فاطميه اول يا دوم؟/ نظر رهبرانقلاب درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا(س)

«درباره شهادت حضرت فاطمه(س) بالاخره 75 روز بعد از رحلت صحیح است یا 95؟ رهبر عالی قدر پاسخ واقعا حکیمانه ای دادند و فرمودند: برای شما چه فرقی می کند کدامیک صحیح باشد خداوند خواست که مردم بیشتر به یاد مادر ما باشند و بیشتر برای مادر ما عزاداری و بیان فضائل ایشان را بکنند.»
فاطميه اول يا فاطميه دوم؛ کدام معتبر است؟/ نظر رهبرانقلاب درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا(س)
به گزارش مشرق،  درباره تاريخ شهادت حضرت زهرا ‌‌(س) روايات مختلف است. از چهل روز تا شش ماه بعد از رحلت پيامبر ‌(ص). ميان علماي شيعه، دو تاريخ مشهور و مقبول است: يكي هفتاد و پنج روز بعد از رحلت پيامبر ‌(ص) و ديگري نود و پنج روز.

با توجه به رحلت پيامبر اسلام ‌(ص) در بيست و هشتم صفر، بنا به روايت ۷۵ روز، در مورخة سيزدهم تا پانزدهم جمادي الاوّل ، شهادت حضرت زهرا‌‌(س) است و اين ايام را فاطمية اوّل مي‌ خوانند اما بنا به روايت ۹۵ روز، شهادت حضرت‌‌ زهرا (س) در سوم تا پنجم جمادي الثاني است و اين ايام را فاطمية دوم مي‌ خوانند.

بنابراين؛ ايام فاطميه جمعا ۶ روز مي باشد، ۳ روز در ماه جمادي الاول و ۳ روز در ماه جمادي الثاني. فاطميه اول از ۱۳ تا ۱۵جمادي الاول است و فاطميه دوم از سوم تا پنجم جمادي الثاني است.

ظاهراً علت اينکه سه روز در هر ماه بعنوان روز شهادت آن حضرت‌‌ معرفي شده است به اين دليل است که اين احتمال وجود دارد که ماههاي قمري از رحلت پيامبر‌ (ص) تا شهادت حضرت زهرا‌‌ (س)،۲۹روز بوده باشند، حال آنکه در صورت کامل بودن ماههاي قبل، روز شهادت ۱۳ جمادي الاول و يا سوم جمادي الثاني خواهد بود.

چرا که طبق تقويم، حداکثر سه ماه قمري ۲۹ روزه و حداکثر ۴ ماه قمري ۳۰ روزه مي توانند پشت سر هم قرار گيرند.

اما در عرف، به دهه دوم جمادي الاول، از دهم تا بيستم جمادي الاول که بنابر قول ۷۵روز، شهادت آن بانوي بزرگوار در آن واقع شده است دهه فاطميه اول و به دهه اول جمادي الثاني از اول تا دهم جمادي الثاني، که طبق قول ۹۵روز، شهادت حضرت زهرا‌‌ سلام‌الله‌عليها‌ در آن واقع شده است،دهه فاطميه دوم گفته مي شود.

علت بروز اختلاف در روز شهادت

در مورد تعداد روزهايي که حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها پس از رحلت پدر بزرگوارشان در قيد حيات بوده اند در ميان کتاب هاي تاريخي اختلاف وجود دارد. بعضي از مورخين مثل يعقوبي اين زمان را چهل روز و کساني مثل عايشه، دختر ابي بکر، اين مدت را شش ماه و گروهي ديگر هشت ماه ذکر کرده اند.

علامه مجلسي

اما در ميان اين اقوال، آن قولي که براي ما قابل اعتنا است روايات رسيده از ناحيه ائمه هدي عليهم‌‌‌ السلام مي باشد، به نقل مرحوم علامه مجلسي، مرحوم ابوالفرج اصفهاني در کتاب مقاتل الطالبين اينگونه اظهار نظر کرده: مدت زمان حيات فاطمه زهرا سلام الله عليها بعد از وفات پيامبر صلي الله عليه وآله مورد اختلاف قرار گرفته است، به طوري که کمترين زمان ذکر شده در اين رابطه ۴۰ روز و بيشترين زمان هشت ماه مي- باشد، اما آنچه نزد ما مسلم و مورد قبول است روايات رسيده از امام باقر عليه السلام است که حضرت مي- فرمايد: بدرستي که زمان رحلت صديقه کبري سلام الله عليها سه ماه بعد از رحلت پيامبر مکرم اسلام صلي الله عليه و آله بود.

طبري شيعي

همچنين مرحوم طبري شيعي در کتاب دلايل الامامه به سلسله اسناد خود رواياتي از حضرت امام صادق عليه السلام نقل مي کند که حضرت مي فرمايد: حضرت صديقه طاهره عليها السلام در ماه جمادي الاخر روز سه شنبه، سه روز از ماه گذشته در سال ۱۱ هجري از دنيا رفتند.

اين دو روايت مبناي مورد اتخاذ غالب علماي شيعه من جمله سيد طاووس در کتاب شريف اقبال مي باشد.

کليني

اما دسته دوم ديگري از روايات صحيحه هم اين مدت را ۷۵ روز ذکر کرده اند از جمله اين روايات، روايت مرحوم کليني از امام صادق عليه السلام است که حضرت مي فرمايد: «بدرستي که توقف فاطمه عليه السلام در اين دنيا پس از پدر گراميش ۷۵ روز بود.»اين دسته از روايات هم مبناي نظر برخي از علماي شيعه از جمله مرحوم کليني گرديده.

البته ممکن است دليل اختلاف در اين دو دسته از روايات صحيحه رايج نبودن نقطه گذاري بر کلمات در زمان صدور روايات باشد. توجه به شباهت «خمسه و سبعون» با «خمسه تسعون» مويد اين معنا است.

فاطميه اول يا فاطميه دوم؛ کدام معتبر است؟/ نظر رهبرانقلاب درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا(س)

راويان سني چه مي گويند؟

در اين مجال بخشي را هم به آثار و تاليفات بزرگاني اهل سنت مانند ابن قتيبه، ابن شهر آشوب سروي، أبي الفتح محمد بن عبدالکريم بن أبي بکر احمد شهرستاني، ذهبي مورخ مشهور، عمر رضا کحاله از علماي معاصر اهل سنت و احمدبن يحيي معروف به «بلاذري» و ابن ابي الحديد معتزلي اختصاص داديم تا بدانيم واقعيت شيعه از زبان سني ها چگونه بيان شده است.

ابن قتيبه دينوري، قرن سوم هجري

ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتيبه دينوري (معروف به ابن قُتَيبَة) در گذشته به سال ۲۷۶ هجري، در کتاب خود بنام «الامامة والسياسة» تحت عنوان"کيفَ کانَت بيعة علي أبي طالب کرَّمَ الله وجهه" (علي کرم الله وجهه چگونه بيعت کرد) با ذکر سند از عبدالله بن عبدالرحمن انصاري روايت کرده که گفت: همانا روزي ابوبکر از عده اي که از بيعت با او سرپيچي کرده و نزد علي عليه السلام جمع شده بودند، سراغ گرفت.

پس عمر را به دنبال آنها -که در خانه ي علي جمع شده بودند- فرستاد، پس آنها از خارج شدنِ از خانه خودداري نمودند، در اين هنگام عمر دستور داد که "هيزم حاضر کنيد" و خطاب به اهل خانه گفت: قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست بايد خارج شويد و الا خانه را با اهلش به آتش مي کشم ! شخصي به عمر گفت: اي ابا حفض، آيا مي داني در اين خانه فاطمه است؟! گفت: اگر چه فاطمه در خانه باشد! باز در همان کتاب جلد ۱ صفحه ۱۳ با ذکر سند آمده است:.. پس از چندي که گذشت عمر به ابوبکر گفت بيا تا نزد فاطمه عليها السلام برويم، چرا که ما او را به غضب درآورده ايم.

پس به اتفاق يکديگر نزد فاطمه عليها السلام رفته و از او اجازه ورود گرفتند، لکن فاطمه عليها السلام به آنها اجازه ي ورود نداد، ناچار نزد علي عليه السلام آمده و با او سخن گفتند، تا آنکه آنها را بر فاطمه عليها السلام وارد کرد.

پس همين که آن دو نزد فاطمه عليها السلام نشستند، فاطمه عليها السلام صورت خود را به ديوار برگرداند. در اين هنگام آن دو به فاطمه عليها السلام سلام کردند، لکن او جواب سلام آنها را نداد، لذا ابوبکرشروع به سخن کرده و گفت: اي حبيبه ي رسول خدا آيا ما در مورد ارث پيامبر و همچنين در مورد شوهرت تو را به غضب در آورديم؟ فاطمه عليها السلام گفت: چه مي شود تورا، که اهل و خانواده ات از تو ارث ببرند، لکن ما از محمد صلي الله عليه وآله ارث نبريم! سپس فرمود: آيا اگر حديثي از پيامبر را به ياد شما بياورم قبول مي کنيد، و به آن اعتقاد پيدا مي کنيد؟ عمر و ابوبکر گفتند:آري. پس فاطمه گفت: شما را به خدا قسم آيا از پيامبر نشنيديد که مي گفت: «رضايت فاطمه، رضايت من و غضب فاطمه، غضب من است. پس هر کس فاطمه دختر مرا دوست داشته باشد، همانا مرا دوست داشته و هر کس فاطمه را راضي کند مرا راضي کرده است و هر کس فاطمه را به غضب آورد، همانا مرا به غضب آورده است». عمر و ابوبکر گفتند: آري از پيامبر ‌صل‌الله‌عليه‌و‌آله‌ شنيديم.

فاطمه عليها السلام گفت: پس همانا من، خداوند و ملائکه را شاهد مي گيرم که شما دو نفر مرا به سخط و غضب درآورديد و مرا راضي نکرديد، و هرگاه پيامبر را ملاقات کنم از شما دو نفر به او شکايت خواهم کرد.

در اين هنگام، ابوبکر شروع به گريه کرد در حالي که فاطمه‌‌سلام‌الله‌عليها‌ مي گفت: بخدا قسم تو را در هر نمازي که بخوانم نفرين خواهم کرد.

ابن شهر آشوب سروي، قرن ششم

ابن شهر آشوب سروي (درگذشته به سال ۵۸۸هجري) در کتاب المناقب خوداز کتاب المعارف ابن قتيبه دينوري در بيان ذکر اولاد فاطمه سلام الله عليها چنين نقل مي کند؛ فرزندان فاطمه عبارتند از: حسن ،حسين، زينب ام کلثوم و محسن که همانا از ضربه قنفذ کشته شد. لازم به تذکر است که در چاپ هاي امروزي کتاب المعارف ابن قتيبه چنين آمده است: پس علي داراي چند فرزند شد به نام هاي حسن، حسين، ام کلثوم و زينب کبري؛ که مادرشان فاطمه دختر رسول خدا بود، لکن محسن ابن علي در سن کودکي درگذشت!

شهرستاني؛ قرن ششم

أبي الفتح محمد بن عبدالکريم بن أبي بکر احمد شهرستاني (در گذشته سال۵۴۸ هجري) در کتاب خود بنام «الملل و النحل» مي گويد: «همانا چنان ضربه اي به شکم فاطمه عليها السلام در روز بيعت زد که فاطمه عليها السلام جنين خود را از شکم انداخت».

مورخ مشهور، ذهبي؛ قرن هشتم

ذهبي مورخ مشهور (در گذشته ي سال ۷۴۸هجري) در کتاب خود بنام «لسان الميزان» با ذکر سند مي گويد: «محمدبن احمد حماد کوفي» (از حافظين حديث اهل سنت) گفته است:«بدون شک چنان لگدي به فاطمه عليهاالسلام زد که محسن از او سقط شد».

عمر رضا کحاله؛ از علماي معاصر اهل سنت

عمر رضا کحاله از علماي معاصر اهل سنت، در کتاب خود بنام «اعلام النساء» با ذکر سند مي‌گويد: تا آنکه ابو بکر از عده‌اي که از بيعت با او سر باز زده و تخلف کرده بودند و نزد علي بن ابي طالب عليه السلام جمع شده بودند- مانند عباس و زبير و سعد بن عبادة- سراغ گرفت، و در خانه‌ فاطمه عليهاالسلام از بيعت با ابوبکر باز نشسته بودند. پس ابوبکر، عمر بن الخطاب را بسوي آنان فرستاد. عمر روانه منزل فاطمه عليهاالسلام شده و فرياد کشيد و آنان را به خارج از خانه جهت بيعت فراخواند. آنان از بيرون آمدن خودداري کردند، در اين هنگام عمر هيزم طلبيده و گفت: قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست يا از خانه خارج مي شويد و يا آنکه خانه را با اهلش به آتش مي کشم. شخصي به عمر گفت: اي ابا حفض (کنيه عمر)، در اين خانه فاطمه عليها السلام است! عمر گفت: اگر چه فاطمه در اين خانه باشد، آن را به آتش مي کشم!

يعقوبي

يعقوبي در تاريخ خود نقل مي کند: زماني که ابوبکر مريض شد، يعني در همان مرضي که مرد، عبدالرحمن بن عوف به عيادت او رفته و از او پرسيد: اي خليفه پيامبرحالت چگونه است؟ ابوبکر گفت: همانا من بر هيچ چيز تأسف نمي خورم مگر بر سه چيز که انجام دادم و اي کاش انجام نداده بودم...اما آن سه چيز که انجام دادم و اي کاش انجام نداده بودم: اي کاش قلاده خلافت را به گردن نينداخته بودم...اي کاش خانه فاطمه را تفتيش نکرده و مورد هجوم آن عده قرار نداده بودم، اگر چه با من اعلان جنگ مي کردند.

بلاذري؛ قرن سوم

احمدبن يحيي معروف به «بلاذري» در گذشته سال ۲۷۹ هجري در کتاب خود بنام «انساب الاشراف» مي گويد: ابوبکر براي بيعت گرفتن از علي عليه السلام ، به دنبال وي فرستاد، پس علي عليه السلام بيعت نکرد. در اين هنگام عمر با شعله‌اي‌ آتش روانه خانه علي عليه السلام شد. فاطمه عليها السلام در پشت درب با او مواجه شده و گفت: اي پسر خطاب آيا تو را در حال آتش زدن خانه ام مي بينم؟ عمر گفت : آري! و آن چنان به اين عمل مُصر و محکم هستم، چنانکه پدرت بر ديني که آورده بود محکم بود.

بلاذري در همان کتاب، صفحه ۵۸۷، حديث شماره ي ۱۱۸۸ از ابن عباس روايت مي کند: زماني که علي از بيعت خودداري نمود و در خانه کناره گيري کرده بود، ابوبکر عمر را به سوي علي فرستاد و به وي دستور داد علي را با بدترين صورت نزد من حاضر کن! پس چون عمر نزد علي آمد، بين آن دو سخناني رد و بدل شد. علي گفت: اي عمر بدوش که نيمي از آن مال توست، به خدا قسم آنچه امروز تو را چنين بر امارت و حکومت ابوبکر حريص کرده چيزي نيست جز آنکه فردا حکومت را به تو بسپارد!

ابن ابي الحديد

ابن ابي الحديد معتزلي در شرح خود مي گويد: اگر گفته شود که خانه فاطمه مورد هجوم واقع شد، و صيانتش شکسته شد بخاطر حفظ نظام اسلام و بخاطر جلوگيري از تفرقه مسلمانان، چرا که مسلمانان آن زمان از دين برمي گشتند و دست از اطاعت بر مي داشتند، در جواب گفته مي شود که: همين کلام و جواب را بدهيد آنجا که در جنگ جمل هودج عايشه مورد هتک واقع شد (چرا که عايشه بر عليه خليفه رسمي مسلمانان قيام کرده) و هودج او مورد حمله قرار گرفت تا آنکه ريسمان اطاعت پاره نشود و اجتماع مسلمين از هم نپاشد و خون مسلمانان به هدر نرود. پس وقتي که جائز باشد حمله به خانه فاطمه بخاطر امري که هنوز واقع نشده بود، بدون شک جائز است حمله به هودج عايشه به خاطر امري که واقع شده بود.

فاطميه اول يا فاطميه دوم؛ کدام معتبر است؟/ نظر رهبرانقلاب درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا(س)

نظر آيت الله صافي گلپايگاني

اخيرا در استفتائي در مورد ايام عزاداري شهادت حضرت زهرا ‌‌سلام‌الله‌عليها‌ از آيت الله العظمي لطف الله صافي گلپايگاني سئوال شده است؛ با توجه به معلوم‌ نبودن دقيق تاريخ شهادت حضرت فاطمه زهرا دختر گرامي پيامبر اسلام ‌صل‌الله‌عليه‌و‌آله‌، بهترين ايام جهت عزاداري براي آن حضرت چه روزهايي است و بهترين نوع عزاداري در اين شهادت عظمي چيست؟

آيت الله صافي در پاسخ به اين استفتاء اظهار داشته است که نسبت به روز شهادت حضرت صديقه کبري فاطمه زهرا ‌‌سلام‌الله‌عليها‌ قول‌هاي مختلفي ذکر شده، لکن آنچه بيشتر مورد توجه علماء واقع شده است فاطميه اول و فاطميه دوّم در ماه جمادي الاول و جمادي الثاني است. شايسته است که شيعيان از روز سيزدهم جمادي الاول تا سوم جمادي الثاني سوگوار و با انجام مراسم عزاداري آن حضرت، ارادت و مودت خود را به اهل بيت اظهار و از انجام مراسمي‌ که موجب وهن مراسم شهادت آن حضرت است اجتناب کنند.

اين مرجع تقليد بهترين عزاداري حضرت زهرا‌‌سلام‌الله‌عليها‌ را بيان فضائل، مناقب و مصائب آن حضرت و ذکر اخلاق و سيره عملي و دفاع ايشان از امام مظلوم حضرت اميرالمؤمنين‌عليه‌السلام مي داند که در همه اعصار بايد براي مردم تبيين شود و مي فرمايد؛ ان‌شاء الله تعالي مؤمنان با تمسک به قرآن و عترت به بهترين صورت ممکن به ساحت مقدس آن بزرگوار عرض ادب و اخلاص کنند، به ويژه بانوان متدينه با حفظ حجاب و عفت و پاکدامني، ايشان را الگوي خود قرار دهند.

 توصیه آیت‌الله جوادی‌آملی در مورد ایام فاطمیه

آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی در دیداری با برگزیدگان جشنواره قرآنی حوزه‌های علمیه خواهران و برخی اقشار دیگر ضمن تسلیت فرا رسیدن ایام سوگواری شهادت حضرت صدیقه طاهره (س) تصریح کرد: عزاداری‌ها و سوگواری‌های حضرت صدیقه کبری (س) به گونه‌ای باشد که موجب تفرقه میان مسلمانان نشود و بهانه‌ای به دست سلفی‌ها و تکفیری‌ها ندهیم.

وی در قسمت دیگری از سخنان خود با اشاره به اهمیت قرآن‌ یادآور شد: هر روایتی را باید به قرآن عرضه کنیم تا سره را از ناسره جدا کنیم و این کار را فقها در حوزه انجام می‌دهند.

آیت‌الله جوادی‌آملی اظهار داشت: خداوند ما را با سرمایه آفریده است و دستوراتی را در بخش علم و عمل به ما داده است. بخشی از اعضا مانند دست و پا مسئول کاری هستند، اما در درون ما دو مسئول وجود دارد که یکی مسئول اندیشه و یکی مسئول انگیزه است تا اندیشه ما پاک و حق باشد و انگیزه ما تهذیب شود.



فاطميه اول يا فاطميه دوم؛ کدام معتبر است؟/ نظر رهبرانقلاب درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا(س)

 نظر رهبری درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا(س)

خبرآنلاین نوشت: در فاطمیه سال گذشته حجت الاسلام ادیب یزدی در یکی از سخنرانی های خود در خصوص نظر رهبر انقلاب درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا اظهاراتی کرد.

این واعظ تهرانی درباره فاطمیه و زمان عزاداری برای حضرت زهرا به بیان خاطره و نقل قولی از رهبر معظم انقلاب پرداخته و گفته بود:" یادم می آید یک روز در محضر رهبر عالی قدر انقلاب بودم یکی از آقایان سوال کرد:"درباره شهادت حضرت فاطمه(س) بالاخره 75 روز بعد از رحلت صحیح است یا 95؟" رهبر عالی قدر پاسخ واقعا حکیمانه ای دادند و فرمودند: "برای شما چه فرقی می کند کدامیک صحیح باشد خداوند خواست که مردم بیشتر به یاد مادر ما باشند و بیشتر برای مادر ما عزاداری و بیان فضائل ایشان را بکنند."

وی افزوده بود: دقیقا همین نکته ای که حضرت آقا فرمودندمدنظر است.ایام فاطمیه نسبتا طولانی است به جهت این که فضائل حضرت زهرا(س) هم بی حد و حصر و بی اندازه است. فاطمه زهرا(س) ریشه، اصل و اساس ولایت و عصمت و حقیقت امامت است. هر قدر فضائل ایشان گفته شود اولا تمام شدنی نیست و ثانیا برکات بسیاری بر بیان فضائل فاطمی آمده است به عنوان نمونه بیان فضائل فاطمه(س) نفاق را از انسان می زداید، ایمان انسان را زیاد می کند، موجب بصیرت عمیق انسان نسبت به حوادث و وقایع تاریخی می شود، انسان را با حقایق و بطن این عالم آشنا می کند، انسان را پیش خدا و حضرات معصومین(ع) خصوصا حضرت بقیة الله(عج) محبوب می نماید و زمینه کسب تقوا و فضیلت را در انسان مضاعف می کند و بسیاری از فضایل دیگر. لذا جامعه شیعی ما به ذکر فضائل فاطمی بسیار نیازمند است و بحمد الله فرصت خوبی هم در ایام فاطمیه فراهم شده که توسط هیئتی ها، متدینین، نمازگزاران و مسجدی ها در مراسم هایی مختلف این فضائل گفته شود.

ادیب یزدی گفته بود: ایام فاطمیه هم نزد شیعیان و ارادتمندان خاندان حضرت محمد(ص) ایام معین و کاملا علنی است. اما برای شهادت حضرت صدیقه فاطمه(س) 4 نقل وجود دارد اول اینکه برخی معتقدند خانم(س) 40 روز بعد از رحلت حضرت پیامبر(ص) به شهادت رسیده اند بعضی ها گفته اند 60 روز، بعضی ها 75 و بعضی ها دیگر 95 روز. اما برای این که روز عظیم شهادت بی بی از دستمان نرود فصلی را به عنوان ایام فاطمیه قرار داده ایم که در مشخص ترین ایام 10 روز قبل از شهادت 75 تا 10 روز بعد از شهادت 95 در نظر گرفته شده است.یعنی در طول سال حداقل 40 روز برای بیان فضائل فاطمی قرار گرفته شده است.

فاطميه اول يا فاطميه دوم؛ کدام معتبر است؟/ نظر رهبرانقلاب درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا(س)


سروده آیت الله وحید خراسانی به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س)

دفتر «آيت الله وحيد خراساني» مرجع عالي‎قدر جهان تشيع، به مناسبت ایام سوگواری شهادت حضرت صدیقه کبری(سلام الله علیها)، سروده ای درباره مقام حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) از این مرجع بزرگوار منتشر کرد.

شعر این مرجع تقلید به شرح زیر است:

اى بلند اختر که ناموس خداى اکبرى
عقلِ کل را دخترى و علمِ کل را همسرى
زینت عرش خدا پرورده دامان توست
یازده خورشید چرخ معرفت را مادرى
آن که بُد منّت وجودش بر تمام ما سوى
گشت ممنون عطاى حق که دادش کوثرى

تاج فرق عالَم و آدم بود ختم رُسُل
بر سر آن سرور کون و مکان تو افسرى
از گلستان تو یک گُل خامس آل عباست
اى که در آغوش خود خون خدا مى پرورى
مقتداى حضرت عیسى بود فرزند تو
آن چه در وصف تو گویم باز از آن برترى

در قیامت اولین و آخرین سرها به زیر
تا تو با جاه و جلال حق ، زمحشر بگذرى
بر بساط قرب بگذارد قدم چون مصطفى
تو بر او هستى مقدّم ، گرچه او را دخترى
کهنه پیراهن چو بر سر افکنى در روز حشر
غرقه در خون خدا برپا نمایى محشرى

با چه ذنبى کشته شد مؤوده آل رسول
بود آیا اینچنین، أجرِ چنان پیغمبرى
قدر تو مجهول و مخفى قبر تو تا روز حشر
جز خدا در حق تو کس را نشاید داورى
شمع جمع آل طه بضعه خیر الورى
دختر شمس الضحا و همسر بدر الدّجى

آفتاب برج عصمت گوهر درج شرف
لیلة القدر وجود و سرّ و ناموس خدا
آن که بنشاندش به جاى خود امام الانبیاء
وان که بُد آمینِ او شرط دعاى مصطفى
مبدأ جسمش بُد از اثمار اشجار بهشت
منتهاى روح پاک او حریم کبریا

ز آدم و عیسى نبودش کفو و مانندى به دهر
شد در اوصاف کمال او هم تراز مرتضى
در مدیحش عقل شد حیران و سرگردان چو دید
هست مدّاحش خدا، وصف مقامش هل أتى
پا ورم کرد از نماز و دست و بازو از جهاد
سینه او شد سپر در راه حق روز بلا

رفت از دار فنا بشکسته دل آزرده تن
آن که بُد آزردنش ایذاء ختم الانبیاء
گفت حیدر در غروب آفتاب عمر او
تار شد دنیا و روشن شد به تو دار بقاء
دختر خیر الورى و همسر فخر بشر
علم مخزون، غیب مکنون در ضمیرش مستتَر

لیلة القدر، نزول کل قرآن مبین
مطلع الفجر ظهور منجى دنیا و دین
آسمان یازده خورشید تابان وجود
روشن از نور جمالش عالم غیب و شهود
شمع جمع اهل بیت و نور چشم مصطفى
مهجه قلبى که آن دل بود قلب ماسوى

آیه تطهیر وصف عصمت کبراى او
هل أتى تفسیرى از دنیا و از عقباى او
تا قیامت شد به او روشن چراغ عقل و دین
منتشر از او به دنیا نسل خیر المرسلین
اندر آن روزى که وا نفسا بگویند انبیا
شیعتى گویان بیاید او به درگاه خدا

مصحف او لوح محفوظ قضاء است و قدر
در حدیث لوحِ او برنامه اثنى عشر
علم ما کان و یکون ثبت است اندر دفترش
نى سلونى گفته در عالم کسى جز همسرش
اوست مشکاة دو مصباحى که شد عرش برین
زینت از آن دو ، چراغ راه رب العالمین

میوه باغ وجودش حلم و جود مجتبى است
حاصل آن عمر کوتاهش شهید کربلا است
زینب آن اسطوره صبر و شجاعت دخترش
گوى سبقت برده در اسلام و ایمان مادرش
دامنش جان جهان و یک جهان جان پرورید
وه چه جانى که خداوند جهان او را خرید

خون بهاى خون او شد ذات قدّوس خدا
گشت کشتى نجات خلق و مصباح الهدى
منقطع شد وحى بعد از رحلت خیر الأنام
لیک جبریل امین بنمود در کویش مقام
بود امین وحى دائم در صعود و در نزول
تا گذارد مرحمى بر قلب مجروح بتول

دل شکسته بود و از هجر پدر بیمار بود
پشت و پهلو هم شکسته از در و دیوار بود
تسلیت مى داد او را ذات پاک ذو الجلال
تا بکاهد زان غم و آن رنج و آن درد و ملال
عطر و بوى و رنگ و روى و خُلق و خَلق عقل کل
ساطع و لامع بُد از آن بضعه ختم رسل

زین سبب روح القدس شد در حریم او مقیم
تا در آن آئینه بیند صاحب خُلق عظیم
زین قفس چون مرغ روحش رو به رضوان پر کشید
رفت جبریل امین و از مدینه دل برید
مرتضى آن قطب عالم لنگر دنیا و دین
عرش علم و روح ایمان و امیرالمؤمنین

آنکه در تسلیم و صبرش عقل شد مبهوت و مات
کرد در فقدان این همسر تمناى ممات
بود زهرا رکن آن رکن زمین و آسمان
رفت و ویران شد سر و سامان آن شاه جهان
صورتى کو خَلق و خُلق عقل کل را مى نمود
گشت پنهان نیمه شب در خاک غم، امّا کبود

ماهتاب آسمان عصمت و عفّت گرفت
کس نداند جز على آخر چه بگذشت و چه بود
دیده عالم ندیده زهره اى مانند زهرا
دخترى مادر نزاده کو شود اُمّ ابیها
شد خدا راضى به آنچه فاطمه راضى به آن شد
متفق شد در رضا و در غضب با حق تعالى
مطالب مرتبط

