داعش در کویرس/موشک باران شدید نبل و الزهرا توسط تروریستها
 
 
 
منابع میدانی در فوعه و کفریا از اصابت بیش از 2 هزار فروند موشک به این دو شهر تنها طی کمتر از 5 روز از آغاز عملیات گروههای تروریستی برای اشغال این دو شهر در محاصره خبر داده اند. این موشک بارانها منازل مردم و اماکن عمومی را هدف قرار داده و موجب تلفات سنگین انسانی (شهادت و جراحت گروهی از ساکنین) و خسارت شدید مالی به شهروندان سوری ساکن در آن شده است.
 
تشدید حملات جیش الفتح به فوعه و کفریای شیعه نشین/موج جدید ترورهای داخلی تروریستها/انهدام تونل داعش در کویرس/موشک باران شدید نبل و الزهرا توسط تروریستها
 
طی روزهای گذشته چندین حمله زمینی تروریست ها در محورهای شرقی، غربی و جنوبی با مقاومت و هوشیاری رزمندگان عضو کمیته های مردمی دفاع از شهرهای فوعه و کفریا شکست سختی خورده است. تنها در یکی از این حملات، 20 تروریست کشته، 7 نفر اسیر (شامل 4 تروریست غیر سوری!، یک نفر از اهالی روستای رام حمدان در شمال و دو نفر از شهر بنش در جنوب شرقی)، دو دستگاه نفربر شامل یک انتحاری منهدم و دو دستگاه تانک نیز به غنیمت رزمندگان شیعه سوری در آمده است. 
 
تشدید حملات جیش الفتح به فوعه و کفریای شیعه نشین/موج جدید ترورهای داخلی تروریستها/انهدام تونل داعش در کویرس/موشک باران شدید نبل و الزهرا توسط تروریستها
 
 
 
واحد رسانه ای گروه تروریستی "احرارالشام" وابسته به اخوان المسلمین و شبکه القاعده با انتشار تصاویری از یک حمله انفجاری علیه مواضع مدافعان فوعه و کفریا خبر داده است. بر اساس این تصاویر، تروریست ها با اعزام یکدستگاه نفربر زرهی مملو از مواد منفجره که بصورت هدایت از راه دور کنترل می شد، تلاش کردند تا آن را در داخل خطوط دفاعی مدافعان منطقه "الصواغیه" واقع در حاشیه شمال شرقی شهر فوعه منفجر کند اما این خودروی زرهی از سوی مجاهدین شیعه رصد و هدف یک فروند موشک ضد زره کورنت قرار گرفته و منهدم گشته است. 
 
تشدید حملات جیش الفتح به فوعه و کفریای شیعه نشین/موج جدید ترورهای داخلی تروریستها/انهدام تونل داعش در کویرس/موشک باران شدید نبل و الزهرا توسط تروریستها
 
 
 
هواپیماهای جنگنده بمب افکن نیروی هوایی ارتش سوریه با حضور دائم در آسمان منطقه به بمباران شدید مواضع، خطوط تدارکاتی و کاروانهای تسلیحاتی – نیرویی تروریست های تکفیری پرداخته اند. بیش از 40 حمله هوایی علیه مواضع تروریست ها تلفات سنگینی را به آنها وارد آورده و مدافعان فوعه و کفریا را برای دفاع از این دو شهر یاری کرده است.
 
تشدید حملات جیش الفتح به فوعه و کفریای شیعه نشین/موج جدید ترورهای داخلی تروریستها/انهدام تونل داعش در کویرس/موشک باران شدید نبل و الزهرا توسط تروریستها
 
تشدید حملات جیش الفتح به فوعه و کفریای شیعه نشین/موج جدید ترورهای داخلی تروریستها/انهدام تونل داعش در کویرس/موشک باران شدید نبل و الزهرا توسط تروریستها
 
تحولات میدانی جبهه حمص
 
ادامه عملیات نظامی ارتش سوریه در حاشیه تدمر
 
نبردها میان نیروهای ارتش و دفاع وطنی سوریه، لشکر فاطمیون و حزب الله از یکسو با تروریستهای تکفیری داعش در جبهه های نیمه غربی شهر تدمر با شدت هر چه تمامتر در جریان است. طی روزهای نخست آغازین عملیات "بازپس گیری تدمر، نیروهای ارتش سوریه و گروههای هم پیمان آن طی هجومهای سریع با پشتیبانی وسیع هوایی و یگان توپخانه ای موفق به تصرف مناطق حاشیه غربی شهر و استقرار در فاصله کمتر از 3 کیلومتری دروازه های این بخش شدند.
 
تشدید حملات جیش الفتح به فوعه و کفریای شیعه نشین/موج جدید ترورهای داخلی تروریستها/انهدام تونل داعش در کویرس/موشک باران شدید نبل و الزهرا توسط تروریستها
 
در حالی که گزارش های میدانی از پیشروی نیروهای ارتش سوریه و گروههای هم پیمان آن در محورهای شمال غربی و جنوبی غربی شهر تدمر حکایت دارد، داعش با اعزام عوامل انتحاری و اجرای حملات ایذایی به سایر مناطق بخش شرقی استان حمص برای تمرکز زدایی از توان و تمرکز عملیاتی فرماندهان اتاق مشترک عملیات ارتش و گروههای هم پیمان آن بشدت در تلاش است.
 
تشدید حملات جیش الفتح به فوعه و کفریای شیعه نشین/موج جدید ترورهای داخلی تروریستها/انهدام تونل داعش در کویرس/موشک باران شدید نبل و الزهرا توسط تروریستها
موشک باران شدید فرقلس توسط داعش
 
در همین رابطه گروهی از نیروهای داعش نیمه شب گذشته از طریق بیابان خود را به حاشیه شهر "فرقلس" واقع در شرق شهر حمص و جنوب شرقی شهر تدمر رسانده و ایستگاه استخراج نفت و گاز مستقر در حاشیه آن را بشدت موشک باران کردند. به گفته روابط عمومی وزارت انرژی دولت سوریه، این حمله باعث آتش سوزی وسیعی در این مجموعه تامین انرژی شده و خسارات مادی فراوانی به تاسیسات آن وارد آورده است.
 
تشدید حملات جیش الفتح به فوعه و کفریای شیعه نشین/موج جدید ترورهای داخلی تروریستها/انهدام تونل داعش در کویرس/موشک باران شدید نبل و الزهرا توسط تروریستها
 
دقایقی پس از این حمله یک فروند بمب افکن نیروی هوایی ارتش سوریه گروه موشکی داعش را که در حال بازگشت به تدمر بود، رهگیری کرده و هدف چند فروند موشک هوا به زمین قرار داد که به هلاکت کلیه اعضای این کاروان و انهدام کامل خودروهای نظامی آنها شد.
 
تشدید حملات جیش الفتح به فوعه و کفریای شیعه نشین/موج جدید ترورهای داخلی تروریستها/انهدام تونل داعش در کویرس/موشک باران شدید نبل و الزهرا توسط تروریستها
 
تاسیسات گازی فرقلس با تولید بیش از 5 میلیون متر مکعب گاز طبیعی و 5 تن گاز با مصارف خانگی یکی از بزرگترین تولید کننده های انرژی در سوریه و تامین کننده نیمی از سوخت نیروگاههای تولید برق این کشور در استانهای حمص، حماه، دمشق و ... می باشد. از ابتدای بحران تروریستی تکفیری در سوریه، حمله به زیر ساختهای صنعتی، انرژی، کشاورزی و نظامی این کشور در صدر اهداف گروههای مختلف تروریستی تکفیری بوده است.
 
تشدید حملات جیش الفتح به فوعه و کفریای شیعه نشین/موج جدید ترورهای داخلی تروریستها/انهدام تونل داعش در کویرس/موشک باران شدید نبل و الزهرا توسط تروریستها
 
تشدید حملات جیش الفتح به فوعه و کفریای شیعه نشین/موج جدید ترورهای داخلی تروریستها/انهدام تونل داعش در کویرس/موشک باران شدید نبل و الزهرا توسط تروریستها
 
تحولات میدانی جبهه حلب
 
حملات شدید تروریستها به نبل و الزهراء/ انهدام تونل داعش در کویرس
 
حملات تروریستهای تکفیری القاعده، جبهه اسلامی و ارتش آزاد به دو منطقه شیعه نشین "نبل و الزهراء" همچنان ادامه دارد. طی روزهای اخیر صدها فروند موشک و خمپاره و توپ سنگین توسط تروریستها به این دو شهر که بیش از 4 سال از محاصره کامل آنها توسط مزدوران سازمانهای جاسوسی سعودی، قطر و ترکیه می گذرد، شلیک شده که تلفات و خسارات شدیدی برجای گذاشته است.
 
تشدید حملات جیش الفتح به فوعه و کفریای شیعه نشین/موج جدید ترورهای داخلی تروریستها/انهدام تونل داعش در کویرس/موشک باران شدید نبل و الزهرا توسط تروریستها
 
به گفته یک منبع میدانی در تشکیلات حزب الله سوریه مستقر در شهر الزهراء، مبدا اصلی پرتاب موشکها و خمپاره های و گلوله بارانهای توپخانه ای برخی شهرهای حاشیه از جمله "مایر، بیانون و حیان" بوده است که بلافاصله رزمندگان مدافع نبل و الزهراء با شناسایی دقیق محل پرتاب، اقدام به گلوله باران شدید آن کرده اند. 
 
تشدید حملات جیش الفتح به فوعه و کفریای شیعه نشین/موج جدید ترورهای داخلی تروریستها/انهدام تونل داعش در کویرس/موشک باران شدید نبل و الزهرا توسط تروریستها
 
انهدام تونل داعش در نزدیکی فرودگاه نظامی کویرس
 
از فرودگاه نظامی کویرس خبر می رسد که شب گذشته نیروهای نظامی ارتش سوریه مستقر در این پایگاه مهم و راهبردی هوایی پس از کشف یک تونل در محور جنوبی، آن را منهدم کرده اند. بنا بر این گزارش، این تونل توسط نیروهای داعش با هدف بهره برداری جهت نفوذ به محوطه فرودگاه در حال حفر بوده است. 
 
تشدید حملات جیش الفتح به فوعه و کفریای شیعه نشین/موج جدید ترورهای داخلی تروریستها/انهدام تونل داعش در کویرس/موشک باران شدید نبل و الزهرا توسط تروریستها
 
لازم به ذکر است که فرودگاه نظامی کویرس واقع در حاشیه شمالی استان حلب و در مجاورت استان ادلب سوریه از حدود 2 سال پیش ابتدا از سوی گروههای تروریستی ارتش آزاد و القاعده و پس از آن توسط داعش تحت شدید ترین محاصره قرار داشته و تلاشهای مکرر این گروه برای تصرف آن با مقاومت شدید نظامیان مستقر در آن با شکست مواجه شده است.
 
تشدید حملات جیش الفتح به فوعه و کفریای شیعه نشین/موج جدید ترورهای داخلی تروریستها/انهدام تونل داعش در کویرس/موشک باران شدید نبل و الزهرا توسط تروریستها
 
این فرودگاه مقر بزرگترین دانشکده نیروی هوایی ارتش سوریه بوده که بیش از 3 هزار دانشجو و صدها نفر از افسران ارشد در آن به امر آموزش های نئوری و عملی پرواز با انواع هواپیماها و بالگردهای نظامی اشتغال داشته اند. هم اکنون صدها نفر از نظامیان سوری اعم از دانشجو و استاد در محاصره گروه داعش قرار داشته و امداد رسانی به آنها ازطرق پرتاب بشکه های حاوی مواد غذایی، دارو و تسلیحات و مهمات از بالگردهای ترابری ارتش سوریه صورت می پذیرد.
 
تشدید حملات جیش الفتح به فوعه و کفریای شیعه نشین/موج جدید ترورهای داخلی تروریستها/انهدام تونل داعش در کویرس/موشک باران شدید نبل و الزهرا توسط تروریستها
مطالب مرتبط

مقایسه «برجام» با فکت شیت آمریکا در لوزان+جدول

موسسه Bipartisan Policy در گزارشی به مقایسه مفاد فکت شیت آمریکا در توافق لوزان با متن برجام پرداخته و نتیجه را در جداولی گرد آورده است.
به گزارش مشرق، در جداول زیر که توسط موسسه Bipartisan Policy تهیه شده است، مفاد برجام با متن فکت شیت آمریکا در توافق لوزان مقایسه و مواضع کنگره و رئیس جمهور آمریکا نیز نسبت به هر کدام از مفاد ذکر شده است. 

 
 
 
منبع: فارس
مطالب مرتبط

انصار الله چگونه به قوی‌ترین نیروی یمن تبدیل شد؟ + فیلم

چه شد که انصارالله از یک گروه کوچک به چنین قدرتی دست یافت که آل سعود تجاوزکارانه تصمیم به نابودی آن گرفت؟جواب این پرسش‌ در یک دهه تنش در فضای سیاسی یمن نهفته است.

گروه جنگ نرم مشرق- نیمه شب سه‌شنبه یکم آوریل، غرش جنگنده‌های سعودی و در پی آن انفجارهای بزرگ، کودکان یمنی را از خواب بیدار کرد. عربستان سعودی جنگی را علیه یمن آغاز کرده بود که به ادعای "عادل الجبیر" سفیر وقت عربستان در واشنگتن، هدف آن بازگرداندن مشروعیت به منصور هادی رئیس‌جمهور مخلوع یمن و جلوگیری از قدرت گرفتن انصارالله در این کشور بود. این حمله که با چراغ سبز آمریکا و انگلیس صورت گرفت، واضح‌ترین و وقیحانه‌ترین دخالت رژیم آل‌سعود در سرنوشت مردم یمن طی سال‌های اخیر بود؛ جنگی تمام‌عیار پس از آن‌که اهداف و سیاست‌های دوگانه آل‌سعود با شکست مواجه شد. اما این سؤال مطرح است که چه اتفاقی در فضای سیاسی یمن افتاد که نیروهای خارجی تصمیم به تجاوز به این کشور برای تغییر در توازن قدرت در یمن و تحقق اهداف خود گرفتند؟ چه شد که انصارالله از یک گروه کوچک به چنین قدرتی دست یافت که آل سعود تجاوزکارانه تصمیم به نابودی آن گرفت؟ جواب این پرسش‌ها در یک دهه تنش در فضای سیاسی یمن نهفته است؛ ده‌ها سال وحشی‌گری‌های حکومت سابق علیه انصارالله و مبارزات این گروه تا جایی که انصارالله تبدیل به جنبشی سرد و گرم چشیده و متبحر شد.

حمله عربستان به یمن
سیاست‌های تبعیض‌آمیز علی عبدالله صالح باعث بروز جنگ داخلی در یمن شد

 

تاریخچه این قضایا را باید از 20 سال پیش دنبال کرد. 22 مه 1990 جمهوری یمن از اتحاد میان یمن شمالی و یمن جنوبی تشکیل شد و علی عبدالله صالح به عنوان رئیس‌جمهور این کشور جدید سوگند یاد کرد. با این حال، سیاست‌های تبعیض‌آمیز صالح موجب نارضایتی مردم و رهبران جنوب یمن شد و بر اثر تنش‌ها و بحران‌های بعدی، سال 1994 بالأخره جنگی داخلی در این کشور شکل گرفت. این جنگ دو ماه به طول انجامید و طی آن دولت مرکزی مردم جنوب را قتل‌عام و تأسیسات و زیرساخت‌های آن‌ها را نابود کرد. این در حالی بود که اخوان‌المسلمین یمن موسوم به جنبش اصلاحات هم از دولت مرکزی حمایت معنوی و مذهبی می‌کرد. دیری نگذشت که صالح توانست عدن را اشغال کند و جنبش جنوب یمنی را شکست دهد.

 

از همان زمان بود که شمالی‌ها سلطه خود بر جنوبی‌ها را آغاز کردند و علی عبدالله صالح توانست جنوب یمن را کاملاً نابود کند و کنترل آن را به دست بگیرد. در این راه مراکز قدرت زیادی را تصرف و پول‌های هنگفتی را خرج کرد. پس از پیروزی صالح، از او خواستند تا یک دولت وحدت ملی تشکیل دهد، چرا که ایجاد چنین دولتی موجب دل‌جویی از شکست‌خوردگان در جنگ نیز می‌شد. با این حال، کسانی که در جنگ پیروز شده بودند، این پیشنهادها را رد می‌کردند.

 

یکی از کسانی که به شدت اصرار بر وحدت ملی داشت، سید بدرالدین الحوثی، رهبر حوثی‌های زیدی بود. وی از علمای بزرگ شهرستان حوث در جنوب استان صعده، و یکی از ارکان فرقه زیدی محسوب می‌شد. سید بدر الدین همچنین پدر سید حسین الحوثی و سید عبدالملک الحوثی رهبر فعلی جنبش حوثی‌هاست.

حمله عربستان به یمن
یکی از کسانی که اصرار بر وحدت ملی داشت، سید بدرالدین الحوثی، رهبر حوثی‌های زیدی بود

 

به تدریج برخی از کسانی که در جنگ از صالح حمایت کرده بودند، شروع به انتقاد از او کردند. این افراد که پیرو ایدئولوژی اخوان‌المسلمین بودند، در درازمدت تهدیدی بالقوه برای دولت صالح به شمار می‌رفتند. از سوی دیگر، صالح می‌دانست تنها زیدی‌ها هستند که می‌توانند در برابر اخوانی‌ها بایستند. بنابراین رئیس‌جمهور وقت یمن به سیاست "تفرقه بینداز و حکومت کن" متوسل شد. خود او نام این سیاست را "رقص روی سر مارها" گذاشت؛ گاه از یک طرف در مقابل طرف دیگر حمایت می‌کرد، اغلب حتی از هر دو طرف مقابل یک‌دیگر پشتیبانی می‌نمود.

 

سال 1993، زیدی‌ها که شامل علمایی مانند سید مجدالدین محمد المؤیدی و سید بدر الدین الحوثی می‌شدند و اغلب در استان صعده ساکن بودند، حزب اسلامی الحق را تأسیس کردند. مسلماً سیاست صالح در آن زمان حمایت از تحولاتی از این نوع بود و احزابی مانند حزب الحق قادر به ایستادن در برابر افراط‌گرایی و ایدئولوژی‌های رادیکال در یمن، از جمله القاعده بودند. این مسئله به سود دولت صالح بود، چرا که وی برای مقابله با القاعده تحت فشار آمریکا بود.

 

با این حال، نوآوری‌هایی که حزب الحق داشت و تأثیری که از انقلاب امام خمینی (ره) در ایران گرفته بود، موجب مخالفت مذهبی برخی در یمن شد. بنابراین، شکافی میان محافظه‌کاران و روشنفکران به وجود آمد. گروه اول متشکل از علمای زیدی و بزرگ‌ترهای این فرقه بود، و گروه دوم عده‌ای به رهبری محمد عزان بودند. در عین حال باید یک طرز تفکر میانه‌رو ایجاد می‌شد تا این دو خط فکری را به هم نزدیک و از عمیق تر شدن این شکاف جلوگیری کند.

 

"حسین بدرالدین الحوثی" یکی از دوستان و هم‌فکران عزان که موضعی میانه‌روتر داشت متعهد به انجام این کار شد. سید حسین، هم وارد فعالیت‌های سیاسی شد و هم مشغول مکتوب کردن و ترویج ایدئولوژی خود به ویژه در میان نسل جوان. حسین الحوثی عضو مجلس بود، شخصیتی قوی و ذهنی خلاق داشت. کاریزمای ویژه‌ای داشت که او را میان زیدی‌ها به خصوص ساکنین صعده، محبوب و مشهور کرده بود.

حمله عربستان به یمن
محمد عزان از رهبران زیدی‌های یمن

 

زمانی که ظلم و ستم در یمن به اوج خود رسیده بود و این کشور درگیر مشکلات مذهبی، اقتصادی و جنگ داخلی بود، حسین الحوثی سعی کرد مشکلات میان جنبش‌های محافظه‌کار و روشنفکر را برطرف کند. او معتقد بود انحراف از قرآن کریم دلیل مشکلات داخلی در یمن است. از این رو شروع کرد به دعوت مردم به سوی بازگشت به قرآن. با هر سیاستی که اعلام می‌شد، آیاتی از قرآن را می‌خواند و معنای آن‌ها را با شرایط موجود مقایسه می‌کرد. بعد از مدتی، ایدئولوژی "انقلاب" و تحول و خودداری از قبول شرایط موجود در ذهن او شکل گرفت.

 

حسین الحوثی در شمال یمن و روی کوهی اقامت داشت که به مرز عربستان سعودی اشراف داشت. وی در این حال، به آموزش و آماده‌سازی جوانانی همت کرد که بسیار به او اعتقاد پیدا کردند. سید حسین گروهی به نام "الشباب المؤمن" را در صعده و در راستای تفکرات خاص سیاسی و فرهنگی تأسیس کرد. این جنبش عمدتاً ابعاد فرهنگی داشت و خود را وقت عدالت‌خواهی کرده بود. همچنین هرگونه دخالت خارجی، ظلم، خشونت و استبداد را نفی می‌کرد. کار تا جایی پیش رفت که سید حسین موقعیتی برجسته و تعیین‌کننده در صعده به دست آورد. این وضعیت برای دولت مرکزی در صنعا و همین‌طور همسایه شمالی یمن یعنی عربستان سعودی خطرناک بود.

 

عربستان سعودی به عنوان متحد اصلی آمریکا در منطقه، از نگرانی‌های بزرگ دولت یمن بود. صالح به تدریج تحت فشار قرار گرفت تا با زیدی‌ها مقابله کند، اما در عوض دست به سرکوب متحدان اصلی عربستان سعودی یعنی سلفی‌ها زد. پس از حوادث 11 سپتامبر روابط آمریکا و عربستان سعودی تیره و تار شد، چراکه بسیاری از افرادی که در انجام این عملیات دست داشتند، دارای گذرنامه عربستانی بودند. این بود که صالح فکر کرد می‌تواند تبدیل به متحد اصلی آمریکا در منطقه در قالب ائتلافی علیه تروریسم شود. بنابراین، به سرعت برای ریشه‌کن کردن سلفی‌ها، به ویژه آن‌هایی که از افغانستان بازگشته بودند، دست به کار شد.

 

جورج بوش پسر مبارزه بین‌المللی علیه آن‌چه خودش تروریسم نامیده بود را آغاز کرد، اما سید حسین الحوثی اعلام کرد که این جنگ در حقیقت جنگ با اسلام است. معتقد بود شکست دینی و اخلاقی برای مسلمانان خطرناک‌تر از شکست نظامی مقابل آمریکاست. وی به دنبال ترویج شعائر دینی در جامعه بود و می‌خواست با فریب‌کاری‌های بوش علیه اسلام مقابله کند. علی عبدالله صالح به این نتیجه رسید که اقدامات سید حسین، فرصت تبدیل شدن به متحد اصلی آمریکا در منطقه را از او گرفته است. بنابراین به تشدید ظلم و ستم، استبداد، کشتار، شکنجه و حبس روی آورد. صالح از همان زمان تلاش کرد نسخه مورد نظر خود از اسلام و شخصیت‌ها و علمای مدنظر خود را که از راه دور قابل کنترل باشند، در جامعه روی کار بیاورد.

حمله عربستان به یمن
11 سپتامبر بهانه جورج بوش پسر، برای آغاز مبارزه با اسلام بود

 

18 ژانویه 2004، هزاران سرباز، با حمایت ده‌ها جنگنده، صدها تانک، توپ و دیگر تجهیزات نظامی سنگین و نیمه سنگین، به مناطق النشور، السیفی، ماران و ضحیان در استان صعده حمله کردند. این اولین جنگی بود که دولت صالح علیه حوثی‌ها تحمیل کرد و سه ماه به آن ادامه داد. کسی که جنگ علیه شیعیان زیدی و الشباب المؤمن را رهبری می‌کرد، "علی محسن الاحمر" از نزدیکان علی عبدالله صالح بود. الاحمر به وهابیت تمایل داشت و به این مسئله مشهور بود. وی بسیاری از دستورات خود را هم همراه با مبالغ هنگفت، مستقیماً از عربستان سعودی دریافت می‌کرد. جنگ داخلی در یمن ادامه پیدا کرد و در همین جنگ، سید حسین به شهادت رسید. دولت حتی بدن سید حسین را در یکی از زندان‌های مرکزی در صنعا نگه داشت تا پیروان او نتوانند آرامگاهی برای او بسازند. این در حالی بود که سید حسین قبل از سقوط منطقه ماران، دستور داده بود سید عبدالملک الحوثی از آن منطقه به نقطه دیگری منتقل شود. سید بدرالدین ظاهراً برای عبدالملک برنامه‌های خاصی داشت، اگرچه این برنامه را برای کس دیگری فاش نکرده بود.

 

مرگ سید حسین الحوثی رهبر زیدی‌ها و بسیاری از دستیاران او نگرانی‌های صالح و علی محسن الاحمر در مورد وضعیت در صعده را از بین برد، به ویژه که جنبش الشباب المؤمن رهبر خود را از دست داده بود. با این حال جنبش الشباب المؤمن منحل نشد، بلکه با حمایت علامه بدرالدین الحوثی، پدر سید حسین به حیات خود ادامه داد. مذاکراتی هم میان حوثی‌ها با دولت شکل گرفت، اما به علت کارشکنی و بدعهدی دولت، سید بدر الدین به منطقه النشور بازگشت. پس از شهادت سید حسین، همه چشم‌ها به سمت "عبدالله الرزامی" همکار سابق سید حسین در مجلس معطوف شد.

 

در اواخر ماه ژانویه سال 2005، علی عبدالله صالح جنگ دوم خود علیه حوثی‌ها را به راه انداخت. در این جنگ رهبری شاخه نظامی جنبش الشباب المؤمن به دست عبدالله الرزامی بود. با وجود تلاش‌های بسیار وی و شهادت تعداد زیادی از اعضای جنبش، این جنگ هم با شکست حوثی‌ها و دستگیری الرزامی در 27 مارس به پایان رسید. بعد از این جنگ دوم بود که رهبری جنبش را به عبدالملک الحوثی سپردند. وی سال 1979 در صعده متولد شده بود و فرزند کوچک‌تر سید بدرالدین محسوب می‌شد و با توجه به توانایی‌های ذهنی و خصوصیات شخصیش به مقام رهبری الشباب المؤمن رسید.

 

وقتی محبوبیت عبدالملک بالاتر رفت، او شروع به آموزش ایدئولوژیک اعضای جنبش بر اساس آموزه‌های سید حسین کرد. همچنین جوانانی را به صنعا اعزام نمود تا این ایدئولوژی‌ها را گسترش دهند. این فرستادگان با خشونت نیروهای امنیتی دولت مواجه می‌شدند و به زندان می‌افتادند. دولت به اعضای الشباب المؤمن فرمان می‌داد در کوه‌های محل اقامت خود بمانند و حتی پیشنهاد پرداخت پول برای ماندن در محدوده خودشان را به آن‌ها داده بود. با این وجود، سید عبدالملک این خواسته دولت را رد می‌کرد و همین درگیری‌ها باعث بروز جنگ سوم شد؛ جنگی که آغاز پیروزی‌های حوثی‌ها بود.

حمله عربستان به یمن
حجم حملات دولت علیه جنبش الشباب المؤمن نشان می‌داد هدف آن‌ها نابودی کامل جنبش است

 

هدف دولت در این جنگ، نابودی کامل جنبش تحت رهبری عبدالملک بود. در این راه به عربستان سعودی و آمریکا نیز متوسل شد. جنگ سوم که سال 2006 رخ داد به رهبری علی محسن الاحمر از سوی آغاز شد، اما نهایتاً با خسارت‌های سنگین نیروهای دولتی به پایان رسید. اکنون جایگاه عبدالملک به عنوان رهبر الشباب المؤمن و جایگاه حوثی‌ها به عنوان قهرمانان ملی در یمن تثبیت شده بود. صالح به دنبال انتقام از حوثی‌ها بود و خود را آماده جنگ چهارم می‌کرد. این جنگ با یورش ناگهانی دولت با تمام سلاح‌هایی که در اختیار داشت به یک منطقه کوچک آغاز شد و حملات حتی برای یک ساعت هم متوقف نمی‌شد. الشباب المؤمن در برابر این تجاوز هم ایستادگی و اعلام پیروزی کردند. این پیروزی حوثی‌ها را قادر به تثبیت بیش‌تر موقعیت و حتی مذاکره با دولت نمود.

 

به‌رغم همه این‌ها، جنگ پنجمی هم درگرفت و این بار حوثی‌ها بودند که موفق به پیش‌روی شدند. توانستند ماران را به کنترل خود دربیاورند و دولت را به عقب‌نشینی از این منطقه و مناطق دیگر در صعده کردند. جنگ پنجم مارس سال 2008 شروع شد و ژانویه سال بعد با پیروزی قاطع حوثی‌ها به پایان رسید. این پیروزی‌ها باعث شد تا مردم با جنبشی که از این پس با نام انصارالله شناخته می‌شد بیش‌تر آشنا شوند. انصارالله با سرعت فوق‌العاده‌ای گسترش یافت و به فراتر از استان صعده نفوذ کرد.

 

در جنگ ششم میان دولت یمن و انصارالله، عربستان سعودی و آمریکا آماده پیوستن به نبرد در حمایت از دولت بودند و سرانجام 28 کشور درگیر جنگ شدند. عربستان سعودی که در همه جنگ‌های قبلی از دولت یمن حمایت کرده بود، در این جنگ مستقیماً وارد شد و از جنگنده‌های خود و بمب‌افکن‌های آمریکایی استفاده کرد. همچنین تلاش کردند وارد صعده شوند و انصارالله را به طور کامل از بین ببرند. این جنگ در مقایسه با جنگ‌های قبلی دشوارترین و پیچیده‌ترین جنگ برای انصارالله بود. با این حال، آمار تلفات متجاوزان یعنی عربستان سعودی، یمن و دیگر کشورها، آن‌قدر بالا رفت که شکست آن‌ها را رقم زد و آبروی ارتش‌هایشان را نزد سایر کشورها برد.

 

نتیجه جنگ، پیش‌روی انصارالله به درون خاک عربستان، به خصوص در مناطق کوهستانی الدخان و الجابری بود. انصارالله پس از امضای قرارداد با دولت مرکزی یمن بود که این مناطق را ترک کرد. پیروزی بزرگ دیگری برای انصارالله رقم خورد و هزاران نفری که از ظلم و ستم خسته شده بودند به این جنبش ملحق شدند. البته توقف جنگ بین انصارالله و دولت مرکزی، به معنای پایان تنش‌ها نبود. وجهه دولت صالح تخریب و ایدئولوژی انصارالله گسترده‌تر از قبل شده بود. این‌ها برای رژیم حاکم در یمن، عربستان سعودی و آمریکا غیرقابل‌تحمل بود. آن‌ها صرفاً به زمانی برای طراحی توطئه‌های جدید نیاز داشتند.

تاریخچه تحولات انصارالله یمن
جنگ ششم از جنگ‌های قبلی بسیار مخرب‌تر و برای انصارالله پیچیده‌تر بود

 

در همین دوران بود که بیداری اسلامی سرزمین‌های عربی را درنوردید. هنگامی که این طوفان تغییرات به یمن رسید، مردم از تمام طبقات، اقوام و مذاهب در این کشور به خیابان‌ها ریختند. همه می‌دانستند که نظام حکومتی این کشور باید تغییر کند. انصارالله اولین جناح سیاسی بود که اعلام کرد به انقلاب مردمی در صنعا می‌پیوندد. امواج انقلاب همه موانع را از مسیر برداشت و فاصله‌ای با پیروزی نداشت. البته مخالفان انقلاب به ویژه عربستان سعودی حاضر به پذیرفتن این مسئله نشدند و تمام تلاش خود را برای سنگ‌اندازی در مسیر انقلاب مردم یمن کردند.

 

روز جمعه‌ای که به "جمعه کرامت" مشهور شد، عده‌ای که هنوز هم هویتشان مشخص نشده، دست به شورش، آتش زدن اموال عمومی، ترور و حتی قتل‌عام مردم زدند. یکی از سناریوهای مطرح شده در این‌باره از دست داشتن علی محسن الاحمر در طراحی این حملات حکایت دارد. وی در آن زمان تلاش می‌کرد خود را از علی عبدالله صالح جدا کند و با سوار شدن بر موج انقلاب، به قدرت برسد. الاحمر توانست با نیروهای نظامی که در اختیار داشت، کنترل صنعا را به دست بگیرد. به این ترتیب کنترل انقلاب را نیز به دست گرفت و به نوعی سخنگوی آن شد. همین باعث بروز اختلاف و دو دستگی میان انقلابیون شد. چیزی نگذشت که اخباری درباره ترور صالح در کاخ ریاست‌جمهوری منتشر شد که البته صحت نداشت. صالح صرفاً زخمی و به عربستان منتقل شده بود.

 

این حادثه رئیس‌جمهور یمن را تضعیف کرد و او برای پذیرش هرگونه راه‌حل میانه‌ای آمادهشد. این‌جا بود که طرح شورای همکاری خلیج که تحت رهبری عربستان آماده شده بود، مقابل صالح قرار داده شد. این طرح به صالح کمک می‌کرد از پیگرد قانونی در امان بماند، اما در عوض او باید از قدرت کناره‌گیری می‌کرد. این کار باعث می‌شد مردم یمن احساس کنند پیروز شده‌اند. همچنین بر اساس این طرح، طبق توافقی میان صالح و احزاب دیگر یمنی، قدرت باید تقسیم می‌شد. دقیقاً همین اتفاق هم افتاد، اما اشکال کار این بود که جنبش انصارالله به طور کامل از معادلات سیاسی یمن کنار گذاشته شد. در واقع انقلابی در یمن رخ داده بود، اما هیچ چیز تغییری نکرد. انصارالله این طرح را مردود اعلام کرد. با این حال، همین وضعیت با روی کار آمدن عبدربه منصور هادی نیز ادامه پیدا کرد. قرار بود هادی به مدت دو سال، تا انتخابات جدید در سال 2014، قدرت را به دست بگیرد.

 

در نتیجه این تحولات، دولتی فاسد و ناپایدار در یمن شکل گرفت و وضعیت اسفناک مردم تشدید شد. این فساد تأثیر منفی بر مردم و وضعیت اقتصادی آن‌ها گذاشت و رابطه بین دولت و مردم بدتر شد. وضعیتی که در دوران حکومت صالح وجود داشت، در زمان هادی هم ادامه پیدا کرد. با این حال، نیروهای واقعی مردمی همچنان انقلاب خود را ادامه دادند و با سیاست‌های دولت مخالفت کردند.

تاریخچه تحولات انصارالله یمن
محور غربی عربی از عبدربه منصور هادی حمایت کامل می‌کرد

 

انصارالله اگرچه از عرصه سیاسی یمن حذف شده بود، اما فعالیت‌های سیاسی خود را ادامه داد. از دولت خواستند بدن شهید سید حسین بدرالدین را به آن‌ها تحویل دهد. دولت حاکم هم این تقاضا را پذیرفت. حضور مردم در مراسم تشییع جنازه سید حسین نشان داد انصارالله چه اندازه در میان مردم محبوب است. حدود یک میلیون نفر در این مراسم حضور پیدا کردند.

 

سال 2011 و پس از سقوط صالح، انصارالله به فضایی آزادتر از گذشته دست پیدا کرد و فعالیت‌های سیاسی و فرهنگی خود را در استان‌های هم‌جوار گسترش دادند و با جنبش‌های تکفیری و از جمله حزب الاصلاح درگیر شدند. انصارالله اگرچه به افکار و ایدئولوژی شیعی شناخته شده بود، اما میان عموم مردم یمن طرفدار داشت. دیدگاه‌های سید حسین الحوثی و بعد از او برادرش عبدالملک مبتنی بر اعتدال و تعامل با تمام مردم یمن صرف‌نظر از تفکرات و یا منافع سیاسی-مذهبی آن‌ها بود. همین ویژگی در توسعه سریع ایدئولوژی انصارالله و جذب حامیان متعدد از میان مردم، سهم عمده‌ای داشت. دولت هادی که باز هم تحت حمایت سعودی‌ها بود، نشانه‌های ضعف را در خود می‌دید و تن به درگیری جدی با انصارالله نمی‌داد.

 

منصور هادی قدرت واقعی را در یمن در دست نداشت. همان قدرت محدود او هم هم‌زمان با گسترش فعالیت‌های انصارالله، پیشرفت القاعده در برخی مناطق، توسعه جنبش جنوب یمن و مشکلات امنیتی دیگر کم‌تر و کم‌تر می‌شد. ماجرا تا جایی پیش رفت که دولت مرکزی حتی کنترل صنعا را هم از دست داد و تنها هدف و مأموریت مهم آن‌ها از بین بردن دشمنانشان شد. مزدوران سعودی تلاش کردند همه گروه‌های میانه‌رو را در کشور از بین ببرند و ایدئولوژی تکفیری خود را در کشور حاکم کنند.

 

انصارالله بالأخره تصمیم گرفت دست به کار شود. واکنش مردم به این تصمیم انصارالله هم بسیار گسترده بود. از سوی دیگر دولت مرکزی به دنبال باز کردن پای متحدان خارجی خود از جمله آمریکا و متحدین منطقه‌ایش به یمن بود. محاصره "دماج" بهانه‌ای به دست دولت داد تا مردم یمن را علیه شهروندان صعده و در واقع انصارالله بشورانند. پس از شکست دولت در جنگ ششم، گروه‌های یاغی مانند حزب الاصلاح، نیروهای تکفیری و نیروهای تحت فرمان علی محسن الاحمر دست به حملاتی زدند. این عملیات‌ها ادامه پیدا کرد تا جایی که حادثه دماج رقم خورد. دماج نماد جنگ نیروهای انصارالله و با تکفیری‌ها بود. این منطقه نوعی پادگان بود که تروریست‌ها در آن از چهار گوشه جهان جمع می‌شدند تا با انصارالله بجنگند. تروریست‌ها بعد از آن‌که راه به جایی نبردند، تصمیم به عقب‌نشینی گرفتند. سید عبدالملک به آن‌ها اعلام کرد خطری آن‌ها را تهدید نمی‌کند و آن‌ها آزاد هستند ایدئولوژی و عقیده خود را ترویج کنند، به شرط آن‌که منطقه را ناامن نکنند.

تاریخچه تحولات انصارالله یمن
تکفیری‌ها به بهانه ماجرای دماج وارد مناطق شرق و غرب استان صعده شدند

 

نیروهای تکفیری به بهانه ماجرای دماج وارد مناطق شرق و غرب استان صعده و از جمله نزدیکی حوث شدند. می‌خواستند صعده را با یک میلیون جمعیت درون آن محاصره کنند. از ورود غذا و دارو به این استان جلوگیری کردند. هرکس به این استان وارد یا از آن خارج می‌شد، به روش تیرباران اعدام می‌شد. نیروهای مردمی در برابر محاصره ایستادند و انصارالله موفق به شکستن محاصره از جبهه شرق شد، جایی که تکفیری‌ها حدود 30 سال آن‌جا عملیات می‌کردند. تکفیری‌ها به دنبال شکست، از مناطق مختلف عقب‌نشینی می‌کردند و انصارالله نیز به دنبال آن‌ها می‌رفت. این تعقیب و گریز تا استان عمران در همسایگی صنعا ادامه پیدا کرد. انصارالله با حضور فرهنگی خود در این استان، انقلابی از جوانان به راه انداخت و قصد برپایی اعتراضات مسالمت‌آمیز داشت، اما این اعتراضات با واکنش خشونت نیروهای نظامی یمن و کشتار عده‌ای از این جوانان مواجه شد. پیروان جنبش انصارالله نیز نهایتاً دست به اسلحه بردند و حماسه‌ای تاریخی را آغاز کردند. درگیری‌ها در عمران از اهمیت زیادی برخوردار بود و معادله قدرت را در یمن تغییر داد. وضعیت در صنعا به گونه‌ای پیش می‌رفت که حضور انصارالله در پایتخت را به واقعیت نزدیک‌تر می‌کرد.

 

در شرایطی که مردم در یک قدمی شورش قرار داشتند، دولت تصمیم گرفت به افزایش قیمت بنزین و سوخت‌های دیگر را افزایش دهد. قیمت‌ها در یک لحظه دو برابر شد و فشار فوق‌العاده‌ای به شهروندان یمنی آورد؛ افرادی که پیش از این هم از مشکلات اقتصادی شدید رنج می‌بردند. عبدالملک الحوثی در یکی از سخنرانی‌های خود می‌گوید: "این وضعیت اسفناک امروز ما یمنی‌هاست. من از ملت بزرگ و مقاوم یمن می‌خواهم فردا به خیابان‌ها بیایند و تظاهرات باشکوهی برگزار کنند و صدای خود را به گوش جهان برسانند." مردم از اقوام و مذاهب مختلف، کمپ‌های بزرگی در اطراف صنعا تأسیس کردند. انصارالله در صنعا مردم را به اقدام فراخواند و سه شرط برای دولت تعیین کرد: بازگشت قیمت سوخت به نرخ قبلی، تشکیل یک دولت مردمی توسط افراد شایسته که بتوانند کشور را از بحران کنونی خارجی کنند، و برگزاری مذاکرات ملی طی 8 ماه آینده.

به دعوت عبدالملک، هر هفته بعد از نماز جمعه در صنعا تظاهرات صورت می‌گرفت. در ابتدا دولت این اعتراضات را جدی نمی‌گرفت و فکر می‌کرد مانند موارد قبلی، بعد از مدتی این نیروی مردمی فروکش خواهد کرد. اما انصارالله برنامه‌ای از پیش سازماندهی‌شده داشت: تقاضاها باید با صبر و اصرار و البته به شکل صلح‌آمیز مطرح می‌شد.

 

"جمال بن‌عمر" نماینده ویژه سازمان ملل متحد که با مأموریت آرام کردن اوضاع و پیدا کردن راه‌حل سیاسی روانه یمن شده بود، با پاسخ منفی علی محسن الاحمر و برخی فرماندهان حزب الاصلاح به هرگونه راه‌حل سیاسی مواجه شد که خواسته‌های انصارالله را تصدیق می‌کرد و این گروه را در کنار گروه‌ها و احزاب دیگر به رسمیت می‌شناخت. کشتار مردم یمن به دست نیروهایی که نمی‌خواستند دور میز مذاکره بنشینند، انصارالله را مجبور کرد دست به اسلحه ببرد.

تاریخچه تحولات انصارالله یمن
به دعوت عبدالملک، هر هفته بعد از نماز جمعه در صنعا تظاهرات صورت می‌گرفت

 

سید عبدالملک دستور داد از معترضان در برابر حملات گروه‌های مسلح دفاع شود، و این به معنای شروع درگیری مسلحانه بود. در این درگیری‌ها قرارگاه لشکر یک زرهی به تصرف کمیته‌های مردمی درآمد. سقوط این پایگاه به عنوان نماد عده‌ای که چندین دهه بر یمن اعمال قدرت کرده بودند، اهمیت ویژه‌ای داشت. پس از سقوط این پایگاه و فرار علی محسن الاحمر که اکنون در عربستان سعودی است، همه احزاب سیاسی یمن به این نتیجه رسیدند که انصارالله اکنون قوی‌ترین نیروی یمنی است. انقلابیون همچنین توانستند صنعا را پیش از استان‌های دیگر تصرف کنند.

 

پس از سقوط صنعا بسیاری انتظار داشتند خشونت‌هایی شبیه به آنچه در جنوب اتفاق افتاده بود، این بار هم در قالب غارت، قتل، تجاوز به اموال مردم و حمله به بانک‌ها تکرار شود، اما این‌گونه نشد و مردم یمن متحمل هیچ‌گونه خسارت مادی نشدند. وضعیت در یمن پس از فرار علی محسن الاحمر به عربستان سعودی آرام شد. همه احزاب سیاسی و گروه‌های مختلف یمنی از جمله انصارالله و جنبش جنوب، پای سندی را امضا کردند که قبل از سقوط صنعا آماده و در آن بر صلح، آشتی و مشارکت همه گروه‌ها در اداره کشور تأکید شده بود.

 

با این حال، شرایط آن‌گونه که یمنی‌ها انتظار داشتند، پیش نرفت. عربستان سعودی، رژیمی که به شکل موروثی و نه با انتخابات روی کار می‌آید، از دولت مردمی و مستقل در نزدیکی مرزهای خود وحشت داشت. همان‌طور که روی‌دادهای آینده نشان داد، سعودی‌ها مشروعیت و دموکراسی مردم یمن را به بهانه حفظ آن چیزی هدف قرار داده‌اند که خود از آن محروم هستند. آن‌ها نمی‌خواهند دولت‌های مردمی در منطقه روی کار بیایند چرا که این دولت‌ها مانع سیاست‌های سعودی‌ها در غصب زمین، نفت، و انرژی کشورهای دیگر می‌شود.

تاریخچه فعالیت‌های انصارالله در یمن - قسمت اول - دانلود

تاریخچه فعالیت‌های انصارالله در یمن - قسمت دوم - دانلود


مطالب مرتبط

دانلود «گفتگوی سهیل کریمی درباره پاراچنار»

درباره پاراچنار (سخنرانی سهیل کریمی درباره سفر خود به پاراچنار برای ساخت مستند زخم پیوار)
 

فلش 3در اواخر آبان ماه امسال سهیل کریمی(مستند ساز) که از سفری به پاچنار برای ساخت مستندی با نام «زخم پیوار» بازگشته بود،در جمع بسیجیان دانشگاه صنعتی شریف،درباره وضعیت و مصائب شیعیان پاراچنار و دلبستگی آنها به انقلاب اسلامی سخن گفت.به گفته سهیل کریمی،آخرین هیئت ایرانی که بطور رسمی به پاراچنار رفته، شهید آوینی و همراهانش هستند که سال 68 به آن جا رفتند و هنوز هم بعضی از مسن‌ترهای پاراچنار از آنها به خوبی و نیکی یاد می‌کنند. تنهایی پاراچنار سند شرمندگی ما است.(درباره سفر او می توانید به این مصاحبه ها مراجعه کنید:قسمت اول - قسمت دوم).فایل صحبتهای جالب و قابل توجه او تقدیم کاربران فتیان می شود:

 

دانلود 2دانلود «گفتگوی سهیل کریمی درباره پاراچنار» با کیفیت 24kbps و با اندازه 10.3مگابایت

دانلود 2دانلود «گفتگوی سهیل کریمی درباره پاراچنار» با کیفیت 16kbps و با اندازه 6.8مگابایت

دانلود 2دانلود «گفتگوی سهیل کریمی درباره پاراچنار» با کیفیت 8kbps و با اندازه 3.4مگابایت

پاراچنار،تا همين چند ماه پيش، نام غريبي بود كه طي سال‌هاي متمادي ، همواره مورد هجوم گروهك طالبان قرار گرفته بود.و چنان بي رحمانه، مردم اين شهر كوچك مورد حمله وحشيانه طالبان قرار مي گرفتند، كه گويي اين ياران حسين هستند كه دوباره به مسلخ عشق رفتنه اند.مردم مومن پاراچنار، با همه‌ی گروه‌های تروریستی شناخته ‌شده و غیر معروف جنگیده اند و با اتكا به روش و منش اهل بيت به تنهايي در مقابل لشكر عظيم وهابيت از اعتقادات خود دفاع كردند.

در همین رابطه خبرنگار«خبرنامه داشجویان ایران»، گفتگوی تفصیلی با سهیل کریمی، مستند ساز و جزو معدود افرادی که مدتی در کنار شیعیان مظلوم پاراچنار، حضور داشته، انجام داده است که در متن زیر قسمت اول این مصاحبه را می خوانید:

 


خبرنامه دانشجویان ایران: ضمن سلام و تشکر از این که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید،لطفا بفرمائید منطقه پاراچنار در کجا قرار گرفته و مردم این منطقه دارای چه نوع اعتقاداتی هستند؟

 

سهیل کریمی: بخش کوروم یکی از بخش های هفت گانه فاتا می باشد این منطقه به تنهایی دارای 125 کیلومتر مرز مشترک با افغانستان است.

 این منطقه به دو بخش بالایی و پایینی تقسیم می شود؛ پاراچنار مرکز بخش کورم و بخشی از کورم بالایی است؛ که شیعیان در آن در اکثریت هستند. این در حالی است که بخش پایینی کورم غالباً در سلطه وهابیت است. این مناطق بوسیله کوه های مرتفع سرسبز و پوشیده از برف احاطه شده اند.
خوست، ننگرهار، لوگر و پکیتا از استان های مهم طالبان خیز افغانستان هستند. موقعیت پاراچنار از نظر جغرافیایی و اقلیمی جزء 7 ایالت قلیله‌ای پاکستان است و مرکز منطقه قبیله‌ای کروم اجنسی و نزدیک‌ترین منطقه پاکستان به کابل است.

 

پاراچنار از نظر استراتژیک موقعیت ممتازی دارد زیرا از 3 جهت با افغانستان مرز مشترک دارد، اما از سویی تنها یک نقطه نفوذی به خود پاکستان دارد.شهر پاراچنار از سمت شمال به مرز شمالی منطقه افغانستان؛ از جنوب شرق نیز در پیشاور که منطقه ای وهابی نشین که ریشه طالبان در این شهر بوده، هم مرز است.


جنوب غرب این شهر، وزیرستان قرار دارد که هم اکنون نیز ناتو در این منطقه به خاطر حضور متمرکز طالبان درگیر است.
این منطقه حدود یک میلیون جمعیت دارد؛ بیش از 600 هزار نفر از مردم این شهر شیعه جعفری هستند که توسط 20 میلیون وهابی محاصره شده اند.
مردم پاراچنار در حدود 50 سال محاصره زیر بار شکنجه های وهابیون قرار گرفته اند که این اقدامات پس از انقلاب اسلامی ایران شدت گرفته است؛ آنان همواره بر اعتقادات خود مصمم هستند و هیچ گاه زیر بار زور وهابیون نمی روند به طوری که هر روز تعداد زیادی از مردم این شهر به دلیل حمایت از امام راحل(ره) و رهبر معظم انقلاب تاوان پس می دهند.

مردمی که به خاک آن ها تجاوز شده و همه‌چیزشان را از دست داده اند، وقتی دفاع می‌کنند از موجودیت خودشان و می‌خواهند خانه و مزرعه شان را آزاد کنند، ناگهان هلی‌کوپترهای دولتی به گلوله باران منطقه‌ای که به دست شیعیان آزاد شده است، می پردازند؛ به همین دلیل مردم پاراچنار از زمین و هوا و حتی زیر زمین در محاصره هستند.

 

خیرنامه دانشجویان ایران: به نظر شما، آیا در گیری‌های بوجود آمده در پارا چنار به دلیل اختلافات قبیله‌ای می باشد؟
سهیل کریمی: به هیچ عنوان، این بحثی که به این عنوان امروز بوجود دارد که عموما هم دولت پاکستان به این شایعه دامن می زند.و متاسفانه دولت جمهوری اسلامی نیز این تبلیغات را می پذیرد و در ادامه نیز رسانه‌های غربی مانند بی بی سی و سی ان ان با فرستادن خبرنگارهای خود به این منطقه، در گزارش‌های خود در صدد قبیله‌ای نشان دادن این جنگ می باشند.

 

یکی از نشانه‌هایی که نمایان می کند، این جنگ قبیله‌ای نیست، کمک های برادران اهل سنت به شیعیان پاراچنار می باشد.که در مسیرهای صعب العبور که هیچ راهی برای شکستن محاصره وجود ندارد، آنها به شیعیان این منطقه کمک می کنند.یعنی به هیچ عنوان جنگ شیعه و سنی در این منطقه وجود ندارد.

 

جنگ قبیله‌ای هم نیست، چون همه‌ی قبایل به این منطقه کمک می کنند و فقط وهابیون و سلفیون افغانستان و عربستان و طیف های دیگر وهابیت موجود در پاکستان هستند که علیه شیعیان پاراچنار این جنایت‌ها را انجام می دهند و این بلاها را بر سر آنها به وجود می آورند.

 

پس جنگ طالبان، وهابیت، و سلفیون با شیعیان پاراچنار، بر سر حب و اعتقادیست که مردم این منطقه نسبت به اهل بیت دارند و علاوه بر این به خاطر ارادتمندی این مردم به انقلاب اسلامی ایران است.البته ما حدود چهل میلیون شیعه در پاکستان داریم که آنها هم در راه اعتقاد خود، هزینه می دهند، اما چون مردم پاراچنار بسیار ثابت قدم هستند در راه دفاع از انقلاب سلامی ما و این امر را در عمل نیز نشان دادند، به خاطر همین هم در حال تاوان پس دادن هستند.

 

خبرنامه دانشجویان ایران: گروه‌های سرکرب گر مردم پاراچنار، از چه منبع‌هایی، حمایت می شوند؟

 

سهیل کریمی: کشورهای غربی و به خصوص آمریکا که مستقیما در این جنایات دست دارند.چون دقیقا در آخرین جنگ و محاصره‌ای که در پاراچنار شد، در سال 1386، سفیر آمرکا در پاکستان، یک هفته قبل از شروع جنگ آنجا بود. و از شهر پاراچنار بازدید کرد.و همچنین سال 1362 که ریگان رئیس جمهور آمریکا بود، احزاب هفتگانه افغانستان در واشنگتن و در محل کاخ سفید جلسه‌ای برگزار کردند تا دولت در تبعید را بنیان گذاری کنند.

 

سفارش ریگان به آنها این بود که شما باید در نزدیک‌ترین نقطه به کابل مستقر شوید تا بتوانید دولت در تبعید را در آن منطقه مستقر کنید.نزدیک ترین نقطه پاراچنار بود که نزدیک به صد کیلیومتر با کابل فاصله داشت.

 

در ادامه دولت پاکستان نیز در همه‌ی موارد دست سلفیون را برای سرکوب شیعیان پاراچنار باز گذاشت.و جالب اینجاست با در اختیار گذاشتن همه نوع ادوات جنگی به این جنایتکاران، مدعی بی طرف بودن نیز هست.دولت پاکستان، وقتی طالبان به این منطقه حمله میکند، همه نوع تسهیلات در خدمت آنها قرار می دهد، اما وقنی در یک منطقه، شیعیان غالب می شوند، هلیکوپترهای دولتی وارد میدان جنگ می شوند و با موشک، مواضع شیعیان را می کوبند.

 

خبرنامه دانشجویان ایران: چرا بر سر مسائل پاراچنار، دولت مردان و به خصوص دستگاه دیپلماسی ما هیچ موضع گیری در حمایت از این مردم مظلوم  نکردند ؟

 

سهیل کریمی: من فکر می کنم به خاطر اطلاعات غلطی می باشد که آقایان از منطقه دارند.و این تصور اشتباه که این جنگ قومیتی می باشد و برای توجیه قومیتی بودن این جنگ نیز دلیل خاصی ندارند.ولی من هزران دلیل برای اثبات قومیتی نبودن این دلیل آوردم.اما آقایان متاسفانه این اطلاعات غلط را خودشان درست کردند و خودشان نیز باور کردند.مانند ملانصرالدین که به جمعی گفت فلان جا آش می دهند و خودش هم رفت در صف آش ایستاد.و این تفکر را دارند چون آنجا بحث قومیتی می باشد.ما اگر موضع گیری کنیم، بحث برهم خوردن اتحاد شیعه و سنی بوجود می آید.

 

اما این موضوع هیچ ربطی نسبت به برهم خوردن اتحاد شیعه و سنی ندارد.چون دشمن مقابل شیعیان در پاراچنار، وهابیون می باشد و بسیاری از برادران اهل سنت، اعتقاد دارند، وهابیون اصلا مسلمان نیستند.و کافرند و خارج از دین.

 

خبرنامه دانشجویان ایران: آیا جمهوری اسلامی در پاکستان کاردار یا سفیر ندارد تا گزارشی صحیح از مسائل پاراچنار به دولت مردان ما بدهد؟

 

سهیل کریمی: متاسفانه هیچ کدام از آقایان سفارت ما جرات نکردند در پاراچنار حضور یابند.ما در پیشاور کنسولگری داریم.ولی متاسفانه سر کنسول ما در شهر هم حضور فعال ندارد.

 


خبرنامه دانشجویان ایران:
در مورد موضوع پاراچنار، دو جریان انحرافی وجود دارد، جریان اول مسئولین و رسانه ملی و خبرگزاری های رسمی می باشند که سکوت عجیبی کرده اند و اما جریان دوم، بعضی از افراد و رسانه‌ها مانند سایت منتسب به آقازاده رئیس مجمع تشخیص مصلحت می باشند که با مانور دادن بر سر موضوع پاراچنار، قصد زیر سوال بردن حمایت ما از فلسطین را دارند، نظر شما در مورد جریان دوم چیست؟ آیا حمایت از پاراچنار مغایرتی با حمایت از فلسطین دارد؟

 

سهیل کریمی: متاسفانه دوسال پیش نیز که  اسرائیل حمله وسیعی به غره انجام داد.در همان روزها، یک شدت عمل و جنگی هم علیه مردم پاراچنار توسط وهابیت به راه افتاد که بعضی از علمای ما موضع گرفتند که این قدر غزه غزه نگویید.در حالیکه در پاراچنار فلان و بهمان می شود.

 

من بدون اینکه از جوانان پاراچنار سوالی بپرسم، آنها گفتند دوسال پیش چنین جریانی بوجود آمد که ما خیلی ناراحت شدیم. و در ادامه این جوانان به من گفتند ما خودمان را سرباز آقا می دانیم.پس چرا بعضی از علما، ما را با غزه مقایسه می کنند.ما منتظر هستیم به ما اذن بدهند تا به کمک مردم غزه بشتابیم و برای آزادی فلسطین بجنگیم.و ما هیچ وقت در عرض فلسطین نیستیم و همواره خودمان را در طول فلسطین می بینیم.آنها به من گفتند ما آرمانمان فلسطین می باشد.ما مشکلات زیادی داریم اما با صلابت همچنان به دفاع از خود می پردازیم.و این قضیه که ما را با مفلسطین مقایسه کنند و در این مقایسه فلسطین و آرمان جهان اسلام را بکوبند، این برای ما خیلی ناراحت کننده بود.وقتی این جوانان این طور صحبت کردند، من حیران ماندم که دیگه چه چیزی باید بگویم.

 شيعيان را در پاراچنار به‌راحتي ذبح مي‌كنند

شيعيان را در پاراچنار به‌راحتي ذبح مي‌كنند/ افرادي كه مخالف كمك به شيعيان اين منطقه هستند يك‌بار هم از نزديك آنجا را نديده‌اند

 

سهیل کریمی با يادآوري سفر سال گذشته خود به پاراچنار پاكستان در تشريح وضعيت اسفناك آنها گفت: اين منطقه كه در محاصره وهابي‌ها و سلفي‌ها قرار گرفته و زادگاه بزرگاني چون شهيد عارف "حسين الحسيني" است به راحتي شيعيان ذبح مي‌شوند.

سهيل كريمي با بيان اينكه وسعت منطقه پاراچنار نصف استان تهران است، گفت: منطقه "کرم ایجنسی" پاكستان كه شهر پاراچنار مركز آن است، حدود يك ميليون جمعيت دارد كه 600 هزار نفر از آنها شيعه هستند و جمعيت 200 هزار نفري پاراچنار نيز همگي شيعيان خالصي هستند كه حتي يك نفر وهابي يا سلفي نيز در ميان آن‌ها نيست.

كريمي ادامه داد: خارج از اين منطقه، حدود 10ميليون نفر وهابي زندگي مي‌كنند كه كمر به قتل شيعه بستند و چهار استان طالبان پرور افغانستان با اينها همسايه هستند، از جنوب غرب و شرق هم با منطقه پيشاور و وزيرستان شرقي همسايه هستند كه همه اينها وهابي و سلفي هستند.

وي با بيان اينكه شيعيان يا بايد كل اين منطقه را يا مذهب‌شان را ترك كنند، افزود: اين منطقه فوق‌العاده سوق‌الجيشي است كه ناتو از زمان ريگان به آن چشم طمع بسته بود و خود ريگان به دولت در تبعيد جهادي افغانستان گفت كه درمنطقه پاراچنار مستقر شويد كه نزديك‎ترين نقطه به كابل است.

اين فعال فرهنگي اظهار داشت: نزديك‌ترين شهر پاكستان به پاراچنار پيشاور است كه 250 كيلومتر از آن فاصله دارد اما فاصله پاراچنار با كابل 120 كيلومتر است.

وي نكته مهم ديگر را پشتو زبان بودن شيعيان پاراچنار عنوان كرد و گفت: اهالي اين منطقه تنها قوم شيعه‌ پشتو زبان‌اند و براي پشتوهاي وهابي و سلفي خيلي سخت است كه اينها شيعه هستند.

كريمي با بيان اينكه شيعيان پاراچنار آدم‌هاي ويژه‌اي هستند كه به هيچ‌وجه زير بار زور نمي‌روند، اظهار داشت: شايد در جاهاي ديگر در دنيا بعضاً به خاطر شيعه بودن در يك‌سري موارد كوتاه بياييم ولي اينها به هيچ شكل كوتاه نمي‌آيند.

وي ريشه شيعه بودن آنها را از ايران خواند و گفت: از وقتي كه در ايران شيعه مذهب رسمي شده است كه حدود 400 سال از آن مي‌گذرد، اهالي اين منطقه نيز الگو گرفته‌اند و عموماً علماي بزرگ و انقلابي پاكستان مثل شهيد عارف حسين الحسيني پاراچناري‌اند.

كريمي ادامه داد: حب به اهل‌بيت(ع) و اعتقاد به جمهوري اسلامي در آن‌ها عميقاً وجود دارد و وقتي بر مزار شيعيان پاراچنار مي‌روي، اولين چيزي كه مي‌بيني، پرچم جمهوري اسلامي ايران و پرچم "ياحسين" و "ياابوالفضل" است، همچنين در ورودي شهرشان يك علم بزرگ است كه به آن مقام علمدار مي‌گويند و بدون استثنا در هر روستا و محله "کرم ایجنسی"، اولين نقطه، مقام علمدار است و اولين جايي كه سلفي‌ها آن را بعد از فتح از بين مي‌برند، همين مقام علمدار است كه به عنوان نشان شيعه‌گي است.

وي با بيان اينكه شيعيان پاراچنار در پنج سال گذشته در محاصره شديد قرار دارند، اظهار داشت: چه بسا از هر 10 نفري كه از مسير پيشاور به پاراچنار مي‌روند، دو سه نفر سالم مي‌رسند.

كريمي افزود: ما يك هواپيماي دوموتوره از يك ژنرال پاكستاني اجاره كرديم و آن منطقه را به صورت قاچاقي دور زديم، يعني مسيري را كه بايد 15 دقيقه‌اي مي‌رفتيم، 45 دقيقه طول كشيد، حتي هواپيماي قبلي را هم طالبان زده بود كه خلبان با دست به من نشان داد.

اين مستند ساز در پاسخ به سؤالي در مورد منابع درآمد مردم پاراچنار گفت: كشت و زرع و كشاورزي خوبي دارند و نكته مهم اينكه، اموال‌شان بركت زيادي دارد، عجيب است مثلاً سه ماه به آنها چيزي نمي‌رسد و طبيعتاً به سمت قحطي مي‌روند، ابتدا از انبارهاي‌شان شروع به مصرف مي‌كنند، منتهي خوراك به آن‌ها فشار نمي‌آورد.

وي مشكل اصلي شيعيان پاراچنار را كمبود دارو عنوان كرد و گفت: تاكنون 1800 زن و بچه به خاطر نبود دارو در بيمارستان‌ها از بين رفته‌اند.

 

دانلود فایل پاورپوینت جنگ نرم (فایل باز)

 

 

بیاناتی کوتاه از سخنان مقام معظم رهبری درباره جنگ نرم که به همت وبلاگ مبارزین جنگ نرم، تهیه شده است.

 

بیانات مقام معظم رهبری درباره جنگ نرم

بیانات مقام معظم رهبری درباره جنگ نرم

۱- این جنگ نرم ، شما جوانهای دانشجو ، افسران جوان این جبهه اید…

 

۲-شرط اصلی فعالیت درست شما در این جبهه ی جنگ نرم ، یکی اش نگاه خوشبینانه وامیدوارانه است

 

۳-خط اغفال به خصوص خواص و نخبگان از تاثیر دشمن ، یکی از خطوط القائی و تبلیغاتی دشمن است.

 

۴-در میدان تنظیم شده ی از سوی دشمن بازی نکنید…. چون چه ببرید ، چه ببازید ، به نفع اوست.

 

۵-امروز اولویت اصلی کشور مقابله با جنگ نرم دشمن است

 

۶-در این جنگ نرم وظیفه مجموعه فرهنگی این است که هنر را تمام عیار و با قالبی مناسب به میدان آورد تا اثرگذار شود

۷-جنگ نرم، صحنه رویارویی دروغ های بزرگ باواقعیت های تردیدناپذیراست.

 

۸-دراین جنگ نرم،کافی است هواداران جبهه حق بیدارباشندو بیکار ننشینند چراکه زبان حق همیشه مؤثرتراز زبان باطل است.

 

۹-فرهنگ یک سیستم است و دارای انواع و اجزائی است و مهندسی فرهنگ به عنوان یک مهندسی سیستم باید انجام پذیرد

 

۱۰- فرهنگ یک جامعه، اساس هویت آن جامعه است

 

۱۱-جنگ نرم یعنى ایجاد تردید در دلها و ذهنهاى مردم

 

۱۲-یکى از ابزارها در جنگ نرم این است که مردم را در یک جامعه نسبت به یکدیگر بدبین کنند

 

۱۳-در جنگ روانى و آنچه که امروز به او جنگ نرم گفته میشود در دنیا، دشمن به سراغ سنگرهاى معنوى مى‌‌آید که آنها را منهدم کند؛

 

۱۴-مؤثرترین سلاح بین‌‌المللى علیه دشمنان و مخالفین، سلاح تبلیغات است؛

 

۱۵-من برنامه های استکبار جهانی علیه ملت ایران را در سه جمله خلاصه می کنم اول: جنگ روانی، دوم جنگ اقتصادی و سوم: مقابله با پیشرفت و اقتدار علمی

 

۱۶-کسانی که نسبت به مسائل فرهنگی حساسیت داشته باشند، متوجه مسأله تهاجم فرهنگی خواهند شد

 

۱۷-کار فرهنگی در ایران اسلامی مسأله ای است که نمی توان لحظه ای از آن غفلت کرد.

 

۱۸-مقابله آمریکا با جمهوری اسلامی ایران عملاً در استمرار جنگ روانی با نظام و ملت ایران، معنا پیدا می کند.

 

۱۹-دشمنان جمهوری اسلامی ایران باورهای سیاسی و دینی و نیز عادات حسنه ملت ما را با تکیه بر ابزارهای فرهنگی هدف گیری کرده اند

 

۲۰-اکنون فرهنگ اسلام ناب که انقلاب اسلامی براساس آن بنیان نهاده شده است، دقیقاً هدف تهاجم دشمنان اسلام قراردارد

 

۲۱-برای مقابله اصولی و برنامه ریزی شده با این تهاجم دشمن، لازم است مدیریت متمرکز و هدایت کننده ای در امور فرهنگی به وجود آید

 

۲۲-شیعه باید مدرن ترین شیوه های تبلیغ را برای رساندن پیام حق خود به دیگران مورد استفاده قرار دهد.

 

۲۳-هدف از عملیات روانی دشمن، تضعیف روحیه ملت ایران و نشانه ای از استیصال دولتمردان آمریکایی است،

 

۲۴-شکی نیست که امروز امواج تبلیغاتی پیچیده و درهم تنیده ی عالم، علیه اسلام متمرکز شده است.

 

۲۵-گستره تهاجم فرهنگیِ جبهه استکبار، همه کشورهای دنیا است اما در این تهاجم مهمترین هدف، نظام جمهوری اسلامی است

 

۲۶-در تهاجم فرهنگی، هدف، ریشه کن کردن فرهنگ ملّی و ازبین بردن آن است

 

۲۷-تهاجم فرهنگی انجام می گیرد تا فرهنگ خودی را ریشه کن کند

 

۲۸-فرهنگ مایه اصلی هویت ملت هاست

 

۲۹-فرهنگ یک ملت است که می تواند آن ملت را پیشرفته، عزیز، توانا، عالم، فناور، نوآور و دارای آبروی جهانی کند.

 

۳۰-در تهاجم معنوی ، تهاجم فرهنگی ، تهاجم نرم، شما دشمن را در مقابل چشمتان نمی بینید هوشیاری لازم است.

 

دانلود فایل پاورپوینت جنگ نرم (فایل باز)

مروری بر جنگ نرم - پاورپونیت

مروری بر جنگ نرم - پاورپونیت

عناوین موجود در پاورپوینت

بازیگران اصلی براندازی نرم

رسانه ها بازیگران مهم جنگ نرم

شبکه‌سازی، گزینه جدید امریکا برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران

منابع انسانی درجنگ نرم

محورهای مختلف برای براندازی نرم

چرایی جنگ نرم علیه نظام جمهوری اسلامی ازنگاه مقام معظم رهبری

شیوه ها وتاکتیک های جنگ نرم

مهمترین تاکتیکهای کلی جنگ نرم از نگاه مقام معظم رهبری

مهمترین محورهای عملیات روانی دشمن در کلام رهبر معظم انقلاب

آسیب شناسی زمینه های وقوع جنگ نرم

طراحی و اداره جنگ

آرایش صحنه ی مقابله با جنگ نرم

اهداف مقابله با جنگ نرم

اصول و قواعد اساسی مقابله با جنگ نرم

روش های مقابله با جنگ نرم دشمن براساس رهنمودهای مقام معظم رهبری

الزامات مقابله با جنگ نرم

روشهای دشمنی و جنگ

تعریف قدرت نرم

تعریف تهدید نرم

تعریف جنگ نرم (Soft War)

اهداف راهبردی چهارگانه استکبار جهانی از نگاه رهبر معظم انقلاب

تعریف جنگ نرم ازنگاه مقام معظم رهبری

ماهیت جنگ نرم دربرابر نظام اسلامی

عوامل شکل گیری جنگ نرم

فرآیند شکل گیری جنگ نرم

ویژگی های جنگ نرم

مدل مفهومی جنگ نرم

تبیین نقش ها در صحنه جنگ نرم

جدول مقایسه جنگ سخت و جنگ نرم

فرآیند تـکوین جـنگ نـرم (استنتاج از دیدگاه مقام معظم رهبری)

فرایند نفوذ و تأثیرگذاری جنگ نرم

اهداف جنگ نرم

ابزارهای جنگ نرم

 

 

در بخش «ایران» کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ +تصاویر و فیلم

کنفرانس هرتزلیا که پانزدهمین دور آن به‌تازگی برگزار شد، دو بخش علنی و غیرعلنی داشت که در بخش علنی آن معمولا طرح مسئله می‌شود و در بخش غیرعلنی راهکارهای لازم از میان گزینه‌های مختلف، انتخاب و برای اجرا در اختیار مقامات رژیم اسرائیل قرار می‌گیرد که موضوع «ایران»، از مهم‌ترین محورهای این بخش بود.
گروه گزارش ویژه مشرق - "کنفرانس امنیتی هرتزلیا" به عنوان یکی از مهمترین کنفرانس‌های امنیتی-استراتژیک رژیم صهیونیستی با هدف کمک به این رژیم برای شناختن اهداف امنیتی اطراف و نحوه تعامل با آنها هرسال در سرزمین‌های اشغالی برگزار می‌شود. در این کنفرانس، تعداد زیادی از سران سیاسی و نظامی و اقتصادی رژیم صهیونیستی شرکت دارند و علاوه بر صهیونیست‌ها، تعداد قابل توجهی از مقامات مطرح بین‌المللی شامل تعدادی از نخست وزیران و وزیران اروپایی و مسؤولان ارشد برخی مؤسسات و سازمان‌های اقتصادی جهان نیز حاضر می‌شوند.

در بخش ایران کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ /// در حال انجام///

زمان: 7 تا 9 ژوئن 2015
مکان: هرتزلیا، اراضی اشغالی فلسطین

شخصیت‌های مهم حاضر در هرتزلیا 2015

* بنیامین نتانیاهو Benjamin Netanyahu (نخست وزیر اسراییل)

در کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ /// در حال انجام///


* روون ریولین Reuven Rivlin (رییس رژیم اسراییل)

در کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ /// در حال انجام///


* شیمون پرز Shimon Prerez (رییس سابق رژیم اسراییل)

در کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ /// در حال انجام///


* ایهود باراک (نخست وزیر و وزیر دفاع سابق اسراییل)

در کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ /// در حال انجام///


* شبتای شاویت Shabtai Shavit (رییس سابق موساد)

در کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ /// در حال انجام///


* آیلت شاکد Ayelet Shaked (نماینده سابق کنست و وزیر دادگستری فعلی)

در کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ /// در حال انجام///


* موشه "بوگی" یعالون Moshe (Bogie) Ya’alon (وزیر جنگ اسراییل)

در کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ /// در حال انجام///


* زیپی هوتوولی Tzipi Hotovely (معاون وزیر خارجه اسراییل)

در کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ /// در حال انجام///


* نیکولا سارکوزی (رییس جمهور سابق فرانسه)

در کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ /// در حال انجام///


* تونی بلینکن Tony Blinken (معاون وزیر خارجه آمریکا)

در کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ /// در حال انجام///


* دانیل شاپیرو Daniel Shapiro (نماینده اعزامی سازمان ملل به اسراییل)

در بخش ایران کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ + تصاویر و فیلم /// آماده جهت ملاحظه //

* جاناتان ساکس Jonathan Sachs (خاخام اعظم سابق انگلیس)

در کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ /// در حال انجام///


* لوبومیر زوآرالک Lubomír Zaorálek (وزیر خارجه جمهوری چک)

در کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ /// در حال انجام///
 
* بسیاری دیگر نیز شامل کارشناسان برجسته بین‌المللی و مقامات دولتی، لشکری، و امنیتی اسراییل می‌شدند.

در کنفرانس 2015 هرتزلیا، موضوعاتی از جمله ایران و مذاکرات هسته‌ای، نقش ایران در تحولات منطقه و همچنین موضوعاتی از قبیل تحولات داخلی و اجتماعی اسرائیل، داعش، مذاکرات سازش‌ و موضوعات روز جهان مورد بحث و تبادل نظر و سوژه ارائه کنفرانس‌های مختلف قرار گرفت.

همانند سال‌های گذشته، در این گزارش با تمرکز بر موضوعات مرتبط با ایران که در این کنفرانس مورد توجه قرار گرفتند، گزارشی مختصر از آنچه در این نشست‌ها گذشت، ارائه خواهیم داد.

سخنرانی‌های مربوط به ایران

*مذاکره هسته‌ای فایده‌ای ندارد

آبراهام دی سوآفر (Abraham D. Sofaer): کارشناس ارشد حقوق، دیپلماسی، و امنیت ملی در مؤسسه "هوور" دانشگاه استنفورد و نویسنده کتاب "مهار ایران".

مشکلات موجود در موضوع هسته‌ای مورد بحث ایران و 1+5 تا بدین لحظه بر همگان آشکار گشته است. اکنون 1+5 هدف محروم ساختن ایران از دستیابی به توانایی‌های سلاح هسته‌ای را فراموش کرده و با طرح "برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) (JCPOA
)" را پیش رو نهاد که عملا به ایران زمان این را می‌دهد که به سلاح هسته‌ای مورد نظر خود دست یابد. دولت اوباما معتقد است که این "تنها" راه موجود برای جلوگیری ایران از دستیابی به سلاح هسته‌ای است و آنهایی هم که خیلی دغدغه مخالفت با این روش را دارند، باید بدانند که حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران کاملا "بی‌اثر" خواهد بود. 

این طرح، بی‌اثر خواهد ماند. نه فقط به این خاطر که مفادش ناقص و یا به قول و وعده ایران اعتمادی نیست. بلکه اهداف این طرح محدود است و امتیازاتی که به ایران می‌دهد، موجب تقویت جاه‌طلبی‌های افراطی و رفتار غیرقانونی این کشور می‌شود. و سپس در صورت تکرار رویکرد نادرست ایران، آمریکا دوباره تحریم‌ها را اعمال می‌کند و ایران هم لجوجانه‌تر عمل کرده و با وخیم‌تر شدن اوضاع نسبت به وضع کنونی، دوباره می‌شود "روز از نو روزی از نو".

جایگزین مناسب "برنامه جامع اقدام مشترک" را نمی‌توان جنگ دانست. اما فشار مداوم بر ایران نتیجه دارد. باید این کشور را علاوه بر منع دستیابی به سلاح هسته‌ای، در زمینه‌هایی چون برنامه موشک‌های بالستیک، حملات و مداخله‌های برون مرزی، سنگ‌اندازی در مسیر تحقق صلح در خاورمیانه، و رویکرد سرکوبگرایانه و غیرانسانی نسبت به ملتش محدود کرد. این برنامه وسیع‌تر، تنها روش ممکن برای محدود کردن اهداف رادیکالی ایران است. همچنین رکود اقتصادی فعلی این کشور و ماجراجویی‌های پرهزینه برون‌مرزی کنونی‌اش، بستر زمانی مناسب برای نیل به یک دستاورد استراتژیکی موثر را فراهم می‌کند.

هدف بی‌معنا

گویی "برجام" را نذر خرید زمان کرده‌اند. اما چه زمانی؟ اوباما، نظری مثبت به "برجام" دارد، چرا که معتقد است که حمله نظامی به تاسیسات ایران بی‌فایده است. اگر حق با اوست، در یک سال چه نمی‌توانیم بکنیم که در سه ماه برای جلوگیری ایران می‌توانیم؟ حمله نظامی اما حداقل از طرح فعلی (مذاکره) پرثمرتر خواهد بود. 

بها

بهای طرح جامع اقدام مشترک، به طور واضح شامل "قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل" که "همه قطعنامه‌های تحریمی پیشین را لغو خواهد کرد" می‌باشد. این ادبیات به همراه لغو همه تحریم‌ها برای ایران این معنا را دارد که علی‌رغم همه کارشکنی‌ها مانند تخلف از قوانین بین‌المللی و حقوق بشری، تا جایی که به تعهدات داخل برنامه جامع عمل کند، هیچ تحریمی علیه این کشور رخ نخواهد داد. لغو تحریم‌ها، میلیاردها دلار از پول ایران را آزاد کرده و این رقم صرف هژمونی و بهبود اقتصاد این کشور می‌شود. دولت اوباما بر این امید است که مذاکره مسیر جاه‌طلبی‌های ایران را عوض می‌کند. اما این امید در هیچ کجای طرح جامع مطرح نگشته است.

 

آبراهام دی سوآفر

مصونیت

دولت اوباما اعلام کرده که در صورت سرپیچی ایران از طرح جامع، تحریم‌ها را دوباره اعمال خواهد کرد. اما اگر ایران از مفاد این طرح پیروی کامل نموده و در استفاده از سلاح‌های شیمیایی به بشار اسد بپیوندد، یا تدارک بمب‌گذاری در یک مرکز دیگر یهودیان نماید، و یا برنامه ترور یک سفیر دیگر از کشورهای متحد با آمریکا را در واشنگتن دی سی طراحی کند، آن وقت تکلیف چیست؟ ایران هم بتدریج خود را محق خواهد دانست که تحریم دیگری در کار نیست.

تجربه نشان داده که اگر ایران سیاست‌های فعلی خود را ادامه دهد، با تحریم از سوی آمریکا روبرو خواهد شد؛ کما اینکه این تجربه در جریان تخلف ایران از تعهدات‌اش پس از قرارداد الجزایر تعبیر گشت و آمریکا که متعهد به رفع تمامی تحریم‌های علیه ایران بود، به دلیل این خلف وعده این اقدام را انجام نداد. دیری از آن امر نگذشت که حزب الله لبنان -به عنوان نماینده ایران در لبنان- شروع به گروگان گرفتن آمریکایی‌ها کرد و سپاه پاسداران ایران هم حمایت از تروریسم و حمله به کشتی‌ها و قایق‌های امریکایی در خلیج فارس را در دستور کار قرار داد. در نتیجه، آمریکا تحریم واردات را دوباره اعمال در سال 1987 اعمال کرد و در سال 2010 دایره این تحریم‌ها را وسیع‌تر کرد.

حالا هم مثل سال 1979 بی‌فایده است که از یک رژیم رادیکال توقع داشته باشیم که به فعالیت‌هایی که اجازه نداده که در چارچوب مذاکرات بحث شود نپردازد. اعمال دوباره تحریم‌ها، حالا از اهمیت بالایی برخوردار گردیده، و بالاخص پس از آن تجربه قرارداد الجزایر. ایران هم با از سرگیری برنامه سلاح هسته‌ای‌اش تلافی خواهد کرد. و برنامه مذاکره که دولت اوباما جهت تخفیف و تقلیل تنش و خطر به آن اعتقاد دارد، بیشتر به افزایش خطر منجر خواهد شد و هیچ وضعیت قانونی هم قادر به جلوگیری از این نتیجه نخواهد بود. به هر حال، اگر "برنامه جامع اقدام مشترک" خواه پیمان باشد، خواه توافق اجرایی، و خواه تفاهم صرف، هر رییس‌جمهوری پس از اوباما، می‌تواند آن را یکطرفه فسخ کند.

 

فرصت از دست رفته

متاسفانه "برنامه جامع" زمان‌بندی مناسبی ندارد. اقتصاد ایران در پرتگاه افتاده و دخالت‌های جاه‌طلبانه و پر هزینه این کشور هزینه‌ساز بوده و اوضاع را وخیم‌تر کرده است. حزب‌الله، هزاران مبارز خود را در سوریه از دست داده و سپاه پاسداران نیروهای خود را به کارزار جنگ دوشادوش شبه‌نظامیان عراقی شیعه اعزام نموده است. مبارزه در عراق درست مثل مسلح‌کردن عناصر خود در غزه، یمن و دیگر نقاط شیعه‌نشین هزینه‌ساز است. تحریم‌ها، ایران از آنچه که بودجه و سرمایه‌گذاری مورد نیاز نام دارد، محروم ساخته است. حفظ تحریم‌ها در این زمان حساس، می‌تواند ایران را مجبور به پذیرش گفتگو در مورد همه موارد غیرقانونی و غیراخلاقی‌اش -همچون تخلف از قانون بین‌المللی و حقوق بشر- نماید.

چنین عملی، ایران را به اعتراض وا می‌دارد. اما شوروری سابق هم وقتی آمریکا پس از انتقال موشک‌های میان‌برد خود به اروپا از این کشور خواست که تمامی موشک‌های خود از استقرار در مناطق مورد بحث حذف نماید، اینچنین کرد. آمریکا متهم به عدم تعهد و قرار دادن جهان در آستانه جنگ شد. اما در حقیقت، این آمریکا بود که با سخن گفتن از موضع قدرت و تاکید بر یک برآیند موثر، جهان را به طرف صلح سوق داد. تنها راه تضعیف سپاه پاسداران و کاهش تاثیر آن در ایران، غیر قابل تحمل ساختن استراتژی آن است.

 

جمع‌بندی

مذاکره با ایران، نظر جامعه بین‌المللی را به خود جلب کرده است. 1+5، تحلیل‌گران خبره، و جراید بر جنبه‌های مشخص گفتگوها و وقوع کوچکترین پیشرفت در توافقات تمرکز کرده‌اند. اما وارد کردن نقد به جزییات "برنامه جامع"، مثل ایراد وارد کردن به پوشش امپراتوری است که لباس به تن ندارد. این جدیتی که آمریکا در بحث مذاکرات خرج می‌دهد، در طرح صلح خاورمیانه این کشور هم دیده می‌شود. با نگاه به گذشته، می‌توان گفت که تفکر نیل به توافلق در 9 ماه از همان ابتدا پوچ و بیهوده بود.

قضاوت مشابهی در رابطه با "برنامه جامع" مصداق دارد. این طرح، موضوع مذاکره با ایران که یکی از پیچیده‌ترین مسائل است را در خود دارد. اما این حرکت از ابتدا بی‌فایده است؛ چرا که با اعطای امتیازات هسته‌ای به ایران در قالب حذف تحریم‌ها، دست ایران به راحتی برای عریان کردن بدنه مذاکرات به نفع خود باز شده است. به نظرم، باید به ایران فشار آورد که امتیازاتی برای صلح نهایی پیش رو بگذارد. اما به جای آن، شاهد این هستیم که آمریکا و شرکایش به ایران اجازه جهش اقتصادی در عوض چند وعده بی‌سرنوشت را می‌دهند که آن هم فقط فرایند مذاکرات تا نتیجه را چندین ماه به تعویق می‌کشاند -کما اینکه به طور شفاف اعلام کرده‌‌اند- که هر گونه گزینه نظامی بی‌فایده خواهد بود.

نتییجه مثل همیشه خواهد بود. از سال 1979، هیچ‌کدام از دولت‌های آمریکا در قبال ایران سیاست محکم و پایایی برنگزیدند. به جای آن، سیاست‌هایی پریشان و پرنوسان از امتناع برای مذاکره رو در رو گرفته تا برگزاری گفتمان‌های بی‌نتیجه در مقابل برنامه‌های افراطی ایران را انتخاب کردند. این عدم توفیق، به شدت دردناک خواهد بود. آمریکا در حال از دست دادن فرصت برقراری گفتمان در مورد همه تخلف‌های ایران است. آن هم ایرانی که از حیث اقتصادی ضعیف و از حیث نظامی کاملا خسته و درمانده شده است.

 

*تقابل ایران و عربستان؛ نظرسنجی IPS

نتایج نظرسنجی "موسسه سیاست و استراتژی" (IPS) توسط الکس مینتز و الای موگرابی -در طی دو هفته اخیر- از مردم عربستان در مورد ایران و برنامه‌ هسته‌ای این کشور  به شرح ذیل است:

 

سؤال: بزرگ‌ترین دشمن عربستان سعودی کدام است؟

ایران (53 درصد)، داعش (22.10 درصد)، اسراییل (18.40 درصد)، یمن (4.10 درصد)، سوریه (1.60 درصد)، حماس (0.80 درصد)

در کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ /// در حال انجام///

 

سوال: آیا یک توافق هسته‌ای بین ایران، آمریکا، و اروپا می‌تواند موجب جلوگیری از دسترسی ایران به سلاح هسته‌ای شود؟

 آری (40.10 درصد)، ممتنع (34.70 درصد)، خیر (25.20 درصد)

در کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ /// در حال انجام///
 

سوال: اگر ایران به سلاح هسته‌ای دست یابد، تکلیف عربستان چیست؟

گزینه اول: عربستان هم به سلاح‌های هسته‌ای خود متوسل شود (52.60 درصد).

گزینه دوم: عربستان باید سعی کند که حمایت هسته‌ای آمریکا را طلب کند و در صورت عدم پذیرش آمریکا، خود اقدام به حرکت نماید (27 درصد).

گزینه سوم: عربستان باید سعی کند که حمایت هسته‌ای آمریکا را طلب کند و در صورت عدم پذیرش آمریکا، از سلاح هسته‌ای صرف‌نظر کند (16.70 درصد).

گزینه چهارم: هیچ واکنشی نشان ندهد.

در کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ /// در حال انجام///

 

سوال: آیا باید از طرح ابتکاری صلح سعودی-عربی حمایت کرد؟

آری (85.50 درصد)، نه (10 درصد)، فقط در صورت توافق اسراییل با فلسطین (3.70 درصد)

در کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ /// در حال انجام///

 

سوال: آیا ایران بانی خیزش و قدرت گرفتن حوثی‌ها در یمن است؟

آری (67.70 درصد) مطمئن نیستم (25.60 درصد)، خیر (6.70 درصد)

در کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ /// در حال انجام///

 

سوال : کدام‌یک علت اصلی مناقشه مستمر بین اسراییل و فلسطین است؟

اسراییل (59.90 درصد)، ایران (20 درصد)، حماس (14.70 درصد)، قطر (5.40 درصد)

در کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ /// در حال انجام///

 

سوال: عربستان باید از کدامین طرف فلسطینی حمایت کند؟

فتح (9.40 درصد)، حماس (7.90 درصد)، هیچکدام (42.20 درصد)، هر دو (40.50 درصد)

در کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ /// در حال انجام///

 

سوال: آیا عربستان و اسراییل باید در مقابله با ایران همکاری کنند؟

خیر (76.30 درصد)، آری (23.70 درصد)

در کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ /// در حال انجام///

 

سوال: آیا ایران یک تهدید بر علیه تمامیت عربستان محسوب می‌شود؟

آری (70.90 درصد)، خیر (29.10 درصد)

در کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ /// در حال انجام///

 

خاورمیانه پس از توافق هسته‌ای با ایران

دن ویلیامز (مجری برنامه)

جلسه کارشناسی با عنوان "خاورمیانه پس از توافق هسته ای با ایران" در پانزدهمین کنفرانس هرتزلیا برگزار شد. ابتدا دن ویلیامز مجری برنامه کارشناسی گفت: "ایران، برنامه هسته‌ای بحث برانگیز این کشور، و چشم انداز دستیابی به توافق هسته‌ای در آینده نزدیک بر کسی پوشیده نیست. مهلت دستیابی به توافق، سه هفته دیگر در سی ام ماه ژوئن تعیین شده است. درباره مسئله هسته ای ایران تاکنون بحث های بسیاری در اسرائیل صورت گرفته است؛ این مسئله نیز، احتمالاً نگرانی عمده نه تنها دستگاه امنیتی و دولت اسرائیل، بلکه دیگر مناطق خاورمیانه و قطعاً کشورهای حوزه خلیج (فارس) را در بر می‌گیرد. مسئله مذکور، همچنین بروز اختلافات علنی کم سابقه را بین اسرائیل و کشور هم پیمان آن -آمریکا- به همراه داشته است.

 

ویلیامز افزود: با توجه به اینکه در کنفرانس های قبلی نیز حضور داشتم، برایم جالب است که عنوان این جلسه، فرض را بر آن می‌گذارد که توافق هسته‌ای با ایران صورت گرفته است. در کنفرانس‌های پیشین هرتزلیا، سخن از جنگ احتمالی برای سلب ابزارهای دستیابی ایران به تسلیحات هسته‌ای، در میان بود. بحث هایی نیز درباره ناکام گذاشتن تلاش های ایران از طریق تحریم ها مطرح شد. اما ظاهراً دیدگاه‌ها تغییر کرده و اسرائیل نیز متوجه این تغییر شده است.

اکنون بیشتر مباحث به این اختصاص دارد که روز بعد از توافق هسته‌ای با ایران چگونه خواهد بود و چه تغییرات احتمالی در سیاست‌های داخلی ایران، روند برنامه هسته‌ای و عملکرد نیروهای همسو و همچنین مخالف با ایران در منطقه، ایجاد خواهد شد.

تامارا کافمن ویتس (Tamara Cofman Wittes) از موسسه بروکینگز

تامارا کافمن -کارشناس مؤسسه بروکینگز- با اشاره به ضرورت تقویت ارتباطات عربستان و رژیم صهیونیستی تاکید کرد بدون شک، مقابله با ایران و درخواست از آمریکا برای نشان دادن جسارت بیشتر در این خصوص، جزو منافع مشترک اسرائیل و کشورهای حوزه خلیج فارس است و احتمالا رفتار مشکل ساز ایران، بعد از دستیابی به توافق هسته ای تشدید خواهد شد. وی اینگونه ایراد سخن نمود:

در کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ /// در حال انجام///

اولاً بعد از دستیابی به توافق با ایران یا احیاناً رسیدن به این نتیجه که توافقی در کار نخواهد بود، باید انتظار چه رفتاری از ایران داشت. گمان کنم در ماه های اخیر، اکثر بحث‌های منطقه‌ای درباره رفتار ایران به تهدید هسته‌ای، فعالیت‌های برهم زننده ثبات در سطح منطقه از سوی این کشور که کشورهای عربی از آن با عنوان براندازی داخلی یاد می‌کنند، حمایت ایران از تروریسم و نهایتاً مداخله مستقیم این کشور در جنگ سوریه، معطوف شده است. متأسفانه باید بگویم باید منتظر باشیم همه این جنبه‌های رفتار ایران، چه در صورت دستیابی به توافق یا حاصل نشدن توافق، شتاب بیشتری بگیرد. البته بحث‌های بسیاری مطرح شده است که توافق هسته‌ای چگونه پول مسدود شده بیشتری در اختیار ایران خواهد گذاشت و توانایی این کشور را برای ایجاد مشکلات افزایش خواهد داد.

متأسفانه در هر صورت، ایران به ایجاد دردسر ادامه خواهد داد. در صورت دستیابی به توافق هسته‌ای، گروه‌های وابسته به رژیم ایران و بالاخص سپاه پاسداران انقلاب که بیشترین سهم را در اینگونه اقدامات دردسرساز دارند، فعالیت‌های خود را تشدید خواهند کرد؛ یا به این علت که رژیم برای دستیابی به مقاصد خود، فعالیت‌های آنها را تأیید خواهد کرد یا به این علت که این گروه‌ها قصد دارند توافق هسته‌ای را با اقدامات خود بر هم زنند. اگر توافقی حاصل نشود، باز هم این گروه ها احتمالاً رفتار خود را تشدید خواهند کرد، زیرا این اقدامات، طبیعی‌ترین اهرم آنها در مقابل منافع دیگر بازیگران منطقه و جامعه بین‌المللی است. در این شرایط نیز گروه‌های (تندرو)، خود را برای دور تازه رویارویی با دیگر نقاط دنیا آماده خواهند کرد. بنابراین، نکته اول اینکه اقدامات مشکل ساز ایران، چه توافقی حاصل شود یا نه، شدت خواهد یافت.

نکته دوم، به روابط دولت‌های مخالف با ایران در منطقه مربوط می‌شود؛ تاکنون، درباره دیدارهای مخفیانه کارشناسان عربستان سعودی با کارشناسان اسرائیلی که هفته گذشته در واشنگتن فاش شد، بحث های زیادی صورت گرفته است. من نیز پیش از سفر به اسرائیل، با انوار عشقی (ژنرال بازنشسته سعودی) در همایشی که موسسه بروکینگز سازماندهی کرده بود، ملاقات داشتم. همچنین، مقاله تحلیلی کوتاهی در وبلاگ "خاورمیانه" مؤسسه بروکینگز منتشر کردم که خواندن آن را به همه شما توصیه می‌کنم. در این مقاله کوتاه، شرح دادم که چرا دیدارهای مخفیانه بین مقامات اسراییل و عربستان، اکنون باید علنی شود. در اینجا عنصری دیده می‌شود که پیامی برای واشنگتن است؛ با این شرح که خطر ایران، بازیگران منطقه‌ای را گردهم آورده است. بدون شک، مقابله با ایران و درخواست از آمریکا برای نشان دادن جسارت و تعامل بیشتر برای مقابله با ایران در منطقه خاورمیانه، جزو منافع مشترک اسرائیل و کشورهای حوزه خلیج (فارس) است.

به هر حال، به سبب اینکه این دیدارها اقبال لازم را برای حکومت عربستان در پی نداشته،  سعودی‌ها گفتگوها را افشا کردند. تغییر پادشاهی عربستان در اوایل امسال، موجب منزوی شدن آن دسته از اعضای خاندان سلطنتی که ژنرال انوار عشقی ارتباط نزدیک با آنها داشت، شد.

اکنون که این دیدارها برای عموم فاش شده است، احتمال زیادی وجود دارد که حکومت عربستان با انتظارها و فشارهایی برای بررسی ایده‌های مطرح شده و جدی گرفتن دیدارهای مخفیانه روبرو شود. با وجود این، افشای این دیدارها برای عموم، خود اثبات می‌کند اعمال نفوذهای غیر علنی در سمت سعودی‌ها بی تأثیر بوده است. در اینجا باید به نکته کلی‌تر اشاره کنم و آن هم اینکه علاقه مشترک به مقابله با نیات و عملکرد توسعه طلبانه ایران، واقعیت دارد. با وجود این، نباید در بیان آثار این مسئله بر تعامل اسراییل با کشورهای عرب منطقه، مبالغه کنیم. کشورهای عرب به دلایل ایدئولوژیک و بحث مشروعیت سیاسی، مسئله فلسطین را در اولویت قرار می‌دهند و اگر پیشرفتی در حل مناقشه اسرائیل با فلسطینیان حاصل نشود، تمایل چندانی به ایجاد روابط نزدیک‌تر با اسرائیل نشان نخواهند داد.


البته، چهره های حوزه خلیج (فارس) که با آنها دیدار داشتم، چندان به اسراییل یا مناقشه اسراییل و فلسطین فکر نمی‌کردند. بلکه ذهن آنها به تحولات امروز جهان عرب و تلاش آنها برای آینده نظام (حاکم در) کشورهای عربی است. به عقیده آنها، اسراییل در تعیین نتیجه این تلاش‌ها، نقش چندانی ایفا نمی‌کند و احتمالاً نقش آن منفی خواهد بود. بنابراین، گرچه در قبال مسئله ایران، منافع مشترک وجود دارد اما اعراب تا اندازه‌ای با این انگیزه جلو آمده‌اند که اسرائیل بتواند میزان تأثیرگذاری آنها در واشنگتن را افزایش دهد. بنابراین، هر قدر روابط آمریکا و اسرائیل بر سر توافق هسته‌ای با ایران سرد شود، انگیزه جهان عرب برای گفتگو با اسرائیل نیز ضعیف خواهد شد.

 


نکته سوم، به اوضاع آشفته امروز در جهان عرب مربوط می شود. باید چارچوب فکری دولت های عرب را در قبال سیاست‌های منطقه‌ای بشناسیم تا از این ممر دریابیم که همه ما چگونه این اوضاع پرآشوب و پر از تهدید را مدیریت خواهیم کرد. اوضاع آشفته‌ای که امروز در کشورهای عرب مشاهده می‌کنیم، نتیجه عوامل داخلی و خارجی است که از مدت‌ها قبل شکل گرفته‌اند. فشارها (و سرکوب‌هایی) که منجر به قیام و انقلاب (در کشورهای عربی) شد، در مدت ده‌ها سال شکل گرفته است. البته بسیاری از کمبودها که عامل ایجاد فشارها در جوامع عرب بود، هنوز برطرف نشده است. این کمبودها هنوز در کشورهای عرب -از کشورهای فقیر گرفته تا ثروتمند- دیده می‌شود. در این زمینه، شواهدی وجود دارد که می‌توانیم آنها را بررسی کنیم. احتمالاً هنوز مشکلات بیشتری پیش رو است و این پایان آشفتگی‌ها در جهان عرب نیست. دوم اینکه، نظر به اوضاع کنونی، می‌توان دریافت که دولت‌های عرب دچار ابهام و هیجان زده هستند؛ از سوی دیگر همه این دولت‌ها نیز به شکل هماهنگ فعالیت نمی‌کنند، بلکه آنها درباره ریشه های این نابسامانی و اینکه برای ایجاد دوباره نظام در منطقه چه اقداماتی باید کرد، دیدگاه های متفاوتی دارند. آنها همچنین درباره اینکه چگونه نظمی باید در منطقه حکم فرما شود، دیدگاه متفاوت دارند. این را می توان در اختلافات بین کشورهای عرب بر سر اینکه از کدام گروه شورشی در سوریه باید حمایت کرد، دید. این اختلاف نظر بین کشورهای عرب در چهار سال گذشته ادامه داشته و تا حد زیادی به تشدید درگیری‌ها در سوریه منجر شده است. باید این نکته را اضافه کنم که اختلافات بین کشورهای عرب و نحوه بروز آنها در مناطق درگیری از لیبی گرفته تا سوریه و عراق، عامل بازدارنده‌ای در مقابل جامعه بین‌المللی بوده است؛ این اختلافات نیز دولت‌های غربی را به فکر واداشته که چه اقدامات بیشتری می‌توانند برای مقابله با چالش‌های منطقه‌ای صورت دهند. زمانی که شرکای بالقوه شما با یکدیگر اختلاف نظر دارند و یکدیگر را تضعیف می‌کنند، انگیزه شما برای مداخله کاهش می‌یابد. این روند، ممکن است تغییر کند و گمان می‌‌کنم که اجلاس آمریکا با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در کمپ دیوید، گام مهمی به شمار می‌رود. به زعم من، ما پس از مدت‌ها اتحاد عظیم‌تری بین کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، بالاخص در زمینه سوریه شاهد بوده‌ایم. آیا این به تنهایی برای تغییر معادلات کافی است؟ من پاسخی ندارم.

اما می‌خواهم به شما نشان دهم که دولت های عربی تا چه اندازه نگران هستند. یکی از آثار این نگرانی بروز واکنش جسورانه آنها متفاوت از گذشته است. در این اوضاع وخیم و مبهم که شاهد تحولات سریع هستیم، نگرانی و ابهام، می‌تواند به محاسبات اشتباه و تشدید غیرمنتظره درگیری‌ها در منطقه منجر شود. بنابراین، گرچه تمایل برخی کشورهای عرب برای اتحاد با یکدیگر و چه بسا اسراییل برای مقابله با نفوذ ایران در منطقه قابل تحسین است، اما باید نسبت به پیامدهای بالقوه اینگونه قدرت‌نمایی در تشدید درگیری‌ها و بر هم زدن ثبات منطقه آگاه و محتاط باشیم. 

 

شبتای شاویت، رییس سابق موساد

در جلسه کارشناسی "روز پس از توافق هسته‌ای با ایران"، شبتای شاویت -رییس سابق موساد- به سخنرانی پرداخت و اینگونه ایراد سخن نمود:

سیاسیون ایرانی‌، اهل معامله و مذاکره هستند و این فرهنگ جامعه ایران بر می‌آید. صبر مذاکره‌کنندگان ایرانی از صبر همتایان خارجی‌شان بیشتر است. آنها -در مقام صبر و پشتکار- قادرند طرف آمریکایی‌ را چلانده و از پای درآورند. 

در بخش ایران کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ + تصاویر و فیلم /// آماده جهت ملاحظه //

ایرانی‌ها، به خوبی می‌دانند که باراک اوباما نیاز به یک توافق هسته‌ای به عنوان میراث نیک دوران ریاست جمهوری خود دارد؛ بنابراین نهایت استفاده را از این شرایط برای گرفتن امتیازات بیشتر می‌برند. صبر ایرانیان در نیل به سلاح هسته‌ای هم مصداق دارد. آنها از اوضاع پیچیده دنیا و مشغله‌های جامعه بین‌المللی باخبر هستند و به همین دلیل، این کشور تندوری شیعه از این عدم توجه بهره برده و نهایتا روزی با فشار ماشه سلاح هسته‌ای، ذهن جهانیان را متلاشی می‌کند.

سخنرانی شبتای شاویت رئیس سابق موساد

اوزی اراد، رییس سابق شورای امنیت ملی اسراییل و مشاوره عالی امنیتی نتانیاهو 

اراد معتقد بود که توافق هسته‌ای فشار بر ایران وارد می‌سازد. چرا که با حصول آن، اتفاقا همه از ایران توقع می‌کنند که به مفاد آن پایبند باشد. بزرگترین خطر در حقیقت خود ایران است. چندین سال پیش، کسی چندان اعتقادی به حمله به ایران نداشت اما اکنون ایران تهدیدی برای آنان است. هدف اسراییل پس از حصول توافق، باید نزدیک شدن به آمریکا و تاثیرگیری از همراهی آن باشد.

در بخش ایران کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ + تصاویر و فیلم /// آماده جهت ملاحظه //

مئیر جاودانفر، تحلیل‌گر سیاسی و کارشناس موسسه IDC هرتزلیا

جاودانفر ضمن اشاره تلویحی به فارسی دانستن خود، به بیان دیدگاهش‌ پرداخت:

حصول توافق هسته‌ای و در نتیجه رفع تحریم‌ها، حجم وسیعی از سرمایه و پول را به ایران بازمی‌گرداند. ایران هم این سرمایه عظیم را صرف تقویت گروه‌های تروریستی خود خواهد کرد. حتی کمترین مقدار پول هم به قدرت ایران برای آماده ساختن عوامل‌اش کمک خواهد کرد. هزینه کل تقویت این عوامل 4.6 میلیارد دلار خواهد بود که این رقم فقط 1.4 درصد از ثروتی است که به دست ایران خواهد رسید.


اما در بخش‌های مستقل سه تن از مقامات ارشد اسراییل نیز در مورد ایران سخن گفتند:

توافق هسته‌ای با ایران ارجح بر جنگ

از دیگر سخنرانان اصلی و همیشگی کنفرانس سالانه هرتزلیا، شیمون پرز رئیس سابق رژیم صهیونیستی است که امسال نیز سخنان او حول دو محور "تحریم کالاهای اسراییلی" و "پرونده هسته‌ای ایران" بود.

شیمون پرز درباره پرونده هسته‌ای ایران موضعی مغایر با دیدگاه بنیامین نتانیاهو اتخاذ کرد و ضمن "خوب" توصیف کردن آن، گفت: "هرگونه توافق هسته‌ای با ایران خوب است و به جنگ ارجحیت دارد. من توافق را بهتر از جنگ می‌دانم، اما باید تصمیم نهایی درباره این توافق را پس از امضای کامل آن در اواخر ماه ژوئن جاری اتخاذ کنیم".

در بخش ایران کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ + تصاویر و فیلم /// آماده جهت ملاحظه //

وی گزینه نظامی را گزینه همیشه محتمل روی میز دانست، تعهد اوباما به امنیت اسرائیل را ستود و به این اشاره کرد که تا پیش از این، هیچ کدام از روسای جمهوری آمریکا تا به این حد به تامین امنیت اسرائیل متعهد نبوده‌اند.

 

ایران از داعش خطرناک‌تر

بنیامین نتانیاهو -نخست وزیر رژیم صهیونیستی- نیز در پانزدهمین نشست سالیانه موسوم به هرتزلیا، پرونده هسته‌ای ایران را محور اصلی سخنرانی خود قرار داد.

بنیامین نتانیاهو با تکرار لفاظی‌های خود علیه جمهوری اسلامی، ایران را از داعش خطرناک‌تر توصیف کرد و گفت: "ایران داعش نیست بلکه حتی از داعش نیز خطرناک‌تر است".

 

سخنرانی نتانیاهو در مورد ایران و توافق هسته‌ای

وی، در ادامه، با اشاره به توافق هسته‌ای احتمالی غرب با ایران گفت: "با توافق هسته‌ای، ایران می‌تواند در زمان کوتاهی زرادخانه‌ای از بمب‌های هسته‌ای بسازد و کشورهای منطقه معتقدند که این توافق، مسیر ایران برای دستیابی به بمب هسته‌ای را سد نخواهد کرد".

نتانیاهو همچنین با اشاره به کاهش تحریم‌های ایران در صورت توافق هسته‌ای‌ افزود: "با کاهش تحریم‌ها، ایران صاحب میلیاردها دلار خواهد شد که از آنها در جهت اقدامات خشونت‌آمیز استفاده خواهد کرد".

در بخش ایران کنفرانس هرتزلیا 2015 چه گذشت؟ + تصاویر و فیلم /// آماده جهت ملاحظه //

انتقاد از مبارزه ایران با داعش

موشه یعلون -وزیر دفاع اسراییل- هم در نشست سالانه هرتزلیا، "پرونده هسته‌ای ایران" و "مذاکره با فلسطینی‌ها" را محور سخنرانی خود قرار داد. او با انتقاد از حضور ایران در مبارزه با تروریست‌های داعش در عراق، اعلام کرد نباید این اقدام تهران را حرکتی مثبت قلمداد کرد.

یعلون مدعی شد که با‌ وجود تحریم‌های بین‌المللی -با هدف محدود ساختن جاه‌طلبی‌های هسته‌ای ایران- تهران به مداخله در فعالیت‌های تروریستی در خاورمیانه، از جمله غزه ادامه می‌دهد. وی در ادامه اعلام کرد که حضور ایران در مرزهای عراق و مبارزه با گروه داعش را نباید به ‌عنوان یک اقدام مثبت قلمداد کرد، چرا که مبارزه ایران با داعش باعث گسترش و انتشار سیاست بی‌ثبات سازی در عراق خواهد شد.

وزیر دفاع اسراییل، همچنین با اشاره به توافق در حال شکل‌گیری با ایران مدعی شد که چنین توافقی تنها ایران را در آستانه هسته‌ای شدن قرار خواهد داد و از لحاظ اقتصادی تقویت خواهد کرد.


منابع و مآخذ:

http://www.herzliyaconference.org/eng/?CategoryID=544&ArticleID=2677
http://www.herzliyaconference.org/eng/?CategoryID=544
http://www.herzliyaconference.org/eng/IDC_540.html
http://www.herzliyaconference.org/eng/IDC_538.html
http://iribnews.ir/NewsText.aspx?ID=554017
http://alef.ir/vdceff8w7jh8fei.b9bj.html?277470
https://www.youtube.com/watch?v=piQH9ri04FU
https://www.youtube.com/watch?v=YHeaEHuqs2Y
https://www.youtube.com/watch?v=tIGQZEcx1ug
http://www.youtube.com/watch?v=q84HS8i9X5g
مطالب مرتبط

همه چیز درباره مسیحیت تبشیری و «کشیش قلابی ایرانی» +تصاویر


جریان تبلیغ و تبشیر مسیحیت بدون در نظر گرفتن اختلافات فرق و مذاهب مسیحی با ‏تشکیل اردوگاه‌ها در سطح جهان اقدام به جذب مسلمانان و پیروان ‏دیگر ادیان می‌کنند‎.
به گزارش مشرق، مسیحیت تبشیری چند سالی است که در ایران فعالیت‌های خود را شدت داده است و این تحرکات آن قدر برای کشورهای غربی مهم است که حتی فاکس نیوز در گزارش اخیر خود در خصوص سعید عابدینی (یکی از کشیش‌های مسیحیت تبشیری) ادعا کرده که اوباما در مکالمه ‏تلفنی خود با حسن روحانی خواستار آزادی او شده است.

این گزارش ضمن بررسی نحوه شکل‌گیری مسیحیت تبشیری در ایران به تحرکات سعید عابدینی یکی از کشیش‌هایی که با تاسیس کلیسای غیر قانونی خانگی اقدام به اغفال مسلمانان می‌کند، می‌پردازد.

 

 * شروع کار مبشرین خارجی‎ ‎در ایران ‏

در سال 1507 میلادی جزیرۀ هرمز به تصرف پرتغالی‌ها درآمد و به مرکز تجارت آن‌ها ‏تبدیل شد. اهالی این جزیره ترکیبی بودند از اعراب، یهودی‌ها، ایرانی‌ها و پرتغالی‌ها. در ‏سال 1575 یک عده از مبشرین و رهبانان گروه سنت اگوستین قدیس برای شبانی و بشارت ‏بین کاتولیک‌ها به جزیرۀ هرمز آمدند.‏

همین گروه به تلاش برای ترویج دین مسحیت برای مسلمانان معتقد این جزیره پرداختند ‏در زمان سلطنت شاه عباس در سال 1601 دو پرتغالی از فرقۀ مذهبی آگوستین به ایران ‏فرستاده شدند با این مقصود که کار اصلی آن‌ها بشارت باشد و شاید بتوانند شاه ایران را ‏مسیحی کنند ولی این کار به‌جایی نرسید و در آن زمان علاقۀ شاه به بیگانگان هم صرفاً ‏دارای انگیزه‌های سیاسی و اقتصادی بود تا تغییر مذهب. ‏

 
همه چیز درباره مسیحیت تبشیری و «کشیش قلابی ایرانی» +تصاویر
 

‏* ورود مبشرین آمریکایی به ایران

در نخستین روزهای تشکیل دولت آمریکا کلیساها بیشتر کوشش می‌کردند که مردم آمریکا ‏را به مسیحیت دعوت کنند و برای فرستادن مبشر به دنیای خارج تا مدتی اقدام جدی ‏نکردند. در اوایل قرن نوزدهم بود که آنان نیز احساس نمودند باید در زمینۀ بشارت به ملل ‏دیگر اقدام کنند. آمریکا در آن روزها بهبود وضعیت اقتصادی و مخصوصاً بیداری مذهبی ‏وسیعی را تجربه می‌نمود. ‏

 
همه چیز درباره مسیحیت تبشیری و «کشیش قلابی ایرانی» +تصاویر

هیأت "کمیسیونرهای آمریکایی برای میسیون‌های خارجی" شخصی به‌نام "ج.ال. مریک" را ‏به ایران فرستاد. او با دو آلمانی در 1832 به شهرهای تهران، اصفهان و شیراز مسافرت ‏کردند. گزارش این افراد چندان امیدوارکننده نبود و مریک در گزارش خود نوشت که روزنۀ ‏امید برای فعالیت بشارتی بسیار تنگ و باریک است. زمانی که این سه نفر وارد اصفهان ‏شدند در شهر چنان اغتشاشی پدید آمد که دولت ایران برای محافظت از آنان 30 نفر را ‏مأمور نمود. ولی کار فرستادن مبشرین ادامه یافت و گروه‌های میسیونری برای ایجاد بستر ‏مناسب برای فعالیتهای تبشیری به ظاهر دست به فعالیت‌های خیریه بسیاری زدند و ‏درمانگاه‌ها و مدارس زیادی تأسیس نمودند. ‏

 

 
همه چیز درباره مسیحیت تبشیری و «کشیش قلابی ایرانی» +تصاویر

دو نفر به‌نام "دوایت" و "اسمیت" به شهر ارومیه رفتند چون در آنجا طاعون 50 درصد ‏جمعیت را از بین برده بود. اسمیت در گزارش خود چنین نوشته: مزرعه‌ای که در اینجا ‏موجود است به‌نظر من آمادۀ درو است. ‏

اولین کلیسای پروتستان نیز در سال 1855 در ارومیه تشکیل شد و البته زیر نظر شورای ‏کلیسای پرزبیتری بود این مبشرین که در ظاهر به بهانه دعوت آسوریهای ایران اقدام به ‏برپایی تشکیلات تبشیری نموده بودند کمی بعد با گسترش دامنه فعالیت های خود متوجه ‏مسلمانان و حتی یهودیان شهر نموده و حوزه جغرافیایی خود را به شهرهای همدان، ‏اصفهان و شیراز و کرمانشاه گسترش دادند.‏

از جمله در تهران با لیدری دکتر "جردن" و همسرش اقدام به تأسیس آموزشگاهی کردند که ‏کالج آمریکایی نام گرفت. این همان کالج معروفی است که بعدها به دبیرستان البرز ‏معروف شد. منطقۀ اطراف این دبیرستان هنوز نزد بسیاری از تهرانی‌های قدیمی به یاد ‏کالج جردن "چهارراه کالج" نامیده می‌شود. فعالیت‌های این افراد شهرهای زیادی از جمله ‏مشهد و تبریز را نیز در برمی‌گرفت.‏

 
همه چیز درباره مسیحیت تبشیری و «کشیش قلابی ایرانی» +تصاویر 

* هدف این مبشرین چیست؟‎ ‎

با توجه به شهادت تاریخ و تجربه گذشته روشن شده است که از قرن هجدهم به بعد ‏وجود مبشرین و میسیونرهای مذهبی به خصوص در کشورهای آسیایی و آفریقایی آشکارا ‏به منظور انجام مقاصد تبشیری و تبلیغی و اهداف سیاسی و اطلاعاتی بوده است و تجربه ‏نشان می دهد در گذشته روس ها و انگلیسی ها و در حال حاضر آمریکائیان از ایجاد ‏اختلافات مذهبی در راه پیشبرد سیاست خویش استفاده نموده و هم اکنون نیز همین ‏سیستم را در کشورهای آسیایی و آفریقایی مورد نظر خود مورد استفاده قرار می دهند

‎ ‎

* جریان تبلیغ و تبشیر مسیحیت

جریان تبلیغ و تبشیر مسیحیت بدون در نظر گرفتن اختلافات فرق و مذاهب مسیحی با ‏تشکیل اردوگاه صلیبی در سطح جهان با تمام امکانات اقدام به جذب مسلمانان و پیروان ‏دیگر ادیان می‌نمایند‎.‎

این جریان در قالب تشکل‌های فرقه‌ای از جمله کلیساهای خانگی (کلیسای محرمانه) ‏محافل محرمانه و فرقه‌های صلیبی با ارتباط‌گیری مستقیم با سرشاخه ها که معمولا در ‏تهران و بعضاً کشورهای خارجی و اخذ کمک مالی و ... در سطح تقریباً گسترده اقدام تبلیغی ‏می‌نمایند و متأسفانه موفق به جذب تعدادی از مسلمانان شده‌اند لازم به ذکر است که ‏اقلیت مذهبی پروتستان و منشعب آن جیززانلی یکی از مهمترین دغدغه‌های کارشناسان ‏حوزه فرهنگ در حوزه اقلیت‌های دینی است‎.‎

‎ ‎این اقلیت مذهبی با وابستگی به خارج از کشور و هدایت مستقیم از سوی جریان ‏پروستانتیزم بین‌الملل، سیاست‌های تبلیغ و تبشیر آنان را پیگیری می نمایند از معضلات جدی ‏حال و آینده حوزه فرهنگ خواهد بود‎.‎

به همین دلیل در حال حاضر با توجه به جریانات بعد از 11 سپتامبر سعی و تلاش بلوک ‏غرب به ویژه آمریکا در مهار دولت‌ها و حرکت‌های اسلامی است‎.‎

‎ ‎یکی از مهمترین راه‌حل‌های پیش‌روی توسعه تبلیغ و تبشیر مسیحیت در کشورهای اسلامی ‏همین جریانات تبشیری هستند‎.‎

تمام فرقه‌های مورد قبول و مطرود پروتستان‌ چون شاهدان یهود، مرمون‌ها، مونیسم و ... ‏در یک اردوگاه مشترک تجمع داشته و اتحاد عمل و نظر دارند و هدف همه آنها با هدایت ‏سرویسهای جاسوسی غربی، ضرورت مسیحیت جهانی و لزوم تبلیغ و تبشیر مسیحیت به ‏ویژه در مناطق اسلامی است‎.‎

همه چیز درباره مسیحیت تبشیری و «کشیش قلابی ایرانی» +تصاویر 

همزمان با انقلاب اسلامی ایران و از بین رفتن تشکیلات مسیحیت تبشیری در ایران پاپ ‏وقت به بهانه تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و آزادی جاسوسان آمریکایی به نامه نگاری با ‏حضرت امام ( ره) اقدام کرد.‏

وی در لابه لای درخواست خود اشاره به اجازه حضرت امام در بازگشایی مدارس تبشیری ‏نمود نکته ای که امام از آن غافل نماند و در پاسخی روشن جواب وی را داد.‏

 