امام علی علیه السلام

امام علی علیه السلام مقام:امام اول نام مبارک:علی لقب معروف:امیرالمؤمنین، مرتضی کنیه شریف:ابو الحسن پدر:ابوطالب علیه السلام مادر:فاطمه بنت اسد تاریخ ولادت:13 رجب سال سی ام عام الفیل محل ولادت:مکه، خانه کعبه مدت امامت :30 سال مدت عمر:63 سال تاریخ شهادت:21 ماه رمضان سال 40 هجری علت شهادت: قاتل:ابن ملجم مرادی لعنه الله محل دفن:نجف اشرف امام علی علیه السلام
کلید واژه: ولادت علی علیه السلام، غدیرخم، ایمان حضرت علی علیه السلام، توطئه قتل پیامبر، امام علی علیه السلام، خطبه غدیر خم، شهادت حضرت علی علیه السلام، فضائل علی علیه السلام، فداکاری حضرت علی در لیلة المبیت، خلافت امام علی علیه السلام، یوم الدار، خلافت ابوبکر، غاصبان خلافت پیامبر، آیات نازل شده در شأن حضرت علی
امام علی علیه السلام امام اول شیعه و چهارمین خلیفه اهل سنت است. محتویات [نهفتن] ۱ ولادت و پرورش آن حضرت ۲ حضرت علی علیه السلام اولین ایمان آورنده به پیامبر ۳ یوم الدار و تعیین حضرت علی علیه السلام به جانشینی پیامبر ۴ لیلة المبیت ۵ حضرت علی علیه السلام در جنگ ها و غزوات صدر اسلام ۶ ازدواج حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها ۷ تعیین حضرت علی علیه السلام به جانشینی پیامبر در روز غدیر ۸ سقیفه و غصب خلافت پیامبر ۸.۱ عمر دومین غاصب خلافت ۸.۲ عثمان غاصب سوم ۹ فعالیت های امام علیه السلام در دوران غاصبان خلافت ۹.۱ الف) در دوران ابوبکر ۹.۲ ب) در دوران عمر ۱۰ دوران خلافت امام علی علیه السلام ۱۱ بخشی از فضایل و سیره امیرالمومنین علیه السلام ۱۲ بعضی آیات نازله در شان امیرالمومنین علیه السلام ۱۳ برخی احادیث نبوی درباره امیرالمومنین علیه السلام ۱۴ پانویس ۱۵ منابع ۱۶ پیوندها ولادت و پرورش آن حضرت
حضرت علی علیه السلام در روز جمعه سیزدهم ماه رجب بعد از سی سال از عام الفیل در میان کعبه معظمه متولد شده اند، پدر آن حضرت ابوطالب پسر عبدالمطلب بوده که با عبدالله پدر حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم برادر اعیانی (پدری و مادری) بوده و مادر آن حضرت، فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبدمناف بوده و آن حضرت و برادرانش اول هاشمی بودند که پدر و مادرشان هر دو هاشمی بودند.
خاندان هاشم از مکنت چندانی برخوردار نبودند. ابوطالب که در کودکی سرپرستی حضرت محمد صلی الله علیه و آله را بر عهده گرفت، فرزندان و عیال بسیار داشت. قریش در آن زمان دچار مشکلات شدید اقتصادی شد. پیامبر صلی الله علیه و آله به عموی خود عباس فرمودند: «برادرت ابوطالب نانخور فراوان دارد و چنین که می بینی مردم در سختی بسر می برند، بیا نزد او برویم، من از پسران او یکی را برمی دارم تو هم یکی را، و سرپرست آن ها می شویم».
عباس پذیرفت. نزد ابوطالب رفتند و داستان را با او در میان نهادند. ابوطالب گفت: «عقیل را برایم بگذارید و هر چه می خواهید بکنید.» پیامبر صلی الله علیه و آله حضرت علی علیه السلام را و عباس، جعفر را تکفل کردند. [۱]
از این رو حضرت علی علیه السلام در خانه پیامبر صلی الله علیه و آله و در دامان او پرورده شدند و خود ایشان در این باره چنین می گویند: من بسان بچه ناقه ای که به دنبال مادر خود می رود در پی پیامبر می رفتم؛ هر روز یکی از فضایل اخلاقی خود را به من تعلیم می کرد و دستور می داد که از آن پیروی کنم. [۲] حضرت علی علیه السلام اولین ایمان آورنده به پیامبر
طبق مسلمات تاریخ حضرت اولین مردی بودند که نبوت رسول مکرم اسلام را پذیرفتند. مرحوم علامه امینی متون احادیث و کلمات بسیاری از محدثان و مورخان اسلامی را پیرامون پیش قدم بودن علی علیه السلام در ایمان به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جلد سوم الغدیر، صفحات 191 تا 213 (چاپ نجف) آورده است. بسیاری از محدثان و تاریخ نویسان نقل می کنند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روز دوشنبه به رسالت مبعوث شد و حضرت علی علیه السلام فردای آن روز ایمان آورد.
پیش از همه، رسول اکرم صلی الله علیه و آله، خود به سبقت حضرت علی علیه السلام در اسلام تصریح کردند و در مجمع عمومی صحابه چنین فرمودند: نخستین کسی که در روز رستاخیر با من در حوض (کوثر) ملاقات می کند پیش قدمترین شما در اسلام، علی بن ابی طالب است. [۳]
آن حضرت علاوه بر این اولین کاتب وحی بود.[۴] یوم الدار و تعیین حضرت علی علیه السلام به جانشینی پیامبر
سه سال از بعثت پیامبر گذشته بود که آیه «وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» (سوره شعراء، آیه 214) نازل شد، پیامبر مهمانی ترتیب دادند و خویشان خود را دعوت به اسلام نمودند، از بین ان جمع کسی جز حضرت علی علیه السلام پاسخ نداد، این کار سه بار تکرار شد. رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: بنشین که تو برادر و وصی و وزیر و وارث و جانشینم پس از من هستی. [۵] لیلة المبیت
سران قبایل مکه در (دارالندوه) که مجلس شورای آنان بود گردآمدند. پس از گفتگوی بسیار که تفصیل آن در کتاب های سیره از جمله سیره ابن هشام آمده است، همگان بر این اقدام یک سخن شدند که از هر قبیله جوانی چابک انتخاب کنند و هر یک از آنان شمشیری برنده در دست گیرد، شب هنگام بر حضرت صلی الله علیه و آله حمله کنند و به یکبار شمشیر خود را برایشان بزنند تا افرادی خاص قاتل حضرت نباشد. اگر چنین شد بنی هاشم نمی توانند با همه قبیله ها دربیافتند، ناچار به خون بها راضی می شوند.
جبرئیل رسول خدا صلی الله علیه و آله را آگاهی داد که باید امشب در بستر خود نخوابی. رسول خدا به حضرت علی علیه السلام فرمودند: در جای من بخواب و به تو آسیبی نخواهد رسید. حضرت علی علیه السلام پرسیدند: «اگر من جای تو بخوابم تو در امان خواهی ماند». فرمودند: بلی. حضرت علی علیه السلام لبخندی زدند و سجده گذاردند. آیه «ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضاة الله» (سوره بقره، آیه 207) درباره حضرت علی علیه السلام و در این حادثه نازل شد. [۶]
میبدی می نویسد: و گفته اند که این آیت در شأن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب آمد. آن گه که مصطفی هجرت کرد و علی را بر جای خواب خود می خوابانید. [۷]
از آن شب به لیلة المبیت یاد شده است حضرت علی علیه السلام در جنگ ها و غزوات صدر اسلام
پس از هجرت به مدینه غزوات پیامبر با مشرکین و منافقین و اهل کتاب آغاز می شود قصه دلاوری های حضرت علی علیه السلام در این جنگ ها فراوان است. فقط اشاره می کنیم که امیرمؤمنان در بیست و شش غزوه از غزوات پیامبر شرکت کردند و فقط در غزوه تبوک به فرمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله در مدینه اقامت گزیدند و از شرکت در جنگ بازماندند، زیرا بیم آن می رفت که منافقان مدینه در غیاب پیامبر شورش کنند و زمام امور را در مرکز اسلام (مدینه) بدست گیرند. ازدواج حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دختر پیغمبر در خانه پدر بسر می برد. ابوبکر و عمر یکی پس از دیگری برای خواستگاری او آمدند اما رسول خدا صلی الله علیه و آله نپذیرفت. آن دو و نیز مردمی از انصار به حضرت علی علیه السلام گفتند: فاطمه را خواستگاری کن.
علی به خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت. پیغمبر پرسید: پسر ابوطالب برای چه آمده است؟ حضرت امیر علیه السلام فرمودند: برای خواستگاری فاطمه. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: مرحبا و اهلا! مردانی از قریش از من رنجیدند که چرا دخترم را به آنان نداده ام. من بدان ها گفتم این کار به اذن خدا بوده است. تعیین حضرت علی علیه السلام به جانشینی پیامبر در روز غدیر
اواخر عمر شریف رسول اکرم صلی الله علیه و آله پیامبر مسلمین را فرمان دادند تا همراه ایشان در آخرین حج رسول خدا شرکت کنند. در راه بازگشت در منطقه ای به نام غدیر (جایی که کاروانیان از هم جدا می شدند) آیه ای نازل شد. «يَأَيهَُّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَايهَْدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِين». (سوره مائده، آیه 67)
رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله فرمان توقف دادند و در آن جا خطبه معروف غدیر را قرائت فرمودند و حضرت علی علیه السلام را به عنوان خلیفه و جانشین خود معرفی نمودند. خود حضرت در این باره می فرمایند: پیامبر خدا به قصد حجة الوداع بیرون آمد. سپس (در بازگشت)، به غدیرخم رسید. به دستور او برایش چیزی شبیه منبر ساختند. سپس از آن، بالا آمد و بازوی مرا گرفت (و بالا برد)، تا آن جا که سفیدی زیر بغلش دیده شد و با صدای بلند، در همان جایگاه گفت: «هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار!».
پس با ولایت من، ولایت خدا و با دشمنی با من، دشمنی با خدا محقق می شود. خداوند عزوجل در آن روز، نازل کرد: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا». (سوره مائده، آیه 3) پس، ولایت من مایه کمال دین و رضایت پروردگار بلند مرتبه است. [۸] سقیفه و غصب خلافت پیامبر
در 28 صفر سال 13 هجری مصیبت عظمای رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله واقع می شود، عده ای در مکانی که به نام سقیفه بنی ساعده است، جمع شدند و ابوبکر را به خلافت برگزیدند. حضرت علی علیه السلام در این باره می فرمایند: به خدا سوگند که «فلان» خلافت را چون جامه اى بر تن کرد و نیک مى دانست که پایگاه من نسبت به آن چونان محور است به آسیاب. سیل ها از من فرو مى ریزد و پرنده را یاراى پرواز به قله رفیع من نیست. [۹]
حضرت وقتی دیدند مردم او را رها کردند و به سوی دنیا روآوردند، با آن که می توانستند با آنان درافتند و حقی را که از آن ایشان است بازستانند، لب فروبستند و چیزی نگفتند، چنان چه خودشان فرمودند: به صبر گراییدم حالی که در چشمانم خار بود و در گلویم استخوان و می دیدم که میراثم به غارت می رود. [۱۰]
خودسرانه خلافت را عهده دار شدند و ما را که نسبت برتر و پیوند با رسول خدا استوارتر داشتیم، به حساب نیاوردن، خودخواهی بود. گروهی بخیلانه به کرسی خلافت چسبیدند و گروهی سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند. داور خدا است و بازگشتگاه روز جزاست. [۱۱]
حضرت علی علیه السلام خلافت را حق خود می دانستند، اما حرمت دین و وحدت مسلمانان را برتر از آن می دیدند و می فرمودند: می دانید سزاوارتر از دیگران به خلافت منم به خدا سوگند بدان چه کردید گردن می نهم، چندان که مرزهای مسلمانان ایمن بود و کسی را جز من ستمی نرسد. من خود این ستم را پذیرفتم و اجر این گذشت و فضیلتش را چشم می دارم و به زر و زیوری که بدان چشم دوخته اید دیده نمی گمارم. [۱۲] عمر دومین غاصب خلافت
خلافت ابوبکر به درازا نکشید. وی در جمادی الثانی سال 13 هجری درگذشت و چنان که نوشته اند در آخرین روز زندگی عمر را به جانشینی خود معین کرد علی علیه السلام در این باره فرمایند: شگفتا! کسی که در زندگی می خواست خلافت را واگذارد، چون اجلش رسید کوشید تا آن را به عقد دیگری درآورد. [۱۳]
عمر در ذی الحجه سال بیست و سوم از هجرت با خنجری که به پهلوی او زدند، در بستر افتاد و پس از چند روز درگذشت. پیش از مردن، شش تن از یاران پیغمبر، یعنی حضرت علی علیه السلام، عثمان، زبیر، سعد پسر ابووقاص، عبدالرحمان پسر عوف و طلحه را که در آن روز در مدینه نبود نامزد کرد تا به مشورت بپردازند و در مدت سه روز خلیفه مسلمانان را تعیین کنند. عثمان غاصب سوم
خود حضرت در این باره می فرمایند: چون زندگانی او بسر آمد گروهی را نامزد کرد و مرا در جمله آنان درآورد. خدا را. چه شورائی! من از نخستین چه کم داشتم که مرا در پایه او نپنداشتند و در صف اینان گذاشتند؟ ناچار با آنان انباز و با گفتگوشان دمساز گشتم. اما یکی از کینه راهی گزید و دیگری داماد خود را بهتر دید و این دوخت و آن برید تا سومین به مقصود رسید. [۱۴] فعالیت های امام علیه السلام در دوران غاصبان خلافت
فعالیت های امام علیه السلام در این دوره در امور زیر خلاصه می شد: عبادت خدا آن هم به صورتی که در شأن شخصیتی مانند حضرت علی علیه السلام بود؛ تا آن جا که امام سجاد علیه السلام عبادت و تهجد شگفت انگیز خود را در برابر عبادت های جد بزرگوار خود ناچیز می دانست. تفسیر قرآن و حل مشکلات آیات و تربیت شاگردانی مانند ابن عباس. پاسخ به پرسش های دانشمندان ملل و نحل دیگر، بالاخص یهودیان و مسیحیان که پس از درگذشت پیامبر صلی الله علیه و آله برای تحقیق درباره ی اسلام رهسپار مدینه می شدند و سؤالاتی مطرح می کردند که پاسخگویی جز حضرت علی علیه السلام، پیدا نمی کردند. اگر این خلا به وسیله ی امام علیه السلام پر نمی شد جامعه ی اسلامی دچار سرشکستگی شدیدی می شد. بیان حکم بسیاری از رویدادهای نوظهور که در اسلام سابقه نداشت و در مورد آن ها نصی در قرآن مجید و حدیثی از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در دست نبود. قسمتی از داوری های امام علیه السلام و استفاده های ابتکاری و جالب وی از آیات در کتاب های حدیث و تاریخ منعکس است. تربیت و پرورش گروهی که ضمیر پاک و روح آماده ای برای سیر و سلوک داشتند، تا در پرتو رهبری و تصرف معنوی امام علیه السلام بتوانند قله های کمالات معنوی را فتح کنند و آن چه را که با دیده ی ظاهر نمی توان دید با دیده ی دل و چشم باطنی ببینند. کار و کوشش برای تأمین زندگی بسیاری از بینوایان و درماندگان؛ تا آن جا که امام علیه السلام با دست خود باغ احداث می کرد و قنات استخراج می نمود و سپس آن ها را در راه خدا وقف می کرد. هنگامی که دستگاه خلافت در مسائل سیاسی و پاره ای از مشکلات با بن بست روبرو می شد، امام علیه السلام یگانه مشاور مورد اعتماد بود که با واقع بینی خاصی مشکلات را از سر راه آنان برمی داشت و مسیر کار را معین می کرد. برخی از این مشاوره ها در نهج البلاغه و در کتاب های تاریخ نقل شده است. ما در این جا فهرست وار نمونه ای از آن ها را نقل می کنیم: الف) در دوران ابوبکر جنگ با رومیان. [۱۵] مناظره با دانشمندان بزرگ یهود. [۱۶] پاسخ قانع کننده به دانشمند مسیحی. [۱۷] داوری حضرت علی درباره یک مرد شرابخوار. [۱۸] ب) در دوران عمر مشورت در فتح ایران. [۱۹] مشورت در فتح بیت المقدس. [۲۰] تعیین مبدأ تاریخ اسلام. [۲۱]
8- مرجعیت فتوا در عصر خلفا: رشید رضا، مؤلف المنار، در کتاب نفیس خود، الوحی المحمدی (چاپ دوم، صفحه ی 225)، تصریح می کند که مجموع احادیثی که از پیامبر اسلام در خصوص احکام و فروع در دست ماست، پس از حذف مکررات، از چهارصد حدیث تجاوز نمی کند و احتمال این که احادیث نبوی بیش از این مقدار بوده و سپس از میان رفته است ضعیف است. بنابراین، احادیثی که پس از درگذشت پیامبر صلی الله علیه و آله در اختیار امت بود همین حدود یا اندکی بیش از آن بود. بنابراین و با توجه به حدیث نبوی «من شهر علمم و علی علیه السلام در آن است.» حضرت علی علیه السلام را باید یگانه مرجع فتوا در عصر خلفا دانست، که البته نمونه های آن در تاریخ زیاد است.[۲۲] / [۲۳] / [۲۴] / [۲۵] / [۲۶] / [۲۷] / [۲۸] / [۲۹] / [۳۰] / [۳۱] / [۳۲] دوران خلافت امام علی علیه السلام
پس از به خلافت رسیدن عثمان به علل مختلف از جمله: تعطیل حدود الهی. تقسیم بیت المال در میان بنی امیه. تأسیس حکومت اموی و نصب افراد غیرشایسته به مناصب اسلامی. ایذاء و ضرب گروهی از صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله که از خلیفه و اطرافیان او انتقاد می کردند. تبعید تعدادی از صحابه که خلیفه حضور آنان را مزاحم افکار و آمال و برنامه های خود می دید، مردم بر وی شوریدند و او را به قتل رساندند.
سپس به سراغ امیرالمومنین علیه السلام رفتند و از ایشان خواستند تا خلافت را بر عهده گیرند.
حضرت علی علیه السلام خود در این مورد گوید: به خدایی که دانه را کفید و جان را آفرید، اگر این بیعت کنندگان نبودند و یاران حجت بر من تمام نمی نمودند و خدا علما را نفرموده بود تا ستمکار شکمباره را برنتابند، و به یاری گرسنگان ستمدیده بشتابند، رشته این کار را از دست می گذاشتم و پایانش را چون آغازش می انگاشتم، و چون گذشته خود را به کناری می داشتم، و می دیدید که دنیای شما را به چیزی نمی شمارم و حکومت را پشیزی ارزش نمی گذارم. [۳۳]
بار خدایا! تو می دانی که من در پیِ زمامداری و حکومت و برتری جویی و ریاست نبودم؛ بلکه تنها در پیِ اقامه حدود و اجرا کردن شریعت، نهادن امور بر جای خود، رساندن حقوق صاحبان حق، حرکت بر روش پیامبرت و هدایت گمراهان به نور هدایت بودم. [۳۴]
در زمان خلافت حضرت سه جنگ با سه دسته با نام های ناکثین، قاسطین و مارقین درگرفت. علت جنگ جمل (جنگ با ناکثین) آن بود که طلحه و زبیر از این که در حکومت علی علیه السلام به استانداری منطقه ای منصوب شوند مأیوس و نومید شدند. از طرف دیگر، از جانب معاویه به هر دو نفر نامه ای، تقریباً به یک مضمون، رسید که آنان را به «امیرالمؤمنین» توصیف کرده و یادآور شده بود که از مردم شام برای آن دو بیعت گرفته است و باید هر چه زودتر شهرهای کوفه و بصره را اشتغال کنند، پیش از آن که فرزند ابوطالب بر آن دو مسلط شود و شعار آنان در همه جا این باشد که خواهان خون عثمان هستند و مردم را بر گرفتن انتقام او دعوت کنند.
این دو صحابی ساده لوح فریب نامه ی معاویه را خوردند و تصمیم گرفتند که از مدینه به مکه بروند و در آنجا به گردآوری افراد و ساز و برگ جنگ بپردازند و همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله همراه آنان سوار بر شتر سرخ مو عازم جنگ شد. عایشه می گفت: مردم! عثمان به ناحق کشته شده است و من انتقام خون او را می گیرم. [۳۵]
جنگ با شکست ناکثین پایان یافت. سپس حضرت کوفه را به عنوان مرکز خلافت برگزیدند که دو علت آن این است که: بیشتر سربازان و جان نثاران امام را مردم کوفه و حوالی آن تشکیل می دادند. زیرا امام برای سرکوبی پیمان شکنان به وسیله صحابی بزرگ، عماریاسر و فرزندان گرامی خود امام حسن علیه السلام از مردم کوفه، که مرکز مهم عراق بود، استمداد طلبید و گروه انبوهی از مردم آن منطقه به ندای امام پاسخ مثبت گفتند و همراه نمایندگان وی عازم جبهه شدند پس از آن که امام در نبرد با ناکثان پیروز شد و دشمن را تار و مار ساخت، حق شناسی ایجاب می کرد که از خانه و زندگی این مردم دیدن کند و لبیک گویان و جهادگران خود را تقدیر و متقاعدان و بازماندگان از جهاد را توبیخ و مذمت نماید.
امام علیه السلام می دانست که شورش پیمان شکنان گناهی است از گناهان معاویه که آنان را به نقض میثاق تشویق کرده. اکنون که تیر این یاغی به خطا رفته و شورش پایان یافته بود باید هر چه زودتر ریشه ی فساد قطع و شاخه ی شجره ی ملعونه ی بنی امیه از پیکر جامعه اسلامی بریده می شد. لذا با سپاهی عظیم از کوفه حرکت فرمود و در بیابان صفین با معاویه برخورد کرد. و به این ترتیب، نبردی سخت و طولانی بین سپاه عراق و شام درگرفت.
جنگ صفین هر چند به سود امام علیه السلام پیش رفت ولی به علت جهالت عده ای و فریبکاری عمروعاص کار به حکمیت کشید. در حکمیت هم حکم امام علیه السلام که خلاف میل ایشان انتخاب شده بود جهالت کرد و خلافت به عهده معاویه افتاد.
پس از جنگ صفین جهالی که تن به حکمیت دادند گفتند گناه کرده ایم و توبه کردیم، علی علیه السلام نیز باید توبه کند. سپس در محلی به نام نهروان جمع شدند و شروع به ایجاد اخلال در کار امام علیه السلام نمودند. تلاش امام علیه السلام برای هدایتشان بی فایده بود، بنابراین لشگری را عازم جنگ با آنان کردند که در نهایت با شکست خوارج پایان یافت.
خلافت ظاهری آن حضرت قریب به پنج سال طول کشید و در بیشتر آن با منافقان مشغول قتال و جدال بودند و پیوسته بعد از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مظلوم بودند و اظهار مظلومیت خویش می فرمودند و از کثرت نافرمانی و نفاق مردم خویش دلتنگ بودند و طلب مرگ از خدا می نمودند و از شهادت خود بدست ابن ملجم (یکی از بازماندگان خوارج) خبر می دادند و گاهی می فرمودند که چه مانع شده است بدبخت ترین امت را که محاسن مرا از خون سرم خضاب کند؟
و سرانجام در شب 19 ماه مبارک رمضان سال چهل هجری حضرت سیدالاوصیاء بدست شقی ترین فرد از اولین و آخرین محاسن مبارکش از خون سر خضاب شد و در شب بیست و یکم ماه رمضان که مصادف با شب جمعه بود، رحلت فرمودند. بخشی از فضایل و سیره امیرالمومنین علیه السلام
بریده اسلمی نقل می کند: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند سلام کنید بر علی علیه السلام به عنوان امیرالمومنین، عمر پرسید: آیا این فرمان از جانب خداست یا رسولش؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:از جانب خدا و رسولش. [۳۶]
عکرمه از ابن عباس نقل می کند که گفت: در قرآن آیه ای به این تعبیر «الذین آمنوا و عملوا الصالحات» وجود ندارد مگر این که علی علیه السلام امیر آن و شریف آن است و از اصحاب محمد صلی الله علیه و آله کسی نیست مگر این که خداوند او را مورد عتاب قرار داده اما علی علیه السلام را جز به نیکی یاد نکرده است. [۳۷]
محمد بن منصور گفت، از احمد بن حنبل شنیدم که گفت: برای هیچ یک از اصحاب پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فضایلی بیشتر از آن چه برای علی بن ابی طالب علیه السلام آمده، نقل نشده است. این سخن را حاکم نیز از ابن حنبل نقل کرده: [۳۸]
چنان که ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه می گوید: همه مردم اجماع کردند بر این که احدی از صحابه و علماء نگفته سلونی قبل ان تفقدونی مگر علی بن ابیطالب علیه السلام.
علی علیه السلام چهار درهم پول داشت یکی را در موقع شب انفاق نمود و یکی را در روز و یک درهم آشکارا و یک درهم در نهان آن گاه این آیه نازل شد که مفسرین شأن نزول آن را در مورد انفاق آن حضرت نوشته اند: «الذین ینفقون اموالهم باللیل والنهار سرا و علانیة فلهم اجرهم عند ربهم و لاخوف علیهم ولا هم یحزنون». [۳۹]
حضرت علی علیه السلام به عثمان بن حنیف می فرمود: من در خوراک و پوشاک طوری هستم که اگر فقیرترین مردم مرا ببیند می تواند در برابر فقر و فاقه خود صبور و شکیبا باشد زیرا وقتی امام خود را چنین ببیند از وضع و حال خود راضی می شود. و باز می فرمود من می دانم که کسی مثل من نمی تواند زندگی کند اما هر وقت نان و خورشی خواستی به سرکه و یا نمک اکتفاء کن و اگر از این برتر خواستی. به سبزی و یا کمی شیر شتر قناعت نما و گوشت بسیار کم بخور و می فرمود: لاتجعلوا بطونکم مقابر الحیوان؛ شکمهایتان را گورستان حیوانات قرار می دهید. [۴۰]
من که امام شما هستم بدو جامه کهنه و دو قرص نان اکتفاء کرده ام در صورتی که می توانم از جامه های حریر لباسی فاخر بپوشم و از عسل مصفی و مغز گندم غذای لذیذ و مقوی تناول کنم ولی هیهات که هوی و هوس نفس بر من غلبه نماید! آیا به همین قناعت کنم که گویند من امام و خلیفه هستم اما در اندوه و پریشانی فقرا شرکت نکنم؟ [۴۱]
بخشی از نامه حضرت به مالک: قلبا با مردم مهربان باش و با آن ها با دوستی و ملاطفت رفتار کن و مبادا با آنان چون حیوان درنده باشی که خوردن آن ها را غنیمت داند زیرا آنان دو گروهند یا برادر دینی تواند و یا (اگر همکیش تو نیستند) مانند تو مخلوق خدا هستند.
خلیفه ی دوم: ای کاش سه فضیلتی که نصیب علی علیه السلام شد نصیب من شده بود، و آن سه فضیلت عبارتند از: پیامبر دختر خود را در عقد علی درآورد، تمام درهایی را که به مسجد باز می شد بست، جز در خانه ی علی علیه السلام، در جنگ خبیر پیامبر صلی الله علیه و آله پرچم را بدست علی علیه السلام داد. [۴۲]
امیرمؤمنان علیه السلام تمام آیات قرآن را، چه آن ها که در مکه نازل می شد و چه آن ها که در مدینه، در دوران حیات پیامبر صلی الله علیه و آله به دقت ضبط می کردند و از این جهت یکی از کاتبان وحی و حافظان قرآن بشمار می رفتند. همچنین در تنظیم اسناد سیاسی و تاریخی و نامه های تبلیغی، که هم اکنون متن بسیاری از آن ها در کتاب های سیره و تاریخ مضبوط است، آن حضرت نخستین دبیر اسلام بشمار می رود، حتی صلحنامه ی تاریخی حدیبیه به املای پیامبر صلی الله علیه و آله و خط علی علیه السلام تنظیم شد.
درباره جنگ احد، ابن اثیر در تاریخ خود می نویسد: پیامبر صلی الله علیه و آله از هر طرف مورد هجوم دسته هایی از لشکر قریش قرار گرفت. هر دسته ای که به آن حضرت حمله می آوردند حضرت علی علیه السلام به فرمان پیامبر به آن ها حمله می برد و با کشتن بعضی از آن ها موجبات تفرقشان را فراهم می کرد و این جریان چند بار در احد تکرار شد.
به پاس این فداکاری، امین وحی نازل شد و ایثار حضرت علی علیه السلام را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله ستود و گفت: این نهایت فداکاری است که او از خود نشان می دهد. رسول خدا صلی الله علیه و آله امین وحی را تصدیق کرد و گفت: من از علی و او از من است. سپس ندایی در میدان شنیده شد که مضمون آن چنین بود: «لاسیف الا ذوالفقار، ولافتی الا علی». بعضی آیات نازله در شان امیرالمومنین علیه السلام آیه «قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب». [۴۳]
کافران رسالت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را انکار کرده و گفتند تو پیغمبر نیستی این آیه در پاسخ آنان به حضرتش نازل شد که بگو (من برای رسالت خود دو شاهد دارم یکی) خدا است که برای شهادت میان من و شما کافی است و دیگری کسی است که علم کتاب در نزد اوست. ثعلبی در تفسیر آیه مزبور می نویسد آن که علم کتاب در نزد اوست علی بن ابیطالب علیه السلام است.
همچنین ابوسعید خدری گوید از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیدم آن کس که علم کتاب در نزد اوست کیست؟ فرمود: آن کس برادرم علی بن ابیطالب علیه السلام است.
شیخ سلیمان بلخی از ابن عباس نقل می کند که گفت آن که علم کتاب در نزد اوست علی علیه السلام است زیرا او به تفسیر و تأویل و ناسخ و منسوخ آن عالم بود. «وقفوهم انهم مسئولون»؛ آن ها را نگهدارید که مورد سؤال خواهند بود. [۴۴]
ابوسعید خدری از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل می کند که آن چه مورد سؤال خواهد بود ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام است. [۴۵] آیه «واعتصموا بحبل الله جمیعا»؛ و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید. [۴۶]
صاحب کتاب مناقب الفاخرة از عبدالله بن عباس روایت کرده است که ما در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله بودیم عربی آمد و عرض کرد: یا رسول الله شنیدم که می فرمودی «اعتصموا بحبل الله» حبل خدا کدام است؟ که به او تمسک جوئیم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله دست خود را بر دست علی علیه السلام زد و فرمود: به این شخص تمسک جوئید که این حبل المتین است. [۴۷] آیه «ثم لتسألن یومئذ عن النعیم»؛ آن گاه در آن روز از نعمت ها پرسیده شوند. [۴۸]
ابونعیم و حاکم حسکانی به سند خود از حضرت امام صادق علیه السلام نقل کرده اند که فرمود: مقصود از نعیم در این آیه ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و ما است که از آن پرسیده خواهد شد. [۴۹] برخی احادیث نبوی درباره امیرالمومنین علیه السلام حدیث سدالابواب: «ما انا سددت ابوابکم و فتحت باب علی علیه السلام ولکن الله فتح باب علی علیه السلام و سد ابوابکم». [۵۰]
رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: درب خانه های ابوبکر و عمر و عباس بن عبدالمطلب و دیگران را که به مسجد باز می شد مسدود کردند و فقط درب خانه حضرت امیر علیه السلام را بازگذاشتند، عباس بن عبدالمطلب علت این امر را از حضرتش پرسید: پیغمبر صلی الله علیه و آله چنین فرمود: من درهای خانه های شما را نبستم و در خانه علی را بازنگذاشتم ولکن خداوند درهای شما را مسدود کرد و در خانه علی را بازگذاشت. «انت اخی فی الدنیا والآخرة». [۵۱]
رسول اکرم صلی الله علیه و آله میان هر دو نفر از اصحابش عقد اخوت بست علی علیه السلام در حالی که چشمانش اشک آلود بود آمد و عرض کرد: یا رسول الله میان اصحاب عقد اخوت برقرار کردی و مرا با کسی برادر ننمودی پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: تو در دنیا و آخرت برادر منی. حدیث حق: علمای عامه و خاصه به طرق مختلفه نقل کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: علی علیه السلام مع الحق والحق مع علی علیه السلام.
علی علیه السلام همیشه همراه با حق بوده و حق هم با علی علیه السلام است. بحرانی در غایة المرام پانزده حدیث از عامه و یازده حدیث از خاصه در این مورد نقل کرده است. [۵۲] «ان علیا علیه السلام منی و انا منه و هو ولی کل مؤمن بعدی علی علیه السلام»؛ از من و من هم از او هستم و او ولی هر مؤمنی است. [۵۳] «من اطاعنی فقد اطاع الله و من عصانی فقد عصی الله، و من اطاع علیا علیه السلام فقد اطاعنی و من عصی علیا علیه السلام فقد عصانی. [۵۴]
هر کس مرا اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است و هر که مرا نافرمانی کند خدا را نافرمانی کرده است، و کسی که علی علیه السلام را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هر که علی علیه السلام را نافرمانی کند مرا نافرمانی کرده است. «ان الله جعل ذریة کل نبی فی صلبه و جعل ذریتی فی صلب علی بن ابی طالب»؛ خداوند نسل و اولاد هر پیغمبری را در صلب او قرار داد و ذریه مرا در صلب علی بن ابیطالب علیه السلام گذاشت. [۵۵] «حب علی بن ابیطالب علیه السلام یأکل السیئات کما تأکل النار الحطب»؛ دوستی علی بن ابی طالب علیه السلام بدی ها را می خورد (از بین می برد) همچنان که آتش هیزم را می خورد می سوزاند. [۵۶] «انا مدینة العلم و علی علیه السلام بابها فمن اراد العلم فلیأت الباب»؛ من شهرستان علم هستم و علی علیه السلام هم دروازه آنست پس هر که علم را بخواهد باید از در آن وارد شود. [۵۷] «حق علی علیه السلام علی المسلمین کحق الوالد علی ولده»؛ حق علی علیه السلام بر مسلمین مانند حق پدر بر فرزندش است. [۵۸] پانویس ↑ طبری، ج 3، ص 1164 ↑ نهج البلاغه عبده، ج 2، ص 182 ↑ مستدرک حاکم، ج 2 ص 112؛ الاستیعاب، ج 3 ص 32 ↑ کاتیان وحی، سایت اندیشه قم ↑ الارشاد: 48/1، کشف الیقین: 25/47، اعلام الوری: 322/1 ↑ تاریخ طبری، ج 2 ص 97 ↑ کشف الاسرار، ج 1، ص 554 ↑ الکافی: 4/27/8 ↑ نهج البلاغه، خطبه 3 ↑ نهج البلاغه، خطبه 3 ↑ نهج ا لبلاغه، خطبه 162 ↑ خطبه 74 ↑ نهج البلاغه، خطبه 3 ↑ نهج البلاغه، خطبه 3 ↑ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 123، ط نجف ↑ الارشاد، شیخ مفید، چاپ سنگی، ص 107 ↑ الدرالمنثور، ج 6، ص 317، الارشاد ص 106 ↑ بحارالانوار، ج 40، ص 224 ↑ نهج البلاغه عبده، خطبه 144؛ تاریخ طبری، ج 4، ص 238 تا 237 تاریخ کامل، ج 3، ص 3؛ تاریخ ابن کثیر، ج 7، ص 107؛ بحارالانوار، ج 9، ص 501، ط کمپانی ↑ ثمرة الاوراق، در حاشیه ی المستطرف، نگارش تقی الدین حموی، ج 2، ص 15، ط مصر، 1368 ه.ق ↑ تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 123؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 253؛ کنز العمال، ج 5، ص 244؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 3، ص 113؛ چاپ مصر. ↑ مناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 496؛ بحارالانوار، ج 40، ص 332 ↑ شیخ طوسی: تهذیب، ج 10، ص 50، احکام زنا، حدیص 188 ↑ صدوق: من لایحضره الفقیه، 9:3 ↑ سنن بیهقی، ج 8، ص 236؛ ذخائر العقبی، ص 81؛ الغدیر، ج 6، ص 120 ↑ مستدرک حاکم، ج 2، ص 95؛ الغدیر، ج 6، ص 110. ذخائر العقبی، ص 80 الغدیر، ج 6، ص 110 ↑ کشف الغمة، ج 1، ص 33؛ بحار، ج 40، ص 277 ↑ مستدرک الوسائل، ج 3، ص 166 ↑ کنزالعمال، ج 3، ص 178؛ ذخائر العقبی، ص 80 ↑ کنزالعمال، ج 3، ص 53؛ مستدرک الوسائل، ج 2، ص 119 ↑ الغدیر، 214:8 به نقل از کتاب عاصمی به نام «زین الفتی فی شرح سورة هل أتی» ↑ ذخائر العقبی، ص 79 ↑ نهج البلاغه، خطبه 3 ↑ شرح نهج البلاغة: 41/299/20، الدرجات الرفیعة: 38 ↑ تاریخ طبری، ج 3، ص 172 ↑ مناقب، ابن شهر آشوب، 52:3 ↑ کنز العمال، ج 15 ص 94 ↑ المستدرک، ج 3، ص 107 ↑ سوره بقره، آیه 274. کشف الغمه، ص 93، ینابیع المودة، ص 92، مناقب ابن مغازلی، ص 280 ↑ ینابیع المودة، باب 51، ص 150. بحارالانوار، جلد 41 ص 148 ↑ نهج البلاغه، نامه 45 ↑ مسند احمد، ج 2 ص ↑ سوره رعد، آیه 13 ↑ سوره صافات، آیه 24 ↑ شواهد التنزیل، جلد 1، ص 107. صواعق المحرقه، ص 89 ↑ سوره آل عمران، آیه 103 ↑ کفایة الخصام، ص 343 ↑ سوره تكاثر، آیه 8 ↑ غایة المرام، باب 48. شواهد التنزیل، جلد 2، ص 368 ↑ کنز العمال، جلد 6، ص 408 ↑ مناقب ابن مغازلی، ص 37. کفایة الطالب، ص 194 ↑ غایة المرام، باب 360 - 361 ↑ کنوز الحقایق، ص 37. ذخائر العقبی، ص 68 ↑ مستدرک صحیحین، جلد 3 ص 126 ↑ فیض القدیر، جلد 2، ص 223. مناقب ابن مغازلی، ص 49 ↑ تاریخ بغداد، جلد 4، ص 194 ↑ مناقب ابن مغازلی، ص 83. جامع الصغیر، سیوطی، جلد 1، ص 37 ↑ لسان المیزان، جلد 5، ص 399. مناقب ابن مغازلی، ص 48 منابع منتهی الآمال، محدث قمی. علی از زبان علی علیه السلام، سید جعفر شهیدی. فروغ ولایت، جعفر سبحانی. دانشنامه امیرالمومنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، محمد محمدی ری شهری. نرم افزار باب العلم، مرکز تحقیقات رایانه ای حوزه علمیه اصفهان. چهارده معصوم علیهم السلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله حضرت فاطمه سلام الله علیها ↓ دوازده امام ↓ امام علی علیه السلام امام سجّاد علیه‌السلام امام کاظم علیه‌السلام امام هادی علیه‌السلام امام حسن علیه‌السلام امام باقر علیه‌السلام امام رضا علیه‌السلام امام حسن عسکری علیه‌السلام امام حسین علیه‌السلام امام صادق علیه‌السلام امام جواد علیه‌السلام امام مهدی عجل الله تعالی فرجه پیوندها بانویی که علی را برگزید( اوذ دونوش ) ویژه نامه ولادت امیرمومنان علی علیه السلام
رده‌ها: امام علی علیه السلام | ائمه اطهار | اهل البیت | خ
 

چرا به امام حسن(ع) «کریم اهل بیت» گفته می‌شود

چرا به امام حسن(ع) «کریم اهل بیت» گفته می‌شود

(بسم الله الرحمن الرحیم)

به خاطر بخشندگی‌ها و کارهای نیکی که از سوی امام حسن(ع) در مسیر خیر، احسان و کمک به طبقات درمانده و نیازمند انجام می‌گرفت، آن حضرت را کریم اهل بیت لقب داده‌اند.

 

 

امام حسن(ع) نسبت به دردمندان و تیره‌بختان جامعه بسیار دلسوز بودند و با خرابه‌نشینان دردمند و اقشار مستضعف و کم‌درآمد همراه و همنشین می‌شدند و دردِ دلِ آن‌ها را با جان و دل می‌شنیدند و به آن ترتیب اثر می‌دادند، و در این حرکت انسان ‌دوستانه جز خداوند را مدّنظر نداشتند. هیچ فقیر و مسکینی از در خانه حضرت ناامید برنگشت و حتّی خود ایشان به سراغ فقرا می‌رفتند و آن‌ها را به منزل دعوت می‌کردند و به آن‌ها غذا و لباس می‌دادند.(1)

مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم درباره اینکه چرا به امام حسن مجتبی(ع) کریم اهل بیت(ع) می‌گویند، اینچنین می‌نویسئ:
امام حسن(ع) تمام توان خویش را در راه انجام امور نیک و خداپسندانه به کار می‌گرفت و اموال فراوانی در راه خدا می‌بخشید. مورخان و دانشمندان در شرح حال زندگانی پر افتخار ایشان، بخشش‌های بی‌سابقه و انفاق‌های بسیار بزرگ و بی‌نظیری ثبت کرده‌اند. آن حضرت در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایی خود را در راه خدا خرج کردند و سه بار نیز ثروت خود را به دو نیم تقسیم کردند و نصف آن را در راه خدا به فقرا بخشیدند.(2)
از ابن شهر آشوب روایت شده که روزی امام حسن(ع) بر جمعی از گدایان گذشت که پاره‌ای چند از نان خشک‌ها را بر روی زمین گذاشته‌اند و می‌خورند، چون نظر ایشان به آن حضرت افتاد از امام دعوت کردند و حضرت از اسب پیاده شدند و فرمودند: «خدا متکبّران را دوست نمی‌دارد» و با ایشان نشستند و از طعام ایشان تناول کردند و سپس از همه گدایان خواستند که برای صرف غذا به خانه حضرت بروند و حضرت با غذاهای خوب از ایشان پذیرایی کرده و به همه آن‌ها لباس‌های مناسب هدیه دادند.(3)
تاریخ از بخشندگی‌های امام حسن(ع) داستان‌های فراوان به یاد دارد، مثلاً روزی عربی به نزد ایشان آمد و درخواست کمک کرد و امام دستور دادند که آنچه موجود است به او بدهند و قریب ده هزار درهم موجود را به آن اعرابی بخشیدند.(4)
روایات تاریخی مربوط به بخشش‌های آن حضرت فراوان است که ذکر تفصیلی آن‌ها مناسب این نوشته نیست، وقتی از خود امام پرسیدند، چرا هرگز سائلی را ناامید بر نمی‌گردانید؟ فرمودند: «من هم سائل درگاه خداوند هستم و می‌خواهم که خدا مرا محروم نسازد و شرم دارم که با چنین امیدی سائلان را ناامید کنم، خداوندی که عنایتش را به من ارزانی می‌دارد، می‌خواهد که من هم به مردم کمک کنم».(5) 
به خاطر این بخشندگی‌ها و کارهای نیکی که از سوی امام حسن(ع) در مسیر خیر، احسان و کمک به طبقات درمانده و نیازمند انجام می‌گرفت، آن حضرت را کریم اهل بیت لقب داده اند و با توجه به کرامت‌ها و بخشش‌های کم‌نظیر و گاهی بی‌نظیر آن امام بزرگوار لقب «کریم» برازنده آن حضرت است.

 


 

*پی‌نوشت‌ها:

1. زمانی، احمد، حقایق پنهان، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اوّل، سال 1375، ص 268.
2. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، انتشارات هجرت، چاپ هشتم، 1374، قم، ج1، ص 417 ـ پیشوایی، مهدی، سیره ی پیشوایان، نشر مؤسسة تحقیقاتی امام صادق، چاپ دوّم، 1374، ص 90.
3. مجلسی، محمد باقر، جلاء العیون، نشر انتشارات علمیه اسلامیه، ص 241.
4. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، پیشین، ص 418.
5. قرشی، باقر شریف، زندگانی امام حسن ـ علیه السّلام ـ ، ترجمه ی فخر الدین حجازی، تهران: نشر بعثت، چاپ اوّل، 1376، ص135.

شمه ای از اخلاق و فضائل امام حسن مجتبی(ع)

(بسم الله الرحمن الرحیم)

چه کسی پای این حیوان را شکسته است؟». غلام گفت: «من شکسته ام». حضرت فرمود: «چرا چنین کردی؟» گفت: «برای این که تو را ناراحت کنم». امام با تبسّمی دلنشین فرمود: «ولی من در عوض، تو را خشنود می کنم و غلام را آزاد کرد

 

 

تعالی شخصیت معنوی انسان، از والاترین و مقدس ترین اهداف پیشوایان دین بوده است. آنان با تحمل مشقت های بسیار در این مسیر، تمامی همّ خویش را بر آن گذاشتند تا اخلاق نیک را با شیوه های رفتاری و گفتاری خویش به آدمی بیاموزند واو را از زشتی ها به دور داشته، متوجه حقیقت والای انسانی و ارزش سترگش کنند.

 

در این میان نقش برجسته امام مجتبی(علیه السلام) بسیار چشم گیر جلوه می نماید. از این رو، برآن شدیم که با تأملی کوتاه در رفتارهای اجتماعی امام مجتبی(علیه السلام) دریچه ای به بی کران سجایای اخلاقی آن امام همام بگشاییم.

 

مهربانی و مهرورزی

 

مهربانی با بندگان خدا از ویژگی های بارز امام مجتبی(علیه السلام) بود. اَنس می گوید: روزی در محضر امام بودم که یکی از کنیزان ایشان با شاخه گلی در دست وارد شد و آن گل را به امام تقدیم کرد. حضرت گل را از او گرفت و با مهربانی به او فرمود: «برو، تو آزادی!» من که از این رفتار حضرت شگفت زده بودم، گفتم: «ای فرزند رسول خدا! این کنیز تنها یک شاخه گل به شما هدیه کرد. آن گاه شما او را آزاد می کنید؟!» امام در پاسخم فرمود: «خداوند بزرگ و مهربان به ما فرموده است هرکس به شما مهربانی کرد، دو برابر او را پاسخ گویید». (نساء/ 86) سپس فرمود: «پاداش در برابر مهربانی او نیز آزادی اش بود».1

 

 

امام، همواره، مهربانی را با مهربانی پاسخ می گفت. حتی پاسخ او در برابر نامهربانی نیز مهربانی بود. هم چنان که نوشته اند، امام گوسفند زیبایی داشت که به او علاقه نشان می داد. روزی دید گوسفند در گوشه ای افتاده و ناله می کند. جلوتر رفت و دید که پای آن را شکسته اند. امام از غلامش پرسید:

«چه کسی پای این حیوان را شکسته است؟». غلام گفت: «من شکسته ام». حضرت فرمود: «چرا چنین کردی؟» گفت: «برای این که تو را ناراحت کنم». امام با تبسّمی دلنشین فرمود: «ولی من در عوض، تو را خشنود می کنم و غلام را آزاد کرد».2

 

هم چنین آورده اند، روزی امام مشغول غذا خوردن بودند که سگی آمد و برابر حضرت ایستاد. حضرت هر لقمه ای که می خوردند، یک لقمه نیز جلوی آن می انداختند. مردی گفت: «یا بن رسول الله! اجازه دهید این حیوان را دور کنم». امام فرمود: «نه، رهایش کنید! من از خدا شرم می کنم که جانداری به غذا خوردن من نگاه کند و من به او غذا ندهم».3

 

 

ایثار و گذشت

 

امام بسیار با گذشت و بزرگوار بود و از ظلم و ستم دیگران چشم پوشی می کرد. بارها پیش می آمد که واکنش حضرت به رفتار ناشایست دیگران، سبب تغییر رویه فرد خطاکار می شد.