‏* درخواست پاپ براى آزادى جاسوسان و ایجاد «مدرسه اندیشه»‏

این دفعه دومى است که آقاى پاپ (1) براى من کاغذ مى‏دهند و اشخاص را مى‏فرستند؛ ‏دفعه اول براى آن لانه جاسوسى بود که جوان هاى عزیز ما اطلاع پیدا کردند که این مرکزى ‏که در ایران به اسم سفارت امریکا هست سفارتخانه نیست، و اشخاصى که در آنجا هستند ‏اشخاص دیپلمات نیستند، بلکه جاسوسانى هستند که در یک مرکز جاسوسى متمرکز هستند و ‏براى ضرر ملت ما و کشور ما در آنجا مجتمع هستند، و آقاى پاپ شاید ندانسته توصیه ‏کردند براى آنها، و من در آن وقت مفصل تنبهاتى به ایشان دادم. و این دفعه براى مدارس ‏خودشان به اسم «مدرسه اندیشه» کاغذ نوشته‏اند و رسول فرستاده‏اند و از ما سفارش ‏خواسته‏اند براى اینکه مدارسشان در اینجا باشد. ما با نصارا و با یهود و با سایر اقشار ملتها ‏هیچ دشمنى نداریم، و از مدارس به هیچ وجه جلوگیرى نمى‏کنیم، مادامى که مدرسه باشد ‏و براى تعلیم و تعلم باشد؛ حالا چه تعلیم و تعلم دستورات مسیح- علیه السلام- یا ‏دستورات دیگران؛ لکن اگر ما فهمیدیم که در ایران مدارس‏طور دیگرى هست، آنجا هم ‏نظیر همان لانه جاسوسى است، نمى‏توانیم تحمل کنیم که در مملکت ما به اسم تعلیم و ‏تربیت و به اسم مدارس، یک امور دیگرى انجام بگیرد. و البته این با دولت است که در این ‏موضوع تأمل کند و این موضوع را درست بررسى کند؛ چنانچه مدارس، مدارس هستند، ‏براى تعلیم و تربیت هستند، هیچ ممنوعیتى‏ ایجاد نخواهد شد، و چنانچه خداى نخواسته ‏این مدارس هم یک وضع دیگرى دارند و به اسم مدارس هستند، آن هم ملت ما تحمل ‏نمى‏کند و ما نمى‏توانیم تحمل کنیم ..‏

 

* سعید عابدینی کیست؟

وی که تا بیست سالگی مسلمان بوده است از طریق تبلیغات تبشیری جذب مسیحیت می ‏گردد وی دارای سه خواهر و دو برادر است.‏

سعید عابدینی تا پیش از ترک ایران از مهره های اصلی و سازمان دهنده محافل زیرزمینی ‏کلیسای خانگی بوده است.‏

وی در سال 1380با نغمه شریعت پناهی ازدواج می کند از حدود 12 سال پیش به صورت ‏مستمر بر فعالیتهای خود می افزاید به همین علت در سال 88 بازداشت می گردد اما با ‏دادن تعهد به عدم فعالیت های زیرزمینی و تبشیری کلیسای غیر قانونی خانگی آزاد می ‏گردد.‏

 
همه چیز درباره مسیحیت تبشیری و «کشیش قلابی ایرانی» +تصاویر 

وی بعد از خروج از کشور به علت ارتباط نزدیک خانواده همسرش با محافل سیاسی و ‏امنیتی آمریکا تاییدات امنیتی لازم را در ایالات متحده کسب و مامور فعالیت گسترده در ‏خصوص تبشیر در ایران می گردد.‏

در سال 1390با بودجه اختصاص داده شده توسط نهادهای سیتسی امنیتی آمریکا سازمان ‏خدماتی ‏saeed ministries‏ را در شهر بوئیس در ایالت " آیداهو" آمریکا تاسیس می ‏نماید.‏

عابدینی در ایران با استفاده از ترفندهای قدیمی مبلغین تبشیر به راه اندازی مرکزی به نام ‏پرورشگاه جهت پوشش فعالیت های فرقه ای خود اقدام می نامید تا بتواند به راحتی از این ‏مکان برای برگزاری جلسات با هسته مرکزی تشکیلات فرقه ای خود استفاده نماید.‏

وی در سال 90 در سفری که به ایران داشت به علت فعالیتهای فرقه ای بازداشت و در سال ‏‏91 به 8 سال زندان محکوم می گردد.‏

 

* ترنت فرانکها از حمایت منافقین تا دیدار با همسر سعید عابدینی

- تلاش بی‌وقفه ترنت فرانکها برای خارج نمودن «سازمان تروریستی منافقین» از لیست ‏تروریست‌ها

روحیه‌ی جنگ‌طلبانه‌ی ترنت فرانکها با توجه به عضویتش در حزب‌جمهوری‌خواه که حزبی ‏تندرو و حامی جنگ افروزی در دنیا است باعث شده تا  اقدامات ضد ایرانی‌ مختلفی در ‏پرونده خود ثبت نماید، یکی از اقدامات ضد ایرانی وی در حمایت از «سازمان تروریستی ‏منافقین» می‌باشد، با توجه به اینکه این سازمان تروریستی تا به حال بیش از 12000 نفر ‏از افراد بی‌گناه را در ایران به شهادت رسانده است، اما شاهد حمایت‌های افراد زیادی ‏بالاخص ترنت فرانکها در حمایت از این سازمان تروریستی و تلاش بی وقفه برای خارج ‏نمودن این سازمان از لیست تروریست‌ها بوده ایم. وی در حمایت از این سازمان منحوس ‏چنین می گوید: «ایرانیان مبارز(سازمان‌منافقین) کسانی که علیه دولت ننگین احمدی‌نژاد ‏مبارزه می‌کنند، شاید یکی از بزرگترین امیدها در این جهان برای ممانعت از گرفتار شدن ‏خانواده بشریت در سیاهی تروریسم اتمی هستند. من امیدوارم که دولت کنونی بتواند ‏امکان برچسب زدن رژیم ایران به کسانی که حقیقتاً برای آزادی تمام جهان مبارزه می‌کنند را ‏از میان بردارد».‏

 

- اظهار رضایت ترنت فرانکها نسبت به فعالیت‌های تبشیری و صهیونیستی در ایران

اقدام اخیر این آمریکایی جنگ طلب ضدایرانی در چند روز گذشته، حمایت‌ از «سعید ‏عابدینی» مامور دستگاه جاسوسی‌سیا می‌باشد، وی در دیدار با همسر «سعید عابدینی» ‏حمایت خود را از فعالیت‌های تبشیری و صهیونیستی آنها در ایران اعلام کرد و خواستار ‏آزادی این کشیش امریکایی شد. ترنت فرانکها دراین دیدار ضمن رضایت از فعالیت‌ها و ‏اقدامات ضد ایرانی «ن.ش» در خارج از کشور چنین می گوید: «ن.ش» جهت دریافت ‏حمایت‌های ویژه سران سیاسی ایالات‌های امریکایی اقدامات ویژه‌ای را انجام نموده است، ‏که از اقدامات اخیر وی بسیار ممنون و سپاسگزارم.»‏

‏«نغمه شریعت پناهی» نیز خطاب به وی چنین می گوید: «برای حمایت مستمر نماینده ‏آریزونا در کنگره، جناب آقای ترنت فرانک و بابت تلاش‌های دائم ایشان برای آزادی سعید ‏از زندان ایران و بازگرداندنش به خانواده و از همه شما دوستانم در آریزونا به خاطر صدای ‏قدرتمندتان برای سعید تشکر می‌کنم.»‏

 
همه چیز درباره مسیحیت تبشیری و «کشیش قلابی ایرانی» +تصاویر
‏ ‏

* چرا سعید عابدینی برای فاکس نیوز مهم است؟

فاکس نیوز از زمان دستگیری و بازداشت سعید عابدینی از وی به عنوان کشیش ایرانی ‏آمریکایی یاد کرده و مرتب به بهانه های گوناگون برای حمایت از وی گزارشاتی را درج می ‏کند ولی در خصوص نحوه کشیش شدن وی در داخل ایران ابهامات فراوانی وجود دارد.‏

در تمام این گزارشات فاکس نیوز خواستار بیرون آمدن سعید عابدینی از داخل زندان شده و ‏جرم او را تنها تاسیس پرورشگاه کودکان بی سرپرست در داخل ایران عنوان می کند این در ‏حالی است که سعید عابدینی تنها تبلیغ مسیحیت در ایران را پیگیر بوده است.‏

فاکس نیوز با انتشار تصاویری از سعید عابدینی در لابلای گزارشات خود  قصد مظلومیت‌نمایی این کشیش خودخوانده  را دارد اما در داخل ایران در بین ‏نوکیشان مسیحی از او به عنوان فردی با انحرافات اخلاقی عدیده یاد می شود.‏

فاکس نیوز در گزارش اخیر خود در خصوص سعید عابدینی ادعا کرده که اوباما در مکالمه ‏تلفنی خود با حسن روحانی خواستار آزادی او شده است و در کنگره و سنا نیز ‏هر دو جناح از آزادی فوری او حمایت کرده‌اند.‏

همچنین جان کری وزیرخارجه آمریکا نیز اوایل امسال از ایران خواست تا این کشیش را ‏آزاد کنند. حال این سوال مطرح می شود که چرا سعید عابدینی اینقدر برای آمریکا مهم ‏است و آیا این نمی تواند نشانه مأموریت های سری سعید عابدینی برای سازمان جاسوسی ‏سیا باشد.‏

 
همه چیز درباره مسیحیت تبشیری و «کشیش قلابی ایرانی» +تصاویر
 

* سعید عابدینی از عشق آمریکا تا ارتباط نامشروع

یکی از قربانیان سعید عابدینی خانمی به نام م الف است که نخواسته نامش فاش شود در یک گفتگوی مفصل که چندی پیش نیز در فضای مجازی منتشر شد به افشاگری علیه ‏نیات پلید این کشیش پرداخت، در ذیل بخش هایی از این گفتگو می‌آید:‏

‏"سعید یک اخلاق خاصی داشت، خیلی عاشق رفتن به آمریکا بود، همیشه می گفت آمریکا ‏کشور رویاهامه و یه روزی میرم اونجا و به آرزوهام می رسم، می گفت از بچگی عشق ‏آمریکا بودم!‏

یه چیز جالب هم بگویم حتی شب ها سعید جدیدترین فیلم های آمریکایی را نگاه می ‏کرد و از آنها لذت می برد به قول خودش شیفته فرهنگ آمریکایی بود."‏

بله سعید دوران جوانی اش را به عیاشی های بسیاری گذرانده است، همیشه در صحبت ‏هایش حتی در جمع وانمود می کرد که از این گذشته تاریک عبور کرده و می خواهد ‏دیگران را نجات دهد.‏

اما دقیقا در همین دوران سعید به عشق نافرجام دختری به نام نئولا تن می دهد ولی این ‏عشق خیلی زود جایش را به هوس بازی می دهد و نئولا به همین دلیل از این رابطه کنار ‏می کشد...‏

 

 
همه چیز درباره مسیحیت تبشیری و «کشیش قلابی ایرانی» +تصاویر

سعید عابدینی به همراه دختران گروه کلیسای خانگی

سعید در یک خانواده آشفته با مشکلات فراوان روحی و روانی بزرگ شده است. بعضی از ‏شب هایی که من آن جا بودم  و خانواده سعید هم حضور داشتند می دیدم که تمام خانواده ‏سعید برای آن که یک خواب راحتی داشته باشند کلی داروهای مختلف مصرف می کردند، ‏خود سعید هم از این موضوع مستثنی نبود او هم  علاوه بر این که در سال های اولیه وضع ‏مالی خوبی نداشت، از نظر روحی و روانی هم مشکل داشت، تا جایی که من خبر دارم ‏یکبارهم خودکشی کرده است‎!‎

سعید  خیلی دوست داشت آدم سرشناس و معروفی باشد براش مهم نبود که از چه راهی به ‏این هدف برسد فقط دوست داشت آدم بزرگی باشد به خاطر همین دست به کارهای ‏عجیب و غریب زیادی می زد!‏

‏-مثلا چه کاری؟

گفتم که من بعضی شب ها به خانه پدری سعید می رفتم، عابدینی یه دوستی داشت به نام ‏وحید زردی، در آن دوران که در کلیسا شرکت می کردند سعید و وحید مدعی شده توانایی ‏احضار روح و  جن را بدست آورده اند به همین خاطر شب ها به بالای پشت بام خانه پدر ‏سعید می رفتند و کارهای عجیب و غریب می کردند و سرودهای خاصی می خواندند و ‏میگفتند که ما اجنه و شیاطین را به تسخیر درآورده ایم، من شاهد بودم که بارها همسایه ‏ها از این رفتارهای سعید و وحید به تنگ آمده بودند و چندین بار هم شکایت کردند، پدر ‏سعید هم از این حرکات او خیلی ناراحت بود و چندین بار با سعید درگیر شد ولی خوب ‏فایده ای نداشت سعید کار خودش رو تکرار می کرد.‏

همه چیز درباره مسیحیت تبشیری و «کشیش قلابی ایرانی» +تصاویر
سعید عابدینی به همراه م.ز معروف به نسیم

 

سعید عابدینی برای اینکه بتواند جای پای خود را در آمریکا محکم کند به ‏سمت راه انداختن کلیسای خانگی با روشی که قبلا گفتم رفت، هم چنین سعید برای آنکه ‏بتواند افکار خود را در جهت تبشیر مسیحیت منتشر کند یک پرورشگاه در شهرهای شمالی ‏کشور تاسیس می کند! به نظر من سعید برای رسیدن به آرزوهایش همه کار می کرد،

تا جایی که من مطلعم این آقا همین اقداماتی که در ایران انجام می داده را در آمریکا هم ‏انجام می داده و البته در کنفرانس های مختلف هم شرکت می کرده و پول های زیادی از ‏افراد مختلف و گروه ها و سازمان های ضد ایرانی گرفته است اصلا می گویم سعید یک بی ‏قید و بند و بی بند و بار چرا علیه کشورش کار کرد؟چرا با کسی ازدواج کرد که خانواده اش ‏در کشتن این مردم نقش داشتند؟

 
همه چیز درباره مسیحیت تبشیری و «کشیش قلابی ایرانی» +تصاویر
سعید عابدینی در کشورهای حاشیه خلیج فارس

از تغییر ترکیب جمعیتی تا بلایی که بر سر ورزشکاران آمد +تصاویر


متغیرات متنوع منطقه‌ای در سال جاری در سایه توافق هسته‌ای کشورهای 1+5 با ایران و توافق شیمیایی سوریه، گرچه بسیاری از کشورهای منطقه‌ای را تحت تأثیر قرار داد، اما تغییری در ماهیت انقلاب مردمی بحرین ایجاد کرد. آمریکایی‌ها سعی داشتند در مذاکرات خود با طرف ایرانی، معامله سازش برای حل درگیری‌های منطقه‌ای را مطرح کنند.
شاخص‌های داخلی و منطقه‌ای پیروزی انقلاب بحرینگروه بین‌الملل مشرق - انقلاب مردمی بحرین برای تحقق ابتدایی ترین حقوق انسانی در جامعه مدرن امروز، در حالی وارد چهارمین سال خود می شود که قربانی دادن ها و سرکوب ملت بحرین نتوانسته جامعه جهانی را خواب سنگین بیدار کند.

مردم بحرین دیروز در تظاهراتی پرشور به دعوت احزاب مخالف دولت به خیابان ها آمدند تا پویایی انقلاب خود را فریاد زده و به دنیا ثابت کنند که سرکوب شدید اعتراض‌های مسالمت آمیز از سوی دولت و بی توجهی جامعه جهانی و انحراف افکار عمومی از اتفاقات این کشور به تحولات کشورهایی مانند مصر و سوریه، حق خواهان بحرینی را سست نکرده و آنها برای به بار نشستن انقلاب خود به هیچ قدرت خارجی تکیه ندارند.

انقلابیون بحرینی گرچه از معیارهای دوگانه غرب در برخورد با موضوع حقوق بشر و آزادی‌های فردی و اجتماعی ناراضی هستند، اما ریشه انقلاب خود را به حمایت یا عدم حمایت غرب گره نزده‌اند که این بی توجهی بتواند آنها را ناامید کرده و در مسیر انقلاب مانع تراشی کند.

تلاش‌های دولت بحرین در مورد عادی جلوه دادن اوضاع امنیتی و سیاسی این کشور با برپایی کنگره گفتگوهای منامه یا برگزاری مسابقات اتومبیلرانی فرمول 1 و ... نیز جواب نداده و مردم این کشور همچنان در خیابان‌ها به دنبال حلقه مفقوده حقوق ابتدایی خود هستند.

شاخص‌های داخلی و منطقه‌ای پیروزی انقلاب بحرین

سه بار دعوت دولت این کشور به مذاکرات با مخالفان در سایه ادامه سرکوبگری و اقدامات وحشیانه علیه تظاهرات کنندگان مسالمت آمیز عملا به بن بست رسیده و محاکمه های مردم عادی به اتهامات واهی و اتهامات بلند مدت علاوه بر کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از جوانان این کشور، بسیاری از خانواده ها را در فقدان عزیزان خود گرفتار کرده است. سازمان عفو بین الملل اعلام کرده است که بیش از 2 هزار نفر به اتهامات سیاسی در زندان‌های آل خلیفه محبوس هستند، این در حالی است که جریان های مخالف دولت در بحرین این تعداد را بالغ بر 3 هزار نفر اعلام کرده‌اند.

سعید بو مدوحة معاون رئیس برنامه خاورمیانه در سازمان عفو بین‌‌الملل در مورد ابعاد نقض حقوق بشر در بحرین در کنفرانسی که به تازگی برگزار شد، تاکید کرد که دهها کودک زیر 15 سال در بازداشتگاه های آل خلیفه هستند و زنان زیادی نیز به علت فعالیت‌های سیاسی و حقوقی بازداشت شده‌اند. مقامات دولتی فعالان حقوق  بشر را هدف قرار می دهند که از جمله این افراد نبیل رجب است. وی تاکید کرد که این سازمان خواستار تحقیق در مورد حوادثی خواهد شد که منجر به قتل شهروندان می شود، عفو بین‌الملل همچنین موضوع شکنجه زندانیان و بازداشتی‌ها را نیز بررسی خواهد کرد و توصیه‌های کمیته پسیونی و میزان تعهد مقامات بحرین به آنها را نیز مورد بازبینی و دقت نظر قرار خواهد داد.

شاخص‌های داخلی و منطقه‌ای پیروزی انقلاب بحرین

انقلاب بحرین به روایت آمار

با وجود خفقان موجود در حاکمیت بحرین و در تنگنا گذاشته شدن خبرنگاران و سازمان‌های دفاع از حقوق بشر در این کشور آمار دقیقی از ابعاد تجاوزات رژیم آل خلیفه به اقشار مختلف مردم منتشر نمی‌شود، آنچه در این بخش به آن اشاره شده است، اطلاعاتی است که از مراجع مختلف از جمله اطلاعات مستند مخالفان دولت یا برخی عناصر فعال حقوق بشر در داخل یا خارج از بحرین منتشر شده است.

-تاکنون بیش از 220 نفر در انقلاب مردمی بحرین به شهادت رسیده‌اند، از آغاز انقلاب این کشور در سه سال پیش نیز دهها هزار نفر به بهانه های مختلف روانه بازداشتگاه های آل خلیفه شده‌اند که بسیاری از آنها تا مدت‌ها بدون محاکمه در بازداشت بوده‌اند. بر اساس اطلاعات موجود هم اکنون بین 2 تا 3 هزار زندانی سیاسی در بحرین وجود دارد.

شاخص‌های داخلی و منطقه‌ای پیروزی انقلاب بحرین

-بر اساس آمار رسمی سال 2011، تعداد کل جمعیت بحرین بیش از 1 میلیون و دویست هزار نفر است که از این تعداد تنها 568 هزار نفر تبعه بحرین هستند. رژیم آل خلیفه برای تغییر ساختار مردم شناختی و طایفه‌ای بحرین تلاش زیادی برای کشاندن اهل تسنن به این کشور به کار بسته است، این در حالی است که بیش از 85 درصد بحرینی‌ها را شیعیان تشکیل می دهند.

-مسئولان آل خلیفه از شروع انقلاب مردم بحرین تاکنون دست کم 40 مسجد را در این کشور تخریب کردند، همچنین در حال حاضر حدود 40 عالم برجسته دینی در زندان‌های آل خلیفه به سر می برند و بدون دلیل مورد تعرض و آزار قرار می گیرند. 

شاخص‌های داخلی و منطقه‌ای پیروزی انقلاب بحرین

-از زمان سومین دعوت ولیعهد بحرین برای گفتگو از ماه گذشته میلادی تا به این لحظه 103 نفر بازداشت شده‌اند.

-سید هادی الموسوی مسئول اداره آزادی ها و حقوق بشر در جمعیت وفاق ملی بحرین در مورد آمار تجاوزهای آل خلیفه علیه ملت بحرین در ماه ژانویه در کنفرانسی مطبوعاتی گفت که در این ماه 107 نفر بازداشت شده‌اند که 92 نفر از آنها مرد، 13 نفر کودک و دو نفر دیگر زن هستند. وی تاکید کرد در درگیری های این ماه که با خشونت های نیروهای امنیتی علیه انقلاب مسالمت آمیز ملت دنبال می شود، 20 شهروند بحرینی زخمی شده اند، نیروهای امنیتی آل خلیفه به 91 خانه حمله کرده اند و موارد شکنجه و بد رفتاری با مردم نیز از 13 تا 25 مورد گزارش شده است. وی با اشاره به 316 مورد مجازات دسته جمعی، تعداد کل تجاوزها و اقدامات غیر قانونی دولت بحرین در تعامل با مردم را در ماه اخیر بالغ بر 681 مورد خواند.

شاخص‌های داخلی و منطقه‌ای پیروزی انقلاب بحرین

-سندیکای روزنامه نگاران بحرین در گزارش سالیانه خود به میزان تجاوزهای رژیم آل خلیفه به اصحاب رسانه و روزنامه‌نگاران اشاره و تاکید کرد که در سال 2013 میلادی 53 مورد تجاوز به روزنامه نگاران به ثبت رسیده که 11 مورد آن بازداشت و 6 مورد احضار یا حبس بوده که بیشتر آنها نیز در راستای محدود کردن آزادی بیان بوده است. تهمت اهانت به پادشاه بیشترین تهمتی بوده که خبرنگاران به خاطر آن بازداشت می شوند. در سال گذشته 3 عکاس در جریان پوشش تظاهرات مردمی زخمی شده‌اند و همچنان نیز 7 خبرنگار در زندان‌های آل خلیفه هستند.

-رژیم آل خلیفه از سال ۲۰۱۱ تاکنون بیش از ۷۰ ورزشکار را به دلایل واهی بازداشت و زندانی کرده است. در برخی موارد یک ورزشکار به ۱۰ سال زندان محکوم شده است. "کمیته ملی دفاع از ورزشکاران" بحرین، به تازگی طی بیانیه‌ای تصریح کرد ۶۳۴ سال زندان برای ۴۲ ورزشکار، ننگ بزرگی برای حکومتی است که ادعای حمایت از ورزش دارد. هفته نامه آلماني اشپيگل نیز نوشت: دولت بحرين 154ورزشكار، مربي، داور و كارمند سازمانها و فدراسيون هاي ورزشي را به دليل شركت در اعتراض‌هاي مردمی اين كشور زنداني و يا از فعاليت محروم كرده است.

شاخص‌های داخلی و منطقه‌ای پیروزی انقلاب بحرین

-رژیم آل خلیفه برای سرکوب ملت، مزدورانی را از کشورهای یمن، پاکستان و اردن اجیر کرده و در این راستا ارتش اشغالگر سعودی، امارات، كويت، قطر و عمان نیز کمک مهمی برای آن بوده است، این علاوه بر حمایت های غیر مستقیم یا مستقیم بسیاری از کشورهای غربی از حمله آمریکا، آلمان و فرانسه بوده که با حمایت های تسلیحاتی، سیاسی و دیپلماتیک مانع از سقوط رژیم وابسته حاکم در بحرین شده اند.

-نظامیان بحرینی از کمکهای آموزشی و تسلیحاتی آمریکا جهت سرکوب مردم بحرین استفاده می کنند. در همین راستا رژیم آل خلیفه در چند ماه اخیر حرکتهای خود را بر خلاف خواست مردم بحرین تسریع کرده و با نادیده گرفتن منافع بحرین به آمریکایی‌ها جهت گسترش پایگاه نظامی شان در بحرین چراغ سبز نشان داده است.

شاخص‌های داخلی و منطقه‌ای پیروزی انقلاب بحرین

رسانه‌های وابسته به ارتش آمریکا اعلام کردند که این کشور در نظر دارد به منظور توسعه پایگاه نیروی دریای خود در بحرین 580 میلیون دلار دیگر هزینه کند. در این چارچوب رسانه های غربی اعلام کردند که ناوگان پنجم آمریکا در بحرین در حال گسترش ظرفیت امکانات موجود خود بوده و در نظر دارد 77 هکتار از زمین‌های واقع در امتداد اسکله را به پایگاه خود اضافه کند.

شاخص‌های داخلی و منطقه‌ای پیروزی انقلاب بحرین

انقلاب بحرین و متغیرات منطقه‌ای

متغیرات متنوع منطقه‌ای در سال جاری در سایه توافق هسته ای بین ایران با کشورهای 1+5 و توافق شیمیایی سوریه گرچه بسیاری از کشورهای منطقه‌ای را تحت تاثیر قرار داد، اما تغییری در ماهیت انقلاب مردمی بحرین ایجاد کرد، آمریکایی‌ها سعی داشتند در مذاکرات خود با طرف ایرانی، معامله سازش برای حل درگیری های منطقه‌ای را مطرح کنند.

شاخص‌های داخلی و منطقه‌ای پیروزی انقلاب بحرین

از جمله این موارد، معامله بین بحرین و سوریه بود، اما طرف ایرانی تاکید کرد که در امور داخلی هیچ کدام از این کشورها دخالت نمی‌کند و در هر دو آنها این "ملت" هستند که باید در مورد حاکمیت سیاسی خود تصمیم بگیرند. ایرانی‌ها تأکید کردند که غیر از برنامه هسته‌ای این کشور و رفع نگرانی‌های غرب در سایه فضای باز دیپلماتیک تهران، هیچ گفت‌وگویی را با طرف‌های غربی از جمله آمریکا نمی‌پذیرند.

شاخص‌های داخلی و منطقه‌ای پیروزی انقلاب بحرین

با این حال، دولت بحرین در حد بضاعت خود سعی کرد نقش قوی در رابطه با پیشبرد سیاست‌های غربی - آمریکایی در سوریه ایفا کند، این نقش برای آن است که رژیم آل خلیفه از پیروزی دولت سوریه بر بحران این کشور می‌ترسد و آن را آغازی بر ایجاد تغییرات حاکمیتی در بحرین می داند. این موضوع از تریبون‌های رسمی بحرین نیز به صراحت اعلام شده و ولیعهد این کشور از احتمال تغییرات در مواضع آمریکا در پی حل بحران سوریه به نفع محور مقاومت ابراز نگرانی کرده و گفته که ممکن است در صورت پیروزی سوریه بر توطئه های خارجی آمریکا بحرین را مجبور به انجام اصلاحات ریشه ای قانونی و سیاسی نماید.

شاخص‌های داخلی و منطقه‌ای پیروزی انقلاب بحرین

از این رو با توجه به شاخص‌های داخلی از جمله در زمینه اوج گیری مطالبات مسالمت آمیز مردمی و روند صحیح انقلابیون در دوری از خشونت با وجود تحریکات و فریبکاری های دولت این کشور و متغیرات خارجی شامل اوضاع رو به پایان توطئه‌های غربی-عربی در سوریه و آغاز موج جدید، خودجوش و بدون وابستگی بیداری اسلامی در کشورهای عربی بعد از پایان این بحران، مردم بحرین امیدوارتر از گذشته به دنبال صبح پیروزی انقلاب خود هستند.

مطالب مرتبط

ساواکی‌های شاه این بار سر از "بحرین" در آوردند/از 36 ساعت شکنجه مستمر تا تجاوز به اعضای خانواده


به مناسبت سالگرد آغاز انقلاب بحرین؛
او را با شلاق و میله‌های آهنین مورد ضرب و شتم قرار داده و کاملا برهنه کردند. سپس به او تعرض و تهدید به تجاوز کردند. او را تهدید کردند که به همسرش و اعضای خانواده‌‌اش تجاوز می‌‌کنند و چنان گلویش را فشردند که نفسش به شماره افتاد.
بحرین/ در حال ویرایشگروه بین‌الملل مشرق - 14 فوریه مصادف با سومین سالگرد آغاز انقلاب بحرین است. انقلابی که در میان انقلاب‌های عربی که از سال 2011 در منطقه آغاز شد، مظلومترین شمرده می‌شود.

آنچه در زیر می‌آید، بیان گوشه‌ای از مظلومیت این انقلاب است. مطلب زیر داستان شکنجه، آزار و اذیت و مظلومیت "قاسم بداح"، هماهنگ کننده "جمعیت خانواده ‌های شهدای بحرین" است که مدتی است، در زندان‌ های رژیم آل خلیفه به سر می‌برد.

گزارش کمیته حقیقت یاب بحرین موسوم به «بسیونی» رژیم بحرین را به شکنجه و آزار و اذیت زندانیان سیاسی برای گرفتن انتقام از آنها و کشتار غیر قانونی معترضین بحرینی و بازداشت هزاران شهروند این کشور به اتهام آزادی بیان و فعالیت‌های سیاسی و برپایی راهپیمایی‌‌های مسالمت‌آمیز محکوم می‌کند.

در بحرین قاتلان و جنایتکاران مجازات نمی‌‌شوند، بالعکس به قاتلان و جنایتکاران تا جای ممکن اجازه داده می‌شود تا از معارضان و فعالان انتقام بگیرند و این انتقام تنها معارضان و فعالان در بند بحرینی را در برنمی‌گیرد، بلکه خانواده‌‌های آنها را نیز شامل می‌شود تا زندان‌های نظام بحرین به مراکز شکنجه پدران و برادران و نزدیکان معارضان در بند این کشور نیز تبدیل شود و این پاسخ نظام به توصیه‌های کمیته حقیقت‌یاب بحرین است.

قبضه جلاد: شکنجه در عیان‌‌ترین و آشکارترین شکل آن از سال 2011

آنگونه که طرف‌‌های حقوقی و نزدیکان خانواده قاسم بداح تاکید می‌‌کنند، از زمانی ‌که وی پای به اتاق تاریک بازجویی گذاشت، با سیلی از فحش‌‌ها و ناسزاها به ویژه به طایفه شیعیان بحرین مواجه شد.

بحرین/ در حال ویرایش

او را با شلاق و میله‌های آهنین مورد ضرب و شتم قرار داده و کاملا برهنه کردند. سپس به او تعرض و تهدید به تجاوز کردند. او را تهدید کردند که به همسرش و اعضای خانواده‌‌اش تجاوز می‌‌کنند و چنان گلویش را فشردند که نفسش به شماره افتاد.

بیش از 36 ساعت مستمر را تحت شکنجه گذراند. بازداشت و شکنجه وی ظهر روز پنج شنبه 21 نوامبر آغاز و بعد از ظهر جمعه 22 نوامبر متوقف شد. همه اینها به این دلیل صورت گرفت، تا وی را وادار به اعتراف به اتهامات خطرناکی کنند، اما او تن به این اعتراف‌‌ها نداد.

جلادان به وی گفتند که تمام آنچه برسر او می‌آید، به دلیل عضویت وی در جمعیت خانواده‌‌های شهدای بحرین است که بر قصاص قاتلان فرزندانشان تاکید می‌‌کنند.

شکنجه قاسم بداح از زمان بازداشتش آغاز شد. برخی از معارضان بحرینی که در زندان با وی در یک بند بودند، برای خانواده‌‌های خود از انواع شکنجه‌هایی تعریف کردند که قاسم در دایره تحقیقات جنایی منامه با آن مواجه شد و آشکار بود که تمام این شکنجه‌‌ها به این دلیل به وی داده شد، تا به خاطر منصبی که در جمعیت خانواده‌های شهدای بحرینی دارد، انتقام گرفته شود.

بحرین/ در حال ویرایش

پدران شهدا: موجودیت سياسی مستقل

قاسم بداح، عموی شهید "علی بداح" است. علی بداح اولین شهیدی است که جانش را دو روز پیش از انتشار گزارش بسیونی در سال 2011 توسط یکی از خودروهای دستگاه‌های امنیتی حکومت بحرین زیر گرفته شد و به شهادت رسید.

خانواده‌های شهدا و نزدیکان آنها خواهان قصاص فرزندان خود هستند. بیش از 2 سال است که از انتشار گزارش کمیته حقیقت‌یاب بحرین می‌گذرد، گزارشی که در آن آشکارا توصیه شده، مسئولانی که در شکنجه و آزار و اذیت معارضان بحرینی دست داشتند، باید مورد باز خواست و محاکمه قرار گیرند، اما نتیجه این توصیه آن شد که همه این قاتلان و شکنجه‌گران تبرئه شدند، نه کسی آنها را بازخواست کرد و نه از سمت و منصبشان برکنار شدند، بلکه مسئولان بلند پایه تشویق و ارتقای رتبه داده شدند تا همچنان به قتل و کشتار و شکنجه و آزار و اذیت خود ادامه دهند.

برای حادثه شهادت شهید علی بداح که فاجعه مصیبت ‌باری به شمار می‌ آمد، هیچ ‌گاه پرونده تحقیقی گشوده نشد. پیکر تکه تکه و استخوان‌های شکسته و صورت چاک چاک خورده‌اش، هیچ‌ گاه نتوانست وجدان مسئولان بحرینی را بیدار کند و این وجدان‌ها را نه تنها بیدار نکرد که موجب شد تا پس از آن این جنایات به خط مشی مسئولان نظام در 2 سال گذشته تبدیل شود.
روندی که نظام دردمنش آل‌خلیفه برای تکفیر جنایات وحشیانه‌‌اش در پیش گرفت، بیانگر اصرار و پافشاری فزاینده این نظام در ادامه جنایات خویش است. در واقع نظام آل‌خلیفه به جای گرفتن جانب انصاف در قبال خانواده‌‌های شهدا و قصاص قاتلان آنها، خط مشی انتقام از آنها را پیش گرفته است.

بحرین/ در حال ویرایش

سه برادر شهید "هاني عبد العزيز" در بازداشت حکومت بحرین به سرمی‌برند. پدر شهید محمود ابو تاكی و پدر شهيد علی الشيخ نیز در بازداشت رژیم آل‌خلیفه قرار دارند. پیشتر نیز بسیاری از خانواده‌‌های شهدا به خاطر پیشینه فعالیت‌‌های سیاسی‌اشان در معرض بازداشت و آزار و اذیت قرار داشتند، مانند پدر شهيد احمد اسماعيل که همچنان در تمام راهپیمایی‌‌ها و تظاهرات‌‌ها دوربین فرزند شهیدش در دست مشارکت دارد. نمونه‌های چنین پدارانی در بحرین بسیارند، پدر شهید علی المؤمن و برادرش، پدر شهيد علی مشيمع، پدر شهيد سيد هاشم، پدر شهيد علی الصددی، پدر هيد يوسف موالي و پسر عمویش.

پدران شهدای بحرینی هم اکنون به سمبل‌های انقلاب بحرین تبدیل شده‌‌اند و فعالیت‌های علنی و آشکار سیاسی خود را به شیوه‌ها و مناسبت‌های مختلف دنبال می‌‌کنند. طی 2 سال گذشته آنها به صورت منظم و سازمان یافته در تمام برنامه‌‌ها و مناسبت‌‌ها بی‌‌وقفه و حتی بدون هماهنگی با جمعیت خانواده‌‌های شهدای بحرین حضور یافتند، آنها در واقع به تنهایی برای خود موجودیت و جریان سیاسی مستقلی را علیه نظام حاکم بر بحرین تشکیل می‌‌دهند.

در 8 نوامبر گذشته جمعیت خانواده‌های شهدای بحرین برسر مزارهای شهدای 14 فوریه بحرین پرچم‌ هایی با عنوان "يا لثارات الحسين" نصب کردند. در مقبره جزیره ستره "قاسم بداح" سخنرانی و تاکید کرد، خانواده‌های شهدای بحرین هیچ گفت‌وگو و مذاکره‌ای را نمی‌‌پذیرند و قاتلان فرزندان خود را قصاص خواهند کرد.

بحرین/ در حال ویرایش

پیگرد داخل بیمارستان السلمانيه

قاسم بداح در بخش ضدعفونی بیمارستان السلمانيه مشغول به کار است، در آن روز در بیمارستان بود که شنید افرادی با لباس‌‌های غیرنظامی برای بازداشت وی وارد بخش ضد عفونی شده‌اند. تلاش کرد، از درب پشتی بیمارستان خارج شود تا مقابل همکارانش و بیماران بازداشت نشود، شیوه بازداشت وی نشان می‌‌داد که آینده تاریک و سرنوشت وحشتناکی در انتظار اوست.

عناصر امنیتی بداح را در بیمارستان السلمانيه تحت پیگرد و تعقیب قرار دادند، اما او با خروج از درب پشتی به سمت خودروش دوید، اما یکباره دید که در مقابلش 2 خودرو ایستاده‌اند که در آن نیروهای امنیتی نظام با لباس‌‌های غیرنظامی نشسته بودند. تلاش کردند، با تهدید سلاح او را دستگیر کنند. اما او به سمت شرق بیمارستان دوید.

بحرین/ در حال ویرایش

هنگامی که به منطقه "مفروشات سيتی" در نزدیکی بیمارستان رسید، یک دستگاه خودرو جیپ مشکی انتظارش را می‌‌کشید. او را تحت پیگرد قرار داد. چاره‌‌ای جز بازگشت به بیمارستان نیافت، اما در آنجا نگهبانان بیمارستان انتظار او را در نزدیکی شعبه بانک ملی بحرین در کنار نیروهای امنیتی می‌‌کشیدند. او را دوره کردند تا امکان فرار از منطقه پیدا نکند. او را گرفتند. دست‌ها و چشم‌‌هایش را بستند و تا جایی که می‌‌توانستند، در برابر انظار دیگران او را مورد ضرب و شتم قرار دادند.


بحرین/ در حال ویرایشسازمان تروریستی که از طرف‌های خارجی تامین می‌‌شود

قاسم بداح می‌‌‌دانست که در پس این بازداشت،‌ شکنجه‌‌ها و آزارها و اذیت‌ های بسیاری قرار می‌گیرد، به همین دلیل تلاش می‌کرد، به هر طریق ممکن فرار کند، اما در قبضه جلاد افتاد. او را تا سر حد مرگ شکنجه کردند، 2 روز را بداح در دایره تحقیقات جنایی تحت شکنجه و شلاق شکنجه‌گران سپری کرد. پس از آن به زندان "الحوض الجاف"، بند 2 منتقل شد و در آنجا کسانی را یافت که التیام دهنده زخم‌‌هایش بودند.

هنگامی‌که شکنجه‌های وحشیانه‌اش به پایان رسید و بعد از تماس‌‌های بسیار و بی‌شمار فعالان حقوق بشر بحرینی با صلیب سرخ جهانی به بداح اجازه داده شد تا اولین تماس خود با خانواده‌‌اش را بگیرد، صدایش ضعیف و بسیار آرام بود.

هدف از تمام شکنجه‌‌هایی که به بداح داده شد، اعتراف وی به دست داشتن در برخی بمبگذاری‌ها در بحرین، عضویت در جمعیتی تروریستی که از طرف‌‌های خارجی تامین مالی می‌‌شود و مد نظر در اینجا بالطبع جمعیت خانواده‌‌های شهدای بحرین بود، هم چنین اعتراف به عضویت در جریان اسلامی "الوفاء"، ارتباط با "ائتلاف جوانان 14 فوریه"، نگهداری بمب‌‌های مولوتوف، اداره گروه‌‌ها و مجموعه‌‌های ميدانی، پناه دادن به افراد تحت پیگرد دستگاه‌‌های امنیتی، درمان و مداوای مجروحان انقلاب، قاچاق دارو و غيره بود.


نقض مستمر قانون، ممانعت از حضور وکیل بداح در جلسات دادرسی

بداح، معنای ایستادگی و مقاومت را مجسم کرد. او نه در برابر شکنجه‌گرانش سر فرود آورد و نه اعتراف کرد. تمام تلاش‌های مزدوران نظام تنها به این منتهی شد که تنها توانستند، اتهام شرکت در راهپیمایی و تجمع علیه نظام را بر وی ثابت کنند.

"عادل الکلبانی" کیست؟ + فیلم و تصاویر


این مفتي وهابی را بشناسید؛
«عادل بن سالم الکلبانی» شیخ سیه‌چرده درشت‌هیکل ساختارشکن وهابی، اولین امام‌جماعت آفریقایی‏‌تبار مسجدالحرام است که از «رأس‌الخیمه» به عربستان سعودی مهاجرت کرده است. او در محافل فرهنگي عربستان به فقدان وزن علمي و نداشتن آگاهي‌هاي كافي مشهور بوده و به لحاظ شخصيتي، يك فرد متزلزل و فرصت‏‌طلب قلمداد مي‌شود.
گروه گزارش ویژه مشرق- «عادل بن سالم الکلبانی» شیخ سیه چرده درشت هیکل ساختارشکن وهابی، اولین امام جماعت آفریقایی ‏تبار مسجدالحرام که با صدایی بم و لحنی زیبا از «رأس الخیمه» به عربستان سعودی مهاجرت کرده است. او در محافل فرهنگي عربستان به فقدان وزن علمي و نداشتن آگاهي‌هاي كافي مشهور بوده و به لحاظ شخصيتي، يك فرد متزلزل و فرصت‏‌طلب قلمداد مي‌شود.
 

اوبامای سعودی!

کلبانی را که در 1378قمری به دنیا آمده، نیویورک‌تایمز در گزارش خود که ترجمه عربی آن در شماره روز یکشنبه 2009/4/12 روزنامه "الشرق‌الاوسط" منتشر شد «اوبامای سعودی» خواند. این مرد که فرزند مهاجر فقیری از منطقه خلیج می‌باشد خود را "اوبامای سعودی" می‌نامد.

 به تصریح خودش در ریاض به دنیا آمده و در مدارس سعید بن جبیر (ابتدایی) و ابن زیدون (متوسطه) تحصیلاتی کاملا معمولی داشته و هیچ خاطره‌ای دوران تحصیل نداشته و تنها نام یکي از معلمانش را بیشتر به خاطر نمی آورد.

در گزارش یاد شده آمده است: «هنگامی که شيخ عادل الكلباني در ماه سپتامبر گذشته به تلفن منزلش پاسخ داد، شخصی به وی گفت: خادم حرمین شریفین، ملك عبد الله بن عبدالعزيز، شما را به عنوان امام جماعت مکه مکرمه برگزیده است. شنیدن این خبر وی را کاملاً غافلگیر کرد.

به نوشته نیویورک‌تایمز، شیخ عادل الكلبانی پس از دو روز به ملاقات خادم حرمین شریفين شتافت و شاهزاده خالد الفصیل به پیشواز وی آمد، هنگامی که می‌خواست خود را به او معرفی کند، شاهزاده با لبخند حرف او را قطع کرد و گفت: «شما مشهور هستید.»

 
عکس نیویورک تایمز از کلبانی

پس از آن شیخ عادل به ملک عبدالله معرفی شد و در مکانی که پادشاه و جمعی از وزرا نشسته بودند جای گرفت. وی که با ادب و تواضع آمیخته به شرم با پادشاه صحبت می‌کرد - به شیوه سنتی عرب‌ها در منطقه خلیج‌فارس - به منظور احترام و قدردانی به ملک عبدالله بر بینی وی بوسه زد. و پس از چند روز شیخ عادل با چهره کاملا آفریقایی و صدای بم خود مشغول تلاوت قرآن مجید از پشت بلندگوهای مسجدالحرام شد که از طریق ایستگاه‌های تلویزیونی در سراسر جهان پخش می‌شود.»

نیویورک تایمز در گزارش خود افزود: شیخ عادل برای شوخی با اشاره به باراک اوباما رییس‌جمهور آمریکا خود را "اوبامای سعودی" می‌نامد.


سه دهه بی‌نمازی و لهو و لعب امام‌جماعت آینده مسجدالحرام
در بخش دیگری از گزارش نیویورک‌تایمز درباره او آمده است: پوست سیاه شیخ عادل تنها مانع اجتماعی وی نبوده است، از سوی دیگر پدر وی که در دهه پنجاه از رأس‌الخیمه که هم اکنون یکی از امارات متحده عربی است به کشور سعودی مهاجرت کرد و به عنوان یک کارمند ساده دولتی کم‌درآمد مشغول به کار شد، شیخ عادل نیز پس از گذراندن مرحله دبیرستان به استخدام هواپیمایی پادشاهی سعودی در آمد و همزمان با آن تحصیلات شبانه را در دانشگاه ملک سعود آغاز کرد، ولی سپس به تحصیل علوم شرعی، حفظ قرآن مجید و علوم فقه اسلامی روی آورد.
 

او خود در مصاحبه با  سايت "المنتدي الاسلامي العالمي" مي‌گويد: «من در دوران جواني، يک آدم گمراهي بودم و نمي‌فهميدم که دين و خدا و نماز يعني چه؟ کارم، در کوچه و بازار گشتن و سينما رفتن بود. حتي تا سن 27 سالگي براي يک‌بار هم نماز نخوانده بودم. تا اين که روزي در خودرو، راديو را باز کردم و ديدم که کسي قرآن مي‌خواند و بعد متوجه شدم که صداي آقاي منشاوي است.

آيه‌اي را خواند: وجاءت سکرة الموت. مقداري تکان خوردم. بعد از اين به فکر افتادم که ببينم دين و خدا و نماز، يعني چه؟ گاهي به مسجد مي‌رفتم و يک‌روز نماز مي‌خواندم و يک‌روز نمي‌خواندم. به مسائل عبادي، توجهي نداشتم و از نماز فرار مي‌کردم.

تا اينکه تعدادی نوار قرآن گوش دادم و تعدادي از آيات را حفظ کردم. به خاطر اين که صداي خوبي داشتم، مرا معين کردند به عنوان امام جماعت در مسجد جامع صلاح‌الدين در سليمانيه. در سال 1405 از روي قرآن، براي مردم نماز تراويح مي‌خواندم و مردم هم پشت سر من نماز مي‌خواندند. ولي با اين حال، خيلي زياد آدم مذهبی نبودم.»




مهاجرت به عربستان
وی ابتدا به عنوان کارمند شرکت هواپیمایی سعودی در عربستان مشغول به کار شد، تا اینکه در سال 1984 ميلادي در امتحان اداره اوقاف برای تصدی امامت جماعت قبول و به عنوان پیش‏نماز "مسجد فرودگاه رياض" تعیین گردید.

او کارش را به عنوان امام جماعت "مسجد صلاح‌الدين" در منطقه "سليمانيه" رياض پایتخت عربستان ادامه داد در حالی که بر خلاف ائمه جماعت این‌گونه مساجد، حافظ قرآن نبود و باید سوره‏‌ها را از روی قرآن می‏‌خواند.

اخراج از امامت جماعت

وی پس از چهار سال به عنوان امام جماعت "مسجد جامع ملك خالد" در شهر رياض منصوب شد اما با دستوری که از سوی "دختران ملک خالد" صادر گردید از این منصب عزل شد! دلیل این برکناری، همچنان نامعلوم است!
 

امامت مسجدالحرام
کلبانی فاقد تحصیلات دینی، سپس از سوي پادشاه سعودي به امامت جمعه و جماعت مسجدالحرام در شهر مقدس مکه منصوب گشت. او تا پیش از این تنها به شکل غیر رسمی از درس‏ برخی شیوخ وهابی استفاده کرده است.

«بن‌جبرين» از مهم‏‌ترین اساتید وی بوده و تأثیرپذیری کلبانی از او در سخنرانی‏‌ها و خطبه‏‌هایش واضح است. عبدالله بن عبدالرحمن الجبرین از متعصب‏‌ترین شیوخ سلفی است که به خاطر فتاوای خشونت‏‌طلبانه و گمراه‏‌کننده‏‌اش علیه پیروان دیگر مذاهب اسلامی ـ از جمله شیعیان ـ حتی تحت تعقیب دستگاه‏‌های قضایی اروپا نیز قرار دارد. بن‌جبرین همان شخصی است که فتوای وجوب انهدام حرم ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ را نیز صادر کرده بود.



به دلیل همین بی‏‌سوادی و بی‏‌اطلاعی، منصوب‌شدن کلبانی به عنوان امام مسجدالحرام، که به غیر از صوت و لحن شرایط دیگری مانند عالم بودن را نیز می‏طلبد، عکس‏‌العمل‏‌ها و واکنش‏های زیادی را در خود محافل علمی وهابی نیز برانگیخت.

خودِ وی در همان مصاحبه معروف با بی‌بی‌سی، منصوب‌شدنش به عنوان امام مسجدالحرام را دليلی بر "شجاعت ملك عبدالله" دانست چرا که علاوه بر برخوردار نبودن از تحصیلات متناسب با این مقام، دارای پوست سیاه نیز هست و سياه‌پوستان در جامعه عربستان در جايگاه اجتماعي پاييني به سر می‏‌برند!

دوست و همسفر بن‌لادن
کلباني همچنین از دوستان و هم‌فكران نزديك «اسامه بن‌لادن» است و در دهه هشتاد ميلادي به منظور همراهي با بن‌لادن به افغانستان هم سفر كرد اما پس از آنکه از سوی وزارت كشور سعودي جذب شد از طرفداران حاكميت گردید. وی دو همسر وحداقل 12 فرزند دارد.
 


افشاگری درباره نفاق و وقاحت‌های وهابیون

بنا به نقل شبکه العالم، کلبانی در برنامه‌ای تلویزیونی لو داد «برخی مبلغان سعودی یک بام و دو هوا هستند؛ در داخل کشور چیزی می‌گویند و در خارج چیز دیگر.»
 

وی افزود: «به همراه گروهی از علمای افراطی که حتی دست‌زدن را تحریم کرده‌اند در مراسمی در خارج از عربستان شرکت کردم؛ اما دیدم که آنها موسیقی گوش کرده و در مراسم رقص شرکت کردند.»

کلبانی ادامه داد: «عبدالرحمن العشماوی که در این مراسم همراه من بود به من گفت، چرا نرقصیم..؟!»



تکفیر شیعیان
کلبانی در مصاحبه با شبکه بی‌بی‌سی شیعیان را تکفیر کرد و گفت من نمی‌توانم بپذیرم کسی که جایگاه خلیفه اول را می‌داند، او را ناسزا می‌گوید و با بغض و عداوت او، به خداوند تقرب می‌جوید و او را لعن می‌کند، من به چنین فردی، نمی‌توانم مسلمان بگویم و شکی در کفر او نیست.

وی در این مصاحبه که شامگاه دوشنبه 14 اردیبهشت 1388 پخش شد گفت: «در حالی که شیعیان بیشتر از حق‌شان را دریافت کرده‏‌اند، دائماً از وضعیت موجود شکایت می‏‌کنند!»

او در استدلال این اظهارات، به دیدار «عبدالله بن‌عبدالعزیز» پادشاه عربستان با بازداشت‌شدگان شیعه که در پی حوادث مدینه بازداشت شده بودند اشاره کرد و افزود: «شیعیان در اقلیت قرار دارند و باید از وضع موجود راضی باشند.»
 

وی این اظهارات تفرقه‏‌افکنانه را در روز 30 اردیبهشت 1388 تکرار کرد و گفت: «چرا تعجب می‏‌کنید؟ این موضوع به هیچ وجه جدید نیست. پیش از من نیز بسیاری از علمای اهل سنت و خلفای راشدین حکم به تکفیر شیعیان داده بودند.»

وی در روز 23 خرداد هم با تکفیر سه‏ باره شیعیان، از مسلمانان خواست آنها را مانند مسیحیان بدانند.

کلبانی در اظهاراتی که در چند سایت وهابی منتشر شده گفته است: «بر من واجب است که رای و عقیده خود را درمورد کفر علمای گمراه‏‌کننده رافضیان تبیین و اظهار کنم!»


پیشنهاد افزایش محدودیت‌ها برای تشیع

شیعیان، حق ورود در هیئت کبار علماء ـ هیئت سیاست‌گذاری امور فرهنگی و دینی ـ عربستان سعودی را ندارند. با این که شیعیان در عربستان سعودی، جزء هموطنان ما هستند، ولی منهج و سیاست عربستان سعودی، همان سیاست دوران گذشته و بر اساس عدم مشروعیت آزادی دینی است و به شیعیان اجازه نمی‌دهیم که در عربستان سعودی فعالیت کنند یا در مراکز تصمیم‌گیری فرهنگی و دینی داخل شوند.
 
 

صدور حکم کفر همه علمای شیعه


در مصاحبه یاد شده وقتی خبرنگار از او می پرسد: آیا برنامه‌ای که شما در عربستان سعودی دارید و شیعیان را محدود می‌کنید، مخالف سیاست‌های جهانی و اسلام نیست؟

کلبانی جواب می دهد: آیا در واتیکان اجازه می‌دهند که مسلمانان در آنجا مسجد بسازند؟ همان‌طوری که در واتیکان، اجازه مسجد ساختن نمی‌دهند، ما هم در عربستان سعودی، شیعیان را در محذوریت قرار می‌دهیم.

خبرنگار مجددا از او می پرسد: برخورد واتیکان نسبت به مسلمانان، برخورد دو دین است، ولی برخورد شما با شیعیان، برخورد یک دین با دو مذهب است. او می گوید: مگر واتیکان به مسیحیت پروتستان اجازه می‌دهد که در آنجا کلیسا بسازد؟ نه، ما هم با این که شیعیان، خودشان را مسلمان می‌دانند، اجازه نمی‌دهیم هیچ فعالیتی در عربستان سعودی داشته باشند.

وی ادامه می‌دهد: ما نسبت به تکفیر عوام‌شان، باید مقداری دقت و بررسی کنیم که ملاک کفر، در عوام شیعه هست یا نه. ولی در خصوص تکفیر علماء شیعه، نظر من این است که تمام علماء شیعه، کافر هستند!

این در حالی است که علمای اهل سنت و شیعه برخلاف وهابیان همدیگر را صراحتاً برادر می‌دانند و علمای شیعه مانند حضرت آیت‌الله العظمی سیستانی می‌فرمایند: «لا تقولوا إخواننا أهل السنة، بل قولوا أنفسنا أهل السنة.» نگویید برادران اهل سنت، بلکه بگویید عزیزان و جان ما: اهل سنت.

پاسخ جامع به گفت‌وگوی یادشده را در اینجا بخوانید.


بیانیه در پاسخ به اعتراض علمای جهان اسلام به تکفیر علمای شیعه
 وی پس از اعتراض عمومی علمای شیعه و بعضاً اهل سنت نسبت به این صحبت‌ها، عکس العمل شیعیان نسبت به سخنانش را نامعقول و عجیب دانست!

او در بیانیه اش  گفت: در حقیقت من عکس‌العمل بعضی از شیعیان را عجیب می دانم زیرا حرفی که من گفتم جدید نیست، و این حکمی است که خود آنان درباره علماء سنت و -خصوصا- ائمه اربعه (ابوحنیفه و مالک و شافعی و احمد) می‌دهند، مسلمانان می توانند به مقاله دانشگاهی مهمی به نام «دیدگاه ائمه اربعه و اطلاع از مذاهب آنان از نظر رافضی‌ها» نوشته دکتور "عبدالرزاق الارو" رجوع کنند، تا اقوال علماء را درباره کسانی بخوانند که عقیده شیعه رافضه را با آغوش باز می پذیرند.»
 

او گفت: «این افراد را باید متوجه دو موضوع مهم کرد تا گمراهان به تلاش برای گمراه کردنشان ادامه ندهند: علماء شیعه ای که من به آنها حکم کافر دادم، کسانی هستند که قائل به این عقیده باطلند:
  • تکفیر صحابه و در رأس آنان ابوبکر و عمر و عثمان؛ و اینکه آنها پس از وفات پیامبر (ص) مرتد شدند.
  • اتهام زنا به ام‌المؤمنین عایشه
  •  اعتقاد به تحریف قرآن یا غیر کامل بودن آن، و اینکه صحابه مقداری از آن را مخفی کرده‌اند.
  •  عدم اطمینان به سنت، به دلیل آنکه علماء آن، سنت را منتقل نکرده‌اند.
  • غلو درباره ائمه‌شان، تا آنجا که ادعا می‌کنند آنها دارای علم غیب بوده و معصوم هستند.



حمله شیران حیدری به سایت کلبانی
کلبانی مفتی بیسواد و کتاب و مقاله وهابی که تنها بهره اش از علم و دانش سایت فتواهایش بود در پی این گستاخیها سايت www.aalkalbani.com متعلق به کلباني به طور کامل از دسترسي خارج شده و محتويات آن از بين برده شد.

 جالب است بدانیم محتویات سایت فتواهای عجیب و غیر وهابی و حتی غیر اسلامی و عجیب و غریب در حلال کردن رقص و غنا و .... بود و مورد اعتراض بسیاری از اهل سنت و وهابیان نیز قرار گرفته بود.

هکرها که با نام "انجمن شيرهاي حيدري(ع)" اين سايت را از کار انداخته‏اند، در بالاي صفحه آن عکسي از کودکان مظلوم شيعه بحريني که پيشاني‏بند "ياأباعبدالله الحسين(ع)" را بر سر دارد، قرار داده‏اند.

 

از جمله گزاره‏‌هايي که در سايت هک‏‌شده کلباني ديده مي‏‌شود، جملاتي چون: «هک سايت‎‏‏هاي وهابيون براي کمک به مردم بحرين»، «شهادت هديه‏‌اي است از طرف خداوند براي ما» و نيز احاديث شريف و آيات شريفه‏‌اي از قرآن کريم در بيان حرمت ريختن خون مظلوم و مسلمان از روي ظلم و تعدي در اين سايت هک‏‌شده به چشم مي‏‌خورد.

جمله مشهور شيعي و اعتقادي ـ سياسي شيعيان جهان ـ "لبيک يا حسين(ع)" ـ از ديگر گزاره‏‌هاي اصلي موجود در پايگاه کلباني است.


فرار از همایش‌های تقریب مسلمانان

شیخ سعود الشریم، امام مسجد الحرام كه برای شرکت در ھمایش امن به هندوستان سفر كرده است نماز جمعہ اين هفته شهر بمبئي را برگزار كرد.

پدر همايش امن بنیاد تحقیقات اسلامی ھند (آبان ماه1389) در شهر بمبئ قرار بود شیخ عبدالرحمن السدیس و کلبانی شركت كنند اما به علل نامعلوم آنها به هند نيامدند و شیخ سعود الشریم يكي ديگر از ائمه جماعت مسجدالحرام به بمبئي سفر كرده بود.

در ھمایش یاد شده اغلب علماي شركت‌كننده بر وحدت و یک پارچگی امت اسلامی و اجراي قوانین اسلامی تأکید داشتند.
 

نماز 2010 به همراه موسیقی و اعتراض وهابیون به او
روزنامه "الوطن" عربستان نوشت کلبانی فتوا داده که مانعی از اقامه نماز در محیطی که موسیقی نواخته می‌شود نیست.

"شیخ صالح الفوزان" عضو هیئت مرکزی علمای عربستان به‌شدت در مقابل او ایستاده و او را متجاهر به فسق (فاسق علنی) خوانده و افزود: چگونه می‌توان نماز را به امامت کسی که اینچنین فتوایی صادر کرده، اقامه کرد و من فتوا می دهم که نماز او و نمازگزارن به امامت او باطل است!

"حمود الشمری" دیگر عضو هیئت علمای عربستان نیز گفت: از فتوای تحریم نماز به امامت کلبانی دفاع می‌کنم زیرا هیچ دلیل شرعی برای همزمانی نماز و موسیقی نمی‌بینم.


ادامه دعوای عریفی و کلبانی


وقتی عریفی دیگر وهابی سعودی مدعی شد که جنیان سوار بر اسب سفید به کمک ارتش سوریه می‌آیند تا افراد مسلح را شکست دهند! کلبانی و صالح فوزان داستان روایت شده از سوی محمد العریفی درباره نزول فرشتگان و جنگ آنها در کنار کسانی که آنها را «انقلابیون» سوریه نامید، محکوم کردند.

کلبانی در جواب این شیخ وهابی گفته بود یعنی ارتش بشار اسد آن قدر قوی هستند که ملائکه خداوند هم نمی‌توانند شکستشان بدهند؟ کمی عقلت را به کار بینداز. درست است که مردم به سوی چیزهای عجیب و غریب تمایل دارند ولی چرا این ملائکه مثلا در لیبی و بر ضد "ناتو" کاری نکردند؟ یا در مصر و یمن و ...
 


ادامه تمایل کلبانی به لهو و لعب و رقص


کلبانی در گفت‎و گو با یک شبکه تلویزیونی عربی درباره حکم گوش‌دادن به موسیقی گفت: نظرات متفاوتی درباره گوش کردن به موسیقی وجود دارد ولی این مسأله آنقدر مهم نیست که این همه جنجال و تنش درباره آن ایجاد شود.

وی افزود: علمای بزرگی از عربستان گوش‌دادن به موسیقی را حلال می‌دانند و دلایلی برای گوش کردن به موسیقی دارند که قابل توجه است.

کلبانی ادامه می‌دهد: من یکی از دموکرات‌ترین پدران هستم. فرزندانم مانند دیگران به موسیقی گوش می‎دهند، نوارهای موسیقی را در خودروهای آنها می بینم و رادیو را برای گوش کردن به موسیقی روشن می‎کنند. من آنان را به آموختن مسائل دینی هم اجبار نکرده‌ام بالاخره مملکت دکتر و مهندس هم می‌خواهد!

وی ادامه داد: من در جوانی به اموری مانند نماز اهمیت نمی‌دادم اما بعدها توبه کردم!

درپایان مصاحبه وی التماس می‌کند به ممنوعیت 13ماهه سخنرانی‌هایش خاتمه دهند.
 


مریدپروري با تجویز و دفاع از خواسته‌های زنان

روزنامه الحیات به نقل از پایگاه اینترنتی سعودیون نوشت: بسیاری از مراجعه‌کنندگان به پایگاه اطلاع‌رسانی کلبانی استفتاهایی درباره جواز غنا مطرح می‌کنند که لحن برخی از آنان تمسخرآمیز است.

کلبانی در پاسخ به استفتاهای تمسخرآمیز از لحن طنز و در پاسخ به مخالفان خود از زبانی آتشین بهره می‌جوید.

در این میان زنی که خود را " فتون " نامیده است، برای کلبانی نوشته بود: فتوای تو را درباره مباح دانستن غنا شنیدم. من استعداد فراوانی در رقص دارم و می‌خواهم بدانم آیا رقص همراه با شنیدن ترانه مجاز است، خواهشمندم به این سؤال من پاسخ گویید.

کلبانی در پاسخ به این زن فتوا داده است که همه انواع رقص حرام نیست و برخی از انواع آن مجاز و برخی غیرمجاز است.

کلبانی که از امامت مسجدالحرام عزل شده بود در پاسخ خبرنگاران گفت: من به امامت مسجدالحرام انتخاب نشدم تا عزل شوم و من فقط برای اقامه نماز تراویح در ماه رمضان سال جاری انتخاب شدم.

وی که زنان را ابزار سوء استفاده دشمنان لیبرال نظام سعودی خوانده بود، چندی بعد برای به دست‌آوردن جایگاه از دست رفته‌اش، پس از دفاع از آزادی ورزش و شنای زنان در گفت‌وگوهایی، با اشاره به رانندگی چند زن در خیابان‌های این کشور طی روزهای اخیر(آبان92)، خاطرنشان کرد: احساس می کنم که دیوار فتواهای صادر شده برای تحریم رانندگی زنان به لرزه افتاده، و به زودی فرو برزید و زنان بتوانند در خیابان‌ها رانندگی کنند.


اختلاف نظر با مفتی‌های وهابی درباره پخش کارتون
وی که در پاسخ به مقاله‌ای درباره وجود احادیث جعلی علمای بزرگ سعودی را به واکنش دعوت کرده بود. کلبانی با محمد العریفی مبلغ وهابی درباره فسادبرانگیز بودن یا نبودن یک شبکه کارتونی، دچار اختلاف نظر شدند.

 ماجرا از این قرار است که کلبانی در مطلبی در تويیتر در پاسخ به عریفی نوشت: «در صورتی که شبکه MBC شبکه فساد باشد، پس شبکه‌هایی مانند روتانا، دریم، LBC و ... (که همه آن‌ها عربستانی هستند یا با اموال آن کشور اداره می‌شوند) چه خواهند بود؟ واقعاً از این‌که به اختلافات شخصی رنگ و بوی دینی بدهیم بیزارم.»
 

این شبکه‌ها به صورت 24 ساعته در حال پخش ویدئوها، تصاویر، فیلم‌ها و برنامه‌های غربی، و کاملاً مخالف با عقاید اسلامی، برای مخاطبان عرب‌زبان در دنیا هستند.

 یادداشت‌ کلبانی با واکنش‌های گسترده‌ای به ویژه از سوی طرفداران العریفی مواجه و باعث شد تا کلبانی که زمانی امام جماعت مسجد الحرام بود اعلام کند که: این بار پیام‌های هیچ کس را حذف نکرده‌ام، تا راه و روش نصیحت‌کنندگان مشخص شود و اخلاق افرادی که با شبکه‌های ماهواره‌ای به بهانه فاسد کردن اخلاق مردم مبارزه می‌کنند، برملا شود از کدام اخلاق سخن می‌گویید؟

چندی بعد محمد عریفی نیز در صفحه شخصی‌اش در تويیتر نوشت که موضع وی درباره شبکه MBC3  مسأله‌ای قدیمی بوده، و به هیچ‌وجه به دلیل خصومت شخصی نیست.



دخالت در همه امور حتی با درخواست مایو!


کلبانی در سفر پارسالش به امارات در واکنش به ناکارامدی اقدامات سازمان امداد و نجات عربستان در کمک به سیل‌زدگان شهر تبوک، در صفحه تویيتر خود نوشت: من امروز در رأس‌الخیمه (امارات) هستم و منتظر فرصتی تا برای خرید مایو به دبی بروم؛ زیرا ممکن است این بار در ریاض نیز باران بگیرد و (سازمان امداد و نجات) نتواند ما را نجات دهد.
 

وی با انتقاد از ناکارامدی سازمان امداد و نجات پیشنهاد کرد برای هر یک از امدادگران سعودی، یک مایو اختصاص یابد.

این اظهارات خشم سازمان امدادرسانی را برانگیخت به حدی که او را شهروندی عادی خواند و از او خواست به عنوان یک شهروند عادی جایگاه خود را بشناسد و در کار دیگران دخالت نکند.
 



فهرست منابع فارسی، عربی و انگلیسی

1.    http://www.nytimes.com/2009/04/11/world/middleeast/11saudi.html?pagewanted=all&_r=0

2.    http://en.islamzoom.com/Saudi-Arabia/adel-al-kalbani/adel-al-kalbani-44.htm

3.    http://www.khabarpu.com/h.php?t=174-xAR-xNEWS-x2716-xar-mrbau-joi-jtqjaz-jor%D8%A3uwo-jdj-mo%D8%A3bua-bwo-jldt-ovuorra-dau-jo_n_bam-iaw-vh-ve

4.    http://www.afghanpaper.com/nbody.php?id=47526

5.    http://tashaio-news.ir/middle-east-news/item/1146-%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%84%D8%A7%D9%81-%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D9%85%D9%81%D8%AA%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%BE%D8%AE%D8%B4-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D9%88%D9%86.html

6.    http://www.abna.ir/data.asp?lang=1&Id=160975

7.    http://mnshor.net/socialmedia/u/abuabdelelah/s/269909

8.    http://www.taghribnews.com/vdchq-ni.23nwkdftt2.html

9.    http://www.sedayeshia.com/showdata.aspx?dataid=393

10.    http://united-arab-emirates.culturefile.com/watch/%D8%B9%D8%A7%D8%AF%D9%84-%D8%A7%D9%84%D9%83%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%8A-%D9%8A%D9%83%D9%81%D8%B1%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85-%D8%B9%D9%84%D9%85%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%B4%D9%8A%D8%B9%D8%A9---bbc-arabic-news/565593

11.    http://www.bintjbeil.org/index.php?show=news&action=article&id=13035

12.    http://www.kn19.com/news.php?action=show&id=28665

13.    http://ar.shafaqna.com/all-newsarabic/item/34763-%D8%A7%D9%84%D9%83%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D9%8A%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%A5%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%8A-%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%8A%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%8A-%D9%8A%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%AC%D9%88%D8%B1-%D9%81%D9%89-%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%B5%D9%88%D9%85%D8%A9-%D9%88%D9%8A%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D8%AF%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B1%D8%A3%D8%A9-%D9%84%D9%83%D8%B3%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%83%D8%A9.html

14.    http://www.qanaa.com/news.php?action=show&id=5325

15.    http://tawwater.com/news-action-show-id-4234.htm

16.    http://www.m-mahdi.info/forum/showthread.php?6953-%E3%C7%E5%E6-%C7%E1%DF%E1%C8%C7%E4%ED-%BF

ناگفته‌های جنگ هفتاد و دو ملت در سوریه/ ارتش اسد چگونه تروریست‌ها را مهار کرد؟

به مناسبت برگزاری کنفرانس ژنو 2؛
پروسه پیروزی دولت سوریه در جنگ تحمیلی جهانی علیه این کشور یک طرح سه مرحله ای است که دو مرحله آن پشت سر گذاشته شده و مرحله سوم نیز با دست برتر دولت آغاز شده است.
گروه بین‌الملل مشرق - سه سال پیش مخالفان سوری با ورود به خیابانها و روستاها و شهرک های مختلف اعتراضات خود را آغاز کردند و در خیابان های حلب و دمشق دو پایتخت مهم سوریه مستقر شدند و در مرزها نیز استقرار پیدا کردند، با این حال در تسلط بر قدرت دولت یا ایجاد مناطق بی طرف یا ایجاد گذرگاه هی انسانی ناکام ماندند. دولت توانست در این مدت آنها را مهار کرده و برنامه های آنها برای براندازی را از بین ببرد. بعد از مدتی با گذشت یک سال از روند درگیری ها که در آن زمان بیش از 60 درصد کشور در دست عناصر مخالف دولت بود و آنها بارها به پایتخت نیز نزدیک شده بودند تا دولت را در کنج خانه خود تهدید کنند، این بشار اسد بود که توانست معادله ها را به نفع خود تغییر دهد و توازن را در عرصه میدانی ایجاد کند.


آغاز بحران و معرکه عبور از غافلگیری

از آغاز درگیری ها و اقدامات نظامی در سوریه تا کنون می توانیم ببینیم که رسیدن معارضان به قدرت و براندازی دولت در این کشور غیرممکن بوده است، آنها حتی اگر در چند نقطه موفق به ایجاد تردید و شکاف در میان دولت و ارتش شده اند، اما نتوانستد کار را یکسره کنند، از سوی دیگر دولت توانسته موازنه قدرت را به نفع خود تغییر دهد، اما با این حال تا یکسره کردن عرصه درگیریها و تحقق پیروزی نهایی راه زیادی در پیش رو دارد.

از آغاز بحران سوریه و با افزایش اعتراضات و اقدامات نظامی مرزهای اطراف سوریه باز شد و اموال، سلاح و عناصر مسلح زیادی وارد این کشور شدند، دولت در برابر روند افزایش عناصر مسلح عقب نشینی کرد و تا حدی دچار فرار و شکاف در ارتش و پلیس و نیروهای امنیتی شد.

دولت سوریه البته با وجود عقب نشینی ها در برخی مواضع، به صورت کامل عرصه را خالی نکرد، بلکه با برنامه ریزی در برخی مناطق عقب نشینی کرد تا بتواند تمرکز خود را بر اساس گروه های نظامی ایجاد کرده و نقاط حساس را در شهرها و مناطق مختلف در دست داشته باشد و هماهنگی های لازم را از طریق این مراکز دنبال کند.

در ابتدا دولت کاملا محاصره شده بود و مخالفان حضور خود را در بیشتر مناطق مرزی تقویت کرده بودند، مرز اردن، عراق، ترکیه و لبنان، شهرهای درعا، دیر الزور، حلب، حمص، ادلب، حومه لاذقیه و سلسلسه جبال مرزی ترکیه  و سلسله کوههای شرقی و .. تا سرحد حومه دمشق و حمص در اختیار نیروهای مخالف دولت بود.

مدتی بعد برخی بخش های هم مرز با پایتخت سوریه از جمله غوطه شرقی و غربی و کوههای مشرف به دمشق  و مسیر بین المللی این شهر و طریق المطار و بخش های دیگر چسبیده به دمشق سقوط کرد. گروه های مسلح بر داریا که تنها 3 کیلومتر با کاخ ریاست جمهوری اسد فاصله داشت نیز مسلط شدند و مسیر اصلی دمشق حمص را نیز قطع کردند. مسیر دمشق به درعا و دمشق به حلب و دمشق به ادلب از دیگر مسیرهایی بود که تروریست ها آن را قطع کرده بودند.


تمام پادگان ها در حمص محاصره شده بود و ارتش از حوران و حلب و همچنین الرقه نیز عقب نشینی کرده بود. تقریبا 60 درصد سوریه در دست مخالفان مسلح بود و مناطق کمی از جمله کاخ ریاست جمهوری و کوههای قاسیون و پادگان های نظامی و مراکز حیاتی و برخی محلات کوچک در دست دولت باقی مانده بود. باقی مناطق شامل كدوما، القابون، برزة، التل، حرستا، جوبر، العسالي، دریای سیاه، يرموك و حتى وادي بردى یا سقوط کرده بودند یا اینکه عناصر مسلح به داخل آن نفوذ کرده بودند.

شکی نیست که دولت پیر و کارکشته سوریه که تهور و رفتارهای احساسی و هیجانی ندارد، می تواند حجم خطرات موجود را بدون کم و کاست درک کند. این کشور تجربه سالهای درازی را دارد و می داند با بحرانها چطور برخورد کند و چگونه حجم دشمنان خود را ارزیابی کند. در همین راستا بود که دولت سوریه تصمیم به سنگر گرفتن در مراکز اصلی خود کرد تا استراتژی دفاعی خود را برای پیروزی بر دشمنان بچیند. پایداری معجزه ای است که می تواند جنگ و حمله دشمن را به شکست تبدیل کند و هیچ فایده و افقی را برای مهاجمان باقی نگذارد تا آنها را ناامید کند.

این رویکرد با عملکرد ساختار دولتی سوریه نیز که سنگین و کند بود، تناسب داشت. به این ترتیب دولت مراکز اصلی نظیر کاخ ریاست جمهوری، فرماندهی ستاد ارتش، بانک مرکزی، ایستگاه رادیو تلویزیون و فرودگاه های نظامی و شهری و پادگان ها و دانشکده های نظامی و مراکز امنیتی  پلیس و مراکز آموزش نظامی و وزارتخانه ها و زندان ها و تاسیسات حیاتی را در دست خود نگه داشت و از آنها محافظت کرد.

این تاسیسات به مراکز نظامی مستحکم دولت تبدیل شد که ارتباط و تماس مستمری با هم داشتند. این مراکز توان موشکی و گستره آتش بالایی نیز داشتند. دولت سوریه در تمامی استان ها چنین مراکزی را در دست خود نگه داشت، مراکزی که مانند لاک پشت مستحکم بود و می توانست عناصر داخل خود را از حملات حفظ نماید.

در إدلب  وادي الضيف و الحامدية، در حلب کارگاه های وزارت دفاع و زندان مركزی، در حماه قلعة المضيق و كفر نبودة، در الرقة فرودگاه الطبقة و عين عيسى، در دير الزور پادگان های الشبيبة و الصاعقة، در الضمير پادگان القطيفة در اختیار دولت بود. حملات دولت بدون عجله و ریسک بالا و بر اساس روش هایی انجام شد که با امکانات ارتش تناسب داشت.


در سال اول با پیشروی های مخالفان و عقب نشینی های ارتش، دولت راهبرد ممانعت از گسترش نفوذ مخالفان را در دستور کار قرار دارد. این روش نیاز به وسایل دفاعی فعال داشت. تقویت خطوط دفاعی و استفاده از ضد حمله راهبرد اصلی ارتش در تقابل با نیروهای مسلح در سال اول درگیری ها بود.

راهبرد ارتش سوریه مبتنی بر دو مرحله بود:   

الف: یک سامانه دفاعی پیچیده وجود داشت که شبیه تور صیادان بود. این سامانه عناصر مهاجم را فریب داده و در یک محور گاز انبری وارد می کرد که دیگر راه خروج برای آن امکان نداشت، بعد از این حمله، ضد حمله از سوی ارتش سوریه آغاز میشد.

ب: راه عناصر مسلح بدون توجه دادن به آنها برای پیشروی در مناطقی که تحت حمایت مستحکم ارتش قرار داشت، باز می شد. رسیدن دشمن به خط دفاعی واقعی سوریه باعث بروز خسارت های غیر قابل جبران در میان آنها می شد. هدف اصلی از این طرح جنگی طولانی کردن جنگ برای ایجاد ناامیدی در میان دشمن و در دست داشتن ابتکار عمل بود که در این حالت برای دشمن اینگونه به نظر می رسید که این جنگ قصد تمام شدن ندارد و پایان ناپذیر است.
 
با راهبرد ناامید کردن دشمن و ادامه بسیج اداری سوریه نیاز به صبر و مقاومت داشت، در این راستا سه مرحله از مبارزه با مخالفان مسلح در دستور کار دولت قرار گرفت.
-مرحله دفاعی
-مرحله توازن
-مرحله تعیین سرنوشت جنگ

مرحله دفاعی با مهار و کنترل هیجان عناصر مسلح آغاز شد، اهمیت ادامه این روند و کنترل ضربات دشمن و پایداری در بالاترین زمان ممکن بسیار بالا بود، پایداری تنها راه برای بازپس گیری محبوبیت مردمی و ایجاد تشکیلات نظامی منسجم و سازماندهی هواداران و بازسازی گارد نظامی و  بالا بردن توان و تجربه نظامی و همچنین کسب تجربه از معرکه جدید است.


در مرحله توازن تعداد کافی از تشکیلات سازماندهی شده وجود دارد که می تواند ضربات سختی را به مهاجمین وارد کند و آنها را بعد از خستگی و فرسایش ناشی از مرحله قبل دچار ضربات مهلک نماید. در این زمان امید مهاجمان از بین فته و دچار سرخوردگی می شوند و نتیجه این مرحله حملات سختی است که مهاجمان را مجبور به تفرقه و تشتت می کند.

در مرحله سوم پاتک ها و جنگ نظامی سرنوشت ساز آغاز می شود. در این مرحله نیروهای مدافع بعد از فرسایش و توقف حرکات دشمن قادر به انجام حملات نظامی با تاثیر بالا علیه دشمن هستند. این مرحله بر گفتمان حرکت و حمله استوار است و نیروها از حالت سستی و رکود خارج شده و دفاع فعال و افزایش محبوبیت مردمی و سیاسی در سایه طولانی تر شدن جنگ علیه مهاجمان از جمله ویژگی های این مرحله است. 

دولت سوریه در مراحل اول  دوم پیروز شده است و ارتش دفاع ملی و کمیته های مردمی و گردان های حزب بعث را تشکیل داده تا نیروهای مردمی بیشتری را برای مقابله با عناصر تروریست سازماندهی کرده باشد.


طرح جنگی لبه چاقو 

دولت سوریه در راهبردی نظامی خود استراتژی لبه چاقو را در پیش گرفت، در این طرح هر گونه اشتباه برای نیروهای مدافع کشنده خواهد بود، مانند اتفاقاتی که در برخی مناطق از جمله در جسر الشغور، فرودگاه مینگ، فرودگاه تفتناز، پادگان هنانو و پایگاه مرج السلكان روی داد. البته دولت در بسیاری جاهای دیگر پیروز عمل کرد و مانع از حملات و سقوط مراکز دفاعی خود شد.

این طرح دفاعی مختص نیروهای مدافع با حرارت و فعالیت بالا است. ارتش سوریه درگیری هایی را در شرایط سخت و پیچیده انجام داد، اما در نهایت موفق شد مبارزان افراطی را مهار کند و خسارت های زیادی را به آنها وارد کند و آنها را محاصره کند.

روند جنگ دولت سوریه علیه تروریست ها به این شرح بود: مخالفان در حمص پیشروی کردند و مناطق مختلف یکی پس از دیگری به اشغال آنها در آمد، شهر در آستانه سقوط و تبدیل شدن به پایتخت تروریست های سوری بود، بویژه اینکه مبارزان بر مرکز شهر تسلط یافته بودند.


اما ادامه پیروزی در برابر دیوار دانشکده نظامی در الوعر متوقف شد. این دانشکده به منطقه ای آتشین تبدیل شد و مناطق تحت تصرف تروریست ها را از هم جدا کرد. دولت از ترکیب طایفه ای مناطق مجاور برای جلوگیری از پیشروی تروریست ها استفاده کرد و پایداری دانشکده نظامی نیز در این زمینه بی تاثیر نبود. در طول یک سال مخالفان تلاش های زیادی را برای پیشروی در این محورها انجام دادند، اما فایده ای نصیب آنها نشد و آنها با سد محکم دیوار دانشگاه الارکان برخورد کردند، نیروهای دولتی سوریه مانع از سقوط این مراکز شدند.

تلاش مخالفان برای تسلط بر درعا نیز ادامه یافت؛ پادگان ملی المشفی در شمال انخل قلعه مستحکمی شد که مانع از     پیشروی مخالفان در این شهر شد و پادگان الاعزاز نیز کمک زیادی در این راستا کرد، پادگان الرادار در النعیمه و پادگان الطبیه در شهر نوی و پادگان دفاع هوایی در السهوه نیز همین مأموریت را داشتند. درگیری ها به همین صورت ادامه پیدا کرد و به این ترتیب دولت از ادلب نیز حمایت کرد و بعد از اینکه یگانی ویژه از گارد ریاست جمهوری را در منطقه وادی الضیف مستقر کرد ، این مراکز به سد مستحکمی تبدیل شد که مانع از کامل شدن تسلط مخالفان بر شهر ادلب شد.

با وجود محاصره و قطع راههای امدادی، مدافعان قهرمانانه مبارزه خود را با دفاع در برابر حملات متوالی دنبال کردند. تنها راه ارسال آذوقه برای عناصر محاصره شده پرتاب آذوقه از بالگردهای نظامی برای محاصره شدگان بود؛ 250 نظامی مدافع این مراکز با 5 تانکی که در اختیار داشتند، پایداری خود را ادامه داده و موفق به شکستن محاصره این منطقه شدند.

همین روال در حلب نیز دنبال شد و کارگاه های دفاعی به منطقه ای برای مدافعان تبدیل شد که با حملات همه جانبه مهاجمان مقابله کنند. تمامی طرح های حمله مهاجمان بدون فایده دنبال می شد. مدافعان توپ های 60 میلیمتری را با زاویه 90 درجه نسبت به زمین نصب کرده بودند، در این حالت که ریسک بسیار بالایی نیز داشت، برد گلوله های توپ تنها به 100 متر می رسید، به این ترتیب آنها خط دفاعی مستحکمی را ایجاد کردند که با مسلسلها و کاتیوشاها نیز به صورت مستقیم مستحکم تر می شد و در مسافت کمی از دو طرف به این ترتیب با مهاجمان جنگیدند. زندان مرکزی نیز همین حالت را داشت. این منطقه حد فاصل رسیدن دو نقطه اشغال شده به یکدیگر شد و ارتش برای عملیات دفاعی خود حملات پیش دستانه ای را در دستور کار قرار داد.


در این طرح وقتی که مهاجمان حمله خود را آغاز می کردند، نیروهای ارتش سوریه نیز همزمان حمله می کردند، در این حالت مهاجمان که با این حمله سریع غافلگیر شده بودند، مجبور به عقب نشینی و فرو رفتن در لاک دفاعی می شدند تا بار دیگر نیروهای خود را سازماندهی کنند.

در درعا و دیر الزور نیز اوضاع به همین صورت بود. این مناطق نقاط مهمی بود که تبدیل به مراکز نظامی و مراکز مستحکم در برابر دشمنان شد.

در دمشق اوضاع سخت تر از این بود. لازم بود که این شهر پایگاه پشتیبانی دولت سوریه باقی بماند، اما با این وجود سخت ترین درگیری ها در این شهر روی داد. نیروهای دولتی مأموریت دفاع از مراکز امنیتی و نظامی را بر عهده داشتند و قلعه های مستحکمی را در آکادمی پلیس در ورودی برزه الکاراجات و دانشکده دفاع ملی و مرکز اطلاعات هوایی در حرستا و کلانتری امنیتی دولت در منطقه الملتحق جنوبی و سوق الهال در ورودی جوبر ایجاد کردند.

این یک اقدام بی سابقه بود، چرا که پادگان ها به جای مناطق استراحت نظامیان به خط مقدم مبارزه با دشمن تبدیل شده بودند. دولت موفق شد از نیروهای هوایی خود برای پشتیبانی ارتش استفاده کند و تجمع های دشمن را هدف قرار دهد و امداد و نجات را از فرودگاه ها دنبال کند و آشیانه های توپخانه ای و موشکی به دور از صحنه درگیری ها ایجاد کند. این موارد در فرودگاه ابو الشامات و پادگان الدراج و پایگاه القطیفه ایجاد شده بود.

در شکست حمله دوم تروریست ها به دمشق که در نوامبر سال 2012 انجام شد، کوه قاسیون نقش مهمی در تامین امنیت حملات موشکی و خمپاره ای به سمت مخالفان داشت و به عنوان قلعه های کوچکی عمل می کرد که در جغرافیای دمشق توزیع شده بود و هماهنگی کامل با طرح های ارتش داشت.

در این زمان دولت وارد مرحله توازن شد و ضرباتی را به مهاجمان وارد کرد. در این مرحله بابا عمرو و غرب العاصی و القصیر پس گرفته شد و مسیرهای  حماه –حلب، السفيرة ـ خناصر، جبل الأربعين ـ إدلب، خربة الغزالة ـ درعا، العتيبة ـ ريف دمشق و مسیر قارة ـ دير عطيةـ النبك بازگشایی شدند. مخالفان سوری وارد مرحله رکود و در جا زدن شدند و دیگر نمی توانستند حملات خود را کامل کنند. وضعیت ارتش بهبود پیدا کرد و قادر شد حملات خود را با کیفیت بهتر از قبل دنبال کند تا وارد مرحله تعیین سرنوشت جنگ شود.


بحران سوریه از مرحله دفاع تا توازن

بعد از موفقیت دولت سوریه در تبدیل کردن پادگان ها و پایگاه های نظامی و مراکز امنیتی به جزیره های دفاع از کشور و مرحله توازن نظامی آغاز شد، در این مرحله که دومین مرحله از جنگ سوریه بود، موفقیت های زیادی در حمله به مراکز نظامی دشمن حاصل شد و عناصر مسلح ضربات سختی را دریافت کرد و این آغاز مرحله توازن نظامی بود با گذشت پایداری سه ساله از آغاز بحران سوریه تاکنون جواب می داد.

با آغاز این مرحله ارتش سوریه محاصره مناطق مورد هجوم را آغاز کرد و راههای کمک به تروریست ها را بست و آنها را در محاصره قرار داد. ارتش همچنین طرح های خود را در بخش های جنوبی و شرقی به خوبی به اجرا گذاشت و در بخش های شمالی نیز تلاش های خود را در این راستا ادامه داد تا به مرحله تعیین سرنوشت جنگ نزدیک شود.

انتقال از مرحله توازن به مرحله تعیین سرنوشت نهایی جنگ به اندکی زمان نیاز دارد. چرا که اقدامات جنگی در یک روند خاص نمی تواند جواب دهد و هر منطقه ای برای خود روش متفاوتی دارد. دولت سوریه از همان ابتدا به دنبال طولانی کردن روند جنگ و کاستن از هیجان کشوهای حامی تروریست ها و ایجاد خیزش مردمی در شهرها و روستاهای سوریه بود تا بتواند با نهایت اقتدار با عناصر مهاجم مقابله کند.

نیروهای دولتی سوریه در مراکز امنیتی خود مستقر شدند و با استراتژی دفاعی جنگ را دنبال کردند تا بتوانند در برابر هجمه بین المللی، منطقه ای و عربی که تروریست ها از حمایت آن برخوردار بودند، مقابله کنند. موفقیت دولت سوریه در دو مرحله اول راه را برای موفقیت در مرحله سوم یعنی برچیدن کامل دامنه های جنگ از سوریه باز کرده است.

البته هنوز مرحله توازن کامل نشده و به جای ایده آل خود نرسیده است. (چرا که باز پس گیری قاره در مقابل سقوط معلولا یا باز پس گیری النبک و واگذاری عدرا اقدام درستی نیست.) بنابراین این طرح هنوز ناقص است و باید به دولت قدرت حمله همزمان و فراگیر در چندین محور را بدهد.

در صورت ناتوانی دولت سوریه در پوشش این اشتباهات این مرحله به طول خواهد انجامید. در هر حال اوضاع به نفع دولت سوریه است، چرا که طولانی شدن بحران نیز به نفع این کشور است و بحران مخالفان را از ورود به این جنگ بی پایان افزایش خواهد داد. به مرور زمان کشورهای حامی تروریست ها دور آنها را خالی خواهند کرد و همین موضوع باعث فروپاشی و بروز اختلافات در میان عناصر مبارز می شود.

در طول سه سال گذشته مخالفان در مرحله صعودی قرار داشتند، اما به صورت اتوماتیک هنگامی که در تسلط بر حاکمیت ناکام ماندند، روند نزولی آنها آغاز شد، اما در مقابل دولت سوریه با پایداری خود در برابر هجمه های اولیه همبستگی و توان بیشتری پیدا کرده و در راه رسیدن به اوج عملیات نظامی خود است.

در پایان توجه به یک قاعده نظامی لازم است: موقف نشدن در هر حمله به معنی شکست در عملیات است و این مبنایی است که دولت سوریه در راهبرد خود علیه مبارزان برای تحقق پیروزی نهایی از آن استفاده می کند.

آريل شارون؛ از زندگي حيواني تا حيات نباتي + فیلم و تصاویر


پایان اغماي هشت‌ساله قصاب صبرا و شتیلا؛
پس از هشت سال حیات نباتی نخست‌وزیر پیشین رژیم اسرائیل و تلاش‌های ناکام برای احیای این قاتل کودکان فلسطینی، سرانجام تلویزیون اين رژيم، مرگ "آریل شارون" را اعلام کرد. "گزارش ویژه مشرق" نگاهی به زندگی سراسرجنایت شارون خواهد داشت.
گروه گزارش ویژه مشرق - رسانه‌های اسرائیلی از جمله تلویزیون این رژیم دقایقی قبل از مرگ آریل شارون نخست‌وزیر پیشین این رژیم پس از هشت سال زندگی نباتی خبر دادند. 

شارون از سال 2006 و در حالی که نخست‌وزیری رژیم‌صهیونیستی و رهبری حزب تازه‌تأسیس «کادیما» را بر عهده داشت، بعد از دو سکته مغزی به کما رفت و از آن زمان با صرف هزینه‌های فراوان زندگی نباتی داشت.

شارون تا سال 2010 در مرکز درمانی شبا، در نزدیکی تل آویو تحت مراقبت بود. یک تیم از پرستاران به صورت 24 ساعته بدن شارون را برای جلوگیری از زخم بستر جابجا می‌کردند. یک پرستار نیز همواره شب‌ها بر عملکرد دستگاه‌ها نظارت دارد.

گزارش یورونیوز از وخامت حال آریل شارون

شارون که همواره چاقی و اضافه وزنش مشهود بود، به گفته پزشکان در زمان مرگ وزنی کم‌تر از 50 کیلوگرم داشت.

شارون در سال‌های آخر جهت نگه‌داری از بیمارستان به منزلی در جنوب اسرائیل منتقل شده بود. هزینه نگه‌داری و مراقبت از شارون سالانه نزدیک به نیم میلیون دلار برآورد می‌شد و رسانه‌ها همین هزینه بالا را یکی از دلایل انتقال شارون به خارج از بیمارستان به یک منزل مسکونی در جنوب اسرائیل اعلام کرده‌اند.

با توجه به اعلام مرگ آریل شارون، در این گزارش ویژه نگاهی دوباره به زندگی حیوانی قصاب صبرا و شتیلا خواهیم داشت.

آریل شارون، وزیر جنگ و نخست‌وزیر پیشین رژیم اسرائیل که پس از سال‌ها زندگی نباتی‌اش نیز به پایان رسید از جمله دست پرورده‌های صهیونیسم است که کلکسیونی از جنایات به شیوه‌های مختلف را در پرونده افتخارات خود دارد. شارون طی حیات ننگین 85 ساله خود از هیچ جنایت و عمل ضد‌بشری علیه ساکنان سرزمین غصب شده فلسطین کوتاهی نکرده و افتخار قتل نوزاد چند روزه تا زنان و مردان کهنسال را از آن خود کرده است.

شروع کشتار فلسطینیان از 13 سالگی

آریل ساموئل مردخای شاینرمن، معروف به آریل شارون، در سال 1928 در خانواده‌ای یهودی و لهستانی‌الاصل بدنیا آمد. پس از مهاجرت از لیتوانی به فلسطین، در همان سنین نوجوانی روحیه قساوت و جنایت به خوبی در شارون به چشم آمد. در سن 13 سالگی وی به گروهی موسوم به "هاگانا" پیوست. وظیفه این گروه از سال 1920 تا 1948 در منطقه تحت تسلط انگلستان، بیرون کردن فلسطینیان از خانه‌ها و زمین‌هایشان با هدف تصرف مناطق فلسطینی‌نشین بود. شارون در این گروه و از همان سنین 13 - 14 سالگی، با آدمکشی آشنا شد. در روند غصب زمین‌های فلسطینیان، شارون فلسطینی‌هایی که مقاومت می‌کردند را به قتل می‌رساند.

شبه نظامیان هاگانا - هسته اصلی ارتش غاصب اسرائیل مأمور تخریب و تصرف خانه ها و زمین های فلسطینیان بودند

هاگانا گروه‌هایی از مهاجران یهودی بودند که با مسلح شدن توسط نیروهای انگلیسی حاضر در فلسطین، به تدریج تا زمان اعلام رسمی تشکیل دولت اسرائیل، وظیفه غصب اراضی فلسطینیان را بر عهده داشتند و بعدها پس از تشکیل این رژیم، بنیان ارتش اسرائیل، همین شبه نظامیان هاگانا بودند. پیش از هاگانا نیز از سال 1907، گروه‌هایی تحت عنوان "هاشومیر" و "برگیورا" برنامه‌ریزی و اشغال تدریجی فلسطین را کلید زده بودند. 

به جز عملیات اشغال اراضی فلسطینیان، هاگانا وظیفه قاچاق انسان و ورود غیرمجاز یهودیان به فلسطین را نیز بر عهده داشت.

آریل شارون در لباس شبه نظامیان هاگانا


آرایل شارون تا سن 19 سالگی در هاگانا عملیات تجاوز، غارت و غصب املاک ساکنان فلسطین را بخوبی انجام داد تا در سال 1947 و در سن 19 سالگی به عضویت نیروهای امنیتی شهرک‌های یهودی نشین در آمد. 

در جنگ 1947 شارون فرمانده گروهان پیاده نظام اسرائیل در اسکندریه بود و در جریان این جنگ نیز مجروح شد اما جان سالم به در برد. 

وی پله های ترقی در ارتش اسرائیل را به سرعت طی کرد و در سال 1952 به فرماندهی اطلاعات مرکزی ارتش این رژیم منصوب شد.

شارون با تشکیل گردانی به نام گردان 101، متشکل از زندانیان یهودی خطرناک و عمدتا محکوم به مرگ، حمله به روستاهای فلسطینی و پاکسازی نژادی را آغاز کرد. حمله به روستای القبیه، 41 خانه را همراه با ساکنان آن منفجر کردند. در جریان این حمله 70 فلسطینی کشته شدند. شارون بعدها مدعی شد گمان می‌کرده که این خانه‌ها خالی از سکنه هستند.

روستای القبیه در شمال شرقی بیت‌المقدس و در 44 کیلومتری غرب رام‌الله واقع است. در ساعت 7 بعدازظهر 14 اکتبر 1953 مورد حمله شبه نظامیان هاگانا قرار گرفت. در این هجوم، صهیونیست‌ها با لباس مبدل و به رهبری آریل شارون، 70 زن و مرد و کودک فلسطینی را قتل عام کردند.


خود زنی برای فرار از پاسخگویی

در سال 1973 و در جریان جنگ موسوم به یوم کیپور میان مصر و اسرائیل که به اشغال صحرای سینا و بحران کانال سوئز منجر شد، شارون و گردان‌های تحت امرش بارها از دستورات رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل در آن زمان سرپیچی کردند و بارها بدون اجازه از فرماندهان، به مواضع نیروهای مصری حمله کرد که منجر به کشته شدن ده‌ها نظامی اسرائیلی شد. اعمال خودسرانه شارون تا سال‌ها موجی از انتقاد علیه وی را به همراه داشت. وی پس از شکست اولیه از نیروهای مصری، برای تحت تاثیر قراردادن فرماندهان مافوق خود، وانمود کرد که در جریان درگیری مجروح شده است.
شارون در جریان جنگ‌ها و عملیات‌های نافرجام، برای فرار از پاسخگویی وانمود کرد که مجروح شده است

شارون پیش از این در جریان حمله نافرجام به بیت‌المقدس برای اشغال آن که از سوی نیروهای نظامی اردنی عقب رانده شده بود، شایعه مجروحیت شدید خود را مطرح کرد که باز هم نادرستی آن مشخص شد.

شارون در تمام عملیات‌هایی که با شکست همراه بوده، برای فرار از بازخواست و کاستن از انتقادات، زخمی می شد!


در زمان مناخیم بگین، شارون به وزارت شهرک‌سازی و کشاورزی منصوب شد. وی در سخنرانی خود و اعلام سیاست‌های اسکان خود خطاب به یهودیان گفته بود: "همه باید بروند و هرچه می توانند زمین ها و ارتفاعات (فلسطین) را تصاحب کنند تا بر وسعت سرزمین یهود افزوده شود. هر آنچه امروز تصاحب کردید برای شما خواهد بود و اگر تصرف نکنید سرزمین آن‌ها (فلسطینیان) باقی خواهد ماند."

مناخیم بگین در سال 1981، وی را به سمت وزارت جنگ این رژیم برگزید تا سکوی پرتابی باشد برای جنایت‌های هولناک بعدی شارون.
کلکسیون جنایات شارون

شارون بطور رسمی قتل و کشتار را از 13 سالگی آغاز کرد. در همان زمان عضویت در هاگانا شارون فلسطینیان بسیاری را در جریان تصرف زمین‌هایشان به قتل رساند. 

منفجر کردن 41 خانه به همراه ساکنان آن در روستای القبیه و قتل عام 70 فلسطینی – عمدتا زن و کودک – از اولین قتل عام های شارون محسوب می‌شود. اما این ننگ بشریت در ادامه حیات سیاسی خود در سمت‌های وزیر شهرک‌سازی و وزیر جنگ و در نهایت نخست‌وزیری، جنایتی را در تاریخ ثبت کرد که دیگر کشتارهای وی در زمان عضویت در ارتش و فرماندهی‌ عملیات‌های متعدد نظامی چندان به چشم نمی‌آید.

کشتار دیر یاسین؛ جنایتی دیگر از شارون و هاگانا

"دیر یاسین" نام دهی کوچک در نزدیکی بیت‌المقدس است. تعداد ساکنان این ده در سال 1948 نزدیک به 700 نفر بود. در روز 10 آوریل این سال، این ده شاهد هجوم 3 گروه مسلح به نام ارگون به سرکردگی مناخیم بگین، گروه شتیرن به سرکردگی اسحاق شامیر و گروه هاگانا به سرکردگی دیوید بن گوریون بود. در این یورش که با مقاومت ساکنان ده همراه بود 250 نفر که بیشتر آنها را زنان، کودکان و سالمندان تشکیل می‌داد کشته شدند. همچنین در این حمله فجایع دیگری از جمله تجاوز جنسی، مثله کردن، پاره کردن شکم زنان باردار و منفجر کردن منازل نیز رخ داد.

شارون در سال 1956 فرمانده تیپ زرهی ارتش اسرائیل شد و به درجه ژنرالی ارتقاء یافت. پس از جنگ شش روزه، با پیوستن به حزب لیکود، وارد عرصه سیاست شد و به عضویت کنیست – پارلمان – این رژیم در آمد. در زمان نخست‌وزیری اسحاق رابین، شارون به لطف سابقه درخشان کشتار و اشغال، مشاور نظامی وی شد.

کشتار صبرا و شتیلا ننگی ابدی برای شارون و اسرائیل

حادثه هولناک کشتار صبرا و شتیلا که عنوان "قصاب صبرا و شتیلا" را نیز برای شارون به همراه داشت، از تکان‌دهنده‌ترین جنایات وی است. 

پس از ناکامی تلاش صهیونیست ها برای واداشتن لبنان به صلح و خروج اعضای سازمان آزادی بخش فلسطین، اسرائیل بیروت را به خاک و خون کشید و بشیر جمایل، رهبر فالانژیست ها – مسیحیان مارونی لبنان- را به عنوان رئیس‌جمهور لبنان منصوب کردند. اما کمتر از 3 هفته، در انفجار دفتر حزب فالانژ، وی و بسیاری از مقامات این حزب کشته شدند.

پس از این انفجار، نیروهای رژیم صهیونیستی اردوگاه آورگان فلسطینی در جنوب بیروت که بیش از 30 هزار فلسطینی و لبنانی در آن سکونت داشتند، به محاصره خود در آورند.

گزارشی از کشتار پناهجویان اردوگاه صبرا و شتیلا

نظامیان صهیونیست به فرماندهی آریل شارون به همراه شبه نظامیان مسیحی فالانژ، با محاصره این اردوگاه، سعی داشتند نیروهای سازمان آزادی بخش فلسطین را که دستاوردهای بسیاری را کسب کرده و تهدیدی برای اسرائیل بودند متلاشی کنند و لبنان را به منطقه امن اسرائیل تبدیل کنند. 

حمله به اردوگاه روز 16 سپتامبر 1982 – 25 شهریور 1361 – آغاز شد. حمله‌ای که ظرف 38 ساعت فاجعه ای باور نکردنی رقم زد. 3300 آواره فلسطینی و لبنانی به وحشیانه‌ترین شکل ممکن به قتل رسیدند.

آغاز عملیات با ورود شبه نظامیان فالانژ به اردوگاه و حمایت نظامیان صهیونیست کلید خورد. سپس با ورود صهیونیست‌ها کشتارها به اوج خود رسید.

گفته‌های بازماندگان فاجعه صبرا و شتیلا بیانگر اوج خوی درندگی صهیونیست‌هاست.

به گفته برخی از این بازماندگان، ابتدا کشتارها با سلاح‌های سرد نظیر چاقو و تبر به فجیع‌ترین شکل ممکن آغاز شد. صهیونیست‌ها و فالانژیست‌ها با ورود به خانه‌های آورگان، به طرزی وحشیانه با بریدن سر و اعضای بدن فلسطینیان آن‌ها را به قتل می‌رساندند. به زنان و دختران پیش از کشتن آن ها بارها تجاوز می‌کردند و سپس آن ها را به قتل می رساندند.

کشتن زنان باردار و دریدن شکم های آن‌ها، زنده زنده سوزاندن کودکان و ذبح آن ها از جمله خاطرات تلخ بازماندگان این واقعه است.

دیوید هرست، نویسنده کتاب " تفنگ و شاخه زیتون؛ ریشه های ناآرامی ها در خاورمیانه" که به عنوان خبرنگار در زمان نسل‌کشی صبرا و شتیلا در بیروت حضور داشت، مشاهداتش را اینگونه در کتاب خود آورده است: 

کتاب تفنگ و شاخه زیتون نوشته دیوید هرست

اولین واحد شامل 150 شبه نظامی فالانژیست از در اردوگاه شتیلا وارد شدند که گروهی از آنها علاوه بر سلاح، چاقو نیز به همراه داشتند. قتل عام به مدت 38 ساعت شروع شد و حتی در شب نیز با روشن کردن محوطه اردوگاه توسط اسرائیلی‌ها ادامه داشت: آنها به زور وارد خانه‌های مردم شده و فلسطینی‌های در خواب را به رگبار مسلسل بستند. فالانژها بعضاً قبل از کشتن آنان را شکنجه می‌دادند چشم‌هایشان را درمی‌آوردند، زنده زنده پوستشان را می‌کندند، شکم‌ها را می‌دریدند، به زنان و دختران گاه بیش از 6 بار تجاوز می‌کردند و بعد سینه‌هایشان را می‌بریدند و در آخر به ضرب گلوله آنها را از پا درمی‌آوردند. بچه‌‌ها را از وسط دو شقه می‌کردند و مغزشان را به دیوار می‌کوبیدند. در حمله به بیمارستان عکا تمام بیماران را بر روی تخت خود کشتند. دست بعضی را به ماشین می‌بستند و در خیابان‌ها می‌کشیدند، دست‌های فراوانی برای بیرون آوردن دستبند و انگشتر قطع شد. اجساد مردم تا چند روز بر زمین مانده بود و گربه ها از گوشت آن‌ها می‌خوردند و آنقدر وحشی شده بودند که به مردم زنده نیز حمله می‌کردند زیرا به خوردن گوشت انسان عادت کرده بودند.

مقامات ارتش اسرائیل، از جمله ژنرال آموس یارون فرمانده این نیروها در لبنان، بر بالای بام ساختمانی 7 طبقه در 200 متری اردوگاه مستقر شده بودند و از نزدیک بر این فاجعه نظارت می کردند. با وجود اعلام خبر قتل عامل به ژنرال رافائل ایتان رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل، وی دستور داد کشتار تا ساعت 8 صبح روز بعد نیز ادامه پیدا کند.


پس از ورود نظامیان به اردوگاه، تانکها و بلدوزرها نیز وارد اردوگاه شده و مناطقی را که نظامیان ترک کرده بودند به گلوله بسته و سپس با بولدوزر صاف می‌کردند. با نزدیک شدن به ساعات پایانی عملیات، بولدوزرها با حفر گورهای دسته‌جمعی، بسیاری از قربانیان را به همراه بسیاری دیگر که هنوز زنده بودند دفن کردند. به همین دلیل نمی‌توان تعداد دقیق کشته‌ها را تخمین زد. 

پس از حضور صلیب سرخ در اردوگاه، هیچ یک از کشته‌ها به عنوان اعضای سازمان آزادی بخش فلسطین شناسایی نشدند و همگی غیرنظامیان و آوارگانی بودند که در آنجا پناه گرفته بودند.

شارون پس از این نسل کشی، به عنوان مسئول غیر مستقیم در کشتار معرفی شد و مدتی بعد از وزارت جنگ اسرائیل استعفا داد.

وی سپس با رسیدن به پست نخست وزیری، به جنایات خود علیه فلسطینیان ادامه داد.

شارون پس از رسیدن به نخست وزیری، با رفتن به مسجد الاقصی و تحریک فلسطینیان، درگیری‌های خونینی را میان نظامیان اسرائیلی و فلسطینیان باعث شد که بعدها سرآغاز انتفاضه مسجد الاقصی شد.


کشتار پناهندگان در روستای قانا

روستای قانا در جنوب لبنان در سال 1996 و در جریان جنگ لبنان مقر نیروهای سازمان ملل بود. با حمله جنگنده‌های اسرائیلی به جنوب لبنان، بسیاری از زنان و کودکان برای در امان ماندن از این حملات به مقر نیروهای سازمان ملل در این روستا پناه بردند. اما نیروهای رژیم صهیونیستی با زیرپا گذاشتن تمام مقررات و حقوق بین‌المللی و انسانی، این منطقه و ساختمان مورد نظر را زیر آتش سنگین توپخانه ویران کردند. در جریان این عملیات که موسوم به "خوشه‌های خشم" بود، بیش از 100 نفر که 33 نفر از آن‌ها کودکان زیر ده سال بودند، به شهادت رسیدند.


قتل مستقیم دو کودک فلسطینی

"جرج اسلویتزر" کارگردان هلندی درباره جنایت صبرا و شتیلا گفته است هنگام حمله نظامی اسرائیل به بیروت، پایتخت لبنان در سال 1982، شارون را مشاهده کرده که با کلت کمری خود دو کودک فلسطینی را در اردوگاه صبرا و شتیلا به قتل رسانده است .

اسلویتزر در مصاحبه با روزنامه فولکس کرانت چاپ هلند گفت: در حالی که کنار وزیر جنگ وقت اسرائیل ایستاده بود مشاهده کرد که وی با کلت کمری خود دو کودک فلسطینی را در فاصله تقریبا 10 متری در بخش ورودی اردوگاه صبرا و شتیلا به قتل رساند.

قتل عام اسرای مصری

در جریان بحران کانال سوئز در سال 1956، نیروهای تحت امر شارون، نزدیک به 300 زندانی غیر مسلح مصری را قتل عام کرده و در گورهای دسته‌جمعی دفن کردند. روزنامه دیلی تلگراف انگلیس پس از 40 سال از این جنایت شاورن و نیروهای تحت امرش پرده برداشت که در آن زمان تنش‌های بسیاری در روابط مصر و اسرائیل ایجاد کرد.

ترور رهبران فلسطینی

در زمان نخست وزیری شارون تروریسم دولتی اسرائیل پر رنگ‌تر شد و ترور رهبران فلسطینی جدی تر در دستور کار این رژیم قرار گرفت.

وی با راه اندازی جوخه‌های مرگ، سیاست حذف رهبران مقاومت را کلید زد. شارون پس از کناره‌گیری از پست نخست‌وزیری نیز فعالیت در این جوخه‌ها را ادامه داد.

شهیدان شیخ احمد یاسین و عبدالعزیز الرنتیسی از رهبران مقاومت فلسطین
ترور شیخ احمد یاسین و عبدالعزیز رنتیسی از رهبران مقاومت اسلامی فلسطین، از جمله بارزترین عملیات ترور در زمان نخست وزیری شارون بوده است.

شارون که مدت‌ها به عنون نماد توسعه‌طلبی در اسرائیل و اسطوره یهودیان نامیده می‌شد، به دلیل جنگ لبنان و سیاست‌های غلط بعدی در زمان وزارت شهرک‌سازی و وزارت جنگ، اکنون به یکی از متهمان اصلی در تضعیف اسرائیل و قدرت گرفتن حزب‌الله در لبنان تبدیل شده است.

وی در زمان پیوستن به حزب لیکود و برای جلب آرا در راه رسیدن به مقام نخست‌وزیری قول داده بود که در صورت انتخاب شدن به عنوان نخست‌وزیر، ظرف 100 روز کار فلسطین و فلسطینیان را یکسره کند و موقعیت اسرائیل را تثبیت نماید.

ترور اسحاق رابین

قساوت شارون تنها محدود به غیریهودیان نبوده و این ننگ بشریت به دوستان خود نیز رحم نکرده است. بسیاری در اسرائیل شارون را بدلیل نفرت از اسحاق رابین، عامل ترور وی معرفی می کنند.

آریل شارون، اسحاق رابین را به علت امضای پیمان صلح با یاسر عرفات، خائن خوانده بود.

فساد مالی و زمین خواری

در برابر کشتارهایی نظیر صبرا و شتیلا و دیگر قتل عام های شارون، سخن گفتن از فساد مالی شاید به طنز بیشتر شباهت داشته باشد. اما شارون در زندگی خود به جنایت علیه بشریت اکتفا نکرد و مجموعه‌ای از جنایت، نسل‌کشی، قتل عام، فساد مالی، رشوه، سوء استفاده از قدرت، فساد مالی فرزندان، دو بار ازدواج و دو بار طلاق، و ... را در کارنامه سیاه خود ثبت کرده است. 

عمری شارون، فرزند ارشد شارون، در سال 2008 از سوی دادگاه عالی اسرائیل به جرم تقلب و رشوه در جریان انتخابات حزب لیکود به 9 ماه حبس محکوم و راهی زندان شد. وی و به همراه پدرش با سوء استفاده از نفوذ و قدرت سیاسی، شرکت‌هایی پوششی تاسیس کردند تا به کاندیداتوری آریل شارون برای رهبری حزب لیکود و نخست وزیری کمک مالی کنند.


خود آریل شارون نیز پس از ورود به کنیست اسرائیل، زمین‌های بسیاری را در اراضی اشغالی تصاحب کرده و به نام خود زده بود. با تصویب قانون امکان خرید و فروش سرزمین‌های اشغالی، شارون و دستیارانش وارد عمل شده و بسیاری از اراضی اشغالی را تحت عناوین مختلف به تصرف خود در آوردند.

توهم پسر شارون: نگاه‌های پدرم همچنان مصمم و قوی است او امسال به خانه باز خواهد گشت.

با وجود کمای شارون و زندگی نباتی او به کمک دستگاه‌های پزشکی، پسر وی سال گذشته در سخنانی در توصیف وضعیت آن زمان پدرش اظهاراتی داشت که رسانه‌ها با حالتی تمسخر آمیز به انعکاس این صحبت‌ها پرداختند.

سال گذشته عمری شارون، یکی از پسرهای آریل شارون، وضعیت پدرش را غرور آمیز خوانده و نگاه وی را سرشار از امید و مصمم تفسیر کرده بود. به گفته پزشکان، چشم‌های شارون در زمانی که در کما به سر می‌برد گاهی بدلیل شوک‌های مغزی ناگهان باز می‌شد و تا ساعت‌ها باز می‌ماند و دوباره بسته می‌شد. به همین دلیل عمری و گیلاد شارون، دو پسر وی، همچنان به بازگشت پدرشان امیدوار بودند.


با اینکه پزشکان از سال‌ها پیش هرگونه هوشیاری و امکان بازگشت شارون را غیرممکن خوانده بودند، عمری شارون در مصاحبه با نیویورک تایمز گفته بود پدرش به اون نگاه می‌کند و صدای او را می‌شنود. هرگاه که از او می‌خواهم او انگشتانش را حرکت می‌دهد.

وی در توصیف بدن نحیف و بی جان شارون گفته بود: پدرم همانند یک پادشاه بر تخت خود به آرامی خوابیده است؛ مصمم، قوی و سالم. گونه‌های او نیز از سلامت به سرخی می‌زند. اندکی هم از گذشته چاق تر شده است! پدرم امسال به خانه باز خواهد گشت!

افسانه های یهودیان درمورد مرگ شارون

پت رابرتسون، از مسیحیان اوانجلیست اسرائیل، در مصاحبه‌ای، مرگ شارون را عذاب خداوند برای وی دانسته است. رابرتسون معتقد است شارون بدلیل سیاست‌های غلطی که منجر به تاخیر در شکل‌گیری سرزمین یکپارچه یهودی، از سوی خداوند مجازات شده و اکنون با مرگ دست به گریبان است. این صهیونیست تندرو به سایر نخست وزیران اسرائیل هشدار داد در صورتی که راه شارون را پیش بگیرند، سرنوشتی به مانند او در انتظار آن‌ها خواهد بود.
شارون در اواخر عمر سراسر جنایت خود بدلیل عقب نشینی از غزه و شکست از مقاومت فلسطین، مورد انتقاد صهیونیست ها قرار گرفته بود.


نفرین "تازیانه های آتش"، آموزه های کابالیست‌ها

شایعه و افسانه دیگری که در مورد مرگ شارون مطرح است، گرفتار شدن وی به نفرین یهودیان کابالا و نفرین معروف "پولسا دنورا" به معنای "تازیانه‌های آتش" است.

براساس آموزه های کابالیست‌ها، با انجام این مراسم فرشته‌های آسمانی تمام نفرین‌ها و صفات بد ذکر شده در  کتاب مقدس را برای فرد مورد نفرین فرود می‌آورند تا به خاطر گناهانی که انجام داده مجازات شود. در میان یهودیان این شایعه مطرح شده است که پیش از ترور اسحاق رابین، این مراسم برای وی برگزار شده و وی به این نفرین گرفتار شده است. همین مطلب در مورد آریل شارون نیز معروف است که پیش از سکته مغزی وی، مراسم مشابهی برای نفرین شارون برگزار شده است. براساس گفته های "آویگدور اسکیم" از خاخام‌های اعظم "هیکل امونیم"، شش ماه قبل از حملات مغزی شارون، مراسم نفرین او برگزار شده و در آن مراسم از فرشته مرگ خواسته شده تا نخست‌وزیر اسرائیل را به دلیل عقب‌نشینی از غزه بکشد و روح او را در عذاب نگه دارد.

منابع و مآخذ:

http://www.israelsite.net/achievements-of-israel-and-famous-israelis/israeli-leaders-famous-people-of-israel-ariel-sharon

http://www.haaretz.com/news/diplomacy-defense/i-saw-ariel-sharon-murder-2-palestinian-toddlers-in-lebanon-1.325540

http://judaism.about.com/od/politics/p/bio_arielsharon.htm

http://famous-relationships.topsynergy.com/Ariel_Sharon

http://www.wsws.org/articles/2002/feb2002/sab-f22.shtml

http://www.voicesofpalestine.org/ArielSharon.asp

http://www.larouchepub.com/pr/site_packages/2002/sharon/020430sharon_crime_hist.html

http://www.ariel-sharon-life-story.com

http://www.haaretz.com/opinion/the-height-of-ariel-sharon-s-folly-1.434336

http://www.jewishvirtuallibrary.org/jsource/biography/sharon.html

http://www.nytimes.com/2011/10/21/world/middleeast/6-years-after-stroke-ariel-sharon-still-responsive-son-says.html?pagewanted=all

http://aftabnews.ir/vdcjmaeuq8eit.html

http://www.jewishvirtuallibrary.org/jsource/History/haganah.html

http://www.hagana.co.il/show_item.asp?itemId=54&levelId=60321&itemType=0

http://www.nytimes.com/2006/08/06/weekinreview/06bronner.html?_r=1&ref=arielsharon

http://topics.nytimes.com/top/reference/timestopics/people/s/ariel_sharon/index.html

http://www.nydailynews.com/news/world/ariel-sharon-son-starting-jail-term-election-fraud-article-1.312338

http://news.bbc.co.uk/2/hi/middle_east/4719463.stm

http://www.niu.edu/phil/~kapitan/pdf/SabraandShatillaMassacre.pdf

Hirst, David The Gun and the Olive Branch, 2nd edition (London: Faber and Faber, 1984)

http://www.theage.com.au/world/sharon-will-never-recover-doctors-20100105-ls9c.html

http://fa.alalam.ir/node/89521

http://www.haaretz.com/news/white-house-criticizes-u-s-evangelist-remark-about-sharon-1.61899

http://www.pierretristam.com/Bobst/library/wf-265.htm

http://her0inchic.wordpress.com/2011/09/25/sabra-and-shatila-massacre-the-genocide-accelerated-by-brutality

http://en.wikipedia.org/wiki/Pulsa_diNura




مطالب مرتبط

پشت پرده دفاع شیخ انگلیسی از شیعه


پرونده این شیعه‌های بدلی، اگر چه با اعمال سیاه پر شده و سابقه جریان فکری آنها اصلاً قابل دفاع نیست، اما تنوع و رنگارنگ بودن ننگهای این جماعت، قابل تأمل و توجه است.
به گزارش گروه فرهنگی مشرق به نقل از فرهنگ نیوز، در حالی که جهان اسلام در تلاش برای وحدت است، عده ای به صورت زنجیره وار بر طبق تفرقه می کوبند و با معرفی نمودن اعمال افراطی خود به عنوان شیعه، به پروژه اسلام هراسی غرب کمک می نمایند. اما این جریان چیست و چه می کند؟

شاید برای همه شیعیان، دست کم یک بار این سئوال پیش آمده باشد که:

«چرا امام علی‌علیه‌السلام، جانشین بر حق حضرت محمد‌ مصطفی‌(ص)، 25 سال خانه‌نشین شد؟ آیا ایشان نمی‌توانستند لشکری فراهم کنند؟ نمی‌توانستند پول خرج کنند و فضای جامعه آن روز را به سمت خویش برگردانند؟ اصلاً چرا وقتی که خلفای اول و دوم و سوم وارد جنگ می‌شدند و با امپراتوری‌های ایرن و روم درگیر بودند، ایشان از فرصت استفاده نکرد تا ضمن اثبات حقانیت خود، خلافت را به مسیر اصلی‌اش بازگرداند و قئرت را در دست بگیرد؟»

این سوال اگر چه رایج است و پاسخی مشخص دارد، اما ظاهراً به گوش بعضی از مدعیان نرسیده است. مدعیانی که نه‌تنها خود را در جایگاه تفسیر اسلام و فقاهت می‌بینند، بلکه شأن مرجعیت نیز برای خویش قائل هستند.