 

نوشته اند در همسایگی امام، خانواده ای یهودی می زیستند. دیوار خانه یهودی شکافی پیدا کرده بود و رطوبت نجاست از منزل او به خانه امام نفوذ کرده بود. فرد یهودی نیز از این جریان آگاهی نداشت تا این که روزی زن یهودی برای درخواست نیازی به خانه امام آمد و دید که شکاف دیوار سبب شده است که دیوار خانه امام نجس گردد. بی درنگ، نزد شوهرش رفت و او را آگاه ساخت. مرد یهودی نزد امام آمد و از سهل انگاری خود پوزش خواست و از این که در این مدت، امام سکوت کرده و چیزی نگفته بود، شرمنده شد.

 

امام برای این که او بیش تر شرمنده نشود فرمود: «از جدم رسول خدا(صلی الله علیه وآله) شنیدم که به همسایه مهربانی کنید». یهودی با دیدن گذشت و چشم پوشی و برخورد پسندیده ایشان به خانه اش رفت، دست زن و بچه اش را گرفت و نزد امام آمد و از ایشان خواست تا آنان را به دین اسلام در آورد.4

 

هم چنین داستان مشهوری است که درباره گذشت امام از بی ادبی مردی شامی است که مرد با دیدن آن همه گذشت و مهربانی، گزیری جز اشک شرمساری ندیده و از آن پس، از بهترین دوستداران آن خاندان گردید.5

 

گستره گذشت و مهرورزی امام، آن قدر پردامنه بود که قاتل او را هم در برگرفت. چنان که «عمر بن اسحاق» می گوید: من و حسین(علیه السلام) در لحظه شهادت، نزد امام مجتبی(علیه السلام) بودیم که فرمود: «بارها به من زهر داده اند، ولی این بار تفاوت می کند؛ زیرا این بار جگرم را قطعه قطعه کرده است». حسین(علیه السلام) با ناراحتی پرسید: «چه کسی شما را زهر داده است؟» فرمود: «از او چه می خواهی؟ می خواهی او را بکشی؟ اگر آن کسی باشد که من می دانم، خشم و عذاب خداوند بیش تر از تو خواهد بود. اگر هم او نباشد، دوست ندارم که به خاطر من، بی گناهی گرفتار شود».6

 

 

میهمان نوازی

 

امام همواره در پذیرایی از میهمان تلاش جدی می کرد. گاه از اشخاصی پذیرایی می کرد که حتی آنان را نمی شناخت. به ویژه، به پذیرایی از بینوایان علاقه زیادی داشت. آنان را به خانه خود می برد و به گرمی پذیرایی می کرد و به آن ها لباس و مال می بخشید.7

 

در سفری که امام حسن(علیه السلام) به همراه امام حسین(علیه السلام) و عبدالله بن جعفر به حج می رفتند، شتری که بار آذوقه بر آن بود، گم شد و آن ها در میانه راه، گرسنه و تشنه ماندند. در این هنگام، متوجه خیمه ای شدند که در آن پیرزنی تنها زندگی می کرد. از او آب و غذا خواستند. پیرزن نیز که انسان مهربان و میهمان نوازی بود، تنها گوسفندی را که داشت دوشید و گفت:

 

«برای غذا نیز آن را ذبح کنید تا برای شما غذایی آماده کنم». امام نیز آن گوسفند را ذبح نمود و زن، از آن، غذایی برای ایشان درست کرد. آنان غذا را خوردند و پس از صرف غذا، از آن زن تشکر کردند و گفتند: «ما افرادی از قریش هستیم که به حج می رویم. اگر به مدینه آمدی نزد ما بیا تا میهمان نوازی ات را جبران کنیم.»

 

سپس از زن خداحافظی کردند و به راه خویش ادامه دادند. شب هنگام، شوهر زن به خیمه اش آمد و او داستان میهمانی را برایش بازگفت. مرد خشمگین شد و گفت: «چگونه در این برهوت، تنها گوسفندی را که همه دارایی مان بود برای کسانی که نمی شناختی کشتی؟» مدت ها از این جریان گذشت تا این که بادیه نشینان به جهت فقر و خشک سالی به مدینه سرازیر شدند.

 

آن زن نیز به همراه شوهرش به مدینه آمد. در یکی از همین روزها، امام مجتبی(علیه السلام) همان پیرزن را در کوچه دید و فرمود: «ای کنیز خدا! آیا مرا می شناسی». گفت: «نه»، فرمود: «من همان کسی هستم که مدت ها پیش به همراه دو نفر در خیمه توشدیم. نامم حسن بن علی(علیه السلام) است». پیرزن خوشحال شد و عرض کرد: «پدر و مادرم به فدای تو باد!» امام به پاس فداکاری و پذیرایی او، هزار گوسفند و هزار دینار طلا به او بخشید و او را نزد برادرش حسین(علیه السلام) فرستاد. او نیز همان مقدار به او گوسفند و دینار طلا بخشید و وی را نزد عبدالله بن جعفر فرستاد. عبدالله نیز به پیروی از پیشوایان خود، همان مقدار را به آن پیرزن بخشید.8

 

حضرت با این سپاس گزاری، هم از میهمان غریبی پذیرایی کرد و هم جایگاه و ارزش میزبانی او را به جهت عمل نیکویش، پاس داشت. بارها درباره فقیرانی که از ایشان پذیرایی کرده بودند می فرمود:

«فضیلت با آنان است. اگر چه پذیرایی شان اندک است و مالی ندارند، ولی برترند، زیرا آنان غیر از آن چه که ما را به آن پذیرایی می کنند چیز دیگری ندارند و از همه چیز خود گذشته اند، ولی ما بیش از آن چه پیش میهمان می گذاریم اموال داریم».9

 

 

بردباری و شکیبایی در برخوردها

 

از سخت ترین دوران زندگانی با برکت امام مجتبی(علیه السلام)، دوران پس از صلح با معاویه بود. ایشان سختی این سال های ستم را با بردباری وصف ناشدنی اش سپری می کرد. در این سال ها، ایشان از غریبه و آشنا سخنان زشت و گزنده می شنید و زخم خدنگ بی وفایی می خورد. بسیاری از دوستان به ایشان پشت کرده بودند. روزگار، برایشان به سختی می گذشت. ناسزا گفتن به علی(علیه السلام)، شیوه سخن رانان شهر شده بود. هرگاه امام را می دیدند می گفتند: «السّلامُ عَلَیک یا مُذِلَّ المُومنین؛ سلام بر تو ای خوارکننده مؤمنان».10

 

 

در حضور ایشان، زبان به هتک و دشنام علی(علیه السلام) می گشودند و امام با بردباری و مظلومیت بسیار هتاکی ها و دشنام ها را تحمل می کرد. روزی ایشان وارد مجلس معاویه شد. مجلسی شلوغ و پرازدحام بود. امام جای خالی نیافت و ناگزیز نزدیک پای معاویه که بالای منبر بود، نشست. معاویه با دشنام به علی(علیه السلام) سخنش را آغاز کرد و درباره خلافت خودش سخن راند و گفت: «من از عایشه در شگفتم که مرا در خور خلافت ندیده است و فکر می کند که این جایگاه، حق من نیست.»

 

سپس با حالتی تمسخرآمیز گفت: «زن را به این سخنان چه کار؟! خدا از گناهش بگذرد. آری! پدر این مرد [با اشاره به امام مجتبی (علیه السلام)[ در کار خلافت با من سرستیز داشت، خدا هم جانش را گرفت». امام(علیه السلام) فرمود: «ای معاویه! آیا از سخنان عایشه تعجب می کنی؟» معاویه گفت: «بله به خدا!» امام(علیه السلام) فرمود: «می خواهی عجیب تر از آن را برایت بگویم؟» گفت: «بگو». امام(علیه السلام) پاسخ داد: «عجیب تر از این که عایشه تو را قبول ندارد، این است که من پای منبر تو و نزد پای تو بنشینم».11

 

این بردباری تا جایی بود که مروان بن حکم ـ دشمن سرسخت امام ـ با حالتی اندوهگین در تشییع پیکر ایشان شرکت کرد و در پاسخ آنانی که به او می گفتند تو تا دیروز با او دشمن بودی، گفت: «او کسی بود که بردباری اش با کوه ها سنجیده نمی شد».12

 

 

بخشندگی و برآوردن نیازهای دیگران

 

می توان گفت که بارزترین ویژگی امام مجتبی(علیه السلام) که بهترین سرمشق برای دوستداران او است، بخشندگی بسیار و دستگیری از دیگران است. ایشان به بهانه های مختلف همه را از خوان کرم خویش بهره مند می ساخت و آن قدر بخشش می کرد تا شخص نیازمند بی نیاز می شد؛ زیرا طبق تعالیم اسلام بخشش باید به گونه ای باشد که فرهنگ تکدی گری را ریشه کن سازد و در صورت امکان شخص را از جرگه نیازمندان بیرون گرداند. روزی حضرت مشغول عبادت بود. دید فردی در کنار او نشسته است و به درگاه خدا می گوید: «خدایا! ده هزار درهم به من ارزانی دار». حضرت به خانه آمد و برای او ده هزار درهم فرستاد.13

 

نوشته اند شخصی از امام مجتبی(علیه السلام) کمک خواست. امام نیز به او پنجاه هزار درهم نقره و پانصد دینار طلا بخشید. آن مرد به امام عرض کرد: «اکنون باربری نیز به من بده تا این همه سکه را حمل کنم». امام(علیه السلام) نیز باربری به همراه جامه اطلس خود به او بخشید!

 

امام حسن مجتبی(علیه السلام) هیچ گاه سائلی را از خود نمی راند و هرگز پاسخ «نه» به نیازمندان نمی فرمود و تمامی جنبه های معنوی بخشش را در نظر می گرفت. آورده اند مردی نزد امام مجتبی(علیه السلام) آمد و ابراز نیازمندی کرد. امام برای این که کمک رو در رو نباشد و سبب شرمندگی آن مرد نگردد، فرمود: «آنچه را می خواهی در نامه ای بنویس و برای ما بفرست تا نیازت برآورده شود». آن مرد رفت و نیازهای خود را در نامه ای به امام فرستاد. حضرت نیز آن چه را خواسته بود برایش فرستاد. شخصی که در آن جا حضور داشت، به امام عرض کرد: «به راستی چه نامه پربرکتی برای آن مرد بود!» امام در پاسخ او فرمود: «برکت این کار برای من بیش تر بود که سبب شد شایستگی انجام این کار نیک را بیابم؛ زیرا بخشش راستین آن است که بدون درخواست شخص، نیازش را برآوری، ولی اگر آن چه را خواسته است، به او بدهی، در واقع قیمتی است که برای آبرویش پرداخته ای».14

 

 

امام برآوردن نیاز دیگران را در هر حالی در اولویت قرار می دادند. ابن عباس می گوید: با امام مجتبی(علیه السلام) در مسجدالحرام بودم. حضرت در آن جا معتکف و مشغول طواف بودند. نیازمندی نزد ایشان آمد و عرض کرد: «ای فرزند رسول خدا، به فلان شخص مقداری بدهکارم و از عهده قرض او بر نمی آیم. اگر ممکن است [مرا کمک کنید]» امام فرمود: «به صاحب این خانه [و اشاره به کعبه کرد] متأسفانه در حال حاضر، پولی در اختیار ندارم». شخص نیازمند گفت: «ای فرزند رسول خدا! پس از او بخواهید که به من مهلت بدهد؛ چون مرا تهدید کرده است که اگر بدهی خود را نپردازم، مرا به زندان بیندازد». حضرت طواف خود را قطع کرد و همراه آن مرد به راه افتاد تا نزد طلبکارش بروند و از او مهلت بگیرند. ابن عباس می گوید عرض کردم: «یا بن رسول الله! گویا فراموش کرده اید که در مسجد قصد اعتکاف کرده اید». حضرت فرمود: «نه فراموش نکرده ام ؛ ولی از پدرم شنیدم که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: هر کس حاجت برادر مؤمن خود را برآورد، نزد خدا مانند کسی است که نُه هزار سال روزها روزه گرفته و شب ها را به عبادت گذرانیده است».15

 

 

فروتنی

 

امام مانند جدش رسول الله(صلی الله علیه وآله) بدون هیچ تکبری روی زمین می نشست و با تهی دستان هم سفره می شد. روزی سواره از محلی می گذشت که دید گروهی از بینوایان روی زمین نشسته اند و مقداری نان را پیش خود گذارده اند و می خورند. وقتی امام حسن(علیه السلام) را دیدند، به ایشان تعارف کردند و حضرت را سر سفره خویش خواندند. امام از مرکب خویش پیاده شد و این آیه را تلاوت کرد: «اِنّه لایُحبُ المُستَکبرین؛ خداوند خودبزرگ بینان را دوست نمی دارد.» (نحل/ 23) سپس سر سفره آنان نشست و مشغول خوردن گردید. وقتی همگی سیر شدند، امام آن ها را به منزل خود فرا خواند و از آنان پذیرایی نمود و به آنان پوشاک هدیه کرد.16

 

همواره دیگران را نیز بر خود مقدم می داشتند و پیوسته با احترام و فروتنی با مردم برخورد می کردند. روزی ایشان در مکانی نشسته بود. برخاست که برود، ولی در این لحظه پیرمرد فقیری وارد شد. امام به او خوش آمد گفت و برای ادای احترام و فروتنی به او، فرمود: «ای مرد! وقتی وارد شدی که ما می خواستیم برویم. آیا به ما اجازه رفتن می دهی»؟ و مرد فقیر عرض کرد: «بله، ای پسر رسول خدا!»17

 

 

شجاعت

 

شجاعت، میراث ماندگار علی(علیه السلام) بود و امام مجتبی(علیه السلام) میراث دار آن بزرگوار. در کتاب های تاریخی آمده است که علی(علیه السلام) در تقویت این روحیه در کودکانش، خود به طور مستقیم دخالت می کرد. شمشیرزنی و مهارت های نظامی را از کودکی به آنان می آموخت و پشتیبانی از حق و حقیقت را به آنان درس می داد. میدان های نبرد، مکتب درس شجاعت علی(علیه السلام) به فرزندانش بود.

 

با آغاز خلافت علی(علیه السلام)، کشمکش ها نیز آغاز شد. نخستین فتنه، جنگ جمل بود که به بهانه خونخواهی عثمان بر پا گردید. شعله های جنگ زبانه می کشید. علی(علیه السلام) پسرش «محمد بن حنفیّه» را فراخواند و نیزه خود را به او داد و فرمود: «برو شتر عایشه را نحر کن». محمد بن حنفیّه نیزه را گرفت و حمله کرد، ولی کسانی که به سختی اطراف شتر عایشه را گرفته بودند، حمله او را دفع کردند. او چندین بار حمله کرد، ولی نمی توانست خود را به شتر برساند. ناچار نزد پدر آمد و اظهار ناتوانی کرد. امام نیزه را پس گرفته و به حسن(علیه السلام) داد. او نیزه را گرفت و به سوی شتر تاخت و پس از مدتی کوتاه، بازگشت، در حالی که از نوک نیزه اش خون می ریخت. محمد حنفیه به شتر نحر شده و نیزه خونین نگریست و شرمنده شد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) به او فرمود: «شرمنده نشو؛ زیرا او فرزند پیامبر(صلی الله علیه وآله) است و تو فرزند علی(علیه السلام) هستی».18

 

امام مجتبی(علیه السلام) در دیگر جنگ های آن دوران نیز شرکت کرده و دلاوری های بسیاری از خود نشان داد. معاویه درباره دلاوری های او می گفت: «او فرزند کسی است که به هر کجا می رفت، مرگ نیز همواره به دنبالش بود (کنایه از این که نترس بود و از مرگ نمی هراسید)».19

 


پی نوشت ها:

1ـ المناقب، ج 4، ص 18.

2ـ حیاة امام الحسن بن علی، ج1، ص 314.

3ـ بحارالانوار، ج 43، ص 352.

4ـ تحفة الواعظین، ج 2، ص 106.

5 ـ المناقب، ج 4، ص 19.

6 ـاسدالغابة، ج 2، ص 15.

7ـ المناقب، ج 4، ص 16.

8 ـ همان، ج 4، ص 16؛ کشف الغمة، ج 2، ص 133.

9ـ بحارالانوار، ج 43، ص 253.

10ـ همان، ج 75، ص 287.

11ـ ناسخ التواریخ، ج 2، ص 293.

12ـ ائمة اثناعشر، ج 1، ص 506 .

13ـ المناقب، ج 4، ص 17.

14ـ المحاسن و المساوی، ص 55 .

15ـ سفینة البحار، باب الحاء.

16ـ بحارالانوار، ج 43، ص 352.

17ـ ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص 114.

18ـ المناقب، ج 4، ص 21.

19ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 4، ص 73.

 

 

حق الحقیق

گذري كوتاه بر زندگي امام سجاد عليه‌السلام

گذري كوتاه بر زندگي امام سجاد عليه‌السلام


چرا امام، «سجاد» لقب يافت؟

امام باقر عليه السلام فرمود:

  • پدرم، هيچ يک از نعمت هاي الهي را ياد نمي کرد، مگر آنکه سر به سجده مي نهاد.
  • هيچ حادثه ناگواري از او رد نمي شد، جز آنکه سجده مي کرد.
  • هيچ نيرنگ حيله گري از او دفع نمي گرديد، مگر آنکه سر به سجده مي نهاد.
  • از هيچ نماز واجبي فراغت نمي يافت، مگر اينکه به سجود مي رفت.
  • هرگز موفق به اصلاح و آشتي بين دو نفر نمي شد، جز آنکه سجده شکر به جاي مي آورد.

نشانه هاي سجود در تمام اندام سجده اش آشکار بود. از اين رو ايشان را «سجاد» ناميدند . (علل الشرايع، ص 88)

حوادث مهم عصر امام

مهم ترين حوادث سياسي، اجتماعي عصر آن بزرگوار عبارت است از:

  • قيام توابين به رهبري سليمان بن صرد خزاعي.
  • قيام مدينه به رهبري عبدالله بن حنظله غسيل الملائکه (واقعه حره).
  • سنگباران و آتشباران کعبه معظمه توسط نظاميان يزيد.
  • قيام مختار بن ابي عبيده ثقفي.
  • حکومت عبدالله بن زبير در مکه.
  • حکومت مروانيان در شام.
  • قيام خوارج و عبدالرحمن بن محمد بن اشعث، عليه حجاج در سال هاي 81 تا 83 ه.
مهم ترين اقدامات امام عليه السلام
  • تداوم بخشي و تفسير درست حادثه عاشورا و جلوگيري از تحريف آن.
  • پرورش رهبر آينده امت اسلامي امام باقر عليه السلام.
  • نشر معارف قرآن و فرهنگ اسلام در قالب دعا و نيايش.
  • نظارت و هدايت انديشمندان و فقها جامعه اسلامي.
  • حمايت سياسي، مادي و معنوي از بردگان به عنوان مظلوم ترين گروههاي اجتماعي و تلاش براي هدايت و آزادي آنان.


سفرهاي امام زين العابدين عليه السلام

  • سفر جهادي، تبليغي از مدينه به مکه و کربلا تا بازگشت دوباره به شهر پيامبر همراه با بانوان حرم حسيني.
  • سفرهاي عبادي، زيارتي و تربيتي به همراه کاروان هاي حج از مدينه و احيانا از کوفه براي حج و عمره.
  • سفر تحميلي و بازداشت گونه در عهد عبدالملک بن مروان که آن بزرگوار را به قصد ارعاب و تهديد از مدينه به دمشق بردند.
  • سفر زيارتي، تربيتي به کوفه آموزش روش زيارت امام حسين عليه السلام.


پاسداري از مقام نبوت

امام سجاد عليه السلام در غالب دعاهاي صحيفه سجاديه مکرر، قبل و يا بعد از هرگونه درخواست از خداي متعال، به حمد و ثناي الهي مي پردازد و بر پيامبر و آل آن بزرگوار صلوات مي فرستد و شيوه دعا کردن را آموزش مي دهد و حرمت رسول اکرم صلي الله عليه وآله را پاس مي دارد.

ايثارگر بزرگ

امام باقر عليه السلام فرموده است که پدرش حضرت علي بن الحسين عليه السلام دوبار کل دارايي خود را با خدا قسمت کرد؛ همان بزرگوار فرموده است که امام سجاد عليه السلام شبها انبان بزرگي از نان بر پشت مي نهاد و به نيازمندان صدقه مي داد. پس از شهادت امام سجاد عليه السلام معلوم شد آن بزرگوار مخارج صد خانواده نيازمند را بر عهده داشته است. (کشف الغمه، ج 2، ص 100)

امام آزادي بخش

امام چهارم بدون آنکه نيازي به نيروي کار بردگان داشته باشد، آنها را مي خريد و آزاد مي کرد و برخي گفته اند: امام چهارم هزار برده را در راه خدا آزاد کرد. بردگاني که از اين موضوع اطلاع داشتند، همواره خود را در معرض ديد امام سجاد عليه السلام قرار مي دادند تا شايد حضرت، آنان را خريداري و آزاد کند و آن بزرگوار، هر ماه و هر روز به آزاد کردن بردگان خويش مي پرداخت.

شاگردان برجسته

1 . سعيد بن مسيب

2 . ابوحمزه ثمالي (ثابت بن دينار)

3 . سعيد بن جبير

4 . ابوخالد کابلي

5 . يحيي بن ام طويل

6 . فرزدق، معروف به ابوفراس شاعر

7 . طاووس يماني

8 . حماد بن حبيب عطار کوفي

9 . زرارة بن اعين شيباني

10 . حبابه والبيه

11 . جابر بن عبدالله انصاري

12 . محمد بن جبير بن مطعم

13 . فرات بن احنف

14 . سعيد بن جبهان کناني

15 . قاسم بن عوف

16 . اسماعيل بن عبدالله بن جعفر .

 

 پايگاه حوزه


محمود مهدي پور

ویژه نامه عید سعید غدیرخم »

ویژه نامه عید سعید غدیرخم »


غدیر در بیان قرآن و عترت

 تبیین و تفسیر خطبه غدیر و خطبه غدیریه

گنجینه ی معرفت و بلاغت (پیرامون نهج البلاغه)

ویژه نامه صوتی - تصویری

اشعار و پیام های عید غدیر

یادگاری ها (تم موبایل - پوستر مذهبی - والپیپر)

مقالاتی پیرامون ولایت و امامت

کتابخانه امیرالمومنین (ع)+ویژه نامه ی های قبل

ويژه نامه ولادت امام هادي عليه السلام


اشعار و مدایح ویژه ولادت امام هادی (ع)
نوسط برادر امیر عباسی

قابل استفاده مداحان + دانلود فایل سبک


ولودی و مرثیه امام علی بن محمد علیه السلام(صوتی)

مولودی ولادت امام هادی علیه السلام (صوتی)

مرثيه و مداحی شهادت امام هادی علیه السلام (صوتی)

زیارت نامه امام هادی(ع) (صوتی)

سخنرانی آیت الله جوادی آملی در مورد امام هادی(ع) (صوتی)


مدیحه ولادت امام هادی(ع)(اشعار)

 اشعار شهادت امام هادی علیه السلام

 پیامک های میلاد امام علی النّقی علیه السّلام (قسمت اول) (اس ام اس SMS)
 پیامک های میلاد امام علی النّقی علیه السّلام (قسمت دوم) (اس ام اس SMS)


یادگاری: کاغذ دیواری و والپیپرهای امام هادی(ع)

(Wallpaper)


خلاصه ای از زندگانی حضرت امام هادی علیه السلام

اخلاق و سیره عملی

کتابخانه امام هادی علیه السلام(متن + دانلود کتاب)

چهل حديث منتخب از علی بن محمد الهادی علیه السلام

تایپوگرافی نام مبارک امام نقی سلام الله + فایل PSD کیفیت بالا

سخنان استاد پناهیان پیرامون دهه بزرگداشت امام هادی علیه السلام

خبرگزاری فرهنگ جمهوری اسلامی

طرح دوئل براي امام هادي (ع)

  ویژه نامه تصویری سایت روشنگری

  شعر وبلاگ شفیعه محشر برای امام هادی(ع)

ویژه نامه پایگاه افسران


بارگاه امام هادی علیه السلام زندگی نامه
بارگاه امام هادی علیه السلام کتاب در مورد امام هادی علیه السلام
بارگاه امام هادی علیه السلام

پنج درس ارزشمند و آموزنده

بارگاه امام هادی علیه السلام

چهل حديث گهربار منتخب

بارگاه امام هادی علیه السلام

ولادت امام هادی(علیه السلام)

بارگاه امام هادی علیه السلام فعاليتهاى امام عليه السلام در مدينه
بارگاه امام هادی علیه السلام

سيره اخلاقى امام هادى(علیه السلام)

بارگاه امام هادی علیه السلام شعر «میلاد نور»
بارگاه امام هادی علیه السلام متن ادبی «خورشید دهم»
بارگاه امام هادی علیه السلام

شعر «آبروی محشر»

بارگاه امام هادی علیه السلام

متن ادبی «گلاب ‏بارانِ طبيعت»

بارگاه امام هادی علیه السلام اصحاب و شاگردان امام هادی علیه السلام
بارگاه امام هادی علیه السلام

مقالات امام هادی علیه السلام

بارگاه امام هادی علیه السلام

امام هادی علیه السلام در ادب فارسی

بارگاه امام هادی علیه السلام گالری تصاویر از حرمین عسکریین علیهم السلام
بارگاه امام هادی علیه السلام کارت پستال ولادت امام هادی علیه السلام
بارگاه امام هادی علیه السلام مولودی ولادت امام هادی علیه السلام
بارگاه امام هادی علیه السلام پیامک به مناسبت ولادت امام هادی علیه السلام


کلیپ ها

نواهنگ ها

تصاویر ویژه

گالری تصاویر

موبایل اسلامی

 

محصولات ویژه مشترکین ایرانسل

قفسه


کتابخانه تخصصی امام هادی علیه السلام


بانک جامع مقالات امام هادی علیه السلام   

مقالات


ارتباط شیعیان با امام هادى علیه السلام 


خلاصه اى از زندگانى امام هادى علیه السلام 


امام شناسی با جامعه کبیره


دعوت یا تبعید امام به سامرا؟

کرامات امام هادی علیه السلام


از مشرق تا مغرب فرشتگان مسلح


روز خشنودى و رضا


عنایت امام به دشمن


گوشت حرام برای درندگان


نافع ترین دوستى


گوشه اى از كرامت ها و شگفتى هاى امام هادى علیه السلام

بر بال قلم


آفتاب عزّت از عرش جلال آمد پدید


عاشقان احساس مستی می کنند


امام سامرا جانم فدایت 


نور دهم! امام علی‌النقی، سلام

ویژه نامه های پیشین


بَدْر ذی الحجّه


امام روشناییها


هادی دلها


سلطان سریر هدایت آمد

 ميلاد با سعادت دهمين اختر تابناک آسمان امامت و ولايت ، حضرت امام علي النقي(ع)
بر فرزند بر حقش امام عصر(عج) و همه شيعيان مبارک.

گزيده سخنان امام هادى عليه السلام

پيامک ويژه ميلاد امام هادي عليه السلام

دانلود کتاب -***امام هادی علیه السلام ***-
امام روشناييها (امام هادي را بيشتر بشناسيم)

فلش زيباي احادیث امام هادی علیه السلام برای سرمستان!



ویژه نامه شهادت امام محمد باقر علیه السلام

ویژه نامه شهادت امام محمد باقر علیه السلام


« بخشهای اصلی ویژه نامه شهادت امام محمد باقر علیه السلام»

 
    شهادت و وصیت امام مظلوم + شعر + پیامک       شکافنده حقیقی علوم  
 

  بخش ویژه صوتی - تصویری

      یادگاری ها (والپیپر - اسکرین سیور)  
    پرتویی از سيره و فضایل باقرالعلوم علیه السلام       مناظرات - زندگی اجتماعی - کتابخانه  
 

  کتابخانه (متن+ دانلود کتاب)


ويژه نامه شهادت پنجمين تنديس عشق٬ امام محمدباقر(ع)


از همان لحظه شروع شد
روزگار توأم با اندوه و رنج تو؛

از همان لحظه که کودکی ات را
با هفتاد و دو پروانه سرخ، بدرقه کردی،

از همان لحظه که مصیبت را در بالاترین درجه
در پنج سالگی، به نظاره ایستادی،

از همان لحظه که پا به پای غل و زنجیرهای
بسته بر دست و پای پدر، خون گریستی.


از همان لحظه، تو در مصیبت کربلا بزرگ شدی
و رنج هایت همیشگی شد تا راوی دردهای بهترین بندگان خدا باشی.
تا قصه عشق، فراموش نشود.
تو را که «محمد» نام داشتی و شکافنده علوم نبوی بودی،
تمام خانه های مدینه خشت خشت
و کوچه به کوچه می شناسند!


تو را می شناسند؛ از عطر قدم هایت
که نسیم وار از کوچه ها می گذرد
و بوی عرش را می پراکند در رگه های شهر؛
از طنین صدایت که به گفت وگوی فرشته ها می ماند؛


از عطر شناورت که بی دریغ می پراکنی در شریان های زمین،
تا خاک، اجازه یابد که یک بار دیگر نفس بکشد رایحه بهشت را؛

از چشم هایت که عاشقانه ترین واگویه کربلا بود.

شهر تو را خوب می شناسد؛
تو را که معرفت، گوشه نشین درگاهت بود و علم،
خوشه چین علم «لدنی»ات.


من جامه سیاه خود را هرگز از تن بیرون نخواهم آورد؛
که بعد از غروب غم انگیز ستاره روشن چشمانت،
تا همیشه، سرزمین دلم، میهمان اندوه و درد است.


تاب نیاوردند شور خطابه هایت را که لرزه می افکند
بر ارکان قدرت های پوشالی شان.


تاب نیاوردند وجودت را که هر لحظه ات،
رستاخیزی به پا می کرد در جان های آشفته.


هشام، نتوانست تو را بفهمد. سنگ دلی و تیره بختی هشام،
تو را تاب نیاورد؛ تو را که پژواک رسایی بودی
از فریادی که از خنجر بریده خون خدا،
بر خاک تفتیده نینوا جاری شد، تو را که تفسیری بودی
از اشک های سی ساله «زین العابدین»،
تو را که غم نامه ای بودی از سرگذشت جان گداز
دختری سه ساله در کنج خرابه های شام.


تیره گی هشام، عظمت تو را تاب نیاورد.
حلقه های شاگردانت، طناب داری بود بر گلوی هشام.
روایت سرفراز علم الهی ات،
خوارکننده شوکت «هشام»های روزگار بود.


نقشه ها کشیده شد. توطئه ها چیده شد.
اگر «محمد» بماند، حقیقت همیشه زندگی می ماند.
اگر حقیقت زنده بماند، دروغ «هشام»، برملا می شود.


هنگام غروب غربتت فرا رسیده؛
اما من هرگز جامه سیاهم را از تن بیرون نخواهم آورد.


بعد از تو، داغ، سهم همیشگی من است و اشک،
میهمان دائمیِ چشمانم. بعد از تو، اندوه و غربت من پایانی ندارد.






ويژه نامه شهادت پنجمين تنديس عشق٬ امام محمدباقر(ع) - آیه های انتظار


یتیم گشت علوم - ویژه نامه شهادت امام محمد باقر علیه السلام - راسخون


امام باقر(عليه السلام) - مؤسسه جهانى سبطين (ع)

یادگار لبهای عطشان ■▫■ ویژه نامه شهادت امام باقر علیه السلام



ویژه نامه شهادت باقر العلوم علیه السلام
پرسش و پاسخها
دقيقا قاتل امام باقر كيه ؟
درسی از مکتب امام باقر
شهادت امام باقر علیه السلام با توطئه هشام
یه راه ساده برای برآورده شدن حاجات
زیارتنامه عاشورا نمیتواند مربوط به امام باقر باشد...
محاجّه امام باقر با دشمن امیرالمؤمنین علیهما السلام
مسئوليت هاي شيعه در آئينه كلام امام باقر علیه السلام
نقش امام باقر (عليه السلام) در پيشرفت مكتب علمي تشيع
راههای كنترل خشم و غضب از نگاه امام باقر (علیه السلام)




فرهنگی و چند رسانه ای
اشعار و پیامک در سوگ امام محمد باقر (ع)
دانلود کتاب -***باقرالعلوم علیه السلام***
تصاویر و احادیثی زیبا از امام محمد باقر(ع)
فلش زيبا و تصويري پندهايي از امام باقر(ع)
هیئت عاشقان ثارالله ۩۞۩ مجلس شهادت امام باقر(ع)
نرم افزار و ویژه نامه های کذشته
نرم افزار چهل داستان و حدیث امام باقر علیه السلام - تولید اسک دین
كتاب موبايل چهل حديث امام باقر علیه السلام
ویژه نامه سال 1389
ویژه نامه سال 1388



دانلود




چرا به امام جواد(ع) و نسل آن حضرت «ابن الرضا» می‌گفتند

چرا به امام جواد(ع) و نسل آن حضرت «ابن الرضا» می‌گفتند

امام جواد، امام هادی و امام عسکری علیهم‌السلام در دوران بنی عباس به عنوان «ابن الرضا» نامیده و معروف شد‌ند. حتی موسی المبرقع، فرزند امام جواد(ع) که مزارش در قم است نیز بدین عنوان نامیده می‌شود.

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، پس از امام رضا (ع) چند تن از ائمه ـ علیهم‌السّلام ـ به «ابن‌الرضا» معروف بودند. یکی از امامانی که معروف به ابن‌الرضا بوده است امام جواد ـ علیه‌السّلام ـ فرزند بزرگوار امام رضا ـ علیه‌السّلام ـ است. (1)

 

 

بیشتر بنی عباس، ائمه را با این اسم این یاد می‌کردند. در منابع نیز اینگونه گفته شده (2) که امام جواد ـ علیه‌السّلام ـ و امام هادی و امام عسکری ـ علیهم‌السّلام ـ در دوران بنی عباس به این عنوان، نامیده و معروف شده‌ا‌ند. حتی موسی المبرقع، فرزند امام جواد که قبرش در قم است نیز بدین عنوان نامیده شده است. (3)

برخی بر این باورند این مساله به این خاطر بوده است که چون امام رضا ـ علیه‌السّلام ـ مدتی ولایت عهدی را در زمان مأمون قبول کرد و شهرت امام با لقبشان که (الرضا) است، سبب شد فرزندانش بعد از آن به ابن الرضا معروف باشند، چنان که تصریحاً در بحار چنین آمده است: «و کان هُوَ و ابوه و جدّهُ یُعرَف کلّ منهم فی زمانه بابن الرضا» (4) یعنی امام عسکری و پدرش امام هادی و جدش امام جواد همه‌شان در زمان خود معروف به ابن الرضا ـ علیه‌السّلام ـ بودند.

و شاید علت این معروفیت به خاطر این بوده است که علویان از شاخه‌های مختلف بوده‌اند و سادات جلیل‌القدر متعدد بودند که به خاطر مشخص شدن آنها و حساسیت موقعیت آنها از لحاظ سیاسی برای دستگاه خلافت، معروف به ابن الرضا شده بودند.

حضرت آیت‌الله شبیری زنجانی می‌فرمود: مرحوم آیت الله حجت ـ رضوان الله تعالی علیه ـ احتمال داده‌اند که اینها (بنی عباس) خواسته‌اند با این لقب نشان بدهند که چون امام رضا ـ علیه‌السّلام ـ ولایت‌عهدی را قبول نمود، به دنیا گرایش داشت (یعنی فرزندان امام رضا ـ علیه‌السّلام ـ نیز گرایش به دنیا دارند)، فلذا بیشتر بنی عباس این طور می‌گفتند.

البته آیت‌الله شبیری بر این نظر است که چون امام رضا ـ علیه‌السّلام ـ با تمام فرقه‌های مذهبی و علمی و کلامی مناظره نموده و در میان تمام فرقه‌ها مشهور شد، فلذا شهرت امام رضا ـ علیه‌السّلام ـ در بین تمام فرقه‌ها به خاطر مقام رفیع علمی‌شان سبب شده بود که فرزندان آن حضرت به این عنوان «ابن الرضا» مشهور و به این عنوان شناخته شوند.

چون ائمه در بین شیعیان و علمای شیعه و مسلمانان شناخته شده بودند و بنی عباس هم آنها را به عنوان علویان، می‌شناختند لذا این فرقه‌های دیگر مذهبی و علمی بودند که بعد از مناظرات علمی با امام رضا ـ علیه‌السّلام ـ آشنا شدند و تحت تأثیر مقام علمی و معنوی امام قرار گرفتند لذا فرزندان آن حضرت به «ابن‌الرضا» معروف شدند. (5)

پاورقی

1. شیخ مفید، الارشاد، ج 2، قم، آل البیت، 1414، ص 28.

2. همان و مجلسی، بحار، ج 50، ص 74.

3. مجلسی، بحار، ج 50، اسلامیه، تهران، چاپ سوم، 68، ص 3 و همان، ج 149، که درباره امام هادی گفته شده است.

4. همان، ج 50، 236 و شیخ مفید نیز در کتاب خود مکرراً این عنوان «ابن الرضا» را آورده است، آنچه مسلم است این است که آن حضرات معروف به ابن الرضا ـ علیه‌السّلام ـ بودند.

5. به نقل از حضرت آیت‌الله شبیری زنجانی/ مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات حوزه علمیه قم


ماجرای درخواست شفاعت بیمار از جوادالائمه(ع)+صوت حجت‌الاسلام انصاریان

 

لحظات آخر عمرش بود، دل‌نگران در بستر بیماری افتاده بود، خانواده‌اش خبر دادند حضرت جواد الائمه(ع) به دیدارش آمده است، چشمش به جمال مبارک امام افتاد، گریه امانش را برید تا اینکه جمله‌ای از امام شنید، دیگر قطرات اشک از چشمانش نیامد!

خبرگزاری فارس: ماجرای درخواست شفاعت بیمار از جوادالائمه(ع)+صوت حجت‌الاسلام انصاریان

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، آخرین روز ماه ذی‌القعده سال 220 هجری قمری یادآور سالروز شهادت امام همامی است که در عنفوان جوانی با ظلم و ستم خلیفه عباسی شربت شهادت را نوشید و دعوت حق را لبیک گفت.

در شب شهادت آن حضرت ماجرایی از شفاعت ایشان از زبان حجت‌الاسلام شیخ حسین انصاریان نقل می‌شود:

*ماجرای درخواست شفاعت مریض برای بعد از مرگ

یک کسی مریض بود، وجود مبارک جواد الائمه(ع) امام نهم برای عیادت آمدند، زن و بچه‌اش به او گفتند: خوشحال باش! می‌دانی چه کسی به دیدنت آمده است؟! جگرگوشه امام رضا(ع) است، امام زمان است، امام عصر است.

به محض اینکه حضرت جواد(ع) در اتاق را باز کردند و چشم مریض در بستر به امام افتاد، مریض زار زار شروع به گریه کرد.

امام جواد(ع) با یک دنیا محبت نشستند و فرمودند: برای چی وقتی چشمت به من افتاد، گریه کردی! مگه خوشحال نیستی که ما را می‌بینی، برای چی گریه می‌کنی؟!

گفت: یا بن رسول الله! علم دارم از این بستر بلند نمی‌شوم، یقین صد در صدی دارم که من مردنی هستم، آخه! یا بن رسول الله! ما مثل شما تر تمیز نیستیم، بالاخره در طول عمومان کژی‌ها و لغزش‌هایی داشتیم، حالا گر چه پشیمان شدم، ولی از مردن می‌ترسم، این نهایت حرف من است، از مردن می‌ترسم!

امام جواد فرمود: از مایی! جانم فدای شما!

آخر اول این مسأله باید تحقق پیدا کند، از آن‌ها باشید، همه چیز حل است!

فرمود: از مایی؟

گفت: بله!

فرمود: من هم قبول دارم که تو از مایی، خوش به حالت! خوش به حالت! خوش به حال ما! امام جواد قبولت کرده، ما از شماییم، شما ما را قبول کردید، اگر ما را قبول نکرده بودید، والله! ما گمراه شده بودیم و رفته بودیم، ما از شماییم و شما هم ما را قبول کردید!

امام جواد فرمود: بیماری عدسه را شنیدی؟

(آن بیماری است که سر تا نوک پا پوست آبله می‌اندازد، چرک و خون جمع می‌شود، چرک و خون تولید آبله می‌کند، هر آبله که بترکد، تولید زخم بدی می‌کند)

فرمود: چنین بیماری را شنیدی، دیدی! گفت: دوا ندارد، عرض کرد: بله! دوا ندارد، حال کسی که گرفتار چنین بیماری شده، این را حضرت امام جواد(ع) فرمود: اگر بیایند و بگویند که یک حمامی افتتاح شده، ‌باید داخل آن حمام بروند و شیر آب را باز کنند، پوست بدنتان مثل روز تولد از مادر می‌شود،‌ مریض چه حالی دارد؟!

گفت: خوشحالی مریض غیرقابل وصف است!

فرمود: شما شیعیان ما که می‌خواهید بمیرید،‌اگر چرکی، کمبودی و عیبی برای شما مانده بود، مردن شما را می‌شورد، باز گریه می‌کنی؟!

عرض کرد: یا ابن رسول الله! دیگر گریه نمی‌کنم.

برای شنیدن ماجرای «درخواست شفاعت مریض برای بعد از مردنش از جوادالائمه(ع)» به روایت حجت‌الاسلام شیخ حسین انصاریان از لینک زیر اقدام کنید:

 


لینک دانلود


اشعار ژولیده در رثای امام جواد(ع)

اشعاری از حاج محمود ژولیده از شعرا و ذاکرین اهل بیت(ع) که در سوگ امام جواد(ع) سروده شده است را در ادامه بخوانید.
باز آمدم به کوی حبیبم ، سر قرار
این بار هم به تیر نگاهت شدم شکار
هر طور بود دست مرا هم گرفته ای
آقا بجان فاطمه دست از سرم مّدار
دست از سرم مدار که بیچاره می شوم
رحمی نما به بارشِ این چشم اشکبار
این دیده را بگیر اگر با تو بی وفاست
چشمی دگر بده که شود آشنای یار
من عهد بسته ام که بمانم غلام تو
نوکر کجا و درگه سلطان تا جدار
عهد مرا بخون گلویم قبول کن
شاید شوم شهید تو ای حضرت نگار
کی با تو همسفر بشوم مشهد الرضا
با یار پشت پنجره فولاد صحن یار
غربت کشیده ام ، که شوم یاور غریب
همدرد می شوم که شوم با تو سوگوار
با درد آمدم که شوم همنوای دوست
اشکی برای جدّ غریبت کنم نثار
با قطره های گریه شوم غرق کربلا
تا که کنی به کشتی عشقت مرا سوار
ای انتقام خون خدا با حضور تو
آماده می شویم برای ظهور تو
*****************************
روضه امام جواد (علیه السلام)
خواهر نداشتم که پرستاری ام کند
مادر نداشتم که مرا یاری ام کند
این بي كسي خلاصه به بی مادری نشد
بابا نبود رفع گرفتاری ام کند
تنها جفای همسر من قاتلم نشد
اصلاً کسی نبود که دلداری ام کند
جود مرا به زهر جفایش جواب داد
نیّت نداشت اینکه وفاداری ام کند
همراه دست و پا زدنم هلهله کنان
با پای کوبی اَش طلبِ خاری ام کند
در خانه ام محاصرة دشمنان شدم
یک یار نيست تا که علمداری ام کند
دیگر کسی به داد دل من نمی رسد
باید اَجل بیاید و غمخواری ام کند
سوز عطش مرا به دل قتلگاه برد
هادی کجاست چارة بیماری ام کند
جان دادم و کسی به روی سینه ام نبود
یاد حسین وقت بلا یاری ام کند
رأسم جدا نشد که میان اسیرها
بالای نیزه شاهد بازاری ام کند
با سُّم اسب ، پیکر من آشنا نشد
خونم نریخت تا همه جا جاری ام کند
نعش مرا به مکر و اهانت به بام بُرد
یک لحظه هم نخواست نگهداری ام کند
طاغوت از مبارزة من امان نداشت
عمری ز کینه خواست دل آزاری ام کند
مهدی بیا که تازه شده داغ فاطمه
با قامت خمیده عزاداری ام کند
****************************
دودمه امام جواد (علیه السلام)
به تسلای دل فاطمه که صاحب عزاست
شیعه همدرد رضاست
هادی از داغ پدر زمزمه اش وا ابتاست
شیعه همدرد رضاست
**
تو امیر کاظمینی و رئوفاً بالعباد
یا ابا الهادی جواد
حضرت مشگل گشا ادرکنی یا باب المراد
یا ابا الهادی جواد
**
تشنه لب از پا فتادی چون غریب کربلا
یا جواد ابن الرضا
می زدی در حجرة در بسته مادر را صدا
یا جواد ابن الرضا
**********************
رباعی امام جواد(علیه السلام)
در سینه دوباره ابتلا می آید
غم باز به اُردوی ولا می آید
دلهای شکسته کاظمینی شده است
اینجاست که بوی کربلا می آید

منبع: عقیق

«ویژه نامه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام»


 

«ویژه نامه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام»

 

شناسنامه و مختصری از زندگانى‌ حضرت امام صادق (ع)

عصر امام‌ صادق‌(ع) يكى‌ از طوفانى‌ترين‌ ادوار تاريخ‌ اسلام‌ است‌ كه‌ از يك‌ سواغتشاشها و انقلابهاى‌ پياپى‌ گروههاى‌ مختلف‌ ، بويژه‌ از طرف‌ خونخواهان‌ امام‌ حسين‌(ع‌) رخ‌ مى‌داد. و از ديگر سو عصر آن‌ حضرت‌ ، عصر برخورد مكتبها و ايدئولوژيها و عصر تضاد افكار فلسفى‌ و كلامى‌ مختلف‌ بود...

 سيره زندگانی امام صادق (عليه السلام) از زبان استاد مطهری

علويين دو دسته بودند:بنى الحسن كه اولاد امام مجتبى بودند،و بنى الحسين كه اولاد سيد الشهداء عليهما السلام بودند.غالب بنى الحسين كه در راسشان حضرت صادق عليه السلام بود از فعاليت ابا كردند...عباسيين مردمى نبودند كه دلشان به حال دين سوخته باشد.هدفشان دنيا بود و چيزى جز مقام و رياست و خلافت نمى‏خواستند.حضرت صادق عليه السلام از اول از همكارى با اينها امتناع ورزيد...

 نگاهی به نحوه ی شهادت امام صادق (ع)

 سخنرانی با موضوع ائمه اطهار (علیهم السلام) (صوتی)

در مورد امام صادق (ع) (شهید مطهری) - دوران امام صادق(حجت الاسلام پناهیان) - ولادت امام صادق ( آیت الله وحید خراسانی) - در مورد امام صادق (ع)(آیت الله جوادی آملی)
 

توسل و زیارت امام صادق (ع)(صوتی)

اشعار و مراثی شهادت جعفر بن محمّد الصّادق علیهم السلام (اشعار)
 

والپیپر مذهبی ، والپیپر اهل بیت ، والپیپرحضرت امام صادق ، والپیپر رییس مکتب تشیع

مداحی های تصویری امام جعفر صادق (ع) (تصویری)

نماهنگ های شهادت امام صادق (ع) (تصویری)

مرثیه و مداحی شهادت صادق آل محمد
         صلی الله علیه و اله
(صوتی)

شامل جدیدترین نوحه ها از مداحان مشهور کشور به مناسبت شهادت امام صادق علیه السلام.

مذهب جعفرى

دانشمندان از هيچ يك از اهل بيت رسول خدا به مقدار آنچه از ابو عبد الله روايت دارند نقل نكرده ‏اند، و هيچ يك از آنان متعلمان و شاگردانى به اندازه شاگردان او نداشته‏ اند. اصحاب حديث نام راويان از او را چهار هزار تن نوشته ‏اند. نشانه آشكار امامت او خردها را حيران مى‏كند و زبان مخالفان را از طعن و شبهت لال مى‏سازد...

مناظرات علمی و عقیدتی امام صادق (علیه السلام)

یادگاری ها: کاغذ دیواری(WallPaper)


 اسکرین سیور: محافظ صفحه (Screen Saver)

سیمای قرآن و شیعه در نگاه امام صادق (علیه السلام)

پیامک‎های تسلیت شهادت امام صادق(علیه‎ السلام)(SMS)

- چگونه مویه نکنم؟! در سوگ مولایی که عظمت نامش، آسمان را به تواضع وا می ‏دارد! چگونه به این اشک‏های ناقابل بسنده کنم، که وسعت مصیبتت، فراتر از ادراک خاکیِ ما ناسوتیان است!

کتابخانه (متن + دانلود کتاب)
سيره پيشوايان -
اخلاق و صفات امام صادق (علیه السلام)داستان ها و حکمت ها - علوم جعفری...
مناظرات شاگردان امام صادق (علیه السلام)
تم موبایل به مناسبت شهادت امام صادق علیه السلام
 

  برای گوشی های سونی اریکسون

( مدل های: دسته اول(320*240) و دسته دوم(220*176) )

 

نرم افزار موبایل به مناسبت شهادت امام صادق علیه السلام
 

شمه اى از اخلاق ، صفات و كرامات جعفر بن محمّد الصادق (عليه السلام)

منصور دوانيقى در نامه اى به جعفر بن محمّد عليه السلام نوشت : چرا شما مثل ساير مردم نزد ما رفت و آمد نمى كنيد؟ در پاسخ نوشت : نه ما كارى كرده ايم كه به خاطر آن از تو بيم داشته باشيم و نه تو از امور آخرت چيزى دارى كه به آن اميد نزد تو آمد و رفت كنيم و نه در نعمتى هستى كه به تو گوارا باد بگوييم و نه مصيبتى را مى بينيم كه تو را تسليت بدهيم پس نزد تو بياييم چه كنيم ؟

داستان ها و حکمت ها
 

علوم وفضايل‏ آن حضرت(ع)
فصولى از احاديث و سخنان امام صادق (ع)، پيرامون هستى‏شناسى و وحدانيت خدايتعالى است، كه از آن جمله است «توحيد مفضل»، و آن سلسله درسهائى است كه...

برخى وصيتهاى امام براى شيعيان
و بدان که عمل و عبادت اندک ولى دائم و پيوسته که بر مبناى يقين باشد نزد خداوند با ارزشتر از عمل و عبادت زيادى است که براساس يقين نباشد. و بدان که هيچ ورع و تقوائى، برتر از اجتناب از حرامهاى الهى و خوددارى از آزار مؤمنان و غيبت ايشان نيست.
- برخی مصائب وارده بر امام     ،           - شهادت ششمين امام شيعيان

صلح سبز حسنی(ع) زمینه ساز انقلاب سرخ حسینی(ع)


بررسی مقدمات و شرایط و عللی که صلح را ایجاب کرد و دقت در کیفیت وقوع صلح و مواد صلحنامه و موشکافی نتایج شیرین صلح برای جناح حق و ضربه‌های سهمگین آن بر جناح باطل به‌خوبی روشن می‌کند که صلح آن حضرت در حقیقت انقلاب سبزی بود که زمینه انقلاب سرخ حسینی را فراهم ساخت
گروه فرهنگی مشرق- در نیمه ماه رمضان سوم هجری، اولین فرزند علی علیه‌السلام و فاطمه سلام الله علیها به دنیا آمد. پس از ولادت، نامگذاری از جانب مادر به پدر، و از او به رسول خدا محوّل شد و آن حضرت هم منتظر نامگذاری پروردگار ماند. تا اینکه جبرئیل ،امین وحی، فرود آمد و گفت: « خدایت سلام می‌رساند و می‌گوید چون علی برای تو همانند هارون برای موسی است، نام فرزندش را نام فرزند حضرت هارون علیه السلام یعنی شبّر قرار ده!»

رسول خدا فرمود: « زبان من عربی است و شبّر، عبری است.»

جبرئیل گفت: « شبّر در زبان عرب به معنای« حسن» است.»


به این ترتیب، کودک، حسن نام گرفت. تنها کنیه‌ی آن حضرت « ابو محمد» و مشهورترین القابش« سیّد» و «سبط» و «تقی» است. نقش خاتم و انگشتر امام حسن را « العزه لله» گفته ‏اند؛ روز هفتم پس از ولادت، رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم مستحبات ولادت را در مورد حسن به جا آوردند و حسن را به« ((ام فضل (لبابه)|ام الفضل))»، همسر عمویشان، سپردند تا او را از شیری که به خاطر زایمان فرزندش، قثم، در پستان داشت، شیر دهد. بعدها نیز رسول خدا برای امام حسن، ادعیه‌ی عافیت و حرزهای مخصوص چشم‌زخم را خواندند.

 
***ذکر امام در قرآن
قرآن مجید مشتمل است بر یادکردی از شخصیت‌ها، از خوبان یا از بدان، لیکن این یادکرد گاهی همراه با ذکر نام است «همانند آنچه درباره موسی و فرعون ذکر شده است» و گاه فقط با توصیف، و بدون ذکر نام. «همانند آنچه درباره امام علی علیه‌السلام نازل شده است.» درباره امام حسن علیه السلام نیز آیاتی به صورت توصیف و بدون ذکر نام نازل شده است؛ همانند آیه تطهیر، آیه ذوی القربی و آیه اولی الامر.

امام حسن علیه السلام بیشتر از هفت سال با رسول خدا زندگی نکرد، ولی در همین مدت به شدت مورد عنایت آن حضرت بود و استفاده‏ های علمی و تربیتی فراوانی برد. محبت رسول خدا به امام حسن بسیار فراوان بوده و آن حضرت، گاهی نوه‌اش را در کارهای بزرگی همانند بیعت رضوان و مباهله با نصارای نجران هم شرکت می‌داده است. رسول خدا درباره‌ او تعریف و تمجیدهای فراوانی نموده است که امام بعدها به مناسبت‌های مختلف، از آنها برای معرفی شخصیت الهی خویش سود جست.

***امام حسن(ع) و فاطمه الزهرا(س)
امام حسن علیه السلام با مادر خود، فاطمه‌ اطهر(س)، رابطه‏ای عمیق و متعالی داشت. فاطمه گاه با فرزندش بازی‌های کودکانه می‌کرد و گاه با ملاطفت مادرانه او را به عبادات مستحب تشویق می‌نمود. حسن نیز گزارش سخنان رسول خدا را پیش از هر کس، از مسجد به مادر می‌رساند و گاه در عبادت مادر دقت می‌کرد و از آن درس‌ها می‌گرفت. این ارتباط صمیمی در اواخر عمر مادر اوج گرفت؛ تا آنجا که این دو به همراه هم و با تن و قلبی آزرده به زیارت قبر رسول الله و بقیع می‌رفتند و شگفت آن که این رابطه پس از ارتحال مادر نیز باقی ماند؛ به طوری که فاطمه(س) پس از وفات دست‌های مجروح خویش را از کفن بیرون آورد و حسنش را در آغوش کشید. امام حسن(ع) نیز سال‌ها بعد در حضور دشمنانی همانند معاویه و مغیره بن شعبه مصیبت مضروب شدن مادر را یادآور شد.

***امام حسن در دوران پیش از خلافت پدر
از این دوران اطلاع زیادی در دست نیست. فقط این مقدار مسلم است که امام علیه السلام در خدمت پدر بوده است؛ گاه از روی دلسوزی در تأمین رفاه پدر می‌کوشیده و گاه همراه او در برخی فعالیت‌های اجتماعی شرکت می‌کرده است( همانند شرکت در شورای شش نفره‌ ی تعیین خلیفه پس از عمر و شرکت در بدرقه ابوذر به هنگام تبعید)، و گاه پاره‌ای مأموریت‌های مهم را از طرف پدر عهده‌دار بوده است (همانند آبرسانی به منزل عثمان در حال محاصره.) سیاست‌های عملی امام حسن علیه السلام کاملاً هماهنگ با پدر است، لذا همانند او در هیچ‌یک از جنگ‌ها و فتوحات پس از رسول خدا در تمام این دوره‌ی 25 ساله شرکت ننموده است.
 
***در دوران خلافت پدر
امام حسن از آغاز بیعت مردم با حضرت علی علیه السلام تا لحظه شهادت آن حضرت در مقام قوی‏ترین بازوی آن حضرت عمل کرد. در جریان بیعت، حضوری جدی داشت؛ در سه جنگ جمل ، صفین و نهروان حاضر بود. پیش از جنگ جمل هم به همراه عمّار یاسر وقیس بن سعد به کوفه رفت و با سرکوب‌کردن فتنه‌ی ابو موسی اشعری ، مردم را به جنگ با مردم بصره فرا خواند. گهگاه به جای پدر نماز جمعه بر پا داشت. در شب ضربت خوردن پدر قصد داشت همراهی‌اش کند که با منع پدر، منصرف شد. پس از ضربت‌خوردن پدر نیز تمام تلاش خود را برای بهبود و استراحت آن حضرت به کار بست و در پایان به وصایای او گوش سپرد.
 
***جانشینی پس از شهادت پدر
حضرت علی علیه السلام قبل از شهادت، امام حسن را وصی خود تعیین کرد. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نیز قبل از آن به دو گونه این وصایت را اعلام کرده بودند؛ یکی به صورت تصریح به امامت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام پس از پدرشان، و دوم تصریح به امامت اوصیاء دوازده‌گانه‌ی خود، با ذکر اسامی آنها.
 
***امام پس از خلافت
امام حسن علیه السلام پس از خلافت و قبل از صلح (دوران کوتاه خلافت ظاهری): دوران کوتاه چند ماهه خلافت ظاهری امام حسن علیه السلام، پر ماجرا سپری شد. بلافاصله پس از شهادت حضرت علی علیه السلام، امام حسن به مسجد آمد و در سخنانی شیوا تلویحاً مردم را به بیعت با خویش فراخواندند.

پس از سخنرانی و با تبلیغ نافذابن عباس مردم کوفه با آن حضرتبیعت کردند. امام نیز بیعتشان را براین اساس که از او پیروی کنند و با هر کس جنگید، بجنگند و با هر کس صلح کرد، صلح کنند، پذیرفت؛ و سپس به تحکیم پایه‌های حکومت خویش پرداخت، ابن ملجم ،قاتل پدر، را گردن زد و اکثر فرمانداران مناطق را که به دست پدرش نصب شده بودند، تثبیت نمود و برخی را تغییر داد.

جاسوس‌های معاویه را پیدا کرد و گردن زد، نامه‌ی تندی به وی نوشت و او را تهدید به جنگ نمود. نامه‌‌‌نگاری میان حضرت و معاویه ادامه یافت تا اینکه معاویه لشکری عظیم به سوی عراق گسیل داشت و حضرت نیز درصدد تهیه لشکری برای مقابله با او برآمد.


***صلح امام
مهمترین حادثه در زندگی امام حسن علیه‌السلام جریان صلح معاویه با آن حضرت است. تحلیل این حادثه ضروری به نظر می رسد زیرا خود امام صلحش را حجتی بر آیندگان می‌داند؛ یعنی بر اساس عملکرد حضرت، وظیفه انسان نیز در شرایط مشابه با آن زمان، صلح و مصالحه است.

بررسی مقدمات و شرایط و عللی که صلح را ایجاب کرد و دقت در کیفیت وقوع صلح و مواد صلحنامه و موشکافی نتایج شیرین صلح برای جناح حق و ضربه‌های سهمگین آن بر جناح باطل به‌خوبی روشن می‌کند که صلح آن حضرت در حقیقت انقلاب سبزی بود که زمینه انقلاب سرخ حسینی را فراهم ساخت و این نرمش قهرمانانه در کنار آن جنبش ظلم‌ستیزانه، پایه‌ریز انقلاب علمی امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام در عصر طلایی خلأ انتقال قدرت از بنی‌امیه بهبنی‌عباس گشت و به این ترتیب، اسلام ناب محمدی که در تشیع جلوه‌گر بود، نهال خود را آبیاری نمود و به درخت تنومندی تبدیل کرد.


***مبارزات حسن بن على (ع) پيش از دوران امامت
امام حسن (ع)، به شهادت تاريخ، فردى سخت شجاع و با شهامت بود و هرگز ترس و بيم در وجود او راه نداشت. او در راه پيشرفت اسلام از هيچ گونه جانبازى دريغ نمى‏ورزيد و همواره آماده مجاهدت در راه خدا بود.

در جنگ جمل‏
امام مجتبى (ع) در جنگ جمل، در ركاب پدر خود امير مومنان (ع) در خط مقدم جبهه مي ‏جنگيد و از ياران دلاور و شجاع على (ع) سبقت مي ‏گرفت و بر قلب سپاه دشمن حملات سختى مي ‏كرد.

در جنگ صفين
آن بزرگوار جنگ صفين نيز، در بسيج عمومى نيروها و گسيل داشتن ارتش امير مومنان (ع) براى جنگ با سپاه معاويه، نقش مهمى به عهده داشت.


***مناظرات كوبنده امام مجتبى (ع) با بنى اميه
امام حسن مجتبى(ع) هرگز در بيان حق و دفاع از حريم اسلام نرمش نشان نمي ‏داد. او علناً از اعمال ضد اسلامى معاويه انتقاد مي ‏كرد و سوابق زشت و ننگين معاويه و دودمان بنى اميه را بى پروا فاش مي ‏ساخت. مناظرات و احتجاج هاى مهيج و كوبنده حضرت مجتبى (ع) با معاويه و مزدوران و طرفداران او نظير: عمرو عاص، عتبه بن ابى سفيان، وليد بن عقبه، مغيره بن شعبه، و مروان حكم، شاهد اين معنا است.

حضرت مجتبى (ع) حتى پس از انعقاد پيمان صلح كه قدرت معاويه افزايش يافت و موقعيتش بيش از پيش تثبيت شد، بعد از ورود معاويه، به كوفه، برفراز منبر نشست و انگيزه ‏هاى صلح خود و امتيازات خاندان على را بيان نمود و آنگاه در حضور هر دو گروه با اشاره به نقاط ضعف معاويه با شدت و صراحت از روش او انتقاد كرد.

سر رسوایی دارم تب بالایی دارم
 
به عشق، عشق مولا دل شیدایی دارم
 
***صورت و شمایل امام
امام حسن علیه السلام به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم از همه شبیه‌تر بود. زیبایی بی‌نظیری داشت.رنگش سفید بود و اندکی متمایل به سرخ، چشمانش درشت و سیاه، و محاسنش انبوه. جثه‌ای قوی، تنومند و چهارشانه داشت. مویش مجعد (فردار) و قامتش متوسط بود. سیرت و فضائل و مناقب امام : شمارش مناقب هیچ‌یک از اهل بیت عصمت علیهم السلام ممکن نیست. در زیارت جامعه خطاب به آنان می‌گوییم: « سروران من! ستایش شما را شماره نتوانم کرد و به آنچه در شأن شماست نتوانم رسید و به اندازه و قدرتان وصف نتوانم گفت.» امام حسن علیه السلام نه تنها از این خطاب مستثنی نیست بلکه به خصائصی از قبیل« سبط اکبر» بودن نیز برخوردار است.

حلم بی‌‌پایان، علم فراوان، جود و عبادت، زهد و بلاغت، تواضع و شجاعت آن حضرت، نه دوست بلکه دشمن را به اعتراف و اعجاب واداشته است؛ و فضیلت و افتخار، آن است که دشمن به آن گواهی دهد.

***برخى از كرامات امام حسن (ع)
از معجزات آن حضرت جز اندکی در تاریخ نقل نشده است( همانند اینکه پدر را پس از شهادتش به صورت زنده به گروهی نشان داد.) و نیز نمونه‌هایی از استجابت دعا و نفرین‌های آن حضرت (همانند رطب دادن نخلی خشکیده به دعای او.) ولی اکثر معجزات و کرامات حضرت در اخبار از غیب و پیشگویی‌ها تجلّی کرده است.

امام صادق فرمود: حسن بن على در يكى از سفرهاى عمره با مردى از فرزندان زبير همراه بود. در يكى از منزلها زير درخت خرماى خشك شده اى فرود آمدند. مرد زبيرى گفت اى كاش اين درخت خرماى تازه مى داشت از آن مى خورديم. حضرت فرمود خرما ميل دارى؟ مرد زبيرى جواب داد آرى. امام دست به سوى آسمان بلند كرد و چند كلمه اى دعا فرمود. به قدرت الهى درخت سبز شد و خرماى تازه آورد. ساربانى كه شتر از او كرايه كرده بودند گفت به خدا سوگند اين سحر و جادوست. امام فرمود واى بر تو اين جادو نيست بلكه دعاى مستجاب پسر پيغمبر است. از درخت بالا رفتند و به مقدار نيازشان خرماى تازه چيدند.

ابن عباس نقل مى كند كه: گاو ماده اى را براى كشتار مى بردند. حسن بن على (ع) فرمود: هذه حبلى بعجلة انثى لها غرة فى جهتها و رأس ذنبها ابيض، اين گاو، گوساله ماده اى در شكم دارد، كه پيشانى و سر دمش سفيد است.

ابن عباس مى گويد به همراه قصاب به راه افتاديم تا گاو را كشت. گوساله اى در شكمش به همان ترتيب كه امام حسن (ع) توصيف كرده بود، ديديم. به او عرض كرديم: مگر خداوند نمى فرمايد: «و يعلم ما فى الارحام، فقط خدا از انچه در رحم ها است آگاه است» پس چگونه آن را دانستى؟ فرمود: انا نعلم المخزون المكتوم الذى لم يطلع عليه ملك مقرب و لا نبى مرسل، غير محمد و ذريته، ما گنج هاى نهان را كه نه ملك مقرب از آن مطلع است و نه پيامبر مرسل، جز محمد و ذريه پاكيزه اش، مى دانيم. و نيز امام صادق (ع) فرمود: سالى حسن بن على پياده به مكه مى رفت. پاهاى مباركش ورم كرده بود، يكى از غلامانش عرض كرد اگر سوار شويد آماس پاهاى شما برطرف خواهد شد. حضرت فرمود در منزل بعدى مرد سياهى هست كه روغنى همراه دارد كه براى برطرف شدن ورم پا خوب است، قدرى از آن خريدارى كن. در منزل بعدى غلام نزد مرد سياه پوست رفت تا آن روغن را از او بگيرد. مرد سياه پوست گفت اى غلام اين روغن را براى چه كسى مى خواهى؟ گفت براى حسن بن على (ع). مرد گفت مرا نيز نزد ايشان ببر. غلام او را خدمت امام آورد. مرد اظهار ادب كرد و عرض كرد پدر و مادرم فداى شما، من نمى دانستم شما به اين روغن احتياج داريد، اجازه بدهيد بهايش را نگيرم، زيرا من غلام شما هستم، از خدا بخواهيد كه به من پسرى سالم كه دوست شما اهل بيت باشد عطا فرمايد. امام فرمود به منزلت برگرد كه خدا پسرى سالم به تو عطا فرموده است و از شيعيان ما خواهد بود.

امام حسن (ع) سه بار كليه دارايى خود را در راه خدا بخشيد. و نقل شده كه 25 بار پياده سفر حج به جا آورد. روزى امام مجتبى مى خواست بر اسبش سوار شد، يكى از شاعرانى كه مذمت امام را مى كرد سررسيدو گفت، يا حسن، اسب خوبى دارد. امام بى درنگ پاى از ركاب كشيد و فرمود آن را به تو بخشيدم. بخشش و كرم او چنان بود كه وقتى مردى نزد او حاجتى آورد، امام به او فرمود حاجتت را بنويس و به ما بده و چون نامه او را خواند دو برابر خواسته اش بدو بخشيد يكى از حاضران گفت اين نامه چقدر براى او پربركت بود، اى پسر رسول خدا، امام فرمود بركت آن براى ما بيشتر بود زيرا ما را از اهل نيكى ساخت. مگر نمى دانى كه نيكى آن است كه بى خواهش به كسى چيزى دهند و اما آنچه پس از خواهش مى دهند، بهاى ناچيزى است در برابر آبروى او. شايد آن كس شبى را با اضطراب و ميان بيم و اميد سپرى كرده و نمى دانسته كه آيا در برابر عرض نيازش، دست رد به سينه او خواهى زد يا شادى قبول به او خواهى بخشيد و اكنون با تن لرزان و دل پر تپش نزد تو آمده است. آنگاه اگر تو فقط به قدر خواسته اش به او ببخشى، در برابر آبرويى كه نزد تو ريخته بهاى اندكى به او داده اى.





دانلود حاج عبدالرضا هلالی
تو این دنیا تنها به عشقت می نازم
واست آخر آقا یه گنبد می سازم

***کتاب‌شناسی امام حسن(ع)

1. چهل داستان و حدیث زندگانی امام حسن (ع) «مولف: عبداللّه صالحى»

2. صلح امام حسن (ع) «مولف:سيد عبدالحسين شرف الدين» «مترجم : حضرت آيه الله سيد على خامنه اى»

3. صحیفه الحسن(ع) «مولف:‌جواد قيومى اصفهانى»

4. موسوعة کلمات الامام الحسن علیه السلام «عربی، پژوهشکده باقرالعلوم، کتابخانه پژوهشکده، اوّل، قم، دارالمعروف، 1423 ق، وزیری، 399.»

5. حیاة الامام الحسن بن علی علیه السلام « عربی، باقر شریف قرشی، سوم، قم، دارالکتب العلمیه، 1393 ق، وزیری، 536:2/584:1»

6. شخصیت حضرت مجتبی علیه السلام «فارسی، سید علی اکبر قرشی بنابی، کتابخانه دفتر تبلیغات، اوّل، ارومیّه، چاپخانه میهن، 1338 ق، وزیری، 385.»

7. زندگانی امام حسن بن علی علیه السلام«فارسی، حسین وجدانی، اوّل، مشهد، آستان قدس رضوی، 1353 ش، رقعی، 237.»

8. تحلیلی از زندگی سیاسی امام حسن علیه السلام «فارسی، مترجم: محمد سپهری، اوّل، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1369 ش، وزیری، 246

9. الحیاة السیاسیة للامام الحسن علیه السلام «عربی، جعفر مرتضی عاملی، کتابخانه دفتر تبلیغات، اوّل، بیروت، دارالسیره، 1414 ق، وزیری، 192.»

10. زندگانی حسن بن علی علیه السلام « فارسی، فخرالدین حجازی، کتابخانه دفتر تبلیغات، اوّل، تهران، انتشارات بعثت، رقعی، 621:2/406:1»

11.حسن کیست؟ «فارسی، فضل اللّه کمپانی، کتابخانه فیضیّه، اوّل، تهران، فراهانی، 1354 ش».

12. زندگانی امام حسن مجتبی علیه السلام  «فارسی، سیدهاشم رسولی محلاتی، کتابخانه تاریخ، پنجم، تهران، دفترنشر فرهنگ اسلامی، 1373 ش، رقعی، 484.»



شعری در رثای امام حسن مجتبی(ع)

زیر پایش خدا غزل می ریخت / غزلی را که از ازل می ریخت

آن امامی که تا سحر امشب / روی لب های من غزل می ریخت

شب شعر مرا چه شیرین کرد / بین هر واژه ای عسل می ریخت

آن که در جیب کودکان یتیم / قمر و زهره و زحل می ریخت

آن کریمی که در پیاله دست / هرچه می ریخت لم یزل می ریخت

از هر آن کوچه ای که رد می شد / حسن یوسف در آن محل می ریخت

تیغ خشمش ولی به وقت نبرد / رنگ از چهره اجل می ریخت

شتر سرخ را به خون غلتاند / لرزه بر لشگر جمل می ریخت

آن امامی که روز عاشورا / از لب قاسمش عسل می ریخت



اصحاب و یاران

1. ابراهیم بن مالک اشتر.

2. عبداللّه بن عباس.

3. ابو ثمامه صیداوى.

4. جابر بن عبدالله انصارى.

5. جاریة بن قدامه.

6. جبلة بن على شیبانى.

7. حبیب بن مظاهر اسدى.

8. حذیفة بن اسید غفارى.

9. رفاعة بن شداد.

10. سعید بن قیس همدانى.

11. قیس بن سعد انصارى.

12. سعید بن مسعود ثقفى.

13. سلیم بن قیس هلالى.

14. صعصعة بن صوحان عبدى.

15. عامر بن واثله کنانى.

16. عمر بن ابى سلمه.

17. کمیل بن زیاد نخعى.

18. ابو مخنف، لوط بن یحیى.

19. مسیّب بن نجبه فزارى.

20. میثم بن یحیى تمّار.

21. سعد بن مسعود ثقفى.

همسران و فرزندان امام حسن (ع )
دشمنان و تاريخ نويسان خود فروخته و مغرض در مورد تعداد همسران امام حسن (ع ) داستانها پرداخته و حتی دوستان ساده دل سخنانی بهم بافته اند. اما آنچه تاريخ های صحيح نگاشته اند همسران امام (ع ) عبارتند از: " ام الحق " دختر طلحه بن عبيد الله - " حفصه " دختر عبد الرحمن بن ابی بکر - " هند " دختر سهيل بن عمد و " جعده " دختر اشعث بن قيس . بياد نداريم که تعداد همسران حضرت در طول زندگيش از هشت يا ده به اختلاف دو روايت تجاوز کرده باشند. با اين توجه که " ام ولد" هايش هم داخل در همين عددند. " ام ولد " کنيزی است که از صاحب خود دارای فرزند مي شود و همين امر موجب آزادی  او پس از مرگ صاحبش مي باشد . فرزند آن حضرت از دختر و پسر 15نفر بوده اند بنامهاي : زيد، حسن ، عمرو، قاسم ، عبد الله ، عبد الرحمن ، حسن اثرم ، طلحه ، ام الحسن ، ام الحسين ، فاطمه ، ام سلمه ، رقيه ، ام عبد الله ، و فاطمه . و نسل او فقط از دو پسرش حسن و زيد باقی  ماند و از غير اين دو انتساب با آن حضرت درست نيست .