* پاسخی که در رفتار امیرالمومنین‌علی‌علیه‌السلام تجلی کرد

بی‌شک عدم تحرکات نظامی و سیاسی حضرت‌علی‌علیه‌السلام برای کسب قدرت در زمان خلفای سه‌گانه و حتی مشاوره‌های ایشان به خلیفه دوم (1) در راستای تقویت حفظ دین خدا از راه تقویت وحدت مسلمانان انجام شده است.

رفتار ایشان که عصاره معرفت و تبلور جوانمردی بود، در آن دوران خاص، به‌شکلی بود که زمینه سوءاستفاده دشمنان اسلام فراهم نشد و این پاسخی شایسته برای همه سوالات درباره دلیل سکوت حکیمانه و مجاهدت‌گونه مولای متقیان حضرت علی‌علیه‌السلام است.

* تجلی ولایت‌مداری در شیوه فرزندان حضرت امام علی‌علیه‌السلام

به‌راستی چرا امام حسن‌(ع) وامام حسین‌(ع) که سید جوانان اهل بهشت هستند(2)، هرگز به‌خونخواهی مادر خود، شمشیر به‌دست نگرفتند؟ مگر خونخواهی فرزند رسول خدا‍‌صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم، عملی ناصواب بود؟ پاسخی که کاملاً منطقی به‌نظر می‌رسد آن است که هرگونه خونخواهی این امامان‌معصوم‌علیهما‌السلام، با احتمال قریب به یقین می‌توانست باعث صف‌آرایی مسلمانان پیش روی هم شود و دلیلی بر قتل نفوس پیروان قرآن شود.

* تفرقه در دستور کار

حال کشوری به‌نام عراق را تصور بفرمایید که تا همین چند سال قبل، رسماً در اشغال نظامیان آمریکا و انگلیس بود؛ اما بعضی از مدعیان پیروی از مکتب امیرالمومنین علی‌علیه‌السلام، در همین فضا، کوشیدند تا بیشترین فاصله را میان شیعیان و سنی‌های عراق ایجاد کنند!

این جماعت که خود را مدعی گرفتن انتقام خون همه معصومین‌(علیهم‌السلام) می‌دانند، در چنین شرایطی با همه توان خویش، تلاش کردند تا ضمن ایفای نقش در ترویج تفرقه میان امت رسول‌الله‌صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم، خود را به‌عنوان نماد تشیع به جهانیان معرفی کنند!!

نکته جالب آنجاست که همزمان تکفیری‌ها (که اصولاً خون شیعیان و سنی‌ها را مباح دانسته و گاه واجب‌القتل می‌دانند)، پول‌های عربستان و سایر دیکتاتورها را در پناه اشغالگران عراق، برای تحریک اهل سنت به‌کار گرفتند و پازل ایجاد درگیری‌های فرقه‌ای را تکمیل کردند و با روش‌هایی مانند انفجارحرمین عسکریین‌علیهما‌السلام(3) و مواردی از این دست، بر طبل تفرقه و آغار کشتار وسیع مردم مسلمان عراق کوبیدند.

* انگیزه خیانت‌ کاسه‌های داغ‌تر از آش

شیعه‌نمایانی که در نقش تکمیل‌کننده فعالیت‌های گروه‌های تکفیری و بعضی از سنی‌نماها عمل کردند، مصداق مثال کاسه داغ‌تر آش هستند. جایی که صاحب حق یعنی امیرالمومنین علی‌علیه‌السلام سکوت سرافرازانه پیشه می‌کند، شیعه‌نماها با رفتار خود، عملی کاملاً در تضاد با ایشان را به‌نمایش می‌گذارند.

اما این اعمال با کدام انگیزه انجام می‌شود؟ شاید پاسخ این سوال را بتوان در منش، خاستگاه، پیشینه و پرونده اعمال آنها جستجو کرد.

* پرونده‌ای ننگین اما رنگارنگ

پرونده این شیعه‌های بدلی، اگر چه با اعمال سیاه پر شده و سابقه جریان فکری آنها اصلاً قابل دفاع نیست، اما تنوع و رنگارنگ بودن ننگهای این جماعت، قابل تأمل و توجه است.

از روابط مشکوک با ساواک در دوره منحوس پهلوی گرفته تا انواع تقابل با انقلاب اسلامی ایران و ترویج عزاداری‌های انحرافی و تغییر نام هفته وحدت به «هفته برائت» ، در پرونده این جریان وجود دارد اما جالب‌ترین اتهام اثبات‌شده این افراد، علاقه خاص‍شان به لندن است!

* جریان موسوم به شیرازی‌ها و تخریب چهره تشیع

بارز‌ترین مثال برای شیعیان بدلی، همانا کسانی هستند که تفرقه را ترویج کرده و آب به آسیاب دشمنان اسلام می‌ریزند. جریانی که متأسفانه با نام شیرازی‌ها شناخته شده و اتفاقاً هیچ ارتباطی با این شهر ندارند، اکنون طلایه‌دار تفرقه‌افکنی با نقاب تشیع هستند.

یکی از افراد شاخص این جریان، «یاسر الحبیب» نام دارد. یاسر الحبیب فرد روحانی‌نمای کویتی و از شاگردان سید مجتبی شیرازی و سید صادق شیرازی است که به دلیل توهین به مقدسات اهل سنت و همسر پیامبر گرامی اسلام، تابعیت کویتی‌اش سلب شد. او با حمایت بریتانیا به لندن رفت و در آنجا پناهنده سیاسی شد و هیئت خدام المهدی را که پیش‌تر در کویت تأسیس کرده بود، در لندن راه‌اندازی کرد.

در کنار آن پاره‌ای نشریات و شبکه‌های ماهواره‌ای را با حمایت سید مجتبی شیرازی تأسیس کرد. البته مواضع برادران شیرازی (سید محمد، سید صادق و سید مجتبی) فرزندان مرحوم آیت‌الله سید مهدی شیرازی را باید در طول مراحل مختلف تاریخی زندگی‌شان مدنظر قرار داد. هیچ یک از اینان در مرکزیت مرجعیت شیعه قرار نداشته‌اند و مرجعیت آنان محلی بوده است.(4)

یاسر الحبیب با گستاخی تمام آشکارا آیت‌الله بهجت را فردی منحرف نامید و توهین‌ها به حضرت آیت‌الله سیستانی و مقام معظم رهبری کرد و آن را در وب‌گاه خود، چه به زبان عربی و چه به زبان فارسی منتشر کرد.

اما علاوه بر این بی‌ادبی و گستاخی، آنان فاقد جامع‌نگری نیز بوده‌اند. مراجع شیعه، محل رجوع همه مسلمانان و نه تنها شیعیان بوده‌اند و همواره بر وحدت اسلامی و پرهیز از دودستگی در صفوف امت تاکید کرده اند.

راز موفقیت حضرت آیت‌الله العظمی سیستانی در عراق توجه به همین سنت حسنه علمای بزرگ شیعه است. او به عنوان مرجع همه عراقی‌ها و نه فقط شیعیان عمل کرده است؛ از این رو، زمانی که این فتوا صادر ‌شد که تعرض به مساجد اهل سنت در حکم تعرض به مراقد اهل‌بیت (ع) است، دار الافتای مصر به بیداری علمای شیعه می‌بالد و افتخار می‌کند.

البته فهرست خطاهای این جریان، چنان بلند و طولانی است که در مدت کوتاه فعالیت آن، به‌نوعی یک رکورد محسوب می‌شود.(5)

* سوءاستفاده از احساسات پاک شیعیان درباره عاشورا

نام «عاشورا» اگر چه با نام تشیع گره خورده است اما اهل سنت نیز در روز شهادت فرزند نبی‌مکرم اسلام حضرت محمدمصطفی‌صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌سلم، اندوهگین هستند. بزرگان اهل سنت نیز در طول تاریخ همواره ارادت خود به خاندان عصمت‌وطهارت‌علیهم‌السلام را ابراز داشته‌اند.

اکنون اما جریان موسوم به «شیرازی‌ها» می‌کوشد تا به بهانه اقامه عزای امام حسین‌علیه‌السلام، ضمن ترویج عزاداری‌های وهن‌آلود، به بهانه دفاع از مراسمی همچون «قمه‌زنی»، با اصل اسلام‌ناب‌محمدی‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، مقابله کند.

فتوای تحریم قمه‌زنی اگر چه سالهاست که از سوی بزرگان و مراجع فقه شیعه صادر شده و مورد تأکید رهبر معظم انقلاب اسلامی قرار گفته است، اما به دلیل اصرار بعضی از جریان‌ها مانند طیف «شیرازی‌ها»، شیعیان را با "قمه‌زنی" و تصاویر دهشت‌بار آن می‌شناسند. این در حالیست که مظلومیت امام حسین‌علیه‌السلام و پیام ایشان در روز عاشورا، در هیاهوی عزاداری‌های نامتعارف گم می‌شود.

این فضای مسموم حاصل سوءاستفاده جریان‌های مسأله‌دار از احساسات پاک شیعیان و بازیچه فرار دادن ارادت خالصانه آنها به اهل بیت‌علیهم‌السلام است. فضایی که نهایتاً موجبات تفرقه مسلمانان و تامین اهداف دشمنان اسلام را فراهم می‌آورد.

* خادمان شیطان، صادر شده از لندن

پیش از این شنیده بودیم که انگلستان محصولات خوبی دارد اما نمی‌دانستیم که انواع مسلمان اما از نوع تقلبی را می‌توان از لندن تهیه کرد! بد نیست به ‌عنوان حسن ختام این مطلب، فهرست انواع این محصول انگلیسی را با هم مرور کنیم.

مسلمانان سکولار یا پلورالیست یا لائیک (ضدانقلاب‌ها و منحرفانی همچون سروش، اشکوری و مهاجرانی از این دسته‌اند) که البته مشخص نیست چگونه مکاتب مذکور را با اسلام درآمیخته اند.

انواع مسلمان‌نماهای تکفیری و سلفی و وهابی که اتفاقاً علاقه خاصی به بریدن سر شیعیان و اهل سنت دارند. رزومه کاری این افراد، انفجارات انتحاری در افغانستان و پاکستان و عراق و سوریه را شامل می‌شود.

شیعه‌نماهایی که با اصرار بر ایجاد تفرقه در امت رسول‌اکرم‌صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم، عملاً به جمع خادمان شیطان پیوسته‌اند.

آشنایی با نشان های نظامی ایران+عکس


نشان فتح که از جمله نشان‌های نظامی جمهوری اسلامی ایران است، به عنوان سپاسگزاری و قدردانی از عزیزانی که خدمات بزرگ و ارزنده در طول جنگ از خود نشان داده‌اند، اعطا می‌شود.
به گزارش مشرق به نقل از فارس، در طول تاریخ و از زمانی که سرزمین ایران دارای یک ارتش مستقل میهنی شده است، اهدای نشان‌های نظامی به پاس مجاهدت و جانفشانی در راه دفاع از میهن، سنتی پسندیده در تمام حکومت‌ها بوده است.

با این حال اهدای این مدال‌ها و نشان‌ها اغلب نه با یک آئین‌نامه دقیق، بلکه بر اساس سلائق و مشاهدات شخصی فرماندهان انجام می‌شده است.

اما به تدریج اهدای نشان نظامی نیز در ایران نظم‌پذیر و بر اساس یک قاعده کلی شد.

*نشان «اقدس» برای شاهان مظفر

اولین آئین‌نامه اهدای نشان‌های نظامی، در دوران قاجار و در زمان پادشاهی مظفرالدین شاه قاجار تدوین شده است.

این آئین‌نامه بر اساس آموزش‌ها و درجه‌بندی‌های زمان قاجار مجاهدت در راه دفاع از کشور و نظام پادشاهی بر اساس مراحم همایونی را معیار اعطای نشان قرار می‌دهد.

در آن زمان چندین مدال گوناگون به عنوان نشان‌های نظامی تصویب شده بود که از آن جمله می‌توان به نشان شیر و خورشید و نشان سردوشی نظامی منقش به الماس اشاره کرد.

از جمله نشان‌های دیگر نظامی در دوران قاجار نشان «اقدس» بود که در سه دسته «اقدس»، «قدس» و «مقدس» اهدا می‌شد.


نشان نظامی اقدس

3 نشان‌ فوق متعلق به شاه‌زادگان و یا شخص شاه بود که در صورت خدمت فوق‌العاده به کشور از سوی نظامیان به‌ آنان اهدا می‌شد.

*شیر و خورشید هایی که بر سینه نظامیان می‌نشست

نشان شیر و خورشید نیز به مناصب نظامی مختلف با اندازه‌های گوناگون از سوی پادشاه و بر اساس آئین‌نامه تصویب شده توسط صدراعظم اهدا می‌شد.

سردوشی الماس‌نشان و شمشیر مرصع و طلا نیز از جمله جوایزی بود که به صورت انتخابی و بر اساس شرط استحقاق به نظامیان اعطا می‌شد.

* نظامیان برای «پهلوی» هم سینه راست می‌کنند

در دوران پهلوی اول و پهلوی دوم برخی از نشان‌های سلطنتی منصوب و برخی دیگر نیز تثبیت شد. در سال 1311 نشان «پهلوی» به عنوان بالاترین نشان سلطنتی ایران توسط رضاشاه در 2 درجه ایجاد شد که برخی از نظامیان در صورت استحقاق می‌توانستند آن را دریافت کنند، اما عالی‌ترین نشان جنگی قشون متحدالشکل، نشان «ذوالفقار» بود.


نشان نظامی پهلوی

این نشان از سال 1301 به اشخاصی که در میدان جنگ از خود رشادت بروز می‌دادند، اعطا می‌شد و کمی بعد نیز نشان «سپه» جایگزین ذوالفقار شد.

از جمله نشان‌های دیگر دوران پهلوی می‌توان به نشان «تاج» و «آریامهر» اشاره کرد.

*شکست حصر آبادان، اولین نشان

با پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی، ضمن منسوخ شدن بسیاری از نشان‌های دوران ستمشاهی، عناوین جدیدی در قالب نشان برای قدردانی از تلاش‌ها و مجاهدت‌های رزمندگان اسلام طرح‌ریزی شد.

با پایان جنگ تحمیلی 8 ساله عراق علیه ایران و در 5 مهرماه سال 1368 همزمان با سالروز شکست حصر آبادان، اولین مراسم اعطای نشان نظامی به رزمندگان و فرماندهان سپاه پاسداران، ارتش جمهوری اسلامی و نیروی مقاومت بسیج اعطا شد.

*نشانی برای کسی که امام(ره) آن را رهبر ما می‌دانست

در این مراسم، محسن رضایی و امیر صیاد شیرازی فرماندهان قرارگاه مرکزی کربلا در عملیات بزرگ بیت‌المقدس و همچنین شهید بسیجی حسین فهمیده که امام خمینی(ره) از وی به عنوان رهبر یاد کردند، نشان «فتح یک» را از دست فرمانده معظم کل قوا، دریافت کردند.

نشان فتح که از جمله نشان‌های نظامی جمهوری اسلامی ایران است، به عنوان سپاسگزاری و قدردانی از عزیزانی که خدمات بزرگ و ارزنده در طول جنگ از خود نشان داده‌اند، اعطا می‌شود.


اعطای نشان فتح به چند تن از خلبانان نیروی هوایی ارتش حاضر در دفاع مقدس. شهید خلبان علیرضا یاسینی نفر اول از سمت چپ

*سنتی مطلوب برای قدردانی از رزمندگان

رهبر معظم انقلاب در این مراسم با اشاره به ضرورت اعطای این نشان، تصریح کردند: این سنت مطلوب، قدردانی مشخص و معین از کسانی است که فداکاری‌ها و نشان‌های آنان در جبهه‌های جنگ موجب پیروزی‌هایی گشته است و برای همیشه نام آنها را در تاریخ ثبت خواهد کرد.

ایشان در امه تصریح کردند: آنچه که از همه مهم‌تر است تلاش‌ها و جهادهای صادقانه و خالصانه‌ای است که در نزد خداوند متعال همیشه محفوظ مانده و از بین نخواهد رفت و خداوند به آنان پاداش نیکو خواهد داد.

*نشان فتح سمبلی از فتح خرمشهر

طرح نشان فتح از 3 برگ درخت نخل و گنبد مسجد جامع خرمشهر و نیز پرچم جمهوری اسلامی ایران تشکیل شده است.

نشان فتح در 3 درجه است که به عنوان سمبل عملیات پیروزمندانه رزمندگان اسلام در فتح خرمشهر انتخاب شده است تا به فرماندهان این عملیات و سایر عملیات‌های موثر اهدا شود.


3 نشان فتح که به دست فرمانده معظم کل قوا به واسطه حضور موثر سردار حاج قاسم سلیمانی به عنوان فرمانده لشکر 41 ثارالله در سالهای دفاع مقدس به وی اعطا شده است

* نشانی برای عملیات‌های فتح‌المبین، بیت‌المقدس و کربلای 5

در این مراسم علاوه بر این 3 تن، 21 تن از فرماندهان سپاه و ارتش و یک تن از جهادگران نشان درجه 2 فتح و به 29 تن دیگر از فرماندهان سپاه و ارتش که در عملیات پیروزمندانه بیت‌المقدس حضور داشته‌اند، نشان درجه 3 فتح توسط فرمانده کل قوا اعطا شد.

همچنین در آستانه آغاز دوازدهمین سال پیروزی انقلاب اسلامی در تاریخ 15 بهمن سال 1368، 210 تن از فرماندهان و نیروهای برجسته و فداکار ارتش و سپاه افتخار دریافت نشان فتح از دست حضرت آیت الله خامنه‌ای فرمانده کل قوا نائل شدند.

* اسامی برخی ارتشیان که نشان «فتح 2» دریافت کردند:

شهید عباس بابایی، شهید علی صفوی، شهید مسعود منفرد نیاکی، حسین حسنی سعدی، علی اصغر جمالی، موسوی قوی دل، سیروس لطفی، غلامحسین مفید، عظیم ازگی.

*‌اسامی برخی ارتشیان که نشان «فتح 3» دریافت کردند:

حبیب بقایی، کریم عبادت، جعفر لهراسبی، هوشنگ بهرامی، علی رزمی، بهروز سلیمانجاه، فرض الله شاهین راد، سعید پور داراب، محمد صابری پور، بیژن عاصم، مصطفی شهری، یعقوب علیاری، سعدی نام، جمشیدی، جوادی، مجید صارمی، محمد محمدی

* اسامی برخی پاسداران که نشان «فتح 2» دریافت کردند:

علی شمخانی، سید یحیی (رحیم) صفوی، غلامعلی رشید، شهید غلامحسین افشردی (باقری)، احمد غلامپور، شهید حمید معینیان، شهید مهدی باکری، شهید عبدالرضا موسوی، شهید مهدی زین‌الدین، شهید حسین خرازی، خادم الشریف، شهید حاج ابراهیم همت، یدالله شمایلی

* اسامی برخی پاسداران که نشان «فتح 3»دریافت کردند:

مرتضی قربانی، شهید احمد کاظمی، عبدالمحمد رئوفی، جعفر اسدی، محمدعلی (عزیز) جعفری، عبدالله نورانی، شهید علی هاشمی، قاسم سلیمانی، امین شریعتی، علی فضلی، فتح الله جعفری

*«فتح» برای هاشمی؛ «نصر» برای روحانی

در این مراسم 10 تن از فرماندهان رده بالای ارتش و سپاه نشان «فتح یک» را از دست فرمانده کل قوا دریافت کردند و سپس نشان‌های درجه 2 و 3 فتح را به 200 تن از فرماندهان و نیروهای پرتلاش این 2 سازمان و نیز تعدادی از بستگان شهدای این 2 عملیات اعطا فرمودند.

در این بین برای عملیات‌های فتح‌المبین و بیت‌المقدس، تنها به فرماندهان قرارگاه‌‌ها و تیپ‌ها این نشان اهدا شد اما درخصوص عملیات کربلای 5، علاوه بر فرماندهان قرارگاهها و تیپ‌ها، فرماندهان گردان‌ها نیز به دریافت‌ نشان فوق نائل آمدند.

اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان فرمانده قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیاء(ص) نیز در سال 1369 از دست فرمانده معظم کل قوا، نشان فتح یک را دریافت کرده است.

البته حسن روحانی رییس فعلی جمهور اسلامی ایران نیز به نشان فتح نائل آمد. البته او علاوه بر نشان فتح2، نشان نصر را نیز از فرمانده کل قوا دریافت کرده است.


اعطای نشان نصر به حسن روحانی از سوی فرمانده معظم کل قوا

*«نصر»، «شفا» و «هنر» هم به نظامیان تعلق می‌گیرد

اما نشان فتح تنها نشانی نیست که به نظامیان اعطا می‌شود بلکه به سایر نیروهای موثر نیز نشان‌هایی اعطا می‌شود از جمله این موارد می‌توان به نشان «نصر» اشاره کرد که برای امور پشتیبانی اعطا می‌شود.

سرلشکر بسیجی‌ سید حسن‌ فیروزآبادی‌، امیر سلیمی‌ مسؤول‌ دفتر مشاورت‌ امام‌ (ره‌) در امور دفاعی‌ و مسؤول‌ ستاد جنگهای‌ نامنظم‌ و وزیر دفاع‌، سردار افشار رئیس‌ ستاد مرکزی‌ سپاه‌ در دوران‌ دفاع‌ مقدس‌، محسن‌ رفیق‌‌دوست‌ مسؤول‌ تدارکات‌ سپاه‌ و وزیر سپاه‌ در دوران‌ دفاع‌ مقدس‌، سردار جلالی‌ وزیر دفاع‌ و مهندس‌ فروزش‌ مسؤول‌ ستاد پشتیبانی‌ جنگ‌ جهاد سازندگی از جمله کسانی هستند که نشان «نصر» را دریافت کرده اند.

همچنین نشان «شفا» برای امدادگرانی که به منظور حفظ جان نیروهای رزمنده خود را به خطر انداخته‌اند تعلق می‌گیرد و نشان هنر نیز به فعالان نیروهای مسلح در امور فرهنگی و هنری.


اعطای نشان درجه یک هنر به سورنا ستاری فرزند شهید منصور ستاری فرمانده اسبق نیروی هوایی ارتش بابت طراحی هواپیمای آذرخش

* «فتح یک» بر سینه پاکپور هم می‌نشیند

اخیرا سردار محمد پاکپور فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به دریافت نشان فتح یک از دست فرمانده معظم کل قوا نائل شده‌است.

عمده مسئولیت‌های سردار سرتیپ پاکپور در طول سالیان خدمت در سپاه پاسداران، 5 سال فرماندهی عملیات سپاه، فرماندهی لشکر 8 نجف، فرماندهی لشکر 31 عاشورا، فرماندهی قرارگاه شمال و فرماندهی قرارگاه نصرت سپاه بوده است.

اما به نظر می‌رسد این نشان به منظور تقدیر از عملکرد نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مقابله با اشرار و گروه‌های تروریستی مانند پژاک در عملیات‌های شمال غرب کشور و همچنین با مقابله به فعالیت‌های گروهک‌های تروریستی در جنوب شرق به وی اعطا شده است.


سردار محمد پاکپور فرمانده نیروی زمینی سپاه در کنار سردار محمدتقی اصانلو فرمانده قرارگاه حمزه سید الشهدا(ع) در بازدید از مناطق شمالغرب

در طول 3 سال گذشته، یگان های نیروی زمینی سپاه با اجرای عملیات‌های موثر در این مناطق نه تنها مانع ورودتروریست‌ها شده‌‌اند،ضربات مهلکی نیز به مراکز پشتیبانی آنها وارد آورده و البته شهدای گرانقدری نیز در این راه تقدیم انقلاب شده است.

ایران‌هراسی و پیشگویی‌سازی نوستراداموسی در هالیوود


از "بدون دخترم هرگز" تا سریال "میهن"؛
فیلم «بدون دخترم هرگز» از نخستين تهاجم‌های سینمایی علیه جمهوری نوپاي اسلامی ايران محسوب می‌شد که در کوران جنگ تحمیلی و تحریم‌های بین‌المللی، جبهه‌ای فرهنگی را نیز علیه کشورمان گشوده بود.
گروه فرهنگی مشرق - انقلاب اسلامی ایران بی شک متغیری تاثیر گذار در معادلات جهانی دهه های پایانی قرن بیستم محسوب شده که پس از گذشت بیش از سه دهه از پیروزی آن، امروزه شاهد عینیت یافتن تاثیرات آن در معادلات جهانی هستیم.

انقلابی در قلب خاورمیانه و جهان اسلام، مبتنی بر گزاره های اسلامی و ارایه دهنده مدل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی بی شک به مذاق نظام سلطه جهانی، که سعی در ایجاد نظم نوین و خاورمیانه مطلوب اهداف ظالمانه دارند، خوش نیامده است. ایجاد جنگ تحمیلی، تحریم های اقتصادی، بی ثبات سازی های سیاسی، تهاجم فرهنگی و جنگ نرم در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی خود شاهدی بر این مدعاست. به تعبیری هر چه از دست آنان بر می آمده انجام داده اند و هر آنچه نکرده اند، قادر به انجامش نبوده اند.


هنر و علی الخصوص هنر سینما، بعنوان یکی از ابزارهای مهم در عرصه دیپلماسی عمومی، از همان سالهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی بعنوان دستاویز قدرتهای جهانی بر علیه انقلاب اسلامی استفاده شد. فیلم «بدون دخترم هرگز» جزو اولین تهاجم های سینمایی علیه جمهوری اسلامی نوپای محسوب می شد که در کوران جنگ تحمیلی و تحریم های بین المللی، جبهه ای فرهنگی را نیز علیه کشورمان گشوده بود.

در طی سالهای منتهی به پایان قرن بیستم، ابرقدرتها که با یک انقلاب اسلامی مواجه شده بودند تمامی سعی خود را  کردند تا این انقلاب در درون مرزهای جغرافیایی خود محصور مانده و  آنرا «تحریم فرهنگی» نمودند. این بود که علی رغم استعدادهای داخلی، عناصر وابسته به حوزه های غربی در داخل هیچگاه اجازه ندادند که بسیاری از دستاوردهای انقلاب در قالب ظرفهای هنری ریخته شده و به جهان ارایه شود.

از سوی دیگر تهاجمات فرهنگی هنری بی رحمانه ای بر علیه اسلام رقم زده شد. اوج این تهاجمات در آن دوران، کتاب «آیات شیطانی» سلمان رشدی بود که با فتوای راهبردی امام راحل (ره) به یک فرصت بی بدیل گشت. استحکام و صلابت امام راحل(ره) در حکم ارتداد سلمان رشدی، پاسخی بسیار دقیق و هدفمند به عمق استراتژیک تهاجم فرهنگی محسوب شد زیرا این حرکت ایشان، بعنوان بنیانگذار و رهبر انقلاب اسلامی، «بذرهای بیداری اسلامی» را در جهان اسلام افشاند. بذرهایی که در چند سال گذشته شاهد به ثمر نشستن آن بوده ایم.

هالیوود اما در این سالها بیکار ننشست. سیل فیلم ها و سریالهایی با موضوع تروریسم و تروریسم اسلامی در سالهای منتهی به واقعه 11 سپتامبر روانه سالن های سینما و شبکه های تلویزیونی گشت تا به جهانیان القاء کند« همه مسلمانان تروریست نیستند اما همه تروریست ها مسلمانند».حادثه مشکوک 11 سپتامبر، نقطه عطف این تحرکات محسوب می گردد. پس از 11 سپتامبر شاهد رشد تصاعدی لگاریتمی فیلم های و سریال های ضد اسلامی، اسلام هراسانه، اسلام ستیزانه بودیم که مستقیم یا غیر مستقیم جمهوری اسلامی را نیز مورد تخریب قرار می دادند.

پس از سال 2010 اما تغییری معنا دار در این جریان بوجود آمد، ادبیات تروریست ها از عربی اسلامی تبدیل به ایرانی اسلامی می شود. در اکثر آثار هالیوودی که همیشه پای کمپانی های صهیونیستی در میان آنان مشهود است، جمهوری اسلامی بعنوان یه تهدید تروریستی اتمی مطرح می گردد.

و از دیگر سو گزاره های اسلامی در جمهوری اسلامی ایران، مورد تهاجم های خارجی و ادامه های داخلی شان می گردد. فیلم «سنگسار ثریا میم» که با سرمایه گذاری 5 میلیون دلاری کمپانی نظامی خصوصی «بلک واتر» ساخته می شود خود شاهدی بر این مدعاست. چرا یک شرکت نظامی خصوصی که قاعدتا از جنگ جدید سود می برد، باید در یک اثر سینمایی به احکام اسلامی حمله نماید؟( البته در داخل کشور نیز کم نیستند آثاری که احکام اسلامی را مورد خدشه قرار می دهند که در جای دیگری قابل بررسی است).


در اسکار 2012 فیلم آرگو توسط کمپانی صهیونیستی برادران وارنر، با تبلیغات فراوانی و منحصر بفردی برنده اعلام می شود و برای نخستین بار همسریک رییس جمهور ایلات متحده آنرا اعلامی می کند! براستی راز این همه ایران هراسی و ایران ستیزی در چیست؟

سریال هاملند (میهن) که دیگر خیلی گل درشت به خیالات خام صهیونیست ها پرداخته، خواب از بین بردن فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پرداخته و آنرا زمینه تغییر در مواضع ایران در موضوع انرژی هسته ای نشان می دهد. البته این خیالات خام پروری دارای زمینه های تاریخی این جماعت هست، به تعبیر آنان بسیاری از تحریفات توراتی را نیز بعنوان آمال و آروزهای خود می دانند.

در سریال 24 در فصل دوم آن از شخصیتی سخن به میان می آورند بعنوان «سید علی» که پشتیبانی کننده چندین شبکه تروریستی بین المللی محسوب می شده است. در فصل هشتم آن نیز یک جمهوری اسلامی کامستان مطرح می شود که قریب به مشابه جمهوری اسلامی ایران است و باز همین چرخه باطل تکرار می شوند. در قسمتی از سریال «واحد» نیز باز پرونده اتمی جمهوری اسلامی مطرح بوده و باز همین روند تکراری.


موارد از این دست، کم کم به یکی از سناریو های تکراری و نخ نما تبدیل شده است! زیرا امروز حتی در عرصه عینی بین المللی نیز علی رغم تمامی این تلاشها، این آمریکا و اسرائیل است که منفور مردم جهان هستند. امروزه دیگر تروریست های تکفیری و سلفی که مورد حمایت آشکار و عیان کشوری مانند عربستان سعودی هستند، جنایت هایی را در جلوی دوربین های مرتکب می شوند که هیچ انسانی آنرا تایید نکرده و منفور افکار و احساسات عمومی جهانی هستند. واقع آنست که پرده سینمای هالیوودی و  قاب  شیشه ای تلویزیون شبکه های جهانی قابلیت انعکاس دورغ های تکراری را از دست داده اند و حقیقت خود رخ نمایی می کند.

این روز ها اسراییل در بدترین موقعیت تاریخی خود قرار دارد. گروهای تروریستی منفور افکار جهانی هستند و چسب برگهای انگ تروریسم به کشوری چون ایران که خود یکی از قربانیان بزرگ تروریسم، سلاح های کشتار جمعی شیمیایی ساخته غرب، و تروریسم دولتی اسرائیل هست، خشک شده است و پیشگویی سازی های نوستراداموسی جریان صهیونیستی هالیوودی بیشتر دستمایه خنده افکار عمومی جهانی شده است!

در پایان صد البته باید اذعان داشت، جریان هنری، سینمایی جمهوری اسلامی ایران باید این فرصت را مغتنم شمرده و ظرفیت های فرهنگی ایران اسلامی را از این منظر فعال سازد تا بدین وسیله بتواند حقانیت خود را، ارزشهای تاریخی، فرهنگی، انسانی و اسلامی خود را (که فراوان است) به جهانیان نشان دهد تا جهان هرچه بیشتر با درستی و حقیقت آشنا شود.

سعید کریمی

دیدگاهی که سر "جان‌اف‌کندی" را بر باد داد/ اقدامات تروریستی وهابیت از چه زمانی آغاز شد؟


دو روی سکه تروریسم/1
بعد از اینکه ابن عبدالوهاب از منطقه العیینه اخراج شد و حتی خانواده وی نیز با بدعت های تاریک او در دین مخالفت کردند، ابن سعود دید که گمشده خود را یافته است و به این ترتیب شراکت بین این دو که هم اکنون نیز ادامه دارد، آغاز شد.
گروه بین الملل مشرق - پایگاه خبری پانوراما الشرق الاوسط با انتشار مقاله ای مفصل به قلم محمد السوری به تشریح فعالیتهای دو جریان افراط گرای دینی در منطقه یعنی وهابیت و صهیونیسم پرداخته و خاستگاه های آنها و میزان حمایت غرب از این جریان ها در راستای فتنه انگیزی و ایجاد درگیریهای مستمر در منطقه را مورد بررسی قرار داده است.

در این مقاله آمده است: با وجودیکه بهار عربی سختی ها و مصیبت های زیادی را برای ملتهای عربی به بار آورد، اما باید اعتراف کرد که این تحول باعث شد نقاب از چهره خیلی ها برداشته شود و حقایق فاش شود. شاید یکی از مهم ترین این حقایق افشای حمایت و پوشش تروریست ها در منطقه از سوی دولت های استعماری بود که تا همین اواخر ادعای مبارزه با آنها را می کردند و همواره از آنها بیزاری می جستند.

تروریسم صهیونیستی و تروریسم وهابی دو مورد از مهم ترین جلوه های تروریسم در منطقه است، قبل از اینکه بخواهیم از پیدایش و انتشار تروریسم وهابی و تجربه آن در منطقه سخن بگوییم، باید تجربه مشابه آن یعنی تروریسم صهیونیستی و انتشار دیدگاه های آن در جهان غرب را مورد بررسی قرار دهیم تا در نهایت بتوانیم مقایسه ای موضوعی بین این دو تجربه که وحشیانه ترین و نژاد پرستانه ترین نوع تروریسم در منطقه را ایجاد کرده اند، انجام دهیم.

جنبش صهیونیسم برخاسته از دین یهودیت نیست


جنبش صهیونیسم یک حرکت سیاسی بود که خود را با لباس دین پوشاند و شعارهای دین را تحت دستور العمل خاص سیاسی خود قرار داد، این جنبش از سوی باهوش ترین و خبیث ترین عناصر یهودی از تجار طلا و جواهرات و سرمایه داران بزرگ یهودی و امپراتوری های رسانه ای و مراکز تحقیقاتی و تعلیم و تربیت و بانک های مختلف تاسیس شده و هم اکنون نیز مورد حمایت این قشر قرار دارد. از درون همین جنبش بود که لابی جهانی صهیونیستی متولد شد که قدرت و نفوذ بالایی در تمامی عرصه های سیاسی، تبلیغاتی،  اقتصادی، اجتماعی و مهم تر از همه دینی در جهان غرب دارد.

این لابی با تسلط در زمینه های بالا موفق به نفوذ در پارلمان های غربی شده و همچنین حرکت های جدید تحت عنوان مسیحیت صهیونیسم یا نئو صهیونیسم  را نیز ایجاد کرده است. برخی از این عناصر نیز همانهایی هستند که در آمریکا تحت عنوان نو محافظه کار نامیده شده اند. این افراد با افراط گرایی در دین خود غیر مسیحیان و غیر صهیونیسم ها را رد کرده و آنها را عقب افتاده می دانند. صهیونیسم مسیحی که این عناصر را به سمت خود جلب کرده، یک اصل مسیحیت فراگیر نیست، بلکه دیدگاهی خاص است که عناصر سرمایه دار مورد حمایت لابی های صهیونیسم جهانی آن را پذیرفته اند و بر اساس آن اعتقاد دارند باید از پروژه صهیونیست ها در زمین تحت عنوان ارض موعود در فلسطین اشغالی حمایت کرد ، چرا که این عقیده در مسیحیت نیز پیش بینی های کتاب مقدس را محقق می کند و باعث تعجیل در خروج مسیح می شود و مسیحیان را از شر این صهیونیست ها نجات می دهد.

مبنای اعتقادی آنها نیز این اصل است که هدف وسیله را توجیه می کند. این همان اصلی است که صهیونیست ها برای توجیه اقدامات خود به آن پناه می برند.

بنابراین مسیحیت صهیونیسم به این معنی نیست که عناصر مسیحی دین خود را  کنار گذاشته و به یهودیت گرویده اند، بلکه ورود دیدگاه های صهیونیستی در مسیحیت است که همانطور که قبلا نیز گفتم سیاستی را ایجاد می کند که دستورالعمل های آن قابلیت بازار یابی برای آن را داشته باشد و اصول اعتقادی آن را نیز تغییر ناپذیر بنماید. این دیدگاه ویژگی های ممتازی مانند نژادپرستی و استکبار و تروریسم به عناصر خود می دهد و از میان اعتقادات نیز تنها مسایلی را بر می گزیند که در راستای برنامه کاری و مطامع آنها باشد.

این دیدگاه اعتقادات مسیحی و یهودی را تحت عنوان قاعده طلایی "هدف وسیله را توجیه می کند"، تفسیر می نمایند و با افزودن گرایش های ریشه دار نژاد پرستانه در ایده صهیونیسم آن را به رویکردی در راستای استفاده از دو بال ترغیب و تهدید برای جذب مخاطب و مقابله با اعتراضات مقابل خود تبدیل می کند. این رویکرد ترورهای زیادی را در تاریخ موجودیت خود انجام داده که یکی از آنها ترور جان اف کندی رئیس جمهور اسبق آمریکا بود، علاوه بر ترورهای جسمی، ترورهای شخصیتی و فکری نیز از جمله ابزارهای این رویکرد است. آنها اصطلاحاتی را در فکر و اندیشه غربی ایجاد کرده اند و به صورت مشکوکی آنها را در خدمت منافع صهیونیستی قرار می دهند. یکی از این اصطلاحات " یهودی ستیزی" است.


مخالفت یهودیان با شکل گیری ایده های صهیونیستی

کسانی که فکر می کند حالت تقابل مسیحیت در قبال صهیونیسم تنها منحصر به این جریان است، اشتباه می کنند، چرا که پیش از آنها خود یهودیت نیز همین رویکرد را داشت، افکار عمومی یهودی و محافل دینی یهودی به شدت با دیدگاه های صهیونیسم از زمان تاسیس آن مخالف بوده اند و برخی شاید ندانند که این مخالفت یهودیان با دیدگاه های صهیونیستی بود که باعث شد کنفرانس اول صهیونسیم که در سال 1897 برگزار شد، از شهر مونیخ به بازل نقل مکان یابد.

برخی حتی نمی دانند که خاخام وین محل تولد تئودور هرتزل موسس صهیونیسم با دیدگاه های صهیونیستی مخالف بوده و شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد رویکرد صهیونیستی برخاسته از پیکره دینی و یا اعتقادی یهودیت نیست، بلکه یک حرکت سیاسی است که از شعارهای دینی اقتباس کرده و بدون مجوز لباس دین به تن کرده است  تا دستورالعمل ها و برنامه های شرورانه خود را برای سیطره بر جهان بپوشاند. از دیگر شواهد موجود در این زمینه این است که کمیته اجرایی شورای خاخام های یهودی در آلمان در آستانه برگزاری کنفرانس اول صهیونسیم با اعتراض نسبت به این دیدگاه اعلام کرد که ایده تشکیل دولت برای یهودیت با دیدگاه های رهایی یهودیان منافات دارد.

در انگلیس نیز که در آستانه موجودیت رژیم اسرائیل بیانیه بالفور را صادر کرد، دو موسسه اصلی یهودی وجود داشت که شامل مجلس نمایندگان یهودی انگلیس و هیئت یهودیان انگلیس بود. هر دوی این موسسات دینی با دیدگاه های صهیونیسم مخالفت کردند.

در آمریکا که بعدها سرطان صهیونیسم از آن به مناطق دیگر منتقل شد؛ کنفرانس مرکزی خاخام های آمریکایی مخالفت خود را با تفسیرهای صهیونیستی از دین یهودیت اعلام کرده و آن را یک رویکرد قومی نامید. کمیته یهودیان آمریکا از سال 1906 تا سال 1940 موضعی مخالف با جنبش صهیونیسم به خود گرفتند و در سال 1919 "جولیوس کان" عضو کنگره آمریکا از ایالت کالیفرنیا به همراه سی تن از چهره های شاخص یهودی نامه ای را به وودرو ویلسون رئیس جمهور وقت آمریکا نوشته و اعلام کردند که اعلام فلسطین به عنوان وطن ملی یهودیت جنایتی در حق دیدگاه های انبیای یهودی و رهبران بزرگ آن خواهد بود.

به این ترتیب است که می توان گفت دیدگاه های صهیونیستی از پیکره یهودیت و تفکرات یهودی حاکم بر آن زمان جدا نشد، بلکه در بخش هایی از آن حادث شد و شعارها و عناوین اصلی آن را به سرقت برد تا بتواند رویکردهای نژادپرستانه و تروریستی خبیث خود را با استفاده از پول و نفوذ و تروریسم پیاده کند، به این ترتیب این رویکرد به صورت تدریجی در پیکره یهودیت نفوذ کرد تا جایی که امروز تمیز قائل شدن بین صهیونیسم و یهودیت مشکل است.

بسته شدن نطفه خبیث وهابیت با کشتار و هتک حرمت مقدسات دینی


روی دیگر تروریسم در منطقه وهابیت است، جریان وهابیت به عنوان یک جنبش سیاسی آمیخته با مذهب از منطقه نجد در شبه جزیره عربستان آغاز شد. این جریان نژاد پرست از طریق مشارکت بین محمد بن سعود موسس دولت سعودی و محمد بن عبدالوهاب به وجود آمد. بن سعود در منطقه الدرعیه تعدادی از راهزنان و سارقان را که در نجد معروف بودند؛، جمع کرده بود و سودای پادشاهی را در سر می پروراند. محمد بن عبدالوهاب نیز به دنبال تاسیس یک دیدگاه مذهبی بود که با آن بتواند به جهان اسلام بتازد.

بعد از اینکه ابن عبدالوهاب از منطقه العیینه اخراج شد و حتی خانواده وی نیز با بدعت های تاریک او در دین مخالفت کردند، ابن سعود دید که گمشده خود را یافته است و به این ترتیب شراکت بین این دو که هم اکنون نیز ادامه دارد، آغاز شد. ابن عبدالوهاب تعهد کرد که به عنوان مفتی پادشاهی ابن سعود کار کند و در این راستا فتواهای کشتار و تخریب و تجاوز به مردم را صادر کرد.

 وی عقاید دینی را بنا بر منافع خاندان آل سعود تفسیر کرد و در مقابل ابن سعود نیز متعهد شد که به انتشار عقاید ابن عبدالوهاب همت گمارد. به این ترتیب بود که جنبش تروریستی وهابیت آغاز شد، این جنبش با فساد و کشتار و ویرانی در نجد کار خود را آغاز کرد و حتی شهر العیینه نیز که زادگاه ابن عبدالوهاب بود با کشتار و تخریب و ویرانی مواجه شد، خانه های این شهر ویران شد و زنان مورد تجاوز واقع شدند. به گونه ای که امروز از زادگاه ابن عبدالوهاب تنها خرابه هایی به جا مانده است.

بعد از اینکه این جریان با وحشیگری و کشتار مردم  خود را در نجد تقویت کرد، به مناطق دیگر حمله ور شد، در ابتدا منطقه طائف برای حمله وهابیت در نظر گرفته شد و کشتار و غارت عجیبی در این شهر به راه افتاد، زنان و کودکان به سرقت رفتند و مقابر و اماکن مقدس در این منطقه تخریب شد. حمله این جریان به شهرهای مقدس مکه و مدینه نتایج مصیبت باری را ایجاد کرد، این شهرها که روزگاری محل نزول وحی و رسالت آخرین فرستاده خداوند بود، با حمله وحشیانه وهابیت سعودی مواجه شد.

خلاصه ای از نتایج این حملات به شرح زیر است:


-وهابیت سعودی قبرستان بقیع و محل دفن تعدادی از اهل البیت پیامبر و ائمه و مهاجران و انصار را تخریب کرد.
-خانه ای که پیامبر اسلام در آن به دنیا آمده بود، تخریب شد.
-خانه حضرت خدیجه کبری همسر پیامبر گرامی اسلام و اولین زنی که اسلام آورده بود، تخریب شد.
-وهابیت همجنین گنبد پیامبر اسلام را نیز تخریب کرده و می خواست قبر مقدس ایشان را نیز نبش کند، اما وقتی هیاهوی گسترده ای علیه این اقدام در میان مسلمانان ایجاد شد، آن را متوقف کردند.
-محل ولادت حضرت فاطمه زهرا که خانه پیامبر گرامی اسلام نیز بود و در خیابان الحجر در مکه مکرمه واقع شده بود تخریب شد.
-خانه حمزه بن عبدالمطلب از دیگر مکان هایی بود که از ویرانگری آل سعود در امان نماند.
-وهابیت سعودی بیت الارقم خانه ای که پیامبر اسلام به صورت محرمانه اقدام به دیدار با اصحابش می کرد را نیز تخریب کرد.
-قبور شهدای صدر اسلام در منطقه المعلی از دیگر مکانهایی بود که تخریب شد.
-وهابیت سعودی قبور شهدای بدر و مکان تاریخی العریش را نیز تخریب کرد.
-آل سعود نقره به کار رفته در گنبد خضرای حرم پیامبر را به غارت برد.
-وهابیون حتی خانه ابوبکر را نیز تخریب کردند.

اعتقادات مبنایی وهابیت بر این اساس است که فقط یک گروه نجات یافته وجود دارد که  همان وهابیت است و تمام مذاهب اسلامی و ادیان دیگر کافر و در آتش جهنم خواهند بود و تمام کسانی که با دیدگاه های وهابیت مخالفت کرده یا از آن انتقاد کنند، کافر هستند و خون و مال و ناموس و آبروی آنها حلال است. مبنای دوم آنها مبارزه با بدعت ها و شرکهای مورد ادعای آنهاست. آنها در دیدگاه های خود حتی دو شهر مکه و مدینه را نیز شهرهای مشرک می دانستند و اقدامات وحشیانه آنها علیه اماکن مقدس در این شهرها نیز به همین علت انجام شده است.

بعد از اینکه جنبش وهابیت بر شبه جزیره عربستان مسلط شد و برخی دیگر از روسای قبایل را نیز با تهدید و تطمیع با خود همراه کرد، به سمت شمال این کشور یعنی شام حرکت کرد و دمشق را محاصره کردند و به حمص نیز رسیدند، اما اهالی شام از سلطان عثمانی و مصر کمک خواستند تا این جریان را متوقف کند. محمد علی پاشا ارتش خود را برای مقابله با وهابیت سعودی فرستاد و توانست در جنگی هفت ساله پیشروی آنها و تخریب و ویرانی هایشان را متوقف نماید و بدین ترتیب دوره  اول وهابیت به پایان رسید.

وقتی که دوره دوم حاکمیت وهابیت سعودی آغاز شد، منابع نفتی صحرای بی آب و علف عربستان سعودی نمایان شد و به این ترتیب اموال زیادی در دست آنها افتاد که از این اموال برای گسترش تفکرات خود و مقابله با مخالفان استفاده کردند. سومالی اولین کشوری بود که با این اموال مورد دخالت و هجمه وهابیت واقع شد و ویرانی های و درگیریهای کنونی در این کشور نیز ناشی از رسوخ وهابیت در آن است.

شباهت های مبنایی وهابیت و صهیونیسم


بنابر این وهابیت سعودی نیز مانند تعامل صهیونیست ها با یهودیت بخش هایی از اسلام را که در راستای منافع سیاسی و توسعه طلبانه خود بود، از دین جدا کردند و تمام موازین دیگر آن را رد  کردند. آنها غیر از این مبانی را کفر و قائلان به آن را کافر می دانند، حتی اگر در کلام خداوند متعال باشد. وهابیت در حالی خشونت و کشتار علیه دیگران و اتهام کفر به غیر را جایز می دانند که در آیه های بسیاری از قرآن کریم خصال پسندیده و روحیه تحمل طرف مقابل و ماهیت رحمت و برکت بودن پیامبر مورد تاکید و تمجید قرار گرفته است.

وهابیت نیز مانند صهیونیسم در زمان تاسیس خود رویکرد ترور مخالفان را در پیش گرفته و ادهم بن دواس حاکم عارض (ریاض کنونی) را ترور کردند، آنها عثمان بن حمد بن معمر حاکم العیینه را نیز در حال خواندن نماز در مسجد ترور کردند. به این ترتیب پایه های وهابیت را با فتنه و جنگ داخلی و کشتار مردم و ریختن آبروی آنها و تخریب مقدسات اسلامی و اشاعه ظلم و تروریسم بنا نهادند.

با وجود تفاوت های ظاهری بین وهابیت و صهیونیسم به نظر می رسد هر دو از یک منبع یعنی تروریسم در منطقه سرچشمه گرفته اند، البته وهابیت نمونه ای عقب افتاده و کاملا ابتدایی از صهیونیسم است، این عقب ماندگی شاید به علت تفاوت در شرایطی است که تئودور هرتزل و محمد بن عبدالوهاب در آن زندگی کرده اند. اما چیزی که بین آنها مشترک است، این است که هر دوی این جریان ها، جنبش سیاسی هستند که برای بازاریابی و توسعه خود از ابزار دین به صورت نامشروع سوءاستفاده کرده اند. هر دوی این جریان ها با مبنای "هدف وسیله را توجیه می کند" اقدام به توسعه خود کرده و با این قانون طلایی تمام جنایت های خود را توجیه کرده اند.

از سوی دیگر امروز اگر کسی از صهیونیست ها یا اسرائیل انتقاد کند با القاب یهودی ستیز، نازی، سادیسم، سفاح، ضد انسانی و تروریست معرفی می شود، همین ایدئولوژی در مورد وهابیت نیز وجود دارد، به گونه ای که اگر از وهابیت یا خاندان حاکم بر عربستان انتقاد کنی با القابی چون کافر، مجوسی، رافضی، زندیق و دشمن خدا و دین نامیده خواهی شد.

وهابیت نیز مانند صهیونیسم در جهان توزیع شده و افکار مسموم خود را به صورت خبیثانه ای به خورد مردم می دهد و لابی واقعی برای خود ایجاد کرده که نه تنها در کشورهای مسلمان، بلکه در تمامی جهان وارد عمل شده است، دلیل فعالیت این لابی نیز ورود جوانان افراط گرای جهادی از تمام گوشه و کنار جهان به سوریه و قرار گرفتن آنها در کنار گروهک های تروریستی است که با تحریک وهابیت صورت گرفته است.

در همین راستا اموال سعودی نیز مانند صهیونیست ها در راستای ایجاد شبکه های ماهواره ای برای تبلیغ دیدگاه های وهابی هزینه می شود تا شراکت قدیمی ابن سعود و ابن عبدالوهاب همچنان پایدار بماند. اینها علاوه بر پایگاه های اینترنتی و کتاب ها و روزنامه هایی است که به نفع این جریان در توامی نقاط جهان منتشر می شود.
 

علاوه بر مواردی که به آنها اشاره کرد، جنبش های صهیونیسم و وهابیت مشترکاتی نیز دارند که عبارتند از:

الف: نژاد پرستی: هر دو گروه انگیزه های عمیق نژادپرستانه دارند و نسبت به غیر از خود کینه شدیدی دارند. در مکتب صهیونیسم عناصر دیگر نجس، برده، زنازاده و برده صهیونیسم خوانده می شوند که بعد از مرگ نیز در دوزخ هستند؛ آنها کشتن غیر یهودی را تشویق می کنند و می گویند که باید مرتدها و خیانتکاران را در چاه انداخت و آنها را نجات نداد. همین رویکرد در وهابیت نیز وجود دارد و آنها تمامی مخالفان خود از سایر گرایش های اسلامی و غیر اسلامی را مجوس و مرتد و بت پرست و بدعت گزار می دانند و کشتن آنها و به اسارت گرفتن زنانشان را مباح شمرده اند.

ب: تروریسم پروری: این ویژگی به صورت افراطی در هر دو گروه وجود دارد، شاید بتوان گفت این رویکرد در نزد وهابیت به صورت پلید تری نمایان شده است، چرا که این جریان در تمامی نقاط جهان وارد جنگ شده است، اما صهیونیست ها در حال حاضر فعالیت های نظامی اعلام شده خود را معطوف به فلسطین کرده اند. البته شاید این اختلاف به علت ابتدایی بودن رفتارهای فکر وهابی است. اما در هر حال می بینیم که فلسطینی ها با خودروهای بمب گذاری شده منفجر می شدند و صهیونیست ها بمب ها را در میان عرب ها و مسلمانان می انداختند، تمام انواع تروریسم برای کوچاندن اجباری آنها بود که اتفاقا شامل مناطق حساس و حیاتی نیز می شد و باعث می شد تعداد بالایی از مسلمانان فلسطینی کشته شوند، همین رویکرد الان از سوی وهابیت در عراق، سوریه، افغانستان، سومالی و یمن و ... دنبال می شود.

آنها می خواهند مناطق حیاتی را در کشورها هدف قرار دهند تا با ایجاد نگرانی و هرج و مرج و ناآرامی زمینه های توسعه خود را فراهم کنند، چرا که در سایه ثبات و شکوفایی فکری و فرهنگی وهابیت راهی برای رشد و توسعه نخواهد داشت. به همین علت است که وهابیت هر جا که وارد شده، جنگ در آنجا ایجاد کرده است.

ج: سوء استفاده از پوشش دینی: هر دوی این جریان ها از دین به عنوان ابزاری برای پیشبرد برنامه های سیاسی خود سوء استفاده می کنند، آنها به صورت نامشروع دین را در خدمت اهداف خود گرفته و مفاهیمی که منافع آنها را به دنبال از دین استخراج کرده و مابقی را رها می کنند. هیچ کدام از این جریان ها از متن و بدنه مسیحیت و یهودیت یا اسلام بر نیامده اند، این موضوع هم در زمان تاسیس صهیونیسم و هم در زمان تاسیس وهابیت خود را نشان داده است.

د: استفاده  از تهدید و تطمیع برای پیشبرد اهداف:  صهیونیسم و وهابیت هر دو پول و تروریسم را در خدمت انتشار افکار و دیدگاه های باطل خود قرار داده اند، آنها تروریسم فکری واقعی را در تمامی مناطق تحت نفوذ خود دنبال می کنند و اعتقاد دارند که کسانی که از آنها انتقاد کنند، گویا از خدا یا پیامبرش انتقاد کرده اند. در مقابل هر دوی آنها از پول به عنوان ابزاری برای جذب عناصر دیگر به افکار باطل خود استفاده می کنند.

بنا بر تمام آنچه در این بخش از مقاله مطرح شد، مشخص است که صهیونیسم و وهابیت دو روی سکه تروریسم منطقه ای هستند و این موضوع را بهار عربی برای افکار عمومی روشن کرد. در همین راستا است که وهابیت سعودی با وجود خونریزی های گسترده در میان کشورهای اسلامی، تلاش های واقعی برای ایجاد سازش با صهیونیست ها را آغاز کرده است و سطح عادی سازی روابط آنها به حدی رسیده که اگر تو با مقاومت و ضد اسرائیل باشی، جریان وهابی تو را مجوس و کافر خواهند خواند.

در اینجاست که تمام مفاهیم معکوس نشان داده می شود و کسانی  که دشمن اسرائیل باشند، دشمن دین اسلام و خدا خوانده می شوند، درست مانند صهیونیسم که مخالفان عقاید خود را دشمن کتاب مقدس و دشمن پیش بینی های وارد شده در آن می دانند.

این بازی شیطان است که صهیونیست و وهابیت را در دین های اسلام، مسیحیت و یهودیت قرار داده است.  در این زمینه تمامی مسلمانان و بویژه علمای اسلامی باید هوشیار باشند و قبل از اینکه بلایی که سر یهودیت آمد، بر سر ما تکرار شود، به چاره جویی برخیزند. من فکر می کنم باید وهابیت را صهیونیسم اسلامی نامید، درست مانند واژه صهونیسم مسیحی که دیدگاه های آن در اروپا رواج دارد، چرا که وهابیت نیز تکرار عقاید صهیونیستی در دین اسلام است.

ادامه دارد...
مطالب مرتبط

دانلود مستند فرقه های سری


فرقه های سری،مستند فرقه های سری،دانلود مستند فرقه های سری، فرقه های سری شبکه مستند، برنامه فرقه های سری شبکه مستند

جهت مشاهده این مجموعه بی نظیر به کانال اختصاصی فرقه های سری مراجعه نمایید.


فرقه های سری

نام قسمت

دانلود یکجا
فرمت : WMV
سایز: 240*320

دانلود و مشاهده

تیراژ پایانی

تیراژ پایانی

دانـلـود
Size: 57.6 MB

دانلود

قسمت 1

فرقه های سری

دانـلـود
Size: 92.1 MB

part 1 | part 2

قسمت 2

خاستگاه فرقه های سری

دانـلـود
Size: 90.9 MB

part 1 | part 2

قسمت 3

از مصر باستان تا فراماسونری
(بخش اول)

دانـلـود
Size: 88.6 MB

part 1 | part 2

قسمت 4

از مصر باستان تا فراماسونری
(بخش دوم)

دانـلـود
Size: 89.3 MB

 part 1 | part 2

قسمت 5

معبد حضرت سلیمان

دانـلـود
Size: 84.9 MB

part 1 | part 2

قسمت 6

شوالیه های معبد

دانـلـود
Size: 89.9 MB

part 1 | part 2

قسمت 7

شوالیه های مالت

دانـلـود
Size: 91.8 MB

part 1 | part 2

قسمت 8

کابالا (بخش اول)

دانـلـود
Size: 89.4 MB

part 1 | part 2

قسمت 9

کابالا (بخش دوم)

دانـلـود
Size: 89.4 MB

part 1 | part 2 

قسمت 10

کابالا (بخش سوم)

دانـلـود
Size: 87.3 MB

part 1 | part 2

قسمت 11

کابالا (بخش چهارم)

دانـلـود
Size: 86.4 MB

part 1 | part 2

قسمت 12

تاریخچه فراماسونری (بخش اول)

دانـلـود
Size: 88.0 MB

 part 1 | part 2

قسمت 13

تاریخچه فراماسونری (بخش دوم)

دانـلـود
Size: 91.5 MB

part 1 | part 2


مجموعه مستند «فرقه‌های سری» قصد دارد چگونگی شکل‌گیری فرقه‌هایی نظیر کابالا و فراماسونری را با استفاده از ۲۷ کارشناس خارجی به تصویر بکشد.مجموعه مستند «فرقه‌های سری» به تهیه‌کنندگی اسماعیل حاج حیدری به سفارش معاونت سیما در سال 1389 در 13 قسمت تهیه شده است که زمان قسمت اول 60 دقیقه و 12زمان  قسمت بعدی حدوداً 40 دقیقه است.

فرقه های سری،مستند فرقه های سری،دانلود مستند فرقه های سری، فرقه های سری شبکه مستند، برنامه فرقه های سری شبکه مستند

موضوع این مجموعه مستند بررسی و تحلیل فرقه‌های سری است و از اهداف این برنامه آشنایی مردم با نحوه شکل‌گیری و قدرت یافتن شبکه انجمن‌های سری، افشاء واقعیت‌های پشت پرده این انجمن‌ها و آشنایی با نمادها و نشانه‌های مشترک بین این جوامع است چرا که بسیاری از افراد هنوز از مفاهیم و نمادها و نشانه‌های شیطانی بعضی از این جریان‌ها اطلاعی ندارند.

فرقه های سری،مستند فرقه های سری،دانلود مستند فرقه های سری، فرقه های سری شبکه مستند، برنامه فرقه های سری شبکه مستند

به این منظور در طول قسمت‌های مختلف تاریخچه شکل‌گیری فرقه‌های سری از مصر و یونان باستان، قرون وسطی، رنسانس،  ... تا شکل‌گیری فرقه‌های امروزی مورد بررسی قرار گرفته است.  نام برخی از انجمن‌های سری که مورد بررسی قرار گرفته از این قرار است: شوالیه‌های معبد، شوالیه‌های مالت، کابالا، فراماسونری، شیطان‌گرایی، انجمن جمجمه و استخوان، بیلدربرگ و ... که البته تحلیل این انجمن‌ها با رویکرد سیاسی مذهبی صورت پذیرفته است. ساختار برنامه مستند ترکیبی نریشن محور بدون مجری است که در برنامه کارشناسان مختلفی در حوزه‌های موسیقی، رسانه، ادیان و عرفان، باستان شناسی، نماد شناسی، اسطوره شناسی، تاریخ، سیاست به بحث و نظر پرداخته‌اند. علاوه بر مصاحبه با کارشناسان داخلی، کارشناسان  مختلفی از کشورهای گوناگون به زبان‌های انگلیسی، عربی، ترکی، ایتالیایی و ... به بحث کارشناسی درباره این موضوعات پرداخته‌اند. در واقع می‌توان گفت که در این برنامه با 107 کارشناس خارجی مصاحبه شده است که از میان آنها  27 کارشناس خارجی به 4 زبان انتخاب شده و در برنامه گنجانده شده‌اند. ساخت این مجموعه سه سال زمان برده که تامین محتوا تامین کارشناس و تصاویر آرشیوی برای این مجموعه یکی از مشکلات تولید این سریال مستند بوده است.

صداگذار برنامه سپیده قناتی صداگذار پروژه‌های سینمایی و سریال کیف انگلیسی است. همچنین نریتور برنامه آقای داوود نماینده است. آهنگساز برنامه آقای مسعود سخاوت دوست آهنگساز فیلم‌های سینمایی مختلفی همچون فیلم بدرود بغداد (نماینده ایران برای حضور در part بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان اسکار) است. زمان کلی برنامه حدود 480 دقیقه است.

فرقه های سری،مستند فرقه های سری،دانلود مستند فرقه های سری، فرقه های سری شبکه مستند، برنامه فرقه های سری شبکه مستند

شرح موضوعات قسمت‌های مختلف مجموعه مستند «فرقه‌های سری» به شرح زیر است:

-قسمت اول: فرقه‌های سری

-قسمت دوم: خاستگاه فرقه‌های سری در دوران باستان

-قسمت سوم:فرقه‌های سری از مصر باستان تا فراماسونری  (part 1)

-قسمت چهارم:فرقه‌های سری از مصر باستان تا فراماسونری  (part 2)

-قسمت پنجم:فرقه‌های سری و معبد حضرت سلیمان

-قسمت ششم:شوالیه‌های معبد

-قسمت هفتم: شوالیه‌های مالت

-قسمت هشتم: کابالا (part 1)

-قسمت نهم کابالا (part 2)

-قسمت دهم کابالا (part سوم)

-قسمت یازدهم کابالا (part چهارم)

-قسمت دوازدهم تاریخچه فراماسونری(part 1)

-قسمت سیزدهم تاریخچه فراماسونری(part 2)

فرقه های سری،مستند فرقه های سری،دانلود مستند فرقه های سری، فرقه های سری شبکه مستند، برنامه فرقه های سری شبکه مستند

همچنین شان علی استون، اسکات فرانک، خاخام آرون کوهن، خاخام دیوید وایس، دکتر گریفین وبستر تارپلی، پرفسور فاروق هارمان، دکتر نوح ارسلان تاش، مصطفی یلماز، پرفسورلیاکت تکیم، ماریا بومیر، پاولو فرانچسکتی، پرفسور رشید بن عیسی، پرفسور علی منجور، عبدالرحمن دیلی پاک، ولکان کمال ارگنه کن، هاکان یلماز کبی، پدر دکتر آنتوان داو، دکتر راشد الراشد، دکتر یحیی غدار، حسن حمید، دکتر نافذ ابوحسنه، دکتر احمد خلیل، محمد محمود توری و الیاس آبدی کارشناسان خارجی و شناخته شده این برنامه هستند و کارشناسان ایرانی همچون دکتر حسن عباسی، دکتر مجید شاه حسینی، موسی فقیه حقانی، شهریار بحرانی، جواد منصوری، دکتر مجید صفاتاج، سید هادی سید افقهی، عبدالرفیع حقیقت، آیت ا... محسن غرویان، حجت الاسلام مهراب صادق‌نیا، رقیه بهزادی، علیرضا ابراهیم، حجت الاسلام حمیدرضا مظاهری سیف، کامیار عبدی، رحیم ولایتی، آرش آبایی، نامیق صفی‌زاده، وحید جامعی، محمدحسین فرج‌نژاد، حجت الاسلام حسین عرب، آرش نورآقایی، رضا عبداللهی، حسین دی پیر و مظفر نوروزی در برنامه حضور خواهند داشت.


شاید این جمعه بیاید ، شاید ...
mahdibiya.ir

ناصرالعمر؛ از صدور فتواي ذبح شيعيان تا جهاد نكاح با محارم +فیلم و تصاویر


ناصر عمر در جسارتي آشكار، شيعيان را متهم مي‌كند كه...
گروه گزارش ویژه مشرق- در ادامه‌ی بررسي شخصيت‌ها وعلماي وهابي و تكفيري كه در راستاي آتش‌افروزي ميان مسلمانان و در راستاي نقشه‌هاي شوم دشمنان گام بر مي‌دارند، اين بار به سراغ بررسي نظرات و ديدگاه‌هاي يكي از دشمنان سرسخت شيعيان و از مخالفان تندروي حزب الله و ايران به نام شيخ «ناصر العمر» مي‌رويم.

بيوگرافي شیخ ناصر بن سلیمان العمر
شيخ "ناصر بن سليمان العمر"، دبيركل بنياد مسلمانان عربستان سعودي و از چهره‌هاي سرشناس تندرو و افراطي وهابي است.
ناصر بن سليمان بن محمد العمر (متولد 1373ه/ 1952) در روستاي مريدسية وابسته به شهر بريده در منطقه القصيم به دنيا آمد. دوران دبيرستان خود را در سال 1390 هجري قمري در مركز علمي رياض به پايان رساند سپس در سال 1394 ه تحصيلات دانشگاهي خود را در دانشكده شريعت به پايان برد و سپس به عنوان مربي در دانشكده اصول دين – بخش علوم قرآني- در دانشگاه اسلامي امام محمد بن سعود انتخاب گرديد.

 
در سال 1979 فوق ليسانس خود را از دانشكده اصول دين – بخش علوم قرآني- و در سال 1984 دكتراي خود را از همين دانشكده اخذ نمود. در سال 1404 ه به عنوان استاديار و در سال 1410 به دانشياري ارتقا يافت و در سال 1414 به درجه استاد تمامي نائل گرديد. تاكنون تاليفات متعددي داشته است كه مهم‌ترين آنها عبارتند از: «اعتدال در اسلام»، «عهد و پيمان در قرآن كريم»، «سعادت بين توهم و حقيقت»، «نگاهي راهبردي به مسأله فلسطين» همچنين سخنراني‌هاي زيادي از وي در اينترنت وجود دارد. وي هم اكنون در سمت ناظر كلي پايگاه اينترنتي مسلم نت فعاليت مي كند.

به لحاظ سياسي شيخ ناصر العمر به جريان الصحوه نزديك است؛ جريان الصحوة جرياني است كه تلاش مي‌كند ميان وهابيت و اخوان المسلمين پيوند برقرار سازد. مسئولان قطری از وي به شدت حمایت می‌کنند.

جریان دینی در عربستان سعودی به سه دسته تقسیم می شود: نخست علمای درباری، دوم علمای الصحوة مانند محمد العریفی، سلمان العوده، سفر الحوالی و ناصر العمر که دارای پایگاه مردمی هستند اما تمایلی به درافتادن با رژیم ندارند و حتي بعضاً مخالفت خود با هرگونه تظاهرات در عربستان را اعلام مي‌دارند و دسته سوم شیوخ انقلابی شامل سلیمان العلوان، عبدالعزیز الطریفی، خالد الراشد و ناصر الفهد هستند.


نكته ديگر آنكه ناصر عمر در جايي تدريس و تحصيل كرده است كه مهد تكفير و افراط‌گري در عربستان است. دانشجويان و اساتيد دانشکده‌هاي شريعت در عربستان سعودي بويژه دانشگاه "محمد بن سعود" (مخصوصاً دفتر وعظ و ارشاد اين دانشگاه) که ناصر عمر در آنجا تحصيل و تدريس كرده، همه مسلمانان به جز مؤمنان به مذهب وهابي تكفيري را کافر مي‌پندارند و مراکز خطرناكي هستند که در خون‌ريزي کشتار بي‌گناهان در عراق و پاکستان و اخيراً نيز سوريه دست داشته‌اند.

پايگاه مسلم نت و توهين به مقدسات شيعيان
ناصر بن سليمان العمر دارای سایتی به نام المسلم نت (http://almoslim.net/)  می باشد که در آن به تمامی مقدسات شیعه اهانت کرده و با عباراتی بسیار سخیف سعی در تشویش اذهان و تخریب وجهه شیعیان در میان دیگر مذاهب اسلامی دارد.

وی که به تندروی مشهور است ادعا كرده است: دو موضوع مهم و خطرناك در جهان اسلام وجود دارد كه مسلمانان بايد با تأمل بيشتري به آنها بنگرند، يكي افكار ليبرالي و لائيك مي‌باشد و دومي كه بسيار خطرناكتر است، نفوذ ايراني‌ها در بين مسلمانان جهان اسلام مي‌باشد كه بايد با اين دو مبارزه شديد و فقيهانه‌اي صورت گيرد! وي در ادامه تاكيد كرده است كه ايران كشوري مجوسي است نه شيعه!!!
 

دشمني شديد با انقلاب اسلامي/ انقلاب ايران، اسلامي نبود چون امام خميني (ره) از فرانسه وارد ايران شد!!!
شيخ ناصر با حمله به انقلاب اسلامي ايران و بنيانگذار آن، ايرانيان را متهم مي‌كند كه تشيع را بهانه‌اي براي فريب دادن مسلمانان قرار داده‌اند، همانگونه كه شيعيان، عشق به اهل‌بيت عليهم السلام را بهانه‌اي براي نشر افكارشان مورد استفاده قرار مي‌دهند! وي در سخناني عجیب مي‌گويد انقلاب ايران، اسلامي نبود چرا كه امام خميني (ره) با هواپيما از فرانسه به عنوان يك كشور كافر وارد ايران شد و ايران در واقع مزدور غرب و آمريكا است!!!

عاشورا روز جشن و سرور است
ناصر عمر در جسارتي آشكار به شيعيان، آنها را متهم مي‌كند كه عاشورا را تبديل به روز عزا و ماتم كرده‌اند، اما در واقع عاشورا روز پيروزي و شادماني است!!! این شیخ افراطی وهابی معتقد است فهماندن این موضوع (مسلمان نبودن ایرانی‌ها) به تمام امت اسلامی، وظیفه علما و طلاب علوم دینی می باشد و تمام افراد امت اسلامی چه زنها و چه مردها این وظیفه را بر دوش دارند و باید برای وضوح این امر برای سایر ملت‌های مسلمان تلاش کنند!

فراتر از جهاد نكاح‌؛ جهاد نكاح با محارم
ناصر عمر در شبکه ماهواره ای وصال که نزدیک به گروه های تکفیری تندرو در سوریه است، از انتقادات وارده به فتوای "جهاد نکاح" گله کرد و گفت: برخی افراد انتقادات شدیدی را به فتواهایی دارند که به برادران مجاهد اجازه جهاد نکاح می‌دهد، اما جالب است که کسی کشتار صورت گرفته توسط سوریه را به یاد نمی‌آورد و از آن گله ای نمی‌کند.

 وی همچنين ایران و سوریه را به جنایات اخیر در سوریه متهم کرد و گفت که این دو کشور در تلاش برای تشکیل و پر رنگ کردن هلال شیعی هستند و تمایلی ندارند که سنی ها در منطقه نقشی را ایفا کنند.  ناصر العمر در ادامه اظهار داشت که مجاهدین در سوریه می توانند در غیاب زنان مجاهد نامحرم با محارم خود ازدواج کنند.

 او اعلام کرد اگر دسترسی به نامحرم آسان نباشد، مجاهدین می توانند با محارم و خواهران خود "عقد نکاح" داشته باشند. پیش از این او از اسارت زنان شیعی و توزیع آنها بین مجاهدین سخن گفته بود.
 

الاهرام به نقل از ناصر عمر: مبارزين مي‌توانند با خواهران خود جهاد نكاح داشته باشند


فتواي ناصر عمر در جهاد نكاح با محارم كه در سايت‌هاي وابسته به گروه‌هاي جهادي منتشر گرديد

گفتني است پس از صدور اين فتوا جهاد با محارم به شکل وسیعي از سوی جبهه النصره در حال اجراست. بر اساس برخي گزارش‌ها، در تعدادی از مناطق تحت تسلط تروریست‌ها، این افراد مرتکب جنایات و رسوایی‌هایی بسیاری با خواهران و مادران خود شده‌اند به نحوی که هیچ کس آن را باور نمی‌کند؛ دلیل آنها این است که بیشتر زنان جهاد نکاح از این مناطق فرار کرده اند و با شدت گرفتن جنگ و افزایش قتل و کشتار دیگر زنی به این مناطق نمی آید.

متن فتوای شرم آور ناصر العمر در برخورد با شیعیان
شیخ ناصر العمر در پاسخ به یک استفتا مبنی بر راهکارهای مقابله با شیعیان، مطالبی دهشتناک بیان نمود که حکایت از اوج توحش مکتب تکفیری وهابیت و اوج دشمني و خصومت و كينه وي نسبت به تشيع دارد.

 در اين استفتاء آمده است: «همانطور که می دانید خطر رافضی‌ها از خطر یهودی ها و نصرانی‌ها برای اسلام بیشتر است و ما چگونه می توانیم برای نجات اسلام، خطر رافضی‌ها را کنترل نماییم؟» شيخ عمر در پاسخ مي‌نويسد:

درابتدا باید بدانیم که شیعیان جز با یک حکومت اسلامی جهادی ریشه کن نمی‌شوند، شیعیان بعد از برپایی حکومت اسلامی دو راه دارند: یا اینکه اسلام را بپذیرند! یا اینکه سر بریده شوند، اگر اصرار کردند بر مذهب خود باقی بمانند با آنها باید این چنین برخورد کنید:

اول: همه‌ی شیعیان را چون سر بریدن گوسفند، سر ببرید تا خون سر تا پای آنها را فرا بگیرد، و چه منظره ی بدیعی است زمانیکه تو می بینی اجساد شیعیان در دریایی از خون شناورند و صدای امواج خون رافضی گوشهایت را نوازش میدهد و جنازه هایشان، چشم هایت را به وجد می آورد.

دوم:
زنان آنها را به اسارت ببرید و در میان رزمندگان به صورت عادلانه تقسیم کنید .

سوم: کودکان شیعه را به فراگیری تعلیمات اسلامی صحیح وا دارید و توحید و عقیده را به آنها آموزش دهید، و به آنها آموزش های نظامی دهید تا در فتوحات اسلامی از آنها استفاده شود.

چهارم: معابد و ضریح های شرک آلود شیعه را نابود و ویران کنید.

پنجم: خانه های آنها را تفتیش کنید وکتاب های شرک آلود آنها را از بین ببرید.

ششم: روز عاشورا را جشن بگیرید و شیعیان را مجبور کنید درآن شرکت کنند.

هفتم: آنها را مجبور کنید کودکان خود را با اسمائی مانند معاویه، یزید و عائشه و حفصه و... نامگذاری کنند

هشتم: باید به امامانی که ادعا می‌کنند رهبرشان هستند مانند خمینی و سیستانی و … توهین نموده و از آنها بیزاری جویند.


شیعیان از انفولانزای خوکی خطرناکترند !
پایگاه الکترونیکی "مسلم" که ریاست آن را "ناصر عمر" از شیوخ وهابی و تکفیری عربستان سعودی برعهده دارد، همواره مقالات تندي عليه شيعيان منتشر مي‌كند كه از جمله اين مقالات مي‌توان به مقاله‌ای توهین آمیز تحت عنوان "إبن جبرین و رافضه و آنفولانزای خوکی!" منتشر شده در اين پايگاه اشاره نمود.

 نويسنده اين مقاله پیروان مذهب تشیع را به دلیل شکایت از "إبن جبرین"، از ویروس آنفولانزای خوکی خطرناک‌تر مي‌داند. "إبن جبرین" از چهره های سرشناس وهابیت در عربستان سعودی چند سال پیش با صدور فتوایی جنجال برانگیز، به قتل رساندن شیعیان را به دلیل کافر بودن، جایز دانسته بود، از همین رو وی زماني كه براي درمان به آلمان سفر کرده بود، از سوی تعدادی از شیعیان عراقی مقیم آلمان مورد شکایت و اعتراض قرار گرفت.

در واکنش به این شکایت از "إبن جبرین"، نويسنده مقاله، پیروان مذهب تشیع را رافضی و کافر خوانده و آنان را از ویروس آنفولانزای خوکی خطرناک‌تر معرفی کرد. وی شیعیان را "اربابان ترور"خواند و آنان را به "نسل کشی پیروان واقعی اسلام" متهم نمود. نويسنده اين در ادامه مقاله توهین آمیز خود شیعیان را افرادی نادان خوانده و گفت: رافضی ها اهل کذب و دروغ و خیانت و فسق و فجور هستند.

 آنان مانند منافقین‌اند. وی در ادامه بدون اشاره به ظلم و ستم و سرکوب شیعیان توسط خاندان آل سعود و رفتار نیروهای امنیتی عربستان سعودی و اعضای هیئت امر به معروف و نهی از منکر سعودی گفت: ما چندي پیش در شهر مدینه منوره شاهد آشوبگری های آنان در نزدیکی قبر پیامبر(ص) و در نزدیکی بقیع بودیم. آنان همیشه به دنبال آشوب و خرابکاری هستند.

تبريك انهدام حرمين عسكريين (عليهما السلام)
شيخ ناصر العمر از جمله مفتي‌هايي بود که پس از انهدام حرم امامين عسکريين(ع) در سامرا، اين جنايت را به ديگر مفتيان سعودي و اهل سنت تبريک گفت.

 پس از انفجار حرمين شريفين امام هادي و امام حسن عسکري (ع)، دفتر وعظ و ارشاد وابسته به دانشکده امام بن سعود وهابي نيز كه به شيخ عمر نزديك است، به ترويج فتواهاي ابن حبرين، ناصر العمر، سفر الحوالي، بارک و الحربي و علماي ديگر وهابي براي نابودي ساير ضريح‌ها و مرقدهاي مقدس شيعيان پرداخت. همچنين گفته مي‌شود عوامل اين دفتر تاکنون در ده‌‌ها عمليات وهابيون تکفيري در شهرهاي عراق که به نابودي و انفجار مرقدهاي اوليا و فرزندان رسول اکرم(ص) منجر شده، دست داشته‌اند.

منابع آگاه نزديک به دانشگاه «محمد بن سعود» كه ناصر عمر نيز در همانجا درس خوانده و استاد مي‌باشد، مي‌گويند، شماري از طلاب در طول چند سال گذشته از کلاس‌هاي درس غيبت کرده و اقدام به پيوستن به مجموعه‌هاي تروريستي در عراق کرده‌اند. به گونه‌اي که نام تعدادي از آنها در ليست کشته‌هاي درگيري‌هاي عراق به چشم مي‌خورد.


نبايد به شيعيان اجازه داد تا در مساجد نماز بخوانند، بايد با آنان برخورد شديد داشت!

فتوای شیخ ناصر عمر در وجوب دشمنی با حزب الله
العمر در فتوايي اعلام كرده است كه دشمنی با حزب الله بر همگان واجب است، زیرا آنها دشمنان همیشگی اهل سنت بوده اند. وی همچنین از عملیات مستمر تروریست ها و افراد مسلح علیه آنچه آن را ماشین کفر و ظلم نظام های سوریه و ایران خواند، ستایش کرده است.

ناصر عمر خصومت و كينه شديدي نسبت به ايران و حزب الله دارد

رد هرگونه سازش با شيعيان
شيخ ناصر العمر، از سلفي هاي تندرو مشهور با تاكيد بر سازش ناپذيري تشيع و تسنن، بشدت سازش و مصالحه شيعه و سني را مورد حمله قرار مي‌دهد.

وي در اين رابطه اظهار داشته است كه «اختلافات ما با روافض (شيعيان) فقط به مباحث فرقه اي محدود نمي‌شود. اختلاف ما در موردمسائل بنيادين و اساسي ديني است، نه بخشهايي از دين. در واقع هيچ نقطه مشتركي بين ما و شيعيان وجود ندارد.» العمر همچنين در همايش گفتگوي مذاهب كه در ژوئن 2003 دررياض برگزار شد از شركت كنندگان خواست روافض (شيعيان) را به اسلام واقعي و پيروي از شيوه اهل سنت دعوت كنند.

مخالفت با قيام حوثي‌ها/ ايران مسئول اصلي درگيري‌ها در يمن!
العمر از جمله علماي وهابي بود كه به مخالفت با قيام حوثي‌ها عليه دولت يمن در سال 2009-2010 برخاست و به همراه برخي علمای وهابی در بیانیه‏ای فتنه انگیز با حمله به شیعیان یمن، از درگیری مبارزان الحوثی با دولت یمن انتقاد کرد. در این بیانیه ایران به عنوان مسئول این درگیری‏ها معرفی گرديد.

اين در حالي بود كه عربستان براي فروخواباندن قيام حوثي‌ها در يمن مداخله نموده و از دولت يمن پشتيباني به عمل آورد و اين علماي وهابي نه به ايران بلكه بايد به آتش‌افروزي‌هاي سعودي‌ها اعتراض مي‌كردند. در این بیانیه همچنین از مسلمانان خواسته شده بود كه جلوی انتشار مذهب رافضی گرفته شده و تدابیر امنیتی، رسانه‏ای و تبلیغی مورد نظر جهت این کار پیش‏بینی شود.

ناصر العمر: مساجد و حسينيه‌هاي شيعيان را تخريب كنيد
ناصر العمر از چهره‌هايي است كه در عمده همايش‌هاي ضد ايراني و ضد شيعي در عربستان شركت كرده و از برگزار كنندگان و حاميان چنين همايش‌هايي است.

در همايشي ضد شيعي كه چندي پيش در رياض با عنوان «مملکت ما ... وحدت ما» با حضور اميران برخي از مناطق عربستان، چهره هاي سياسي و مفتيان سلفي از جمله صالح الفوزان، عبدالله بن جبرين و برخي از چهره هاي مشهور ضد شيعي ديگر برگزار شد، ناصر عمر نيز حضور داشت و به سخنراني عليه شيعيان پرداخت. اين علماي تندروي وهابي در اين همايش به چند جمع‌بندي رسيدند:

اول: نبايد به شيعيان اجازه داد تا سمت هاي مهمي را در کشور به دست گيرند

دوم: بايد قربة الي الله! با فرزندان شيعه در دانشگاهها سختگيري کرد .

سوم: در صورت لزوم حتي کشتار شيعيان واجب است!

چهارم: لزوم دوري از شيعيان و شيعيان خطر اصلي براي عربستان.

پنجم: هيئت حاکمه کشور عربستان، شيعيان مقيم مناطقي چون القطيف، مدينه منوره و نجران را به اسلام (انديشه سلفي) دعوت کنند و در صورتي که نپذيرفتند آنان را براي پذيرش انديشه سلفي مجبور نمايند!

ششم: نبايد به شيعيان اجازه داد تا در مساجد نماز بخوانند، بايد با آنان برخورد شديد داشت!

ناصر العمر در اين همايش به طور مشخص خواستار برخورد با شيعيان عراق، ممانعت از حج شيعيان، تخريب مساجد و حسينيه هاي شيعيان و هم چنين جلوگيري از انتشار كتاب‌، روزنامه و يا مجلاتي که شيعيان در نگارش آن نقش دارند، تعطيلي دادگاه شيعيان در منطقه القطيف و جلوگيري از مشغول شدن شيعيان در مشاغلي چون مشاغل امنيتي، بهداشت و درمان شد. وي در پايان اظهار داشت: نبايد اجازه داد، شيعيان در هيچ مقطعي به تدريس مشغول باشند.
 

فتواي وجوب انهدام حرم امام حسين (ع)، حضرت ابالفضل (ع) و حضرت زينب (س)
ناصر العمر به همراه برخي مفتيان مهم ديگر وهابي با صدور فتاوايي خواستار انهدام مراقد مطهره امامان شيعه(ع) شده بودند. اين فتاوا که در پي استفتاي جمعي از دانشجويان دانشگاه وهابي "محمد بن سعود" صادر شد پس از حمله به بارگاه عسکريين(ع) در سامرا، در سطح گسترده‌اي توزيع و در آن از هر اقدامي براي محو آنچه آثار شرک بويژه در کشور عراق و شهر کربلا خوانده شده، استقبال شده بود. در بخشي از اين فتاوا که از حرم امامان شيعه(ع) به عنوان بت‌هايي ياد کرده که بايد با خاک يکسان شود، آمده است: حسين از شرک شيعيان به دور است اما حرم او بايد به عنوان اصلي‌ترين نماد شرک در عراق ويران شود. در همين راستا نيروهاي امنيتي عراق نقشه‌هاي تروريستي براي تعدي به ضريح امام حسين (ع) و حضرت عباس بن علي (ع)، ضريح امام علي (ع) کشف كردند. گفته مي‌شود حمله به مقبره حضرت زينب (س) نيز در دستور كار تروريست‌ها بوده است.

رانندگي حق زن نيست؛ هر كس جز اين بگويد منافق و بي‌دين است
ناصر عمر در ویدیویی که در اینترنت نيز منتشر شد، همه کسانی را که خواستار صدور مجوز برای رانندگی زنان هستند و آن را ترویج و تشویق می کنند، به بی دینی و نفاق متهم كرد. شیخ ناصر العمر در اين ويدئو همه کسانی که صدور مجوز برای رانندگی زنان را ترویج و تشویق می کنند، به جریان های سکولار منسوب می کند و آنان را منافق می نامد.
 
 

این در حالی است که دکتر یوسف القرضاوی، دکتر سلمان العوده، دکترمحسن العواجی، دکتر عائض القرنی و محمد القحطانی  ودکتر محمد آل زلفه (که همگی از مبلّغان و شیوخ مشهور وهابی هستند) برای زنان حق رانندگی قائل هستند و این کار را حق زنان می دانند، اما ناصر العمر معتقد است هر کس خواستار صدور مجوز رانندگی برای زنان سعودی باشد وابسته به جریان های بی دین و لیبرالیسم و منافق است.

ناصر عمر ليبرال‌ها را منافق مي‌داند و رانندگي را براي زنان حق نمي‌داند

شيخي كه حزب الله را حزب اللات ناميد
پس از پيروزي حزب الله در جنگ 33 روزه عليه رژيم صهيونيستي در سال 2006 هرچند كه اين پيروزي حتي بسياري از مخالفان حزب الله بويژه از ميان سلفي‌ها را به تحسين و يا دست كم سكوت واداشت اما العمر همچنان بر طبل مخالفت با حزب الله كوبيد.

 وي كه حزب الله را «حزب اللات/ حزب الشيطان» ناميد، گفت: «حزب الله به نمايندگي از اهل سنت در فلسطين مقاومت نمي‌كند، بلكه حزب الله ابزاري است در دست سپاه پاسداران ايران». وي در شبكه الجزيره تصريح كرد: «اسرائيل، آمريكا و ايران دشمنان امت اسلامي هستند»
 

 

 


براي پيروزي حزب الله دعا نكنيد
در جنگ 33 روزه حزب الله عليه دشمن صهيونيستي، ناصر العمر فتوا داد كه «دعا براي پيروزي حزب الله يا ارائه هرگونه كمك به اين حزب در جنگ با اسرائيل حرام است».



تظاهرات‌ در عربستان سعودي حرام است
پس از آغاز بيداري اسلامي در جهان عرب و سرنگوني چندين حاكم خودكامه، شعله‌هاي تظاهرات و اعتراض به عربستان سعودي نيز كشيده شد و مي‌رفت كه پايه‌هاي اين حكومت استبدادي را دچار فروپاشي نمايد. اما در اين ميان برخي علماي درباري با دادن فتوا هرگونه تظاهرات در عربستان سعودي را حرام دانستند.

 در اين ميان ناصر العمر چهره‌ي برجسته اي بود كه فتوا داد «تظاهرات‌ها در عربستان سعودي به دليل مفاسدي كه به همراه دارد حرام است، بويژه آنكه سكولارها و روافض (شيعيان) از آن سوء استفاده مي‌كنند... عربستان بر كلمه توحيد اجتماع كرده است و سكولارها و روافض مي‌خواهند اين اجماع را بر هم زنند».


حرمت تظاهرات‌ها در عربستان سعودي

به ماه عسل نرويد
ناصر عمر زن و مردي را كه تازه ازدواج كرده‌اند، از رفتن به ماه عسل براي تفريح و گردش بر حذر مي‌دارد چرا كه معتقد است زن و مرد در اين سفر گناهاني را متركب مي‌شوند كه زيان‌آور و خطرناك است و اين يك بدعت عجيب محسوب مي‌شود.

با ايران رابطه برقرار نكنيد
شيخ ناصر عمر عادي‌سازي روابط برخي كشورهاي عربي با حكومت مجوسي ايران كه اهل سنت را مي‌كشد، رد كرد. وي در كلاس درس خود كه در مسجد خالد بن الوليد در رياض برگزار مي‌شود نسبت به خطر ايران بر اسلام و مسلمانان هشدار داد و گفت ايران تلاش مي‌كند به كشورهاي عربي و اسلامي نزديك شده و براي تحقق اهداف استعماري خود مذهب تشيع را گسترش دهد. وي اشاره نمود: ايجاد روابط با ايران به بهانه‌هاي سياسي مسأله باطلي است.  

تظاهرات‌كنندگان بحريني خائن هستند
شيخ عمر انقلاب بحرين را يك «حركتي رافضي» مي‌داند. وي تظاهرات‌كنندگان را خائناني و مزدوراني مي‌داند كه مي‌خواهند بحرين را به ايران واگذار كنند. وي از موضع تركيه در قبال حوادث بحرين تشكر مي‌كند چرا كه معتقد است تركيه يك كشور اهل سنت است و در نتيجه پيشنهاد مي‌كند كه ما بايد روابط خود با كشورهاي سني را افزايش دهيم. وي همچنين حزب الله را مورد انتقاد شديد قرار مي‌دهد. ناصر عمر تلاش مي‌كند تا انقلاب بحرين را انقلابي فرقه‌گرايانه و محدود به شيعيان معرفي نمايد.


سخنان تند ناصر عمر علیه انقلابیون بحرینی


منابع

http://vahabiat.porsemani.ir/content/%D8%B4%DB%8C%D8%AE-%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1-%D8%A8%D9%86-%D8%B3%D9%84%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%B9%D9%85%D8%B1-%D8%B9%DA%A9%D8%B3-0
http://www.mohakeme.com/index.php.
http://www.shia-news.com
http://bootorab.org/?p=3663
http://www.yjc.ir/fa/news/4488352/%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%B4%DB%8C%D9%88%D8%AE-%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%AC%D8%A7%D9%86-%D9%87%D9%85-%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%AE%D8%AA
http://syrianarmyfree.com/vb/showthread.php?t=48607
http://ar.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1_%D8%A7%D9%84%D8%B9%D9%85%D8%B1
http://www.alhejazi.net/qadaya/0312202.htm
http://www.aawsat.com/details.asp?section=39&article=734662&issueno=12635#.UkO0M9I_vHw
https://www.paldf.net/forum/showthread.php?t=542590&page=3
http://www.alsharq.net.sa/2012/03/25/183084
http://travel.maktoob.com/vb/travel22979/
www.youtube.com

تصاویر کمیاب از شاه عربستان + اسامی زنان و فرزندان‎


ملک عبدالله 89 ساله تا کنون 19 همسر و 36 فرزند داشته است.
گروه بین‌الملل مشرق - "ملک عبدالله بن عبدالعزیز" ششمین پادشاه عربستان سعودی و دهمین فرزندِ عبدالعزیز آل سعود، بنیانگذار عربستان سعودی است. ملک عبدالله پس از مرگ برادرش فهد بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان شد. ملک عبدالله  89 ساله تا کنون 19 همسر و 36 فرزند داشته است.










زنان :

1- حصة بنت عبدالله ال سعود

2- منيرة بنت محمد بن عبدالعزيز آل الشيخ

3- منيرة بنت محمد بن عبدالله العطيشان من بني تميم

4- نورة بنت عجمي المنيخر

5- سلطانة بنت عبدالعزيز بن الأحمد السديري

6- عايدة فستق

7- حصة بنت طراد الشعلان

8- مشاعل بنت بندر بن فيصل الدويش

9-  تاضي بنت مشعان الفيصل الجربا

10- ملكه بنت سعود بن زيد الجربا الشمري

11- طريفة الفيصل الحمود آل رشيد

12-  هيفاء بنت مهنا بن عبدالرحمن آل مهنا

13- حصة بنت مانع بن جمعة

14- العنود دحام البخيت الفايز بني صخر

15-  بينة بنت محمد بن نايف الحثلين

16- عمشاء بنت خليل بن قرمله

17- نورة بنت لافي الشريم

18- موضي بنت محمد بن فلاح آل مجفل

19-  شيخة بنت فهد العبود








پسران:

1- متعب الاول

2- خالد

3- متعب الثاني

4- عبدالعزيز

5- فيصل

6- مشعل

7- تركي

8- سعود

9- منصور

10- محمد

11- ماجد

12- سعد

13- مشهور

14-بدر

15- بندر

16- سلطان









دختران:
1-  فهدة

2-  نايفة

3- نوف

4-  عالية

5-  عادلة

6- صيتة

7-  سيفة

8-  سارة

9- هيفاء

10- سحر

11-  مها

12- هلا

13-  جواهر

14-  ريم

15- بسمة

16- عريب

17-  الهنوف

18-  مضاوي

19- سحاب

20- شعالة

همه آنچه باید از پادگان جهنمی اشرف بدانید/ پاسخ به 10 سوال درباره مهمترین مکان استقرار منافقین


با انتقال آخرین گروه از اعضای سازمان تروریستی منافقین از پادگان اشرف به کمپ لیبرتی، پرونده این پادگان نظامی برای همیشه بسته شد، اما خاطره تلخ فعالیت ساکنان این پادگان تا سالها و بلکه دهه ها از صفحه خاطرات دو ملت پاک نخواهد شد.

به گزارش مشرق به نقل از مهر، این روزها خبر تعطیلی کامل یک پادگان نظامی در عراق به یکی از اخبار اصلی رسانه‌های ایران و منطقه تبدیل شده و مقامات دو کشور از این حادثه ابراز خرسندی می کنند.
خروج 42 نفر باقیمانده اعضای سازمان مجاهدین خلق(منافقین) در شامگاه چهارشنبه هفته گذشته از پادگانی که نام اشرف از سوی این سازمان تروریستی بر آن نهاده شده، شاید یکی از مهمترین و در عین حال شیرین ترین اخبار ماه ها و بلکه سالهای گذشته برای مردم ایران و عراق بوده است.

اما چرا این پادگان برای ملت های ایران و عراق واجد اهمیت بود و چرا دولت های دو کشور خواستار برخورد با ساکنان آن بوده‌اند. ماهیت این پادگان چیست و چه نقشی در تحولات دو کشور در دو دهه اخیر داشته است؟

این گزارش برای پاسخ به همین مسائل به 10 سوال اصلی پیرامون این پادگان پاسخ می‌گوید:

1- «اشرف» چیست و کجاست؟

اشرف نام یک پادگان نظامی است که در 80 کیلومتری مرز ایران و 85 کیلومتری بغداد در استان دیالی کشور عراق  واقع شده است. نزدیکترین شهر به این پادگان که به مدت 27 سال در اختیار سازمان مجاهدین خلق(منافقین) بوده است، شهر مرزی خالص در استان دیالی است. پادگان اشرف که سازمان منافقین آن را شهر اشرف می خواندند، در منطقه ای کشاورزی و در زمینی در ابعاد 6 کیلموتر در 6 کیلومتر احداث شده است.

2- چرا این پادگان را اشرف نامگذاری کرده اند؟

اشرف، نام همسر اول مسعود رجوی از اعضای این سازمان تروریستی است. اشرف ربیعی پس از حرکت مسلحانه اعضای این سازمان در سال 60 و اقدامات متعدد تروریستی اعضا، در درگیری با نیروهای سپاه پاسداران در خانه ای تیمی به همراه موسی خیابانی نفر دوم این سازمان کشته شد.

رجوی پس از آنکه این پادگان را از صدام هدیه گرفت، نام همسر خود را بر آن نهاد. مسعود از همسر اول خود فرزندی به نام مصطفی دارد که هم اکنون در کمپ لیبرتی در میان اعضای منافقین حضور دارد.

3- اشرف در چه زمانی تاسیس شده و تاریخچه این پادگان چیست؟

این پادگان در ابتدا زمین های کشاورزی متعلق به کشاورزان فرودست استان دیالی بوده است که صدام به دلیل رضایت از اقدامات سازمان مجاهدین در همکاری با حزب بعث در جنگ ایران و عراق از کشاورزان غصب کرده و به مسعود رجوی هدیه داده است.

تاریخ تاسیس این پادگان همزمان با ورود مسعود رجوی به کشور عراق و برگزاری جلسه هماهنگی با شخص صدام حسین در سال 1365 بوده است. در این جلسه مقرر شد تا مسعود رجوی با حمایت همه جانبه رئیس جمهور عراق، گروهی نظامی موسوم به ارتش آزادیبخش ایران را برای حمله به ایران تشکیل دهد. بدین ترتیب صدام امکانات فراوانی اعم از تجهیزات نظامی سبک و سنگین، دستگاه های جاسوسی، مبالغ هنگفتی پول و ... به رجوی اهدا کرد.


دیدار مسعود رجوی سرکرده منافقین با صدام حسین و مقامات ارشد حزب بعث در بدو ورود به عراق

این ارتش پس از همکاری گسترده با ارتش بعث عراق در حمله به کشورمان به خصوص در عملیات مرصاد، بعدها نقش فراوانی در اقدامات سرکوبگرایانه حزب بعث در داخل عراق نیز ایفا کرد.

روند حضور منافقین در اشرف و حمایت دولت عراق تا سال 1382 یعنی حمله نیروهای ائتلاف و سقوط صدام ادامه داشت. پس از اشغال عراق، پادگان اشرف نیز تحت تسلط ارتش آمریکا قرار گرفت. بعد از تشکیل دولت قانونی در عراق  نیز حفاظت این پادگان نظامی با نظارت سازمان ملل به ارتش عراق سپرده شد.

4- چه کسانی در این پادگان فعالیت می کردند؟

پس از تشکیل گروه نظامی موسوم به ارتش آزادیبخش ابتدا مسعود رجوی، مریم رجوی و سایر اعضای شورای رهبری سازمان تروریستی منافقین به همراه کلیه نیروهای نظامی این سازمان در این پادگان حضور داشتند. این گروه که در واقع نفرات اصلی این سازمان را تشکیل می دادند از متعصب ترین اعضای این گروهک هستند که به دلیل سابقه طولانی مدت در سازمان و هم چنین دست داشتن در اقدامات تروریستی دهه شصت در ایران، وفاداری بسیار بالایی نسبت به سازمان دارند.


آمورش نظامی به اعضای منافقین در پادگان اشرف، بخش قابل توجهی از ساکنین اشرف را زنان و دختران تشکیل می‌دادند

دسته دوم اعضای سازمان که تعداد بسیار محدودی دارند، اسرای جنگی هستند که در فاصله سالهای پایانی جنگ به خصوص پس از عملیات مرصاد به عضویت این سازمان درآمده اند. نیاز مبرم سازمان به نیروهای تازه نفس به دلیل تلفات سنگین در عملیات مرصاد انگیزه اصلی منافقین در عضوگیری گسترده از اسرای ایرانی بود.

این افراد تحت فشارهای طاقت فرسای زندان های صدام، دلایل مختلف تقاضای سازمان برای عضویت در آن و حضور در اشرف را پذیرفتند. مهمترین دلیل این افراد برای حضور در اشرف فرار از اردوگاه های وحشتناک اسرای جنگی در عراق و شرایط سخت حاکم بر این اردوگاه ها بود. این افراد طبیعتا اعتقاد چندانی به این سازمان نداشته و بنابراین وفاداری چندانی هم نداشته اند. به همین دلیل تحت فشار بیشتری از سوی رهبران سازمان بوده و هستند.


در عملیات مرصاد که سازمان منافقین آن را عملیات فروغ جاویدان می خواند، بیش از 3000 نفر از اعضای این سازمان به دست نیروهای ارتش و سپاه کشته شدند

دسته دیگری از افرادی که در این پادگان حضور دارند افرادی هستند که در حین سفر غیرقانونی به اروپا و امریکا در کشورهای همسایه دستگیر شده و یا با مشکل مواجه شده اند. این افراد که عمدتا از کشور ترکیه و کردستان عراق قصد مهاجرت غیرقانونی به کشورهای اروپایی را داشته اند توسط اعضای آموزش دیده سازمان منافقین در این کشورها با بهانه هایی چون کسب مجوز اقامت در اروپا اغفال شده و برای حضور کوتاه مدت در اشرف راهی این پادگان شده اند. این حضور کوتاه مدت البته سالها به طول انجامیده است.

دسته چهارم هم فرزندان و اعضای خانواده های منافقین هستند که یا به اجبار والدین ساکن اشرف خود و یا بر اساس تبلیغات اغواگرانه تلویزیون سازمان به این پادگان منتقل شده اند.

5- چه فعالیت هایی در این پادگان انجام شده است؟

آموزش نظامی اعضای گروهک منافقین جهت انجام عملیات علیه ملت های ایران و عراق؛ آموزش سایر نیروهای تروریستی منطقه مانند طالبان و القاعده؛ فعالیت های فرهنگی و آموزشی بر روی نیروها برای متقاعد کردن آنها در انجام عملیات های تروریستی؛ فعالیت های اطلاعاتی و جاسوسی چون تخلیه تلفنی ایرانیان به نفع دولت عراق؛ پخش تلویزیون منافقین برای عملیات جنگ روانی علیه دو ملت ایران و عراق از جمله مهمترین محورهای فعالیت این گروهک در پادگان اشرف بود.

6- چرا این پادگان برای سازمان مجاهدین خلق(منافقین) اهمیت داشته است؟

پادگان اشرف در حقیقت بزرگترین مرکز آموزش و تربیت تروریست ها در خاورمیانه بود که در آن سازمان تروریستی منافقین به راحتی می توانستند اعضا و ورودی های جدید را با توجه به محیط بسته پادگان که هیچ گونه ارتباطی اعم از تلفن، اینترنت و پست با دنیای پیرامون نداشت تحت شیوه های پیچیده فرقه ای آمورش دهند.


اشرف تنها پادگان نظامی در دنیا است که جهت سیم خاردارها و سرنیزهای روی دیوارها به سمت داخل پادگان است
با این حال در سالهای اخیر تعداد زیادی از اعضای این گروهک تروریستی از این پادگان فرار کرده اند

 

یکی دیگر از دلایل اهمیت پادگان اشرف برای منافقین امکانات بالای این پادگان اعم از امکانات نظامی، جاسوسی و ... بود که حزب بعث عراق با نظر مستقیم صدام حسین به این گروهک اعطا کرده بود.
نزدیکی به مرز ایران نیز دلیل دیگر اهمیت این پادگان استراتژیک برای منافقین بود.


یکی از نمادهای پادگان اشرف که در بخش مرکزی این پادگان واقع شده است

اشرف همچنین نماد بازوی نظامی این گروهک تروریستی بود و به دلیل وجود نمادهای ایدئولوژیکی چون برج موسوم به آزادی اهمیت بالایی در هویت بخشی به اعضای خود داشت و نقش پررنگی در اغفال جوانان و ایرانیان ساکن کشورهای اروپایی داشت.

7- چرا این پادگان مورد توجه دولت و ملت ایران و عراق بوده است؟

مهمترین دلیل اهمیت پادگان اشرف برای ایران و عراق نقشی است که تعطیلی این پادگان در فروپاشی این گروهک تروریستی ایفا خواهد کرد. بسیاری معتقدند فروپاشی اشرف مرحله اصلی فروپاشی سازمان منافقین خواهد بود. به این ترتیب بسیاری از اقدامات تروریستی و یا مزاحمت‌ها برای دستگاه های امنیتی و انتظامی دو کشور برچیده می شود.

بازگرداندن زمین های کشاورزی پادگان به صاحبان اصلی در حاشیه شهر خالص و برچیده شدن بساط یک گروهک تروریستی با سوابق جنایات گسترده علیه مردم عراق در سرکوب انتفاضه شعبانیه و کردکشی توسط صدام از مهمترین دلایل اهمیت تعطیلی این پادگان برای دولت عراق است.

8- چرا دولت های عراق و ایران تاکنون با این پادگان و ساکنان آن برخورد نکرده اند؟

از سابقه 27 ساله این پادگان یعنی از سال 1365 تاکنون، 17 سال از عمر خونین اشرف در دوران صدارت صدام دیکتاتور عراق بوده است. فردی که خود این پادگان را به منافقین هدیه داده و بیشترین استفاده را از این گروهک تروریستی علیه دو ملت ایران و عراق کرده است، به صورت طبیعی مهمترین حامی این گروهک در همه این 17 سال بوده است.

پس از حمله آمریکا به عراق در سال 1382 و تسلط آمریکا و متحدانش بر این کشور، این پادگان نیز تحت تسلط آمریکا قرار گرفته بود و طبیعتا آمریکا از سود سرشاری که این گروهک در ضربه زدن به دشمن مشترک یعنی جمهوری اسلامی ایران می برد به سادگی صرف نظر نمی‌کرد. بنابراین منافقین در تمام سالهای اشغال زیر نظر آمریکا و تحت حمایت آنها به فعالیت های خود ادامه دادند هرچند به نسبت زمان حضور صدام در عراق فعالیت های آنها محدود تر شده بود.

در دو سال اخیر و همزمان با خروج نیروهای آمریکایی از عراق، دولت های قانونی این کشور بارها مخالفت خود را با حضور اعضای این گروهک در خاک خود و لزوم انتقال آنها از خاک عراق به کشور و یا کشورهای دیگر تاکید کرده اند.

9- ساکنان سابق اشرف اکنون کجا هستند؟

از اواخر سال 1390 که پیگیری‌های دولت عراق جهت اخراج منافقین از خاک عراق به نتایجی دست یافت، مقرر شد اعضای این سازمان تروریستی با نظارت سازمان ملل طی چند مرحله از این پادگان تخلیه شوند. این افراد پس از خروج از اشرف به اردوگاه الحریه یا همان کمپ انتقالی لیبرتی منتقل شده اند. لیبرتی نام پادگانی در نزدیکی فرودگاه بغداد است که پیش از این در جریان حمله کشورهای غربی به عراق، در اختیار نیروهای نظامی آمریکا قرار داشت.


پادگان لیبرتی حد فاصل فرودگاه و شهر بغداد، محل اسکان موقت اعضای منافقین برای انتقال به کشورهای دیگر

البته به دلیل شرایط طاقت فرسا و عدم رعایت حقوق انسانی از سوی رهبران این سازمان در اشرف، بلافاصله پس از سقوط صدام و برداشته شدن چتر حمایتی وی از منافقین، 700-800 نفر از ساکنان پادگان اشرف که عمدتا اعضای متاخر این سازمان به خصوص ورودی های پس از عملیات مرصاد بودند، از پادگان فرار کردند. بخش قابل توجهی از این افراد با رافت نظام اسلامی مواجه شده و اکنون در آغوش خانواده های خود در ایران هستند. برخی دیگر نیز به درخواست خود به کشورهای اروپایی منتقل شده اند.

10- آینده این پادگان چه خواهد شد؟

بنابر اخبار رسیده و شواهد موجود اکنون این پادگان به صورت موقت در اختیار لشکر دجله ارتش عراق قرار گرفته و نیروهای آن در این منطقه مستقر شده اند.

برخی رسانه های عراقی نیز که به تبعیت از ملت عراق کینه دیرینه ای از این گروهک ترویستی دارند به دولت عراق پیشنهاد داده اند تا این پادگان به شهربازی و باغ وحش اشرف در استان دیالی تبدیل شود.


درب موسوم به اسد در ضلع غربی پادگان اشرف، یکی از ورودی های اصلی پادگان که رو به جاده خالص- کرکوک که برای همیشه بسته شد

گمانه زنی دیگر رسانه های عراقی نشان می دهد که این پادگان یا همچنان در اختیار این لشگر باقی خواهد ماند و یا به موزه بین المللی تروریسم تبدیل خواهد شد.

تکفيري‌ها با کلیساهای سوریه چه کردند +تصاویر


سوریه در طول تاریخ همواره به عنوان کشوری مهد آیین "مسیحیت" و مرکز انتشار ادیان آسمانی شناخته شده است. به همین دلیل عجیب نیست اگر مشاهده کنیم که ساکنان منطقه "معلولا" از توابع ريف دمشق در جنوب سوریه به زبان "آرامی"، زبان "حضرت مسيح عليه السلام" تا به امروز سخن می گویند.
گروه بین‌الملل مشرق - سوریه در طول تاریخ همواره به عنوان کشوری مهد آیین "مسیحیت" و مرکز انتشار ادیان آسمانی شناخته شده است. به همین دلیل عجیب نیست، اگر به عنوان مثال مشاهده کنیم که ساکنان منطقه "معلولا" از توابع ريف دمشق در جنوب سوریه به زبان "آرامی"، زبان "حضرت مسيح عليه السلام" تا به امروز سخن می گویند. همچنین عجیب نیست، اگر مشاهده کنیم که ده ها کلیسای معروف و قدیمی جهان در استان های مختلف سوریه پراکنده شده باشند.


اما آنچه در اینجا عجیب به نظر می رسد، این است که از زمان آغاز بحران سوریه تاکنون این اماکن مذهبی و مقدس هدف حملات گروه های مسلح قرار گرفته، تخریب ویا به آتش کشیده شده و آثار تاریخی و باستانی و مذهبی چندین هزار ساله آنها توسط گروه های تکفیری مسلح به سرقت می رود و این اماکن به مقرها و مراکز عناصر این گروه ها و سرکردگان آنها و یا محل هایی برای شلیک خمپاره ها و موشک ها به سوی مناطق امن تبدیل می شوند.

پایگاه خبری "العهد" اقدام به گردآوری مهمترین حملات صورت گرفته به کلیساها و اماکن مذهبی و مقدس مسیحیان در طی بحران سوریه از سوی گروه های مسلح کرده و موجب قرار گرفتن آنها در معرض تخریب و آتش سوزی و ویرانی قرار گرفته است:


- "دير صيدنايا" از توابه ريف دمشق در جنوب سوریه
 
"دير صيدنايا" از جمله معروف ترین دیرهای سوریه به شمار می آید که در گذشته سالیانه ده ها هزار گردشگر از اروپای شرقی و روسیه را به خود جذب می کرد.

این دیر در تاریخ 29 ژانویه سال 2012 میلادی از سوی یک گروه مسلح با خمپاره مورد حمله قرار گرفت که به یکی از اتاق های این دیر در بخش شمالی اصابت کرد و موجب ایجاد شکاف در آن شد. این خمپاره درحالی به دیوار این اتاق اصابت کرد که راهبه ها و ایتام در آن حضور داشتند، اما عنایت الهی موجب شد تا آسیبی به هیچ یک از آنها وارد نشود.

دير صيدنايا  در ريف دمشق


- كليسای عربی انجيلي در حلب

یکی از معروف ترین کلیساهای شهر حلب در شمال سوریه "كليسای عربی انجيلي" است که در مسیر "الخندق" و در منطقه "السبع بحرات" قرار دارد. این منطقه از جمله مناطقی است که شاهد درگیری های شدید است و به همین دلیل ساکنان این کلیسا مجبور به تخلیه آن و انتقال به منطقه امن تری شدند. پس از آن ساختمان کلیسا به یکی از مقرهای عناصر سملح تبدیل شد تا از آنجا نیروهای ارتش سوریه را هدف قرار دهند و به همین منظور اقدام به بمبگذاری در دیوار پشتی این کلیسا کردند که منجر به تخریب بخش قابل توجهی از ساختمان و دفاتر آن شد. در دومین بمبگذاری عناصر مسلح بخش مخصوص عبادت کلیسا را هدف قرار دادند که موجب تخریب کامل آن شد، تا به این طریق 80 درصد از ساختمان این کلیسا تخریب شود.

كليسای عربی انجيلي در حلب

- کلیسای سنت کیوورک ارتدوکس های ارمنی در حلب

این کلیسا در منطقه "الميدان" شهر حلب در شمال سوریه قرار دارد و بسیاری از بخش های آن پس از حمله عناصر مسلح با بمب های "مولوتوف" به آن در معرض ویرانی و آتش سوزی قرار گرفته است. این ویرانی و آتش سوزی به مدرسه وابسته به این کلیسا یعنی "مدرسة بيت لحم" نیز سرایت کرده است.

کلیسای سنت کیوورک ارتدوکس های ارمنی در حلب


- كليسای ام الزنار (كليسای بانوی صلح) در حمص

این کلیسا در منطقه "بستان الديوان" و "الحميديه" در بخش قدیمی و تاریخی حمص در مرکز سوریه واقع شده و از جمله معروف ترین کلیساها و آثار تاریخی سوریه و شهر حمص به شمار می آید. این درحالی است که گفته شده این کلیسا اولین کلیسای مسیحی است که در جهان بنا شده و قدیمی ترین آن به شمار می آید، چون تاریخ ساخت آن به سال 59 میلادی باز می گردد.

همچنین از قدیمی ترین کلیساهای سریانی ارتدوکس به شمار می آید و وجه تسمیه آن  (ام الزنار) به کمربند حضرت مريم عليها السلام که از پشم بافته شده و زرکوب است، باز می گردد و تا پیش از آغاز بحران سوریه سالیانه هزاران توریست و زائر از آن دیدن می کردند.

كليسای ام الزنار (كليسای بانوی صلح) در حمص

پس از نفوذ عناصر مسلح به مناطق قدیمی حمص به ویژه منطقه "الحميديه" که دارای اکثریتی مسیحی نشین بود، موجب فرار اهالی این منطقه شد تا عناصر مسلح آن را تبدیل به پایگاه و سکوی پرتاب خمپاره ها و موشک های خود به سمت دیگر مناطق امن تبدیل و موجب وارد آمدن خسارات سنگین و وقوع آتش سوزی و به سرقت رفتن تمام محتویات داخل آن شود.


- كليسای چهل شهید در حمص

این کلیسا از جمله قدیمی ترین کلیساهای حمص و اصلی ترین کلیسای روم ارتدوکس در سوریه به شمار می آید که در معرض تخریب و نابودی گسترده قرار گرفته است.

كليسای چهل شهید در حمص


- كليسای مار الياس در القصير

این کلیسا در شهر "القصیر" از توابع استان حمص قرار دارد و از جمله مناطق تاریخی بسیار مهم در سوریه به شمار می آید که تاریخ آن به دو هزار سال پیش باز می گردد. نام این کلیسا به "مار الياس الحي" منتسب است که یکی از پیامبران عهد قديم است و در واقع این کلیسا بیانگر زندگی مسالمت آمیز مذهبی و اجتماعی است که از گذشته های دور در منطقه القصیر وجود داشته و بیانگر تنوع بسیار موجود در ساختار اجتماعی این شهر است که با پای گذاشتن عناصر مسلح به داخل آن مورد حمله آنها و به سرقت رفتن محتویاتش قرار گرفت. عناصر مسلح به ویژه پیش از عقب نشینی از شهر القصیر خسارات بسیاری به این کلیسا وارد کردند.

كليسای مار الياس در القصير

روز واقعه نزديک شده/ انتظار براي انتقام رو به پايان است


حسين شريعتمداري:
همه شواهد حکایت از آن دارند که اگر هیاهوی اخیر، عملیات روانی نباشد، روز واقعه نزدیک شده و انتظارهای چندین و چند ساله برای انتقام رو به پایان است.
به گزارش مشرق، مديرمسؤول روزنامه کيهان در سرمقاله امروز خود درباره احتمال حمله به سوريه با عنوان "روز واقعه" نزديک است!" نوشت: همه شواهد حکایت از آن دارند که اگر هیاهوی اخیر، عملیات روانی نباشد، روز واقعه نزدیک شده و انتظارهای چندین و چند ساله برای انتقام رو به پایان است.

متن کامل اين يادداشت به اين شرح است:

1- روز پنج‌شنبه 27 مارس 2003- فروردین‌ماه 1382- در حالی که ارتش آمریکا هفت روز بعد از آغاز حمله به عراق بر این کشور غلبه کرده بود، جرج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا در محوطه بیرونی کاخ سفید به میان خبرنگارانی که با عجله فراخوانده شده بودند آمد و با غروری حاکی از برتری بلامنازع آمریکا خطاب به خبرنگاران گفت «عراق تمام شد»! این جمله جرج بوش «IRAQ IS OVER» که با آمیزه‌ای پررنگ از تحقیر بیان شده بود ساعتی بعد به تیتر اول رسانه‌ها تبدیل شد. 9 سال بعد، دسامبر 2011- دی‌ماه 1390- وقتی آخرین نظامیان آمریکایی به دستور اوباما خاک عراق را ترک کردند، نشریه آمریکایی فوربس در یادداشتی که بوش و اوباما مخاطب مشترک آن بودند، نوشت؛ «از حمله نظامی به عراق و اشغال 9 ساله آن چه به دست آوردیم؟! بیش از 2500 تن از نظامیان خود را از دست دادیم، نزدیک به 5 هزار میلیارد دلار از مالیات شهروندان آمریکایی را هزینه کردیم، اصلی‌ترین دشمن منطقه‌ای ایران را حذف کردیم، آمریکا را جنگ‌طلب معرفی کردیم و سرانجام، عراق را به دست دوستان و هم‌پیمانان ایران سپردیم» همان روزها، سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان در مصاحبه با واشنگتن‌پست گفت «آمریکایی‌ها بعد از 9 سال عراق را در سینی طلا تقدیم ایران کردند»!