شهادت امام
تلاش موفق امام حسن برای به‌کرسی نشاندن اهداف صلح باعث شد که معاویه طرح قتل حضرت را پیگیری نماید تا بتواند به خواسته دیرین خود یعنی تبدیل خلافت اسلامی به سلطنت موروثی، جامه‌ی عمل بپوشاند. به این ترتیب سمی مهلک تهیه کرد و آن را توسط همسر آن حضرت به او خوراند. مسمومیت امام حسن (ع) به دست همسرش، جعده بنت اشعث کندى و شهادت آن حضرت پس از چهل روز بیمارى، در 28 صفر سال پنجاه هجرى، در مدینه مشرفه به وقوع پیوست

پرتوي از زندگاني امام حسن مجتبي عليه السلام

پرتوي از زندگاني امام حسن مجتبي عليه السلام


 

«انا اعطيناك الكوثر فصل لربك و انحر. ان شانئك هو الابتر»

 

 

نخستين مظهر و نشانه‏ي كوثر كه بر دامان پاك فاطمه‏ي اطهر (س) پا به عرصه‏ي گيتي نهاد امام حسن عليه السلام بود. نشانه‏اي از تجلي مقدس‏ترين پديده‏اي كه از خجسته‏ترين پيوند برين انساني، نصيب حضرت محمد صلي الله عليه و آله، علي مرتضي عليه السلام و فاطمه زهرا (س) گرديد. همان لؤلؤي كه از برزخ دو اقيانوس نبوت و امامت‏ به ظهور پيوست و معجزه‏ي بزرگ «مرج البحرين يلتقيان، بينهما برزخ لا يبغيان، يخرج منهما اللؤلوء والمرجان‏». (1) را تجسم بخشيد و كلام خدا در كلمه‏ي وجود چنين ظاهر شد. از نيايي الهام گير و پدري پيشوا، وارثي برخاكيان و جلوه‏اي برافلاكيان پديد آمد با وراثتي ابراهيمي، مقصدي محمدي، منهجي علوي، زهره‏اي زهرايي كه عصاي فرعون كوب موسي را در دست صلح آفرين عيسوي داشت و تنديس زنده‏ي اخلاق قرآن بود و رايت جاودانگي اسلامي را در زندگي توام با مجاهده و شكيبايي تضمين كرد و بقاع امن و ايمان را به ابديت در بقيع شهادت بر افراشت و مكتبش از خاك گرم مدينه به همه سوي جهان جهت‏يافت و با همه‏ي مظلوميتش در برابر سياهي و تباهي جبهه گرفت و به حقيقت اصالت‏بخشيد و مشعلدار گمراهان و زعيم ره يافتگان گرديد. حضرتش در بقيع بي بقعه در جوار جده‏ي پدريش فاطمه بنت اسد، برادر زاده نازنينش امام سجاد عليه‌السلام و مضجع امام باقر و امام صادق عليهما السلام آرميده است. (2)

 

تولد و كودكي

فرزند گرامي رسول الله و نخستين نوه‏ي او در مقدس‏ترين ماه‏هاي سال قمري يعني پانزدهم (3) رمضان سال سوم هجرت چشم به جهان گشود.

امام مجتبي عليه السلام در دامان حضرت زهرا (س) بزرگ شد. او از همان دوران كودكي از نبوغ سرشاري برخوردار بود وي با حافظه‏ي نيرومندش، آياتي را كه بر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نازل مي‏شد، مي‏شنيد و همه را حفظ مي‏كرد و وقتي به خانه مي‏رفت‏براي مادرش مي‏خواند و حضرت فاطمه (س) آن آيات و سخنان رسول الله صلي الله عليه و آله را براي حضرت علي عليه السلام نقل مي‏كرد و علي عليه السلام به شگفتي مي‏پرسيد: اين آيات را چگونه شنيده است؟ و زهراي مرضيه مي‏فرمود: از حسن عليه السلام شنيده‏ام. (4)

به داستاني در اين مورد توجه كنيد:

«روزي علي عليه السلام پنهان از ديدگان فرزندش به انتظار نشست، تا ببيند فرزندش چگونه آيات را بر مادرش تلاوت مي‏كند.

امام حسن عليه السلام به خانه آمد و خواست آيات قرآن را براي مادرش بخواند ولي زبانش به لكنت افتاد و از گفتار باز ماند و چون مادرش علت را پرسيد، گفت: مادر جان! گويا شخصيت‏بزرگي در اين خانه است كه شكوه وجودش، مرا از سخن گفتن باز مي‏دارد». (5)

 

درس اخلاق

از امام مجتبي عليه السلام خواستند كه سخني و مطلبي درباره‏ي اخلاق نيكوي پيامبر صلي الله عليه و آله بگويد. او فرمود:

هر كس نيازي به حضور پيامبر صلي الله عليه و آله مي‏برد حاجتش رد نمي‏شد و هرچه در توان داشت‏براي رفع نياز مردم به كار مي‏برد و شنيدم پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود: هر كس نماز صبح را بگذارد، آن نماز بين او و آتش دوزخ ديواري ايجاد مي‏كند. (6)

 

امام حسن عليه السلام از منظر رسول الله صلي الله عليه و آله

حضرت ختمي مرتبت صلي الله عليه و آله فضايل و امتيازات فرزندش امام حسن مجتبي عليه السلام را بين مسلمانان تبليغ مي‏كرد و از ارتباط او با مقام نبوت و علاقه‏ي حقيقي كه به وي داشت همه‏جا سخن مي‏گفت.

آنچه از زبان پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد حضرت مجتبي عليه السلام بيان شده است چنين است:

«هر كس مي‏خواهد آقاي جوانان بهشت را ببيند به حسن عليه السلام نگاه كند». (7)

«حسن گل خوشبويي است كه من از دنيا برگرفته‏ام‏». (8)

روزي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله به منبر رفت و امام حسن عليه السلام را در كنارش نشانيد و نگاهي به مردم كرد و نظري به امام حسن عليه السلام انداخت و فرمود: «اين فرزند من است و خداوند اراده كرده كه به بركت و جود او بين مسلمانان صلح را برقرار سازد». (9)

يكي از ياران رسول الله صلي الله عليه و آله مي‏گويد: پيغمبر صلي الله عليه و آله را ديدم كه امام حسن عليه السلام را بر دوش مي‏كشيد و مي‏فرمود: «خدايا من حسن را دوست دارم، تو هم دوستش بدار». (10)

روزي پيامبر معظم اسلام صلي الله عليه و آله امام حسين عليه السلام را بر دوش گرفته بود، مردي گفت: اي پسر بر مركب خوبي سوار شده‏اي. پيامبر فرمود: «او هم سوار خوبي است‏». (11)

شبي پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله نماز عشأ مي‏خواند و سجده‏اي طولاني به جا آورد. پس از پايان نماز، دليل را از حضرتش پرسيدند، فرمود: پسرم حسن، بر پشتم نشسته بود و ناراحت‏بودم كه پياده‏اش كنم. (12)

انس بن مالك نقل مي‏كند كه: رسول الله صلي الله عليه و آله درباره‏ي امام حسن عليه السلام به من فرمود:

اي انس! حسن فرزند و ميوه‏ي دل من است، اگر كسي او را اذيت كند، مرا اذيت كرده و هر كس مرا بيازارد، خدا را اذيت كرده است. (13)

زينب دختر ابو رافع مي‏گويد: حضرت زهرا (س) در هنگام بيماري رسول الله صلي الله عليه و آله هر دو فرزندش را نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آورد و فرمود: اينان فرزندان شما هستند. اكنون ارثي به آنان بدهيد. حضرت فرمود:

«شرف و مجد و سيادتم را به حسن عليه السلام دادم و شجاعت وجود خويش را به حسين عليه السلام بخشيدم‏». (14)

 

اسوه‏ي بزرگواري

امام حسن عليه السلام در طول زندگي پر بركتش همواره در راه هدايت و ارشاد مردم گام بر مي‏داشت و شيوه‏ي برخوردش با عموم مردم - حتي دشمنان - چنان جالب و زيبا بود كه همه را به خود جذب مي‏كرد.

مورخين نوشته‏اند «روزي امام مجتبي عليه السلام سواره از راهي مي‏گذشت. مردي شامي بر سر راه آن حضرت آمد و ناسزا گفت. وقتي كه فحش‏هايش تمام شد، امام عليه السلام رو به او كرده و سلامش كرد! آنگاه خنديد و گفت: اي مرد! فكر مي‏كنم در اين جا غريب هستي... اگر از ما چيزي بخواهي، به تو عطا خواهيم كرد. اگر گرسنه‏اي سيرت مي‏كنيم، اگر برهنه‏اي مي‏پوشانيمت، اگر نيازي داري، بي‏نيازت مي‏كنيم، اگر از جايي رانده شده‏اي پناهت مي‏دهيم، اگر حاجتي خواسته باشي برآورده مي‏كنيم، هم‏اينك بيا و مهمان ما باش. تا وقتي كه اين‏جا هستي مهمان مايي...

مرد شامي كه اين همه دل‏جويي و محبت را از امام مشاهده كرد به گريه افتاد و گفت:

«شهادت مي‏دهم كه تو خليفه‏ي خدا روي زمين هستي و خداوند بهتر مي‏داند كه مقام خلافت و رسالت را در كجا قرار دهد. من پيش از اين، دشمني تو و پدرت را به سختي در دل داشتم. اما اكنون تو را محبوب‌ترين خلق خدا مي‏دانم.

آن مرد، از آن پس، از دوستان و پيروان امام عليه السلام به شمار آمد و تا هنگامي كه در مدينه بود، همچنان مهمان آن بزرگوار بود. (15)

 

اسوه‏ي ايثارگري

يكي ديگر از صفات برجسته‏ي امام مجتبي عليه السلام انفاق و بخشش بي‏سابقه‏ي اوست.

تاريخ نگاران نوشته‏اند: امام حسن عليه السلام دوبار تمام ثروت خود را در راه خدا خرج كرد و سه بار دارايي‏اش را به دو نصف كرده، نيمي را براي خود گذاشت و نصف ديگر را در راه خدا انفاق كرد. (16)

امام حسن عليه السلام ملجأ درماندگان، آرام بخش دل‏هاي دردمندان و اميد تهيدستان بود، هيچ گاه نشد كه فقيري به حضور آن بزرگوار برسد و دست‏خالي برگردد. در همين مورد نقل كرده‏اند: مردي به حضور امام حسن عليه السلام آمد و اظهار فقر و حاجت كرد. امام حسن عليه السلام دستور داد تا پنجاه هزار درهم، به اضافه‏ي پانصد دينار به او بدهند. مرد سائل حمالي را صدا زد كه پول‏هايش را برايش ببرد. امام مجتبي عليه السلام پوستين خود را هم به آن مرد داد و فرمود: اين را هم به جاي كرايه به آن مرد بده. (17)


امام حسن مجتبي عليه السلام بعد از پدر

پس از آن كه حضرت علي عليه السلام در محراب عبادت خون خويش را به پاي درخت توحيد نثار كرد امام مجتبي غمگين در سوگ اسوه‏ي صبر و بردباري، برفراز منبر رفت و بعد از حمد و سپاس خداوند در فرازي از سخنانش فرمود:

... لقد قبض في هذه الليلة رجل لم يسبقه الاولون بعمل و لا يدركه الاخرون بعمل... (18)

«شب گذشته مردي از اين جهان در گذشت كه هيچ يك از پيشينيان - در انجام وظيفه و اعمال شايسته بر او سبقت نگرفتند و از آيندگان نيز كسي را ياراي پا به پايي او نيست...

و سپس فرمود: علي عليه السلام در شبي رخت از جهان بست كه در آن شب عيساي مسيح به آسمان عروج كرد، يوشع بن نون جانشين موساي پيامبر نيز در آن شب درگذشت.

پدرم در حالتي دنيا را ترك كرد كه هيچ سيم و زر و اندوخته‏اي نداشت. مگر تنها هفتصد درهم كه از هداياي مردم به جا مانده بود كه قصد داشت‏با آن خدمتكاري بگيرد.

در اينجا، امام گريست و مردم نيز همصدا با حضرت مجتبي عليه السلام گريستند.

سپس ادامه داد: من پسر بشيرم، من پسر نذيرم، من از خانواده‏اي هستم كه خداوند دوستي آنان را در كتاب خويش (قرآن) واجب كرده است آن جا كه مي‏فرمايد:

«قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة في القربي و من يقترف حسنة نزد له فيها حسنا..». (19) بگو من هيچ پاداشي از شما بر رسالتم در خواست نمي‏كنم جز دوست داشتن نزديكانم [ اهل بيتم] و هر كس كار نيكي انجام دهد، بر نيكي‏اش مي‏افزاييم‏».

بر اين اساس دوستي ما - خاندان - همان حسنه و خوبي است كه خداوند بدان اشاره كرده است.

سپس بر جاي خود نشست.

در اين هنگام «عبدالله بن عباس‏» برخاست و به مردم گفت: اين فرزند پيامبر شما و جانشين امام علي عليه السلام است، اكنون او رهبر و امام شماست. بياييد و با او بيعت نماييد!

مردم گروه گروه به سوي حضرت مجتبي عليه السلام روي آوردند و بيعت كردند. سپس امام عليه السلام خطبه‏اي بيان فرمود كه در آن بر لزوم اطاعت از خدا و پيامبر و اولي الامر تاكيد شده بود و مردم را از پيروي شيطان برحذر داشت و اهميت ايمان و عمل خير را يادآور گرديد (20).

امام مجتبي عليه السلام در سال چهلم هجرت و در سن 37 سالگي با مردم بيعت كرد و با آن‏ها شرط كرد كه: با هر كه من صلح كنم شما هم صلح كنيد، با هر كه من جنگ كنم شما هم جنگ كنيد و آن‏ها قبول كردند (21).

در ضمن امام عليه السلام نامه‏اي به معاويه نوشت و او را دعوت به بيعت كرد و متذكر شد كه اگر در امر اداره‏ي جامعه اخلال كند و جاسوس بگمارد با قاطعيت‏برخورد خواهد كرد و در مورد دستگيري و اعدام دو جاسوس وي به او هشدار داد (22).

معاويه در پاسخ امام نوشت:

... من از تو سابقه بيشتري دارم، پس بهتر آن كه تو پيرو من باشي. من نيز قول مي‏دهم كه خلافت مسلمانان، پس از من با تو باشد و هر چه بيت‏المال عراق است در اختيار تو خواهم گذارد... (23) و چنين بود كه معاويه از پذيرش حق امتناع ورزيد و نه تنها از بيعت ‏با امام حسن عليه السلام خودداري كرد، بلكه عملا به طرح توطئه عليه حضرت پرداخت و با خدعه و فريب و تطميع، افرادي را برانگيخت تا نسبت‏به قتل امام عليه السلام اقدام نمايند و سرانجام اين امام مظلوم در بيت‏خودش به دست همسرش «جعده‏» زهر خورانده شد و به جاي اين كه نوشي براي مولي باشد نيشي شد كه جگر امام مجتبي عليه السلام را پاره كرد.

امام عليه السلام با دسيسه معاويه مسموم گرديد... (24) و پس از چهل روز در روز بيست و هشتم ماه صفر سال پنجاهم هجري به شهادت رسيد و در قبرستان بقيع به خاك سپرده شد. چونان خورشيدي در دل زمين (25).


پي نوشت ها:

1) الرحمن، 19، 20 و 22.
2) با استفاده از مقدمه‏ي مترجم كتاب زندگاني امام حسن عليه السلام تاليف باقر شريف القرشي.

3) تاريخ خلفأ، ص 73، سيوطي - دائرة المعارف بستاني واژه‏ي حسن.

4) ترجمه‏ي زندگاني امام حسن، ص‏59، باقر شريف القرشي.

5) همان، ص‏60.

6) اسد الغابه، ج‏2 ص‏185.

7) البداية والنهاية، ج‏8.

8) الاستيعاب، ج‏2.

9) مسند احمد حنبل، ج‏5 ص‏44.

10) البداية والنهاية، ج‏8.

11) صواعق المحرقة، ص‏280- حلية اوليأ، ص‏226.

12) الاصابه، ج‏2.

13) كنز العمال، ج‏6 ص‏222، متقي هندي.

14) ترجمه‏ي اعلام الوري ص‏304، طبرسي.

15) ستارگان درخشان، ص‏42، محمد جواد نجفي.

16) تاريخ يعقوبي، ج‏2 ص‏215- اسد الغابه، ج‏2 ص‏13، تذكره سبط بن جوزي، ص‏196.

17) ستارگان درخشان، ص‏46.

18) ارشاد مفيد، ص‏348- جلأ العيون مجلسي، ص‏378، تهران، انتشارات اسلامي، چاپ 1353.

19) شوري / 23.

20) زندگاني چهارده معصوم عليه السلام، ص‏543، عماد زاده.

21) جلأ العيون، ص‏378.

22) ارشاد مفيد، ص‏350.

23) نهج البلاغه، شرح ابن ابي الحديد، ج‏16، ص‏35.

24) پيشواي دوم، ص‏28.

25) آفتابي در هزاران آيينه، ص‏119،



سيد عباس رفيعي پور

روايت شجاعت و کياست امام حسن (ع)

روايت شجاعت و کياست امام حسن (ع)


فضائل امام حسن عليه السلام

 

1- محبوب رسول خدا صلى الله عليه و آله

 

2- عبادت و خوف از خدا

 

الف) هنگام وضو

 

ب) هنگام ورود به مسجد

 

ج) در وقت نماز و در هر حال

 

د) بعد از نماز

 

ه) هنگام خواندن قرآن

 

و) هنگام مرگ و شهادت

 

3- علم الهى

 

4- شجاعت و شهامت

 

5- معاشرت و اخلاق

 

6- سخاوت و فريادرسى از محرومان

 

پيشواى دوم جهان تشيع، اولين ثمره زندگى مشترك على عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام در نيمه ماه مبارك رمضان سال سوم هجرى در «مدينة الرسول » ديده به جهان گشود. (1) وقتى خبر ولادت امام مجتبى به گوش پيامبر گرامى اسلام رسيد، شادى و خوشحالى در رخسار مبارك آن حضرت نمايان شد. مردم شادى كنان مى آمدند و به پيامبر صلى الله عليه و آله و على و زهرا عليهماالسلام تبريك مى گفتند، رسول خدا در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت. (2)

پيامبراكرم صلى الله عليه و آله در روز هفتم ولادت، گوسفندى را عقيقه ( و قربانى) كرد و در هنگام كشتن گوسفند، اين دعا را خواند: « بسم الله عقيقة عن الحسن، اللهم عظمها بعظمة و لحمها بلحمه شعرها بشعره . اللهم اجعلها وقاء لمحمد و آله (3)؛ بنام خدا، [اين] عقيقه اى است از جانب حسن، خدايا! استخوان عقيقه در مقابل استخوان حسن، و گوشتش در برابر گوشت او . خدايا! عقيقه را وسيله حفظ محمد و آل محمد قرار ده .»

سپس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله موهاى سر او را تراشيد و فاطمه زهرا عليهاالسلام هم وزن آن به مستمندان «درهم » نقره سكه دار انفاق نمود. (4) از اين تاريخ آيين عقيقه و صدقه به وزن موهاى سر نوزاد مرسوم شد .

حسن بن على، هفت سال در دوران جدش زندگى كرد و سى سال از همراهى پدرش اميرمؤمنان برخوردار بود. پس از شهادت پدر( در سال 40 هجرى) به مدت 10 سال امامت امت را به عهده داشت و در سال 50 هجرى با توطئه معاويه بر اثر مسموميت در سن 48 سالگى به درجه شهادت رسيد (5) و در قبرستان «بقيع » در مدينه مدفون گشت .

به بهانه ولادت آن بزرگوار، در اين مقاله برآنيم كه گوشه هايى از فضائل و مناقب ايشان را بيان كنيم .

 

فضائل امام حسن عليه السلام

 

سيوطى در تاريخ خود مى نويسد: «كان الحسن رضى الله عنه له مناقب كثيرة، سيدا حليما، ذا سكينة و وقار و حشمة، جوادا، ممدوحا(6)؛ حسن [بن على داراى امتيازات اخلاقى و فضائل انسانى فراوان بود، او [شخصيتى ] بزرگوار، بردبار، با وقار، متين، سخاوتمند، و مورد ستايش بود.»

البته سبط اكبر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بايد چنين باشد، چرا كه متقين بايد داراى فضائل باشند. امام على عليه السلام فرمود: « فالمتقون هم اهل الفضائل (7)؛ پرهيزکاران، اهل فضائل هستند.»

در ذيل برخى از فضائل آن حضرت را بر مى شمريم .

 

1- محبوب رسول خدا صلى الله عليه و آله

 

از راه هاى شناخت عظمت و برترى يك انسان اين است كه محبوب انسان هاى برتر و با فضيلت باشد. در عالم هستى برتر از خاتم پيامبران صلى الله عليه و آله نداريم و حسن بن على عليهماالسلام سخت محبوب پيغمبر گرامى اسلام بود و اين محبت و دوستى را در گفتار و كردار خويش ظاهر، و به اصحاب خود مى فهماند. بخارى از ابى بكر نقل مى كند كه گفت: «رايت النبى صلى الله عليه و آله على المنبر والحسن بن على معه وهو يقبل على الناس مرة و ينظر اليه مرة و يقول: ابنى هذا سيد(8)؛ ديدم نبى اكرم صلى الله عليه و آله را كه بر فراز منبر بود، و حسن بن على هم با او بود. او گاهى به مردم رو مى كرد و گاهى به حسن، و مى فرمود: اين فرزند من [سيد و] آقاست .» و مى فرمود: «من احب الحسن والحسين فقد احبنى ومن ابغضهما فقد ابغضنى (9)؛ هر كه حسن و حسين را دوست بدارد، مرا دوست دارد، و هر كه با آن دو دشمنى كند با من دشمنى كرده است.»

در اين حديث علاوه بر محبوبيت امام حسن عليه السلام در نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله كه خود نشانه فضيلت است، محبت او و برادرش حسين عليه السلام معيار فضيلت و خوبى ها قرار داده شده است، چنان كه دشمنى آن دو، نشانه مبغوضيت نزد رسول خدا و پليدى است.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در جاى ديگرى فرمود: «هما سيدا شباب اهل الجنة و هما ريحانتى (10)؛  آن دو (حسن و حسين) آقاى جوانان بهشت و ريحانه من هستند.»

 

2- عبادت و خوف از خدا

 

بندگى رمز پيشرفت اولياء الهى و زمينه ساز رسيدن به اوج كمالات و فتح قله سعادت است. با عبادت، انسان محبوب خدا شده و به او تقرب مى يابد .

اگر ايوب و داوود و ديگر پيامبران الهى مدال افتخار دارند، به خاطر بندگى خداست كه خداوند با عبارت «نعم العبد» (11) آنان را ستوده است . و اگر خضر نبى علم لدنى داشت و پيغمبر اولوالعزمى همچون موسى عليه السلام شاگردى او مى كرد و جدايى از او را تلخ ترين حادثه زندگى مى دانست، در اثر بندگى او بود . قرآن كريم نام حضرت خضر را نياورد بلكه فرمود: «فوجدا عبدا من عبادنا» (12)؛ « بنده اى از بندگان ما را يافتند.» كه نشان دهنده مقام بندگى و عبوديت در پيشگاه خداوند است . و اگر پيامبر خاتم، محمد مصطفى صلى الله عليه و آله به اوج قله مكاشفه و دريافت آخرين دين الهى دست يازيد، بر اثر بندگى بود، از اين رو در شبانه روز حداقل ده نوبت عرضه مى داريم: «اشهد ان محمدا عبده ورسوله؛ شهادت مى دهم كه محمد صلى الله عليه و آله بنده و رسول خداست.» خداوند هدف از آفرينش انسان را بندگى مى داند و مى فرمايد: «ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون » (13)؛ «من جن و انس را نيافريدم جز براى اين كه عبادت كنند.»

راستى بندگى چه اكسيرى است كه در دسترس همگان قرار دارد، ولى اكثر مردم از آن بى خبر و نسبت به آن بى توجه اند . در حالى كه تمام عزت ها، سربلندى ها و افتخارها، زير سايه بندگى است .

امام مجتبى عليه السلام مى فرمايد: «اذا اردت عزا بلا عشيرة، وهيبة بلا سلطان فاخرج من ذل معصية الله الى عز طاعة الله (14)؛ هر گاه اراده عزتى بدون دار و دسته، و هيبتى بدون سلطنت داشتى، از خوارى معصيت الهى بيرون آمده، به سوى عزت طاعت خداوند رو كن.»

از مصاديق كامل بندگان مقرب الهى، امام حسن مجتبى عليه السلام است كه در تمام حالات رو به سوى خدا داشت، خود را در محضر او مى ديد و خوف عظمت الهى سراسر وجود او را پر كرده، و تمام هستى او را فرا گرفته بود.

در ذيل به نمونه هايى در اين زمينه اشاره مى شود:

 

الف) هنگام وضو

 

آن حضرت هنگام وضو گرفتن بدنش مى لرزيد، و چهره اش زرد مى شد، از او درباره راز اين امر سؤال شد، فرمود: «حق على كل من وقف بين يدى رب العرش ان يصفر لونه و ترتعد مفاصله (15)؛ بر هر كسى كه در پيشگاه خداوند مى ايستد لازم است كه [از عظمت الهى] رنگش زرد و اندامش به لرزه افتد.»

 

ب) هنگام ورود به مسجد

 

وقتى كه در آستانه مسجد قرار مى گرفت، سر به سوى آسمان بلند مى كرد و عرضه مى داشت: «الهى ضيفك ببابك يا محسن قد اتاك المسى ء، فتجاوز عن قبيح ما عندى بجميل ما عندك يا كريم (16)؛ خدايا ميهمانت درب خانه ات ايستاده، اى احسان كننده! [بنده] گنه كار به سوى تو آمد، به خوبى آنچه نزد توست، از بدى آنچه نزد من است درگذر. اى [خداى] بخشنده.»

 

ج) در وقت نماز و در هر حال

 

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:« ان الحسن بن على كان اعبد الناس فى زمانه و ازهدهم و افضلهم و كان اذا حج حج ماشيا و ربما مشى حافيا و كان اذا ذكر الموت بكى و اذا ذكر القبر بكى، و اذا ذكر البعث و النشور بكى، و اذا ذكر الممر على الصراط بكى و اذا ذكرالعرض على الله تعالى ذكره شهق شهقة يغشى عليه منها و كان اذا قام فى صلاته ترتعد فرائضه بين يدى ربه عزوجل و كان اذا ذكر الجنة و النار اضطرب اضطراب السليم و سال الله الجنة (17)؛ امام حسن عليه السلام عابدترين، زاهدترين و برترين مردم زمان خويش بود، هرگاه حج به جا مى آورد پياده و گاهى پا برهنه بود، هميشه اين گونه بود كه اگر يادى از مرگ و قبر و قيامت مى كرد گريه مى كرد. وقتى يادى از گذشتن از صراط مى كرد، گريه مى كرد، وقتى يادى از عرضه شدن در پيشگاه الهى [براى حساب و كتاب] مى كرد، صداى حضرت بلند مى شد، تا آنجا كه غش مى كرد [ و بيهوش مى افتاد]، و هر گاه براى نماز مى ايستاد، بند بند وجود او در مقابل خدايش مى لرزيد و هر وقت از بهشت و جهنم ياد مى كرد، مانند مار گزيده مى پيچيد، و از خداوند بهشت را درخواست مى كرد.»

 

د) بعد از نماز

 

در حالات آن حضرت نوشته اند: «ان الحسن كان اذا فرغ من الفجر لم يتكلم حتى تطلع الشمس (18)؛ امام حسن عليه السلام همواره چنين بود كه وقتى از نماز صبح فارغ مى شد، [باز هم بر سجاده خويش مى نشست و عبادت خدا مى كرد، ] با هيچ كس [در آن حال ] سخن نمى گفت: تا آنگاه كه خورشيد طلوع مى كرد.»

 

ه) هنگام خواندن قرآن

 

در هنگام قرائت قرآن، وقتى به آيه « يا ايها الذين آمنوا» مى رسيد، مى گفت: «لبيك اللهم لبيك (19)؛ اجابت كردم خدايا، اجابت كردم .»

 

و) هنگام مرگ و شهادت

 

آن حضرت هيچگاه خدا را فراموش نكرد و در تمام عمر خويش به ياد محبوب بود. از دورى دوست و خوف و عظمت او اشك مى ريخت؛ در نماز، در حال خواندن قرآن، ... و تا آخرين لحظه، حتى آنگاه كه در بستر شهادت قرار گرفت، گريه اش شدت گرفت، عرض كردند: اى پسر رسول خدا! گريه مى كنى در حالى كه محبوب رسول خدا هستى و رسول خدا درباره تو بسيار تعريف كرد و سخن گفت و تو بيست نوبت پياده به حج مشرف شدى . فرمود: «انما ابكى لخصلتين؛ لهول المطلع و فراق الاحبة (20)؛ به خاطر دو چيز مى گريم؛ وحشت آنچه در پيش دارم و جدائى دوستان .»

 

3- علم الهى

 

مهمترين امتياز انسان نسبت به ساير موجودات - حتى ملائكه - دانش و بينش است . در قرآن كريم آمده است: « وعلم آدم الاسماء كلها ثم عرضهم على الملائكة فقال انبئونى باسماء هؤلاء ان كنتم صادقين قالوا سبحانك لا علم لنا الا ما علمتنا» (21)؛ علم اسماء [علم اسرار آفرينش و نامگذارى موجودات] را همگى به آدم آموخت، بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مى گوييد، اسامى اين ها را به من خبر دهيد. عرض كردند: تو منزهى، ما چيزى جز آنچه به ما تعليم داده اى نمى دانيم .»

برترين علم ها، علمى است كه مستقيما از ذات الهى به شخصى افاضه شود كه به آن علم « لدنى » گفته مى شود. خداوند در مورد حضرت خضر عليه السلام مى فرمايد: « وعلمناه من لدنا علما»(22)؛ «علم فراوانى از نزد خود به او آموخته ايم .»

امام حسن مجتبى عليه السلام داراى چنين علمى بود . به برخى روايات در اين زمينه توجه كنيد:

1- عثمان بن عفان درباره علم امام حسن عليه السلام خطاب به شخصى كه در نزد او حاضر بود مى گويد: «ومن لك بمثل هؤلاء الفتية اولئك فطموا العلم فطما و حازوا الخير والحكمة (23)؛ كجا مى توانى مثل اين جوان ها را پيدا كنى؟ آنان [از خاندانى هستند] كه كانون علم و حكمت و سرچشمه نيكى و فضيلتند.»

2- امام على عليه السلام درباره فرزندش امام حسن عليه السلام بعد از شنيدن سخنان او با ابوسفيان در حالى كه كودكى چهارساله بيش نبود، فرمود: «الحمد لله الذى جعل فى آل محمد من ذرية محمد المصطفى نظير يحيى بن زكريا « وآتيناه الحكم صبيا» (24)؛ سپاس خداى را كه در ميان آل محمد و در نسل پيامبر خدا، كسى را قرار داد كه همچون يحيى بن زكرياست. [ كه خداوند در مورد او فرمود:] به وى علم و دانش در كودكى عطا كرديم .»

3- معاويه، به امام حسن مجتبى عليه السلام عرض كرد: شنيده ام رسول خدا مقدار خرماى درخت را مى دانست، آيا چيزى از آن علم (الهى) در نزد شما هم وجود دارد؟ شيعيان شما چنين مى پندارند كه شما به همه چيز؛ آنچه در زمين است و هر چه در آسمان است آگاهى داريد. حضرت فرمود: «ان رسول الله صلى الله عليه و آله كان يخرص كيلا و انا اخرص عددا (25)؛ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله [مقدار] وزن و پيمانه [درخت خرما] را مى گفت و من عدد آن را مى گويم .» معاويه گفت: اين درخت خرما چند عدد خرما دارد؟ حضرت فرمود: چهار هزار و چهار عدد. دانه هاى خرما را شمردند و ديدند همان مقدار است كه حضرت فرموده است .

 

4- شجاعت و شهامت

 

از صفات بارز پرواپيشگان و اولياء خداوند، اين است كه خدا در نظر آنان بزرگ و غير او در نظرشان كوچك مى باشد. اميرالمؤمنين على عليه السلام درباره متقين مى فرمايد: «عظم الخالق فى انفسهم فصغر ما دونه فى اعينهم (26)؛ خالق در جان آنان بزرگ است پس غير او در چشمشان كوچك مى باشد.» سّر شجاعت اولياى الهى نيز در همين است .

بعضى مى پندارند كه شجاعت امام حسن عليه السلام كمتر از ائمه ديگر بوده است . براى اين كه نادرستى اين پندار روشن شود به نمونه هايى از شهامت آن حضرت اشاره مى شود:

1- امام مجتبى عليه السلام در جنگ جمل، در ركاب پدر خود اميرالمؤمنين عليه السلام در خط مقدم جبهه مى جنگيد و از ياران دلاور و شجاع على عليه السلام سبقت مى گرفت و بر قلب سپاه دشمن حملات سختى مى كرد. (30)

پيش از شروع جنگ نيز، به دستور پدر، همراه عمار ياسر و تنى چند از ياران، وارد كوفه شدند و مردم كوفه را جهت شركت در اين جهاد دعوت كرد. (31)

او وقتى وارد كوفه شد كه هنوز «ابوموسى اشعرى » ، يكى از مهره هاى حكومت عثمان بر سر كار بود و با حكومت عادلانه اميرمؤمنان عليه السلام مخالفت نموده، از جنبش و حركت مسلمانان در جهت پشتيبانى از مبارزه آن حضرت با پيمان شكنان جلوگيرى مى كرد. با اين حال حسن بن على عليهماالسلام متجاوز از 9 هزار نفر از شهر كوفه به ميدان جنگ گسيل داشت. (32)

2- آن حضرت در جنگ صفين، در بسيج عمومى نيروها و گسيل داشتن ارتش اميرمؤمنان عليه السلام براى جنگ با معاويه، نقش مهمى به عهده داشت و با سخنان پرشور و مهيج خويش، مردم كوفه را به جهاد در ركاب على عليه السلام و سركوبى خائنان و دشمنان اسلام دعوت نمود. (33)

آمادگى او براى جانبازى در راه حق به قدرى بود كه اميرمؤمنان، در جنگ صفين از ياران خود خواست كه او و برادرش حسين عليه السلام را از پيشتازى در جنگ با دشمن باز دارند، تا نسل پيامبر صلى الله عليه و آله با كشته شدن اين دو شخصيت از بين نرود. (34)

آنچه بيان شد، و موارد مشابه آن، نشان از آن دارد كه امام حسن مجتبى عليه السلام فردى سخت شجاع و با شهامت بوده، هرگز ترس و بيم در وجود او راه نداشته است.

آن حضرت در پيشرفت اسلام از هيچ گونه جانبازى دريغ نمى ورزيد و همواره آماده جهاد و مبارزه در راه خدا بود .

 

5- معاشرت و اخلاق

 

امام حسن مجتبى عليه السلام تجسم عالى فضايل انسانى بود. او مقتداى پاكان و صالحان بود و خود بهره بسيار از خلق و خوى رسول خدا صلى الله عليه و آله داشت .

«علامه مجلسى » مى نويسد: مردى از شام به تحريك معاويه به امام مجتبى عليه السلام ناسزا گفت . امام مجتبى عليه السلام صبر كرد تا سخن او به پايان رسيد، آن گاه به سوى او رفت، تبسمى كرد و به او سلام كرد و سپس فرمود: پير مرد! فكر مى كنم غريب هستى و شايد در اشتباه افتاده اى . اگر به چيزى نيازى دارى، برآورده كنيم، اگر راهنمايى مى خواهى، راهنمائيت كنيم و اگر گرسنه اى سيرت كنيم، اگر برهنه اى لباست دهيم، و اگر نيازمندى، بى نيازت كنيم، اگر جا و مكان ندارى، مسكنت دهيم، و مى توانى تا برگشتنت ميهمان ما باشى و ... .

مرد شامى در برابر اين خلق عظيم شرمنده شد، گريه كرد و گفت: «اشهد انك خليفة الله فى ارضه، الله اعلم حيث يجعل رسالته؛ گواهى مى دهم كه تو جانشين خدا در زمين هستى، خدا بهتر مى داند كه رسالت خويش را كجا قرار دهد.» و سپس فرمود: تو و پدرت نزد من مبغوض ترين افراد بوديد، ولى اكنون محبوب ترين افراد در نزدم هستيد. (35)

 

6- سخاوت و فريادرسى از محرومان

 

در آيين اسلام، ثروتمندان، مسؤوليت سنگينى در برابر مستمندان و تهيدستان اجتماع دارند و به حكم پيوند عميق معنوى و برادرى دينى، بايد همواره در تامين نيازمندى هاى محرومان كوشا باشند. پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و پيشوايان دينى ما، نه تنها سفارش هاى مؤكدى در اين زمينه نموده اند، بلكه هر كدام در عصر خود، نمونه برجسته اى از انسان دوستى و ضعيف نوازى به شمار مى رفتند.

پيشواى دوم شيعيان، در بذل و بخشش و دستگيرى از بيچارگان، سر آمد روزگار خويش و آرام بخش دل هاى دردمند و نقطه اميد درماندگان بود . هيچ آزرده دلى نزد آن حضرت شرح پريشانى نمى كرد، جز آن كه مرهمى بر دل آزرده او مى نهاد و گاهى پيش از آن كه مستمندى اظهار احتياج كند و عرق شرم بريزد، احتياج او را بر طرف مى ساخت و اجازه نمى داد رنج و مذلت سؤال را بر خود هموار سازد!

آن حضرت دو بار تمامى دارايى خويش را در راه خدا داد، و سه بار تمام اموال خود را با خدا تقسيم كرد و نصف اموال را به مستمندان بخشيد. (36)

در اينجا به نمونه هايى از انفاق هاى آن حضرت اشاره مى شود:

1- روزى عثمان در كنار مسجد نشسته بود، مرد فقيرى از او كمك مالى خواست، عثمان پنج درهم به وى داد، مرد فقير گفت: مرا نزد كسى راهنمايى كن كه كمك بيشترى نمايد . عثمان به امام حسن و امام حسين عليهماالسلام اشاره كرد، وى پيش آن ها رفت و درخواست كمك نمود . امام مجتبى عليه السلام فرمود: «ان المسالة لا تحل الا فى احدى ثلاث دم مفجع، او دين مقرح، او فقر مدقع (37)؛درخواست كردن از ديگران جايز نيست مگر در سه مورد: ديه اى به گردن انسان باشد كه از پرداخت آن عاجز است، يا بدهى و دينى كمرشكن داشته باشد كه توان اداى آن را ندارد، و يا فقير و درمانده گردد و دستش به جايى نرسد.» كداميك از اين موارد براى تو پيش آمده است؟ عرض كرد: اتفاقا گرفتارى من يكى از همين سه چيز است .

آنگاه حضرت پنجاه دينار به وى داد و به پيروى از آن حضرت، حسين بن على عليهماالسلام چهل و نه دينار به او عطا كرد.

فقير هنگام برگشت از كنار عثمان گذشت، عثمان گفت: چه كردى؟ جواب داد: تو كمك كردى ولى هيچ نپرسيدى پول را براى چه منظورى مى خواهم؟ اما حسن بن على در مورد مصرف پول از من سؤال كرد، آنگاه پنجاه دينار عطا فرمود .

عثمان گفت: اين خاندان كانون علم و حكمت و سرچشمه نيكى و فضيلتند . نظير آنها را كى مى توان يافت؟ (38)

2- ابى عتيق به دنبال آن حضرت راه افتاد، حضرت با تبسم به او فرمود: حاجتى دارى؟ عرض كرد بله، از اسبت خوشم آمده است . حضرت از اسب پايين آمد و آن را به او بخشيد. (39)

3- كمك غيرمستقيم: همت بلند و طبع عالى حضرت مجتبى عليه السلام اجازه نمى داد كسى از در خانه او نااميد برگردد و گاه كه كمك مستقيم مقدور حضرت نبود، به طور غير مستقيم در رفع نيازمندى هاى افراد كوشش مى كرد و با تدبيرى خاص گره از مشكلات گرفتاران مى گشود .

روزى مرد فقيرى به آن بزرگوار مراجعه كرد و درخواست كمك نمود . اتفاقا در آن هنگام امام مجتبى عليه السلام پولى در دست نداشت و از طرف ديگر از اين كه فرد تهيدستى از درخانه اش نااميد برگردد شرمسار بود . از اين رو فرمود: آيا حاضرى تو را به كارى راهنمايى كنم كه به مقصودت برسى؟ گفت: چه كارى؟ فرمود: امروز دختر خليفه از دنيا رفته و خليفه عزادار شده، ولى هنوز كسى به او تسليت نگفته است . نزد خليفه مى روى و با سخنانى كه به تو ياد مى دهم، به وى تسليت مى گويى و از اين راه به هدف خود مى رسى . گفت: چگونه تسليت بگويم؟ فرمود: وقتى نزد خليفه رسيدى بگو «الحمد لله الذى سترها بجلوسك على قبرها ولاهتكها بجلوسها على قبرك؛ حمد خدا را كه او را با نشستن تو بر قبرش پوشيده داشت و با نشستنش بر قبرت مورد هتك حرمت قرار نداد .» يعنى اگر دخترت پيش از تو از دنيا رفت و در زير خاك پنهان شد، زير سايه پدر بود، ولى اگر تو پيش از او از دنيا مى رفتى، دخترت پس از مرگ تو در به در مى شد و ممكن بود مورد هتك حرمت واقع شود .

مرد فقير به اين ترتيب عمل كرد . اين جمله هاى عاطفى در روان خليفه اثر عميقى بر جاى نهاد و از حزن و اندوه وى كاست و دستور داد جايزه اى به وى بدهند . آنگاه پرسيد: اين سخن از آن خودت بود؟ گفت: نه، حسن بن على عليهماالسلام آن را به من آموخته است . خليفه گفت: راست مى گويى، او منبع سخنان فصيح و شيرين است .

 

پى نوشت ها:


1- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، (بيروت، داراالاحياء التراث العربى)، ج 44، ص 134 و 144 .

2- همان، ج 43، ص 282 .

3- هاشم معروف الحسنى، سيرة الائمة الاثنى عشر، ( قم، منشورات الشريف الرضى) ج 1، ص 462 .

4- همان، ص 257 .

5- بحار الانوار، ( پيشين)، ج 44، ص 134 .

6 - سيوطى، تاريخ الخلفا، ( بغداد، مكتبة المثنى، 1383 ه . ق) ص 189.

7- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، خطبه 193، ص 402 .

8- محمد بن اسماعيل بخارى، الجامع الصحيح، (بيروت، دار احياء التراث العربى) ج 3، ص 31 .

9- بحار الانوار، (پيشين)، ج 43، ص 264 .

10- ر . ك: بحارالانوار، ج 43، ص 262 .

11- ص/30 و 44 .

12- كهف/69 .

13- ذاريات/56 .

14- بحار الانوار، (پيشين)، ج 44، ص 139 .

15- همان، ج 43، ص 339 .

16- همان .

17- همان، ج 43، ص 331، روايت 1 .

18- همان، ج 43، ص 339 .

19- همان، ص 331 .

20- همان، ج 43، ص 332 .

21- بقره/31- 32 .

22- كهف/65 .

23- بحار الانوار، (پيشين)، ج 43، ص 332- 333، روايت 4 .

24- همان، ج 43، ص 326، حديث 6، و ر . ك: مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 6 .

25- همان، ج 43، ص 329، حديث 9.

26- نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 182.

27- هاشم معروف الحسنى، سيرة الائمة الاثنى عشر، قم منشورات الشريف الرضى، ج 2، ص 16/ حقايق پنهان، ص 117 .

28- همان .

29- اخبار اصفهان، ج 1، ص 43- 47 / حقايق پنهان، ص 117.

30- ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ( قم، مؤسسه انتشارات علامه)، ج 4، ص 21.

31- ابن واضح، تاريخ يعقوبى، (نجف، منشورات المكتبة الحيدريه، 1384 ه . ق)، ج 2، ص 170.

32- ابن اثير، الكامل فى التاريخ، (بيروت، دارصادر)، ج 3، ص 231.

33- نصربن مزاحم، واقعه صفين، (قم، مكتبة بصيرتى، 1382 ه . ق)، ص 113.

34- ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، (قاهره، داراحياء الكتب العربية، 1961 م)، ج 11، ص 25.

35- بحار الانوار، (پيشين)، ج 43، ص 344، ذيل روايت 16.

36- همان، ص 339، ذيل روايت 13/ تاريخ يعقوبى (پيشين)، ج 2، ص 215.

37- وسائل الشيعه، ج 9، ص 447 .

38- بحارالانوار، (پيشين)، ج 43، ص 333- 332، حديث 4 .

39- همان، ص 344.



سيد جواد حسيني

اسوه اخلاق حسنه (امام حسن مجتبي(ع))

 

يکي از مسائل مهمي که هميشه در مورد انسان مطرح مي شود؛ اخلاق حسنه مي باشد که انسان کامل بايد خود را به آن متخلق نمايد. اهل بيت عليهم السلام تنها انسان هايي هستند که در اين باب موفق بوده، و در اين باب گوي سبقت را ربوده اند. در اين مقاله قصد داريم که شمه‏اى از فضايلاخلاقيامام مجتبى عليه السلام راکه به عنوان الگو نيز مطرح هستند، بيان نماييم. باشد که راهگشايي براي نيل به انسانيت باشد.

مرحوم شيخ صدوق در كتاب امالى به سند خود از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود:

حسن بن على(ع)عابدترين مردم زمان خود و زاهدترين آنها و برترين آنها بود، و چنان بود كه وقتى حج‏ به جاى مى‏آورد، پياده به حج مى‏رفت و گاهى نيز پاى برهنه راه مى‏رفت.

و چنان بود كه وقتى ياد مرگ مى‏كرد مى‏گريست، و چون ياد قبر مى‏نمود مى‏گريست، و چون از قيامت و بعث و نشور ياد مى‏كرد مى‏گريست، و چون متذكر عبور و گذشت از صراط-در قيامت- مى‏شد مى‏گريست. و هر گاه به ياد توقف در پيشگاه خداى تعالى در محشر مى‏افتاد، فريادى مى‏زد و روى زمين مى‏افتاد...

و چون به نماز مى‏ايستاد بندهاى بدنش مى‏لرزيد، و چون نام بهشت و جهنم نزد او برده مى‏شد مضطرب و نگران مى‏شد و از خداى تعالى رسيدن به بهشت و دورى از جهنم را درخواست مى‏كرد... و هرگاه در وقت ‏خواندن قرآن به جمله‏« يا ايها الذين آمنوا» مى‏رسيد مى‏گفت: « لبيك اللهم لبيك‏»...

و پيوسته در هر حالى كه كسى آن حضرت را مى‏ديد به ذكر خدا مشغول بود، و از همه مردم راستگوتر، و در نطق و بيان از همه كس فصيح تر بود... (1)

و مرحوم ابن شهرآشوب در كتاب مناقب از كتاب محمد بن اسحاق روايت كرده كه گويد:

"ما بلغ احد من الشرف بعد رسول الله(ص) ما بلغ الحسن‏» احدى پس از رسول خدا(ص) در شرافت مقام به حسن بن على(ع) نرسيد."

و سپس مى‏گويد: رسم چنان بود كه براى آن حضرت بر در خانه‏اش فرش مى‏گستراندند، و چون امام(ع) مى‏آمد و روى آن فرش مى‏نشست، راه بسته مى‏شد و بند مى‏آمد، زيرا كسى از آنجا نمى‏گذشت جز آن كه به خاطر جلالت مقام آن حضرت مى‏ايستاد و جلو نمى‏رفت، و هنگامى كه امام(ع) از ماجرا مطلع مى‏شد برمى‏خاست و داخل خانه مى‏شد و مردم هم مى‏رفتند و راه باز مى‏شد...

ودر ادامه اين حديث، راوى گويد:

« و لقد رايته فى طريق مكة ماشيا فما من خلق الله احد رآه الا نزل و مشى حتى رايت‏ سعد بن ابى وقاص يمشى‏» (2)؛من آن حضرت را در راه مكه پياده مشاهده كردم و هيچ يك از خلق خدا نبود كه او را مشاهده كند جز آن كه پياده مى‏شد و پياده مى‏رفت تا آنجا كه سعد بن ابى وقاص را ديدم (به احترام آن حضرت) پياده مى‏رفت. و از روضة الواعظين فتال نيشابورى روايت كرده كه گويد:

«ان الحسن بن على كان اذا توضا ارتعدت مفاصله و اصفر لونه، فقيل له فى ذلك فقال: حق على كل من وقف بين يدى رب العرش ان يصفر لونه و ترتعد مفاصله، و كان عليه السلام اذا بلغ باب المسجد رفع راسه و يقول: الهى ضيفك ببابك يا محسن قد اتاك المسى‏ء فتجاوز عن قبيح ما عندى بجميل ما عندك يا كريم...»؛حسن بن على(ع) چنان بود كه چون وضو مى‏گرفت‏ بندهاى استخوانش به هم مى‏خورد و رنگش زرد مى‏گشت، و چون سببش را پرسيدند فرمود: هر كس كه در پيشگاه پروردگار بزرگ مى‏ايستد بايد اين گونه باشد كه بندهايش به هم بخورد و رنگش زرد شود. و چون بر در مسجد مى‏رسيد، سرش را بلند كرده و مى‏گفت:

خدايا ميهمانت ‏بر در خانه توست، اى نيكوكار! بدكار به درب خانه‏ات آمده، پس، از زشتي هايى كه نزد من است‏ به خوبى‏هايى كه نزد تو است درگذر، اى بزرگوار!

و از كتاب فائق زمخشرى روايت كرده كه گويد: رسم امام حسن(ع) چنان بود كه چون از نماز صبح فارغ مى‏شد با كسى سخن نمى‏گفت تا آفتاب طلوع كند...

و آن حضرت بيست و پنج ‏بار پياده حج ‏به جاى آورد...

و اموال خود را دو بار با خدا تقسيم كرد...( يعنى نصف آن را در راه خدا به فقرا داد...)(3)و از حلية الاولياء ابى نعيم نقل كرده كه به سندش از امام باقر(ع) روايت نموده كه فرمود:"من از خدا شرم دارم كه ديدارش كنم و پياده به خانه‏اش نرفته باشم. و به همين خاطر بيست‏ بار پياده از مدينه به حج رفت.

و به سند خود از شهاب بن عامر روايت كرده كه حسن بن على(ع) دو بار همه مالش را با خدا تقسيم كرده و دو نصف كرد، حتى نعلين خود را...

و به سند خود از على بن جذعان روايت كرده كه گويد: حسن بن على(ع) دو بار همه مال خود را در راه خدا داد و سه بار هم تقسيم كرد، نصف براى خود و نصف را در راه خدا داد... .

تواضع و فروتنى آن حضرت


ابن شهرآشوب در مناقب و ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه و ديگران به سند خود روايت كرده‏اند كه امام حسن بن على(ع) بر جمعى از فقرا (4)عبور كرد كه روى زمين نشسته و تكه‏هاى نانى در پيش روى خود گذارده و مى‏خوردند، و چون آن حضرت را ديدند تعارف كرده گفتند:

هلم يابن بنت رسول الله الى الغداء»!؛اى پسر دختر رسول خدا بفرما! به صبحانه!

امام(ع) پياده شد و اين آيه را خواند: ان الله لا يحب المستكبرين‏؛بهراستى كه خدا مستكبران را دوست نمى‏دارد!

و سپس شروع كرد به خوردن غذاى آنان و چون سير شدند امام(ع) آنها را به مهمانى خود دعوت كرد و از آنها پذيرايى و اطعام كرده و جامه نيز بر تن آنها پوشانيد، و چون فراغت‏ يافت فرمود:

«الفضل لهم (5)لانهم لم يجدوا غير ما اطعمونى، و نحن نجد اكثر منه‏» (6)؛با همه اينها فضيلت و برترى از آنهاست، زيرا آنها بهغير از آنچه ما را بدان پذيرايى و اطعام كردند چيز ديگرى نداشتند، ولى ما بيش از آنچه داديم باز هم داريم!

ملا محمد باقر مجلسى(ره) در بحارالانوار از برخى كتاب هاى مناقب معتبره به سندش از مردى به نام نجيح روايت كرده كه گويد:

حسن بن على(ع) را ديدم كه غذا مى‏خورد و سگى نيز در پيش روى او بود كه آن حضرت هر لقمه‏اى كه مى‏خورد لقمه ديگرى همانند آن را به آن سگ مى‏داد.

من كه آن منظره را ديدم به آن حضرت عرض كردم: اجازه مى‏دهى ‏من اين سگ را با سنگ بزنم و از سر سفره شما دور كنم؟ در جواب من فرمود: او را بهحال خود واگذار كه من از خداى عزوجل شرم دارم كه حيوان روح دارى در روى من نگاه كند و من چيزى بخورم و به او نخورانم! (7)

سيوطى در كتاب تاريخ الخلفاء روايت كرده كه هنگامى امام حسن(ع) در مكان نشسته بود و چون خواست از آنجا برود فقيرى وارد شد، امام(ع) به آن مرد فقير خوش‏ آمد گفته و با او ملاطفت كرد و سپس به او فرمود:

«انك جلست على حين قيام منا افتاذن بالانصراف‏»؟؛اى مرد تو وقتى نشستى كه ما براى رفتن برخاستيم، آيا اجازه رفتن به من مى‏دهى؟

مرد فقير عرض كرد:

«نعم يابن رسول الله‏»؛آرى اى پسر رسول خدا (8)


انس با قرآن و خوف و خشيت آن حضرت


از كتاب سير اعلام النبلاء ذهبى- يكى از دانشمندان اهل سنت- از ام موسى روايت ‏شده كه گفته: رسم امام حسن بن على(ع) آن بود كه چون به بستر خواب مى‏رفت، سوره كهف را مى‏خواند و مى‏خوابيد. (10)و زمخشرى در كتاب ربيع الابرار روايت كرده كه حسن بن على چنان بود كه چون از وضوى نماز فارغ مى‏شد رنگش تغيير مى‏كرد و مى‏فرمود:

«حق على من اراد ان يدخل على ذى العرش ان يتغير لونه‏.» (9)

شيخ صدوق(ره) در كتاب امالى به سندش از امام رضا(ع) روايت كرده كه فرمود: چون هنگام وفات امام حسن(ع) رسيد، گريست!

به آن حضرت عرض شد: چگونه مى‏گريى با اين كه مقام شما نسبت‏ به رسول خدا(ص) آنگونه است؟ و رسول خدا(ص) درباره شما آن سخنان را فرمود؟ (10)و بيست مرتبه پياده حج ‏به جاى آورده‏اى؟ و سه بار مال خود را با خدا تقسيم كرده‏اى؟

امام(ع) در پاسخ فرمود: «انما ابكى لخصلتين: لهول المطلع و فراق الاحبة‏» (11)؛من به دو جهت مى‏گريم يكى براىوحشت از روز قيامت و ديگرى براى فراق دوستان!

و در روايت ديگرى از طريق اهل سنت آمده كه چون برادرش حسين(ع) سبب گريه آن حضرت را پرسيد در پاسخ فرمود:

«يا اخى ما جزعى الا انى ادخل فى امر لم ادخل فى مثله و ارى خلقا من خلق الله لم ار مثلهم قط‏» (12)   ؛برادر جان بى‏تابى من نيست جز براى آن كه در چيزى درآيم كه همانندش ‏را نديده و داخل نشده‏ام، و خلقى از خلق هاى خدا را مى‏بينم كه همانندشان را نديده‏ام.

و در حديث ديگرى است كه فرمود:« انى اقدم على امر عظيم و هول لم اقدم على مثله قط‏» (13)؛و اين اشعار را نيز ابن آشوب و ديگران در بى‏اعتبارى دنيا و زهد در آن، از آن حضرت روايت كرده‏اند:

قل للمقيم بغير دار اقامة

حان الرحيل فودع الاحبابا

ان الذين لقيتهم و صحبتهم

صاروا جميعا فى القبور ترابا

(بگو بدان كه رحل اقامت ‏به سراى ناپايدار افكنده، زمان كوچ نزديك شده با دوستان وداع كن. آنها كه ديدار كردى و همدمشان بودى همگى در گورها به خاك تبديل شدند.)

يا اهل لذات دنيا لا بقاء لهاان المقام بظل زائل حمق

(اى لذت طلبان دنياى ناپايدار بهراستى كه جاى گزيدن در سايه ناپايدار حماقت است.)

لكسرة من خسيس الخبز تشبعنى و شربة من قراح الماء تكفينى

و طرة من دقيق الثوب تسترنى  حيا و ان مت تكفينى لتكفينى

(بهراستى كه يك تكه نان عادى مرا سير كند، و يك شربت آب معمولى مرا كفايت كند. و يك قطعه از پارچه نازك در زمان حيات مرا بپوشاند و اگر مردم نيز براى كفنم كفايت كند.)


در راه زيارت خانه خدا و سفر حج


چنانكهقبلا ذکر شد، امام حسن(ع) بارها پياده به سفر حج رفت كه عدد آنها را برخى بيست ‏سفر و برخى بيست و پنج ‏سفر ذكر كرده‏اند، كه از آن جمله حاكم نيشابورى- از دانشمندان اهل سنت- به سند خود از عبدالله بن عبيد روايت كرده كه گويد:

«لقد حج الحسن بن على خمسا و عشرين حجة ماشيا و ان النجائب لتقاد معه‏» (14)؛بهراستى كه حسن بن على بيست و پنج‏ سفر پياده به حج رفت و مركب هاى راهوار او را بدون سوار همراهش مى‏كشيدند.

و نظير اين روايت را بيهقى در سنن كبرى و بيش از ده نفر ديگر از دانشمندان اهل سنت از عبدالله بن عبيد روايت كرده‏اند. (15)

چنانكه در بيش از پنجاه حديث ديگر از راويان و مؤلفان اهل سنت ‏به سندشان از محمد بن على و على بن زيد بن جذعان به همين مضمون رواياتى نقل شده است. (16)

و در اين باره حديث جالبى نيز در كتاب هاى كافى و خرائج و مناقب ابن شهرآشوب (17)از ابى اسامة از امام صادق از پدرانش(ع) روايت ‏شده كه متضمن معجزه و كرامتى نيز از آن حضرت مى‏باشد و آن حديث اين است كه فرمود:

حسن بن على(ع) در يكى از اين سفرها، از مكه به سوى مدينه حركت كرد و پياده مى‏رفت، و در اثر همان پياده‏ روى، پاهاى آن حضرت ورم كرد و برخى از همراهان عرض كردند: خوب است‏ سوار شويد تا اين ورم بر طرف گردد؟

امام(ع) فرمود: نه، ولى ما هنگامى كه به منزلگاه مى‏رسيم مرد سياه چهره‏اى پيش ما خواهد آمد كه با خود روغنى دارد و براى مداواى اين ورم خوب است و شما آن روغن را از او بخريد و در خريد با او سختگيرى نكنيد(و چانه نزنيد).

برخى از همراهان و خدمتكاران عرض كردند: سر راه ما چنين منزلى كه كسى بيايد و چنين دارويى بفروشد نيست!؟

فرمود: چرا اين منزل سر راه ماست.

و به دنبال اين گفتگو چند ميل راه رفتند كه مرد سياه چهره‏اى پيش روى ايشان در آمد، امام حسن(ع) به خدمتكار خود فرمود: اين است آن مرد سياه (كه گفتم) روغن را به قيمتى كه مى‏گويد از او بگير، و چون نزد او رفت، مرد سياه گفت: اين روغن را براى چه كسى مى‏خواهى؟

پاسخ داد: براى حسن بن على بن ابيطالب(ع)!

سياه گفت: مرا نزد او ببر، و چون او را نزد امام(ع) بردند عرض كرد:

«يابن رسول الله انى مولاك لا اخذ ثمنا ولكن ادع الله ان يرزقنى ولدا سويا ذكرا يحبكم اهل البيت فانى خلفت امراتى تمخض‏»؛اى پسر رسول خدا من از دوستان شمايم كه بهايى نخواهم گرفت، ولى از خدا بخواه كه مرا فرزند پسرى صحيح و سالم روزى كند كه شما خاندان را دوست ‏بدارد، زيرا من كه آمدم زنم در حال زاييدن بود.

امام(ع) فرمود: به خانه‏ات برو كه خداى تعالى فرزند پسرى سالم به تو خواهد داد.

مرد سياه فورا به خانه‏اش رفت و مشاهده كرد كه خداوند پسرى سالم به او عنايت كرده، و آن مرد خوشحال به نزد امام حسن(ع) بازگشته و به آن حضرت دعا كرده و ولادت آن فرزند را اطلاع داد، و امام(ع) نيز روغن را به پاهاى خود ماليد و هنوز از آن منزل نرفته بودند كه ورم پاهاى آن حضرت برطرف گرديد.


نمونه‏هايى از كرم و سخاوت امام(ع)


درباره سخاوت امام(ع) روايات زياد و جالبى نقل شده كه برخى از آنها را ذيلا خواهيد خواند، و در حديثى آمده كه امام حسن(ع) هيچ ‏گاه سائلى را رد نكرد و در برابر درخواست او«نه‏» نگفت، و چون به آن حضرت عرض شد: چگونه است كه هيچ ‏گاه سائلى را رد نمى‏كنيد؟ پاسخ داد:«انى لله سائل و فيه راغب و انا استحيى ان اكون سائلا و ارد سائلا و ان الله تعالى عودنى عادة، عودنى ان يفيض نعمه على، و عودته ان افيض نعمه على الناس، فاخشى ان قطعت العادة ان يمنعني المادة‏»! ؛من سائل درگاه خدا و راغب در پيشگاه اويم، و من شرم دارم كه خود درخواست كننده باشم و سائلى را رد كنم، و خداوند مرا به عادتى معتاد كرده، معتادم كرده كه نعمت هاى خود را بر من فرو ريزد، و من نيز در برابر او معتاد شده‏ام كه نعمتش را به مردم بدهم، و ترس آن را دارم كه اگر عادتم را ترك كنم اصل آن نعمت را از من دريغ دارد.

امام(ع) به دنبال اين گفتار اين دو شعر را نيز انشا فرمود:

«اذا ما اتانى سائل قلت مرحبا  بمن فضله فرض على معجل

و من فضله فضل على كل فاضل         و افضل ايام الفتى حين يسئل‏» (18)

(هنگامى كه سائلى نزد من آيد به او گويم: خوش آمدى اى كسى كه فضيلت او بر من فرضى است عاجل. و كسى كه فضيلت او برتر است ‏بر هر فاضل، و بهترين روزهاى جوانمرد روزى است كه مورد سؤال قرار گيرد، و از او چيزى درخواست ‏شود.)

اين هم داستان جالبى است:

ابن كثير از علماى اهل سنت در البداية و النهاية روايت كرده كه امام(ع) غلام سياهى را ديد كه گرده نانى پيش خود نهاده و خودش لقمه‏اى از آن مى‏خورد و لقمه ديگرى را به سگى كه آنجا بود مى‏دهد.

امام(ع) كه آن منظره را ديد به او فرمود: انگيزه تو در اين كار چيست؟

پاسخ داد: «انى استحيى منه ان آكل ولا اطعمه‏» ؛من از او شرم دارم كه خود بخورم و به او نخورانم!

امام(ع) به او فرمود: از جاى خود برنخيز تا من بيايم! سپس به نزد مولاى آن غلام رفت و او را با آن باغى كه در آن زندگى مى‏كرد از وى خريدارى كرد، آنگاه آن غلام را آزاد كرده و آن باغ را نيز به او بخشيد! (19)


 نامه پر بركت


ابراهيم بيهقى، يكى از دانشمندان اهل سنت، در كتاب المحاسن و المساوى (20)روايت كرده كه مردى نزد امام حسن(ع) آمده و اظهار نيازى كرد، امام(ع) به او فرمود:

«اذهب فاكتب حاجتك فى رقعة و ارفعها الينا نقضيها لك‏»؛برو و حاجت ‏خود را در نامه‏اى بنويس و براى ما بفرست ما حاجتت را برمى‏آوريم!

آن مرد رفت و حاجت‏ خود را در نامه‏اى نوشته براى امام(ع) ارسال داشت، و آن حضرت دو برابر آنچه را خواسته بود به او عنايت فرمود. شخصى كه در آنجا نشسته بود عرض كرد:

«ما كان اعظم بركة الرقعة عليه يابن رسول الله!» ؛بهراستى چه پر بركت ‏بود اين نامه براى اين مرد اى پسر رسول خدا!)

امام(ع) فرمود: بركت او زيادتر بود كه ما را شايسته اين كار خير و بذل و بخشش قرار داد، مگر ندانسته‏اى كه بخشش و خير واقعى، آن است كه بدون سؤال و درخواست ‏باشد، و اما آنچه را پس از درخواست و مسئلت‏ بدهى كه آن را در برابر آبرويش پرداخته‏اى!


شاخه ‏گل پر بركت


زمخشرى در كتاب ربيع الابرار از انس بن مالك روايت كرده كه گويد: من درنزدحسن بن على(ع) بودم كه كنيزكى بيامد و شاخه گلى را به آن حضرت هديه كرد.

حسن بن على(ع) به او گفت: «انت‏ حرة لوجه الله‏» ؛تو در راه خدا آزادى!

من كه آن ماجرا را ديدم به آن حضرت عرض كردم: كنيزكى شاخه گل بى‏ارزشى به شما هديه كرد و تو او را آزاد كردى؟ در پاسخ فرمود:

«هكذا ادبنا الله تعالى‏«اذا حييتم بتحية فحيوا باحسن منها»و كان احسن منها اعتاقها» (21)؛اينگونه خداى تعالى ما را ادب كرده كه فرمود: «وقتى تحيه‏اى به شما دادند، تحيتى بهتر دهيد» و بهتر از آن آزادى اوست.


دفع دشمنى خطرناك از مردى به وسيله امام


از كتاب العدد روايت ‏شده كه گفته‏اند مردى در حضور امام حسن(ع) ايستاده، گفت:

اى فرزندان اميرمؤمنان سوگند به آن كه اين نعمت را به تو داده كه واسطه‏اى براى آن قرار نداده، بلكه از روى انعامى كه بر تو داشته آن را به تو مرحمت فرموده، كه حق مرا از دشمن بيدادگر و ستمكارم بگيرى كه نه احترام پيران سالمند را نگهدارد و نه بر طفل خردسال رحم كند!

امام(ع) كه تكيه كرده بود، برخاست و سر پا نشست و به آن مرد فرمود: اين دشمن تو كيست تا من شرش را از سر تو دور كنم؟

عرض كرد: فقر و ندارى!

امام(ع) سر خود را به زير انداخت و لختى فكر كرد و سپس سربرداشت و به خدمتكار خود فرمود:

«احضر ما عندك من موجود»؟؛هر چه موجودى دارى حاضر كن!

خدمتكار رفت و پنج هزار درهم آورد.

امام(ع) فرمود: اين پول را به اين مرد بده، آنگاه به وى فرمود: به حق همين سوگندهايى كه مرا بدانها سوگند دادى كه هرگاه اين دشمنت ‏براى زورگويى نزد تو آمد حتما براى گرفتن حق خود نزد من آيى!(22)


دو نمونه از بزرگوارى‏هاى امام(ع)


محمد بن يوسف زرندى، از دانشمندان اهل سنت، در كتاب نظم درر السمطين روايت كرده كه مردى نامه‏اى به دست امام حسن(ع) داد كه در آن حاجت‏ خود را نوشته بود.

امام(ع) بدون آن كه نامه را بخواند به او فرمود: «حاجتك مقضية‏»؛حاجتت رواست!

شخصى عرض كرد: اى فرزند رسول خدا خوب بود نامه‏اش را مى‏خواندى و مى‏ديدى حاجتش چيست و آنگاه بر طبق حاجتش پاسخ مى‏دادى؟

امام(ع) پاسخى عجيب و خواندنى داد و فرمود:

«اخشى ان يسئلنى الله عن ذل مقامه حتى اقرء رقعته‏» (23)؛بيم آن را دارم كه خداى تعالى تا بدين مقدار كه من نامه‏اش را مى‏خوانم از خوارى مقامش مرا مورد موآخذه قرار دهد.

على بن عيسى اربلى در كشف الغمة و غزالى در كتاب احياء العلوم و ابن شهر آشوب در مناقب و بستانى در دائرة المعارف خود با مختصر اختلافى از ابوالحسن مدائنى و ديگران روايت كرده‏اند (24)كه امام حسن(ع) و امام حسين(ع) و عبدالله بن جعفر (25)شوهر حضرت زينب(ع) به قصد انجام زيارت حج‏ خانه خدا از مدينه حركت كردند و چون بار و بنه آنها را از پيش برده بودند، دچار گرسنگى و تشنگى شديدى شدند و در اين خلال به خيمه پيرزنى برخوردند و از او نوشيدنى خواستند!

پيرزن گفت: آب و نوشيدنى در خيمه نيست، ولى در كنار خيمه گوسفندى است كه مى‏توانيد از شير آن گوسفند استفاده كنيد، آن را بدوشيد و شيرش را بنوشيد!

آنها رفتند و شير گوسفند را دوشيده و خوردند، و سپس از او خوراكى خواستند.

زن گفت: جز همين گوسفند مالك چيزى نيستم و چيز ديگرى نزد من يافت نمى‏شود، يكى از شما آن را ذبح كنيد تا من براى شما غذايى تهيه كنم؟

در اين وقت ‏يكى از آنها برخاست و گوسفند را ذبح كرد و پوستش را كند و آماده طبح نموده و آن زن نيز برخاسته براى ايشان غذايى تهيه كرد و آنها خوردند و لختى بياسودند تا وقتى كه گرماى هوا شكسته شد، برخاسته و آماده ‏رفتن شدند و به آن زن گفتند:

«يا امة الله نحن نفر من قريش نريد حج‏بيت الله الحرام فاذا رجعنا سالمين فهلمى الينا لنكافئك على هذا الصنع الجميل‏»؛اى زن! ما افرادى از قريش هستيم كه اراده زيارت حج ‏بيت الله را داريم و چون سالم بازگشتيم، نزد ما بيا تا پاداش اين محبت تو را بدهيم!

آنها رفتند، و چون شوهر آن زن آمد و جريان را شنيد، خشمناك شده و او را سرزنش كرده، گفت:

«ويحك تذبحين شاتى لاقوام لا تعرفينهم ثم تقولين: نفر من قريش‏»؟!؛واى بر تو! گوسفند مرا براى مردمانى كه نمى‏شناسى سر مى‏برى، آنگاه به من مى‏گويى: افرادى از قريش بودند؟!

اين جريان گذشت و پس از مدتى، فقر و نياز، آن پيرزن و شوهرش را، ناچار به شهر مدينه كشانيد و چون سرمايه و كسب و كارى نداشتند به جمع‏آورى سرگين و پشگل مشغول شده و از اين طريق امرار معاش كرده و زندگى خود را مى‏گذراندند.

در يكى از روزها پيرزن عبورش بر در خانه امام حسن(ع) افتاد و در حالى كه امام(ع) بر در خانه بود از آنجا گذشت و چون آن حضرت او را ديد شناخت، ولى پيرزن امام را نشناخت. در اين وقت امام حسن(ع) به غلامش دستور داد به دنبال آن پيرزن برود و او را به نزد وى بياورد.

غلام برفت و او را بازگرداند و امام حسن(ع) به او فرمود: آيا مرا مى‏شناسى؟

گفت: نه!

فرمود: من همان مهمان تو در فلان روز هستم!

پيرزن گفت: پدر و مادرم بقربانت!

امام حسن(ع) دستور داد هزار گوسفند براى او خريدارى كردند و با هزار دينار پول همه را به او داد، و به دنبال آن نيز وى را به نزد برادرش ‏حسين(ع) فرستاد.

امام حسين(ع) از آن زن پرسيد: برادرم حسن چه مقدار بهتو داد؟

عرض كرد: هزار گوسفند و هزار دينار!

امام حسين(ع) نيز دستور داد همان مقدار گوسفند و همان مقدار پول به آن پيرزن دادند، و سپس او را به همراه غلام خود به نزد عبدالله بن جعفر فرستاد، و عبدالله از آن پيرزن پرسيد:

حسن و حسين(ع) چقدر بهتو دادند؟

پاسخ داد: دو هزار گوسفند و دو هزار دينار!

عبدالله دستور داد: دو هزار گوسفند و دو هزار دينار به او دادند! و به او گفت: اگر از آغاز به نزد من آمده بودى، من آن دو را به رنج و تعب مى‏انداختم! (26)يعنى با پرداخت ‏بيش از اين مقدار آن دو بزرگوار را در محذور اخلاقى و مشكل دچار مى‏كردم.

و در كشف الغمه اربلى آمده كه گويد:

اين قصه در كتاب ها و داستان هاى ائمه اطهار(ع) مشهور است، و در روايت ديگرى كه از طريقى ديگر نقل شده اينگونه است كه مرد ديگرى نيز به همراه آنان بود و آن زن در آغاز نزد عبدالله بن جعفر رفت و عبدالله به او گفت:

«ابدئى بسيدى الحسن و الحسين‏»؛به آقايان من حسن و حسين آغاز كن!

و چون به نزد امام حسن(ع) رفت آن حضرت يك صد شتر به او داد و امام حسين(ع) نيز يك هزار گوسفند به او عنايت فرمود و چون به نزد عبدالله بن جعفر بازگشت و داستان خود را باز گفت، عبدالله به او گفت: دو سرور من كار شتر و گوسفند را انجام دادند ( و خيال مرا از اين بابت آسوده كردند) و سپس دستور داد هزار دينار به او پرداخت كردند...! در اينجا پيرزن به نزد آن مردى كه از مردم مدينه بود و در آن سفر همراه آن سه بزرگوار بود رفت، و چون ماجرا را براى آن مرد باز گفت، وى به آن زن گفت: من هرگز به پاى اين سخاوتمندان بى بدل در جود نمى‏رسم و به يك دهم آنها نيز در بخشش نخواهم رسيد، ولى مختصرى آرد و كشمش به تو مى‏دهم!

و به دنبال اين ماجرا آن پيرزن آنها را گرفت و به ديار خود بازگشت. (27)


چه كسى همانند اين جوانمردان است؟


از كتاب خصال شيخ صدوق(ره) روايت ‏شده كه مردى نزد عثمان بن عفان رفت و از او- كه بر درب مسجد نشسته بود-درخواست ‏بخششى كرد، عثمان دستور داد پنج درهم به او بدهند.

آن مرد گفت: اين مقدار دردى را از من دوا نمى‏كند، پس مرا به شخصى راهنمايى كن كه حاجتم را برآورده سازد!

عثمان به گوشه‏اى از مسجد كه امام حسن و امام حسين(ع) و عبدالله بن جعفر در آنجا نشسته بودند، اشاره كرده گفت:

«دونك هؤلاء الفتية‏»؛به نزد اين جوانمردان برو!

آن مرد نيز متوجه آنها شده و حاجت‏ خود را به ايشان معروض داشت!

حسنين(ع) به آن مرد رو كرده گفتند: «ان المسئلة لا تحل الا فى احدى ثلاث، دم مفجع، او دين مقرح، او فقر مدقع ففى ايها تسئل‏» ؛سؤال جز در يكى از سه چيز جايز نيست: خونى فاجعه آميز، يا بدهكارى دردآور و جانسوز، يا فقرى كه انسان را خاكستر نشين كند، اكنون بگو: تو در كداميك از اين سه مورد سؤال مى‏كنى؟

پاسخ داد: در يكى از همين سه مورد است!

در اينجا امام حسن(ع) دستور داده پنجاه دينار به او بدهند، و امام حسين(ع) چهل و نه دينار و عبدالله بن جعفر چهل و هشت دينار!

آن مرد پول ها را گرفت و از نزد ايشان رفت و عبورش به عثمان افتاد، عثمان از او پرسيد: چه كردى؟ و آن مرد داستان خود و كرم و بزرگوارى حسنين(ع) و عبدالله بن جعفر را براى او بازگو كرد و عثمان كه دچار شگفتى شده بود گفت:

«من لك بمثل هوءلاء الفتية؟! اولئك فطموا العلم فطما، و حازوا الخير و الحكمة‏» (28)؛چه كسى همانند اين جوانمردان است، اينان ازسينه علم و دانش شير خورده و خير و حكمت را نزد خود گرد آورده‏اند.

نظير اين روايت از عيون الاخبار ابن قتيبة نيز نقل شده، با چند تفاوت:

اول-آن كه به جاى عثمان، عبدالله بن عمر ذكر شده است.

دوم- آن كه امام حسن(ع) به او فرمود:

«ان المسئلة لا تصلح الا فى دين فادح، او فقر مدقع، او حمالة مفظعة‏» ؛سؤال شايسته نيست جز در بدهكارى سنگين، يا فقرى كه به خاك مذلت نشاند، يا خونبهايى و يا بدهكارى كه انسان را درمانده سازد؟ و آن مرد در پاسخ گفت: يكى از همين سه چيز است.