2- بعد از ناکامی آمریکا در حمله نظامی به عراق و نتیجه معکوسی که از این حمله گرفته بودند، ژنرال «پانه‌تا» وزیر جنگ آمریکا و رئیس اسبق سازمان «سیا» با استناد به بررسی‌های چند مرکز استراتژیک هرگونه دخالت نظامی مستقیم آمریکا در منطقه را بی‌حاصل و خطرناک دانست و روزنامه آمریکایی «یو.اس.ای.تودی» به نقل از شورای آتلانتیک بر ضرورت جایگزینی جنگ نیابتی- PROXY WAR- به جای دخالت مستقیم نظامی تأکید کرد و...

3- فتنه‌انگیزی در سوریه به عنوان یکی از اصلی‌ترین حلقه‌های محور مقاومت و متحد استراتژیک ایران اسلامی با بهره‌گیری از فرمول «جنگ نیابتی» آغاز شد و کشورهای ترکیه، عربستان، قطر، اردن و بعدها مصر (مرسی) به نیابت از آمریکا و متحدانش مأموریت انجام این جنگ نیابتی را برعهده گرفتند، اما، برخلاف تصور اولیه و علی‌رغم حمایت‌های گسترده نظامی، سیاسی و مالی از تروریست‌ها، جنگ نیابتی یاد شده اگرچه برای مردم سوریه فاجعه‌آفرین بود ولی نه فقط شکست و براندازی دولت سوریه را در پی نداشت، بلکه فصل جدیدی از راهبرد مقاومت با دستاوردهای تازه و سرنوشت ساز را به دنبال داشت که تشکیل و سازماندهی نیروی فداکار و کارآزموده‌ای با عنوان «دفاع الوطنی» از جمله آنهاست، دفاع الوطنی چیزی شبیه نیروهای بسیج کشور خودمان است و بیش از دهها هزار عضو دارد. حضور در میدان یک جنگ واقعی به جای شرکت در رزمایش‌ها، ارتش و نیروی دفاع الوطنی را به نیروهای کارآزموده و جنگ واقعی دیده، تبدیل کرده است. مقاومت مثال‌زدنی سوریه نشان داد که نیروهای محور مقاومت برخلاف آنچه در مصر و یمن و لیبی و تونس اتفاق افتاد،‌ در جریان درگیری‌های نظامی به جای سقوط، موقعیت‌های جدیدی پیدا می‌کنند که می‌تواند تغییر معادلات منطقه‌ای را در پی داشته باشد. شورای امنیت ملی آمریکا طی گزارشی در این باره آورده بود؛ جنگ 33 روزه به‌جای نابودی حزب‌الله، گسترش دامنه حضور و نفوذ حزب‌الله در لبنان را به دنبال داشته و این کشور- قبلا ضعیف- را به کشوری موثر در معادلات سیاسی و نظامی منطقه تبدیل کرده است.

4- این روزها آمریکا و متحدان اروپایی و منطقه‌ای آن که از جنگ نیابتی چند‌ساله طرفی نبسته‌اند، آشکارا در صحنه حاضر شده و برای مقابله با محور مقاومت سوریه، آرایش نظامی گرفته‌اند و احتمال حمله نظامی مشترک آمریکا و برخی کشورهای اروپایی و عربی علیه سوریه به خبر اول دنیا تبدیل شده است. بهانه این جنگ احتمالی که برخی از صاحبنظران وقوع آن را قطعی پیش‌بینی می‌کنند، اتهام استفاده دولت سوریه از سلاح شیمیایی علیه تروریست‌های مسلح است. بهانه‌ای دقیقا شبیه همان بهانه وجود سلاح‌های شیمیایی و تسلیحات کشتار جمعی که حمله نظامی به عراق را در پی داشت و بعدها دولت بوش به ناچار اعتراف کرد هیچگونه سلاح شیمیایی و کشتار جمعی در عراق یافت نشده است. گفتنی‌است که روز یکشنبه همین هفته، نشریه آمریکایی «فارین‌پالیسی» در افشاگری بی‌سابقه‌ای با استناد به اسناد منتشر شده سازمان «سیا» فاش کرد که در جریان جنگ ایران و عراق، آمریکا سلاح‌های شیمیایی مهلک و پیشرفته‌ای را در اختیار رژیم صدام گذارده است و کشتار رزمندگان ایرانی و قتل‌عام مردم حلبچه با همین بمب‌های شیمیایی اهدایی آمریکا صورت پذیرفته بود.
متهم کردن ارتش سوریه به استفاده از بمب شیمیایی در اطراف دمشق، در حالی است که هم اکنون گروهی از کارشناسان سازمان ملل متحد به دعوت دولت سوریه برای بررسی ماجرا در این کشور حضور دارند و کاوش‌های اولیه و اعلام شده آنها حاکی از استفاده تروریست‌ها از سلاح شیمیایی و قتل‌عام بیش از 635 غیرنظامی در اطراف دمشق است. از سوی دیگر تصاویر ماهواره‌ای که در اختیار کارشناسان سازمان ملل قرار گرفته و به عنوان سند ثبت شده است، بهره‌گیری تروریست‌ها از سلاح شیمیایی را تایید می‌کند. ضمن آن که به گفته وزیر خارجه سوریه، ارتش این کشور در اوج پیروزی بر تروریست‌ها چه نیازی به استفاده از سلاح شیمیایی علیه آنها دارد، مخصوصا آن که این قتل‌عام در منطقه‌ای صورت گرفته که محل حضور طرفداران دولت سوریه است و نه در اشغال تروریست‌ها.

5- اخبار مربوط به آرایش نظامی آمریکا و متحدانش برای حمله احتمالی به سوریه و بازتاب‌ها و تحلیل‌ها و رخدادهای مربوطه در گزارش مفصل و مبسوط کیهان‌امروز که تیتر اول روزنامه به آن اختصاص یافته چاپ شده است و اکنون در محدوده این نوشته محدود به پیامدهایی اشاره می‌کنیم که حمله احتمالی آمریکا و متحدانش به دنبال خواهد داشت اگرچه این احتمال نیز جدی است که هیاهوی اخیر از نوع عملیات روانی برای امتیازگیری از سوریه در اجلاس آتی ژنو باشد. چرا که آمریکای امروز در مقایسه با مارس 2003 که به عراق لشکرکشی کرد به مراتب ضعیف‌تر و شکننده‌تر است و اقدام به حمله نظامی علیه سوریه به اعتراف بسیاری از کارشناسان برجسته و رسانه‌های معتبر آمریکایی و اروپایی فقط با واژه «حماقت» قابل ارزیابی است. اما، از آنجا که به قول «برتراند راسل» فیلسوف شهیر انگلیسی، «از کسی که چند بار دست به حماقت زده، اقدام احمقانه دیگر دور از انتظار نیست» باید گفت؛

الف: آمریکا می‌تواند آغازکننده جنگ باشد ولی پایان دادن به آن در اختیار آمریکا و متحدانش نیست. از این روی حمله موشکی دو یا حداکثر 3 روزه که «جان کری» وزیر خارجه آمریکا برای جلب موافقت مردم- به شدت مخالف جنگ آمریکا- به آن استناد می‌کند، کمترین زمینه‌ای ندارد و به گزارش تحلیلی روزنامه‌آلمانی نویس‌دویچلند «آمریکا بعد از خروج از عراق توان آغاز یک جنگ فرسایشی را ندارد، مانند اسرائیل که در سال 1982 می‌خواست 48 ساعته کار لبنان را تمام کند ولی 18 سال طول کشید تا با جان کندن از آن خارج شود.»

ب: اسرائیل پاشنه آشیل آمریکا و متحدان اروپایی آن است و بدون کمترین تردیدی، با آغاز حمله به سوریه، همه روزه هزاران موشک سراسر این سرزمین اشغالی و تاسیسات حیاتی آن را زیر و رو خواهد کرد. مخصوصا آن که در جریان جنگ‌های 33 روزه و 22 روزه و 7 روزه معلوم شد که موشک‌های پاتریوت و گنبد به اصطلاح ضد موشک آهنین توان پیشگیری از ورود موشک‌های شلیک شده به تل‌آویو را ندارد.

ج: جهان اسلام از فتنه‌انگیزی‌های آمریکا و اسرائیل و برخی کشورهای عربی به تنگ آمده‌اند و برای مقابله مستقیم با صهیونیست‌ها به جای رودررویی با عوامل دست‌نشانده آنها لحظه‌شماری می‌کنند. حمله به سوریه این فرصت طلایی را در اختیار ملت‌های مسلمان که اسرائیل را در محاصره دارند، قرار خواهد داد.

د: در حالی که کشورهای عربستان، اردن، ترکیه و... رسما مشارکت خود در حمله نظامی به سوریه را اعلام کرده‌اند، بدیهی است که در صورت وقوع جنگ به عنوان «کشورهای متخاصم» مورد حمله متقابل سوریه قرار خواهند گرفت و این در حالی است که کشورهای یاد شده طی چند سال اخیر با خیزش‌های مردمی برخاسته از بیداری اسلامی روبرو هستند و به یقین درگیر شدن آنها در جنگ احتمالی، زمینه مناسبی برای فروپاشی دولت‌های دست‌نشانده را در اختیار مردم این کشورها قرار خواهد داد و البته قطر که به یک تجارتخانه شبیه است موقعیت بسیار شکننده‌تری دارد.

هـ‌ : در صورت وقوع جنگ، جریانات وابسته و اجیر شده‌ای نظیر سلفی‌ها و تکفیری‌ها که با تابلوی دروغین اسلام‌خواهی به آشوب‌آفرینی و عملیات تروریستی به نفع آمریکا و اسرائیل مشغولند، دیگر نمی‌توانند زیر این تابلوی دروغین فعالیت کنند و چنانچه در حمله به اسرائیل و منافع و مراکز آمریکایی در منطقه شرکت نکنند، طرح فریب آنها با شکست روبرو شده و یورش‌های مردمی علیه آنان شکل خواهند گرفت.

و: حمله نظامی به سوریه با توجه به ماهیت شناخته شده کشورهای حمله‌کننده، مرزهای تفرقه‌افکنانه شیعه و سنی و عرب و عجم را از بین می‌برد و بدیهی است که این عرصه شفاف، بسیج همگانی جهان اسلام علیه آمریکا و اسرائیل و سران خودفروخته عرب را در پی خواهد داشت، که فروپاشی پروژه مشترک آمریکایی‌-اسرائیلی در مصر از جمله پیامدهای قطعی آن خواهد بود.
و...

6- اکنون جای این پرسش است که آیا نباید حماقت احتمالی آمریکا و متحدانش را به فال نیک گرفت؟ و آیا نمی‌توان مطمئن بود دشمنان دیرینه اسلام و مسلمین با پای خود به مهلکه‌ای پای می‌گذارند که سال‌هاست ملت‌های مسلمان در انتظار آن بوده‌اند؟ همه شواهد حکایت از آن دارند که اگر هیاهوی اخیر، عملیات روانی نباشد، روز واقعه نزدیک شده و انتظارهای چندین و چند ساله برای انتقام رو به پایان است.

رازهاي ده‌گانه نصرالله


بررسي علل موفقيت‌هاي حزب‌الله؛
رزمندگان حزب‌الله لبنان به فرماندهي سيد حسن نصرالله، از 10 راز بزرگ برای حفظ ابتکار عمل در تحولات منطقه‌ای و موفقیت‌های پياپي خود سود می‌برند؛ دبیرکل حزب‌الله در مصاحبه اخير خود در سالروز پیروزی مقاومت اسلامي در نبرد 33روزه، تلويحاً از ایدئولوژی‌های حزب‌الله و همخوانی آنها با سیاست‌های کلي اين حزب پرده برداشت.
گروه بين‌الملل مشرق - رزمندگان حزب‌الله لبنان به فرماندهي حجت‌الاسلام والمسلمين سيد حسن نصرالله، به‌رغم وجود کمی عِده و عُده نسبت به دشمنان خود، از 10 راز بزرگ برای حفظ ابتکار عمل در تحولات منطقه‌ای و موفقیت‌های پياپي خود سود می‌برند.

مصاحبه سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان با شبکه المیادین و سخنان وی دو روز پیش از سالروز پیروزی مقاومت در نبرد جولای 2006 از بسیاری از ایدئولوژی‌های حزب‌الله و همخوانی و هماهنگی این ایدئولوژی‌ها با سیاست‌های این جنبش پرده برمی‌دارد.

این هماهنگی و همخوانی، شرط اساسی تمامی جنبش‌‌های مقاومت به مانند حزب‌الله در منطقه و جهان است. این مصاحبه و سخنرانی حاکی از مهمترین مسائل مورد توجه حزب‌الله و نشان دهنده 10 عامل اصلی موفقیت حزب‌الله لبنان و شخص سید حسن نصرالله در راهبرد تحولات منطقه‌ای است که  به آنها اشاره می‌کنیم:


نخست: با اینکه طرح‌های بسیاری برای ویران کردن تمامی کشورهای عربی و از جمله لبنان (با دامن‌زدن به درگیری‌های مذهبی و قومی) در جریان است، لیکن حزب‌الله به مانند گذشته به مبارزه خود با رژیم صهیونیستی ادامه داده و خواهد داد. انفجارهای ضاحیه در زمره همین طرح‌ها بود، از همین رو سید حسن نصرالله به لبنانی‌ها و اعراب، درباره دنباله‌روی از این طرح‌ها هشدار داد. بسیاری از قدرت‌های بین‌المللی و منطقه‌ای از جمله آمریکا، رژیم صهیونیستی، گروه‌های تکفیری و سلفی، این طرح‌ها را دنبال می‌کنند.

توطئه به آشوب‌کشیدن لبنان، سوریه و برخی از کشورهای عربی در جریان است و از همین رو پیش بینی انجام فعالیت‌های خرابکارانه و بمب‌گذاری در ضاحیه بیروت چندان بعید به نظر نمی‌رسید. سید حسن نصرالله دارای ویژگی‌های است که از آن جمله می‌توان به درک وی از ابعاد این طرح‌ها اشاره کرد. اگر چه حزب‌الله به عنوان یکی از محورهای مقاومت در لبنان و منطقه مورد هدف واقع شده، لیکن این حزب از رویکرد اصلی خود که مبارزه با رژیم صهیونیستی است، دست برنداشته است. درست است که حزب‌الله با تروریست‌های سوریه و گروه‌های تکفیری و سلفی و حامیان آنها وارد پیکار شده، لیکن این امر هرگز بر وضوح استراتژی مبارزاتی آن تأثیرگذار نبوده است.


دوم: اهتمام همیشگی حزب‌الله به تقویت بنیه تشکیلاتی

هرگز شنیده نشده است که حزب‌الله از وجود اختلافات عمیق و نگران کننده در بنیه تشکیلاتی و ساختار فکری و سیاسی خود سخن گفته باشد. این یک ویژگی مهمی است که هر حزب و جنبشی که دارای رویکرد مقاومت است از آن بهره‌مند است. این امر، به خوبی نشان دهنده سالم بودن فرایند دموکراتیک درونی حزب‌الله و عدم تحمیل نقطه نظرات مغایر با اصول و رویکردهای استراتژیک این حزب و نیز پیگیری مستقیم مسائل مهم و حیاتی کادر، اعضا و مبارزان توسط رهبران آن است.


سوم: رعایت دقیق نظم و سلسله مراتب

از جمله ویژگی‌های شاخص حزب‌الله، منظم بودن و سازوکار تعاملی آن و اجرای فرامین فرماندهی است. به این معنا که بین فرماندهان، کادرها، اعضا و رزمندگان این حزب، هیچ تمایزی وجود ندارد. شاهد این امر شهادت هادی فرزند بزرگ سید حسن در هنگام مبارزه با صهیونیست‌هاست. دیگر رزمندگان حزب نیز اینچنین هستند. افزون بر آنچه گفته شد حزب‌الله می‌داند چطور با توده‌های مردم که خود از آن برخاسته است، تعامل کند. این حزب از آن رو که از انانیت و خودبزرگ‌بینی مبراست، توانسته ضمن دستیابی به پایگاه عظیم مردمی، به حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی اعضا و حامیان مردمی خود کمک کند.
در همین راستاست که مشاهده می‌شود حزب‌الله خسارت‌های ناشی از تجاوز ژولای 2006 رژیم صهیونیستی به لبنان اعم از ویرانی خانه‌ها و ... را متقبل شده و سازوکارهای چگونگی تعامل رهبران خود با اعضا و توده‌های مردم و نیز فرایند تصمیم‌گیری‌هایش را ترسیم نماید.


چهارم
: پرهیز حزب‌الله از خودبینی و خودنمایی

رزمندگان حزب‌الله هنگامی که در بخش‌های مختلف جنوب  به پیکار می‌پردازند، با لباس رزم و سلاح دیده نمی‌شوند. زمانی نیز که این حزب در فاصله سال‌های 2000  تا 2006 به دو پیروزی بزرگ دست یافت، پایگاه‌های آن شناسایی نشد. درست است که حزب‌الله بدون سلاح در مناسبت‌های مختلف حضور می‌یابد، اما همواره از خودبینی و خودنمایی مبرا بوده است.



پنجم
: رعایت دقیق اصول فعالیت اطلاعاتی و حفظ اسرار

شاهد این ادعا گفته ‌سید حسن نصرالله مبنی بر برخورداری حزب‌الله از موشک‌های کورنیت ضد تانک و زره و موشک‌های زمین به دریاست که با آن ناوچه رژیم صهیونیستی را منهدم کرد. نه رژیم صهیونیستی و نه هم پیمانان آن یعنی سیا و سرویس‌های جاسوسی غرب نتواستند قبل از جنگ33 روزه، به این اسرار دست یابند. از همین رو اسرائیلی‌ها به هنگام اطلاع از برخورداری حزب‌الله از این سلاح‌ها غافلگیر شدند. سلاح‌هایی که تلفات انسانی و مادی بسیاری بر رژیم صهیونیستی تحمیل کرد و باعث شد تا این رژیم اعلام آتش‌بس نماید.
حزب‌الله توانست تا مدت زمان زیادی دو سرباز ربوده شده اسرائیلی را در نزد خود نگه دارد به گونه‌ای که موساد نتوانست به محل اختفای این دو سرباز و آینکه آیا آندو زنده و یا مرده‌اند، پی ببرد. این توانایی حزب‌الله در موارد مختلف دارای نقشی مهم در پیروزی‌های آن در میادین نبرد بود.



ششم: انسجام بین تهدیدهای حزب‌الله و عملی‌کردن آنها

اگر حزب‌الله به دشمن صهیونیستی در مورد چیزی هشدار دهد، به گفته خود عمل می‌کند. سید حسن نصرالله گفته است که حزب‌الله دارای موشک‌هایی است که می‌تواند تل‌آویو را هدف قرار دهد. سید حسن نصرالله در مصاحبه مذکور بیان داشت که حزب‌الله قادر است کریات‌شمونه در شمال فلسطین اشغالی و نیز بندر ایلات در جنوب را هدف قرار دهد، این بدان معناست که تمامی نقاط سرزمین‌های اشغالی در تیررس موشک‌های حزب‌الله قرار دارد.



هفتم: راستی در گفتار

هیچ وقت مشاهده نشده است که حزب‌الله از زبان رهبر  و فرماندهان و اعضای خود بیانیه‌ و یا مطلبی کذب و غیر واقعی صادر کند. از همین رو اعتمادی عمیق بین حزب‌الله و مخاطبان گفتمان سیاسی آن برقرار است و حتی اسرائیلی‌ها نیز بیش از گفته‌های مسؤولان خود به درستی گفته‌های سید حسن نصرالله باور دارند. شاهد این مطلب گزارش‌های خود اسرائیلی‌هاست.



هشتم: توانایی بالای نظامی و اطلاعاتی حزب‌الله

حزب‌الله توانست سربازان گردان گولانی رژیم صهیونیستی (که اسرائیل به توان آن در تحقق اهدافش به خود می‌بالید) که در قالب دو گروه پیشگام و پشتیبان به جنوب لبنان نفوذ کنند را در تله کمین گرفتار سازد. حزب‌الله همچنین توانست با همکاری ارتش، یک شبکه جاسوسی رژیم صهیونیستی در لبنان را شناسایی کند.



نهم: بهره‌مندی از فناوری بالا و دشمن‌شناسی دقیق

استفاده از فناوري پیشرفته در فعالیت‌ها و نیز اجرای پژوهش‌های دقیق برای اطلاع از آنچه در رژیم صهیونیستی در جریان است، بر اساس اصل " دشمنت را بشناس" استوار است، این اصل از شروط پیروزی حزب‌الله در مبارزات خود علیه دشمن به شمار می‌رود.



دهم: پرهیز رهبری حزب‌الله از معامله در مورد آرمان‌ها

باید گفت رهبری حزب‌الله و در رأس آن سید حسن نصرالله نقطه ثقل و عنصر مهم این جنبش به شمار می رود.  در پایان باید گفت مهم‌ترین ویژگی‌های حزب‌الله این است که رهبران و دبیرکل حزب‌الله مبارزات خود را به طور دقیق و کامل در خدمت شعارهای سیاسی خود قرار داده‌اند و شکی نیست که حزبی با این فرماندهی و رهبری حتماً پیروز خواهد شد.


'الشرق‌الجدید'

شیخ فتنه؛ از حمایت مالی القاعده تا فتوای جهاد علیه بشار اسد


آشنایی با مواضع و دیدگاه های قرضاوی؛
از جمله علما و افراد سرشناسی که هم اکنون در جهان اسلام به نقش آفرینی در پازل غرب می پردازد، شیخی از شیوخ الازهر است که از سویی داعیه رهبری بیداری اسلامی یا به قول خودشان بهار عربی را دارد و از سوی دیگر با اظهارات و موضع گیری های خود عملا به اختلاف میان مسلمین دامن می زند. با گزارش ویژه مشرق همراه باشید تا با زندگی و زمانه قرضاوی آشنا شوید ....
گروه گزارش ویژه مشرق- اختلاف و تفرقه میان امت اسلام از جمله دستاویزهایی است که غرب از ابتدای اسعمار تاکنون با تمسک به آن در حکمرانی میان مسلمین موفق بوده است و تعبیر مشهور «فرق تسد»(تفرقه بینداز و حکومت کن) به راهبرد اصلی غرب در جهان اسلام بدل گشته است.

این استراتژی زمانی خطر بیشتری را متوجه امت اسلام می نماید که علمای اسلام نیز وارد این بازی خطرناک شوند و با توجه به نقش تعیین کننده آنها در رهبری امت، به افزایش دامنه اختلافات دامن زنند و بدین تربیب آب در آسیاب دشمن بریزند.

از جمله علما و افراد سرشناسی که هم اکنون در جهان اسلام به نقش آفرینی در پازل غرب می پردازد، شیخی از شیوخ الازهر است که از سویی داعیه رهبری بیداری اسلامی یا به قول خودشان بهار عربی را دارد و از سوی دیگر با اظهارات و موضع گیری های خود عملا به اختلاف میان مسلمین دامن می زند.


از جمله علما و افراد سرشناسی که هم اکنون در جهان اسلام
 به نقش آفرینی در پازل غرب می پردازد، شیخی از شیوخ الازهر است؛
نام او قرضاوی است

«یوسف محمد قرضاوی» از جمله تاثیرگذارترین افراد در سطح جهان اسلام شناخته می شود که اظهارات او پیرامون سوریه، ایران، حزب الله و نوری مالکی بسیار مورد توجه رسانه های غرب قرار دارد و در این گزارش سعی داریم که به بررسی ابعاد شخصیتی او بپردازیم.

تولد در سزمین نیل و پرورش در قطر

قرضاوی در سال 1962 در روستای «صافات تراب» مصر در خانواده ای فقیر و دهقان متولد شد. وی در دو سالگی پدر خود را از دست داد و یتیم شد و پس از فوت پدرش نزد عموی خود بزرگ شد. او در سن 9 سالگی توانست تمام قرآن را حفظ کند.

قرضاوی پس از حفظ قرآن به موسسه مطالعات مذهبی در «طنطا» پیوست و به مدت 10 سال در آنجا آموزش دید و پس از آن به الازهر رفت و در رشته الهیات به تحصیل پرداخت و در سال 1953 از آنجا فارغ التحصیل شد. او همچنین در سال 1958 موفق به دریافت دیپلم زبان و ادبیات عرب از سوی موسسه مطالعات عربی شد.

 
قرضاوي در سال هاي تحصيل در الازهر
او در ادامه تحصیلات تکمیلی خود در گروه علوم قرآن و سنت دانشکده اصول الدین الازهر ثبت نام کرد و در سال 1960 با مدرک کارشناسی ارشد در مطالعات قرآنی فارغ التحصیل شد.

قرضاوی در سال 1962 از سوی دانشگاه الازهر به قطر اعزام شد تا سرپرستی دومین موسسه مطالعات دینی قطر را بر عهده گیرد. او دکترای تخصصی خود را در سال 1973 و با رساله«زکات و اثر آن بر حل مشکلات اجتماعی» با رتبه عالی از دانشگاه الازهر دریافت نمود.

او در سال 1977 دانشکده شریعت و مطالعات اسلامی قطر را پایه گذاری و تاسیس کرد و به عنوان رئیس دانشکده برگزیده شد و در همان سال مرکز تحقیقاتی «سیره و سنت» را پایه گذاری کرد.
او همچنین تا سال 1990 در موسسه ائمه مصر(زیر نظر وزارت اوقاف مصر) به عنوان ناظر خدمت کرد.

منصب بعدی قرضاوی (1990-91) در الجزایر بود که در آنجا در سمت رئیس شورای علمی دانشگاه اسلامی و موسسات عالی به کار خود ادامه داد.

در سال 1991 یکبار دیگر به قطر بازگشت و به عنوان رئیس مرکز سیره و سنت دانشگاه قطر منصوب شد و تا به امروز در این سمت قرار دارد.



قرضاوی هم اکنون رئیس شورای اروپایی «فتوا و تحقیق»(یک نهاد علمی اسلامی مستقر در ایرلند) است و همچنین اداره «اتحادیه بین المللی علمای مسلمان»(IUMS) را نیز بر عهده دارد.

وی در زمان پادشاهی ملک فاروق(1949) زندانی شد و پس از آن در زمان جمال عبدالناصر، سه بار از مصر به قطر عزیمت کرد و در سال 2011 هم زمان با انقلاب مردم مصر به کشور خود بازگشت.

القرضاوی سهامدار اصلی و مشاور پیشین شریعت بانک «التقوی» می باشد که این بانک عضو لوگانوی سوییس بوده و در لیست حامیان تروریسم و القاعده(که از سوی آمریکا و شورای امنیت سازمان ملل منتشر شده است) می باشد. البته در اگوست سال 2012 نام این موسسه مالی از لیست حامیان ترورسیم شورای امنیت حذف گردید.

قرضاوی در سال 2008 در نظر سنجی که از خوانندگان مجله های چشم انداز(انگلستان) و سیاست خارجی(آمریکا) انجام گردید در میان 100 تن از روشنفکران عمومی رتبه سوم را در راهبری افکار عمومی در جهان کسب کرد.

در یک نظرسنجی، قرضاوی در میان 100 تن از روشنفکران
 رتبه سوم را در راهبری افکار عمومی در جهان کسب کرد.

نگاهی به اعضای خانواده قرضاوی


قرضاوی از معدود علمای الازهر به حساب می آید که حواشی زیادی در ارتباط با خانواده وی در رسانه های عربی منشر شد.

یکی از این حواشی به ازدواج سوم او با خانم دکتر "أسماء بن قاده" دختر "محمد بن قاده" پدر علم ریاضیات در الجزایر و نوه شاهزاده "عبدالقادر" باز می گردد.

شیخ یوسف قرضاوی در بیان خاطرات خود که در سال 2008 میلادی منتشر شد، مطالبی در مورد زندگی شخصی خود با این خانم الجزایری را فاش کرد. پس از آن زمان، هر از چند گاهی نیز خبری در یکی از رسانه های جهان عرب در مورد آنان منتشر می شد و گوشه ای از این داستان عاشقانه و ازدواج عجیب را فاش می کرد.
 

بن قاده در توضیح نحوه آشنایی خود با شیخ در مصاحبه با روزنامه الشروق می گوید:
«من و شیخ در سال 1984 میلادی در یک کنفرانس دینی با هم آشنا شدیم. دقیقا محل آشنایی ما روی تریبون سخنرانی آن کنفرانس بود. در آن کنفرانس بیش از 2000 نفر مهمان و شرکت کننده حضور داشت. بسیاری از مطبوعات و رسانه های مختلف الجزایر نیز برای پوشش آن، در محل حاضر شده بودند. من در آن کنفرانس پس از سخنرانی شیخ "قرضاوی" روی تریبون رفتم و اشکالات کوچکی گرفتم و نکاتی را هم بیان کردم.

پس از پایان سخنرانی، شیخ "قرضاوی" فورا جلو آمد تا بخاطر اظهارات زیبایم به من تبریک بگوید اما پیش از رسیدن او، خبرنگاران دور من حلقه زدند. همان شب، شیخ مرا در محل اقامت دانشجویان دید. از پرسید: آیا شما همان خانم "أسماء" نیستی که امروز پس از سخنرانی من صحبت کردی؟! گفتم: بله. بخاطر مطالب و نکاتی که مطرح کرده بودم، از من خیلی تشکر کرد. از آن لحظه به بعد، شیخ بیشتر به من نزدیک شد. هر به هر بهانه ای سعی می کرد سر حرف را با من باز کند. گاهی هم که بهانه نداشت، کتاب های خود را به من هدیه می داد، و این کار را بهانه می کرد تا باز هم با من صحبت کند. شیخ برای اینکه مرا با لفظ "عزیزم" خطاب کند، روی کتاب های خود می نوشت: «هدیه ای به دختر عزیز ...». ارتباط ما تا پنج سال به همان منوال ادامه داشت.»

از انتطار طولانی شیخ و سه بار به خواستگاری رفتن در راه به دست آوردن اسماء(به دلیل اختلاف سنس میان شیخ و اسماء، خانواده وی علاقه چندانی به این وصلت نداشتند) که بگذریم، مهم ترین حاشیه ای که بن قاده برای شیخ ایجاد کرد، پرده برداری از روابط قرضاوی با موساد در سال 2010 میلادی بود که در ادامه مطلب به طور تقضیلی بدان اشاره خواهد شد.

شیعه شدن فرزند قرضاوی

دومین وابسته خانوادگی قرضاوی که بسیار مورد توجه رسانه ها قرار گرفت فرزند اوست که ماجرای شیعه شدن او موقعیت قرضاوی را به عنوان یکی از شیوخ الازهر بسیار تهدید کرد.

اگر چه در مصر واکنش های منفی فراوانی نسبت به این موضوع پدید آمد و حتی بسیاری سعی کردند که شیعه شدن عبدالرحمان قرضاوی را انکار کنند تا جایی که خود عبدالرحمان در این باره می گوید:« از من خواسته اند تا از شیعه بودنم دست بردارم‏.»
عبدالرحمان که برای حضور در آیین روز شهید به جنوب لبنان (شهرستان صور) سفر کرده بود این موضوع را در جمع برخی مقام های شیعه در منطقه مطرح کرده است ‏.‏
 

عبدالرحمان قرضاوی راه پدر را در پیش نگرفت
او «شیعه» شد
وی انکار شیعه بودن خود را رد کرده و چنین درخواستی را توهینی به شیعیان دانسته است ‏.‏
عبدالرحمان افزوده است بیش از دو ماه است که پدرم ( شیخ یوسف ) را ندیده ام ، اما قصد دارم بزودی به دیدارش بروم ، او پیر شده و همسرش بر وی سیطره دارد‏.‏
به گفته وی همسر جدید شیخ یوسف قرضاوی، خواهر خدیجه بن قنه، گوینده اخبار تلویزیون الجزیره قطر است.  ‏

بازگشت به مصر دز سال 2011

اما از خانواده پر حاشیه قرضاوی که بگذریم، زندگی و حیات سیاسی او نیز دارای حواشی فراوانی است که از متواری بودن او در حکومت های پیشین آغاز و به اظهارات تفرقه برانگیز در جهان اسلام ختم می گردد.

همانطور که پیش از این یاد شد، وی در زمان ملک فاروق چندبار دستگیر شد و پس از آزاد شدن به قطر رفت و تا زمان انقلاب مردم مصر در سال 2011 در این کشور باقی ماند و به همین دلیل است که برخی از علمای الازهر پیش از آنکه او را مصری بدانند، وی را عامل تقویت قطر و پایگاه پادشاه این کشور به حساب می آورند.

پس از انقلاب مردم مصر در سال 2011 و سرنگونی رژیم حسنی مبارک، قرضاوی پس از 30 سال خودش را در مصر ظاهر کرد. او در نخستین حضور خود به عنوان امام جماعت نماز جمعه 17 فوریه در مصر سخنرانی کرد و در تشبیه اوضاع مصر اذعان داشت: «مردم مصر مانند جنی هستند که پس از 30 سال از چراغ بیرون آمده اند!»


قرضاوی پس از سقوط مبارک به مصر بازگشت و گفت:
«مردم مصر مانند جنی هستند که پس از 30 سال از چراغ بیرون آمده اند!»

او همچنین در آن سخنرانی آزادی زندانیان سیاسی بازگشت به حالت معمولی و غیر حکومت نظامی را خواستار شد.

از این پس بود که قرضاوی به عنوان یکی از رهبران نهضت بیداری در جهان اسلام شناخته شد و به اظهار نظر پیرامون کشورهای مختلف جهان اسلام پرداخت.


فتوای قتل معمر قذافی


قرضاوی در 21 فوریه(تنها 3 روز پس از ورود به عرصه سیاسی مصر) در حمایت از محالفان لیبیایی سخن گفت و فتوای حلیت قتل معمر قذافی را صادر کرد.

او در این باره گفت:
«افسران و سربازانی که قادر به کشتن قذافی هستند و هر کسی که می تواند با شلیک یک گلوله به کشور و بندگان خدا خدمت کند، این کار را انجام دهد که من این فتوا را صادر کردم.
همانطور که من با این فتوا می خواهم از مردم محافظت کنم، این مرد(قذافی) نابودی مردم را می خواهد.  هيچ کس نبايد از اين فرد گناهکار و ظالم که در حال فساد است اطاعت کند.
کشتار زيردستان توسط حاکم با اين ابزار جهنمي، از بزرگترين گناه ها نزد خداوند است. قذافي عاقل نيست و از قديم او را فردي ديوانه توصيف کرده اند.»
قرضاوی همچنین از سفرای لیبی در سراسر جهان خواست که از رژیم قرضاوی فاصله بگیرند.


قرضاوی و شیطان خواندن حزب الله


با وجود آنکه قرضاوی در غرب به عنوان یکی از تئورسین های تروریسم شناخته می شود که کمک به گروه های اسلامی مبارز در نوار غزه از جمله اتهامات وی بود و بانک وی(بانک التقوی) تا مدتها در لیست موسسات مالی حمایت کننده از سازمان های تروریستی قرار داشت، اما در عین حال او با حزب الله لبنان به عنوان یکی از مهم ترین گروه های مبارز در برابر رژیم صهیونیستی، تنها به دلیل شیعه بودن به شدت در مبارزه است و حتی آن را حزب شیطان می خواند.


قرضاوی حزب الله لبنان را حزب الشیطان نامید
به اعتقاد محققین، دلیل اصلی چنین سخن گزافی «شیعه» بودن حزب الله است

وي در سال 2006 در پاسخ به سوال محقق سعودي «عبدالله بن جبرين» در رابطه با كمك به حزب الله و پشتيباني از اين گروه مبارز لبناي صريحا مي گويد كه حمايت از آنها حرام است چرا كه آنها شيعه هستند.

قرضاوی در یکی از خطبه های نماز جمعه ضمن رد سید حسن نصرالله، گفت:« نصرالله مرا متهم می کند که به قتل شهروندان دعوت می کنم، ممکن نیست که من به چنین چیزی دعوت کنم، بلکه به کشتار کسانی که شهروندان را می کشند دعوت می کنم. در حزب الله هیچ اثری از خیر و دین نیست چرا که در راه طاغوت و کمک به سوریه می جنگد و در واقع حزب الله، حزب شر، طغیان و شیطان است. نصرالله هزاران سرباز را به سوریه اعزام می کند و خداوند آنها را نابود خواهد کرد چرا که در راه طاغوت می جنگند. نظام سوریه، کمک های مالی و تسلیحاتی را از ایزان، عراق و حزب الله دریافت می کند و از دولت های عربی و اروپایی می خواهد که به نابودی معارضین اهتمام ورزند.»


قرضاوی و دخالت در امور عراق


این ستیز قرضاوی با شیعیان و اختلاف انگیزی های او تنها به حزب الله لبنان ختم نمی شود و هرگاه که بویی از تشیع را در کسی حس کند به سرعت ورود می کند.


قرضاوی: همه شیعیان بر ضد اهل تسنن عمل می کنند،
 اینها مفسد فی الارض هستند

قرضاوی با هجوم به نخست وزیر عراق نوری مالکی و اتهام به او مبنی بر کشتار اهل تسنن با همکاری ایران و حزب الله، تصریح می کند:
«برادران اهل سنت ما در عراق می جنگند و از جان و دین شان دفاع می کنند، عراق تنها برای شیعیان و مالکی زورگو شده است.
برادران ما مدت هاست که در این باره صبر می کنند و نوری مالکی نیز همچنان به کار خود ادامه می دهد... او آنچه که در سوریه اتفاق می افتد را می بیند و در همین حال با ایران و حزب الله شریک شده است. همه شیعیان بر ضد اهل تسنن عمل می کنند، اینها مفسد فی الارض هستند... به مالکی و هر کسی که او را تایید می کند هشدار می دهیم که این خطر بزرگی است که شما به جنگ با امتی به پا خاسته اید که 90 درصد آن را اهل تسنن تشکیل می دهند و تا زمانی که این راه را در پیش گیرید و اهل سنت را به قتل رسانید ما این را نمی پذیریم.»


دعوت دکتر قرضاوی برای مقابله با نظام سوریه


قرضاوی از جمله فعالان سیاسی است که در عمل معتقد به وجود و لزوم نابودی مثلث شیعی در منطقه است و در همین راستا علاوه بر حمله به حزب الله و نوری مالکی در عراق، به سراغ حکومت سوریه رفته و با قدرت هر چه تمام تر در راه تحقق نقشه امنیتی غرب ئر خاورمیانه بازی می کند.

قرضاوی از هر کسی که توان جهاد و مبارزه را دارد خواست که به نفع مردم سوریه مدت دو سال است توسط نظام و حزب الله لبنان به قتل می رسند، بایستد.

قرضاوی همچنین از امیر دولت قطر به دلیل حمایت از انقلاب های مردمی و خصوصا انقلاب مردم سوریه !!! تشکر و قدردانی کرد.


قرضاوی همچنین از امیر دولت قطر به دلیل حمایت از انقلاب های مردمی
 و خصوصا انقلاب مردم سوریه !!! تشکر و قدردانی کرد.
وی در سخنرانی خود در جشنواره ای که توسط اتحادیه علمای جهان اسلام  در دوحه قطر برگزار شد، گفت:  «بر همه دولت های عربی و اسلامی واجب است که به یاری ملت مظلوم سوریه برخیزند که حکومت آنها روزانه دهها تن از فرزندان شان را می کشد و هزاران تن را آواره می کند. تاکید می کنم که از امور واجب جهان مساعدت به انقلاب سوریه و ملت سوریه است که تاکنون میلیون ها نفر از آنها آوره و صدهزار نفر از آنها کشته شده اند.»

قرضاوی با اشاره به آغاز بحران در سوریه یادآور شد زمانی که انقلاب های عربی در تونس، مصر، لیبی و یمن آغاز شد، ملت سوریه نیز بدون سلاح خواهان تغییر و آزادی شدند و در این هنگام نظام بشار اسد با حمایت مالی عراق، روسیه، ایران و حزب الله، به مقابله با مردم و کشتار آنها پرداخت.


قرضاوی: همانا کسانی که بشار را تایید می کنند، لعنت و غضب خداوند به آنها می رسد
 و خداوند از آنها انتقام خواهد گرفت

قرضاوی گفت: همانا کسانی که بشار را تایید می کنند، لعنت و غضب خداوند به آنها می رسد و خداوند از آنها انتقام خواهد گرفت و از همه مسلمین در همه سرزمین ها دعوت می کنم هر گاه که می توانند برای دفاع از برادرانشان به آنجا بروند و اگر می توانند بجنگند پس برای جنگ بروند.

قرضاوی از دول غربی خواست که به تجهیز تسلیحاتی معارضین سوری بپردازند و در کنار آنها بایستند.
همچنین قرضاوی در خطبه های نماز جمعه در مسجد «عمر ابن خطاب» دوحه از مردم خواست که به جهاد در مقابله با بشار اسد و نیروهایش و حزب الله بپردازند که مسیحیان، اهل تسنن و کردها را می کشند.
قرضاوی در این خطبه به حزب الله، ایران و نوری مالکی به شدت حمله کرد و گفت که آنها به مبارزه با اهل سنت و قتل آنها می پردازند.


 اختلاف با علمای الازهر


قرضاوی با اظهارات تند و بی پروای خود در رابطه با مسائل داخلی مصر و جهان اسلام مورد انتقاد علمای مصر و الازهر قرار گرفته است و بارها او را به دلیل این اظهارات مورد شماتت قرار داده اند.
در ماجرای یکی از اظهارات تند، قرضاوی به تعریف و تمجید فراوان از حسن البنا(موسس اخوان المسلمین) پرداخت که این موضوع واکنش هایی را  در داخل مصر در بر داشت.

قرضاوی در توصیف حسن البنا گفته بود:
«او از معدود افرادي است كه ارزش آن براي امت ما در طي دورها شناخته مي شود و براي حركت از جمود به سمت قيام تلاش كرده است، حسن بنا آمد و براي ادامه حيات از روح خود در امت بزرگ ما دميد و از خون خود درخت آن را آبياري كرد تا رشد كند و امتداد يابد.» تعریف و تمجید قرضاوی از «حسن البنا»(موسس گروه اخوان المسلمین) خشم برخی از علمای الازهر را برانگیخت.

شیخ محمد شحات الجندی، عضو مجمع گفتگوهای اسلامی در این باره گفت:
«بر ماست که به قرضاوی یادآوری کنیم که اشخاص الگو و پیشوای ما نیستند بلکه اسلام پیشوای ماست، اسلام دینی است که به اجتماع بین مسلمین دعوت می کند نه تفرقه میان آنها و بین مردم مساوات برقرار می کند و به توسعه و رفاه دعوت می نماید.» الجندی اضافه کرد:«قرضاوي بنا را به صفات بزرگي تشبيه كرد و اين در حالي است كه او مي بايست در ابتدا مردم را به اخوان المسلمين دعوت كند و در اين شرايط مصلحت كشور را به هر چيزي ترجيح دهد و مردم را به راه و روش بنا بازگرداند.


همچنین شیخ عبدالحمید الاطرش(رئیس سابق گروه فتوای الازهر)، قرضاوی را به دلیل چنین حمایتی از حسن البنا مورد عتاب قرار داد و به کلام خداوند متعال استناد کرد که«فلا تزکوا انفسکم».

دومین اختلاف جدی قرضاوی با علمای مصر در ماجرای ایراد خطبه وی در زمان بازدید اردوغان از مصر بروز کرد.
شيخ محمد البسطويسي رئيس اتحاديه ائمه جماعات و روحانيون مصر در حاشیه این ماجرا گفت: شيخ يوسف القرضاوي را از سخنراني در الازهر منع خواهيم كرد.
روزنامه "اخبار اليوم" به نقل از البسطويسي نوشت: «وزير اوقاف مصر از القرضاوي خواسته است خطبه نماز جمعه آتي الازهر را هنگام سفر رجب طيب اردوغان نخست وزير تركيه ايراد كند.»

وي افزود: «اتحاديه ائمه جماعات به دلايل مختلف با سخنراني القرضاوي مخالف است. مهمترين اين دلايل اين است كه نفوذ قطر در مصر از طريق القرضاوي زياد نشود و دليل دوم اين است كه وي وابسته به اخوان المسلمين است و اعطاي خطبه به وي به معني تشويق وابستگي هاي سياسي در ميان روحانيون است.»


قرضاوی و رابطه با اسرائیل


اگرچه ژست ضد صهیونیستی قرضاوی بسیار مورد توجه جهان اسلام قرار گرفته است. در سال های اخیر اسنادی از رابطه قرضاوی با رژیم صهیونیستی منتشر شده است که قرضاوی تا کنون هیچ موضعی در برابر این شایعات نگرفته است.

ماجرا از زمانی جالب شد که در سال 2010 میلادی کتابی در فرانسه با عنوان« قطر؛ دوستی که برای ما شر می خواهد» منشر شد که در آن داستان تاسیس شبکه الجزیریه قطر و اهداف آشکار و پنهانی آن و نقش خبیثش در تحریف بهار عربی سخن گفت.
«نیکولا پو» و «ژاک ماری بورژیه» به عنوان مولفان کتاب، از رابطه پنهانی میان امیر قطر و یوسف قرضاوی از یک سو، و میان موساد و کنگره آمریکا از سوی دیگر سخن گفتند.

مولفان این کتاب در اثبات ادعای خود در خصوص بازدید قرضاوی از تل آویو، به سخنان نائب رئیس مجلس الجزایر و همسر سوم قرضاوی، «اسماء بن قاده» استناد می کنند که تاکید کرده بود که قرضاوی در سال 2010 به طور پنهانی به اسرائیل رفته است.

بن قاده از رابطه میان شیخ با دستگاه اطلاعاتی اسرائیل سخن گفت و اینکه این رابطه پنهانی به واسطه امیر قطر برای استفاده از موقعیت دینی شیخ در جهان اسلام جهت استمرار خط صهیونیستی آمریکایی، در کنست اسرائیل به وجود آمد.
نکته اعجاب برانگیز برای رسانه های عرب آن بود که شیخ حتی پس از انتشار تصاویر دیدارش با خاخام های یهود هیچ عکس العملی در رد این گفته همسرش نشان نداد و با سکوت از کنار ماجرا گذشت.
 
در سال های اخیر اسنادی از رابطه قرضاوی با رژیم صهیونیستی منتشر شده است که قرضاوی تا کنون هیچ موضعی در برابر این شایعات نگرفته است.
و این چنین است که یوسف قرضاوی با اتهام جدی رابطه با رژیم صهیونیستی همچنان به اظهارات تفرقه انگیز خود ادامه می دهد و به خیال خود به مقابله با رژیم صهیونیستی نیز می پردازد.

اما تناقض جدی در اعمال قرضاوی آن هنگامی ظاهر می شود که او ضمن خط بطلان کشیدن بر آرمان امت واحده، مهم ترین دشمان رژیم صهیونیستی را تنها به اتهام شیعه بودن حذف می کند و به خوبی به نقشه صهیونیست ها تحقق می بخشد.



منابع و مآخذ:


  - http://shia-online.ir/article.asp?id=15324&cat=4

- http://www.csmonitor.com/World/Middle-East/2011/0218/Egypt-revolution-unfinished-Qaradawi-tells-Tahrir-masses
 
 - http://www.scribd.com/doc/51219918/The-fatwa-of-Shaykh-Yusuf-al-Qaradawi-against-Gaddafi
 
 - http://islamicfoundationofthemaldives.org/node/207

  -   - http://www.aliraqnet.net/home/index.php/ilan3/1850-2013-04-26-18-49-04
 
 - http://www.qaradawi.net/news/6666--q-q-.html
 
 - http://www.qaradawi.net/news/6668-2013-06-01-04-45-05.html
 
 http://www.gololy.com
 
 - http://www.memri.org/bin/articles.cgi?Page=archives&Area=sd&ID=SP218309
 
 http://www.assdae.com

اینفوگرافی/کلید وزارت‌به چه کسانی‌رسید؟


نمایندگان مجلس شورای اسلامی پس از هشت جلسه علنی بررسی صلاحیت وزرای پیشنهادی به 15 وزیر پیشنهادی رای اعتماد دادند و همچنین جعفر میلی منفرد، محمد علی نجفی و مسعود سلطانی فر نتوانستند رای لازم را کسب نمایند.
برای مشاهده در سایز اصلی بر روی عکس کلیک کنید
برای مشاهده در سایز اصلی بر روی عکس کلیک کنید

۳ وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش، علوم، تحقیقات و فناوری و ورزش و جوانان نتوانستند از‌ نمایندگان مجلس رای اعتماد بگیرند.


جدول رای اعتماد به کابینه یازدهم
ردیف نام وزارتخانه ماخوذه موافق مخالف ممتنع وضعیت
1 محمد علی نجفی آموزش و پرورش 284 142 133 9 _
2 محمود واعظی ارتباطات و فناوری اطلاعات 284 218 45 20 وزیر
3 سید محمود علوی اطلاعات 283 227 38 18 وزیر
4 علی طیب‌نیا اقتصاد و امور دارایی 284 274 7 3 وزیر
5 محمد جواد ظریف امور خارجه 281 232 36 13 وزیر
6 سید حسن قاضی‌زاده هاشمی بهداشت،درمان و آموزش پزشکی 284 260 18 6 وزیر
7 علی ربیعی تعاون،کار رفاه اجتماعی 284 163 100 21 وزیر
8 محمد حجتی جهاد کشاورزی 284 177 81 26 وزیر
9 مصطفی پورمحمدی دادگستری 284 201 64 19 وزیر
10 حسین دهقان دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح 284 269 10 5 وزیر
11 عباس آخوندی راه و شهرسازی 284 159 107 18 وزیر
12 محمدرضا نعمت‌زاده صنعت،معدن و تجارت 283 199 60 24 وزیر
13 جعفر میلی منفرد علوم تحقیقات و فناوری 282 105 162 15 _
14 علی جنتی فرهنگ و ارشاد اسلامی 284 234 36 12 وزیر
15 عبدالرضا رحمانی فضلی کشور 284 256 19 9 وزیر
16 بیژن نامدار زنگنه نفت 283 166 104 13 وزیر
17 حمید چیت‌چیان نیرو 284 272 7 5 وزیر
18 مسعود سلطانی فر ورزش و جوانان 283 117 148 18 _

15 نفر از گزینه‌های پیشنهادی دولت با کسب حد نصاب آرای موافق نمایندگان به عنوان وزرای کابینه یازدهم انتخاب شدند.

بنا بر این گزارش، علی طیب نیا گزینه پیشنهادی وزارت اقتصاد با کسب 274 رای موافق، بیشترین رای را در بین وزرای تاریخ جمهوری اسلامی ایران کسب کرد.

حمید چیت چیان گزینه پیشنهادی وزارت نیرو با کسب 272 رای و حسین دهقان گزینه پینهادی وزارت دفاع نیز با کسب 269 رای موافق، بعد از طیب نیا بیشترین آرای موافق را کسب کردند.

پرونده ای برای بازيگران 18تير 1378 + تصاویر

اين روزها تقويم روي ميز مرور حوادث و خاطراتي تلخ است که نگاهي گذرا به آنها ما را در برابر وقايع سال 1378 و کوي دانشگاه قرار مي‌دهد.
"عماریون"- اين روزها تقويم روي ميز مرور خاطراتي تلخ است که نگاهي گذرا به اين حوادث سپري شده ما را در برابر وقايع سال 1378 و کوي دانشگاه قرار مي‌دهد.

گزارش پيش رو با مروري کوتاه اما جامع از حوادث کوي دانشگاه 1378 در صدد است رصدي کلي را نسبت به عملکرد و سرانجام برخي عوامل اصلي و پشت پرده اين حوادث داشته باشد.

مجلس پنجم در اوايل سال سوم دوره نمايندگي يعني آغاز سال يک هزار و سيصد هفتاد و هشت طرح اصلاح قانون مطبوعات را به ميان آورد كه اين تصميم به بهانه تهديد آزادي مطبوعات و تعارض آن با اصول "قانون اساسي"، با مخالفت صريح وزير ارشاد به عنوان موضع رسمي دولت خاتمي روبرو شد. 

پس از آن مطبوعات زنجيره‌اي با به راه انداختن هياهو و جنجال، سعي در وادار نمودن مجلس به عقب نشيني از تصميم خود مبني بر اصلاح قانون مطبوعات داشتند، در همين راستا "روزنامه سلام" در اقدامي غير قانوني دست به انتشار يك خبر كاملاً سري و محرمانه زد كه اين امر بر شدت التهابات و هيجانات سياسي در كشور افزود.  
 
اين روزنامه، يك روز قبل از به بحث گذاشته شدن «طرح اصلاحيه قانون مطبوعات» در مجلس، يعني در تاريخ 15 تير 1378 يك نامه كاملاً سرّي و طبقه بندي شده را منتشر كرد كه در آن از طرح اصلاح قانون مطبوعات و ارتباط آن با سعيد امامي (اسلامي)، سخن به ميان رفته بود.

اين روزنامه در تيتر نخست خود نوشته بود : «سعيد اسلامي پيشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است. »


در پي اين اقدام، "وزارت اطلاعات" شكايتي را عليه روزنامه سلام تنظيم و آن را تسليم قوه قضاييه نمود، تا قوه قضاييه عاملين اين اقدام غير قانوني را مورد پيگرد و مجازات قرار دهد.  
 
دادگاه ويژه "روحانيت" نيز در پي اين شكايت، روزنامه سلام را به جرم انتشار اسناد طبقه بندي شده توقيف نمود.

اما اعلام تعطیلی روزنامه سلام، نخستین تاثیر خود را بر فضای دانشگاهی و دانشجویی کشور در تير ماه سال 1378 وارد کرد چرا که به دنبال آن اولين واکنش دانشجويان به تعطيلي اين روزنامه پس از "دعاي کميل" در مسجد کوي دانشگاه صورت گرفت.

دانشگاه تهران پس از اطلاع از ماجراي توقيف روزنامه سلام و نيز با انگيزه مخالفت با تصويب كليات طرح اصلاح قانون "مطبوعات"، در شامگاه هفدهم تيرماه به صحنه تجمع‌هاي اعتراض آميز و درگيري‌هاي خشونت بار تبديل گرديد. 
 
"دفتر تحكيم وحدت" در روز پنجشنبه 17 تير 1378 بنا بر گزارش كميته تحقيق شوراي عالي امنيت ملي، يك ميتينگ اعتراض آميز را در دانشگاه تهران برگزار مي‌كند.

پس از آن واقعه در ساعت 22:45 دقيقه حدود 150 نفر از دانشجويان اقدام به راهپيمايي غير قانوني كرده و سپس با تحريكات عده‌اي از عناصر افراطي از كوي دانشگاه خارج مي‌شوند و با سر دادن شعارهايي مراتب اعتراض خود را ابراز مي‌دارند که از جمله شعارهای دانشجویان این بود: "طرح سعید امامی ملغي باید گردد”، "مجلس فرمایشی، خجالت خجالت”، "خاتمی‌خاتمی حمایتت می‌کنیم”، آزادی اندیشه، همیشه‌همیشه”. 

اين امر در حالي بود که فاجعه‌بارترین تهاجم علیه نهاد دانشگاه در نیمه شب پنجشنبه (هفدهم) و ساعات آغازین روز جمعه هجدهم تیر شکل می‌گیرد؛ فاجعه‌ای که به گفته شاهدان طی ساعات اولیه (دقایقی بعد از نیمه‌شب پنجشنبه)، ابتدا از جلوي درب ورودی کوی آغاز و به‌ تدریج (ساعت حدود 4:30 بامداد جمعه) به داخل محوطه کوی و درون اتاق‌های دانشجویان گسترش پیدا کرد.

روز جمعه هجدهم تیر کوی دانشگاه تهران و خیابان‌های اطراف در وضعیتی کاملا بحرانی به سر برد. با گذشت ساعت‌ها، همچنان تعداد قابل توجهی از دانشجویان در خیابان محل درگیری اجتماع کرده‌ و نیروی انتظامی با بستن خیابان اصلی میان دانشجویان و مهاجمان که در سمت دیگر خیابان اجتماع کرده‌ بودند،‌ حائلی به وجود آوردند.

با گذشت چند روز از وقوع درگیری در کوی و روشن شدن ابعاد فاجعه، بازار صدور اطلاعیه و اعلام مواضع احزاب و جریان‌های سیاسی رونق دیگری یافته بود.
 
روز قبل از 23 تیر همچنان در خيابان‌هاي تهران درگيري بود، لذا صبح روز 23 تیر برخي آمده بودند و تصورشان اين بود كه امروز هم درگيری مي‌شود اما فضاي 23 تير 1378 به گونه ديگري رقم خورد و حضور مردم و شور و بيعت آنها با نظام و انقلاب بساط آشوب و آشوبگران را برچيد.

23 تير ماه 1378 حضوري بي نظير و گسترده بود که مشتي محکم بر دهان دشمنان و معاندان اين نظام بود.
 
در واقع 18 تير 1378 بحراني بود كه معاندان نظام در لباس جنبش دانشجويي با شعار مطالبات دانشجويان اصول اساسي نظام جمهوري اسلامي را مورد هدف قرار دهند.

آنچه در 18 تير 78 رخ داد، در حقيقت و واقعيت شبه كودتايي آشكار و همه‌جانبه بود، كه اساس نظام اسلامي را نشانه رفته بود و نسلی از مخالفين را پديد آورد که اکنون در داخل و خارج ايران فعال هستند.

حشمت طبرزدی، اکبر محمدی، احمد باطبی، منوچهر محمدی، پرویز سفری، محمد مسعود سلامتی، فرخ شفیعی، حسن زارع زاده اردشیر، محمد رضا کسرایی، محمود شوشتری، مهرداد لهراسبی، بهروز جاوید تهرانی، عباس دلدار، غلامرضا مهاجرانی نژاد، علی مهری، علی بیکس و مهدی فخرزاده از جمله افرادي بودند که دادگاه انقلاب در روند رسیدگی به پرونده کوی و حواشی آن به محاکمه آنان پرداخت.

همچنين افرادي ديگر همچون علي افشاري، اکبر عطري، فريبا مهاجراني، امير عباس و آرش فخر آور و .... نيز از جمله افرادي بودند که در جريان کوي دانشگاه 1378 نقش بسيار پر رنگي را ايفا کردند.

در اين ميان نيز افراد ديگري که جزو جريان‌هاي ضد انقلاب محسوب مي‌شدند از فضاي ملتهب شده و به وجود آمده استفاده کردند و احساس کردند مي توانند از اين فضا به سود خود استفاده کنند که در اين ميان مي‌توان به وجود افرادي چون محسن سازگارا، مهرانگيز کار، اکبر گنجي، حسن يوسفي اشکوري، جميله کديور ، عطاء الله مهاجراني، فاطمه حقيقت جو و ... اشاره کرد.

"احمد باطبي "

متولد 4 خرداد ماه 1356 در شيراز 

باطبي که در جریان اغتشاشات 18 تیر 78 و کوي دانشگاه با قصد ایجاد تشویش و شوراندن دانشجویان سعی در ایجاد اغتشاش و جو ناسازگاری در دانشگاه را داشت؛ به اتهام اقدام علیه امنیت ملی کشور دستگير شد که در ابتدا با حكم اعدام مواجه گردید اما حكم اعدام او نیز مانند سایر هم مسلکي‌هاي وي به 15 سال زندان كاهش یافت.

باطبی پس از تحمل ۹ سال زندان از مرخصی استعلاجی خود استفاده کرده و نوروز ۱۳۸۷ ایران را ترک کرد و به خارج از کشور پناهنده شد.

باطبي كه با حمايت آمريكا از ايران فرار كرد، به اردوگاه اشرف رفت تا از كاخ سفيد سردرآورد. 

باطبي خود اذعان داشته است: پيراهن خون آلودي كه در عكس معروف وي مشهود است در خانه به رنگ آغشته كرده تا نماد دروغين براي آشوب بسازد و اين عكس طبق يك برنامه ريزي از پيش هماهنگ شده توسط يك عكاس گرفته شد تا در ابعاد وسيع در روزنامه‌هاي زنجيره‌اي منتشر شود.