سوم- اين كه در نقل مزبور آمده كه امام حسن(ع) يكصد دينار به او داد و امام حسين(ع) نود و نه دينار به او پرداخت كرد، چون خوش نداشت كه در بخشش و عطا همانند برادرش حسن(ع) عمل كرده باشد.

و تفاوت چهارم- آن كه در اين روايت نامى از عبدالله بن جعفر ذكر نشده است. (29)


زهد امام حسن(ع)


در اثبات زهد امام حسن(ع) همين مقدار كافى است كه به خاطر حفظ خون مسلمانان از زمامدارى و حكومت- كه حق مسلم او بود- چشم پوشى نموده، آن را واگذار كرد...

و از شيخ صدوق(ره) نقل شده كه درباره زهد امام حسن(ع) كتاب جداگانه‏اى نوشته و آن را زهد الحسن ناميده است...

و نويسندگان و ارباب تراجم اجماع دارند كه حسن بن على(ع) پس از جدش رسول خدا و پدرش على(ع) از همه مردم زاهدتر بوده... (30)

و اين داستان را نيز از تاريخ ابن عساكر نقل كرده‏اند كه از شخصى به نام مدرك بن زياد روايت كرده كه گويد:

ما در باغ هاى ابن عباس بوديم كه امام حسن و امام حسين(ع) و پسران عباس وارد شدند و مقدارى در آن باغ ها گردش كردند، سپس در كنار يكى از جوى‏هاى آن نشستند، آنگاه امام حسن(ع) فرمود:

«يا مدرك هل عندك غذاء»؟؛اى مدرك آيا غذايى دارى؟

عرض كردم: آرى، و به دنبال آن قرص نانى با قدرى نمك و دو شاخه سبزى نزد آن حضرت بردم، و امام(ع) آن را خورده و فرمود:« يا مدرك ما اطيب هذا»؟؛اى مدرك چه غذاى خوبى!

پس از آن غذايى در نهايت ‏خوبى آوردند، و امام(ع) متوجه مدرك شده و به او دستور داد غلامان را جمع كند و آن غذا را نزد آنها بگذارد.

مدرك غلامان را جمع‏آورى كرد و آنها از آن غذا خوردند، ولى امام(ع) چيزى از آن نخورد.

مدرك عرض كرد: چرا از غذا نمى‏خوريد؟

امام(ع) فرمود: «ان ذاك الطعام احب عندى‏»؛بهراستى كه من همان غذا را بيشتر دوست دارم. (31)


مكارم اخلاق و سيره‏هاى عملى امام


مسئله اخلاق از مسائل مهمى است كه دانشمندان اسلامى و غير اسلامى درباره آن كتاب ها نوشته و قلمفرسايى‏ها كرده‏اند تا جايى كه برخى از علماى علم الاجتماع آن را هدف خلقت، و آخرين مرحله كمال انسانيت دانسته‏اند با اين بيان كه گفته‏اند:

ملت هاى گذشته در آغاز خلقت ‏با نيروى بدنى خود، بر يكديگر برترى مى‏جستند، و پس از آن كه جامعه بشريت آن مرحله و دوران اوليه را پشت‏ سر گذارد و ارتقاء يافت، علم و دانش معيار برترى انسان ها گرديد، و چون به حد اعلاى ارتقاء و مقام والاى انسانى رسيد، وسيله برترى آنها اخلاق گرديد، و با اين بيان، اخلاق مرحله نهايى كمال انسان و علت غائى خلقت اوست. و از اين سخن كه بگذريم در آيات قرآن و روايت اسلامى نيز شواهدى بر اين مطلب مى‏توان يافت و اهميت اخلاق تا بدان درجه و پايه است كهعلت ‏بعثت اشرف انبياء و خاتم پيغمبران را همان تزكيه انسان ها و تعليم حكمت و فرزانگى آنها، و اكمال مكارم اخلاق ذكر فرموده، كه آيه كريمه: «لقد من الله على المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة...» (32)

و حديث ‏شريف نبوى: «انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق‏» (33)

را مى‏توان نمونه‏اى از اين آيات و روايات دانست.

و جالب اين است كه مكارم اخلاق را خود آن بزرگوار در حديثى به اينگونه تفسير كرده و فرموده است:

«يا على ثلاث من مكارم الاخلاق: تعطى من حرمك، و تصل من قطعك و تعفو عمن ظلمك‏» ؛اى على سه چيز از مكارم اخلاق است: عطا كنى به كسى كه تو را محروم كرده و بپيوندى به كسى كه از تو بريده، و در گذرى از كسى كه به تو ستم كرده!در اين جا نمونه‏هايى ازاخلاق حسنه امام را ذکر مي نماييم.


احسان در برابر آزار ديگران


همان‏گونه كه در روايت ‏آمده، منظور از مكارم اخلاق آن اعمالى است كه از نظر اخلاقى، فوق‏العادگى داشته باشد، چون برخى از كارها و اخلاقيات انسان است كه به طور عادى براى عموم مردم عادى است مثل آن كه كسى به شما نيكى و احسان كند و شما نيز در برابر به او احسان و نيكى كنيد، كه اين يك امر عادى و طبيعى است، و خلاف اين كار غير طبيعى است كه قرآن كريم نيز آن را به عنوان يك اصل طبيعى عنوان كرده و مى‏فرمايد:

«هل جزاء الاحسان الا الاحسان‏» (34)

اما اگر كسى توانست تا اين حد خود را كنترل كند و اين اندازه بر نفس خود مسلط گردد كه بدى و ظلم را با احسان و نيكى مقابله كند، اين كار از نظر اخلاقى يك كار فوق العاده است كه هر كس نمى‏تواند چنين كارى را انجام دهد...

و به قول شاعر مى‏گويد:

بدى را بدى سهل باشد جزا         اگر مردى‏«احسن الى من اساء»!

مرحوم شهيد آية الله استاد مطهرى كتابى دارد به نام فلسفه اخلاق كه مانند كتاب هاى ديگر آن استاد بزرگوار، از تحقيق و عمق بسيارى برخوردار و كتاب بسيار نفيسى است، ايشان در آن كتاب تحقيق جالبى در اين باره دارد و پس از آن كه قسمتى از دعاى مكارم الاخلاق صحيفه سجاديه را در اين باره نقل كرده كه دعا كننده گويد:

«اللهم صل على محمد و آل محمد و سددنى- لان اعارض من غشنى بالنصح‏»؛پروردگارا، درود فرست ‏بر محمد و آل محمد و به من توفيق ده كه معارضه ‏كنم ‏با آن كسانى كه با من بهظاهر دوستى مى‏كنند، ولى در واقع مى‏خواهند با من بدى و دغلى كنند.

«و اجزى من هجرنى بالبر»؛ خدايا، به من توفيق ده كه جزا بدهم آن كسانى را كه مرا رها كرده‏اند و سراغ من نمى‏آيند به احسان و نيكى‏ها.

«و اثيب من حرمنى بالبذل‏»؛خدايا، به من توفيق ده كه پاداش بدهم آن كسانى را كه مرا محروم كرده‏اند به اين كه من به آنها بخشش كنم.

«و اكافئ من قطعنى بالصلة‏»؛خدايا، به من توفيق ده كه مكافات كنم هر كس كه با من قطع صله رحم يا قطع صله مودت مى‏كند مكافات من اين باشد كه من پيوند كنم.

«و اخالف من اغتابنى الى حسن الذكر»؛خدايا، به من توفيق ده كه مخالفت كنم با آن كسانى كه از من غيبت مى‏كنند و پشت ‏سر من از من بدگويى مى‏كنند و اين كه پشت ‏سر آنها هميشه نيكى آنها را بگويم.

«و ان اشكر الحسنة و اغضى عن السيئة‏»؛خدايا، به من توفيق ده كه نيكى‏هاى مردم را سپاسگزار باشم و از بدى‏هاى مردم چشم بپوشم. (35)

سپس از خواجه عبدالله انصارى كه مرد عارف و وارسته‏اى بوده، اين جمله را نقل كرده كه گفته است:

«بدى را بدى كردن سگسارى است، نيكى را نيكى كردن خركارى است، بدى را نيكى كردن كار خواجه عبدالله انصارى است.» (36)و سپس اشعارى از ديوان منسوب به اميرالمؤمنين(ع) نقل كرده كه مى‏فرمايد:

و ذى سفه يواجهنى بجهل        و اكره ان اكون له مجيبا

يزيد سفاهة و ازيد حلما         كعود، زاده الاحراق طيبا

(شخص سفيهى از روى جهل با من مواجه مى‏شود، ولى من از پاسخ او كراهت دارم. او بر جهالت و سفاهت ‏خود مى‏افزايد و من بر حلم خود، همانند آن عودى كه سوزاندنش عطر آن را زيادتر مى‏كند.)

و در جاى ديگر فرمود:

و لقد امر على اللئيم يسبنى   فمضيت ثمة قلت ما يعنينى

(من بر شخص پست و لئيم مى‏گذرم كه مرا دشنام مى‏دهد و من از نزد او گذشته و مى‏گويم من مقصودش نبودم.)

اكنون در زندگانى امام حسن(ع) نمونه اين مكارم اخلاق را بخوانيد:

1. موفق بن احمد خوارزمى در كتاب مقتل الحسين(ع) روايت كرده كه امام حسن(ع) گوسفندى داشت كه بدان علاقه داشت، روزى مشاهده كرد كه پاى آن گوسفند شكسته شده، به غلامش فرمود: چه كسى پاى اين گوسفند را شكسته؟

پاسخ داد: من!

فرمود: چرا؟

گفت: مى‏خواستم تا شما را غمگين كنم!

امام(ع) فرمود: اما من تو را خوشحال خواهم كرد، و تو در راه خدا آزادى! و در روايت ديگرى است كه فرمود:

«لا غمن من امرك بغمى‏» ؛من نيز غمگين مى‏كنم آن كسى را كه به تو دستور داده تا مرا غمگين كنى- يعنى شيطان.

و به دنبال آن او را آزاد كرد. (37)

اين بود نگاه اجمالي به اخلاق حسنه امام مجتبي عليه السلام؛ اميد است تا بتوانيم روش هاي انسان ساز ايشان را به کار بنديم و راه تکامل را طي نماييم.



پي نوشت ها:

1. بحارالانوار، ج 43، ص 331.

2. مناقب آل ابيطالب، ج 4، ص 7.

3. و در پاره‏اى از روايات مانند روايت كشف الغمه از على بن زيد بن جذعانروايت ‏شده كه گويد: «خرج الحسن بن على من ماله مرتين و قاسم الله ثلاث مرات‏» (دو بار از مال خود بيرون آمد -يعنى هر چه داشت همه را در راه خدا داد-و سه بار هم با خدا تقسيم كرد يعنى نصف آن را در راه خدا داد...) (بحار، ج 43، ص 349).

4. و در نقل ابن ابى الحديد و ابن قشيرى‏«صبيان‏»(يعنى كودكان) به جاى فقرا ذكر شده.

5. و در نقل ابن قشيرى است كه فرمود: «اليد لهم‏» كه در معنى چندان فرقى ندارد.

6. بحارالانوار، ج 43، ص 352/ ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص 114.

7. بحارالانوار، ج 43، ص 352/ مقتل الحسين موفق ابن احمد، ص 102.

8. تاريخ الخلفاء سيوطى، ص 73.

9. ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص 114.

10. ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص 112.

11. ظاهرا منظور امثال حديث ‏«ان الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنه‏» است.

12. بحارالانوار، ج 43، ص 332/ امالى مجلسى، ص 39/ كشف الغمة، ص 167.

13. ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص 174.

14. بحارالانوار، ج 44، ص 154.

15. مستدرك حاكم، ج 3، ص 169.

16. ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص 123.

17. بحارالانوار، ج 43، ص 324/ مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 7.

18. نقل از كنز المدفون سيوطى، (چاپ بولاق)، ص 234/ نورالابصار شبلنجى، ص 111.

19. البداية و النهاية، (چاپ مصر)، ج 8، ص 38.

20. المحاسن و المساوى، (چاپ بيروت)، ص 55.

21. ينابيع المودة (چاپ اسلامبول)، ص 225.

22. ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص 149.

23. بحارالانوار، ج 43، ص 350.

24. ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص 141.

25. بحارالانوار، ج 43، صص 348-341/ حياة الامام الحسن(ع)، ج 1، صص 321-319.

26.عبدالله بن جعفر ابن ابيطالب يكى از سخاوتمندان معروف عرب و از اشراف قريش محسوب مى‏شد.

27. بحارالانوار، ج 43، ص 349.

28. خصال صدوق، «باب الثلاثة‏».

29. نقل از عيون الاخبار ابن قتيبة، ج 3، ص 140.

30. حياة الامام الحسن(ع)، ج 1، صص 330-329.

31. تاريخ ابن عساكر، ج 4، ص 212.

32. سوره آل عمران، آيه 164.

33. خصال صدوق، «باب الثلاثه‏»، حديث 121.

34. سوره الرحمن، آيه 60.

35. صحيفه سجاديه، ص 69.

36. استاد در شرح اين جمله گويد: اگر كسى بدى كند و انسان هم در برابر او بدى كند، اين سگ رفتارى است، زيرا اگر سگى، سگ ديگرى را گاز بگيرد، اين يكى هم او را گاز مى‏گيرد، نيكى را نيكى كردن،خركارى است، اگر كسى به انسان نيكى كند و انسان هم در مقابل او نيكى كند اين كار مهمى نيست، زيرا يك الاغ وقتى كه شانه يك الاغ ديگر را مى‏خاراند، او هم فورا شانه اين يكى را مى‏خاراند، بدى را نيكى كردن كار خواجه است.

37. ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص 117/ حياة الامام الحسن(ع)، ج 1، ص 314.

ویژه نامه ولادت امام حسین و حضرت عباس (علیهم السلام)

ویژه نامه ولادت امام حسین و حضرت عباس (علیهم السلام)

ویژه نامه ولادت امام حسین علیه السلام

 

زندگی نامه امام حسین علیه السلام // کتاب در مورد امام حسین علیه السلام
مقالات در موردامام حسین علیه السلام// داستان هایی ازامام حسین علیه السلام
متن ادبی «روز مبارک» // متن ادبی «گلی می ‏آید» // متن ادبی «شور یک تولد »
متن ادبی «طلوع آفتاب جمال حسین(ع)» // متن ادبی «قدم نورسیده آفتاب»
امام حسین (علیه السلام) در ادب فارسی
پیامک ولادت امام حسین علیه ‏السلام
متن زیارتنامه امام حسین (ع) + صوت // متن زیارت عاشورا + صوت
زیارت عاشورا به صورت فلش (swf)
مولودی ولادت امام حسین علیه السلام
پخش مستقیم از حرم مطهر امام حسین علیه السلام
گالری تصاویر :: ضریح مطهر / گنبد حرم / مناره های حرم / صحن حرم
گالری تصاویر :: ایوان طلائی / تعمیرات حرم / کارت پستال ولادت

ویژه نامه ولادت حضرت عباس علیه السلام

 

زندگی نامه // مقالات در مورد حضرت عباس علیه السلام
حضرت عباس(علیه السلام) در ادب فارسی
پیامک اعیاد شعبانیه
پیامک به مناسبت میلاد ابوالفضل العباس(علیه السلام)
متن زیارتنامه حضرت عباس علیه السلام به همراه صوت
مولودی ولادت حضرت عباس(علیه السلام)
پخش مستقیم از حرم حضرت ابوالفضل (علیه السلام)
گالری تصاویر :: ضریح مطهر / گنبد حرم / مناره های حرم / صحن حرم
گالری تصاویر :: ایوان طلائی / میدان مشک / قبری میان آب / عکسهای قدیمی
گالری تصاویر :: کف العباس علیه السلام / کارت پستال تبریک ولادت

ویژه نامه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها»


زندگی نامه حضرت زهرا(سلام الله علیها)
تندیس مظلومیت(شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام )
فاطمه خورشیدی که زود غروب کرد
رنج‏هی فاطمه (سلام الله علیها) از زبان علی (علیه السلام )
وصیت نامه حضرت زهرا(سلام الله علیها)
علت آشکار نشدن قبر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
علت شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها)
آيا عمر بن الخطاب ، به حضرت زهرا (س) جسارت كرده است ؟
شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعيتى انكار ناپذير
کتابخانه حضرت زهرا (سلام الله علیها)
متن ادبی « گریه فاطمه (س) ذوالفقار است »
متن ادبی : آه از اندوه ریحانه رسول | چقدر مظلوم بودی
متن ادبی « پهلوی زمان شکسته است »
حضرت فاطمه زهرا(س) در ادب فارسی
مقالات حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)
کتاب :: حدیث اشک (برای موبایل) | خطبه فدکیه (برای موبایل)
متن زیارتنامه حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها
صوتي شهادت // گلچين فاطميه // فاطميه٨٢ // فاطمیه٨٥ // فاطمیه٨٦ // فاطمیه٨٧ // فاطميه٨٨ // فاطميه٨٩ // فاطميه٩٠
سخنراني ايام فاطميه
کارت پستال شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)
گالری عکس از قبرستان بقیع
پیامک شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

فاطميه اول يا فاطميه دوم؟ کدام معتبر است؟

عده اي روزهاي ابتدايي نزديک به شهادت اول را مثلاً پنج روز يا 10 روز را به برگزاري مجالس وعظ و عزاداري مي پردازند و عده اي هم با توجه به شرايط خاص خود ترجيح مي دهند روزهاي فاطميه دوم را انتخاب کنند و برخي هم به زنده نگهداشتن هر دو روز مي پردازند.
به گزارش ویژه نامه نوروزی مشرق، درباره تاريخ شهادت حضرت زهرا ‌‌(س) روايات مختلف است. از چهل روز تا شش ماه بعد از رحلت پيامبر ‌(ص). ميان علماي شيعه، دو تاريخ مشهور و مقبول است: يكي هفتاد و پنج روز بعد از رحلت پيامبر ‌(ص) و ديگري نود و پنج روز.

با توجه به رحلت پيامبر اسلام ‌(ص) در بيست و هشتم صفر، بنا به روايت ۷۵ روز، در مورخة سيزدهم تا پانزدهم جمادي الاوّل ، شهادت حضرت زهرا‌‌(س) است و اين ايام را فاطمية اوّل مي‌ خوانند اما بنا به روايت ۹۵ روز، شهادت حضرت‌‌ زهرا (س) در سوم تا پنجم جمادي الثاني است و اين ايام را فاطمية دوم مي‌ خوانند.

بنابراين؛ ايام فاطميه جمعا ۶ روز مي باشد، ۳ روز در ماه جمادي الاول و ۳ روز در ماه جمادي الثاني. فاطميه اول از ۱۳ تا ۱۵جمادي الاول است و فاطميه دوم از سوم تا پنجم جمادي الثاني است.

ظاهراً علت اينکه سه روز در هر ماه بعنوان روز شهادت آن حضرت‌‌ معرفي شده است به اين دليل است که اين احتمال وجود دارد که ماههاي قمري از رحلت پيامبر‌ (ص) تا شهادت حضرت زهرا‌‌ (س)،۲۹روز بوده باشند، حال آنکه در صورت کامل بودن ماههاي قبل، روز شهادت ۱۳ جمادي الاول و يا سوم جمادي الثاني خواهد بود.

چرا که طبق تقويم، حداکثر سه ماه قمري ۲۹ روزه و حداکثر ۴ ماه قمري ۳۰ روزه مي توانند پشت سر هم قرار گيرند.

اما در عرف، به دهه دوم جمادي الاول، از دهم تا بيستم جمادي الاول که بنابر قول ۷۵روز، شهادت آن بانوي بزرگوار در آن واقع شده است دهه فاطميه اول و به دهه اول جمادي الثاني از اول تا دهم جمادي الثاني، که طبق قول ۹۵روز، شهادت حضرت زهرا‌‌ سلام‌الله‌عليها‌ در آن واقع شده است،دهه فاطميه دوم گفته مي شود.

علت بروز اختلاف در روز شهادت

در مورد تعداد روزهايي که حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها پس از رحلت پدر بزرگوارشان در قيد حيات بوده اند در ميان کتاب هاي تاريخي اختلاف وجود دارد. بعضي از مورخين مثل يعقوبي اين زمان را چهل روز و کساني مثل عايشه، دختر ابي بکر، اين مدت را شش ماه و گروهي ديگر هشت ماه ذکر کرده اند.

علامه مجلسي

اما در ميان اين اقوال، آن قولي که براي ما قابل اعتنا است روايات رسيده از ناحيه ائمه هدي عليهم‌‌‌ السلام مي باشد، به نقل مرحوم علامه مجلسي، مرحوم ابوالفرج اصفهاني در کتاب مقاتل الطالبين اينگونه اظهار نظر کرده: مدت زمان حيات فاطمه زهرا سلام الله عليها بعد از وفات پيامبر صلي الله عليه وآله مورد اختلاف قرار گرفته است، به طوري که کمترين زمان ذکر شده در اين رابطه ۴۰ روز و بيشترين زمان هشت ماه مي- باشد، اما آنچه نزد ما مسلم و مورد قبول است روايات رسيده از امام باقر عليه السلام است که حضرت مي- فرمايد: بدرستي که زمان رحلت صديقه کبري سلام الله عليها سه ماه بعد از رحلت پيامبر مکرم اسلام صلي الله عليه و آله بود.

طبري شيعي

همچنين مرحوم طبري شيعي در کتاب دلايل الامامه به سلسله اسناد خود رواياتي از حضرت امام صادق عليه السلام نقل مي کند که حضرت مي فرمايد: حضرت صديقه طاهره عليها السلام در ماه جمادي الاخر روز سه شنبه، سه روز از ماه گذشته در سال ۱۱ هجري از دنيا رفتند.

اين دو روايت مبناي مورد اتخاذ غالب علماي شيعه من جمله سيد طاووس در کتاب شريف اقبال مي باشد.

کليني

اما دسته دوم ديگري از روايات صحيحه هم اين مدت را ۷۵ روز ذکر کرده اند از جمله اين روايات، روايت مرحوم کليني از امام صادق عليه السلام است که حضرت مي فرمايد: «بدرستي که توقف فاطمه عليه السلام در اين دنيا پس از پدر گراميش ۷۵ روز بود.»اين دسته از روايات هم مبناي نظر برخي از علماي شيعه از جمله مرحوم کليني گرديده.

البته ممکن است دليل اختلاف در اين دو دسته از روايات صحيحه رايج نبودن نقطه گذاري بر کلمات در زمان صدور روايات باشد. توجه به شباهت «خمسه و سبعون» با «خمسه تسعون» مويد اين معنا است.

راويان سني چه مي گويند؟

در اين مجال بخشي را هم به آثار و تاليفات بزرگاني اهل سنت مانند ابن قتيبه، ابن شهر آشوب سروي، أبي الفتح محمد بن عبدالکريم بن أبي بکر احمد شهرستاني، ذهبي مورخ مشهور، عمر رضا کحاله از علماي معاصر اهل سنت و احمدبن يحيي معروف به «بلاذري» و ابن ابي الحديد معتزلي اختصاص داديم تا بدانيم واقعيت شيعه از زبان سني ها چگونه بيان شده است.

ابن قتيبه دينوري، قرن سوم هجري

ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتيبه دينوري (معروف به ابن قُتَيبَة) در گذشته به سال ۲۷۶ هجري، در کتاب خود بنام «الامامة والسياسة» تحت عنوان"کيفَ کانَت بيعة علي أبي طالب کرَّمَ الله وجهه" (علي کرم الله وجهه چگونه بيعت کرد) با ذکر سند از عبدالله بن عبدالرحمن انصاري روايت کرده که گفت: همانا روزي ابوبکر از عده اي که از بيعت با او سرپيچي کرده و نزد علي عليه السلام جمع شده بودند، سراغ گرفت.

پس عمر را به دنبال آنها -که در خانه ي علي جمع شده بودند- فرستاد، پس آنها از خارج شدنِ از خانه خودداري نمودند، در اين هنگام عمر دستور داد که "هيزم حاضر کنيد" و خطاب به اهل خانه گفت: قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست بايد خارج شويد و الا خانه را با اهلش به آتش مي کشم ! شخصي به عمر گفت: اي ابا حفض، آيا مي داني در اين خانه فاطمه است؟! گفت: اگر چه فاطمه در خانه باشد! باز در همان کتاب جلد ۱ صفحه ۱۳ با ذکر سند آمده است:.. پس از چندي که گذشت عمر به ابوبکر گفت بيا تا نزد فاطمه عليها السلام برويم، چرا که ما او را به غضب درآورده ايم.

پس به اتفاق يکديگر نزد فاطمه عليها السلام رفته و از او اجازه ورود گرفتند، لکن فاطمه عليها السلام به آنها اجازه ي ورود نداد، ناچار نزد علي عليه السلام آمده و با او سخن گفتند، تا آنکه آنها را بر فاطمه عليها السلام وارد کرد.

پس همين که آن دو نزد فاطمه عليها السلام نشستند، فاطمه عليها السلام صورت خود را به ديوار برگرداند. در اين هنگام آن دو به فاطمه عليها السلام سلام کردند، لکن او جواب سلام آنها را نداد، لذا ابوبکرشروع به سخن کرده و گفت: اي حبيبه ي رسول خدا آيا ما در مورد ارث پيامبر و همچنين در مورد شوهرت تو را به غضب در آورديم؟ فاطمه عليها السلام گفت: چه مي شود تورا، که اهل و خانواده ات از تو ارث ببرند، لکن ما از محمد صلي الله عليه وآله ارث نبريم! سپس فرمود: آيا اگر حديثي از پيامبر را به ياد شما بياورم قبول مي کنيد، و به آن اعتقاد پيدا مي کنيد؟ عمر و ابوبکر گفتند:آري. پس فاطمه گفت: شما را به خدا قسم آيا از پيامبر نشنيديد که مي گفت: «رضايت فاطمه، رضايت من و غضب فاطمه، غضب من است. پس هر کس فاطمه دختر مرا دوست داشته باشد، همانا مرا دوست داشته و هر کس فاطمه را راضي کند مرا راضي کرده است و هر کس فاطمه را به غضب آورد، همانا مرا به غضب آورده است». عمر و ابوبکر گفتند: آري از پيامبر ‌صل‌الله‌عليه‌و‌آله‌ شنيديم.

فاطمه عليها السلام گفت: پس همانا من، خداوند و ملائکه را شاهد مي گيرم که شما دو نفر مرا به سخط و غضب درآورديد و مرا راضي نکرديد، و هرگاه پيامبر را ملاقات کنم از شما دو نفر به او شکايت خواهم کرد.

در اين هنگام، ابوبکر شروع به گريه کرد در حالي که فاطمه‌‌سلام‌الله‌عليها‌ مي گفت: بخدا قسم تو را در هر نمازي که بخوانم نفرين خواهم کرد.

ابن شهر آشوب سروي، قرن ششم

ابن شهر آشوب سروي (درگذشته به سال ۵۸۸هجري) در کتاب المناقب خوداز کتاب المعارف ابن قتيبه دينوري در بيان ذکر اولاد فاطمه سلام الله عليها چنين نقل مي کند؛ فرزندان فاطمه عبارتند از: حسن ،حسين، زينب ام کلثوم و محسن که همانا از ضربه قنفذ کشته شد. لازم به تذکر است که در چاپ هاي امروزي کتاب المعارف ابن قتيبه چنين آمده است: پس علي داراي چند فرزند شد به نام هاي حسن، حسين، ام کلثوم و زينب کبري؛ که مادرشان فاطمه دختر رسول خدا بود، لکن محسن ابن علي در سن کودکي درگذشت!

شهرستاني؛ قرن ششم

أبي الفتح محمد بن عبدالکريم بن أبي بکر احمد شهرستاني (در گذشته سال۵۴۸ هجري) در کتاب خود بنام «الملل و النحل» مي گويد: «همانا چنان ضربه اي به شکم فاطمه عليها السلام در روز بيعت زد که فاطمه عليها السلام جنين خود را از شکم انداخت».

مورخ مشهور، ذهبي؛ قرن هشتم

ذهبي مورخ مشهور (در گذشته ي سال ۷۴۸هجري) در کتاب خود بنام «لسان الميزان» با ذکر سند مي گويد: «محمدبن احمد حماد کوفي» (از حافظين حديث اهل سنت) گفته است:«بدون شک چنان لگدي به فاطمه عليهاالسلام زد که محسن از او سقط شد».

عمر رضا کحاله؛ از علماي معاصر اهل سنت

عمر رضا کحاله از علماي معاصر اهل سنت، در کتاب خود بنام «اعلام النساء» با ذکر سند مي‌گويد: تا آنکه ابو بکر از عده‌اي که از بيعت با او سر باز زده و تخلف کرده بودند و نزد علي بن ابي طالب عليه السلام جمع شده بودند- مانند عباس و زبير و سعد بن عبادة- سراغ گرفت، و در خانه‌ فاطمه عليهاالسلام از بيعت با ابوبکر باز نشسته بودند. پس ابوبکر، عمر بن الخطاب را بسوي آنان فرستاد. عمر روانه منزل فاطمه عليهاالسلام شده و فرياد کشيد و آنان را به خارج از خانه جهت بيعت فراخواند. آنان از بيرون آمدن خودداري کردند، در اين هنگام عمر هيزم طلبيده و گفت: قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست يا از خانه خارج مي شويد و يا آنکه خانه را با اهلش به آتش مي کشم. شخصي به عمر گفت: اي ابا حفض (کنيه عمر)، در اين خانه فاطمه عليها السلام است! عمر گفت: اگر چه فاطمه در اين خانه باشد، آن را به آتش مي کشم!

يعقوبي

يعقوبي در تاريخ خود نقل مي کند: زماني که ابوبکر مريض شد، يعني در همان مرضي که مرد، عبدالرحمن بن عوف به عيادت او رفته و از او پرسيد: اي خليفه پيامبرحالت چگونه است؟ ابوبکر گفت: همانا من بر هيچ چيز تأسف نمي خورم مگر بر سه چيز که انجام دادم و اي کاش انجام نداده بودم...اما آن سه چيز که انجام دادم و اي کاش انجام نداده بودم: اي کاش قلاده خلافت را به گردن نينداخته بودم...اي کاش خانه فاطمه را تفتيش نکرده و مورد هجوم آن عده قرار نداده بودم، اگر چه با من اعلان جنگ مي کردند.

بلاذري؛ قرن سوم

احمدبن يحيي معروف به «بلاذري» در گذشته سال ۲۷۹ هجري در کتاب خود بنام «انساب الاشراف» مي گويد: ابوبکر براي بيعت گرفتن از علي عليه السلام ، به دنبال وي فرستاد، پس علي عليه السلام بيعت نکرد. در اين هنگام عمر با شعله‌اي‌ آتش روانه خانه علي عليه السلام شد. فاطمه عليها السلام در پشت درب با او مواجه شده و گفت: اي پسر خطاب آيا تو را در حال آتش زدن خانه ام مي بينم؟ عمر گفت : آري! و آن چنان به اين عمل مُصر و محکم هستم، چنانکه پدرت بر ديني که آورده بود محکم بود.

بلاذري در همان کتاب، صفحه ۵۸۷، حديث شماره ي ۱۱۸۸ از ابن عباس روايت مي کند: زماني که علي از بيعت خودداري نمود و در خانه کناره گيري کرده بود، ابوبکر عمر را به سوي علي فرستاد و به وي دستور داد علي را با بدترين صورت نزد من حاضر کن! پس چون عمر نزد علي آمد، بين آن دو سخناني رد و بدل شد. علي گفت: اي عمر بدوش که نيمي از آن مال توست، به خدا قسم آنچه امروز تو را چنين بر امارت و حکومت ابوبکر حريص کرده چيزي نيست جز آنکه فردا حکومت را به تو بسپارد!

ابن ابي الحديد

ابن ابي الحديد معتزلي در شرح خود مي گويد: اگر گفته شود که خانه فاطمه مورد هجوم واقع شد، و صيانتش شکسته شد بخاطر حفظ نظام اسلام و بخاطر جلوگيري از تفرقه مسلمانان، چرا که مسلمانان آن زمان از دين برمي گشتند و دست از اطاعت بر مي داشتند، در جواب گفته مي شود که: همين کلام و جواب را بدهيد آنجا که در جنگ جمل هودج عايشه مورد هتک واقع شد (چرا که عايشه بر عليه خليفه رسمي مسلمانان قيام کرده) و هودج او مورد حمله قرار گرفت تا آنکه ريسمان اطاعت پاره نشود و اجتماع مسلمين از هم نپاشد و خون مسلمانان به هدر نرود. پس وقتي که جائز باشد حمله به خانه فاطمه بخاطر امري که هنوز واقع نشده بود، بدون شک جائز است حمله به هودج عايشه به خاطر امري که واقع شده بود.

ابن عبد ربّه

شهاب الدين احمد معروف به ابن عبد ربه اندلسي در کتاب "العقد الفريد" چنين مي نويسد: علي و عباس و زبير در خانه فاطمه نشسته بودند تا اينکه ابوبکر، عمر را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بيرون کند، و به او گفت اگر بيرون نيامدند با آنان نبرد کن. عمر ابن خطاب با مقداري آتش به سوي خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را به آتش بکشد.

در اين هنگام فاطمه با او روبرو شد و گفت: اي فرزند خطاب آمده اي خانه ما را بسوزاني! عمر گفت: بلي، مگر اينکه شما نيز آن کنيد که امّت کردند(بيعت با ابوبکر).

نظر آيت الله صافي گلپايگاني

اخيرا در استفتائي در مورد ايام عزاداري شهادت حضرت زهرا ‌‌سلام‌الله‌عليها‌ از آيت الله العظمي لطف الله صافي گلپايگاني سئوال شده است؛ با توجه به معلوم‌ نبودن دقيق تاريخ شهادت حضرت فاطمه زهرا دختر گرامي پيامبر اسلام ‌صل‌الله‌عليه‌و‌آله‌، بهترين ايام جهت عزاداري براي آن حضرت چه روزهايي است و بهترين نوع عزاداري در اين شهادت عظمي چيست؟

آيت الله صافي در پاسخ به اين استفتاء اظهار داشته است که نسبت به روز شهادت حضرت صديقه کبري فاطمه زهرا ‌‌سلام‌الله‌عليها‌ قول‌هاي مختلفي ذکر شده، لکن آنچه بيشتر مورد توجه علماء واقع شده است فاطميه اول و فاطميه دوّم در ماه جمادي الاول و جمادي الثاني است. شايسته است که شيعيان از روز سيزدهم جمادي الاول تا سوم جمادي الثاني سوگوار و با انجام مراسم عزاداري آن حضرت، ارادت و مودت خود را به اهل بيت اظهار و از انجام مراسمي‌ که موجب وهن مراسم شهادت آن حضرت است اجتناب کنند.

اين مرجع تقليد بهترين عزاداري حضرت زهرا‌‌سلام‌الله‌عليها‌ را بيان فضائل، مناقب و مصائب آن حضرت و ذکر اخلاق و سيره عملي و دفاع ايشان از امام مظلوم حضرت اميرالمؤمنين‌عليه‌السلام مي داند که در همه اعصار بايد براي مردم تبيين شود و مي فرمايد؛ ان‌شاء الله تعالي مؤمنان با تمسک به قرآن و عترت به بهترين صورت ممکن به ساحت مقدس آن بزرگوار عرض ادب و اخلاص کنند، به ويژه بانوان متدينه با حفظ حجاب و عفت و پاکدامني، ايشان را الگوي خود قرار دهند.

حساسيت ها

گاهي اوقات اگر به احتمالات و پاسخ هايي که ممکن است پرسش هاي ما داشته باشند فکر کنيم و ثمره آنها را مورد ارزيابي قرار دهيم قبل از مطرح کردن آنها، از طرح اين نوع پرسش ها منصرف مي شويم. پرسش‌ هايي هم که درباره تعداد روزهاي ايام فاطميه و سوالاتي از اين قبيل مطرح مي شود، نيز جزء مواردي هستند که ثمره اي در پاسخ دادن به آنها حاصل نمي‌شود.

حال فرض بفرماييد که با دلائل متقن اثبات شود که مثلاً فلان روز، سالروز شهادت حضرت فاطمه سلام- الله عليها مي باشد، باز هم خللي در حرکت هاي فرهنگي مراکز ديني ايجاد نمي شود، زيرا زمينه به وجود آمدن روزهايي به عنوان ايام فاطميه، به خاطر زنده نگهداشتن فرهنگ فاطمي بوده و مجالس گوناگون مذهبي هم به فراخور امکانات و شرايط مخصوص به خود بين اين دو تاريخ معتبر که از روايات صحيحه استفاده مي شود؛ عده اي روزهاي ابتدايي نزديک به شهادت اول را مثلاً پنج روز يا ۱۰ روز را به برگزاري مجالس وعظ و عزاداري مي پردازند و عده اي هم با توجه به شرايط خاص خود ترجيح مي دهند روزهاي فاطميه دوم را انتخاب کنند و برخي هم به زنده نگهداشتن هر دو روز مي پردازند.

پس کساني که به زنده نگهداشتن ايام فاطميه اول و دوم مي پردازند چنين دغدغه اي ندارند که مثلاً ۲۰ روز براي حضرت عزاداري کنند يا کمتر يا بيشتر، بلکه هدف از تشکيل چنين مجالسي فهم و نشر فرهنگ فاطمي مي باشد که اين موضوع اختصاص به ايام فاطميه اول يا دوم ندارد و ما بايد به اميد روزهايي تلاش کنيم که همه ايام ما «علوي»، «فاطمي»، «حسيني» شوند.