باطبی که پس از فرار از ایران با "بوش" رئیس جمهور وقت آمریکا دیدار کرد و بعد به عنوان کارشناس مسائل سیاسی ایران در رسانه‌های بیگانه از جمله صدای آمریکا و بی بی سی صحبت می‌کرد، کم کم رو به انزوا رفت و پس از درگیری که با امیرعباس فخرآور از دیگر عناصر ضدانقلاب پیدا کرد، به کلی از این شبکه‌ها جدا شد.

وي در این مدت دیگر هیچ جایی در رسانه‌های بیگانه نداشت و به شدت از نظر روحی رو به افول بود تا اینکه با لطف برخی دوستانش در صدای آمریکا، به عنوان خبرنگار این شبکه فعالیت کرد.

باطبي که جایگاه خود را به عنوان کارشناس و سخنران میتینگ‌های ضد انقلابی می‌دید،مجبور بود برای امرار معاش در حد خبرنگار فعالیت خود را پایین بیاورد.

این عنصر ضد انقلاب در تازه ترین فعالیتش به همجنس بازی روی آورده است و در فیس بوک عکس حمایت از همجنسگرایان را قرار داده است.


"اكبر عطري و علي افشاري"

اکبر عطري دارای لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه علامه طباطبایی تهران (سال 1999) و فوق‌لیسانس در همین رشته از دانشگاه مفید قم در سال 2004 است. 

"اکبر عطری" عضو پيشين شورای مرکزی "تحکیم وحدت" که در ابتدا فردی تندرو با نقابي به نام اصلاحات بود به همراه بسیاری از اعضاء این دفتر همانند علی افشاری و ... در دام حلقه کیان گرفتار آمدند.

وي بعد از استحاله فکری و عقیدتی،پادوهای ترویج تفکر دین‌ستیز و وابسته به آمریکا و عملاً تبدیل به تریبون کهن‌سالان نهضت آزادی و منحرفین فکری همچون سروش در دانشگاه‌ها شد.

این عضو شورای مرکزی تحکیم وحدت و نيز علي افشاري بعد از چند سال سوء استفاده از آزادی بیان در داخل کشور به همراه تعدادی همفکران خود به آمریکا پناهنده شدند.

عطري با مدرك کارشناس ارشد علوم سياسي، از اواسط سال 83 پيگير مقدمات ادامه تحصيل خود در خارج از کشور از قبيل پذيرش از دانشگاه‌هاي معتبر خارجي،گرفتن پاسپورت و ويزا بوده و به صورت رسمي براي اين کار اقدام کرده و به صورت قانوني براي ادامه تحصيل از کشور خارج شده است.

وي هنگامي كه در پاييز سال 84 با ويزاي دانشجويي به واشنگتن رسيد خود را از سرکردگان قیام دانشجویی ۱۸ تیرماه ۱۳۷۸ معرفی کرد و دفتر تحکیم وحدت را برنامه ریز و هدایت کننده این قیام دانشجوی خواند، که با واقعیت فرسنگ‌ها فاصله داشت.

اکبر عطری پس از ازدواج با مریم معمار صادقی که از شکارچیان قهار گرانت‌های وزارت خارجه آمریکا هم هست، موسسه آموزشی به نام توانا ثبت کرده است و موفق به دریافت دو میلیون دلار از محل بودجه‌های وزارت خارجه آمریکا برای پیشبرد اهداف ننگين و پليدانه خود در نظام جمهوري اسلامي ايران شده است که البته تمامي اين اقدامات براندازانه به جايي نرسيده است.

البته این بودجه به عطری به جهت تابلو دار بودن در اغتشاشات دانشجویی ۱۸ تیرماه ۱۳۷۸، پرداخت گردیده است.
 
عطری مقالات و مطالبی در «نیویورک تایمز »، «وال‌استریت جورنال»، «گاردین»، رادیو بی بی سی، صدای آمریکا و دیگر نشریات منتشر کرده است.

وی اکنون در آرلینگتن ویرجینیا زندگی می‌کند.

 
"اميرعباس فخر اور"

متولد ۱۵ تیر ۱۳۵۴ در تهران

امیرعباس فخرآور ملقب به سیاوش از فعالان فتنه 18 تیر 1378 و از پایه گذاران کنفدراسیون دانشجویان ایرانی بوده ‌است.  
 
اقدام علیه امنیت ملی و دعوت به آشوب در سال 1387 باعث شد به 3 سال زندان توسط شعبه چهار دادگاه انقلاب ارومیه محکوم شود.

امیرعباس فخر آور پیش از زندان، دانشجوی رشته پزشکی بود که به دلیل تکرار مشکلات اخلاقی اخراج شد.
 
در فاصله سالهای ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۱ در اوضاع بی سر و سامان دوم خرداد در روزنامه‌های خرداد و مشارکت و هفته نامه آذر خبرنگار بود. 

در روزنامه مشارکت فخر آور با کمک عباس عبدی ستون ثابتی به نام "کی بدونه از مردم بهتر" دست به سیاه نمایی زد. 

سال ۱۳۷۹ به دنبال تعطیلی روزنامه‌های زنجیره‌ای که در خدمت استکبار بودند و پایگاه دشمن شده بودند به زندان افتاد و سال ۱۳۸۱ در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به اتهام اقدام علیه امنیت جمهوری اسلامی به ۸ سال زندان محکوم شد.

اميرعباس فخرآور هم جزو كساني بودند كه فرامين كاخ سفيد را در اطراف خيابان‌هاي كوي دانشگاه در تيرماه 78 پياده كرده‌اند.

فخرآور در سال ۱۳۸۵ از یک مرخصی کوتاه دوران زندان برای شرکت در امتحانات دانشگاهی‌اش استفاده کرد و در حالی که ۴ سال از دوران زنداني اش باقی مانده بود از زندان فرار کرد.

وي هم اکنون در شهر واشنگتن در کشور آمریکا سکونت دارد و در خدمت سازمان‌های جاسوسی آمریکا و رژيم صهيونيستي است.

فخرآور سه بار به دیدار جرج دبلیو بوش رفته و با "ناتان شارانسکی"، "واتسلاو هاول"، "خوزه ماریو ازنار"، "گری کاسپارف"، "برنارد لوییس"، "سناتور تام کوبرن"، "سناتور جو لیبرمن"، "سناتور سنتروم" و "جیمز وولسی" روابط و برای آنها حکم جاسوس دارد.

وی در دوران حضور خود در آمریکا بارها خواستار براندازی جمهوری اسلامی شده است. امیر فخرآور که وطن فروشی او برای آمریکایی‌ها ثابت شده است او را در واشنگتن پناه دادند تا از توانایی تبلیغاتی او علیه کشورمان بهره ببرند.
 
"منوچهر محمدي"
 
 متهم ردیف اول اغتشاشات کوی دانشگاه تهران در ۱۸ تیرماه ۱۳۷۸

از جمله پياده نظام‌هايي که اصلاً دانشجو نبود و بايد در بين دانشجويان نفوذ پيدا مي‌كرد. 

منوچهر محمدي در سخنراني در جمع ضد انقلاب در خرداد سال 1378 با وجودي كه هيچ مدركي دال بر دانشجو بودن وي در هيچ دانشگاهي وجود نداشت؛بارها به دروغ بر دانشجو بودن خود تأكيد كرده و بيان داشته است: «حكومتي غيرمذهبي بايد در كشور سركار بيايد، بنده در بين دانشجويان هستم و سازمان دانشجويي را به عنوان يك سازمان غيرمذهبي اداره مي‌كنم و به دليل بودن با دانشجويان به خواسته هاي آنها واقف هستم» و البته بعدها بوش نيز از دروغ‌هاي محمدي تقدير شاياني كرد.

منوچهر محمدی به همراه برادرش اکبر محمدي نيز از جمله افرادي بودند که در دادگاه انقلاب تهران به اعدام محکوم شد، اما پس از چندی حکم آنها به ۱۵ سال حبس تقلیل یافت.

وي پس از مرگ برادرش، از فرصت مرخصی زندان برای حضور در مراسم خاکسپاری برادرش اکبر محمدی که او هم یکی از متهمان حضور در ناآرامی‌های دانشجویی ۱۸ تیر بود، از ایران خارج و به کردستان عراق سفر کرد. 

محمدي از کردستان عراق به ترکیه رفت تا روادید سفر خود به آمریکا را از سفارت این کشور در آنکارا دریافت کند. اما پلیس ترکیه وی را به خاطر حضور غیرقانونی در این کشور به مدت ۱۱ روز بازداشت می‌کند و سپس به عراق باز می‌گرداند. 

او پس از بازگشت به عراق، با کمک سفارت آمریکا در این کشور مستقیما به آلمان منتقل شده و از آنجا به آمریکا منتقل مي‌شود.
 
 
"بهروز جاويد تهراني"

 
بهروز جاوید تهرانی فعال دانشجویی و سیاسی در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ در سن ۱۹ سالگی در حوادث کوی دانشگاه بازداشت شد. 

وي به خاطر حضور در اعتراض‌ها و حوادث کوی دانشگاه تهران از سوی دادگاه به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به هشت سال زندان محکوم شد.

دادگاه تجدیدنظر حکم هشت سال زندان وی را در این دوره به چهار سال زندان و سه سال حبس تعلیقی کاهش داد و جاوید تهرانی در اواخر سال ۱۳۸۲ با نظر قاضی مبنی بر معلق شدن ۳ سال از دوران محکومیتش و با استفاده از قانون آزادی مشروط از زندان آزاد شد و مابقی حکم وی به حالت تعلیق در آمد.

جاوید تهرانی بعد از آزادی از زندان به فعالیت سیاسی خود ادامه داد.

وی در طول سال ۱۳۸۳ دو بار دستگیر و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد.

تاریخ یکی از دستگیری‌های وی در روز ۱۸ تیر ماه سال ۱۳۸۳ بود که پرونده‌ای در همین زمینه برای وی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تشکیل شد. هر دو بار این بازداشت‌ها به خاطر حضور وی در تجمع اعتراضی در مقابل دفتر سازمان ملل متحد برای حمایت از زندانیان سیاسی بود.

بهروز جاوید تهرانی مجددا در تاریخ ۴ خرداد ماه سال ۱۳۸۴ به اتهام ارتباط با گروه‌های معاند نظام بازداشت و در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به تحمل ۷ سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد.

سرانجام وي با پایان دوره محکومیت در تاریخ ۵ دی ماه ۱۳۹۰ از زندان آزاد شد.
 
"حشمت‌الله طبرزدی"

 متولد ۱ فروردین ۱۳۳۸ در روستای دُرّاز توابع گلپایگان اصفهان


طبرزدی در سال ۱۳۵۶ و در آغاز ورود به دانشگاه به آزادیخواهان مستقل از گروه‌های سیاسی موجود-مذهبی و چپ-، پیوسته و مخالفت خود با رژیم حاکم را با فعالیت در جنبش دانشجویی به ویژه به مناسبت بزرگداشت ۱۶ آذر ۱۳۳۲ که سه دانشجو توسط رژیم شاه کشته شدند، شروع کرد و به دلیل همین مبارزات در بهار ۵۷ از دانشکده اخراج موقت شد.

با پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ عملا فعالیت‌های فرهنگی-سیاسی-تشکیلاتی خود را در انجمن اسلامی دانشجویان ادامه داده و به زودی در گروه رهبری این انجمن در آمد و با مطالعه کتب فلسفی مطهری-طباطبایی دو تن از فیلسوفان معاصر اسلامی، از مروجین اندیشه اسلام انقلابی شد.

در پایان سال ۵۸ به عنوان نمایندهٔ انجمن اسلامی در شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت بود.

در همین رابطه و به دنبال صدور پیام نوروزی امام خمینی(ره) در سال ۵۹ جزء دانشجویانی بود که به گفته خودش دست به انقلاب فرهنگی زد.

طبرزدی از سال ۶۸ تا ۷۳ به مدت ۴ سال به فعالیت‌های تشکیلاتی سیاسی اتحادیه مشغول بود. تا آنجا که مجوز فعالیت "پیام دانشجو"به عنوان هفته نامه‌ای سراسری را از وزارت ارشاد کسب نمود.

بسته شدن روزنامه سلام بهانه‌ای برای حرکت گروهی دانشجویان در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ فراهم آورد.حادثه ۱۸تیر ۱۳۷۸ نقطه تاريکي در مبارزات دانشجویی شد که از طبرزدی یک فرد شاخص در میان اپوزیسیون درون مرز ساخت که پایه حرکت‌های بعدی را بنیان گذاشت و در این میان طبرزدی بازداشت شد.

از ۱۳۷۹ به بعد او به زندان‌ محکوم شد. ابتدا به ۱۴ سال زندان که بعدها به ده سال تخفیف یافت.

"حشمت‌الله طبرزدی" در مسیر انتخابات ۱۳۸۸ مواضع خودش را در مصاحبه با شبکه‌های خارجی بیان می‌کرد و همراه با مردم در اغتشاشات خیابانی حضور داشت و در نهایت در ظهر روز ۷ دیماه ۱۳۸۸، بلافاصله پس از تجمع‌هاي غير قانوني آشوبگران در تاسوعا و عاشوراي حسيني (۵ و ۶ دی ۱۳۸۸) بازداشت شد.
 
"عباس دلدار"
 
عباس دلدار که در جريان حوادث کوی دانشگاه تهران در سال ۷۸ به اتهام مشارکت در اعتراض‌های عمومی و دانشجويی و تبليغ عليه نظام و اقدام عليه امنيت ملي،بازداشت و ابتدا محکوم به اعدام شد؛ اما دادگاه تجديد نظر به ۱۵ سال حبس؛ رای داد.دلدار پس از تحمل بيش از نيمی از محکوميت خود در 24 دی ماه سال 1385 مشمول آزادی مشروط شده و از زندان آزاد شد.

وي پیش از بازداشت عضو هیچ حزب و گروه و دسته و سازمان سیاسی نبوده است.
 
"محسن سازگارا"

محمدحسن (محسن) سازگارا، فرزند محمدعلی، در سال 1333 در خانواده‌ای نسبتاً مرفه در تهران متولد و پس از پایان تحصیلات متوسطه، وارد دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف کنونی) شد که احتمالاً در سال 1351 بوده است.

سازگارا پس از مدتی از ادامه تحصیل در این دانشگاه معتبر ایرانی منصرف شد و به آمریکا رفت تا در دانشگاه شیکاگو در رشته فیزیک تحصیل کند.

در آنجا به فعالیت‌های سیاسی روی آورد و بنا به گفته برخی، به عضویت نهضت آزادی در آمده و عضو انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا و کانادا شد.

سازگارا: «من خودم پیش از انقلاب هم مبارز خارج از کشور بودم. وقتی برای ادامه تحصیل به خارج رفتم از فعالین جنبش دانشجویی خارج کشور هم بودم»

وي از جمله افراد تاثیرگذار در غائله 18 تیر بود که باید در مطبوعات وظایف غرب را انجام مي‌داد.

محسن سازگارا، پس از حوادث خرداد ماه سال ۱۳۸۲ در کوی دانشگاه تهران، به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب بازداشت شد و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی، به تحمل ۷ سال حبس تعزیری محکوم شد.

وي پس از سه ماه بازداشت موقت در زندان اوین، سرانجام با قرار وثیقه آزاد شد.

سازگارا پس از خروج از ایران، به فعالیت در صدای آمریکا در رابطه با مسائل سیاسی ایران به ویژه تحلیل و بررسی فتنه پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) و همچنین فعالیت‌های سیاسی در وبسایت شخصی‌اش پرداخت.
 
 "مهرانگيز کار"

مهرانگیز کار وکیل و روزنامه‌نگار

او متولد سال ۱۳۲۳ در شهر اهواز و دانش‌آموخته دوره کارشناسی رشته حقوق دانشکده حقوق و علوم سیاسی و اقتصاد دانشگاه تهران است.

در فروردین سال۱۳۷۹ مهرانگیز کار در کنفرانس «ایران بعد از انتخابات» که توسط بنیاد "هانریش بل" در برلین برگزار شده بود (مشهور به کنفرانس ننگين برلین) شرکت کرد.

مهرانگیز کار پس از بازگشت از این کنفرانس در شعبه سوم دادگاه انقلاب مورد بازجویی قرار گرفت و دستگیر شد.

وي به مدت دو ماه در زندان اوین زندانی بود و پس از آن آزاد شد و سپس موفق شد به خارج از کشور برود.

در همین دوره همسرش، سیامک پورزند، با اقرار به مطالبی بیان کرد که آنها توسط یک نهاد جاسوسی آمریکا برای براندازی نظام تلاش می‌کنند.

مهرانگیز کار از سال ۱۳۸۱ در تبعید به سر می‌برد و با دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌های معتبر جهان از جمله دانشگاه هاروارد و کلمبیا در آمریکا و موسسه تدا در ژاپن در زمینه حقوق بشر همکاری کرده‌ است.

مهرانگیز کار هم اکنون در «مرکز پِمبروک برای تدریس و تحقیق در مورد زنان» در دانشگاه براون مشغول به کار است.
 
"اکبر گنجي"
 
اکبر گنجی متولد ۱۱ بهمن ۱۳۳۸، تهران
 

با پیروزی "محمد خاتمی" در دوم خرداد ۱۳۷۶ و در انتخابات ریاست جمهوری، یاران او که اکبر گنجی نیز در میان آن‌ها بود به نام اصلاح طلبان شهره شدند و فعالیت‌های گستردهٔ سیاسی و اجتماعی را پی گرفتند.

زندانی شدن اکبر گنجی به دلیل واکاوی فاشیسم مذهبی در دانشگاه شیراز و انتشار هفته نامه "راه نو" از رویدادهای چشمگیر این دوران زندگی اوست.
 
وی پس از شرکت در کنفرانس ننگين برلین، پس از بازگشت به ایران در فرودگاه مهرآباد تهران در مورخ سوم اردیبهشت ۱۳۷۹دستگیر شد.

دادگاه اولیه گنجی به ریاست قاضی مرتضوی وی را به دلیل چند اتهام سنگین سیاسی به ده سال حبس و پنج سال تبعید محکوم کرد؛ اما دو سال بعد در دادگاه تجدیدنظر حکم گنجی تنها به شش ماه حبس کاهش یافت.

پس از آن با اعتراض دادستانی، حکم گنجی دوباره نقض شد و این بار به شش سال حبس تبديل شد.

گنجی چند ماه پس از پایان دوران زندان به خارج از ایران مسافرت کرد.

گنجی از همان ابتدا، سفر خود را موقتی نامید و گفت به کشور باز خواهد گشت.
 
 
"فاطمه حقيقت جو"
 
فاطمه‏ حقیقت‌جو نمایندهٔ اصلاح‌طلب دوره ششم مجلس شورای اسلامی بود.
 
فاطمه حقیقت جو در سال ۱۳۸۰ در دادگاهی به ریاست «سعید مرتضوی» به بیست ماه زندان محکوم شد که در دادگاه تجدیدنظر به ریاست «احمد زرگر» به هفده ماه کاهش یافت.  
 
وی دارای دکترای مشاوره، پژوهشگر و مدرس دانشگاه‌های تهران و مراکز آموزش عالی فرهنگیان، نایب رئیس انجمن مشاوره ایران، ۱۰ سال سابقه در پست‌های امور تربیتی و مشاوره آموزش و پرورش، عضو انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تربیت معلم تهران و دو دوره عضو سازمان غیرقانونی «دفتر تحکیم وحدت» بوده است.  
 
پس از مهاجرت فاطمه حقیقت جو به خارج از کشور، بورسیه‌های تحصیلی از طرف آمريکا برای او صادر شد.

فاطمه حقیقت جو در سال‌های 2005 تا 2006 در «مرکز مطالعات بین‌الملل دانشگاه ام آی تی» مشغول به فعالیت شده و پس از آن به جهت خوش خدمتی‌اش در ایران برای سران کشورهای غربی به عنوان پژوهشگر در «مرکز زنان در سیاست و سیاستگذاری دانشگاه هاروارد» مشغول به کار شده است.
 
وی در جریان اغتشاشات سال 88 تلاش گسترده‌ای برای برگزاری کمپین‌های اعتراضی در خارج از کشور مي‌کند، او با همکاری اکبر گنجی و برخی دیگر به برگزاری هر چه پرشور تر این کمپین‌ها همت می‌گمارد تا از آن سو مورد توجه دولت‌های غربی قرار گرفته و به خیال خودشان برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران درخواست کمک‌های مالی کنند!
 

"فریبا داوودی مهاجر"

 فریبا داوودی­ مهاجر مشاور دوران اصلاحات، ضدانقلاب فعلی ساکن آمریکا و عضو سازمانی غیرقانونی به نام سازمان دانش‌آموختگان ایران اسلامی(ادوار دفتر تحکیم وحدت) است.

وی مدعی است فعال حقوق زنان و حقوق بشر است، اما تمام فعالیت­‌هایش در تضاد ریشه‌ای با اصول اسلام قرار دارند.

مهاجر به گفته خودش ابتدا در ایرلند کشف حجاب کرد؛اما به طور رسمی در مقابل دوربین شبکه صدای آمریکا حجاب خود را از سر برداشت.

وی علت تغییر مداوم ظاهر خود را ترس از کنار زده شدن از برخی محافل سیاسی می‌داند.

مهاجر پس از خروج از ایران با همکاری دوستان خارج نشین خود هدایت فتنه‌ای را در دست گرفت که از ابتدا محکوم به شکست بود.

همچنين داوودی در ۲۹ فروردین ماه سال ۱۳۸۶، به دلیل شرکت در تظاهرات، به چهار سال زندان محکوم شد.

اتهامات وی اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام، مصاحبه با رسانه‌های خارجی، و نشر اکاذیب بود.

"پايان"

هر ساله با رسیدن به اواسط تیر ماه، تصاویر و مطالب اغتشاشات حادثه 18 تیر از آرشیوها خارج شده و بازخواني مي‌شود تا برگی ديگر از خیانت معاندان نظام مرور شود.

برگی که ریشه خصومت‌ها و تحرکات چند سال اخیر از جمله فتنه 88 و همچنین ترورها و فشارها و شاخ و برگ جریان معاند ملت و نظام اسلامی را فاش می‌کند.

اين گزارش تنها گوشه کوچکي از نگاه ما در گذر تلخ تاريخ بود که با توجهات حضرت ولي عصر(عج) و نائب بر حق ايشان حضرت آيت الله خامنه‌اي تمامي فتنه‌هاي دشمنان نقش بر آب شده و جز ننگي و خاري چيزي در سبد فتنه‌هاي آنان باقي نمي‌ماند.

نزدیک‌ترین گروه به انقلاب‌ اسلامی در فلسطین کیست؟


از جنبش جهاد اسلامی فلسطین چه می‌دانید؟ رهبران و بانیان آن چه کسانی هستند؟ ایدئولوژی و مشی مبارزاتی آن چیست؟ شخصیت‌های برجسته آن چه کسانی هستند؟ برای یافتن پاسخ این پرسش‌ها با گزارش ویژه مشرق همراه شوید.
گروه گزارش ویژه مشرق؛ پیدایش جنبش جهاد اسلامی ثمره تلاش‌های فکری و سیاسی برخی چهره‌های اسلامی فلسطین در اواخر دهه نود به رهبری گروهی از دانشجویان جوان فلسطینی در مصر و در رأس آنها دکتر فتحی شقاقی، مؤسس آن بود.

در آن زمان عده‌ای مبارزات را در چارچوب دین و عده‌ای نیز پیکار را بر اساس اصول ملی‌گرایی محض تفسیر می‌کردند. در چنین شرایطی جنبش جهاد اسلامی با محوریت قرار دادن مسئله فلسطین و اعتقاد به اینکه جهان غرب ورژیم صهیونیستی برای مبارزه با جهان اسلام و عرب، فلسطین را کانون تهاجمات خود قرار داده‌اند شعار اتحاد همه فلسطینیان برای بیرون راندن اشغالگران را سر داد.

در اوایل دهه هشتاد و بازگشت دکتر فتحی شقاقی و دوستانش به فلسطین، ساختار تشکیلاتی این جنبش شکل گرفت و بانیان آن تلاش نمودند با بسیج مردمی و سیاسی با جهاد مسلحانه، فلسطین را آزاد نمایند.

برخی از منابع اسرائیلی و بیگانه، موسس این جنبش را شیخ عبدالله نمر درویش، رهبر حرکت اسلامی فلسطین در سال 1948 می‌دانند. او کسی است که گروه" خانواده جهاد" را از بین فلسطینیان داخل تشکیل داد که ارتباطی با جهاد اسلامی نداشت و درواقع گروهی بودند که از اخوا‌ن المسلمین جدا شدند.

منابع اسرائیلی همچنین بر این باورند که جنبش جهاد اسلامی با یکی از افسران ارشد خود در سودان که از حامیان شیخ اسعد بیوض التمیمی یکی از رؤسای جهاد اسلامی اردن است ارتباط دارد.

منابع امنیتی رژیم صهیونیستی براین باوند که دکتر رمضان عبدالله بعد از شهادت دکتر فتحی شقاقی توانست این جنبش را از گرفتاری بزرگی که در پی شهادت مؤسس آن ایجاد شده بود نجات دهد و دوباره آن را ساماندهی کرده و بسیاری از  نیروهای فلسطینی موجود در گروه‌های دیگر را جذب نماید.

 

لوگوی جنبش جهاد اسلامی فلسطین


    
اصول کلی:
*جنبش جهاد اسلامی به اسلام به عنوان عقیده، شریعت و نظام زندگی و اصلی برای تحلیل و فهم طبیعت جهاد امت اسلام بر ضد دشمنان و مرجع اساسی تدوین برنامه بسیج و  دعوت عموم به پیکار  نگاه می‌کند.

*فلسطین سرزمینی است از نهر تا بحر و نادیده گرفتن یک وجب از خاک آن شرعاً حرام بوده کما اینکه به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی نیز به هیچ وجه قبول نبوده و حرام می‌باشد.

*رژیم صهیونیستی نیروی پیشگام استعمار معاصر غرب در مسیر مبارزه با امت اسلام به شمار می‌رود واستمرار حضور آن در خاک فلسطین و قلب جهان اسلام، به معنای ادامه تحمیل سیطره غرب بر امت اسلام و به وجود آوردن ضعف، تجزیه و عقب ماندگی برای آن است.

*فلسطین با استناد به شواهد قرآنی، تاریخی و واقعیات امروز، پاشنه آشیل جهان اسلام به شمار می‌رود و از همین رو می طلبد تا با ایجاد نهضتی فراگیر در جهان اسلام این غده سرطانی را از بین برد.

*جهان اسلام باید با به کارگیری تمام ظرفیت‌هایش در جهت بیرون راندن دشمن صهیونیستی از خاک فلسطین اقدام نماید. شکی نیست که در این میان ملت و مجاهدان فلسطین پیشگام هستند و بیشترین بار مبارزه بر دوش آنهاست آنها باید این راه را ادامه دهند تا اینکه تمام جهان اسلام بسیج شود و به مأموریت تاریخی خود جامعه عمل بپوشد.

*اتحاد نیروهای اسلامی و ملی و حضور آنها در میدان مبارزه شرط اساسی استمرار مشی جهادی امت بر ضد دشمن به شمار می‌رود
*هر نوع طرح سازش که حق ملت فلسطین را نادیده بگیرد باطل وحرام است.

اهداف :
*آزادی کامل فلسطین و بیرون راندن رژیم صهیونیستی و برقرای حکومت اسلامی در این کشور به منظور ایجاد حاکمیت عدل، آزادی، مساوات و شوری

*بسیج توده‌ها و جذب آن‌ها و فراهم آوردن ابزار ارتباط و همکاری با جنبش‌های مردمی و اسلامی وآزادیخواه در جهان به منظور حمایت از جهاد بر ضد صهیونیسم جهانی

*دعوت به روی آوردن به عقاید، شریعت و تعالیم پاک اسلام و احیای رسالت تمدنی و انسانی امت اسلام.

 ابزار دستیابی به اهداف:
 این جنبش، جنبشی جهادی است که در پی به کارگیری تمام ظرفیت های انسانی، تربیتی، دینی، آموزشی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی و تکنولوزی های نوین ارتباطی برای نجات فلسطین است.

 این جنبش در مشی مبارزاتی خود از سیاست تا آن اندازه که در مسیر آزادی این کشور موثر بیفتد استفاده می‌کند و از همین رو به در بخش‌های نظامی بیشتر از توسعه سیاسی فعال بوده است.

در نگاه مبارزاتی این جنبش موارد زیر مورد توجه واقع شده است:

*به رژیم صهیونیستی نه به چشم قوم یهود که به چشم اشغالگر نگریسته می‌شود که باید با مبارزه مسلحانه با آن روبرو شد.
 

نشانه روی نیروی گردان‌های قدس به سمت سربازان اسرائیلی

*خودداری از درگیری با برخی جناح‌ها و گروه‌های فلسطینی به منظور کاهش اختلافات و گذر از بحران‌ها برای توسعه فعالیت مبارزاتی و ایجاد پایگاه‌های مبارزاتی در خارج و دستیابی به حمایت مادی و معنوی و سیاسی .

*به رسمیت شناختن دیگر گروه های فلسطینی منوط به عدم خروج از خط مقاومت است.

*همراهی با شیعه به خاطر بسیج تمام ظرفیت‌ها برای بیرون راندن دشمن اشغالگر و عدم ورود به اختلافاتی است که تنها دشمنان از آن بهره می برند.

*استفاده تشکیلات و نهادهای  این جنبش از روش‌های مطالعاتی و برنامه ریزی و نظارتی به منظور دوام
و پیشرفت جنبش.  



 عملیاتها:
نخستین عملیات شهادت‌ طلبانه در فلسطین در دسامبر 1993یعنی چند ماه قبل از ورود دولت فلسطین به نوار غزه توسط یکی از جوانان این جنبش به نام انور عزیز ساکن اردوگاه جبالیا شکل گرفت.

این جنبش عملیات شهادت طلبانه بسیاری چون ديزنقوف، نتساريم، شرق جباليا و موراج در نوار غزه و کرانه باختری انجام داده که مهمترین آنها عملیات بیدلید است که 23 سرباز اسرائیلی در آن کشته شدند. عملیات دیگر  کفار داروم در سال 1995 می‌باشد که در آن 10 اسرائیلی در طی انتفاضه اول- کشته شدند.

با شروع انتفاضه اقصی نبیل العرعیر از اعضای این جنبش نخستین عملیات شهادت طلبانه را به انجام رساند . علاوه بر این جنبش جهاد شهادت طلبانه دیگری را نیز انجام داد.

 گروهان قدس شاخه نظامی این جنبش در فاصله زمانی 2000 تا 2005 به همراه برخی دیگر از گروه‌ها 69 عملیات انجام داده است که شرح آن در جدول ذیل آمده است.


رویکردها و دستاورد جنبش:

1-مقاومت:
در اعتقاد جنبش جهاد قدرت رژیم صهیونیستی قدرتی پوشالی است و در صورت اتحاد دنیای اسلام     می‌توان آن را از بین برد.

اين جنبش با استناد به آیه های قرآن (آیه 4 سوره اسرا) و پیشینه تاریخی حضور یهودیان در فلسطین که امروز با حضور صهیونیست‌ها همراه شده است تنها راه نجات این کشور را در مبارزه مسلحانه جستجو  کرده و از سازش بیزار است. این جنبش به تأسی از انقلاب اسلامی ایران و آزادگان تاریخ از جمله نلسون ماندلا مبارزه را به عنوان راهبرد استراتژیک خود برگزیده و از شهادت به عنوان قدرت بازدارنده یاد می‌کند.

به اعتقاد این جنبش رژیم اسرائیل نمی‌تواند با دیوار حائل  کرانه باختری و نوار غزه راجدا کرده و ضمیمه سرزمین‌های اشغالی کند چرا که نگران است اغلب ساکنان را فلسطینی‌ها تشکیل دهد و از طرفی نمی‌تواند همه ساکنان این دو منطقه را از آنجا بیرون کند از همین رو تنها راه پیش روی این رژیم تحمل آتش مقاومت است که در نهایت نیز باید همچون جنوب لبنان، از این مناطق خارج شود. به اعتقاد این جنبش، رژیم صهیونیستی به دلیل  کوچک بودن ساختار جغرافیایی و جمعیتی نخواهد توانست برای مدتی طولانی به جنگ بپردازد از همین رو در صورتی که اراده مبارزه در بین  فلسطینی‌ها به دلیل بهره‌مندی از ظرفیت‌های انسانی و محیطی وجود داشته باشد توانایی رویارویی را نخواهد داشت .

رهبران این جنبش معتقدند تاریخ ثابت نموده است که هیچوقت امپراطوری‌ها و تمدن‌های بزرگ بقای طولانی نداشته‌اند از همین رو این رژیم نمی‌تواند مدتی طولانی از حمایت دولتمردان آمریکا بهره‌مند باشند.

 نکته‌ای دیگر که رهبران این جنبش بر آن تأکید دارند عدم بزرگنمایی قدرت این رژیم و نترسیدن از هیاهوهای آن است چرا که حزب الله و محور مقاومت نشان داده‌اند که قدرت پوشالی این نظام در صورتی که ارتش جهان اسلام بسیج شود کاری از پیش نخواهد نبرد و سلاح‌های هوشمند و زرادخانه هسته‌ای آن بی‌اثر خواهد بود.  
 

نمایی از توان موشکی رزمندگان جهاداسلامی

این در حالی است که «خالد مشعل» رئيس دفتر سياسی جنبش حماس در نشست‌های آشتی ملی اعلام کرد که اين جنبش در راستای تحقق آشتی ملی، مقاومت مسلحانه را متوقف کرده و به مقاومت مسالمت‌آميز روی خواهد آورد. رهبران جنبش جهاد اسلامی در واکنش به اين اظهار موضع حماس اعلام نمودند: «مقاومت در هر نوع و شکلی از حقوق قانونی ملت فلسطين و گروه‌های مقاومت است و مقاومت مسلحانه، موفق‌ترين نوع آن به شمار مي‌رود.» جنبش جهاد معتقد است که مبارزه مسلحانه اين جنبش، مانعی بر سر راه آشتی فلسطينيان نخواهد بود و جنبش، تبعات حمايت از آشتی ملی را در کنار نکات مثبت آن تحمل خواهد کرد. همچنين دبيرکل جنبش پس از نشست شورای رهبری موقت ساف تأکيد نمود که هيچ‌کس نمی‌تواند بگويد که مقاومت مسلحانه، مشروع نيست و ملت فلسطين نمي‌تواند آن را به کار گيرد.

2-آشتی ملی:
موضع این جنبش در خصوص آشتی ملی این است که ما به عنوان بخشی از ساختار سياسی فلسطين در آشتی ملی حضور خواهيم يافت، اما در حکومت آينده سهيم نخواهيم بود .

آشتی ملی، پروژه‌ای برای پايان دادن به اختلافات داخلی فلسطين در مسير تحقق آرمان‌های ملت فلسطين است. اين اختلافات و اين پروژه، متشکل از مسائلی است که در صورت حل آنها، تشکيل يک دولت متحد و قدرتمند فلسطينی محقق خواهد شد. جنبش جهاد اسلامی فلسطين بنا به رسالت خود در خصوص وحدت تمامی امت فلسطين برای آزاد‌سازی فلسطين از بند اشغالگری رژيم صهيونيستی، پا به عرصه آشتی ملی گذاشت. پاسخ اين جنبش به درخواست‌های هواداران خود اين بود که ما به عنوان بخشی از ساختار سياسی فلسطين در آشتی ملی حضور خواهيم يافت، اما در حکومت آينده سهيم نخواهيم بود .

با نگاهی به عملکرد جنبش جهاد اسلامی در عرصه آشتی ملی مي‌توان نتيجه گرفت که جنبش جهاد اسلامی از طرفی به دنبال پايبندی به ميثاق خود در به رسميت نشناختن رژيم صهيونيستی و مبارزه با آن است و از طرف ديگر به دنبال تأثيرگذاری در عرصه سياسی فلسطين و پيشرفت مسئله فلسطين مي‌باشد. تعارض اين دو عرصه موجب شده است که رهبران جنبش تلاش نمايند با دخالت خود بر جهت‌گيري‌های پرونده آشتی ملی تأثير گذارند اما عدم هماهنگی دو طرف اختلاف با جنبش، موجب دور ماندن جهاد اسلامی از جزئيات ديدارهای دوطرفه شد و جهاد اسلامی را مجبور به پذيرفتن توافقات دو جنبش فتح و حماس تحت هر شرايطی قرار داد. اوج اين تبعيت در پذيرش گزينه سازشگر «ابومازن» به عنوان نخست وزير دولت وحدت ملی است .

 افزون بر آنچه گفته شد رهبران جهاد اسلامی، تحقق آشتی ملی را در سايه بازداشت مبارزان غيرممکن مي‌دانند.  به نظر رهبران جهاد اسلامی، سياست بازداشت و تشديد فضای امنيتی از موانع هميشگی آشتی ملی بوده و تنها راه اجرايی شدن آشتی ملی، آزادی زندانيان سياسی در کرانه باختری و نوار غزه است .

3-انتخابات:
توقف بازداشت‌های سياسی، آزادی زندانيان سياسی، توقف تهاجمات رسانه‌ای و برچيده شدن تمامی معاهدات با رژيم صهيونيستی شروط جنبش جهاد اسلامی برای شرکت در انتخابات است.

جنبش جهاد اسلامی، جنبشی جهادی و مبارز است که مشروعیت خود را در باقی ماندن در خط مقاومت می‌داند وتاکنون هیچ حزب سیاسی تشکیل نداده است چرا که لازمه ایجاد آن را داشتن حاکمیت ملی می‌داند که هنوز محقق نشده است از همین رو سعی نموده است به منظور حضور در صحنه مبارزاتی با دیگر گروه‌های فلسطینی از جمله دولت محمود عباس وارد نزاع نشود و بیشتر نقش میانجیگرانه، مصلحانه و حافظ وحدت ملی باشد. البته این به معنای مقبولیت طیف محمود عباس و به طور کلی نهادهای برگرفته از قرارداد اسلو (تشکيلات خودگردان و مجلس قانونگذاري) در نزد آن نیست و اين اصل هنوز هم مورد احترام رهبران جنبش است چراکه آنها معتقدند حضور در این نهادها به معنای پذيرش دشمن اشغالگر صهيونيستی است و اين امر با آرمان‌های آزاديخواهانه فلسطين و جنبش در تعارض است. از منظر سران جنبش جهاد، تنها نهادی که حضور جهاد اسلامی در آن به شرط تحقق شرايطی امکان دارد، شورای ملی فلسطين است. به نظر رهبران جنبش، «شورای ملی فلسطين» مرجعيتی حقيقی و نماينده‌ای واقعی برای ملت فلسطين و مسيری صحيح در بازسازی سازمان آزاديبخش فلسطين است. جهاد اسلامی پس از آنکه در سال 2006 انتخابات را تحریم و در آن شرکت ننمود برای حضور در انتخابات شورای ملی فلسطين شروطی را قائل شد که عبارتند از: توقف بازداشت‌های سياسی، آزادی زندانيان سياسی، توقف تهاجمات رسانه‌ای و برچيده شدن تمامی معاهدات با رژيم صهيونيستی است. از طرف ديگر، برخی رهبران جهاد، برگزاری انتخابات با وجود توطئه‌های صهيونيستیرا غيرممکن مي‌دانند .

از مهمترین چهره های این جنبش که در قید حیات هستند باید به افراد زیر اشاره کرد:
  دکتر رمضان عبدالله دبیرکل، شيخ زياد النخاله"ابو طارق"جانشین دبیرکل، شيخ عبدالله الشامي "أبو حسام، شيخ أنور أبو طه "أبو هادي، شيخ ابراهيم النجار "ابو حازم"، اكرم العجوري "ابو محمد"، دكتر محمد الهندي "ابو عمر"و شيخ نافذ عزام" ابو رشاد" اعضای دفتر سیاسی، شيخ احمد بركه " نماینده جنبش در يمن"،  شيخ ابو عماد الرفاعي "نماینده جنبش در لبنان"، شيخ ناصر ابو شريف "نماینده جنبش در ایران" ، شيخ خضر عدنان "ابو عبدالرحمن"، خالد البطش"أبو عاشور" مسئول روابط خارجی جنبش، داوود شهاب "سخنگوی جنبش"، دكتر جميل يوسف "ابو فتحي"، شيخ بسام السعدي "ابو ابراهيم" و شيخ خضر حبيب "ابو محمد"

 از مهمترین شهدا نیز باید به دکتر فتحی شقاقی، محمود الخواجه، محمد مرشد ابو عبدالله، محمد شحاده، رامز حرب و محمد فؤاد عبيد اشاره کرد.

ما در اینجا به شرح زندگی و سوابق مبارزاتی تنی چند از آنها خواهیم پرداخت:

1- فتحی شقاقی:
وی در سال 1951 در اردوگاه رفح به دنیا آمد و بعد از تحصیلات دوره متوسطه در سال 1968وارد دانشگاه زقازیق مصر شد و در آنجا با اندیشه‌های اخوان‌المسلمین آشنا شد. این چهره مبارز از همان آغاز انقلاب اسلامی ایران در پی تبیین این انقلاب برآمد و با تألیف کتاب" امام خمینی راه حل جایگزین" راه انقلاب اسلامی را ادامه داد..
 

صراحت لهجه و آگاهی شقاقی از نیات واقعی رژیم صهیونیستی،  باعث شد تا این رژیم جز با حذف وی از صحنه مبارزات، راه دیگری نیابد.
در سال 1979 به دلیل تألیف این کتاب در مصر بازداشت شد و در نیمه دهه هشتاد با شاخ‌ های جهادی جنبش اسلامی جنوب لبنان و رهبران آن ابراهیم غنیم، حامد ابو ناصر، محمود حسن و کمال قزاز و نیز چهره‌های اسلامگرای جنبش فتح یعنی منیر شفیق، محمد بحیص و حمدی سلطان ارتباط برقرار کرد. از دیگر افرادی که وی با آنها آشنا شد رهبر جنبش جهاد بیت المقدس اسعد بیوض تمیمی بود . وی در سال های 1983 و1986 بارها در فلسطین بازداشت و در آگست سال  1988 به دلیل مدیریت انتفاضه به لبنان تبعید شد. از آن سال به بعد وی در کشورهای مختلف عربی و اسلامی در تردد بود تا اینکه در جزیره مالت و در حالیکه نام ابراهیم شاویش در گذرنامه اش ثبت شده بود و عازم سوریه بود با شلیک 5 گلوله توسط مأموران موساد به شهادت رسید.

2- رمضان عبدالله شلح:
رمضان عبدالله در سال 1958در منطقه شجاعیه نوار غزه چشم به جهان گشود. وی که از مؤسسین جنبش جهاد اسلامی به شمار می‌آید فارغ التحصیل مقطع لیسانس رشته اقتصاد از دانشگاه الزقازیق مصر در سال 1981و دکترای اقتصاد از دانشگاه دارام بریتانیا در سال 1990و استاد اقتصاد دانشگاه اسلامی غزه می‌باشد.

وی در سال 1977 وارد دانشگاه مصر شد و در آنجا با فتحی شقاقی آشنا و به عضویت جنبش اخوان المسلمین درآمد. شقاقی با تقدیم کتاب‌های سید قطب، مولودی و حسن البنا و دیگر چهره‌های اسلامی، وی را با اسلام سیاسی آشنا نمود. ثمره این آشنایی  شکل گیری جنبش جهاد اسلامی در هفت سال بعد بود.

وی بعد از ترور فتحی شقاقی از طرف اعضای شورای جنبش جهاد به سمت دبیرکل انتخاب شد و از آن زمان   تاکنون بر مواضع اصولی این جنبش پافشاری نموده و بارها از نشست شرم الشیخ و قرارداد اسلو به عنوان یک حادثه بزرگ برای فلسطین یاد کرده است.
 

رمضان عبدالله در27 نوامبر 1995 در لیست سیاه آمریکائیها قرار گرفت و در 24 فوریه 2006  از وی به عنوان یکی از خطرناک ترین افراد تحت تعقیب یاد کردند.

دکتر رمضان عبدالله از دارام راهی لندن شد و در مراکز اسلامی آنجا به انجام فعالیت‌های پژوهشی پرداخت و از آنجا راهی کویت گردید. در آنجا ازدواج نمود و دوباره به لندن بازگشت. وی این شهر را به مقصد شهر تامبا در ایالت فلوریدای آمریکا ترک گفت و در آنجا مدیر مرکز پژوهشی"اسلام و جهان" و سردبیر نشریه"نگاه اسلامی" شد.

وی با اینکه سالهای بسیاری را در غرب گذارند اما همجنان به فتحی شقاقی و راه وی وفادار ماند و از همین رو اسرائیلی ها سعی نمودند وی را ترور کنند.

3-زیاد نخاله
وی که قائم مقام دبیرکل این جنبش به شمار می‌رود در سال 1951 در نوار غزه به دنیا آمد و در سال 1985 با فتحی شقاقی آشنا گردید و در سال 1985 نقش مهمی را را در شکل‌گیری گردان‌های قدس، شاخه نظامی جنبش جهاد ایفا کرد. در سال 1992 اسرائیلی‌ها وی را به همراه فتحی شقاقی به جنوب لبنان تبعید نمودند که تا سال 1994 در آنجا ماند و در سال 1995 به عنوان معاون دبیرکل انتخاب شد
 

زیاد نخاله مرد دوم جنبش جهاد



        
4-خالد البطش
وی که در زمره رهبران میدانی جنبش به شمار می‌رود مردی با تجربه و فعال و مسئول روابط خارجی جنبش به شمار می رود. اهم فعالیت‌های وی در زمینه تقویت و استحکام پایه‌های شاخه نظامی جنبش بوده و هرنوع گفتگو و سازش پذیری با رژیم صهیونیستی را رد کرده است. از جمله فعالیت‌های وی تغذیه شاخه نظامی جنبش از ده ها هزار موشک با برد کوتاه و بلند وضد ذره بوده و بواسطه تلاش‌های وی، بسیاری از جوانان مبارز فلسطینی به ساختن پایگاه‌ها و تونل‌های زیر زمینی برای مبارزه با نیروهای فلسطینی اقدام نمودند.
 

خالد البطش مسئول روابط خارجی جنبش
5- شیخ عبدالله شامی
وی در سال 1957 در غزه و در خانواده ای مؤمن و تنگدست به دنیا آمد و پس از پایان تحصیلات ابتدایی و راهنمایی در سال 1976 وارد دانشگاه زقازیق مصر شد. وی علاوه بر تدریس در مدارس راهنمایی غزه خطبیب و امام جماعت مسجد شهدای این بخش بوده است. 


عبدالله شامی مبارز نستوه و مسئول تربیت نسل آینده فلسطین

وی که در فاصله سال های 1980 تا 1981 م به انجام فعالیتهای تبلیغی و جهادی مشغول بوده است با آغاز انتفاضه 1987م چندین بار بازداشت و به مروج الزهور تبعید شد. وی در این منطقه به عنوان سخنگوی تبعید شده گان جنبش جهاد انتخاب شد و در طی سال های 1994تا2000م حدود 10 با توسط صهیونست ها اسیر و بازداشت شد.    


6- رامز حرب
وی یکی از فرماندهان میدانی برجسته جنبش جهاد و از تربیت یافتگان راه و مسیر شقاقی و مسئول اطلاع رسانی نبرد در غزه هاشم  بود که در نبرد " آسمان آبی" به شهاد رسید. وی بیشترین وقت خود را به مبارزه با صهیونیست‌ها اختصاص می‌داد طوری که روزها روی خانواده خود را نمی‌دید.
 

رامز حرب مبارزی که نبرد و شهادت را بر حضور در خانواده ترجیح داد.

7- محمد شحاده
وی متولد سال 1963 در بیت لحم و یکی از رهبران جنبش جهاد است که در طی انتفاضه سال 1992 به مروج الزهور در جنوب لبنان تبعید شد، در آنجا با مبارزان حزب‌الله آشنا شد و به یکی از اعضای ارشد گردان‌هاي القدس (بخش نظامی جهاد اسلامی) بدل شد. این شخص که در 16 سالگی یکی از مبارزان جنبش فتح بود در سال 2006 کاندیدای شرکت در انتخابات شورای قانونگذاری فلسطین شد. او در سال 1980 بازداشت و به 25 سال حبس محکوم شد تا اینکه در فرایند مبادله اسرا در سال 1985 آزاد شد. بعد از این تاریخ نیز چندین سال به جرم فعالیت در جنبش جهاد اسلامی بازداشت شد.  
 

شحاده در اواخر اسفند سال 1386 به همراه سه تن از همراهانش «عيسى مرزوق»، «عماد الكامل» و «أحمد البلبول» ـ در شهر "بيت لحم" واقع در کرانه باختری مورد هجوم نظامیان اشغالگر قرار گرفتند و در دم به شهادت رسیدند.

8- محمد فؤاد عبید
وی در تاریخ 18/12/1989م در اردوگاه جبالیا در خانواده‌ای مجاهد که از روستای اشغال شده بریر مهاجرت کرده بودند به دنیا آمد. او که برادر شهید احمد عبید نیز می باشد دوران ابتدایی و راهنمایی را در مدارس آوارگان اردوگاه جبالیا در شمال غزه گذراند و به دلیل مشکلات اقتصادی خانواده وارد چرخه تأمین رزق آن شد.
 


پدر ابوجعفر در مصاحبه با خبرنگار سایت اطلاع رسانی گردان‌‌های قدس از ویژگی های فرزندش می گوید.

وی که از رهبران میدانی و یکی از مبارزان واحد توپخانه‌ای شاخه نظامی قدس به شمار می‌رود صبح یکشنبه 2012 در حمله بالگردهای اسرائیلی به شهات رسید.



منابع و ماخذ:
***************************************

www.aljazeera.net/specialfiles/pages/feee  
amlyat.htm/WWW.sarayaalquds.org
falestiny.net/mhdrt-01.htm
http://muhandes.net/qudes/05-d-p.html
www.alalamalislami.com/models-resistance/report
http://www.12allchat.com/forum/viewtopic.php

www.almoslim.net/node/86653
http://www.ebnmisr.com/forum/t51622.html
pngo.Ir
scholar.nagah.edu
ایاد برغوثی، اسلام و سیاست در سرزمی نهای اشغالی فلسطین,ص66

عکس امام خمینی در قهوه‌خانه‌‌ پاکستانی


دو روز روزه نذر پاکستانی‌ها برای آزادسازی خرمشهر گزاره چندان معمولی در تاریخ جنگ‌های دنیا نیست.
سرویس فرهنگی مشرق به نقل از تسنیم - پروژکتور و ژنراتور، با امکانات ابتدایی پاکستانی‌ها در اوایل انقلاب ایرانی، پیشرفته‌ترین ابزار صدور انقلاب در دنیا می‌شود.انقلاب سال 57 ایرانی‌ها که پیروز می‌شود کیلومترها آن طرف‌تر از سرزمین ایران جماعتی از پاکستانی‌ها، که همه آمال و آرزوهایشان را در انقلاب ایران متجلی می‌دیدند دست به کار می‌شوند. آن زمان در خیلی از کشورهای اسلامی تئوری حرام بودن خروج بر سلطان اسلامی یک کشور مسلمان رواج داشت و بخشی از مردم پاکستان هم از نفوذ این تئوری بی‌نصیب نمانده بودند. همان زمان هم تبلیغات گسترده‌ای علیه انقلاب ایران و امام خمینی در رسانه‌های انگلیسی و آمریکایی پاکستانی پخش شده بود. علاوه بر اینکه جماعتی از افراطیون وهابی هم شروع به زمینه‌چینی برای تخریب چهره اسطوره‌ای امام در پاکستان  کرده بودند.
 
در بسیاری از مناطق پاکستان آن زمان برق نبود. جماعتی از پاکستانی‌های عاشق ایران با زحمت ژنراتور برق پیدا می‌کنند، ویدئو پروژکتور پیدا می‌کنند و باروبندیل زندگی‌شان را جمع می‌کنند و روستا به روستا با این تجهیزات ابتدایی سفر می‌کنند، اهالی روستا را جمع می‌کنند و برایشان پیام‌ها و سخنرانی‌های امام خمینی را پخش می‌کنند. روستا به روستا جلسات پخش فیلم می‌گذاشتند و بعد هم برای مردم حرف می‌زدند. حالا پاکستانی‌ها تازه داشتند می‌فهمیدند انقلاب ایران یعنی چی... آن موقع‌ها داخل ایران کسی به این چیزها فکر نمی‌کرد. اول انقلاب باید تثبیت می‌شد. استدلال قابل قبولی بود، برای سی‌وچهار سال قبل...
 
اینجا پاکستان؛ بیست سال قبل:
 
«دو روز روزه نذر پاکستانی‌ها برای آزادسازی خرمشهر» گزاره چندان معمولی در  تاریخ جنگ‌های دنیانیست.
 
اول خرداد سال 68 جماعتی پاکستانی در پیشاور جمع می‌شوند. جماعتی که رهبرشان سید حسین عارف‌الحسینی گوشش را از رادیوی کوچک ترانزیستوری‌اش دور نمی‌کند تا حتی برای لحظه‌ای آخرین اخبار اشغال خرمشهر ، سرزمینی در جنوبی‌ترین نقطه ایران را از دست ندهد.
 
پاکستانی‌های داستان ما به شدت از اشغال نه چندان طولانی مدت خرمشهر نگران شده‌اند. نذر می‌کنند تا زمان آزادی خرمشهر ایران، آنها در پاکستان روزه بگیرند. دو روز بعد خبر آزادسازی خرمشهر در پاکستان را اول بار بلندگوی یک مسجد محلی اعلام می‌کند.شهر به جوش و خروش در می‌آید؛ صدای تیرهای هوایی پاکستانی‌ها، رسم قدیمی آنها در هنگام خوشحالی کل شهر را بر می‌دارد و شهر کاملا تعطیل می‌شود. یک شهر پاکستان برای آزاد شدن یک شهر ایران سه روز تعطیل می‌شود.
 
اینجا پاکستان؛ دو سال قبل:
 
تصاویر زیر مربوط به برگزاری جشن پیروزی انقلاب اسلامی ایران سی و یک سال بعد در کشوری به نام پاکستان است. تصاویر را با دقت ببینید.
 
 




 
ماجرا آن‌قدری گویاست که نیاز به مطول‌گویی‌های معمول ندارند. چند جوان پاکستانی در گوشه‌ای از سرزمین‌شان در منطقه‌ای به نام چینوت، کیلومترها دورتر از ما، برای پاسداشت حادثه‌ای که سی سال پیش در سرزمین دیگری به نام ایران اتفاق افتاده است جمع می‌شوند و جشن برگزار می‌کنند. یک تئاتر با محدودترین امکانات ابتدایی برای نمایش اتفاقات و آرمان‌های این انقلاب برپا می‌کنند، سرودهای انقلابی ایرانی‌ها را می‌خوانند و جماعتی هم از پاکستانی‌های دیگر به آنجا می‌آیند و می‌نشینند و شعارهای انقلاب ایران را فریاد می‌زنند.دکورهای ساده مراسم جشن انقلاب ایران در پاکستان همه پوشیده از عکس امام خمینی، آیت‌الله خامنه‌ای و شهدای جنگ ایران شهید همت و شهید فهمیده و... است.
 
هیچ نشانه‌ای از حضور سیستم فرهنگی ایران برای هر نوع پشتیبانی؛ حمایت و حضور در این حرکت در تصاویر دیده نمی‌شود.سی و دو سال از تلاش پروژکتوری‌های پاکستانی‌ها در صدور انقلاب ایران به سرزمین‌شان گذشته است و در اصل ماجرا، قلب‌های پر از مهر پاکستانی‌ها به ایران و بی‌تفاوتی نهادهای فرهنگی به این قلب‌ها تقاوتی پیدا نشده است.
 
***
 
اینجا پاکستان؛ امروز:

 
نام یک کوچه باریک در کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر کراچی پاکستان، شهر اهل فرهنگ پاکی‌ها، امام خمینی است. نامی که شهرداری شهر کراچی آن را انتخاب نکرده است. بالای نام قبلی کوچه، خود اهالی کوچه تابلویی درست کرده‌اند و نام امام خمینی را بر بالایش نوشته‌اند. بیست سال است نام این کوچه تکان نخورده است.چند روز پیش شهرداری شهر کراچی، تابلوی این کوچه را کند و اسم جدیدی برایش گذاشت، اما عشق مردم این محله کراچی به امام خمینی به این راحتی‌ها دست‌بردار نیست.مردم دوباره خودشان اسم کوچه را عوض کرده‌اند.


عکس امام خمینی در یک قهوه خانه سنتی

خیابان‌ها و مکان‌های عمومی دیگری هم در پاکستان وجود دارد که به اسم کشورها یا شخصیت‌های مشهور کشورها، نام‌گذاری شده‌اند اما همه شان با کوچه امام خمینی در کراچی یک تفاوت اساسی دارند، این خیابان‌ها یا مکان‌های عمومی، با سرمایه این کشورها ساخته شده‌ است و همین کشورها اسم خودشان یا شخصیت‌های مشهورشان را روی خیابان‌ها و مکان‌های عمومی گذاشته‌اند، یک راه معمول دیپلماسی عمومی در همه کشورها...مردم پاکستان خودشان جور ایرانی را می‌کشند...
 
یک مستندساز ایرانی مشهور تعریف می‌:کرد که در وقتی در پاکستان بوده‌اند در میان صخره‌های سخت رشته‌ هیمالایا، به قهوه‌خانه‌ای برخورده‌اند، به داخلش رفته‌اند و در آنجا بالای سر کافه‌دار عکس امام خمینی و آیت‌الله خامنه‌ای را دیده‌اند. از او درباره‌اش پرسیده‌اند و او گفته است این هویت ماست.
 
قضیه به همین سادگی و در عین حال به پیچیدگی زیستن در شرایط رسانه‌ای جمهوری اسلامی ایران است.
 
پاکستان به دلیل وابستگی‌های احساسی و عقیدتی بعد از انقلاب ایران به راحتی می‌توانست اصلی‌ترین پایگاه فرهنگی ایران در منطقه باشد. اکثریت 180 میلیون پاکستانی تشنه انقلاب و فرهنگ انقلاب ایران بودند و به مدت سی سال مدیریت فرهنگی و البته رسانه‌های ایرانی خموشانه از کنار پاکستان گذشتند.
 
وجود مراکز فرهنگی کره‌جنوبی در پاکستان، وجود چندین مدرسه ترکیه‌ای در پاکستان و وجود 30 شبکه تلویزیونی اکثرا وابسته به آمریکا در پاکستان نتیجه عملکرد مستقیم سیستم فرهنگی ایران است.
 
قصه ما روی دیگری هم دارد. کل تصویر ما از پاکستان نزدیک‌ترین قلب‌های به ایرانی‌ها در همه این سالهای بعد از انقلاب به فقر گرسنگی، سیل و حملات انتحاری محدود می‌شود.
پاکستانی‌ها برای ما ایرانی‌ها طبق تصاویر رسانه‌ای مان آدم‌های سیاه‌چرده و بیچاره‌ای هستند که گوشه خیابان‌ها پخش و پلا هستند و هر از گاهی هم به سرشان می‌زند و یک کمربند انفجاری به خودشان می‌بنند و عده‌ای را به همراه خودشان منفجر می‌کنند و پاکستان سرزمین خشک و بی‌آب و علفی که هر روز در آن آدمها مشغول جنگیدن و آدمکشی‌و منازعه برای فقر و گرسنگی تا مرحله مرگند.به همین صراحت و البته ابتذال...