از آنجايي که مبناي عمل مسلمانان بر اساس معارف و دستورات قرآن و پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و جانشينان او از خاندانش مي باشد، بنابراين قول، عمل و تقرير پيامبر و اهل بيت عليهم السلام، دليل شرعي در اثبات جواز يک عمل مي باشد. به عبارت ديگر يکي از راههاي اثبات جواز عمل به يک کار مي تواند عمل کردن يکي از معصومين عليهم السلام به آن باشد زيرا در منابع اسلامي عمل کردن به سيره و روش معصوم که از جانب خداوند منصوب شده است حجيت دارد. به طوري که در مورد پيامبر گرامي اسلام در قرآن آمده که ايشان اسوه حسنه، براي بشريت هستند و لذا تمسک به سيره ايشان و جانشينانش روش حسن مي باشد.

در کتاب رياحين الشريعه در مورد سيره حضرت امام باقر عليه السلام آمده که هرگاه تب بر حضرت غلبه مي کرد، آب سرد بر خود مي ريخت، و با صداي بلند به طوري که هرکس در خانه بود، صداي آن حضرت را مي‌شنيد، مي فرمود: يا فاطمه بنت محمد صلي الله عليه و آله.

مجموعه ویژه نامه های محرم الحرام 1434

مجموعه ویژه نامه های محرم الحرام 1434

کودک و فلسفه - ویژه نامه تخصصی روز جهانی کودک
 
روز شمار عاشقی - ویژه نامه روز شماره دهه اول محرم
 
پرسش های عاشورایی - ویژه نامه پرسش ها و شبهات عاشورایی
 
وظیفه ای فراموش شده - ویژه نامه هفته امر به معروف و نهی از منکر
 
مجموعه سخنرانی ها و سریال های تلوزیونی ویژه محرم الحرام 1434
 
ویژه نامه مجموعه مداحی های محرم الحرام 1434
 
همراه محرم
 
دست های پنهان
 
قبله ی اهل سجود
 

مجموعه مقالات ویژه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)

ویژه نامه شهادت امام علی علیه السلام3

     
 
  « ویژه نامه شهادت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام و لیالی قدر»  
  سیره ، زندگانی و فضایل امام علی علیه السلام     اشعار و متون ادبی به مناسبت شهادت و لیالی قدر  
  اعمال و فضایل لیلة القدر     یادگاری ها (تم موبایل - اسکرین سیور - والپیپر)  
  بخش ویژه صوتی - تصویری     گنجینه معرفت و بلاغت (پیرامون نهج البلاغه)  
  شهادت نامه مولای متقیان امیرالمؤمنین علیه السلام      کتابخانه امیرالمؤمنین(ع)+ ویژه نامه سال گذشته  

 

+6
  *** سیره ، زندگانی و فضایل امام علی علیه السلام  
زندگانى‌ حضرت علی علیه السلام (مختصر و مفید)
مقدمه - كيفيت‌ ولادت‌ - دوران‌ كودكى - بعثت‌ پيامبر ( ص‌ ) و حضرت‌على‌ ( ع‌ ) - حضرت‌ على‌ ( ع‌ ) نخستين‌ ياور پيامبر ( ص‌ ) - حضرت‌ على‌ ( ع‌ ) بعد از هجرت‌ - حضرت‌ على‌ ( ع‌ ) داماد رسول‌اكرم‌ ( ص‌ ) - غدير خم‌ - حضرت‌ على‌ ( ع‌ ) بعد از رحلت‌ رسول‌اكرم‌ ( ص‌ ) - خلافت‌ حضرت‌ على‌ ( ع‌ ) - شهادت‌ امام‌ على‌ ( ع‌ )
سیره و انديشه‏ اخلاقى امیرالمومنین(علیه السلام)
توبه‏ تقوى‏ ايمان‏
اخلاص صداقت تزكيه نفس
خوف و رجاء نگرش به دنيا وفاى به عهد
ساده ‏زيستى‏ كرامت انسانى‏ عبادت و نيايش‏

زهد و پارسایی

فضائل على عليه السلام در قرآن
دانش و فرهنگ امام   آگاهى على عليه السلام
حب على عليه‏السلام در قرآن   انفاق و ايثار على عليه السلام
  فداكارى بى نظيردر ليلة المبيت   کرم و بخشش على عليه السلام
  جايگاه على در قرآن در رابطه با پيامبر (ص)   پيك ونماينده مخصوص پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم

  على عليه السلام نفس پيامبر است به شهادت قرآن

انديشه ‏هاى اجتماعى - سیاسی
عدالت اجتماعى وحدت مسلمين آيين حكومت دارى
 هدف ونحوه حکومت بيت المال مسلمین زن از ديدگاه على(ع)
مردم از ديدگاه امام على (ع) نهج البلاغه و مساله حكومت اصلاح، سياست اصولى امام
آزادى از ديدگاه امام على(ع) جهاد و ضرورت آن از ديدگاه امام على(ع)

 

    *** اعمال و فضایل لیلة القدر  

حقیقت متعالی شب قدر

در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مى‏شود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مى‏گردد. امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: « در شب قدر به‏ ولى امر (امام هر زمان) تفسیر كارها و حوادث نازل مى‏شود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مى‏شود.»

شب قدر در نگاه مقام معظم رهبری

برای ماه رمضان چهار خصوصیت ذكر می‌كند: یكی تفضیل و تعظیم روزها و شب‌های این ماه است بر روزها و شب‌های ماه‌های دیگر، یكی وجوب روزه در این ماه است، یكی نزول قرآن در این ماه است و یكی هم وجود لیلة‌القدر در این ماه است.

کتاب شب قدر ((اعمال و فضيلت ))
-
مولف : ناصر باقرى بيدهندى

مقالاتی پیرامون شب قدر

علائم و منزلت ليلة القدر هر شب، شب قدر است! شب قدر، شب ارتباط با خدا
پیرامون شب قدر قدر شب مقدرات جایگاه و اهمیت شب قدر

تفسير سوره قدر از تفسير الميزان علامه طبابايي

"و ما ادريك ما ليلة القدر" اين جمله كنايه است از جلالت قدر آن شب و عظمت منزلتش، چون با اينكه ممكن بود در نوبت دوم ضمير ليلة القدر را بياورد، خود آن را تكرار كرد.واضح‏تر بگويم، با اينكه مى‏توانست ‏بفرمايد: "و ما ادريك ما هى، هى خير من الف شهر"براى بار دوم و بار سوم خود كلمه را آورد و فرمود: "و ما ادريك ما ليلة القدر ليلة القدر خير من الف شهر".

رابطه شب قدر با امام عصر ارواحنا فداه

به همین سبب، هر كس ادعا كرد كه من ولیّ امر هستم، باید ثابت كند كه این امر توسط فرشتگان و روح بر او نازل شده و می‌شوند، و چون هیچ كس جز پیامبر و اوصیاء معصوم علیهم السلام نمی‌توانند مدعی این امر باشند و اساساً هم نیستند، باید از اوصیاء و پیامبر همواره كسی باشد كه در شب قدر توسط روح و فرشتگان از جانب یزدان هر امری بر او نازل شود.

 


 

*** بخش ویژه صوتی - تصویری

 

مرثيه و مداحی شهادت امام علی علیه السلام (صوتی)

مناجات مسجد کوفه (مولای یا مولای...) حاج مهدی سماواتی

خداحافظ ای کوفه ای شهر غم... (کلیپ تصویری)

 

 

 

***شهادت نامه مولای متقیان امیرالمؤمنین علیه السلام

 
شهادت امام على (عليه السلام)

من داخل شدم ديدم اميرمؤمنان عليه‏السلام دستمال زردى به سر بسته كه زردى چهره‏اش بر زردى دستمال غلبه داشت و از شدت درد و كثرت سم پاهاى خود را يكى پس از ديگرى بلند مى‏كرد و زمين مى‏نهاد. آن گاه به من فرمود: اى اصبغ آيا پيام مرا از حسن نشنيدى؟ گفتم: چرا، اى اميرمؤمنان، ولى شما را در حالى ديدم كه دوست داشتم به شما بنگرم و حديثى از شما بشنوم. فرمود: بنشين كه ديگر نپندارم كه از اين روز به بعد از من حديثى بشنوى.

كسى كه در ميدان و مسجد با خدا بود

به خدا هرگاه ناله‏هاى على را مى‏خوانم، بيش از حادثه شهادتش دلتنگ و گريان مى‏شوم; گو اينكه شهادت على مايه آسايش و آرامش او بود كه از دست اين نااهلان راحت ‏شود و به دوست‏ بپيوندد.

 

نجف اشرف، پناهگاه بى‏پناهان

آهوان بدون هيچ واهمه‏اى از بلندى به زير مى‏آمدند و همين كه سگها و بازهاى شكارى را بطرف آنها رها مى‏كردند به نقطه مرتفع تل بالا رفته و آسوده مى‏خوابيدند ولى هر بار كه سگها و بازها براى صيد آنها مى‏خواستند از بلندى بالا روند به طرز اسرارآميزى سقوط مى‏كردند.
پیامک های شهادت حضرت علی (ع)

دانی زچه رو دیده ما میگرید     در ماتم شاه اولیا می گرید

                                 تنها ز غمش اهل زمین گریان نیست      عیسی به فلک از این عزا میگرید



  ***اشعار و متون ادبی به مناسبت شهادت و لیالی قدر  

مدایحی در رثای امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)

      ناله كن اى دل به عزاى على       گريه كن اى ديده براى على
كعبه زكف داده چو مولود خويش       گشته سيه پوش عزاى على

شب قدر در شعر و ادبیات فارسی

آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است       یا رب این تأثیر دولت در کدامین کوکب است
       تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد        هر دلی از حلقه ای در ذکر یا رب یا رب است

درد دل های فراق (متون ادبی)

امشب عجب حالی دارد حسن، نمی‌داند از غم فراق پدر بگرید یا بر این وصال ابدی غبطه خورد و حسین همچنان به پدر می‌نگرد ، پدر که غریبانه در بستر جهل کوفیان خفته.علی را در محراب عشق کشتند.فرق عدالت را در شام سیاهی شکافتند و نخواستند آفتاب، ظلمت شب‌هایشان را روشن کند .

 

 

   ***گنجینه معرفت و بلاغت (پیرامون نهج البلاغه)  
نهج ‏البلاغه و خبرهاى غيبى

به خدا سوگند شهر شما غرق مى‏شود و مسجد شما بسان سينه كشتى (كه بدنه آن در آب فرو مى‏رود و تنها سينه‏اش روى آب ظاهر است) ديده مى‏شود خداوند از بالا و پايين به اين شهر عذاب خواهد فرستاد.

نهج البلاغه، جولانگاه بلاغت

ديدم كلام اميرمؤمنان بر گرد سه محور است: نخست خطبه ها و فرمانها؛ دوم نامه ها و منشورها؛ و سوم حكمت ها و موعظه ها. پس به توفيق خداوند بر آن شدم كه نخست خطبه هاى برجسته را برگزينم، پس نامه هاى برگزيده و پس از آن حكمت هاى برگزيده را بياورم، و براى هر يك از اين سه، فصلى جداگانه قرار دهم.

خطبه بدون الف مولاى متّقیان علی(علیه السلام)
خطبه حضرت معروف به خطبه بدون نقطه

جلوه های نهج البلاغه در ادبيات عرب

 سرزمين شما به آب نزديک است و از آسمان دور٬ خردهای شما سبک و شکيباييتان نابجاست پس شما آماج تير اندازان و لقمه خورندگان و شکارچيان هستيد.

نهج البلاغه از ديد هانرى كربن ـ امين نخله ـ بولس سلامه ـ جرج جرداق

پروفسور هانرى كربن, محقق و شرق شناس معروف فرانسوي, نهج البلاغه را از مهمترين سرچشمه هايى معرفى كرد كه متفكران شيعه پيوسـتـه از آن سيراب شده اند.


 

    ***یادگاری ها (تم موبایل - اسکرین سیور - والپیپر)  

والپیپرهای شهادت مولا و شبهای قدر (کاغذ دیواری)

 

والپیپرهایی با موضوع امیرالمؤمنین علی علیه السلام

ارائه شده از سوی سایت های مذهبی (WallPaper)

 

تم موبایل به مناسبت شهادت حیدر کرار(سونی اریکسون)



    *** کتابخانه امیرالمؤمنین(ع)+ ویژه نامه سال گذشته  

کتابخانه امیرالمؤمنین(ع) (متن + دانلود کتاب)


 ویژه نامه سال90

 ویژه نامه سال87

ویژه نامه شهادت امام علی علیه السلام2

صفحه ویژه حضرت امام علی (علیه السلام)

زندگینامه حضرت امام علی (علیه السلام)

کتاب در مورد امام علی (علیه السلام)

وصیت پیامبر(ص) به امام علی علیه السلام
علی، برترین و والاترین انسان
شهد شیرین شهادت در کلام امیر المؤمنین علیه السلام

فضائل حضرت علی (علیه ‏السلام)

مقالات امام علی (علیه السلام)

متن ادبی « مبنای شهادت ‏طلبی »

شعر «علی علیه السلام در محراب»

متن ادبی «ضربت شمشیر، مرهم زخمهایش شد»

متن ادبی «فرق عدالت شکافت»

اشعار درسوگ امام علی (علیه السلام)

پخش مستقیم ازحرم امام علی علیه السلام
مداحی شهادت امام علی علیه السلام
روضه شهادت امام علی علیه السلام

روایت های شنیدنی (قابل استفاده برای موبایل)

پیامک به مناسبت شهادت امام علی علیه السلام
کارت پستال به مناسبت شهادت امام علی علیه السلام
گالری تصاویر از نجف اشرف
براش های مذهبی مخصوص برنامه فوتوشاپ
ادعیه و زیارات ادعیه و زیارات


متن ادعیه به همراه صوت
ادعیه و زیارات به صورت فلش





چهل حدیث از امام حسن مجتبی (ع)

۱- از حضرت امام حسن علیه السلام پرسیده شد که بردباری یعنی چه؟ فرمودند: بردباری عبارت از فرو بردن خشم و اختیار خودداشتن است. (تحف العقول، ص ۲۲۷)

۲- از حضرت پرسیده شده بزرگواری چیست؟ فرمودند: احسان به قبیله و تبار و تحمل خسارت و جرم آنها. (تحف العقول، ص ۲۲۷)

۳-از امام علیه السلام پرسیده شد که جوانمردی یعنی چه؟ فرمودند:جوانمردی عبارت است از حراست دین، و عزت نفس، و بانرمش برخورد نمودن و بررسی عملکرد خویش، و پرداخت حقوق و دوستی نمودن با مردم. (تحف العقول، ص ۲۲۷)

۴- از امام حسن علیه السلام معنای کرامت و بزرگ منشی را پرسیدند؟فرمودند: بخشش پیش از خواهش و اطعام در هنگام قحطی.

۵- امام علیه السلام فرمودند: «ای بندگان خدا» بدانید که خداوند شما رابیهوده نیافریده است، و بحال خود رها ننموده، مدت عمرتان را نوشته، و روزی شما را بینتان قسمت کرده تا هر خردمندی قدر و ارزش خود را بداند و بفهمد جز آنچه مقدر شده هرگز به او نمی رسد. (تحف العقول، ص ۲۳۴)

۶- امام مجتبی علیه السلام فرموده است: به تحقیق خداوند روزی شما رابر عهده گرفته است، و شما را برای بندگی فراغت بخشیده و به شکرگزاری تشویق نموده است و نماز را بر شما واجب فرموده و به پرهیزکاری توصیه فرموده است. (تحف العقول، ص ۲۳۴)

۷- امام مجتبی علیه السلام فرموده است: پرهیزکاری در بازگشت «به سوی خدا» و سررشته هر حکمت، و شرافت هر کار است، وهر کس از پرهیزکاران به کامیابی رسید به وسیله تقوا بوده است. (تحف العقول، ص ۲۳۴)

۸- امام مجتبی علیه السلام فرمود: هیچ قومی مشورت نکرد مگر اینکه به ترقی و تکامل راه یافت. (تحف العقول، ص ۲۳۶)

۹- امام حسن علیه السلام: در تفسیر آیه شریفه «وقفوهم انهم مسئولون » فرموده اند: به تحقیق «روز قیامت » هیچ بنده ای قدم از قدم برنمی دارد مگر اینکه نسبت به چهار چیز مورد بازجوئی و پرسش قرار می گیرد:
۱- از جوانی اش که در چه راهی مصرف نموده.
۲- و از عمرش که در چه کاری آنرا بکار گرفته.
۳- و از ثروتش که چگونه جمع و در چه راهی مصرف نموده.
۴- و از دوستی ما اهلبیت و خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم. (بحار، ج ۴۴، ص ۱۳-۱۲)

۱۰- جدم رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: اگر از بنی امیه «در روی زمین احدی نماند جز پیرزن فرتوت و ناتوانی، همان دین خدا را به مسیر نادرستی خواهد کشاند. (بحار، ج ۴۴، ص ۴۳)

۱۱- امام حسن علیه السلام فرمود: چنان برای دنیایت تلاش کن که گویاهمیشه زنده ای، و چنان برای آخرتت تلاش کن که گوئی فردامرگت فرا می رسد.
(الحیاة، ج ۴، ص ۶۲)

۱۲- راوی می گوید: امام حسن علیه السلام زمانی که نماز را برپا می داشتندزیباترین لباس را می پوشیدند، به حضرت عرض شد، ای پسررسول خدا چرا به هنگام نماز اینگونه لباس می پوشی؟حضرت فرمودند: به تحقیق خدا زیبا است و زیبائی را دوست می دارد. پس خود را برای پروردگارم می آرایم، چنانچه می فرماید: «به هنگام نماز و حضور در مساجد لباس زیبای خود را بپوشید» پس دوست دارم که بهترین لباسم را بپوشم. (الحیاة، ج ۵، ص ۶۶)

۱۳- امام حسن علیه السلام فرمود: زیرکترین زیرکها فرد با تقوا است احمق ترین احمقها شخص فاجر و فاسق است. (الحیاة ج ۱، ص ۲۰۳)

۱۴- امام فرمودند: جایگاههای دانش و چراغهای درخشان هدایت باشید زیرا روشنی روز بعضی از بعضی دیگرش بیشتر است. (کافی، ج ۱، ص ۳۰۱)

۱۵- امام حسن علیه السلام فرموده است: از میان شیعیان ما علمائی بپامی خیزند که ایستادگی افراد ضعیف از دوستان ما و آنها که ولایت ما را پذیرا شده اند به واسطه آنها است و از تاجی که برسر دارند نور می درخشد. (محجة البیضاء، ج ۱، ص ۳۳)

۱۶- امام حسن علیه السلام زمانی که وضویش پایان می پذیرفت رنگ مبارکش تغییر می نمود. در این باره از حضرت پرسیده شده «چرا رنگ شما تغییر می نماید؟» فرمودند: کسی که می خواهدوارد بارگاه «خداوند متعال » گردد سزاوار است رنگش تغییرنماید.

۱۷- مردی از حضرت موعظه خواست، حضرت فرمودند: آماده سفر آخرت شو و زاد وتوشه آنرا پیش از رسیدن مرگ فراهم نما. (منتهی الآمال، ج ۱، ص ۴۳۶)

۱۸- امام حسن علیه السلام فرمود: هان ای مردم، به تحقیق کسی که برای خدا پند دهد و سخن خدا را راهنمای خود قرار دهد به راهی پایدار رهنمون شود و خداوند او را به رشد موفق سازد. (تحف العقول،ص ۲۲۷)

۱۹- امام حسن علیه السلام فرمود: بین حق و باطل به اندازه چهار انگشت فاصله است، آنچه با چشم ببینی حق است و چه بسا که باطل زیادی را با گوش بشنوی. (از هر معصوم چهل حدیث، ص ۱۰۵)

۲۰- از حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام پرسیده شد زهد چیست؟فرمودند: میل به پرهیزگاری و بی میلی نسبت به دنیا. بازپرسیده شد که حلم چیست؟ فرمودند: خشم را فرو بردن ومالک خود شدن. باز پرسیده شد که سداد چیست؟ فرمودند: بدی را به وسیله خوبی برطرف نمودن. (از هر معصوم چهل حدیث، ص ۱۰۶)

۲۱- امام حسن علیه السلام به یکی از فرزندانشان فرمودند: ای پسرم بااحدی برادری مکن تا آنکه بدانی کجاها می رود و از کجاهامی آید، و چون از حالش خوب آگاه شدی و رفتارش راپسندیدی با او برادری کن. به شرط اینکه رفتارت براساس چشم پوشی از لغزش و همراهی در سختی باشد. (از هر معصوم چهل حدیث، ص ۱۰۸- تحف العقول، ص ۲۳۶)

۲۲- امام حسن علیه السلام فرمودند: همانا بیناترین چشم ها آن است که درطریق خیر نفوذ کند، و شنواترین گوش ها آنست که پذیرنده ترباشد و سالم ترین دلها آن است که از شبهه پاک باشد. (از هر معصوم چهل حدیث، ص ۱۱۱)

۲۳- امام حسن علیه السلام فرمودند: خردمند کسی است که وقتی از او پندخواستند خیانت نکند. (تحف العقول،مترجم،ص ۲۳۹)

۲۴- امام حسن علیه السلام فرمودند: هر گاه یکی از شما برادر خود راملاقات کند، باید که جایگاه نور از پیشانی او را ببوسد. (تحف العقول،مترجم، ص ۲۳۹)

۲۵- امام حسن علیه السلام فرمود: نابودی مردم در سه چیز است:
۱- بزرگ نمائی ۲- افزون خواهی بسیار ۳- حسد و رشک بردن.

بزرگ نمائی که به وسیله آن دین نابود می گردد و به واسطه آن شیطان ملعون رانده درگاه خدا شد و حرص که به خاطر آن آدم از بهشت خارج شد، و رشک که سررشته همه بدی است و به واسطه آن قابیل هابیل را کشت. (از هر معصوم چهل حدیث، ص ۱۱۳)

۲۶- امام حسن علیه السلام فرمود: شما را به پرهیزگاری و ترس از خدا وادامه تفکر و اندیشه سفارش می کنم زیرا تفکر و اندیشه سرچشمه همه خوبیها است.(از هر معصوم چهل حدیث، ص ۱۱۴)

۲۷- امام حسن علیه السلام فرمود: شستن دستها پیش از غذا فقر رامی زداید و بعد از آن اندوه را برطرف می سازد. (از هر معصوم چهل حدیث، ص ۱۱۴)

۲۸- امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود: چنان با مردم رفتار نما که دوست داری باتورفتارکنند. (از هر معصوم چهل حدیث، ص ۱۱۴)

۲۹- کسی که عقل ندارد ادب ندارد، و کسی که همت نداردجوانمردی ندارد و کسی که حیا ندارد دین ندارد. (از هر معصوم چهل حدیث، ص ۱۱۵)

۳۰- امام حسن علیه السلام فرمود: دانشت را به مردم بیاموز، و خود نیزدانش دیگران را فراگیر. (چهل حدیث از هر معصوم، ص ۱۱۶)

۳۱- امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود: هیچ بی نیازی برتر از عقل نیست و هیچ نیازمندی هم مثل نادانی نیست و هیچ وحشتی بدتر ازخودپسندی نیست، وهیچ عیشی لذت بخشترازاخلاق نیکونیست. (از هر معصوم چهل حدیث، ص ۱۱۶)

۳۲- امام حسن علیه السلام فرمود: علم را با نوشتن مهار کنید.
۳۳- امام حسن علیه السلام فرمود:هرکس قبل ازسلام سخن گفت جوابش ندهید. (چهل حدیث از هر معصوم، ص ۱۱۷)

۳۴- دانش را فراگیرید و اگر توان حفظش را ندارید بنویسید و درخانه هایتان نگهداری نمائید. (از هر معصوم چهل حدیث، ص ۱۱۸)

۳۵- امام حسن علیه السلام فرمود: آغاز نمودن به بذل و بخشش پیش ازدرخواست و تقاضا، از بزرگترین شرافت و بزرگی است.(از هر معصوم چهل حدیث، ص ۱۱۷)

۳۶- امام حسن علیه السلام فرمود: کسی که خدا را بندگی نماید، خداوند هم همه چیز را فرمانبردار او گرداند. (از هر معصوم چهل حدیث، ص ۱۱۸)

۳۷- امام حسن علیه السلام فرمود: کسی که در دلش جز خوشنودی خداخطورنکند، چون دعاکندمن ضامنم که دعایش مستجاب گردد.(از هر معصوم چهل حدیث، ص ۱۱۸)

۳۸- از حضرت امام مجتبی علیه السلام پرسیده شد نیرومندی چیست؟فرمودند: دفاع از پناهنده، و پایداری در نبرد، و ایستادگی هنگام سختی.(تحف العقول، ص ۲۲۷)

۳۹- ازحضرت پرسیده شدفقر چیست؟ فرمودند: آزمندی به هر چیزی. (تحف العقول، ص ۲۲۸)

۴۰- از امام مجتبی معنای غنا پرسیده شد، فرمود: خوشنود بودن انسان به مقداری که خدا روزی او نموده هر چند کم باشد. (تحف العقول، ص ۲۲۸)

ویژه نامه وفات حضرت خدیجه (سلام الله علیها)

سیره و سیمای حضرت خدیجه(س)
حضرت خدیجه(س) در قرآن
پیامبر(ص) در وفات خدیجه(س)
سلام و مژده خدا به خدیجه(س)
خدیجه(س) در چشم و زبان محمد(ص)
بر کرانه فضائل حضرت خدیجه(س)
خدیجه(س) به روایت تاریخ
فرزندان حضرت خدیجه(س)
خدیجه طاهره(س) به روایتی دیگر
عطر احمدی(شعر)
آوای غم (مرثیه سرایی)
کتابخانه حضرت خدیجه(س)

 تهیه مطالب: ابوالقاسم شکوری

طراح گرافیک : نرگس علیونی

و اینک آن یتیم نظر کرده...

و اینک آن یتیم نظر کرده...

ادامه نوشته

ویژه نامه ی شهادت امام موسی کاظم (ع)

«یا حق»


ویژه نامه ی شهادت امام موسی کاظم (ع)


بر روی تصویر زیر کلیک کنید


ماجرای پایان ناپذیر یک مرد

ماجرای پایان ناپذیر یک مرد

ادامه نوشته

پرسمان ویژه حضرت خدیجه علیها السلام- وفات حضرت خدیجه(سلام الله علیها )

پرسمان ویژه حضرت خدیجه علیها السلام- وفات حضرت خدیجه(سلام الله علیها )

 

       
 
مقام و شأن حضرت خديجه کبري عليها السلام.  
 
تاريخ زندگاني حضرت خديجه کبري عليها السلام  
 
حضرت خديجه قبل از ازدواج با پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله  
 
سن ازدواج حضرت خديجه و حضرت محمد صلي الله عليه و آله.  
 
چرا حضرت خديجه، پيامبر اکرم را به همسري پذيرفتند؟  
 
آيا حضرت خديجه به هنگام ازدواج با پيامبر اکرم ، بيوه بوده اند؟  
 
چگونگي بارداري حضرت خديجه با سن شصت سال  
 
حضرت خديجه ( عليها السلام) ثروت فراوانش را از کجا به دست آورده؟  
 
فرزندان حضرت خديجه (عليها السلام)  
 
آيا حضرت خديجه عاشق پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله شد؟  
 
بهترين همسر پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله  
 
دين حضرت خديجه قبل ازاسلام.  
 
چرا پيامبر اکرم براي حضرت خديجه نماز ميت نخواندند؟  
 
فعاليت هاي مهم حضرت خديجه عليها السلام چه بود؟  

مجموعه اثبات شهادت حضرت زهرا (س)

دانشنامه امام علی علیه السلام


تولد در كعبه
سبقت در اسلام ايمان وهجرت
آيه مباهله
(عدالت على(ع
سيره علوى
حب على(ع) در قرآن و سنت
(رمز جاذبه على(ع
(ناكثين، قاسطين و مارقين دشمنان على(ع
نهج البلاغه، كتابى شگفت‏
(مشكلات على(ع
نهج البلاغه و مساله حكومت
بارقه ولايت در شعر فارسى
پايگاه امام على(ع) در اينترنت















ویژه نامه ماه رجب در سایت جدید

دانشنامه امام علی علیه السلام

ویژه نامه ولادت امام علی (علیه اسلام)5

ویژه نامه ولادت امام علی (علیه اسلام)


زندگی نامه امیرالمؤمنین علیه السلام
أمیر المؤمنین در علم مانند رسول خدا بود.
امام على(علیه السلام) الگوى عدالت
علی کعبه آمال حق جویان
طلوع خورشید از درون کعبه
علی (ع) در دامان پیغمبر تربیت ‏شد
امیرالمؤمنین علیه السلام از نگاه دیگران
پیشگوئی های امیرالمؤمنین علیه السلام
مجموع مقالات اشنایی اجمالی
مجموع مقالات از ولادت تا هجرت
فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام
کتاب در مورد امام علی علیه السلام
متن ادبی «امشب علی علیه ‏السلام می ‏آید»
متن ادبی «شکوه سیزده»
شعر «مولود کعبه»
متن ادبی «مردی از تبار نور»
متن ادبی«مشکل گشای هستی»
متن ادبی «... و سینه کعبه خواهد شکافت»
متن ادبی «در آستانه مولود کعبه»
ادامه اشعار و متون ادبی به مناسبت ولادت امام علی علیه السلام
مولودی ولادت امام علی علیه السلام
روایت های شنیدنی از سخنرانان برجسته
پیامک تبریک ولادت امام علی علیه السلام
مناجات امیرالمؤمنین علیه السلام در مسجد کوفه (swf)
گالری عکس از نجف اشرف
کارت پستال ولادت امام علی علیه السلام
پخش مستقیم از حرم مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام

کلیپ‌ها

 نواهنگ‌ها  

 

 تصاویر ویژه  

 كارت تبریك میلاد امام علی علیه السلام

موبایل اسلامی


 پیامک‌های تبریک مولود کعبه 

محصولات ویژه مشترکین ایرانسل

قفسه


 دانلود کتاب «قضاوتهای حضرت علی علیه السلام» 

 کتابخانه تخصصی علوی 

 بانک جامع مقالات علوی 

مقالات


"علم الکتاب " چیست و در نزد کیست؟

نام "علی" در لوح زبرجد

به درون خانه بیا!

 مولود کعبه و حقیقتی بنام مصلحت 

شاگردی بزرگ در پای درس استادی بزرگ

 اخلاق اداری در فرهنگ علوی 

 درسی زیبا از امیر دلها 

 خطبه بدون الف مولای متقیان علی علیه السّلام 

 احادیث زیبای منظوم از کتاب شریف «غررالحكم» 

آورده اند که ...


 بشارت راهب به ولادتی فرخنده 

 خورشید، گوش به فرمان امیر 

 دعایی عظیم با اسم أعظم 

 قضاوتی همچون داوود نبی 

 ببینید، اگر کافر نمی شوید 

 هفت خواب، هفت تعبیر 

 وقتی جمجمه انوشیروان به سخن مى آید 

زلال قلم


 فرشتگانی با گلاب‌های بهشت 

 و ناگهان شکافی عظیم 

 ای فراتر از عشق زمین 

 بر بلندای خورشید 

 فراتر از درک زمان 

 گره گشاترین 

 برادر آفتاب 

مدح خورشید


 حرف محال 

 ابتدای نقطه پایان 

 ای که صبح ازل شروعت بود 

 گه ولادت او كعبه مدتی خندید 

 حتی ز عرش، پای فراتر گذاشتی 

 در ازل خندیدی و دامن کشیدی تا ابد 

 راز خلقت همه پنهان شده در عین علی 

ویژه‌نامه‌های پیشین


 جوهر ولایت 

 کعبه عشق 

 قلب عرش 

 مِهر جهانتاب 

 از کعبه تا بهشت 

 



http://www.hawzah.net/Per/Vigenam/13rajab/farsi/001.htm


http://www.saqalaine.com/post-22.aspx




« ویژه نامه ولادت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام »

« ویژه نامه ولادت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام »

سیره ، زندگانی و فضایل امام علی علیه السلام

یادگاری ها(تم موبایل - اسکرین سیور - والپیپر)

بخش ویژه صوتی - تصویری گنجینه معرفت و بلاغت(پیرامون نهج البلاغه)

اشعار، پیامک(اس ام اس) و متون ادبی به مناسبت ولادت مولای متقیان امیرمؤمنان علی علیه السلام

*** سیره ، زندگانی و فضایل مولا امیرالمؤمنین علیه السلام

 و خداوند علی(علیه السلام) را آفرید...

... جمعه بود، و سیزدهم ماه رجب از سال دهم قبل از بعثت. جهان با لحظه حساس تاریخ خود، هنوز ده سال فاصله داشت، باید این لحظه حساس با بعثت رسول خدا تکوین یابد و نقطه عطفی در تاریخ بشریت بوجود آورد. نقطه ای که دنیای کهنه و فرسوده را از دنیای جدیدش جدا کند. خداوند در تدارک مقدمات این جهش تاریخی بود.

سیره و انديشه‏ اخلاقى امیرالمومنین(علیه السلام)

 

 زندگانى‌ حضرت علی علیه السلام (مختصر و مفید)

مقدمه - كيفيت‌ ولادت‌ - دوران‌ كودكى - بعثت‌ پيامبر (ص‌) و حضرت‌على‌ (ع‌) - حضرت‌ على‌ (ع) نخستين‌ ياور پيامبر (ص‌) - حضرت‌ على‌ (ع‌) بعد از هجرت‌- حضرت‌ على‌ (ع‌) داماد رسول‌اكرم‌ (ص‌) - غدير خم‌ - حضرت‌ على‌ (ع‌) بعد از رحلت‌ رسول‌اكرم‌ (ص‌) - خلافت‌ حضرت‌ على‌ (ع‌) - شهادت‌ امام‌ على‌ (ع‌)

فضائل على عليه السلام در قرآن
 
دانش و فرهنگ امام   آگاهى على عليه السلام
حب على عليه‏السلام در قرآن   انفاق و ايثار على عليه السلام
  فداكارى بى نظيردر ليلة المبيت   کرم و بخشش على عليه السلام
  جايگاه على در قرآن در رابطه با پيامبر (ص)   پيك ونماينده مخصوص پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم
  على عليه السلام نفس پيامبر است به شهادت قرآن
انديشه ‏هاى اجتماعى - سیاسی
 
*** بخش ویژه صوتی - تصویری
مدیحه ولادت اسدالله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام(صوتی)
نماهنگی به مناسبت ولادت حضرت علی (ع) (کلیپ تصویری)
مناجات مسجد کوفه(مولای یا مولای...)(حاج مهدی سماواتی)
*** اشعار، پیامک(اس ام اس) و متون ادبی به مناسبت ولادت مولای متقیان امیرمؤمنان علی علیه السلام

اشعاری تقدیم به پيشگاه مولی الموحدین امیرالمومنین (ع)

 يا على نام تو بردم نه غمى ماند و نه همى         گوييا هيچ نه همى به دلم بوده ، نه غمى
توكه از مرگ و حيات اين همه فخرى ومباهات       گويى آن دزد شقى تيغ نيالوده به سمى

برگزیده ای از کتاب یک پلک تحیر(کتاب ادبی)

اى اميرمؤمنان! من در امتداد غيبت اين خورشيد، ماه مجلس شما بوده‏ام كه نور خويش را در اين شب ظلمانى هجران از او استمداد كرده‏ام. فرزندتان از فراسوى نظر به تشيّع مى‏نگرد و شيعه فرج او را با انتظار خويش مى‏گريد. ايران امروز، از كوفه در عصر شما، و حجاز در عهد رسول‏اللَّه بهتر است.(5) ابتداى جغرافياى ايران را كه بنگرى پر از مرزهاى سرخى است كه با نام شهيدان آذين يافته است.

 تفسير كعبه‏  شأن نزول عشق‏
از امانت تا امين‏ تلاطمى در مرداب‏
اس ام اس و پیامک های علوی(SMS)

دل هر چه نظر به وسعت عالم تافت

جز نور تو در عرصه ی آفاق نیافت

هنگام نهادن قدم بر سر خاک

دیوار حرم به احترام تو شکافت

*** یادگاری ها (تم موبایل - اسکرین سیور - والپیپر)


یادگاری: کاغذ دیواری(Wallpaper)
 

بیش از 70 والپیپر(Wallpaper)(گردآوری شده از سایتهای دیگر)

بانک تم مذهبی موبایل:

( مخصوص گوشی های سونی اریکسون)

 تم موبایل به مناسبت ولادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام

مدل های : K750 - K770

*** گنجینه معرفت و بلاغت (پیرامون نهج البلاغه)
نهج ‏البلاغه و خبرهاى غيبى

به خدا سوگند شهر شما غرق مى‏شود و مسجد شما بسان سينه كشتى (كه بدنه آن در آب فرو مى‏رود و تنها سينه‏اش روى آب ظاهر است) ديده مى‏شود خداوند از بالا و پايين به اين شهر عذاب خواهد فرستاد.

نهج البلاغه، جولانگاه بلاغت

ديدم كلام اميرمؤمنان بر گرد سه محور است: نخست خطبه ها و فرمانها؛ دوم نامه ها و منشورها؛ و سوم حكمت ها و موعظه ها. پس به توفيق خداوند بر آن شدم كه نخست خطبه هاى برجسته را برگزينم، پس نامه هاى برگزيده و پس از آن حكمت هاى برگزيده را بياورم، و براى هر يك از اين سه، فصلى جداگانه قرار دهم.

خطبه بدون الف مولاى متّقیان علی(علیه السلام) خطبه حضرت معروف به خطبه بدون نقطه
جلوه های نهج البلاغه در ادبيات عرب

 سرزمين شما به آب نزديک است و از آسمان دور٬ خردهای شما سبک و شکيباييتان نابجاست پس شما آماج تير اندازان و لقمه خورندگان و شکارچيان هستيد.

نهج البلاغه از ديد هانرى كربن ـ امين نخله ـ بولس سلامه ـ جرج جرداق

پروفسور هانرى كربن, محقق و شرق شناس معروف فرانسوي, نهج البلاغه را از مهمترين سرچشمه هايى معرفى كرد كه متفكران شيعه پيوسـتـه از آن سيراب شده اند.

کتابخانه امیرالمؤمنین(ع) (متن + دانلود کتاب)